بایگانی

نگارشِ “پینگیلیش” تیری بَر جگرِ قَندِ پارسی است!۳

نگارنده از یکایک هم میهنان عاجزانه درخواست می کند که به زبان و ادبیات فارسی ظلم و خیانت نکنید و فارسی را پاس بدارید و از این ارمغان گوهر باری که گلستان ها و بوستان ها و دیوان های اشعار فراوانی به کمک آن نوشته شده است به بهترین شکل محافظت کنید و رسم ناپسند پینگلیش نوشتن را از یاد برده و نابود کنید.

وای بَر حالِ جامعه ای که دَر آن شانه هایِ جَلاد، آخرین پناهگاهِ اَشک هایِ مَحکوم است۱۸

به هنگام مرگ، جوان محکوم به اعدام هیچ کسی را پاک تر، نزدیک تر و بی ریا تر از جلادش نمی یابد تا بر روی شانه های گریه کند! گریه قربانی بر شانه های جلاد، یَعنی مرگ روحی جامعه ای پست و بی ارزش! یعنی نابودی تمدن و فرهنگی چند هزار ساله و یعنی مرگِ تدریجی ایران!

بنویسید راهیانِ نور و بخوانید راهیانِ گور!۹

چند شب پیش بیست و شش دانش آموز دختر ایرانی قربانیِ سیاست های غلط و بیمارِ آموزش و پرورش اسلامی و همچنین جاده های غیر استاندارد و نیز فرهنگِ مریضِ رانندگی در ایران زمین شدند؛ دخترانی که در اُردوی اجباریِ راهیانِ نور شرکت نموده بودند، شوم بختانه روانه گورستان گشتند.

نگذاریم تیشه به ریشه علوم انسانی بزنند۱۵

دشمنی رژیم حاکم بر تهران با علوم انسانی و به طور کلی علم و دانش امر تازه و پیچیده ای نیست. سردمداران نظام ضد دانش و علم ایران با بهانه این که سرچشمه علوم انسانی، غرب بوده است به جان این علم افتاده اند.

خَلق را تقلیدشان بَر باد داد!۷

تقلید را در هر قسمت از زندگی یک ایرانی می توان مشاهده کرد؛ انتخاب های بدونِ تفکر و تعقل و به دور از منطق در زندگانی روزمره بیشتر ایرانیان به چشم می خورد. شاید بتوان گفت که این تقلید از به دنیا آمدن یک نوزاد و انتخاب مذهب و نام برای وی آغاز شده و در قسمت های مختلف زندگی خودش را نشان می دهد.

چرا در فرهنگ امروز ایران یک فرد دروغگو، شیاد و حقه باز را “بچه زرنگ” می خوانند؟۱۰

چرا در ایرانِ امروز دروغگویان و کلاه برداران و شیادان، مورد تشویق جامعه قرار گرفته و به جای طرد شدن از سوی اجتماع، لقب "زرنگ" ، "باهوش" ، و... را دریافت کرده و با افتخار به فریب دادن سایر هم میهنان شان ادامه می دهند؟

بررسی جامعه از دیدگاهی فراتر از مذهب و قوم گرایی – بخش هفتم۸

اگر پس از تغییر، مردم به یک شعور همگانی و همه گیر رسیده باشند که باید پس از ۱۰۰ سال مبارزه برای آزادی و دموکراسی بالاخره در کنار هم با تمام تفاوت ها بنشینند و ایرانی آزاد، سکولار و دموکرات بسازند، راه سختی است که تک تک کشورهای پیشرفته و رو به رشد رفته اند، پس محال نیست اما دشوار است.

آیا مردم ایران شایستگی زندگی در یک جامعه سکولار دموکرات را دارند؟۱۷

آیا مردم ایران جنبه آزاد بودن و آزادانه زندگی کردن را دارند؟ یادمان نرود که هر ملتی، شایسته دولتی است که بر آن حکومت می کند؛ شوم بختانه ملت یعنی اکثریت و اقلیت روشنفکر و فرهیخته همواره به آتش خردباختگان هم میهن شان، سوخته اند.