آیا یک حکومت پادشاهی مشروطه را برای آینده ایران، مناسب می دانید؟ ۱۱

– دیدگاه شخصی نویسنده درباره پادشاهی مشروطه:

نگارنده به موضوعِ پادشاهی مشروطه از سه جنبه ی دید کلی، تاریخی و جامعه شناسی ایرانی نگاه می کند و هر بخش را به صورت کوتاه برای خوانندگان شرح می دهد؛ البته باز هم تکرار می شود که این تنها دیدگاه شخصی نویسنده به عنوان یک شهروند ایرانی است و حقیقت محض نمی باشد، بنابراین از خوانندگان آگاه درخواست می شود که با انتقادهایی به جا و خردمندانه، تعریفات نگارنده را تکمیل کرده و خوراک بهتری برای ذهن های تشنه ایرانیان فرهیخته، آماده کنند.

۱- پادشاهی مشروطه از جنبه یِ دید کلی:

به طور کلی پادشاهی مشروطه یک حکومت دموکراتیک است که کارنامه تاریخی درخشانی در راستایِ تأمین آزادی های فردی و اجتماعی شهروندان و حفاظت از تمامیت ارضی کشور و بالا بردن سطح رفاه زندگانی شهروندان و همچنین احترام و اعتبار ویژه قائل شدن برای اعلامیه جهانی حقوق بشر دارد.

آیا اگر محمدرضا پهلوی، یک شاه مشروطه باقی می ماند و به حاکمی تبدیل نمی شد و بهتر بگوییم، اگر به او اجازه می دادند که شاهی مشروطه باقی بماند، سرنوشت ایران چگونه رقم می خورد؟

آیا اگر محمدرضا پهلوی، یک شاه مشروطه باقی می ماند و به حاکمی تبدیل نمی شد و بهتر بگوییم، اگر به او اجازه می دادند که شاهی مشروطه باقی بماند، سرنوشت ایران چگونه رقم می خورد؟

یک حکومت پادشاهی مشروطه، به دلیل اینکه جایگاه عمیقِ تاریخی شخص پادشاه و خانواده اش را حفظ کرده و به عنوان سمبل و در طی مراسم و آیین های سنتی و تشریفاتی از آنان استفاده می کند، ارزش و مقامِ تاریخ و فرهنگ مملکت را نه تنها حفظ کرده بلکه با گذر زمان بدان اعتبار بیشتری بخشیده و ارمغان گرانبهایی را برای نسل های آینده، به یادگار می گذارد.

همچنین باید پذیرفت که بهترین کشورهای جهان از لحاظ مدرن بودن، دموکرات بودن، ارزش قائل شدن برای حقوق انسان ها و اعلامیه جهانی حقوق بشر، سطح آموزش و پرورش و خدمات اجتماعی برای مردمان و سطح رفاهی زندگی شهروندان را کشورهایی تشکیل می دهند که با سیستم پادشاهی مشروطه اداره می شوند؛ بنابراین از جنبه کلی، این شیوه حکومتی بسیار ایده آل و دوست داشتنی است.

از طرفی ایران کشور بسیار بزرگ و پهناوری است و برای زیر یک پرچم قرار دادن گوشه به گوشه این آب و خاک و متحد ساختن مردمانش که از اقوام گوناگونی تشکیل شده اند، نیاز به یک نهادِ فرا مسلکی، فرا قومی و فرا مذهبی است که مورد احترام تمامی ایرانیان قرار داشته و همگان به وی عشق بورزند و او همچون دوستی مهربان و دلسوزی، در حق یکایک ایرانیان به طور مساوی دوستی و محبت کند.

۲- پادشاهی مشروطه از جنبه تاریخی:

چون نیک بنگریم تاریخ و فرهنگ و سنت ایران زمین با آیین پادشاهی گره خورده است و برایِ هزاره ها نامِ پادشاهان ایرانی، لرزه بر اندامِ دشمنان ایران زمین می انداخته و افتخارات کسب شده به دست شاهانِ ایرانی و به نامِ سرزمین مادری مان، مایه مباهات و حیرت است، البته باید به خاطر داشت که به غیر از چند دوره بسیار بسیار کوتاه، تمامی تاریخ پادشاهی ایران با حاکمانی تمامیت خواه و دیکتاتور گره خرده که برای خواسته های شهروندان کمترین ارزشی قائل نبودند.

با یک نگاه کلی و بی طرفانه به تاریخ ایران، در خواهیم یافت که نهادِ پادشاهی بخش بزرگ جدا نشدنی و غیر قابل انکار دفتر زرین گذشته ایران است و نمی توان بر روِیِ آن خط بطلان کشید؛ سنت ها، جشن ها، سروده ها و فرهنگ ایرانیان با آیین پادشاهی گره خورده بود و رابطه ای تنگاتنگ داشت و پادشاه جایگاه و مقامی والا در جامعه ایرانی داشته است.

اوج عشق و علاقه مردم و حتی روشنفکران ایرانی به نَهادِ پادشاهی را می توان در زمان انقلاب مشروطه جستجو کرد که قهرمانان ملی فعال در راستایِ مشروطه با وجود داشتن قدرت برای از میان بردن سیستم پادشاهی و برقراری حکومتی نو، تصمیم گرفتند تا یک حکومت پادشاهی مشروطه دموکراتیک داشته باشند و سقف خواسته های شان اصلاحات بود و نه بر اندازی.

یک عکس نادر از محمدرضا شاه به همراه خانواده اش در کاخ نیاوران تهران...

یک عکس نادر از محمدرضا شاه به همراه خانواده اش در کاخ نیاوران تهران…

با توجه به آنچه گفته شد در می یابیم که سیستم پادشاهی مشروطه حتی از جنبه تاریخی نیز با فرهنگ و سنت و تاریخ و علایق مردمان ایران زمین سازگاری داشته و یک پادشاهِ مشروطه که تنها سمبل تاریخ و فرهنگ غنی مملکت مان باشد، می تواند خدمات بزرگی به زنده نگاه داشتن و شناساندن سنت های اصیل ایرانی به جهانیان و همچنین نسل های آینده ایران زمین بکند.

 

3- پادشاهی مشروطه از جنبه جامعه شناسی ایرانی:

چون نیک بنگریم در طول تاریخ ایران زمین، کمتر زمانی یافت می شود که مردم سالاری بر جامعه حکمرانی می کرده و یا پادشاه و اطرافیانش، برای مردم و خواسته های شان، ارزش و اعتباری قائل بوده باشند؛ تاریخ ایران لبریز از استبداد، خفقان، ترس و خفه کردن صدایِ آزادی خواهان، مخالفان و دگر اندیشان است.

روحیه زشت عادت کردن به شرایط سخت و عدم داشتن تمایل برای استبداد ستیزی در بستر جامعه ایرانی نهادینه شده و از طرفی ایرانیان پتانسیل بسیار بالا و غیر قابل انکاری در زمینه بُت سازی و بُت پرستی و دیکتاتور پروری دارند؛ کافی است تا به تاریخ ایران نگاهی منصفانه بیاندازید تا ببینید که این مردمان شریف عادت کرده اند که برای شان تصمیم گرفته شود و دنباله رو باشند و هورا بکشند.

به گمان نگارنده سیستم پادشاهی مشروطه برای جامعه ای که روحیه استبداد طلبی و دیکتاتور پروری و فرمانبردای دارد، خطرناک است چرا که امکان بسیار زیادی وجود دارد که شخص پادشاه، از محبوبیت خود استفاده نموده، دست به کودتا زده و حکومت را به پادشاهی سنتی تغییر دهد؛ این رخداد شوم به گونه ای در زمان محمدرضا شاه نیز اتفاق افتاد و مشروطه گرانبهای ایرانیان، به خاک سپرده شد.

نگارنده بر این باور است که مردمان شریف ایران زمین در طولِ تاریخ گوهربار و درخشان شان، به جز چند دوره زمانی کوتاه، هیچگاه به معنای واقعی آزاد نبوده اند و طعمِ خوش زندگی در یک جامعه دموکرات را نچشیده اند و این ملت بزرگ همواره به دست حکومت های خودکامه و مستبد، سرکوب شده اند.

مردمان ایران همواره در حال فَرمانبرداری از فَردی به نام “شاه” بوده اند؛ پادشاهانِ مستبد و همواره غرق در خوشی و لذت و آرامش و ثروت، شهروندان بینوای ایرانی را مجبور به اطاعت از دستورات و فرامایشات خود می کرده اند و هیچگاه یک ایرانی خسته از شرایط اسفناکِ زندگی اش، حق اعتراض به تصمیمات ملوکانه را نداشته است.

رنگ قرمز کشورهایی را که با سیستم پادشاهی پارلمانی اداره می شوند، نشان می دهد؛ این کشورها در زمره بهترین کشورهای جهان از لحاظ سطح رفاه اجتماعی و آزادی های فردی شمرده می شوند.

رنگ قرمز کشورهایی را که با سیستم پادشاهی پارلمانی اداره می شوند، نشان می دهد؛ این کشورها در زمره بهترین کشورهای جهان از لحاظ سطح رفاه اجتماعی و آزادی های فردی شمرده می شوند.

در طولِ تاریخ ایران زمین منتقدی به چَشم نمی خورد که از گزندِ حکومت جانِ سالم به دَر بُرده باشد؛ اصولن در نظام های توتالیتر و تمامیت خواه مردمان حقی برای انتقاد، اعتراض و شکایت ندارند و وجودِ شهروندان، تنها برای اطاعت از دستوراتِ حاکمان کشور است.

ملتی که در زیر سایه استبداد زندگی می کند، حق اظهار دیدگاه، حق اعتراض، حق اعتصاب، حق آزادی بیان و در آخر حق تعیین سرنوشت خود را ندارد و همچون برده ایست که در اختیار رهبر سیاسی مملکت قرار دارد و آن پیشوا، حق دارد تا هر بلایی که دلش می خواهد را سرِ مردمان در آورد.

توماس جفرسون که یکی از متفکرین اصلی و بنیانگذاران آمریکا (برای ترویج دادن ایده‌ آل‌ های جمهوری خواهی در آمریکا) و نویسنده اصلی اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا و سومین رییس جمهور آن کشور است، می نویسد:
“زمانی که مردم از دولت می ترسند آن استبداد است و هنگامی که حکومت از مردمان می ترسد، آن آزادی است.”

بنا بر آنچه گقته شود نویسنده عمیقن باور دارد که حکومت ایده آل جامعه ایرانی، یک جمهوری سوسیال دموکرات (سکولاریسم یک اصل غیر قابل اجتناب است) می باشد؛ در یک جمهوری سکولار دموکرات، حکومت از مردم و نا رضایتی آنان هراس دارد چرا که اعتبارش را از رأی مردم به دست می آورد؛ بنابراین حکومت در خدمت مردم و از برای مردم است و دیگر خطر استبداد و دیکتاتوری وجود ندارد؛ همچنین عمرِ کوتاه مدت هر دولت که چهار سال است، خود تضمینی برای عدمِ شکل گرفتن یک نظام استبدادی در جامعه است.

  • Baran Bahari

    مشروطه را باید توصیف کرد: شاهی آن بالا باشد و بعد او را مشروط نمایند. یعنی کسی مانند خامنه ای را مشروط نمایند و همه ی قدرت را به مردم باز پس دهند.(ولایت فقیه مشروطه!)
    طولانی بودن حکومت شاه در این رژیم به سستی… واپس گرایی و عدم ثبات در بلند مدت می انجامد، چرا که شاهان می توانند با جمع کردن باندها و لابی قدرت مشروطه را به خود باز گردانند، مشابه آنچه پهلویها کردند…

    مشکلی که در رژیم پادشاهی همواره پدید می آید تمرکز است. مشابه تمرکزی که در رژیم پهلوی داشتیم و فقر و فلاکت بسیاری از نقاط ایران را به قهقرا برده بود هرچند این فقرا بیشتر از مردم تهران طرفدار شاه بودند ولی اصل تبعیض و تمرکز کاملا مشهود بود و می بینیم که با توجه به ساختار مشابه ولایت فقیه این تمرکز پس از انقلاب هم ادامه یافت.

    در واقع آنچه مهم است رعایت اصول حقوق بشر و حفظ منافع ملت است که نیازی به ایجاد پادشاهی ندارد.
    با تمام این تفاصیل پرسشی می ماند : کدام بهتر است : دولت امریکا و یا دولت انگلیس؟
    پاسخ ساده است : هرکدام که منافع ملی را بیشتر در نظر داشته باشند.

    مطالبی را که در بالا خواندم خطری بزرگ هم دارد : ولایت فقیه مشروطه و رسیدن پادشاهی به مجتبی خامنه ای !

    • سیروس پارسا

      گرامی گمان می کنم در بخش پایانی جستار، پاسخ شما را داده باشم که البته گویا تفاهم دیدگاه داریم.

      • Baran Bahari

        البته ! در مورد سوسیال دموکرات ، بحث دیگری نیاز است اما شکی نیست که فعلا بهترین دولتهای جهان به شیوه های لیبرال چند حزبی اداره می شوند که احزاب سوسیال معمولا یک قدرت بزرگ در این کشورها هستند و در اداره حکومت نقش اصلی را دارند .

  • فرشته

    حکومت پادشاهی مشروطه برای ایران، این هم سوال جالب و مهمی‌ است.
    باید به یاد بیاوریم که وقتی‌ انقلاب مشروطه در ایران رخ داد هنوز سیستم ارباب و رعیتی پا بر جا بود و نزدیک به ۷۰ در صد جمعیت ایران رعیت بودند. این تضاد نشانه آن است که جامعه ایران هنوز برای آن تحول بزرگ آمادگی نداشت یا لااقل از ساختار اقتصادی که بتواند بار یک تحول سیاسی عمیق را بر دوش بکشد بی‌ بهره بود. از این نظر شاید سران مشروطیت شایسته اعتبار باشند که به جای دگرگونی رادیکال به دنبال “اصلاح” آن سیستم بودند. این همان رمزی است که کنشگران و “روشنفکران” دهه ۴۰ و ۵۰ به فکرشان نرسیده بود و کشور را از چاله به چاه انداختند.
    باید به این دسته از “روشنفکران” با این دسته گلی‌ که در سال ۵۷ به آب دادند یاد آوری کرد که سیستم جمهوری نیز خود نیازمند ابزار و اجزایی است که نبودن آن‌ها راه را به سوی “رئیس جمهور” همیشگی‌، مادام العمر و چه بسا موروثی باز می‌گذرد. “جمهوری اسلامی” هم یکی‌ از همان نوع جمهوری هایی است که هیچ فرقی‌ با یک سیستم دیکتاتوری ندارد. و آنچه را هم که از مظاهر دمکراتیک بر چهره دارد همانطور که میبینیم از محتوا خالی‌ است و تقلید ناقصی‌ است از آرمان های انقلاب مشروطیت.
    از نظر من سیستم پادشاهی مشروطه هم برای انسجام سیاسی و هم برای تمایت ارضی ایران بسیار مناسب است افزون بر آنکه زمینه تاریخی‌ و فرهنگی‌ آن هم در ایران سابقه چند هزار ساله دارد. ولی‌ خیلی‌ مایلم بدانم که چرا بعضی‌‌ها تا سخن از پادشاهی به میان میاید بدون معطلی یاد شعبان بی‌ مخ، ۲۸ مرداد، و غیره می‌افتند. از این دسته از “روشنفکران” باید پرسید وحشت شما از چیست؟

    • سرافراز پارسی‌

      اگر منظور شما را درست فهمیده باشم، صحبت شما در مورد ظرفیت و توانائی جامعه ایران برای دگرگونی است، نکته‌ی که کنشگران و فعالان سیاسی دهه ۴۰ و ۵۰ از آن غافل ماندند و شاید هم هنوز غافل مانده باشند. من هم با این نظر هم عقیده هستم. جامعه ایران در ۱۰۰ سال پیش بیش از انقلاب مشروطه نمی‌توانست تولید کند و در گستره آن دگرگونی رژیم پهلوی هم شکل گرفت. به گفته دیگر رژیم پهلوی دنباله همان دگرگونی بود که به انقلاب مشروطه شکل داد. همانطور که میبینیم رژیم پهلوی به بسیاری از آرمان‌های مشروطیت چون تمامیت آرضی، تشکیل حکومت ملی‌، برقراری حکومت قانون، و پیشرفت اقتصادی شکل داد. و اگر هم رژیم پهلوی بیش از این نمی‌توانست بکند اشکال را بایستی در خود جامعه و ظرفیت آن جستجو کرد.

      این نکته را هم اضافه کنم که کنشگران دهه ۴۰ و ۵۰ دچار دو تناقض مهم شدند که شاید غفلت آن‌ها را در سال ۵۷ روشن کند:

      ۱-یکی‌ این است که از یک طرف از رژیم پهلوی ایراد میگرفتند ولی‌ خواسته‌های خود را خارج از سیستم مشروطیت جستجو میکردند. به گفته دیگر رادیکال شده بودند بدون آن که به یاد بیاورند که کشوری که قانون اساسی‌ دارد دیگر نیازی به انقلاب ندارد.

      ۲-تناقض دوم آن‌ها که دنباله اولی‌ است این است که آن‌ها از یک طرف از شاه انتقاد میگرفتند که قانون را اجرا نمیکند ولی‌ خود نیز با همان قانون قهر کرده بودند. کما این که دیدیم وقتی‌ شاه از صحنه خارج شد این ها اصلا به یاد تشکیل مجلس مؤسسان که جزئی از همان قانون بود نبودند.

  • saf

    بحث های زیادی شده است ولی چند نکته مهم هیچ وقت مستقیم مطرح نمیشود و طفره میروند دوستان پادشاه پذیر و حتی خود شاهزاده من یکی را اینجا میگویم باقی را در نوشتارهای دیگر خواهم گفتهمیشه مثال های دموکراتیک پادشاهی در دنیا شمرده میشوند که بیشتر اروپایی هستند شما یک سوال از افراد به عنوان نظر خواهی بپرسید آیا میخواهید کسی در حکومت آینده ایران بدون تغیر و همیشگی بماند ؟ یا میخواهید فرد م یا افرادی هر ۴-١٠ سال آواز شود بر اساس رای مردم – اگر رای اکثریت پاسخ دهنده ها به چرخش قدرت و عوض شدن اشخاص قدرت مند حکومت بود شما هر نامی خواستید روی حکومت بگذارد پادشاهی یا جمهوری ما پرزیدنت و شاه را هر ۴-١٠ سال آواز میکنیم حالا هر چه نام حکومت باشد

  • منصور

    بوی گند تعقن و وطن فروشی از مقالتون به شدت احساس میشه.
    الان من ویندوزم ویندوز ۸ هست. هر وقت خواستم به ویندوز ۹۵ برگردم اونوقت مشروطه هم به ایران برمیگرده. جامعه داره به دموکراسی میره اونوقت شما ها به سمت مشروطه. نکنه فکر میکنید ایران انگلیسه؟؟؟!!!! از اولش هم معلوم بود این پهلوی ها قدرت طلب هستند و این مقاله اثباتش.
    فکر کردید آمار ترور ها و فساد دستگاه شاهنشاهی پهلوی تو اینترنت نیست که با این داستان های به شدت سانسور شده میخواهید مردم رو گول بزنید. چرا از ترور رزم آرا و کودتای ۲۸ مرداد و سایر افتخارات ارباباتون چیزی نمینویسید. اینو واسه اون نویسنده حروم زاده ی بدبخت وامونده ی جیره مینویسم .میدونم که میخونیش .

  • mostafa nik kerdar

    اولین تجربه حکومتی غیر از پادشاهی برای ایرانیان همین حکومت جمهوری اسلامی میباشد که شاهد آن هستیم و میبینیم تبدیل به پادشاهی آخوندی ولایت فقیهی شده است.
    من به شخصه معتقدم اگر مرحوم نلسون ماندلا را هم رهبر ایران میکردند در ظرف ششماه یک آدولف هیتلر جدید تحویل میگرفتند و این همان خاصیت دیکتاتور پروری ملت میباشد که نویسنده با ظرافت به آن اشاره کرده است .
    و در حالیکه تمام دنیا مشغول استفاده و اعمال تجارب پیشینیان خودشان در حفظ و بسط قدرت خودشان هستند و همچنین باز هم بنابر تجارب خودشان سعی میکنند که از قافله پیشرفت و تمدن عقب نمانند و پابه پای جهانیان حرکت کنند ….
    سوال من از نگارنده این مطلب این است که :
    آیا در قرن بیست و یکم و با این سرعت شگرف در تحولات و تغییرات و روابط و برخورد ها و …, ما فرصت و زمان کافی برای تست و تجربه کردن یک حکومت سوسیال سکولار و یا هر حکومت دیگری را برای جایگزینی حکومت آخوندی فعلی داریم ؟
    چرا و به چه علتی باید از تاریخ کشور و خصوصیات ملت و تجارب پیشینیان خودمان همانند مشروطه که جان و خون بابت آن دادند به این سادگی عبور کنیم و آنرا نادیده بگیریم و پا در راه ناشناخته ای همچون سوسیال سکولار و یا جمهوری ها متفاوت بگذاریم ؟
    آیا جهان و ملل و دول دیگر که با شتاب هر چه تمامتر مشغول پیشرفت و کسب قدرت هستند , منتظر ما میمانند تا هر چیزی را تست کنیم و آخر به سر جای اول خودمان باز گردیم ؟

  • irani

    ta Zamani ke be Irani yad nadahnd ke dar barabre harche dar keshvaresh etefagh meyoftad masol hast va bayad masolieyt ghabol kone hamin ashe va hamin kase

  • Hassan Zarrabi

    من در وحله اول یک تبریزی و تورکم و خودم را ایرانی شریف نمی بینم و نیستم و نمی خواهم زیر هیچ نوع دیکتاتوری و استبداد زندگی نمایم آزادی بیان و اعتراض در خون من خوروشان است من اول یک انسانم و به انسانیت احترام میگذارم و عدالت را فقط در مسیر انسانیت میبینم و اگر چنانچه روزی در صدر حکومتی باشم یعنی خودم را در خدمت به مردم و استخدامی مردم میدانم و بایستی در براه افتادن مشگلات مردم گام بردارم نه اینکه فکرم برای قدرت رسی پیش روم هر فردی از خدا یا پیغمبر ویاشاه وقتی به آن قدرت نائل شدند تبدیل به دیکتاتور گشتند و تاریخ ایران در تمام زمان قدرت طلبی استبداد و دیکتاتوری را به جا گذاسته است اگر به خدائی که در ایران یاد گرفیم نشانگر یک استبداد و دیکتاتوری استت یا وقتی محمئ نامی در بین اعراب بر میخیزد و خود را امین و درست کار نشان میدهد بعد از قدرت رسیدن یک استبداد گر و دیکتاتور تبدیل میگردد و در خاتمه میگوید هر کس اسلام را قبول نکند از زیر شمشیر بگذرانید و دونباله رو زور و نا عدالتی میشود و شاهان و فراعون ها و آیت الله ها نماینگر فرستاده خدائی میشود که ساخته و پرداخته شده انسانهای ضعیف است که احتیاج مبرم به قدرت های مافوق بشری است نتیجتا حاصلش همین میگردد که در کشور پهناوری بنام ایران مبتدل میگردد. و اگر چنانچه روزی بخواهم مدیریتی برای یک ملتی انجام دهم آن ملت برای من ملت تور آزربایجان جنوبی است و امیدم بر این است که ملتهای دیگر هر یکی برای خودشان فکر نمایند امکان زندگی با هم در آن مملکتی بنام ایران میسر نمی بینم.

  • amir falahi

    اقایان فضول محله خوب یا بد پهلوی سقوط کرد ما به دنبال اعلی حضرت همایونی رضا شاه دوم نیستیم ما به دنبال ازادی هستیم بهتره این رو استبداد زده های سابق بفهمن. این مسخره بازی هارو هم کنار بگذارید ارزش سایتتون رو میاره پایین