نکات دقیقی از بازیچه شدن مردم ایران در فلسفه هانا آرنت ۰

قاتلان اصلاح طلب!

افرادی مانند ری شهری و فلاحیان امروز درلیست جبهه ای قرار گرفته اند که دَم از آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر میزنند. این موضوع به اندازه ای تراژدی و کمدی است که هر انسانی را گیج می کند. نسل ما که از نزدیک با آدم کشی این افراد در قتل های زنجیره ای آشنایی دارد،به حقارت امروز اصلاح طلبان پی میبرد. علی خامنه ای به خوبی ازپس این کار برآمد و توانست طرفداران اصلاحات را به اندازه ای خار وکوچک سازد که حاضرشوند لاریجانی را درلیست خود قرار دهند. اما دراین میان افرادی از مردم عام پیدا شده اند و با پولهای رفسنجانی دست به تبلیغات برای فریب دادن ملت زده اند و چه بسا که این افراد خود را مفت فروخته اند. دراین بین مردم عادی که چند دهه درخفقان دیکتاتوری به سر میبرند، به راحتی فریب این تبلیغات را می خورند.

خامنه ای مردم را طوری درون آکواریوم حبس کرده که هیچ فردی حاضر به شنیدن واقعیت نیست و انگار مردم زندگی کردن به این روش و انتخاب بین بد وبدتر را میپسندند. اگر این اتفاق در چهل سال گذشته رخ میداد، جای شکوه وشکایت باقی نمی گذاشت. اما باوجود اطلاع رسانی در فضاهای مجازی ، تلوزیون،رادیو وماهواره ازعجایب است که مردم ایران تن به این خفّت بدهند. از طرفی توّهم امنیت ایران و القاء آن به جامعه این ترس را دربین افراد کشور انداخته که اگر جمهوری اسلامی برود،ایران مانند سوریه ،عراق و یا افغانستان خواهدشد واز طرف دیگر با این ترفند ملت را با مطالبات اندک به پایِ صندوقی انتخاباتی می آورند که سالهاست تغییری از آن حاصل نشده است.

اصلاح طلبان(استمرارطلبان) امروز تمام تلاش خود را بکار گرفته اند تا افرادی مانند لاریجانی؛ری شهری وفلاحیان در انتخابات پیش رو انتخاب شوند تا بدتر پیرتری انتخاب نشود! انتخابات خبرگان پیش رو نشان داده که «قاعده ساختن» از «انتخاب بین بد و بدتر»، افتادن در یک سیکل معیوب و پایان ناپذیر است.

حقیقت این است که اصلاح طلبان عقب گرد کرده اند و با قرار دادن افراد بالا در لیست خود سعی دارند خامنه ای را دلشاد کنند و قدرت اندکی هم از طرف خامنه ای به آنها داده شود.

هنا آرنت فیلسوف آلمانی بخوبی فلسفه انتخاب بین بد و بدتر را در سیستم دیکتاتوری توضیح می دهد. این سیستم توده ها را همانند هم می کند تا عکس العمل یکسانی داشته باشند و افراد متفاوت و دگر اندیش کمتر باشند. پس از همانند شدن توده ها فریب و کنترل آنها بسیار ساده است همانند مهره های یک بازی.

هانا آرنت فیلسوف آلمانی بخوبی فلسفه انتخاب بین بد و بدتر را در سیستم دیکتاتوری توضیح می دهد. این سیستم توده ها را یکسان و همانند می کند تا عکس العمل یکسانی داشته باشند و افراد متفاوت و دگر اندیش کمتر باشند. پس از همانند شدن توده ها فریب و کنترل آنها بسیار ساده است همانند مهره های یک بازی.

آیا ما واقعا امنیت داریم و باید شکرگزار آن باشیم ؟!

اخیراً بسیاری از برادران مثلا ارزشی و حزب اللهی ها و دیگر برادران ریشو , با نام بردن از عراق و سوریه و یمن ( دقت داشته باشید که این برادران از کشورهائ مانند ژاپن و کره و سنگاپور و عمان و …نام نمیبرند و ما را با آنها مقایسه نمیکنند , فقط عراق و افغانستان و سوریه و یمن , همین ) در مقابل کمترین و بدیهی ترین خواسته های مدنی و اجتماعی برحق اکثر مردم , داد سخن از امنیت موجود در کشور را سر میدهند و از ثبات نصفه و نیمه و شل و ول نسبی موجود میگویند و مینویسند! و کاش موضوع به همینجا ختم میشد…

ولی آنها با وقاحت تمام از بابت جنگ براه نیافتادن و تیر و توپ در نکردن و کشته نشدن ما , با بی شرمی منت بر سر مردم میگذارند و با وقاحت خواستار قدر دانی مردم از آخوندها و شکر گزاری ملت به درگاه خداوند میباشند !! ومتاسفانه شاید بسیاری از ما فکرمی کنند که حرف اینها درست میباشد و چون بمب و خمپاره به سر مان نمیبارد و داعشی ها سر ما را نمیبرند، باید مدیون و شکر گزار آقایان باشیم …! درحالیکه علت اصلی نا امنی منطقه حضور آقایان از انقلاب تا امروز است.

اما باید خدمت این دسته از مردم و آقایان بگویم که ؛ آیا فقط بمب و خمپاره نخوردن و عدم وجود داعش و طالبان در کشور را میتوان امنیت دانست و امنیت نامید ؟ و آیا فقط تامین امنیت جانی برای ما کافیست و باید به همین دلخوش باشیم ؟خیر و به هیچ وجه اینطور نیست , ما شاید بطور نسبی امنیت جانی داشته باشیم ولی : آیا ما امنیت اجتماعی داریم ؟ و خواهر و مادر ما میتوانند بدون هیچ ترس و واهمه ای در این اجتماع فعلی راحت تردد کنند و آسوده باشند ؟

آیا ما امنیت اقتصادی داریم ؟ تولید کنندگان و صنعتگران و کشاورزان ما میتوانند بدون هیچ نگرانی به شغل خود امیدوار و مشغول باشند ؟ آیا ما امنیت مالی و نقدینگی داریم ؟ و پدران ما میتوانند بدون ترس و اضطراب از گرانی و تورم شب را آسوده بخوابند ؟ آیا ما امنیت شغلی داریم ؟ و جوانان و دانشجویان با این هزینه سنگین دانشگاه ها هیچ استرس و دلواپسی از بابت تامین شغل مناسب پس از خاتمه تحصیل ندارند؟ آیا ما امنیت روحی و روانی داریم ؟ و مردم با شنیدن این همه اخبار دزدی ها و اختلاس ها و بی لیاقتی مسئولان و مدیران بی درد و سرخوش هستند ؟

آیا ما امنیت جسمی و بدنی داریم ؟ و با بودن این آلودگی هوا و آلودگی اجناس و غلات و لوازم بهداشتی پزشکی وارداتی و فکر هزینه سرسام آور پزشکی و بیمارستان میتوانیم بیخیال باشیم ؟ آیا ما امنیت فکری داریم ؟ و میتوانیم بدون هیچ ترس و نگرانی از دستگیری و برخورد در فکر کردن و ابراز افکار و عقاید خودمان آزاد باشیم؟

آین آوینی هم خیلی ها رو با حرفاش به کشتن داد.. خودشم رفت روی مین. اما حرفهاش بعد از خودشم داره به فریب و کشتن ادامه میده و به الگوی کشتار مردم تبدیل شده!

این آوینی هم خیلی ها رو با حرفاش به کشتن داد.. خودشم رفت روی مین. اما حرفهاش بعد از خودشم داره به فریب و کشتن ادامه میده و به الگوی کشتار مردم تبدیل شده!بجای آنکه این افراد حزب اللهی از کرده خود در کشتار مردم در سال ۸۸ عذرخواهی نمایند و از استمرار دیکتاتوری و دزدیها شرمسار باشند، این مردمند که ظاهرا بدهکار شده اند!

آیا ما امنیت سیاسی داریم ؟ که این همه با دیگر کشورها اختلاف و تنش های مختلف داریم و شمشیر تحریم امریکا و اروپا هنوز بر بالای سر ماست و هر روز قورباغه هائی همچون سعودی ها و شیخک های حاشیه خلیج فارس برای ما خط و نشان میکشند و ما را تهدید میکنند ؟ و آیا , الی ماشالله…..…

بروید آقایان , بروید برادران خجالت بکشید و این منت ها را بر سر کسانی نگذارید که بیتفاوتی هدیه شده از کارکردهای ابلهانه و اشتباه شما سبب شده که نصف بیشتر آنها حمله امریکا و دیگر کشورها برایشان هیچ فرقی نداشته باشد و در ته دل خواستار آن باشند که شاید فرجی شود … بروید شما که از راه پاچه خوری و تملق و چاپلوسی و کیف کشی و آفتابه کشی آقا ها و آقا زاده ها نان میخورید، قدردان ارباب هایتان  و شکر گزار خدای خودتان از بابت این امنیت موهوم و خیالی خودتان باشید … کارگر رنجوری که شش ماه است حقوق نگرفته و تا خرخره بدهکار بقال و چقال هست و از خجالت زن و بچه اش نیمه شب به خانه میرود شکر کدام امنیت را بکند و شاکر کدام امنیت باشد ؟ امنیتی که دم از آن می زنید ، فریب است.

جوان معتاد و یا زندانی بدبختی که از فقر و تبعیض و نابرابری و فشارهای اجتماعی به این روز افتاده و روزی صدبار از خدا طلب مرگ میکند , امنیت میخواهد چه کار و چه فرقی برای او دارد که شما در این مملکت دزدی و جنایت کنید یا داعشی ها …؟در واقع بجای آنکه این افراد حزب اللهی از کرده خود در کشتار مردم در سال ۸۸ عذرخواهی نمایند و از استمرار دیکتاتوری و دزدیها شرمسار باشند، این مردمند که ظاهرا بدهکار شده اند!

بروید و این حرفها را در هیئت های عزاداری و شکم چرانی خودتان به یکدیگر بزنید و خودتان را خر کنید و سر خودتان را شیره بمالید… وگرنه گوش ما از این مهملات و دروغگوئی ها و چرت و پرت ها پر است . آیا تابحال پیش خودتان فکر کردید که اگر واقعا ما امنیت داریم و باید قدر آنرا بدانیم،پس چرا جوانان ما راضی میشوند که سوار بر یک لنج کهنه سوراخ سوراخ در دریاها با  هزار مصیبت دیگر جان خودش را به خطر بیاندازند تا از دست شما فرار کنندوبتواند با تغییردادن دینِ خودشان و یا روشهای متعدد، پناهندگی یک کشور دیگر را بگیرند.

 عقده های خود را سر چند سرباز امریکایی که راه گم کرده بودند خالی کردیم ، اما نمایش ما نشانه خفت و خواری خود ما بود که در آرزوی عزتی هستیم که از دست رفته است. کسی که در این نمایش مسخره شد و کوچکیش را اثبات کرد ما بودیم.

عقده های خود را سر چند سرباز امریکایی که راه گم کرده بودند خالی کردیم ، اما نمایش ما نشانه خفت و خواری خود ما بود که در آرزوی عزتی هستیم که از دست رفته است. کسی که دراین نمایش مسخره شد و کوچکیش را اثبات کرد ما بودیم.

عقده های خود را سر چند سرباز امریکایی که راه گم کرده بودند خالی کردیم ، اما نمایش ما نشانه خفت و خواری خود ما بود که در آرزوی عزتی هستیم که از دست رفته است. کسی که در این نمایش مسخره شد و کوچکیش را اثبات کرد ما بودیم.

درباب این سیاست خامنه ای ؛چیرگی عام

قسمتی از یادداشت هانا آرنت بسیار جالب است.

هانا آرنت در تشریح دکترین انتخاب بین بد و بدتر و مسئولیت شخصی در دوران دیکتاتوری می نویسد: “از لحاظ سیاسی ضعف این استدلال همواره این بوده، کسانی که بد را در مقابل بدتر انتخاب می‌کنند به سرعت تمام فراموش می‌کنند که بد را انتخاب کرده اند. چون بدی رایش سوم سرانجام چنان ابعادی هیولایی یافت که هرقدر هم تخیل قوی می‌داشتیم نمی‌شد آن را «کمتر بد» نامید.

قاعدتاً باتجربۀ جنگ جهانی دوم، می‌بایست پایه‌های این استدلال برای همیشه فرومی‌ریخت، اما شگفتا که چنین نشد. افزون براین، اگر به تکنیک‌های حکومت توتالیتر نگاه کنیم، می بینیم که استدلال «ضرر کمتر»  مختص نخبگان بیرون از طبقۀ حاکم نیست  بلکه یکی از سازوکارهای ماشین وحشت و آدم‌کشی نظام است.

اگر می‌شد این واژۀ مضر «اطاعت» را از واژگان اندیشۀ اخلاقی و سیاسی خود حذف کنیم، خیلی چیزها به دست می‌آوردیم. اگر خوب به این موضوعات بیندیشیم، شاید بخشی از اعتماد به نفس و حتی غرور خود را باز یابیم، یعنی چیزی را که در زمان‌های قدیم عزت نفس یا شرف انسان نامیده می‌شد: شاید نه عزت نفس و شرف نوع بشر که مقام انسان بودن را."

اگر می‌شد این واژۀ مضر «اطاعت» را از واژگان اندیشۀ اخلاقی و سیاسی خود حذف کنیم، خیلی چیزها به دست می‌آوردیم. اگر خوب به این موضوعات بیندیشیم، شاید بخشی از اعتماد به نفس و حتی غرور خود را باز یابیم، یعنی چیزی را که در زمان‌های قدیم عزت نفس یا شرف انسان نامیده می‌شد: شاید نه عزت نفس و شرف نوع بشر که مقام انسان بودن را. (هانا آرنت فیسوف آلمانی)

از اصل انتخاب بد به جای بدتر، آگاهانه استفاده می‌شود تا کارکنان دولت همچون تمامی مردم برای پذیرفتن شرّ به معنای دقیق کلمه آماده شوند… … از این منظر، کناره گرفتگان از مسائل اجتماعی در نظام دیکتاتوری کسانی‌اند که با فرار از قلمرو «مسئولیت»، از حمایت از نظام، آن جا که چنین حمایتی تحت نام اطاعت مطالبه می‌شود، امتناع کرده اند. به راحتی می‌توان تصور کرد که اگر بسیاری از مردم «غیرمسئولانه» عمل کنند و حاضر به حمایت نباشند، حتی بی آنکه مقاومت فعالانه یا شورش کنند، چه بر سر این نوع حکومت‌ها خواهد آمد. آن گاه خواهیم دید که این چه سلاح موثری می‌تواند باشد.

در واقع این یکی از انواع اقدام‌ها و مقاومت‌های غیرخشونت آمیز است که در قرن ما دارد کشف می‌شود -برای مثال قدرتی که بالقوه در نافرمانی مدنی وجود دارد… … پرسش از کسانی که مشارکت کردند و مطیع بودند، هرگز نباید این باشد که: «چرا اطاعت کردید؟» بلکه باید پرسید: «چرا حمایت کردید؟» این تغییر عبارت برای کسانی که تاثیر اعجاب‌انگیز و قدرتمند «واژه‌‌های» ساده را بر ذهن انسان‌ها، که پیش از هر چیز حیوان ناطق اند می‌شناسند، خالی از ارزش معنایی نیست. اگر می‌شد این واژۀ مضر «اطاعت» را از واژگان اندیشۀ اخلاقی و سیاسی خود حذف کنیم، خیلی چیزها به دست می‌آوردیم. اگر خوب به این موضوعات بیندیشیم، شاید بخشی از اعتماد به نفس و حتی غرور خود را باز یابیم، یعنی چیزی را که در زمان‌های قدیم عزت نفس یا شرف انسان نامیده می‌شد: شاید نه عزت نفس و شرف نوع بشر که مقام انسان بودن را.”

 

 

هانا آرنت چیرگی عام.