ایرانیان، مَردمانی که دروغ و شَیادی را ستایش می کنند! ۹

به قسمت تاریک دیگری از این دخمه سیاه و ویران گشته فرهنگ امروز ایران زمین نگاهی می کنیم؛ بدین قسمت که چرا در ایرانِ امروز دروغگویان و کلاه برداران و شیادان، مورد تشویق جامعه قرار گرفته و به جای طرد شدن از سوی اجتماع، لقب “زرنگ” ، “باهوش” ، و… را دریافت کرده و با افتخار به فریب دادن سایر هم میهنان شان ادامه می دهند؟

همگی به یاد دارید که در دوران مدرسه دانش آموزان باهوش، با استعداد و پُر کار از سوی سایر دانش آموزان مورد تمسخر، توهین و آزار و اذیت قرار گرفته و شکنجه می شوند اما دانش آموزان دروغگو، قلدر، زبان باز و ریاکار، بدون درس خواندن و زحمت کشیدن و از سوی دیگران مورد آزار قرار گرفتن، به آسانی دوران مدرسه را پشت سر گذشته و امروز سر کلاس های دانشگاه نشسته اند.

آیا ما مردمان با فرهنگی هستیم؟ یا بی فرهنگیم؟ صادقانه بدین پرسش پاسخ دهید.

آیا ما مردمان با فرهنگی هستیم؟ یا بی فرهنگیم؟ صادقانه بدین پرسش پاسخ دهید.

در سمت دیگر، دانش آموزان با استعداد و باهوش یا از مملکت فراری گشته و راهی کشورهای غربی شده اند تا بلکه شخصیت و دانش شان مورد احترام اجتماع قرار گیرد و یا در ایرن در حال هدر رفتن و زجر کشیدن می باشند. جامع مریض ایران بَد ها را “تشویق” و خوب ها را “تنبیه” کرده و می کند و فرجام آن تنبیه ها و تشویق های نادرست و بیجا، فضای ترسناک ایران امروز است که هر روز آن را با گوشت و پوست و خون مان لمس می کنیم.

در ایران پدران و مادران فرزندان خویش را از دوران خردسالی به دروغگویی وادار می نمایند؛ برای مثال کودکی دلش نمی خواهد به مدرسه برود و پدرش به وی می گوید: “نقش آدم بیمار را بازی کن، برات از دکتر گواهی می گیرم” و یا تلفن که زنگ می خورد به فرزندشان می گویند: “گوشی را بردار اگه با من (یکی از والدین) کار داشتند بگو خونه نیست” و هزاران مثال بارز دیگر که همگی آن ها را می شناسیم.

یک ایرانی که در آن جامعه رشد کرده و به سنین جوانی رسیده است، به دلیل دروغ های بسیاری که از دوران کودکی، خانواده و جامعه به وی آموخته اند؛ استاد دروغگویی، نقش بازی کردن، فریبکاری و حقه بازی است. البته این خصلت ها در یکی زیاد و در دیگری بسیار کم اند، ولی نگارنده امکان وجود ایرانی که دروغ گفتن بلد نباشد را به شدت رد می نماید. (منظور فردی است که در ایران رشد کرده و در آن جامعه بزرگ شده است)

اگر در جامعه ایران امروز، یک شهروند نتواند خوب دروغ بگوید، خوب نقش بازی کند و در کل شیاد خوبی نباشد؛ نه تنها قادر نخواهد بود تا حقوق شهروندی اش را حفظ کند بلکه حقش توسط سایرین که شیادان بهتری هستند، خورده خواهد شد؛ بنابراین ایرانیان روزانه در سطح جامعه آبدیده تر شده و هر روز مهارت شان در نقش بازی کردن و دروغ گفتن و شیادی بیشتر و بهتر می شود.

این یک جنایت به معنای واقعی کلمه است! آیا ما ملتی با فرهنگیم با بی فرهنگ؟ صادقانه بدین پرسش پاسخ دهید.

این یک جنایت به معنای واقعی کلمه است! آیا ما ملتی با فرهنگیم با بی فرهنگ؟ صادقانه بدین پرسش پاسخ دهید.

حتی نگاشتن این جمله نیز مایه شرم و خجالت است اما قانون جامعه ایران امروزی، همچون قانون جنگل می باشد که در آن قوی تر ها، ضعیفان را جویده، خورده، لِه کرده و باقی مانده شان را بر روی آسفالت خیابان ها تُف می کنند. در طی سه دهه گذشته با سانسور رسانه ها و مطبوعات و نبود و ممنوعیت خواندن کتاب های سودمند، فرهنگ ایرانیان با سرعت تمام به سمت دوران “پارینه سنگی” پیشروی کرده و شوم بختانه تفاوت چندانی با آن زمان ندارد.

حس همدلی و همیاری و نوع دوستی و کمک به دیگری و انسانیت در جامعه مان مُرده و احساس تشنگی برای دریدن دیگری، چاپیدن دوستان، فریب دادن هم میهنان، کلاه گذاشتن سر دوست و آشنا برای منفعت خود و هزاران اخلاق زشت دیگر جایگزین آن کردارهای نیکو گشته اند. به راستی آیا خط پایانی برای این همه بی اخلاقی موجود در جامعه ایرانی وجود دارد؟

جامعه ای چنین زهوار در رفته و از نظر فرهنگی ویران شده شهروندانی که دروغگویان، کلاشان، کلاه برداران، حقه بازان و در واقع دزدان بهتری هستند را تشویق کرده و به ایشان لقب “بچه زرنگ” داده است؛ پنداری که دروغگویی و کلاهبرداری “زرنگی” و مایه افتخار است که حال ما آمده ایم و آن فرد را به جای مجازات، تشویق کرده و “بچه زرنگ” می خوانیم.

“زرنگ” های واقعی مان در اروپا و آمریکا در حال آموزش و یا آموختن می باشند و در شهرهای محل زندگی شان شغل های آبرومندی دست و پا کرده اند اما “زرنگ های” وطنی و مانده در آن اجتماع، هر روز حال و روزشان خراب تر می شود و انسانیت در زندگی روزمرگی شان، بیشتر از پیش رنگ می بازد.

“بچه زرنگ” های مانده در وطن، قربانیان فرهنگ غلط یک ملت هستند که تفاوت میان بد و خوب را ندانسته و فرزندان شان را به جای آشنایی با کتاب و دانش و سرگرمی های سالم، از کودکی با دروغ و فریب کاری آشنا نموده اند. “بچه زرنگ” های ایران توانایی دیدن و درک زندگی را خارج از پیله ای که از بی اعتمادی به همه، به دور خود تنیده اند ندارند و این مشکل فرهنگی و اخلاقی هیچگاه به عنوان یک مشکل حیاتی مطرح نشده است.

حال به نظر شما چندین سال زمان لازم است تا بشود فرهنگ غلط یک ملت را درست نموده و یک نسل رشد کرده با دروغ و فریب را متوجه اخلاق های زشت شان کرد؟ چه کسی و یا کسانی مسئول این عقب افتادگی سهمگین می باشند؟ آیا روزی واژه زرنگ، معنای راستین خود را خواهد داشت؟

  • Baran Bahari

    ۱۰۰۰

  • هالیبرتون
  • cyrus

    بس کنید این خود خار کردن٬ خود بد دانستن و خاک بر سر خود ریختن ها را. اینگونه کج رویها در هر کشور و ملیتی یافت و دیده میشود و ویژه تنها ایران نیست. ولی خب در کشورهای اسلام زده و از کاروان پیشرفت بدور مانده کج رویها بیشتر است. بنابراین برای داشتن یک جامعه تندرست٬ نیک خو ونیک پو٬ زدودن و پاک روبی کشورمان ازاین دین شوم٬ دروغین و اهریمنی اسلام از بایسته هاست.

  • علی حسن

    بنام خدا
    سلام . بدون رودربا ستی و اینشا الله سوتفاهم نشود. در حال حاضر اکثر مردم ایران از کوچک گرفته تا بزرگ و از زن گزفته تا مرد ، از روستائی گرفته تا شهری مردمانی هستیم کلاهبردار ، دزد ، دروغگو ، خود خواه ، زورگو در برابر پائین دست ، قدر نشناس ، پشت گوش انداز ، بی غیرت ، گران فروش ، بد فروش ، کم فروش ، حقه باز و حیله گر ، بی تفاوت نسبت به هم و آنچه در کشور می گذرد ، بی و فا ، بی رحم ، شهوتی ، پر خوراک و شکمباره ، دهن دریده ، دو بهم زن
    مصلحت گرا و نان به نرخ روز خوری ، جاسوس بر علیه هم و به نفع حکومت ، هوچی کردن و سر و صدا راه انداختن ،
    بد زبان و بد دهن ، رشوه دهنده و رشوه گیر ، تازه به دوران رسیدگی ، چشم و هم چشمی با هم و رقابت ناسالم کردن با هم
    برای هم زدن ، آبروی هم را بردن ، دست بوس ، بله قربان گو ، خا یه مال ، بیگانه پرست ، سنت گرا ، تنبل ، گرفته ،
    عصبانی مزاج و پر حرفی و بدون عمل ، همیشه انتظار داشتن که دیگران کار ما را انجام دهند و خودش قدم و سهمی در این مورد بر نداشتن ، مطلق گرا و بدون سواد سیاسی ، ووووووو . حکومت های بد را مردم بد بوجود می آورند و حکومت های
    بد ، ملت بد را به وجود می آورند و این دور تسلسل همچنان ادامه دارد . ما باید به یک نحو این دور تسلسل را در یک جائی متوقف کنیم تا دیگر باره این دور شیطانی به وجود نیاید . ما باید این دور را از طریق رجوع به مردم متوقف کنیم نه از طریق روبرو شدن با حاکمیت. و آن این است که بیائیم از طریق کتابهای خوب و نشریه های خوب مثل همین مجله فضول محله ، به مردم در سطح اکثریت مردم ، سواد سیاسی به دهیم. مردم ما سواد دارند اما سواد سیاسی کمتر دارند. و اگر هم سواد سیاسی کمتر به دهیم باز هم نمی شود . حالا ممکن است از طرف مرکز نشینان هم حکومت بر چیده شود ولی اگر در حد اکثریت مردم سواد دار سیاسی نداشته باشیم باز ممکن است حکومت جدیدی که به وجود آمده است باز آن حکومتی نباشد که خواسته بودیم و باز آن حکومت راه انحرافی برود . پس مردم ما باید در حد اکثریت سواد سیاسی ذاشته با شند تا به توانند یک حکومت خوب و پایداری به وجود بیاورند. اگر سواد سیاسی در حد اکثریت باشد و در پی آن حکومت خوبی به وجود بیاید ، تمام یا اکثر این صفا ت رزیله که دامن گیر مردم ایران شده است از بین می رود . برای این کار باید همه بهم کمک کنند . مثلا یک عده ای به افراد بی سواد سواد یاد به دهند . یک عده ای کتابهای خوب سیاسی و مجلات سیاسی خوب به مردم به دهند . این نباشد که من بگم به من جه و یا آن دگر به گوید به من چه . این به من چه و به من چه را باید به دور بریزیم . و در این راه ها به هم کمک کنیم . اگر در این مورد ها زیر پر و بال همدیگر را نگیرم و به هم کمک نکنیم ، حکومت همه امان را بین خواهد برد . و اگر کسی به گوید من پول دارم و به من چه ، این مسئله از بین بردگی به وسیله حکومت چه به خواهد چه نخواهد شامل حالش خواهد شد. البته در این مورد نباید این دست و آن دست بکنیم تا زمان از دست برود هرچه زودتر بهتر. البته بعد از اینکه حکومت خوب جدید به وجود آمد ، باید حکومتی باشد چند حزبی نه یک حزبی. زیرا حکومت های تک حزبی مانند ( حکومت شاهی – حکومت مجاهدین خلقی – حکومت
    کمونیستی- حکومت ولایت فقیه ای – حکومت ارتشی – حکومت رئس جمهور ماد ام العمری ) کشور و مردم آن کشور را نابود می کند و تبدیل به استبداد می شود . کشور را خراب و غارت کرده و به باد غارت می دهد. به بیگانگان امتیاز بی خودی می دهد. محیط زیست انسانی و جانوری و گیاهی را نیست و نابود می کند. آثار باستانی و فرهنگی را نیست و نابود کرده و بقیه را دزد دزدکی به بیگانگان و به نفع خود به فروش می رساند . جوانان مردم را معتاد و زنان و دختران مردم را به فحشا می کشاند. مردم را بی آبرو و هزاران مثالی که در بالا گفته شد به سر مردم می آورد. در این حکومت چند حزبی باید و برای اینکه حکومتی زور گو و مستبد بر سر کار نیاید باید همه مردم ایران از هر قوم و قبیله و نژاد و دینی باید در انتخاب کرد و انتخاب شدن در مجلس و ریاست جمهور باید حق داشته باشند . احزاب های مختلف مثل احزاب ملی و احزاب چپ و……. و نیز اقلیت های مذهبی همینطور . زیرا اگر احزاب گوناگون باشد همدیگر را می پایند و این پائیدگی باعث می شود که حکومت دیکتاتوری دیگر و برای همیشه به وجود نیاید. همیشه شاد باشید.

    • بهروز

      خیلی خوب گفتی ولی کار از کار گذشته و جامعه بوی تعفن گرفته طوری که حتی خود همین مردم دروغگو و شیاد هم حالشان بهم میخورد چه برسد به ماها…فقط به امید روزی زنده ام که راه فراری از این کشور گوه زده و مردم احمقش پیدا کنم

  • Amir

    بحث های فلسفی موجب تفرقه بیشتر خواهد شد.

    عده ای هستند که به دینی واقعا ایمان دارند پاک و والا می باشند دروغ
    نمی گویند دزدی نمی کنند کلاهبرداری نمی نمایند هرزه نیستند به زن و دختر
    مردم با چشم ناپاک نگاه نمی کنند حق دیگران را غارت نمی فرمایند کارخودشان را با مسولیت انجام میدهند مردم را دوست دارند و تا آنجا که بتوانند به مردم کمک میکنند.

    گروهی هم هستند که واقعا به دینی ایمان ندارند منتهی بر سر منفعت دنیا
    جانماز آبکشی میکنند مثلا ظاهرا مسلمان هستند ولی قرآن را نخوانده اند
    نماز در جلوی افراد می خوانند شاید روزه هم بگیرند ولی دزدی میکنند و تمام
    کارهای بالا را که من برای یک آدم والا و پاک نوشتم برعکس انجام میدهند
    هرزه هستند طماع می باشند غارتگر تشریف دارند مردم را گول میزنند و شیاد
    هستند و خودشان را مثلا مومن هم میدانند و العفو العفو هم سر میدهند.

    همانطور که کورش گفت بگذارید هرکس خدایش را آنطور که میخواهد پرستش کند.
    تامادامیکه انسان خوب پاک و والایی هست چه مهم است که به چه خدایی ایمان
    دارد؟

    آیا این مهم است که شخص والا باشد و به او اطمینان بشود
    کرد و چشم هرزه و زبان بد نداشته باشد یا اینکه مهم این است که چگونه وضو
    میگیرد؟ متاسفانه در تمامی دین ها شیادان رخنه کرده و آنرا به نفع خود
    تغییر داده اند مگر حضرت عیسی بیست هزار کلیسا و مذهب آورد؟ دین برای
    بسیار شبیه به دکانی است که آموزش خوبی میدهند و اصرار به گرفتن پول برای
    خدا دارند ولی در عمل آنرا صرف زندگی بهتر خودشان میکنند. خودتان میدانید
    که ثروت کلیسای کاتولیک ها و دیگران سر به فلک میزند ولی حضرت عیسی در کنار
    خیابانها می خوابید و اتاقی نداشت که در آن زندگی کند. متاسفان گفته های
    حضرت عیسی که همدیگر را دوست بدارید همانطوریکه من شما را دوست داشتم فقط
    خوانده میشود. دست کلیسا ها باز برای گرفتن است ولی زیاد کار اجتماعی نمی
    کنند.

    همانطور هم شیخان مثلا مسلمان ملتهای خود را غارت و
    ثروتهای باد آورده نفت ملت هایشان را صرف عیاشی های میلیارد دلاری خود
    میکنند و بجای رسیدگی به وضع مسلمانان با هواپیمای ساخته شده از تلا سفر
    میکنند و حمامهایی از عاج فیل برای غسل زن بارگی جنابت خود می سازند دست
    فقیری که نانی دزدیده است را قطع میکنند و خودشان میلیاردها دلار دزدی
    میکنند.

    مسیحیان البته برخی از آنان دین وسیله تجارتی کرده اند و همتایان مسلمان خودشان هم همین طور.

    مسلمانان کسانی را به عنوان اینکه دین دیگری دارند ویا بیدین هستند میکشند
    و تعصب های جاهلانه دارند بدون اینکه واقعا معتقد و آگاه حتی بدین خودشان
    باشند. برخی از سر تعصب و جهل و برخی با دانستن از دین سو استفاده میکنند
    وبرای منافع شخصی و غارت و دزدی و هرزه گی دین ها را ملعبه خود کرده اند.

    حتی بعضی از بهاییان که اینقدر دم از ترک تعصب و گذشت میزنند و انسان ها
    را به وارستگی دعوت میکنند خودشان همان تعصب خرکی را که بعضی از مسلمانان
    ساده لوح و بیسواد دارند هم دارا میباشند. درست مثل شرکتهای بیمه که کیلو
    کیلو کاغذ بیمه نامه میدهند ولی در وقتی که احتیاج داری با یک بهانه کمک
    نمیکنند. بهاییان هم کتابهای بیشماری در ترک تعصب خوبی انسانیت درستکاری
    امانت داری نوشته اند ولی کو گوش شنوا بعضی آنان مثل مسلمانان هرزه تنها
    اسم دین بهایی را یدک میکشند و در شیادی تعصب و بی رحمی دست دوستان
    مسلمانشان را از پشت بسته اند.
    پس داشتن دین برای کسی که والا و پاک
    نباشد هیچ ارزشی ندارد ولی حالا اگر کسی بی دین بود ولی خوب بود دزد نبود
    امانت دار بود هرزه و چشم ناپاک نبود آیا شما به او اطمینان میکردید یا
    یک قالتاق مثلا مومن فلان دین را.

    اگر دینها مثل دین زردشتی
    به افکار نیک کردار نیک زبان نیک توجه دارند و خواستار عشق دوستی هستند
    پس عملا با کسانی که دین ندارند ولی همان کارها و رفتارهای خوب را انجام
    میدهند برای جامعه فرقی ندارند. زیرا اصل این است که خوب باشیم و دینها
    میبایست مارا به راه خوب رهنمایی کنند. بدین ترتیب دعوای بین دینها و بین
    دین داران و بی دینان وارسته تنها به سود استعمار و استحمار است که مارا
    بهم بپیچانند و خودشان میلیارد دلار کشورهای مارا غارت کنند.

    من
    میدانم که تعصب و بی تفاوتی برای بعضی ها تا مغز استخوانهایشان نفوذ کرده
    است و دیگران را مسخره و تخطته میکنند زیرا آنان شاید از این ناراحت هستند
    که خودشان جز ستمکاران با قدرت نیستند و عملا با ستمکاری تا مادامیکه منافع
    آنان در خطر نباشد مشگلی ندارند. گفته من این است که ما بایست همه
    انسانهای والا را دوست بداریم بدون توجه به رنگ زبان دین ملیت آنان و
    همه آنان بایست متحد شود و دنیایی بهتر از عشق و محبت بسازند که دیگر کسی
    گرسنه غارت شده بیکار و بی دانشگاه نباشد.افسنطین

  • علی حسن

    به نام خدا
    سلام . دروغ گوئی وشیادی را از تازیان مهاجم یاد گرفته اند.

  • Hamid Sadeghi

    بی سوادی، بزدلی، بی فرهنگ، کم هوشی، بله دارم راجع به ایرانیها حرف می زنم. اینجا زندگی انسان از همه چیز بی ارزشتره. امیدوارم هرچه زودتر منقرض بشیم، بلکه شاید اونوقت این زجر و شکنجه از این فلات لعنتی رخت بر ببنده.
    آمارها نشون میدن که امیدم واهی نیست.
    مرگ بر تو هموطن گلم.

  • iranbook

    مطلب کاملا به جایی بود و برای بحث کامل در این باره و نحوه بار آوردن بچه که ایشان اشاره فرمودند و غیره توجه بفرمایید به:

    دانلود کتاب لعنت حجاب که سایت های «مخالف رژیم» از پخش آن خودداری می کنند!

    http://uppit.com/0n1iqkroi0z6/LanatHijab.pdf