دوستی با ملتها و دولتهای عرب امکانپذیر است ۳

پیشگفتار؛ آیا ملتها دشمن هم هستند ؟

در طول تاریخ جنگها و خونریزیهای بسیار واقع شده است.  این جنگها را همواره حاکمان زیاده خواه و متجاوز ایجاد کرده اند.  در کنار جنگ حکام زیاده خواه ، ملتها با هم دوست بوده اند و دوستی و تجارت ملتها حفظ شده است. دشمنی سیاسی میان دولتها نمی تواند براحتی پیوندهای میان فرهنگها و اقوام را گسسته و نابود سازد.  شاهد زنده ی این مدعا ، رفت و آمد و رابطه مردم ایران و عراق است که پس از ۸ سال برادر کشی خونین بلافاصله عادی شد و مسافران ایرانی و عراقی براحتی توانستند در دو کشور به گردشگری بپردازند. این در حالیست که ۸ سال تبلیغات هر دو دولت برای ایجاد نفرت نسبت بین دو ملت  و بهره برداری از این نفرت ، با بیشترین فشار انجام شده بود. کینه و دشمنی بین دو قوم و دو ملت ، چیزی جز سوء تفاهم ایجاد شده توسط رهبران آن دو ملت نیست. ملتهای همسایه همواره با هم بازرگانی و داد و ستد فرهنگی دارند و این داد و ستد فرهنگی بیش از درازای عمر سیاسیون و سلطه خواهان است.

دیرپایی و گرانمایگی فرهنگی مانند فرهنگ ایران که خود از آمیزش فرهنگهای گذشته و دورتری پدید آمده بود ، این یاری را به فرهنگ اعراب مهاجم کرد که آبرومندانه و شاهانه مناطق اشغال شده را  اداره کنند. در واقع پس از مرگ علی آخرین خلیفه از راشدین ، چیزی بنام حکومت عربی دیگر واقع نشده است و از معاویه به این سوی ، شیوه اداره کشورهای منطقه با الگو برداری از شاهنشاهی ساسانی بوده است.

دیرپایی و گرانمایگی فرهنگی مانند فرهنگ ایران که خود از آمیزش فرهنگهای گذشته و دورتری پدید آمده بود ، این یاری را به فرهنگ اعراب مهاجم کرد که آبرومندانه و شاهانه مناطق اشغال شده را اداره کنند. در واقع پس از مرگ علی آخرین خلیفه از راشدین ، چیزی بنام حکومت عربی دیگر واقع نشده است و از معاویه به این سوی ، شیوه اداره کشورهای منطقه با الگو برداری از شاهنشاهی ساسانی بوده است.

ملتهای دیرپا ، همراهی دیرپا

دیرپا بودن همسایگی هر دو ملت ، به داد و ستد فرهنگی بین آن دو می انجامد. نمونه این داد و ستد فرهنگی را می توان درباره انتقال دانش و سامانه حکومت ساسانیان به سلسله اموی و کپی برداری معاویه از شاهنشاهی ایران دید. معماری ، موسیقی ، سامانه و دبیره ی حکومت ، اداره خزانه و بطور کلی کل سازمان حکومتی ساسانیان به حکومت اموی انتقال یافت. این کپی برداری را  مثلاٌ می توان در گنبد و باروی مساجد دید که هردو   از معماری ایرانی ساسانیان به ارث رسیده است. همزمان می توان دید که نقش و نگارهای درونی رومی هم در این معماری بکار گرفته شده است و نشان می دهد که دو هنر ارزشمند ایرانی و رومی پدر و مادر فرهنگ و هنر  دوران پس از محمد هستند.

بنابراین دیرپایی و گرانمایگی فرهنگی مانند فرهنگ ایران که خود از آمیزش فرهنگهای گذشته و دورتری پدید آمده بود ، این یاری را به فرهنگ اعراب مهاجم کرد که آبرومندانه و شاهانه مناطق اشغال شده را  اداره کنند. در واقع پس از مرگ علی آخرین خلیفه از راشدین ، چیزی بنام حکومت عربی دیگر واقع نشده است و از معاویه به این سوی ، شیوه اداره کشورهای منطقه با الگو برداری از شاهنشاهی ساسانی بوده است.

معاویه با وجودیکه بسیار با ایرانیان دشمن بود ولی غرق در فرهنگ و تمدن ایرانی گشته بوده است و دربار معاویه چیزی بیش از یک دربار ساسانی نبوده است. ترس حکمرانانی مانند معاویه از چه بود؟ معاویه که متوجه دیرپایی و گرانمایگی فرهنگ ساسانی شده بود ،  بیم آن داشت که فرهنگ عرب بدست ایرانیان نابود شده و به فراموشی سپرده شود. از نوشته ها و نامه های باقیمانده از معاویه چنین بر می آید که ایرانی ستیزی معاویه از مسخ شدنش در فرهنگ و دانش ایرانی بوده است.

Tahirid_Dynasty

 امیر شدن طاهر از طرف مأمون بعنوان آغازی بر استقلال ایران شناخته می شود و هرچند مورخین اسلامی مأمون را بخاطر این اشتباه در دادن حکومت به یک ایرانی نکوهش می کنند ولی نباید فراموش کنیم که خود مأمون هم بیشتر ایرانی بوده است تا عرب!

با مطالعه تاریخ اسلام بیشتر متوجه می شویم که آنچه ما بعنوان فرهنگ و تمدن اسلامی می شناسیم ، چیزی بجز کپی برداری از فرهنگ و تمدن ایرانی با چاشنی کمی رومی و کمی عربی نیست! از خط و عدد نویسی  گرفته تا موسیقی و نقاشی و لباسهای رنگارنگی که دربارهای خلفا استفاده نموده اند ، همگی الگوی ساسانی دارد.

هارون الرشید و فرزندش مأمون علاقه بسیار به ایران داشتند و سعی کردند از هوش و فرهنگ ایرانی برای تداوم حکومت خود بهره گیرند. کاری به سیاست بازی ایشان نداریم ….اما  شخص مأمون که  مادری ایرانی هم داشت، شاید بیشتر ایرانی محسوب شود تا عرب! او با قرار دادن پایتخت خلافت از بغداد به مرو ، نشان داد که علاقه ای به حضور در میان اعراب ندارد! هرچند او بدلایل مختلف به بغداد بازگشت ولی یک ایرانی را  بنام طاهر را بعنوان امیر خراسان قرار داد. امیر شدن طاهر از طرف مأمون بعنوان آغازی بر استقلال ایران شناخته می شود و هرچند مورخین اسلامی مأمون را بخاطر این اشتباه در دادن حکومت به یک ایرانی نکوهش می کنند ولی نباید فراموش کنیم که خود مأمون هم بیشتر ایرانی بوده است تا عرب!

اینکه حکام مختلف غرق در فرهنگ دیرپای ایران شده اند ، نشانه تسلیم آنها در برابر همسایگی دو ملت ایرانی و عرب است. ایرانیان که خود شامل اقوام مختلف با ریشه آریایی می شوند ، چند هزار سال است که در کنار اقوام سامی منطقه بین النهرین زندگی می کنند و اگرچه میاندورود محل جنگها و درگیریهای بسیار ایران با روم شرقی بوده است ولی دیرپایی همسایگی دو ملت ایرانیان و سامی (که اعراب هم قسمتی از آن بودند) به شباهت و آمیزش در فرهنگ انجامیده است. شباهتهایی که گاهی بجز تفاوت زبانی چیز دیگری ندارد. بعنوان مثال اگر شما شهرهای بغداد عراق و تهران را با هم مقایسه کنید ، میزان شباهتهایی که میان فرهنگ این دوشهر و حتی معماری و هنر این دو شهر می یابید آن قدر هست که اگر زبان را کنار بگذارید ، هر دو شهر را از آن یک ملت خواهید دانست.

 بعنوان مثال اگر شما شهرهای بغداد عراق و تهران را با هم مقایسه کنید ، میزان شباهتهایی که میان فرهنگ این دوشهر و حتی معماری و هنر این دو شهر می یابید آن قدر هست که اگر زبان را کنار بگذارید ، هر دو شهر را از آن یک ملت خواهد دانست

اگر شما شهرهای بغداد عراق و تهران را با هم مقایسه کنید ، میزان شباهتهایی که میان فرهنگ این دوشهر و حتی معماری و هنر این دو شهر می یابید آن قدر هست که اگر زبان را کنار بگذارید ، هر دو شهر را از آن یک ملت خواهید دانست. این فرهنگ غنی ایرانی است که پس از اسلام تمامی کشورهای منطقه را سیراب کرد و دشمنی با آن ملتها ، دشمنی با قسمت بزرگی از فرهنگ و تمدن خود ماست.

غرض  ما چیست؟

امروز دشمنی و رقابت میان حکومتهای  ایران و اعراب خلیج فارس در نقطه عطف خود قرار دارد. ایجاد نفرت و تبلیغات از طرف هر دو سوی این رقابت سیاسی ، مقدمه دور شدن و دشمنی مردمان منطقه را فراهم کرده است. در کوچه و بازار دشنام به عرب و فرهنگ عرب ( که قسمت بزرگی از آن فرهنگ متعلق به خود ماست)  بسیار افزایش یافته است و  در برابر دوستی و همراهی شاه ایران  که همواره شیوه های درست سیاسی را در برابر اعراب پیش گرفته بود ، رژیم فعلی ایران سعی دارد ، اعراب را دشمن طبیعی ایرانیان جا بزند!

بر خلاف تبلیغات سیاسی، ایرانیان هیچ دشمن طبیعی ندارند و اصولاً ملتها دشمن یکدیگر نیستند. این حکومتها هستند که با تبلیغات دروغین سعی دارند بذر کینه و دشمنی را برای منافع خویش در میان اقوام و ملتهای منطقه بکارند.

غرض ما این است که از همه دوستان ایرانی و مردم دیگر همسایگان ایران بخواهیم که فریب حکومتهای سلطه گر و زیاده خواه مانند جمهوری اسلامی را نخورند و گمان مبرند که ایرانیان و اعراب دشمن طبیعی یکدیگرند! بالعکس چند هزار سال مبادله فرهنگی بین ایران و اعراب ، بخصوص تاثیر فرهنگ ساسانیان بر اعراب صدر اسلام و  امروز  همچنین ،خویشاوندی بسیاری از ایرانیان در مرزها با ایشان ، آن چنان شباهتی را میان ایرانیان و اعراب ایجاد نموده است که نمی توان کل اعراب را بعنوان عشایر بیابانگرد تصور نمود. تصور ایرانیان متعصب و نادان از اینکه همه ی اعراب هم اکنون در بیابانها در حال خوردن سوسمار هستند، بمانند تصور قاطر سواری در خیابان گاندی تهران مضحک است!

تاثیر فرهنگ ساسانیان بر اعراب صدر اسلام و امروز همچنین ،خویشاوندی بسیاری از ایرانیان در مرزها با ایشان ، آن چنان شباهتی را میان ایرانیان و اعراب ایجاد نموده است که نمی توان کل اعراب را بعنوان عشایر بیابانگرد تصور نمود. تصور ایرانیان متعصب و نوک بین  از اینکه همه ی اعراب هم اکنون در بیابانها در حال خوردن سوسمار هستند، بمانند تصور قاطر سواری در خیابان گاندی تهران مضحک است!

غرض ما این است که از همه دوستان ایرانی و مردم دیگر همسایگان ایران بخواهیم که فریب حکومتهای سلطه گر و زیاده خواه مانند جمهوری اسلامی را نخورند و گمان مبرند که ایرانیان و اعراب دشمن طبیعی یکدیگرند! بالعکس چند هزار سال مبادله فرهنگی بین ایران و اعراب ، بخصوص تاثیر فرهنگ ساسانیان بر اعراب صدر اسلام و  امروز  همچنین ،خویشاوندی بسیاری از ایرانیان در مرزها با ایشان ، آن چنان شباهتی را میان ایرانیان و اعراب ایجاد نموده است که نمی توان کل اعراب را بعنوان عشایر بیابانگرد تصور نمود. تصور ایرانیان متعصب و نوک بین از اینکه همه ی اعراب هم اکنون در بیابانها در حال خوردن سوسمار هستند، بمانند تصور قاطر سواری در خیابان گاندی تهران مضحک است! آنچه ما امروز بعنوان عرب می شناسیم آنقدر از فرهنگ و تمدن ایران وام گرفته و کپی برداری کرده است که چیزی بجز فرهنگ ایرانی در آن  شاید نمی توان یافت کرد!

سعی کنیم دوستیهای ملتها را درک نماییم و از سیاست زدگی و تبلیغات دروغین برای  بهره برداری و ایجاد دشمنی بپرهیزیم. انسانهای باهوش نه نژاد پرستند و نه کینه توز…. کینه توزی و نژاد پرستی از کم هوشی است.

  • آناهیتا

    با سپاس از نویسنده ی گرامی در شگفتم که چرا همواره حرفتان دوتا میشود و تناقض بین مقاله ها وجود دارد؟!به یاد دارم یکی از دوستان در مقاله ای فرموده بودند که یونانی ها هنوز هم از ایرانیان به خاطر آتش سوزی بخشی از شهر در زمان حمله ی خشایارشا نفرت دارند و یهودیان و آلمانی ها هم از هم متنفرند و ما هم برای همین باید از اعراب متنفر باشیم ولی اینجا چیز دیگری میگویید!!!!

    • Baran Bahari

      دوست گرامی!
      ما یک نشریه هستیم با تفاوت آرا و نظرات نویسندگان. همانند حزب سیاسی نیستیم که نظرات ما اجباراً یکسان شده باشد.
      در ضمن آن مقالات که درباره دشمنی اعراب است ، درباره مردم عرب منطقه نیست ، درباره آن اعرابی هست که ۱۴۰۰ سال پیش بما حمله و تجاوز کردند و امروز ما قبر آنها را طلاکوب کرده ایم.

  • farzin

    Dosteh Aziz hala harchiy mekhayeh inja maghaleh benevis, arb jemat vahshiy , Aghaboftadeh va ebdedaeyst.