فرهنگ آش و لاش کشورمان بازیچه دست چاله میدانی ها و روضه خوانهای بی فرهنگ ۲

هفته فرهنگ معلم را گرامی می داریم

در هفته ای که امروز پایان آنست در ایران بنام هفته معلم و برای سپاس از مقام شامخ معلم نامگذاری شده بود. ولی تنها چیزی که در سرزمین ولایتمدار که آخوندهای لاشخور آنرا قبضه کرده اند به چشم نخورد ستایش و برگزاری مقام معلم بود. در سایت هرانا بیانیه صنف معلمان تهران به مناسبت هفته معلم اعلامیه ای نوشته که در این جا به چند نکته آن اشاره می شود:

‫”‬از میرزا حسن خان رشدیه، بنیانگذار مدارس جدید در ایران که کلاس ‌هایش مورد هجوم کهنه پرستان بود، تا دکتر خانعلی که در تجمع اعتراضی معلمان (۱۲ اردبهشت سال ۴۰) به ضربه گلوله استبداد به شهادت رسید….” در این نوشتار، نامی از فرزاد کمانگر، صمد بهرنگی، و آموزگاران دیگری که در سال های گذشته قربانی رژیم های دیکتاتور و خودکامه شدند، خبری نیست. ولی به جای همه آنها، از آیت الله مطهری به عنوان معلم شهید نام برده شده، که به باورهای ما فردی ضد ایرانی و ضد ملی بود و گفتارش موجب فروکشی فرهنگ و تاریخ ایران است.

فرزاد کمانگر، آموزگار مهربان و نیک اندیشی که محبوب قلب کودکان کردستان بود و در آتش ظلم و ستم رژیم ضد مردمی ولایت فقیه سوخت و پرپر شد. یادش گرامی،  و راهش ادامه باد.

فرزاد کمانگر، آموزگار مهربان و نیک اندیشی که محبوب قلب کودکان کردستان بود و در آتش ظلم و ستم رژیم ضد مردمی ولایت فقیه سوخت و پرپر شد. یادش گرامی، و راهش ادامه باد.

فرهنگ پویا نشانه شکوفایی

پیشرفت هرکشور را باید در فرهنگ آن جستجو کرد. کشورهای طراز اول جهان از فرهنگ و آموزش بسیار بالایی برخوردارند. د حالی که کشورهای جهان سوم از بی فرهنگی و آموزش نادرست به کودکان و جوانان، در خرافات، نداشتن آگاهی در همه زمینه ها، مانند تکنولوژی، اقتصاد درست، و در نهایت از آزادی و دموکراسی فاصله داشته و از همگامی و همراهی با پیشرفت دیگر کشورها بازپس و عقب می مانند.

فرهنگ پیشرفته چگونه ایجاد می شود؟

برای دستیابی به یک فرهنگ پیشرفته که پاسخ گوی نیازهای جهان امروز باشد، باید از آموزش درست نوزادان در دامان مادر، آغاز کرد. آنگاه این روش درست و حساب شده آموزش را به کودکستان، دبستان، دبیرستان کشانید و تا پایان دانشگاه ادامه داد. این آموزش درست و با کیفیت بالا را باید مانند دانه های زنجیر پیوسته به هم دنبال نمود، تا دانشجو با دستی پر از دانش و تکنولوژی و اندوخته های معنوی وارد اجتماع گردد، و چرخ های آن را به جلو راند. در بخش های گذشته در مورد آموزش در این مراحل به نوشتار در آمد که بازگشت شما گرامیان به خواندن آنها سفارش می گردد. همانگونه که گفته شد، در این جا کیفیت مهم است، و نه کمیت. بنا به یادواره پارسی؛ ” یک ده آباد به ز صد شهر خراب”.

این نمونه مدرسه ای است که رژیم کشتارگر ایران برای نوجوانان آماده کرده است. از آخوند چپاولگر انتظار بهتری نمی توان داشت.

این نمونه مدرسه ای است که رژیم کشتارگر ایران برای نوجوانان آماده کرده است. از آخوند چپاولگر انتظار بهتری نمی توان داشت.

شرایط لازم برای آموزش خوب

برای دستیابی به آموزش و فرهنگ برتر و با کیفیت بهتر، رعایت نکات زیر ضروری است:
۱- محیط سالم و بهداشتی با همه امکانات آموزشی
محیط آموزش باید سالم، بدون رطوبت، با نور کافی، دلباز، و در فضایی گسترده و آرام، همراه با همه امکانات از ایجاد گرما در زمستان، و سرما در روزهای گرم، و همچنین زمین و سالن های مجهز ورزشی همراه باشد. مدارس ایران که به دست چاله میدانی های رژیم مانند وزیر آموزش کنونی از کمترین بهداشت و امکانات زیستی و آموزشی برخوردارند. ساختمان های ویرانه، کلاس های تنگ و تاریک، و نداشتن هرگونه امکانات آموزشی، نه تنها آموزش بسیار ضعیف و بی ارزش و سرشار از خرافات و یاوه سرایی به دانش آموزان یاد داده می شود، بلکه جان آنان هم مانند آتش سوزی کلاس های درس در نقاطی از کشور به خطر می اندازد.

۲- داشتن آموزشگران با سواد، با تجربه، و دلسوز و علاقمند.

آموزگار یا دبیری که مسئولیت آموزش کودکان و نوجوانان را برعهده می گیرد، باید خود دارای دانش و اطلاعات کافی در رشته مورد نظر باشد، و دوره کامل آموزش را در دانشسراها و تربیت دبیر دیده باشد. همچنین نباید خود از مشکلات مادی و خانوادگی در رنج و ستیز باشد که به ناچار بدبختی و سردرگمی خود را برای کودکان به ارمغان برد. شوربختانه در رژیم دزد و چپاولگر آخوندی آموزگاران و مربیان از داشتن کمترین امکانات مادی و زندگی روزانه محرومند، و حقوق آنان ملاخور شده است. بنا براین، یک پای قضیه لنگ است و نمی توان از آموزشگری که خود دارای مشکلات گوناگون فردی و خانوادگی است، انتظار آموزش و تربیت فرزندان این آب و خاک داشت.

البته رژیم های دیکتاتوری کار به کیفیت و درستی آموزش نونهالان و جوانان ندارد، بلکه به دنبال آموزگاران و مربیانی هست که از بام تا شام بله قربان گوی و در خط آنان باشد. حال، اگر آزاد زن و یا آزاد مردی پای از خط قرمز آنان بیرون گذاشت و کمی حقیقت آنچه باید بگوید به دانش آموزان خود گفت، یا مانند صمد بهرنگی به دلیل نوشتن کتاب کوچک “ماهی سیاه کوچک” در رودخانه ارس غرق می شود، یا مانند فروغ فرخزاد  با سرودن چکامه انقلابی اتومبیلش مورد تصادف قرار می گیرد، و یا مانند فرزاد کمانگر آموزگار وارسته و امید قلب های کوچک کودکان کردستان اعدام می گردد.

این عمق فاجعه است. آخوند بیشرف جنایتکار،با ویران گری و چپاول کشور به نفع تازیان، موجب بلاهایی این چنین در مملکت ما می شود.

این عمق فاجعه است. آخوند بیشرف جنایتکار،با ویران گری و چپاول کشور به نفع تازیان، موجب بلاهایی این چنین در مملکت ما می شود.

۳- گردش های علمی

یکی از بخش های آموزش، بردن کودکان و جوانان به بیرون از محیط آموزش، و آشنا کردن عملی آنان با طبیعت و ساخته های بشر در زمینه های گوناگون، و یاد دادن آنها به کارهای گروهی و اجتماعی و برگزاری انجمن های همکاری در موارد گوناگون به وسیله خودشان است. اما، رژیم آخوندی ضد ایرانی، به جای اینگونه آموزش ها، جوانان را برای تحمیر و خرافات افزایی به قتلگاه ساخته خمینی و یا به اصطلاح میدان های جنگ می برد که نتیجه آن تصادف و چپ شدن اتوبوس ها و کشته شدن دانش آموزان و دانش جویان است، و یا آنان را برای شستشوی مغزی به اردوهای شمال کشور می فرستد.

آیا با این لاشخورهای بی سواد و ضد ایرانی که بر کشورمان حکومت می کنند، دیگر فرهنگ و دانشی می ماند؟. دیگر علم و دانش ارزشی خواهد داشت؟، و یا علم همان خرافات وچرندیاتی است که آخوند به مردم تحویل می دهد. آخوندهایی که بیشرمانه خود را علماء می نامند.

آیا با این لاشخورهای بی سواد و ضد ایرانی که بر کشورمان حکومت می کنند، دیگر فرهنگ و دانشی می ماند؟. دیگر علم و دانش ارزشی خواهد داشت؟، و یا علم همان خرافات وچرندیاتی است که آخوند به مردم تحویل می دهد. آخوندهایی که بیشرمانه خود را علماء می نامند.

کیفیت مطرح است، ونه کمیت

رژیم های خودکامه و دیکتاتوری تنها توجهشان به آمار و تبلیغات کار است و به کیفیت کمتر توجه دارند. در دوران رژیم گذشته به عنوان نمونه شمار بسیار زیادی از دبستان و همچنین دبیرستان در تهران و شهرستان ها وجود داشت که تنها تعداد انگشت شماری آز آنان دارای کیفیت بالا بود و دانش آموزان با تحصیلات و دانش خوب از آن مدارس به دانشگاه می رفتند. شمار دانشگاههای خوب و برجسته هم از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کرد. پس ازانقلاب، نخست معمار بزرگ اسلام آقای عبدالکریم حاج لباف (سروش) دست به کار شد و با تیشه و تبر به جان دانشگاهها افتاد و چهارتا استاد خوب هم که وجود داشت، به برکت لطف و عنایت آخود لت و پار کرد،

آنگاه نوبت به آخوندهای دانشمند با تحصیلات عالیه فیضیه قم که در علم آفتابه شناسی و طهارت گیری دارای مدارک فوق دکترا بودند، افتاد که دانشگاهها را به روضه خوانی و قبرستان بدل نمودند. و مشتی بسیجی خردباخته و ضد ملی را به عنوان استاد و دانشجو، گله وار به درون دانشگاهها سرازیر شدند. ضمناً در هر ده و دهکده، ساختمان ویرانه ای را به نام دانشگاه و با همان استادان کذایی برپا کردند، و ملت اسیر و دربند را در پرداخت شهریه فرزندانشان بیشتر و بیشتر، در تار و پود خود گرفتار ساختند.

رژیم جهنمی و ضد بشری با فرستادن دختران میهنمان به کام مرگ، شهر و استانی را به عزا و سوگواری نشاند. بردن دختران به سفرهای به اصطلاح "راه نور" که همزمان با حادثه کشته شدن ۲۱ دانش‌آموز دختر، ۴۷ نفر دیگر در حوادث دیگر جان باختند اینست فرهنگی که آخوند برای مردم کشورمان به ارمغان آورده است.

رژیم جهنمی و ضد بشری با فرستادن دختران میهنمان به کام مرگ، شهر و استانی را به عزا و سوگواری نشاند. بردن دختران به سفرهای به اصطلاح “راه نور” که همزمان با حادثه کشته شدن ۲۱ دانش‌آموز دختر، ۴۷ نفر دیگر در حوادث دیگر جان باختند اینست فرهنگی که آخوند برای مردم کشورمان به ارمغان آورده است.

فرهنگ آخوند زده ایران

دانش و علم با خرافات و کوراندیشی در دوسو و دو کفه یک ترازو قرار می گیرند. هرکدام قوی تر و سنگین تر باشد بر دیگری می چربد. به گفته دیگر، از دری که خرافات و کوراندیشی وارد شود، دانش و فرهنگ از در دیگر فراری می شود. در این سه دهه دانش و علم و فرهنگ راستین به تدریج کم رنگ تر شده و جای خود را به خرافات و پوچ گرایی داده است.

دانشگاهها دیگر مانند ببر کاغذی تنها از نام و نشان برخوردارند، حدود ۱۳ میلیون کودکان کشورمان، از کمترین امکان آموزشی درست در فضای سالم و دور از شستشوی مغزی آخوند برخوردار نیستند. نه تنها در معرض خطر آموزش نادرست و زهر آگین قرار می گیرند، بلکه از نظر جانی نیز در امان نیستند. به جای همه اینها بازار خرسازی آخوند از ساختن مسجدهای گوناگون و تبدیل گور آخوندها به امامزاده، و ایجاد مراکز آخوند سازی رواج گرفته است. از یک در دانش و خرد و فرهنگ به بیرون رانده شده و از صدها در دیگر این مصیبت های خانمان برانداز و فرهنگ ستیز وارد می گردد.

فرهنگ آخوند گداپروری و اشاعه خرافات و تحمیر مردم است. امت خرباخته که به جای فکر کردن و اندیشیدن، به قبر مردگان تازی و آخوند مسلک پناه می برد.

فرهنگ آخوند گداپروری و اشاعه خرافات و تحمیر مردم است. امت خرباخته که به جای فکر کردن و اندیشیدن، به قبر مردگان تازی و آخوند مسلک پناه می برد.

نکته پایانی

از آن چه گفته شد، آیا زمان آن فرا نرسیده که ما از خواب سنگین، بی خیالی، و بی تفاوتی خود بیرون آییم و دست به یک کار ملی و فرهنگی زنیم؟!. این جاست که به یک همایش و همکاری ملی و مردمی نیاز است تا جلو این هرز رفتن و کجروی ها گرفته شود. ولی گویا ما ملت نجیب و تسلیم پذیر عادت کرده ایم که همیشه با ظلم و ستم به کنار آمده، مصیبت و بدبختی ها را درون خانه و دل خود انبار سازیم و دم بر نیاوریم.

  • سعید

    درود بر شما

  • علی

    میره