سیل جنوب غرب ایران حاصل بی توجهی به تخریب زاگرس است ۰

زاگرس کجاست؟

زاگرس این رشته کوه زیبا و پر برکت که میلیونها ایرانی را در خود جای داده است از آرارات ترکیه آغاز می شود و تا قشم ادامه می یابد. سازند آهکی و رسوبی زاگرس آنرا به منبعی طبیعی برای چشمه ساران گوارا و آبشارهای زیبا بدل ساخته است. زندگی میلیونها ایرانی بی آنکه بدانند وابسته به زاگرس است. شاید مهمترین دلیل حفظ مرزهای ایران و عراق برای ۵ قرن و شکست دشمنان ایران در تجاوز به این آب و خاک دیواری طبیعی و پهن بنام زاگرس است. کوههای زاگرس عمدتا شیبی ملایم دارند و این، آنها را به چراگاه و جنگل بدل ساخته است. چراگاهان و جنگلهایی که دشمنی جز مردم ایران ندارند! مردمی که این مادر خود را بیش از پیش مورد هجوم و تخریب قرار داده اند ، غافل از اینکه نیم عمر درختان بلوط زاگرس ۱۰۰ سال و درختان بادام آن ۳۰۰ سال است! یعنی باز گرداندن یک بلوط زاگرس به ۱۰۰ سال و یک بادام آن به ۳۰۰ سال زمان نیار دارد!

زاگرس این رشته کوه زیبا و پر برکت که میلیونها ایرانی را در خود جای داده است از آرارات ترکیه آغاز می شود و تا قشم ادامه می یابد. سازند آهکی و رسوبی زاگرس آنرا به منبعی طبیعی برای چشمه ساران گوارا و آبشارهای زیبا بدل ساخته است. زندگی میلیونها ایرانی بی آنکه بدانند وابسته به زاگرس است.

زاگرس این رشته کوه زیبا و پر برکت که میلیونها ایرانی را در خود جای داده است از آرارات ترکیه آغاز می شود و تا قشم ادامه می یابد. سازند آهکی و رسوبی زاگرس آنرا به منبعی طبیعی برای چشمه ساران گوارا و آبشارهای زیبا بدل ساخته است. زندگی میلیونها ایرانی بی آنکه بدانند وابسته به زاگرس است.

مادری که در حال مردن است.

خشونت و بی مهری فرزندان زاگرس به این جنگلهای تنک و سخت  بدنیا آمده شگفت انگیز است. یک درخت بادام کوهی برای هر متر رشد به ۷۵ سال زمان نیاز دارد و هیچ درختی نمی تواند شرایط کم آبی را مانند بادام ایرانی تحمل نماید.

خشونت و بی مهری فرزندان زاگرس به این جنگلهای تنک و سخت بدنیا آمده شگفت انگیز است. یک درخت بادام کوهی برای هر متر رشد به 150 سال زمان نیاز دارد و هیچ درختی نمی تواند شرایط کم آبی را مانند بادام ایرانی تحمل نماید.

خشونت و بی مهری فرزندان زاگرس به این جنگلهای تنک و سخت بدنیا آمده شگفت انگیز است. یک درخت بادام کوهی برای هر متر رشد به ۷۵ سال زمان نیاز دارد و هیچ درختی نمی تواند شرایط کم آبی را مانند بادام ایرانی تحمل نماید.

آبهای زاگرس حاصل بارانهای اندک سالیانه است. بارانهایی که در سالهای اخیر گویی با ما قهر کرده اند و  بجای باران از آسمان غرب کشور ، خاک بر مردم ایران می بارد! آلودگی هوای ریز گردها امروز از عراق می آید.اگر این ریزگردها با اندکی باران ترکیب شوند به بارانی سمی و اسیدی بدل می گردند که آسیب آن نه تنها به ما رسیده است ، بلکه کتیبه های چند هزار ساله مانند تخت جمشید هم از بارانهای اسیدی در امان نبوده اند و نمونه آشکار آن کدر شدن تالار آپادانا است که روزگاری نه چندان دور طاقچه هایش چون آینه می درخشید.

چرای بیش از حد در دامنه کوهها و استفاده از بز بعنوان دام اهلی یکی دیگر از بلایای ریخته شده بر زاگرس است. با چرا در شیبهای تند و آسیب بزها به ریشه و شاخه های درختان هرگز نمی توان آینده ای را برای بازسازی مراتع و جنگلهای زاگرس تصور نمود.

علاوه بر چرای تخریبگر ، ایجاد زمینهای کشاورزی در شیبهای تن ، هیچ حاصلی جز تخریب خاک و شسته شدن ارزشمند ترین ذخیره میلیون ساله زاگرس ندارد. زمینهایی که بعنوان مرتع به عشایر تحویل شد و با بی توجهی و سوء مدیریت تبدیل به زمین کشاورزی گردید. زمینی که در یکی دو سال خاکش شسته می شود و به هیچ دردی نخواهد خورد!

علاوه بر چرای تخریبگر ، ایجاد زمینهای کشاورزی در شیبهای تند ، هیچ حاصلی جز تخریب خاک و شسته شدن ارزشمند ترین ذخیره میلیون ساله زاگرس ندارد. زمینهایی که بعنوان مرتع به عشایر تحویل شد و با بی توجهی و سوء مدیریت تبدیل به زمین کشاورزی گردید. زمینی که در یکی دو سال خاکش شسته می شود و به هیچ دردی نخواهد خورد!

علاوه بر چرای تخریبگر ، ایجاد زمینهای کشاورزی در شیبهای تند ، هیچ حاصلی جز تخریب خاک و شسته شدن ارزشمند ترین ذخیره میلیون ساله زاگرس ندارد. زمینهایی که بعنوان مرتع به عشایر تحویل شد و با بی توجهی و سوء مدیریت تبدیل به زمین کشاورزی گردید. زمینی که در یکی دو سال خاکش شسته می شود و به هیچ دردی نخواهد خورد!

همچنین واگذاری جنگلهای تنک به کشاورزان برای کشت و کار در میان درختان ، یکی از عوامل حذف جنگلهای زاگرس است.

واگذاری و تغییر کاربری و بالاخره تخریب ابدی!

این موضوع تنها برای زاگرس رخ نداده است، کوههای البرز هم از واگذاریهای بی رویه و تغییر کاربری غیر قانونی بسیار آسیب دیده اند تا جایی که میلیونها هکتار از جنگلهای ایران به زمینهای بایر و یا ویلاهای بزم هفتگی از ما بهتران بدل گشته است.

ابتدا جنگل را برای چرای دام  و یا زنبورداری تحویل می گیرند و این تنها بهانه ای است تا افراد سودجو (یعنی مردم !)  جنگل را ملک شخصی خود بدانند و با حصار کشی و تخریب آهسته درختان جنگلی آنرا مالک شوند. پس از ده سال دیگر خبری از جنگل در آن منطقه واگذاری نیست و چه بسا با رانت نمایندگان مجلس و دولتیها این جنگل به ویلاهای میلیاردی بدل شده باشد! جای بسی تأسّف است که بخاطر منافع شخصی چند انسان بی وجدان میلیونها هکتار از جنگلهای ایران نابود شده است.

حتی واگذاری جنگلهای تنک به کشاورزان می تواند بسیار خطرناک باشد. سازمان جنگلها و منابع طبیعی بجای احیای جنگلهای تنک ، آنها را به کشاورزان تحویل می دهد تا آنها اطراف درختان را شخم بزنند و گندم بکارند. اندکی اندیشه در این کار وجود ندارد! آبیاری و شحم زدن اطراف درختان اجازه تولید مثل این درختان را می گیرد و ریشه های این درختان را نابود می کند. کشاورزان هم البته بدشان نمی آید که این درختهای مزاحم حذف شوند!

هر که باد بکارد ، طوفان برداشت خواهد کرد! تخریب جنگلهای زاگرس باعث افزایش قدرت سیلاب و رانش زمین در جنوب کشور شد. بی توجهی به زاگرس و درختان چند صد ساله اش با خشم طبیعت پاسخ داده شد، بر کسی پوشیه نیست که وجود جنگل و مرتع می توانست قدرت سیلابها را بشدت کاهش دهد و از رانش زمین جلوگیری کند.

هر که باد بکارد ، طوفان برداشت خواهد کرد! تخریب جنگلهای زاگرس باعث افزایش قدرت سیلاب و رانش زمین در جنوب کشور شد. بی توجهی به زاگرس و درختان چند صد ساله اش با خشم طبیعت پاسخ داده شد، بر کسی پوشیه نیست که وجود جنگل و مرتع می توانست قدرت سیلابها را بشدت کاهش دهد و از رانش زمین جلوگیری کند.

در سالهای گذشته با پدیده کثیف دیگری روبرو گشته ایم. گروهی از هموطنان باصطلاح محترم ، برای افزایش زمینهای کشاورزی خود که در همسایگی جنگلها قرار دارند ، اقدام به سوزاندن “اتفاقی ” این جنگلها می کنند  و هیچ پدر بیامرزیده ای هم نیست که به این جنایت رسیدگی کند.

آری! این است گوشه ای از ناله های زاگرس . زاگرسی که برای هزاران سال میزبانها انسانها بوده است و اولین شهرهای جهان در دلتهاهای حاصلخیز آن ایجاد شده بود.

آنکه باد بکارد ، طوفان برداشت خواهد کرد!

امروزه حتی بچه های مدرسه ای هم می دانند که ریشه ها و تنه های درختان جلوی سیلابها می ایستند و اجازه شسته شدن خاک و تخریب در اثر بارانهای شدید را می گیرند، اما ما خود را به خواب خرگوشی زده ایم و با طبیعت در افتاده ایم. غافل از اینکه در جنگ میان ما و طبیعت این ماییم که از پیش شکست خورده ایم. طبیعت کار خود را می کند و دخالت بیجای ما در کار طبیعت است که سیلابهای ویرانگر و مهار نشدنی را ایجاد نموده است. حذف درختان بلوط و بادام از زاگرس ،آنرا به سرسره ای بایر برای ایجاد سیلاب بدل کرده است. درختانی که بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ سال نیاز برای بازسازی نیاز دارند و این یعنی بازگشت ناپذیری آن. چه غم و اندوهی بر نگارنده انگیخته می شود وقتی از نابودی زاگرس بی دفاع سخن می راند.

بی توجهی ما به طبیعت و تخریب جنگلها و مراتع نتیجه ای جز این می توانست داشته باشد؟َ

بی توجهی ما به طبیعت و تخریب جنگلها و مراتع نتیجه ای جز این می توانست داشته باشد؟ ما زاگرس را تخریب کردیم و امروز  خشم طبیعت حاصل بی توجهی ما به طبیعت است.

آنها که باد بکارند، طوفان برداشت خواهند کرد.شاید چند صباحی با ساختن ویلا و تفکیک و تخریب جنگلها خوش باشیم ولی بالاخره خشم طبیعت آن روی سکه را بما نشان خواهد داد و سیل اخیر در جنوب غرب ایران نشان می دهد که بی توجهی ما به زاگرس به خود ما آسیب زده و خواهد زد. مایی که حق نسلهای آینده را هم از بازدید جنگلهای تجدید ناپذیر زاگرس پایمال کرده ایم.

ایرانیان باستان عاشق طبیعت بودند و هر گوشه از ایران می توان آثار ایجاد باغ و درختکاری در کویر را از آنها دید . آنها بجای نابود کردن جنگلها به آبادی بیابانها می پرداختند. ما را چه شد که این فرهنگ ارزشمند که شاید بالاترین دین و کیان است را از دست دادیم؟