دموکراسی بدونِ وجود انتقاد و مُنتقد، دست نیافتنی است! ۱

– انتقاد به مَعنای دُشمنی نیست:

انتقاد یکی از مهم ترین مسائل زندگی روزمره ماست که کمک می کند تا ما عیب ها و مشکلات خود را شناخته و برای رفع شان به دنبال چاره بگردیم و این مجموعه از فعالیت ها یعنی انتقاد، درکِ نَقد، تلاش برای رفع مشکل و نهایتن از میان رفتن نَقص ها، موجب پیشرفت ما می شوند.

مَعمولن انتقاد از سَمتِ دوستی می شود که دلسوز ماست و نگران آینده مان؛ اصولن چرا باید شخصی یا گروهی که با ما دشمنی دارد، وقت خود را صرف انتقاد از ما نماید تا ما در کار و یا زندگی شخصی مان پیشرفت کنیم؟ اینکه دشمن و بدخواهِ آدمی از وی انتقاد کرده و عیب هایش را به او نشان دهد تا بلکه آنان را از میان برده و پیشرفت کند، کاملن غیر منطقی است و با عقل سلیم جور در نمی آید.

زنده یاد فریدون فرخزاد قربانیِ  جامعه ای شد که انتقاد را نمی فهمد و در برابرش جبهه می گیرد.

زنده یاد فریدون فرخزاد قربانیِ جامعه ای شد که انتقاد را نمی فهمد و در برابرش جبهه می گیرد.

بنا بر آنچه گفته شد جامعه باید بدین درک برسد که انتقاد نه به مَعنای بدخواهی و دشمنی که برعکس مساوی دوستی، دلسوزی و خیر خواهی است و نبایستی که با منتقد و انتقاد، رفتار بدی داشت و در برابرشان گارد دفاعی گرفت چرا که منتقد دوستی است که همچون آیینه ای اشتباهات ما را نشان مان داده و از ما می خواهد تا در راستای برطرف کردن عیب های مان، بکوشیم.

– ویژگی های یک انتقاد درست:

– انتقاد باید منطقی و مستدل باشد؛ انتقادهایی که از بدون سند و مدرک ارائه می شوند و از واقعیت به دورند، از کمترین ارزش و اعتباری برخوردار نیستند و هر چند نیت منتقد خیر و نیکو باشد، چون در امر انتقاد کردن ضعیف و غیر حرفه ای عمل کرده، نه تنها انتقادش راه به جایی نمی برد، بلکه به خودِ او نیز نه به چشم یک دوست، بلکه به دید یک دشمنِ حسود نگاه می شود.

– انتقاد باید با لحنی خوب و دوستانه بیان شود؛ از آنجایی که منتقد دوستِ آدمی است، شیوه انتقاد کردنش نیز باید دوستانه و در چهارچوب محبت و اخلاق باشد در غیر اینصورت حتی اگر انتقادش مستدل و منطقی و راستین باشد، چون به شکل بَدی بیان شده، شخص یا گروهی که مورد انتقاد قرار گرفته اند، در برابر لَحنِ تُندِ انتقادات، جبهه گرفته و حتی با آگاهی از درستی نقد، آن را نخواهند پذیرفت و مشغولی دفاعی احساسی از خود خواهد گشت.

– همراه با انتقاد باید به نقاط مثبت نیز اشاره شود؛ استاد سخن، حضرت حافظ می فرماید:

فرجام تلخ احمد کسروی، عاقبت انتقاد کردن در جامعه عقب افتاده ایران است؛ این جامعه همواره منتقدین را سرکوب نموده و به کجروی های خود ادامه داده است.

فرجام تلخ احمد کسروی، عاقبت انتقاد کردن در جامعه عقب افتاده ایران است؛ این جامعه همواره منتقدین را سرکوب نموده و به کجروی های خود ادامه داده است.

“عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو” ، به راستی چه نیکوست اگر ما همچنان که انتقاد می کنیم، از نقاط مثبت نیز غافل نشده و بدان ها نیز اشاره داشته باشیم و شخص و گروه مورد نظرمان را مورد تشویق و تحسین قرار دهیم، اینگونه نقدها بسیار آسان تر مورد اسقبال قرار گرفته و با آغوش گرم از آن ها پذیرایی می شود، از طرفی اشاره به نیکی ها و نقاط مثبت همزمان با سخن گفتن از بدی ها و عیب ها و مشکلات، اخلاقی تر نیز می باشد چرا که به هر حال دوستی و یکرنگی مان را بهتر نشان داده ایم.

– باید درک کنیم که هیچ حقیقتی مگر نظریات علمی که حقانیت شان پس از چندین بار آزمایش و تحقیق ثابت شده، غیر قابل انکار نیستند؛ بنابراین چنانچه ما با نیت خیر و از سر دوستی انتقاد می کنیم، بهتر است از استفاده از جملاتی که حاکی از بالا دست بودنِ ما و فرو دست بودن شخص یا گروه مورد انتقاد است، پرهیز نموده و فروتنی پیشه کنیم.

هر چقدر فضای انتقاد و ادبیاتِ نقد دوستانه تر و صمیمی تر و همچنین شخص منتقد فروتن و افتاده تر باشد، نقد تأثیر گذار تر خواهد بود و در برابرش جبهه گرفته نخواهد شد؛ در ضمن همواره باید به شخص یا گروه مورد انتقاد اجازه داد تا از خود دفاع کنند و پاسخ نقدهای ما را بدهند چرا که همانطور که پیشتر اشاره کردم، ممکن است منتقد نیز در اشتباه به سر ببرد و نقدش درست و به جا نباشد.

با توجه به آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که انتقاد یک اصلِ اساسی به منظور پیشرفت ما در زندگی شخصی و فعالیت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و…است، منتقد چنانچه آدابِ انتقاد را رعایت کند دوست و دلسوز ماست و نه دشمن و بدخواه مان! بدون شک راه دموکراسی از درک درست جامعه از نقد و احترامش به منتقد می گذرد و تا زمانی که در برابر نقد درست و منتقد با اخلاق جبهه گرفته می شود، فرسنگ ها از دموکراسی فاصله داریم.

  • faghat kherad

    کسانی که شما تصویرشون رو در این مقاله قرار دادین کشتگان راه انتقاد عاقلانه هستند.
    با تمام مقاله شما در باره ضرورت وجود انتقاد موافقم بجز بخشی که به رسیدن به دموکراسی بر میگردد.
    دموکراسی تنها در سایه وجود دو حزب مخالف و قدرتمند در یک سطح در هر کشور که منتقد همدیگر باشند پدید خواهد امد.نمونه انگلستان نمونه امریکا …….