بایگانی

گوهر عشقی، کاوه آهنگر زمان ماست!۴

گوهر عشقی شیر زنی است از تَبار بابک ها و کاوه ها و مازیار های ایران زمین، بانویی است که جان خودش و تَنها دخترش را بر کف دست گرفته و به خون خواهی نازنین پسرِ دلاورش، برخاسته است. گوهر عشقی، گوهری است نایاب که عشق را مَعنا می کند.

در پاسخ به ایرانیانی که زندگانی افغان های بی دفاع را به آتش کشیدند: انسانم آرزوست…۱۲۹

دو افغانی به یک دختر بیگناه تجاوز کرده و وی را به قتل رسانده اند؛ آیا تاوان جنایت، حماقت و قصاوت قلبی آن دو نفر را باید تمامی جامعه افغانی ساکن ایران بدهند؟ مگر نه اینکه هر کس مسئول گفتار، کردار و پندار خویش است؟ چگونه می توان یک ملت را به دلیل خطای یک گروه از آنان به باد کتک و فحش و تحقیر گرفت؟

به هنگام نوروز، مادران داغدیده و خانواده زندانیان سیاسی را فراموش نکنیم۱۰

خانواده هایی هستند که جگر گوشگان شان را در طی سه سال گذشته از دست داده اند. بی شک نوروز سال 88 برای بسیاری از خانواده های ایرانی، نوروز بهتری بود. نوروز سال هشتاد و هشت سهراب نیز هنگام تحویل سال، کنار مادرش نشسته بود و با چشمانش، اعضای خانواده را که به دور سفره هفت سین جمع شده بودند، نظاره می کرد.

میهن فروشانی که کاندیدای نمایندگی مجلس شده اند، دشمن مردم ایرانند۸

در طی روزها و هفته های گذشته نویسندگان، فعالین سیاسی، وبلاگ نویسان و تمامی کسانی که از دور و نزدیک دستی بر آتش سیاست ایران زمین دارند و با شرایط موجود به نوعی مشکل داشته و مخالف این همه ستم و استبداد می باشند انتخابات مجلس نهم را تحریم کرده و از مردم خواسته اند تا کسی در انتخابات شرکت نکند.

بشنویم سخنی چند از بانوی دل شکسته، مادر سهراب، سهراب اعرابی که به خاک و خون کشیده شد۵

ما در گذشته بارها یادآور شدیم که رژیم کنونی دشمن سرکش و خون آشامی است که با هیچ منطق و سخنی رام نمی شود. ولی مردم ما گمان بردند با سخنرانی، نشست، و گفتگو می توان رژیم را از خر خود پیاده نمود. غافل از این که آخوندها همیشه گفته اند: «وقتی بر خری سوار شدیم، محال است که دیگر پیاده شویم».

خانم بختیاری، آیا بازی درفیلم تبلیغاتی رژیم و به سخره گرفتن جوانان خیانت به کشور نیست؟۳۶

خانم بختیاری،شما بدون شک حتی قبل از بازی در آن فیلم موهوم نیز از ماهیت و شخصیت کارگردان فیلم آگاه بودید و می دانستید که ایشان همان مسعود چماقداری است که سینما آتش می زد و دانشجویان را از پنجره خوابگاه پایین می انداخت. شما کار کردن کنار چنین جنایتکاری را، مردم داری و احترام به مردم می پندارید؟.

ما کجای کاریم؛ ملتی نجیب یا ترسو؟ مظلوم، یا بی عرضه؟، خادم، ویا خیانتکار؟۱۱

تاریخ پر سوز و گداز کشورمان نشان می دهد که در برابر تجاوز بیگانگان و بیگانه پرستان، چندان ایستادگی نکردیم. درنتیجه یورش گران فرصت یافتند تا نفس تازه کنند و مانند موریانه به درون لانه وکاشانه امان رخنه نموده،خودمان را از خانه بیرون رانند. به عبارتی آن قدر به میهمان رو دادیم که سر انجام صاحبخانه شد.