بخش نخست – خرافات مذهب شیعه و سودجویی فرصت طلبان، مانع آزادی و بلای جان و مال مردم ایران ۲۶

خرافات مذهب شیعه و سودجویی فرصت طلبان، مانع آزادی و بلای جان و مال مردم ایران

خرافات مذهب شیعه و سودجویی فرصت طلبان، مانع آزادی و بلای جان و مال مردم ایران

اکنون بیش از ۱۴۰۰ سال می گذرد که کشور ومردم ما درطلسم خرافات و بی خردی دین و مذهب گرفتار شده است. دکان داران دین ویا خرد باخته های کم دانش و نا آگاه، در پایداری و حتی تقویت این خرافات خانمان برانداز همیشه در تلاش بوده، و یا حتی با یکدیگر همکاری و هم اندیشی نیز داشته اند.

مردم آگاه و میهن پرست ایران، همیشه خون دل خورده اند، و بسی جان و یا هستی و زندگی خود را در چالش و برخورد با نا آگاهان و یا دکان داران دین از دست داده اند.

نیاکان ما با سختی و دشواری بسیار توانستند رفته رفته از خشونت، شقاوت، بی رحمی، بی دادگری، کشت و کشتارو خون ریزی اسلام تحمیلی تازیان بیابان گرد صحرای عربستان بکاهند، آن را با محبت، دوستی، و انسانیت بر اساس سه ویژگی و خصلت بزرگ پیشینیان ما؛ پندار، کردار، و گفتار نیک رنگ و جلا و صیقل دهند. ولی بازهم یک حکمران و یا پادشاه نادان و بی خرد باتوسل به آخوند ها که همیشه سودجوی، کیسه اندوز و دکان دار دین و مذهب بوده اند، توانستند از خردگرایی مردم بکاهند، و بر جهل و نادانی آنان گسترش بخشند.

مذهب گرایی و خرد باختگی رژیم گذشته، و در نتیجه میدان دادن و یا همکاری آن با آخوند، موجب گردید که مردم در تاریکی و بی خردی مذهب بمانند و یا با آن دست به گریبان باشند.

برداشت عمومی هم میهنان ما از آخوند، همان چهره ظاهرالصلاح و آرام، با کلمات فریبنده آنان بود. رژیم گذشته ندانست و یا نخواست که چهره دروغین و مکار آخوند با آن همه بی رحمی و قساوت قلب او را آشکار و برملا سازد. نتیجه این که انقلاب راستین و مردمی ایران بدون داشتن رهبر و شناخت از شرایط کنونی آن زمان با دخالت شماری به اصطلاح روشن فکر ولی خرافاتی، خردباخته و کم مایه و ناآگاه، و یافرصت طلب مانند آقایان بنی صدر، دکتر یزدی، قطب زاده، ( مشهور به مثلث بیق) و، دکتر سنجابی، و مهندس بازرگان به بیراهه رفت و مردم ما را از چاله به درون چاه سرنگون نمود.

اکنون که می رود تا باردیگر باتلاش و کوشش جوانان سلحشور و پاکباز ما انقلابی در کشور رخ دهد تا بلکه مردم ما به آزادی که برای به دست آوردن آن ۱۰۶ سال است می جنگند برسند، باز هم آخوندنماها و یا ملاهای بی دستار درون کشور با سودجویان و کیسه اندوزان برون مرزی برآنند که تنها رنگ و روغن رژیم را تغییر داده، و همان خرافات، بی خردی، و پس ماندگی رژیم ضد بشری اسلامی را بر جای خود نگاه دارند. برای آگاهی بیشتر به شرح کوتاه زیر می پردازیم:

۱- آقای مسعود رجوی- آقای رجوی اگر به گفتار خود راستین و صادق باشد، با آن تلویزیون که بخشی از آن تکرار تلویزیون رژیم شاهنشاهی است، و بخش دیگر سر شار از خرافات مذهبی، فقط یک عبا و عمامه کم دارد تا به آقای خامنه ای همانند شود.

بدیهی است رئیس جمهور برگزیده ایشان نیز که کوچک ترین رابطه ای با ۷۰ میلیون جمعیت ایران ندارد، به جای آقای احمدی نژاد خواهد نشست.

گمان نمی رود که آقای رجوی در گذشته سیاست مدار بوده و یا در آینده نیز درخشش و تشعشعی در ایشان دیده شود. نخست، ایشان یا از روی فرصت طلبی و یا بدون شناخت پله های ترقی آقای خمینی بود. ایشان و همراهانشان موجب گردیدند که رژیم منحوس اسلامی در ایران پای گیرد و روضه خوان هایی مانند خمینی، خامنه ای و چند صد جانور مرگ‌ آور و ضد بشر دیگر بر هستی و نیستی کشورمان سوار شوند، و طوق خواری و بندگی را بر گردن مردم ما بیفکنند.

اگر تلاش های آقای رجوی در برپایی این رژیم آدم خوار از سادگی و نا آگاهی ایشان بوده، در این صورت ایشان نمی توانسته و نمی تواند سیاست مدار باشد، و اگر نامبرده از خمینی و یال و کوپال او شناختی داشته است، پس همه کارها و تلاش ایشان از روی فرصت طلبی بوده، بهتر است از ملت زجر کشیده و مصیبت دیده ایران پوزش بخواهد زیرا در پای گیری و جنایات نخست رژیم، شریک رژیم به شمار می آید.

ضمناَ پناهنده شدن به کشور عراق و پیوستن به دشمن همیشگی ما صدام، و همکاری با او، هم چنین از روی نادانی و بی سیاستی به مرزهای ایران یورش بردن به نام مسخره فروغ جاویدان، که موجب گردید نخست صدها جوانان بی گناه و پاکدل نا آگاه مجاهدین قربانی شوند، از کارهای ناپسند و بی سیاستی ایشان است. دیگر این که بهانه به دست رژیم کشتارگر ولی وقیح داد تا به انتقام و بهانه جویی در سال ۱۳۶۷ بیش از ۱۲۰۰۰ از همان جوانان بسیار میهن پرست ولی ساده دل از جگر گوشه گان کشور ما را سر به نیست کند.

آقای رجوی که هردم و هر لحظه مانند آخوندهای کلاش ورد و دعا می خواند، خوبست برای یک بارهم که شده، قرآن را به درستی می خواند تا به معنای آن پی ببرد که در این کتاب جز کشتار و بی رحمی چیزی نیست و چنین کتاب بی محتوا و خشنی هرگز نمی تواند از سوی خدایی دادگر و مهربان برای بشر آمده باشد.

آقای رجوی باید بداند که مردم کشورمان برای مشتی تازی یورش گر که در سرزمین ما چریده و در همین جا بامرگ خود مردم را از شر وجودشان آسوده ساختند، تره خورد نمی کند. درگذشته آنان را بانفرت بیاد آورده، ودر زمان کنونی باشناخت بیشتر آخوند، هرگز بدان ها توجه نخواهد کرد.

آقای رجوی برای ارزیابی تبلیغات خرافی و شستشوی مغزی تلویزیون شما همین اندازه باید بداند حتی آقای عبدالکریم سروش تحصیل کرده مدرسه حقانی که بی تردید در دوران انقلاب یکی از چرخ های متحرک و پیشرفت این رژیم مرگبار بوده ، و خود به یک آخوند بی دستار نزدیک تر است، تازگی به این نتیجه رسیده است که قرآن از جانب خدا فرستاده نشده، بلکه از ابتکارات محمد است.

مثل معروف ؛ «مرده آنقدر آش و لاش بود، که مرده شور زارزار برآن می گریست» در مورد گفتار کنونی آقای سروش در باره قرآن هم ردیف است و مطابقت دارد.

۲- آقای بنی صدر- آقای بنی صدر در اوان انقلاب ۱۳۵۷ از دید مردم ایران ناشناس بود. هنگامی که دولت کویت اقای خمینی را به کشور خود راه نداد، آقای خمینی بنا به درخواست و تقاضای آقای بنی صدر به پاریس رفت. در آن جا با نیرنگ و شعبده بازی های آقای بنی صدر، آقای قطب زاده و آقای دکتر یزدی، آخوند سرگردان یک لا قبا که در حد چهارم ابتدائی سواد خواندن و نوشتن نداشت، به جهانیان شناسانده شد و سرنوشت شوم کنونی را برای کشور ما رقم زد.

آقای بنی صدر که برای شناساندن خود در دوران انتخابات ریاست جمهور، عبایی به دوش کشیده، آخوند وار در هر شهر و دیار ایران به سخن رانی می پرداخت، بنا بر توصیه و سفارش های شخص خمینی به آخوندهای ریز ودرشت گرداگرد خود، به جبران خدمت های بی دریغ ایشان، به ریاست جمهوری برگزیده شد.

در میان تبلیغات انتخاباتی آقای بنی صدر این شعار به چشم می خورد: « بنی صدر صد در صد». بدیهی است در این شعار، آزادی وجود ندارد و در آن دیکتاتوری آشکار نهفته است که صد در صد مردم به یک نفر رای دهند.

آقای بنی صدر که بی تردید به دموکراسی اعتقادی ندارد، و در برخوردهای خود پیش و پس ازبرگزیده شدن به ریست جمهوری به اثبات رسانده است، هرگز با این شعارهای زورگویی و دیکتاتوری مخالفتی نشان نداده است.

تفاوت آقای بنی صدر نیز بایک آخوند در نداشتن عبا و عمامه است. خرافات گرایی و هزیان گویی ایشان در مورد دین، دلیل بر نا آگاهی ایشان به خشونت، بربریت، سبعیت، بی دادگری، و خون آشامی اسلامی است که ایشان بدان وابسته اند.

گویا تحصیلات آقای بنی صدر دردین (مذهب شیعه) و اقتصاد بوده است. نخست این که اگر ایشان به درستی به نوشتارو بن مایه های تاریخ نویسان در مورد اسلام مراجعه می نمودند، تا کنون باید از جلد خرافاتی و آخوندی خود بیرون آمده باشند. وانگهی، دین و اقتصاد بایکدیگر مغایرت دارند و هیچ گونه همگنی و همراهی در میان این دو دیده نمی شود.

آقای بنی صدر با نوشتن و پخش کتاب اقتصاد اسلامی در آغاز انقلاب، و همکاری اولیه اشان با ٱقای مسعود رجوی نیز بیان گر نا آگاهی ایشان از سیاست و باورهای دینی اشان است که هردم از آن ها سخن می گویند. بسیار دوست داریم ببینیم آقای بنی صدر چگونه تز خود را در باره اقتصاد اسلامی به دانشگاه سوربون پاریس ارائه دادند، و داورها چگونه آن را ارزیابی نمودند.

خوانندگان جوان ما بدانند که نگارنده و همکاران ما کمترین کینه توزی و غرض ورزی نسبت به آقای رجوی، آقای بنی صدر و دیگر هم میهنان خود نداریم. ما جوانان خود در هر گروه وسازمان که باشند و به کشورمان، پیشرفت و آینده اش عشق بورزند، می ستاییم ، و برایشان بهترین ها را آرزو میکنیم، و امید واریم که این نوشتار را شخصی و نوعی کینه توزی تصور نکنند، بلکه آن ها را انتقادی سازنده بدانند.

در بخش دوم این گفتار، در هفته جاری از آقای رضا پهلوی، آقای موسوی، آیت الله کهروبی و هم چنین صدمه ها و زیان های جبران ناپذیری که مذهب شیعه بر فرهنگ، آئین، و دیگر باوران دینی و پس ماندگی کشورمان به وجود آورده است، سخن خواهیم گفت. به امید دیدار

  • ایرانی عاشق ایران

    با درود به شما اقای سهراب
    به من گفتید که از نظرهای شما در مورد مجاهدین بی اطلاح هستم به همین منظور در جستجوی مقالات شما به دو مورد در ارشیو دست یافتم یکی در مورد محکوم کردن یورش قداره بندان رژیم ومزدورانش در عراق به کمپ شهر اشرف که کمال تشکر از همه انسانهای مسئول و ازادیخواه
    اما به مقاله بعدی در خصوص مجاهدین که گویا رهبریتش را بمانند این بوزینگان رژیم البته بدون قبا و عمامه توصیف کرده و از هر نقشی در روند تحولات جنبش بدور بوده و مسئول اول و اخر برپایی و ماندگاری رژیم بودند و هستند عجبا !
    و یا اینکه بمانند تبلیغات ۳۰ ساله رژیم در خصوص پناه گرفتن مجاهدین به دشمنان ایران و ایرانی و صدام و یا اینکه با یورش به مرزهای ایران [خوشبختانه جای شکر است که نگفتید مرزهای ایران اسلامی]با عملیات مسخره فروغ جاویدان باعث کشته شدن انسانهای ساده و نااگاه و ووو شده اند باید گفت که در تاریخ پر افتخار جنبش های یکصد ساله ویا برای خوشنودی شما در عرض این ۱۳۰۰ ساله حمله اعراب ؛از دشمنان خلقهای ایران چه دشنام ها و خیانتها و ضربه ها که نخوردند که هیچ؛ اما دردناکتر از ان از رفیقان نیمه راه از کج اندیشان و فرصت طلبان تازه به راه و یا از مدعیان تازه به دوران رسیده که همه وهمه اگاهانه و یا نا اگاهانه دست در دست این پلیدان حکومت گذاشته و توجیه گر تبلیغات حکومت گران شده اند
    نه دوست گرامی
    مجاهدین و خصوصا بدنه ان در ان برهه از تاریخ یعنی در فاصله ۲ ساله عملیاتهای گردانی و بعد لشگری با فتح مهران و بعد پیشروی تا چند کیلومتری کرمانشاه نه تنها هر کدامشان از یک سابقه مبارزاتی چندین ده ساله بر علیه شاه و شیخ دارا بوده اند و اصلا ساده لوح به گمانتان نبوده اند بلکه با اگاهی تمام و به عشق ازادی دل به دریا زدند و مسئولیت تاریخی و انسانی خود را ثابت کردند و یاد اوری کنم نه به گمان شما ؛که ملت ایران تنها و تنها یک دشمن واقعی یعنی همین حکومت ننگین اخوندی است ولا غیر
    برای مردم ایران جعل نکنیم و دشمن غیر واقعی خلق نکنیم چرا که دشمن همه ما چه مجاهدان و چه هر عنصر ازادیخواه که خواهان سرنگونی این رژیم پلید هستند تنها و تنها همین رژیم تبهکار به عنوان تنها مسئول گشت و گشتار و اوارگی میلیونها و نیز در بند گشیدن نسلی در ز ندانها و یا نابودی صد ها هزار نفر قربانی در جنگی بیهوده و فرسایشی در توجیه ادم گشی در میهن؛هستند و خواهند بود
    رفیقان نیمه راه و یا توجیه گران دستگاه حاکمیت در ان هنگامه اعدام همین مبارزان و مجاهدان با پیچاندن انها با پرچم امریکا و عراق ؛ عرق میهن پرستی کذایی شان گل میکرد و یا حتی هورا میکشیدند
    نکته بعدی در مورد اعدام سال ۶۷ ؛ واقعیت اینست که گویا این شما هستید که شناخت کافی در وحشی گری این رژیم بسر میبرید این پروژه قتل عام زندانیان مجاهد در همان ابتدای سال ۶۰ در جریان بوده و در اوجش سال ۶۷
    بنابر این گفتن این حرف که حمله مجاهدین باعث اعدام انها در زندانها شده کمی ساده نگری است
    گذشته از ان یک مبارزه واقعی و مستمر و جدی با این رژیم بها میخواهد و در پرداخت این بهای سنگین است که نیروهای سست عنصر و فرصت طلب و عافیت جو از صف انقلاب و ارزشهای دموکراتیک انها جدا میشوند
    البته کسی که در جریان و پروسه انقلاب قدمی بر نمیدارد خطایی مرتکب نمیشود اما یک جریان و سازمان درگیر با یک نیروی به غایت وحشی مرتکب خطا میشود ولی هرگز به ارمان و ارزشهای دموکراتیک و انسانی ان پشت نخواهد کرد ووووووووو
    شاد و خوش باشید

  • ایرانی عاشق ایران

    با درود به شما اقای سهراب
    به من گفتید که از نظرهای شما در مورد مجاهدین بی اطلاح هستم به همین منظور در جستجوی مقالات شما به دو مورد در ارشیو دست یافتم یکی در مورد محکوم کردن یورش قداره بندان رژیم ومزدورانش در عراق به کمپ شهر اشرف که کمال تشکر از همه انسانهای مسئول و ازادیخواه
    اما به مقاله بعدی در خصوص مجاهدین که گویا رهبریتش را بمانند این بوزینگان رژیم البته بدون قبا و عمامه توصیف کرده و از هر نقشی در روند تحولات جنبش بدور بوده و مسئول اول و اخر برپایی و ماندگاری رژیم بودند و هستند عجبا !
    و یا اینکه بمانند تبلیغات ۳۰ ساله رژیم در خصوص پناه گرفتن مجاهدین به دشمنان ایران و ایرانی و صدام و یا اینکه با یورش به مرزهای ایران [خوشبختانه جای شکر است که نگفتید مرزهای ایران اسلامی]با عملیات مسخره فروغ جاویدان باعث کشته شدن انسانهای ساده و نااگاه و ووو شده اند باید گفت که در تاریخ پر افتخار جنبش های یکصد ساله ویا برای خوشنودی شما در عرض این ۱۳۰۰ ساله حمله اعراب ؛از دشمنان خلقهای ایران چه دشنام ها و خیانتها و ضربه ها که نخوردند که هیچ؛ اما دردناکتر از ان از رفیقان نیمه راه از کج اندیشان و فرصت طلبان تازه به راه و یا از مدعیان تازه به دوران رسیده که همه وهمه اگاهانه و یا نا اگاهانه دست در دست این پلیدان حکومت گذاشته و توجیه گر تبلیغات حکومت گران شده اند
    نه دوست گرامی
    مجاهدین و خصوصا بدنه ان در ان برهه از تاریخ یعنی در فاصله ۲ ساله عملیاتهای گردانی و بعد لشگری با فتح مهران و بعد پیشروی تا چند کیلومتری کرمانشاه نه تنها هر کدامشان از یک سابقه مبارزاتی چندین ده ساله بر علیه شاه و شیخ دارا بوده اند و اصلا ساده لوح به گمانتان نبوده اند بلکه با اگاهی تمام و به عشق ازادی دل به دریا زدند و مسئولیت تاریخی و انسانی خود را ثابت کردند و یاد اوری کنم نه به گمان شما ؛که ملت ایران تنها و تنها یک دشمن واقعی یعنی همین حکومت ننگین اخوندی است ولا غیر
    برای مردم ایران جعل نکنیم و دشمن غیر واقعی خلق نکنیم چرا که دشمن همه ما چه مجاهدان و چه هر عنصر ازادیخواه که خواهان سرنگونی این رژیم پلید هستند تنها و تنها همین رژیم تبهکار به عنوان تنها مسئول گشت و گشتار و اوارگی میلیونها و نیز در بند گشیدن نسلی در ز ندانها و یا نابودی صد ها هزار نفر قربانی در جنگی بیهوده و فرسایشی در توجیه ادم گشی در میهن؛هستند و خواهند بود
    رفیقان نیمه راه و یا توجیه گران دستگاه حاکمیت در ان هنگامه اعدام همین مبارزان و مجاهدان با پیچاندن انها با پرچم امریکا و عراق ؛ عرق میهن پرستی کذایی شان گل میکرد و یا حتی هورا میکشیدند
    نکته بعدی در مورد اعدام سال ۶۷ ؛ واقعیت اینست که گویا این شما هستید که شناخت کافی در وحشی گری این رژیم بسر میبرید این پروژه قتل عام زندانیان مجاهد در همان ابتدای سال ۶۰ در جریان بوده و در اوجش سال ۶۷
    بنابر این گفتن این حرف که حمله مجاهدین باعث اعدام انها در زندانها شده کمی ساده نگری است
    گذشته از ان یک مبارزه واقعی و مستمر و جدی با این رژیم بها میخواهد و در پرداخت این بهای سنگین است که نیروهای سست عنصر و فرصت طلب و عافیت جو از صف انقلاب و ارزشهای دموکراتیک انها جدا میشوند
    البته کسی که در جریان و پروسه انقلاب قدمی بر نمیدارد خطایی مرتکب نمیشود اما یک جریان و سازمان درگیر با یک نیروی به غایت وحشی مرتکب خطا میشود ولی هرگز به ارمان و ارزشهای دموکراتیک و انسانی ان پشت نخواهد کرد ووووووووو
    شاد و خوش باشید

    • Hadi7320

      نکته بعدی در مورد اعدام سال ۶۷ ؛ واقعیت اینست که گویا این شما هستید که به عدم شناخت کافی در وحشی گری این رژیم بسر میبرید وووووو وووووو[تصحیح

      • هم میهن فرهیخته و گرامی، امیدوا رم آن چه که می گویید حقیقت داشته باشد و ما در اشتباه باشیم.البته گمان می کنم که شما نیز در زیر سرپوش تبلیغات مسئولین و سرفرماندهان مجاهدین قرار گرفته اید.

        تا آن جا که ما می دانیم سر پرستی فروغ جاودان خانم مریم رجوی بود که ایشان اطلاعات نظامی و تجربه جنگی نداشت. و همین موجب کشته شدن ( من با واژه شهادت که عربی است و باردینی دارد خوشبین و موافق نیستم) و به خاک و خون غلتیدن جوانان مجاد پاک و فرشتگان سرزمینمان شد.

        هرچه مسئولین از این اشتباه بزرگ دست خود را بشویند و بخواهند عمل جنایت بار خود را درمورد جوانان برازنده و میهن دوست مجاهد زیر پوشش بگذارند، در نزد مردم ایران پسندیده نیست.
        .
        نکته دیگر، رفتن به عراق، کشوری که ۸ سال جوانان ما را به خون کشانده است، عمل درستی نبود. اگر
        مجاهدین به هرکشور دیگر می رفتند، هرگز مورد انتقاد قرار نمی گرفتند.

        نکته آخر، تبلیغات مذهبی و خرافاتی مسئولین مجاهدین است که آن را همواره پشت بلند گوهها اعلام می کنند، و زنان را به زیر روسری و حجاب در آوردند.
        اگر این روسری به دلخواه بود، عده ای داشتند، و عده ای نداشتند. ولی چون اجباری است، همه ناچارند بپوشند.

        شما به من بگویید تبلیغات خرافه گرای مذهبی مجاهدین با ولی وقیح چه تفاوتی دارد.
        از دید من نگارنده و امثال من، مجاهدین دوستان، و برادران و خواهران ایرانی اند که روش سیاسی و غلط دینی پیشه گرفته اند، و مسیولین آن یا درگمراهی کامل مذهبی و سیاسی به سر می برند،و یا فرصت طلبند، و ولی وقیح و همه دار و دسته و همراهان آنان دشمنان سر سخت و آشتی نا پذیر ملت و کشور ایرانند.
        خواهشمند است دیدگاه خود را با دلیل برای من بنویسید. با درود به شما، سهراب ارژنگ

        در پایان، در مورد جنایات رژیم و کشتن مجاهدین و افراد دیگر در زندان ها در سال ۶۷ به دستور خمینی، ما بارها، و بارها، از دوسال پیش در مقاله های متعددی نوشتیم و برای آن قلمفرسایی کردیم.
        با سپاسی دیگر، سهراب

      • هم میهن فرهیخته و گرامی، امیدوا رم آن چه که می گویید حقیقت داشته باشد و ما در اشتباه باشیم.البته گمان می کنم که شما نیز در زیر سرپوش تبلیغات مسئولین و سرفرماندهان مجاهدین قرار گرفته اید.

        تا آن جا که ما می دانیم سر پرستی فروغ جاودان خانم مریم رجوی بود که ایشان اطلاعات نظامی و تجربه جنگی نداشت. و همین موجب کشته شدن ( من با واژه شهادت که عربی است و باردینی دارد خوشبین و موافق نیستم) و به خاک و خون غلتیدن جوانان مجاد پاک و فرشتگان سرزمینمان شد.

        هرچه مسئولین از این اشتباه بزرگ دست خود را بشویند و بخواهند عمل جنایت بار خود را درمورد جوانان برازنده و میهن دوست مجاهد زیر پوشش بگذارند، در نزد مردم ایران پسندیده نیست.
        .
        نکته دیگر، رفتن به عراق، کشوری که ۸ سال جوانان ما را به خون کشانده است، عمل درستی نبود. اگر
        مجاهدین به هرکشور دیگر می رفتند، هرگز مورد انتقاد قرار نمی گرفتند.

        نکته آخر، تبلیغات مذهبی و خرافاتی مسئولین مجاهدین است که آن را همواره پشت بلند گوهها اعلام می کنند، و زنان را به زیر روسری و حجاب در آوردند.
        اگر این روسری به دلخواه بود، عده ای داشتند، و عده ای نداشتند. ولی چون اجباری است، همه ناچارند بپوشند.

        شما به من بگویید تبلیغات خرافه گرای مذهبی مجاهدین با ولی وقیح چه تفاوتی دارد.
        از دید من نگارنده و امثال من، مجاهدین دوستان، و برادران و خواهران ایرانی اند که روش سیاسی و غلط دینی پیشه گرفته اند، و مسیولین آن یا درگمراهی کامل مذهبی و سیاسی به سر می برند،و یا فرصت طلبند، و ولی وقیح و همه دار و دسته و همراهان آنان دشمنان سر سخت و آشتی نا پذیر ملت و کشور ایرانند.
        خواهشمند است دیدگاه خود را با دلیل برای من بنویسید. با درود به شما، سهراب ارژنگ

        در پایان، در مورد جنایات رژیم و کشتن مجاهدین و افراد دیگر در زندان ها در سال ۶۷ به دستور خمینی، ما بارها، و بارها، از دوسال پیش در مقاله های متعددی نوشتیم و برای آن قلمفرسایی کردیم.
        با سپاسی دیگر، سهراب

  • ایرانی عاشق ایران

    با درود به شما اقای سهراب
    به من گفتید که از نظرهای شما در مورد مجاهدین بی اطلاح هستم به همین منظور در جستجوی مقالات شما به دو مورد در ارشیو دست یافتم یکی در مورد محکوم کردن یورش قداره بندان رژیم ومزدورانش در عراق به کمپ شهر اشرف که کمال تشکر از همه انسانهای مسئول و ازادیخواه
    اما به مقاله بعدی در خصوص مجاهدین که گویا رهبریتش را بمانند این بوزینگان رژیم البته بدون قبا و عمامه توصیف کرده و از هر نقشی در روند تحولات جنبش بدور بوده و مسئول اول و اخر برپایی و ماندگاری رژیم بودند و هستند عجبا !
    و یا اینکه بمانند تبلیغات ۳۰ ساله رژیم در خصوص پناه گرفتن مجاهدین به دشمنان ایران و ایرانی و صدام و یا اینکه با یورش به مرزهای ایران [خوشبختانه جای شکر است که نگفتید مرزهای ایران اسلامی]با عملیات مسخره فروغ جاویدان باعث کشته شدن انسانهای ساده و نااگاه و ووو شده اند باید گفت که در تاریخ پر افتخار جنبش های یکصد ساله ویا برای خوشنودی شما در عرض این ۱۳۰۰ ساله حمله اعراب ؛از دشمنان خلقهای ایران چه دشنام ها و خیانتها و ضربه ها که نخوردند که هیچ؛ اما دردناکتر از ان از رفیقان نیمه راه از کج اندیشان و فرصت طلبان تازه به راه و یا از مدعیان تازه به دوران رسیده که همه وهمه اگاهانه و یا نا اگاهانه دست در دست این پلیدان حکومت گذاشته و توجیه گر تبلیغات حکومت گران شده اند
    نه دوست گرامی
    مجاهدین و خصوصا بدنه ان در ان برهه از تاریخ یعنی در فاصله ۲ ساله عملیاتهای گردانی و بعد لشگری با فتح مهران و بعد پیشروی تا چند کیلومتری کرمانشاه نه تنها هر کدامشان از یک سابقه مبارزاتی چندین ده ساله بر علیه شاه و شیخ دارا بوده اند و اصلا ساده لوح به گمانتان نبوده اند بلکه با اگاهی تمام و به عشق ازادی دل به دریا زدند و مسئولیت تاریخی و انسانی خود را ثابت کردند و یاد اوری کنم نه به گمان شما ؛که ملت ایران تنها و تنها یک دشمن واقعی یعنی همین حکومت ننگین اخوندی است ولا غیر
    برای مردم ایران جعل نکنیم و دشمن غیر واقعی خلق نکنیم چرا که دشمن همه ما چه مجاهدان و چه هر عنصر ازادیخواه که خواهان سرنگونی این رژیم پلید هستند تنها و تنها همین رژیم تبهکار به عنوان تنها مسئول گشت و گشتار و اوارگی میلیونها و نیز در بند گشیدن نسلی در ز ندانها و یا نابودی صد ها هزار نفر قربانی در جنگی بیهوده و فرسایشی در توجیه ادم گشی در میهن؛هستند و خواهند بود
    رفیقان نیمه راه و یا توجیه گران دستگاه حاکمیت در ان هنگامه اعدام همین مبارزان و مجاهدان با پیچاندن انها با پرچم امریکا و عراق ؛ عرق میهن پرستی کذایی شان گل میکرد و یا حتی هورا میکشیدند
    نکته بعدی در مورد اعدام سال ۶۷ ؛ واقعیت اینست که گویا این شما هستید که شناخت کافی در وحشی گری این رژیم بسر میبرید این پروژه قتل عام زندانیان مجاهد در همان ابتدای سال ۶۰ در جریان بوده و در اوجش سال ۶۷
    بنابر این گفتن این حرف که حمله مجاهدین باعث اعدام انها در زندانها شده کمی ساده نگری است
    گذشته از ان یک مبارزه واقعی و مستمر و جدی با این رژیم بها میخواهد و در پرداخت این بهای سنگین است که نیروهای سست عنصر و فرصت طلب و عافیت جو از صف انقلاب و ارزشهای دموکراتیک انها جدا میشوند
    البته کسی که در جریان و پروسه انقلاب قدمی بر نمیدارد خطایی مرتکب نمیشود اما یک جریان و سازمان درگیر با یک نیروی به غایت وحشی مرتکب خطا میشود ولی هرگز به ارمان و ارزشهای دموکراتیک و انسانی ان پشت نخواهد کرد ووووووووو
    شاد و خوش باشید

  • ایرانی عاشق ایران

    با تشکر از شما اقای سهراب
    در ابتدا باید بگویم که اصلا من متاثر از تبلیغات این و ان نیستم دوما تا جایی که من اطلاع دارم مریم رجوی سرپرست و یا فرمانده کل و یا هر تعبیر دیگری که داشته باشید نیست و یا لااقل یک فرد صرف نظامی نیست و در ان برهه از عملیات نیز به گمان من فرماندهی از طرف ایشان نبوده است و در ان دوره نیز صد در صد تمامی عملیاتها بطور جمعی و با مشورت همه فرماندهان بوده است و گذشته از ان کمی دقت بیشتری داشته باشید در تعریف مقوله هایی نظیر سرپرستی عملیات و یا به خاک و خون غلتیدن جوانان مجاهد که گویا انگار جای ظالم و مظلوم و یا قاتل و مقتول و یا واضحتر بگویم سعی در مخدوش کردن جایگاه واقعی دو نیروی کاملا متضاد را به عمد دنبال کرده تا انچیزی را که در ذهن باور دارید و یا تحت تاثیر تبلیغات این و ان هستید به مردم القا کنید ؛شما در مورد این شهدای عاشورا ۸۸ و یا ۲۵ بهمن حتما این ادعا را دارید که مسئول قتل انها جنبش مردمی بوده است؟ و حتما ناراحت از این که چرا به خیابانها ریختند و موجب نگرانی سران حکومت؟البته میدانم که اینطور نیست ولی برخورد شما با مقوله مجاهدین و عملیات انها و وووووویک برخورد درست و پویایی نیست و شبهه برانگیز است
    در مورد رفتن به عراق بعد از پس گرفتن و یا عقب نشینی عراقی ها از خرمشهر در واقع به همگان این واقعیت ثابت شده است که رژیم میتوانست از این موقعیت بهترین استفاده در جهت پس گرفتن همه مناطق اشغالی و نیز غرامت در شان ملت ا یران از عراق بگیرد ولی همگان میدانند که درد خمینی جلاد و حکومتگران در ان مقطع حق مردم ایران نبوده و تنها به این دلیل جنگ را باز هم به مدث ۷ سال ادامه دادند تا نیات شوم گشور گشایی از یک سو و نیز گشتار و سرکوب مردم داخل ایران را سرپوش گذارند حال شما باز هم اصرار کنید که عراق دشمن مردم ما بوده و ۸ سال خون جوانان ما را ریخته است غافل از انکه کشور عراق با توجه به وسعت جغرافیایی و جمعیت انموقع نمیتوانسته به عنوان یک دشمن بالفعل و دراز مدت عمل کند ؛در جنگی چنین ضد میهنی که درست بر ضد منافع مردم ایران و عراق بوده یک نیرو و جربان بالنده و مترقی میهن پرست بایستی تحلیل درست اتخاذ کند و دچار توهم ناسیونالیستی صرف نشود و اب به اسیاب این جانیان خرافه پرست نریزد و توجیه گر گشورگشایی احمقانه انها نگردد
    در ثانی اقای سهراب باور کنید که هدف مجاهدین از تاسیس ارتش ازادیبخش نه بعنوان لاس زدن با جمهوری اسلامی و رقص بابا کرم و نمایشی تهی از قدرت ووووو ؛ عراق که تنها امکان محل و موقعیت حضور هزاران هزار رزمنده در ان شرایط ممکن و با امکانات پشت جبهه ای ؛ بوده بلکه جنگیدن و سرنگونی رژیم و لا غیر
    وگرنه مجاهدین میتوانستند مثل همه انهایی که مبارزه با رژیم را به نحوی تعطیل کرده بودند و در کشورهای اروپایی و یا امریکایی به کافه نشینان مبارز و بدور از رنج و شکنج باد به غبغب داده تا شاید امثال شماها رابا رفتن به عراق رنجور و بر اشفته و منتقد نمیکردند البته اگر کشور دیگری میبود که این امکانات را برای انها مهیا میکرد مطمئا مجاهدین روشنتر و اگاه تر از انند که به رژیم خونخوار فرصتی در بهره برداری ارتجایی از ان بدهند ما که سراغ کشور دیگری را نداریم شما اگر دارید لطف کنید تا فرصتی دوباره به این رزمندگان ازادی داده شود
    اما درمورد فرق مجاهدین با رژیم ارتجاعی
    اگر منظورتان ایدئولوژی مجاهدین است و فرق ان با رژیم ؛ باید بگویم ایدئولوژی تنها و تنها یک راهنمای مبارزاتی و انگیزهای انقلابی که نیرو و جریان پیش برنده را در پیچ و خم های مبارزه یاری میرساند حال اگر شمای نوعی از اینگونه راهنمای عمل بهره مند هستید به ماها هم نشان بدهید تا از ان بهره مند شویم چرا که هدف خوب جنگیدن و مستمر جنگیدن و تا یاپان راه ادامه دادن است این گوی و این میدان برای همه ازادیخواهان باز است و مطمئنا مورد حمایت ماها
    و اگر باورهای مجاهدین منظورتان است انها کتب های زیادی در این خصوص نوشته اند و شما میتوانید به سایت های انها و یا در تظاهرات انها به میز کتاب مراجعه و دریافت کنید
    اما اگر میخواهید چکیده اعتقادات مجاهدین در مورد ایران فردا را بدانید به ۱۲ اصل و منشور مورد احترام عملی مجاهدین و التزام انها به این ۱۲ ماده که در سخنرانیهای مریم رجوی بارها گفته و تاکید شدهاست و باز هم با مراجعه به سایت مجاهدین قابل دسترسی است و امیدوارم این اصلهای اساسی را حتما به نقد بکشید و در صورت اعتقاد به انها حتی اگر حرفی هم از مجاهدین نزنید در سایت خود به عنوان اصل های پذیرفته شده از جانب شما قید شود ؛ راستی و صداقت و قبول واقعیتها انسان را والاتر و بزرگ میکند
    اما اگر دنبال بحث های فلسفی و تاریخی در مورد گذشتگان این دین و مذهب و ایین انها و یا روسری و غیره هستید که بخواهیم با هم صحبتی داشته باشیم به گمانم کاری بیهوده و سرکار گذاشتن همدیگر خواهد بود و دردی از جامعه و ازادی مردم ایران را دوا نخواهد کرد و اگر ترس دارید که در فردای ایرانه بدون اخوندها باز یک رژیمی دیگر با رنگ و روی مذهبی سرکار اید به گمان من اصلا و ابدا لااقل در مورد مجاهدین غیر ممکن است چرا که انها به جدایی حکومت از هرگونه دین ومذهب معتقد هستند
    در پایان به شماها درود میفرستم و ارزو دارم که اگر در مفاد و برنامه های مجاهدین و نظرات انها هم عقیده هستید در ان تاکید کنید و باالطبع در مسئولیت پذیری بیشتر در انجام تعهدات و روشنگری و نیز مبارزه با جرثومه های ارتجاع
    شاد و خوش باشید

  • ایرانی عاشق ایران

    با تشکر از شما اقای سهراب
    در ابتدا باید بگویم که اصلا من متاثر از تبلیغات این و ان نیستم دوما تا جایی که من اطلاع دارم مریم رجوی سرپرست و یا فرمانده کل و یا هر تعبیر دیگری که داشته باشید نیست و یا لااقل یک فرد صرف نظامی نیست و در ان برهه از عملیات نیز به گمان من فرماندهی از طرف ایشان نبوده است و در ان دوره نیز صد در صد تمامی عملیاتها بطور جمعی و با مشورت همه فرماندهان بوده است و گذشته از ان کمی دقت بیشتری داشته باشید در تعریف مقوله هایی نظیر سرپرستی عملیات و یا به خاک و خون غلتیدن جوانان مجاهد که گویا انگار جای ظالم و مظلوم و یا قاتل و مقتول و یا واضحتر بگویم سعی در مخدوش کردن جایگاه واقعی دو نیروی کاملا متضاد را به عمد دنبال کرده تا انچیزی را که در ذهن باور دارید و یا تحت تاثیر تبلیغات این و ان هستید به مردم القا کنید ؛شما در مورد این شهدای عاشورا ۸۸ و یا ۲۵ بهمن حتما این ادعا را دارید که مسئول قتل انها جنبش مردمی بوده است؟ و حتما ناراحت از این که چرا به خیابانها ریختند و موجب نگرانی سران حکومت؟البته میدانم که اینطور نیست ولی برخورد شما با مقوله مجاهدین و عملیات انها و وووووویک برخورد درست و پویایی نیست و شبهه برانگیز است
    در مورد رفتن به عراق بعد از پس گرفتن و یا عقب نشینی عراقی ها از خرمشهر در واقع به همگان این واقعیت ثابت شده است که رژیم میتوانست از این موقعیت بهترین استفاده در جهت پس گرفتن همه مناطق اشغالی و نیز غرامت در شان ملت ا یران از عراق بگیرد ولی همگان میدانند که درد خمینی جلاد و حکومتگران در ان مقطع حق مردم ایران نبوده و تنها به این دلیل جنگ را باز هم به مدث ۷ سال ادامه دادند تا نیات شوم گشور گشایی از یک سو و نیز گشتار و سرکوب مردم داخل ایران را سرپوش گذارند حال شما باز هم اصرار کنید که عراق دشمن مردم ما بوده و ۸ سال خون جوانان ما را ریخته است غافل از انکه کشور عراق با توجه به وسعت جغرافیایی و جمعیت انموقع نمیتوانسته به عنوان یک دشمن بالفعل و دراز مدت عمل کند ؛در جنگی چنین ضد میهنی که درست بر ضد منافع مردم ایران و عراق بوده یک نیرو و جربان بالنده و مترقی میهن پرست بایستی تحلیل درست اتخاذ کند و دچار توهم ناسیونالیستی صرف نشود و اب به اسیاب این جانیان خرافه پرست نریزد و توجیه گر گشورگشایی احمقانه انها نگردد
    در ثانی اقای سهراب باور کنید که هدف مجاهدین از تاسیس ارتش ازادیبخش نه بعنوان لاس زدن با جمهوری اسلامی و رقص بابا کرم و نمایشی تهی از قدرت ووووو ؛ عراق که تنها امکان محل و موقعیت حضور هزاران هزار رزمنده در ان شرایط ممکن و با امکانات پشت جبهه ای ؛ بوده بلکه جنگیدن و سرنگونی رژیم و لا غیر
    وگرنه مجاهدین میتوانستند مثل همه انهایی که مبارزه با رژیم را به نحوی تعطیل کرده بودند و در کشورهای اروپایی و یا امریکایی به کافه نشینان مبارز و بدور از رنج و شکنج باد به غبغب داده تا شاید امثال شماها رابا رفتن به عراق رنجور و بر اشفته و منتقد نمیکردند البته اگر کشور دیگری میبود که این امکانات را برای انها مهیا میکرد مطمئا مجاهدین روشنتر و اگاه تر از انند که به رژیم خونخوار فرصتی در بهره برداری ارتجایی از ان بدهند ما که سراغ کشور دیگری را نداریم شما اگر دارید لطف کنید تا فرصتی دوباره به این رزمندگان ازادی داده شود
    اما درمورد فرق مجاهدین با رژیم ارتجاعی
    اگر منظورتان ایدئولوژی مجاهدین است و فرق ان با رژیم ؛ باید بگویم ایدئولوژی تنها و تنها یک راهنمای مبارزاتی و انگیزهای انقلابی که نیرو و جریان پیش برنده را در پیچ و خم های مبارزه یاری میرساند حال اگر شمای نوعی از اینگونه راهنمای عمل بهره مند هستید به ماها هم نشان بدهید تا از ان بهره مند شویم چرا که هدف خوب جنگیدن و مستمر جنگیدن و تا یاپان راه ادامه دادن است این گوی و این میدان برای همه ازادیخواهان باز است و مطمئنا مورد حمایت ماها
    و اگر باورهای مجاهدین منظورتان است انها کتب های زیادی در این خصوص نوشته اند و شما میتوانید به سایت های انها و یا در تظاهرات انها به میز کتاب مراجعه و دریافت کنید
    اما اگر میخواهید چکیده اعتقادات مجاهدین در مورد ایران فردا را بدانید به ۱۲ اصل و منشور مورد احترام عملی مجاهدین و التزام انها به این ۱۲ ماده که در سخنرانیهای مریم رجوی بارها گفته و تاکید شدهاست و باز هم با مراجعه به سایت مجاهدین قابل دسترسی است و امیدوارم این اصلهای اساسی را حتما به نقد بکشید و در صورت اعتقاد به انها حتی اگر حرفی هم از مجاهدین نزنید در سایت خود به عنوان اصل های پذیرفته شده از جانب شما قید شود ؛ راستی و صداقت و قبول واقعیتها انسان را والاتر و بزرگ میکند
    اما اگر دنبال بحث های فلسفی و تاریخی در مورد گذشتگان این دین و مذهب و ایین انها و یا روسری و غیره هستید که بخواهیم با هم صحبتی داشته باشیم به گمانم کاری بیهوده و سرکار گذاشتن همدیگر خواهد بود و دردی از جامعه و ازادی مردم ایران را دوا نخواهد کرد و اگر ترس دارید که در فردای ایرانه بدون اخوندها باز یک رژیمی دیگر با رنگ و روی مذهبی سرکار اید به گمان من اصلا و ابدا لااقل در مورد مجاهدین غیر ممکن است چرا که انها به جدایی حکومت از هرگونه دین ومذهب معتقد هستند
    در پایان به شماها درود میفرستم و ارزو دارم که اگر در مفاد و برنامه های مجاهدین و نظرات انها هم عقیده هستید در ان تاکید کنید و باالطبع در مسئولیت پذیری بیشتر در انجام تعهدات و روشنگری و نیز مبارزه با جرثومه های ارتجاع
    شاد و خوش باشید

  • ایرانی عاشق ایران

    با تشکر از شما اقای سهراب
    در ابتدا باید بگویم که اصلا من متاثر از تبلیغات این و ان نیستم دوما تا جایی که من اطلاع دارم مریم رجوی سرپرست و یا فرمانده کل و یا هر تعبیر دیگری که داشته باشید نیست و یا لااقل یک فرد صرف نظامی نیست و در ان برهه از عملیات نیز به گمان من فرماندهی از طرف ایشان نبوده است و در ان دوره نیز صد در صد تمامی عملیاتها بطور جمعی و با مشورت همه فرماندهان بوده است و گذشته از ان کمی دقت بیشتری داشته باشید در تعریف مقوله هایی نظیر سرپرستی عملیات و یا به خاک و خون غلتیدن جوانان مجاهد که گویا انگار جای ظالم و مظلوم و یا قاتل و مقتول و یا واضحتر بگویم سعی در مخدوش کردن جایگاه واقعی دو نیروی کاملا متضاد را به عمد دنبال کرده تا انچیزی را که در ذهن باور دارید و یا تحت تاثیر تبلیغات این و ان هستید به مردم القا کنید ؛شما در مورد این شهدای عاشورا ۸۸ و یا ۲۵ بهمن حتما این ادعا را دارید که مسئول قتل انها جنبش مردمی بوده است؟ و حتما ناراحت از این که چرا به خیابانها ریختند و موجب نگرانی سران حکومت؟البته میدانم که اینطور نیست ولی برخورد شما با مقوله مجاهدین و عملیات انها و وووووویک برخورد درست و پویایی نیست و شبهه برانگیز است
    در مورد رفتن به عراق بعد از پس گرفتن و یا عقب نشینی عراقی ها از خرمشهر در واقع به همگان این واقعیت ثابت شده است که رژیم میتوانست از این موقعیت بهترین استفاده در جهت پس گرفتن همه مناطق اشغالی و نیز غرامت در شان ملت ا یران از عراق بگیرد ولی همگان میدانند که درد خمینی جلاد و حکومتگران در ان مقطع حق مردم ایران نبوده و تنها به این دلیل جنگ را باز هم به مدث ۷ سال ادامه دادند تا نیات شوم گشور گشایی از یک سو و نیز گشتار و سرکوب مردم داخل ایران را سرپوش گذارند حال شما باز هم اصرار کنید که عراق دشمن مردم ما بوده و ۸ سال خون جوانان ما را ریخته است غافل از انکه کشور عراق با توجه به وسعت جغرافیایی و جمعیت انموقع نمیتوانسته به عنوان یک دشمن بالفعل و دراز مدت عمل کند ؛در جنگی چنین ضد میهنی که درست بر ضد منافع مردم ایران و عراق بوده یک نیرو و جربان بالنده و مترقی میهن پرست بایستی تحلیل درست اتخاذ کند و دچار توهم ناسیونالیستی صرف نشود و اب به اسیاب این جانیان خرافه پرست نریزد و توجیه گر گشورگشایی احمقانه انها نگردد
    در ثانی اقای سهراب باور کنید که هدف مجاهدین از تاسیس ارتش ازادیبخش نه بعنوان لاس زدن با جمهوری اسلامی و رقص بابا کرم و نمایشی تهی از قدرت ووووو ؛ عراق که تنها امکان محل و موقعیت حضور هزاران هزار رزمنده در ان شرایط ممکن و با امکانات پشت جبهه ای ؛ بوده بلکه جنگیدن و سرنگونی رژیم و لا غیر
    وگرنه مجاهدین میتوانستند مثل همه انهایی که مبارزه با رژیم را به نحوی تعطیل کرده بودند و در کشورهای اروپایی و یا امریکایی به کافه نشینان مبارز و بدور از رنج و شکنج باد به غبغب داده تا شاید امثال شماها رابا رفتن به عراق رنجور و بر اشفته و منتقد نمیکردند البته اگر کشور دیگری میبود که این امکانات را برای انها مهیا میکرد مطمئا مجاهدین روشنتر و اگاه تر از انند که به رژیم خونخوار فرصتی در بهره برداری ارتجایی از ان بدهند ما که سراغ کشور دیگری را نداریم شما اگر دارید لطف کنید تا فرصتی دوباره به این رزمندگان ازادی داده شود
    اما درمورد فرق مجاهدین با رژیم ارتجاعی
    اگر منظورتان ایدئولوژی مجاهدین است و فرق ان با رژیم ؛ باید بگویم ایدئولوژی تنها و تنها یک راهنمای مبارزاتی و انگیزهای انقلابی که نیرو و جریان پیش برنده را در پیچ و خم های مبارزه یاری میرساند حال اگر شمای نوعی از اینگونه راهنمای عمل بهره مند هستید به ماها هم نشان بدهید تا از ان بهره مند شویم چرا که هدف خوب جنگیدن و مستمر جنگیدن و تا یاپان راه ادامه دادن است این گوی و این میدان برای همه ازادیخواهان باز است و مطمئنا مورد حمایت ماها
    و اگر باورهای مجاهدین منظورتان است انها کتب های زیادی در این خصوص نوشته اند و شما میتوانید به سایت های انها و یا در تظاهرات انها به میز کتاب مراجعه و دریافت کنید
    اما اگر میخواهید چکیده اعتقادات مجاهدین در مورد ایران فردا را بدانید به ۱۲ اصل و منشور مورد احترام عملی مجاهدین و التزام انها به این ۱۲ ماده که در سخنرانیهای مریم رجوی بارها گفته و تاکید شدهاست و باز هم با مراجعه به سایت مجاهدین قابل دسترسی است و امیدوارم این اصلهای اساسی را حتما به نقد بکشید و در صورت اعتقاد به انها حتی اگر حرفی هم از مجاهدین نزنید در سایت خود به عنوان اصل های پذیرفته شده از جانب شما قید شود ؛ راستی و صداقت و قبول واقعیتها انسان را والاتر و بزرگ میکند
    اما اگر دنبال بحث های فلسفی و تاریخی در مورد گذشتگان این دین و مذهب و ایین انها و یا روسری و غیره هستید که بخواهیم با هم صحبتی داشته باشیم به گمانم کاری بیهوده و سرکار گذاشتن همدیگر خواهد بود و دردی از جامعه و ازادی مردم ایران را دوا نخواهد کرد و اگر ترس دارید که در فردای ایرانه بدون اخوندها باز یک رژیمی دیگر با رنگ و روی مذهبی سرکار اید به گمان من اصلا و ابدا لااقل در مورد مجاهدین غیر ممکن است چرا که انها به جدایی حکومت از هرگونه دین ومذهب معتقد هستند
    در پایان به شماها درود میفرستم و ارزو دارم که اگر در مفاد و برنامه های مجاهدین و نظرات انها هم عقیده هستید در ان تاکید کنید و باالطبع در مسئولیت پذیری بیشتر در انجام تعهدات و روشنگری و نیز مبارزه با جرثومه های ارتجاع
    شاد و خوش باشید

  • ایرانی عاشق ایران

    کریم قصیم – بمب هیتلر – بمب خامنه ای
    سه‌شنبه، ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ / ۱۵ مارس ۲۰۱۱
    (فاجعه اتمی ژاپن، هشدار به ملت ایران است)
    http://www.hambastegimeli.com
    جبهه همبستگی ملی, نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن, برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند, در بر میگیرد.
    هشدار به هموطنان، و اخطار به دانشمندان ایرانی دخیل درپروژه اتمی رژیم، که هنوزفرصت کنارکشیدن دارند:
    ایعاد فاجعه اتمی فوکوشیما درژاپن ازبزرگترین فاجعه اتمی بعد ازجنگ جهانی دوم(چرنوبیل ) کمترنیست. می دانیم که عواقب و عوارض فوق ابعاده سنگین آن انفجار مهیب سال ۱۹۸۶ هنوز درکشورهای اوکراین و روسیه سفید و…ادامه دارند و پس از گذشت ۲۵ سال کماکان قربانی می گیرند.
    اصولاً – این یک واقعیت آزموده واثبات شده است که – وقتی سانحه اتمی به انفجارنیروگاهها و ذوب شدن هسته های درونی این واحدها می کشد، سانحه به اشد درجه ، یعنی به ورطه کنترل ناپذیری فرومی غلطد و دیگر حدّ و اندازه ای بر عواقب خوف انگیز سانحه و تشعشات اتمی مربوطه مترتب نیست. موضعگیریهای محدود ومبهم اولیّه دولتها و بیانیه های مهدوف به ”آرامش بخشی افکارعمومی” را نباید باورکرد. حوادث مخوفی که برسرموجوادت زنده منطقه انفجار، اعم ازانسان، حیوان و گیاه، می آید ازحد خارج است و زبان از بیانشان قاصر. علاوه براین، کل محیط زیست منطقه، یعنی آب و خاک و هوا و هرچه سبزاست به سرعت آلوده تشعشات هسته ای می شوند و دورمرگبار و مصیبت باری برای قرنها، بعضاً هزاره ها ادامه می یابد. از آن جا که هرکدام ازبخشهای محیط زیست(آب، خاک، هوا و گیاه)خود جایگاه زیست میلیاردها موجودات ریزودرشتی هست که بقای آنها در چرخش زیستی و جابه جایی موجودات مناطق دیگر – و البته دربازارجهانی شده کنونی – رویهم به حیات کل بشر متصل است، ازاین بابت هم عواقب یک فاجعه هسته ای( چون چرنوبیل و اکنون درفکوشیما) ابعاد جهانی می یابد و تودهای مردم و گستره محیط زیستی بسیاربسیار وسیعتر از منطقه انفجار در معرض خسرانهای اتمی قرارمی گیرند. پس به جاست که فاجعه ژاپن را باردیگر فرصت هشدار، اخطارو اعلام خطربگیریم و نسبت به فاجعه خیزی پروژه های هسته ای که رژیم ولایت فقیه می تازاند بیدارباش دهیم و چراغهای قرمزرا روشن کنیم .
    به مثابه مسئول کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت، و به عنوان یک هموطن مطلع از فجایع اتمی و آگاه بر بن بست قطعی نیروگاههای هسته ای در زمینه امنیت و نیز درمورد عدم امکان حذف بی خطر زباله های اتمی، همه هممیهنان را به تأمل و مخالفت فعّال با برنامه های هسته ای رژیم ضد ایرانی حاکم فرامی خوانم. نوشته زیر در قیاس دوپروژه اتمی (هیتلر و خامنه ای) رویکردی است جهت درک بهتر شیوه های کاری نظامهای فاشیستی درموضوع انرژی وسلاح هسته ای.

    تخریب اتمی هیروشیما

    ذهن بشر تحت تأثیر ُبرد تصویرهاست. یکی از تکاندهنده‌ترین تصویرهای قرن بیستم که هرگز دست از سرما برنخواهد داشت و به‌عنوان نماد خوف و خطر برای همیشه در خاطره‌ها حک شده می‌ماند عکسها و فیلمهای قارچ اتمی و ویرانی پس از انفجار بمبهای اتمی در هیروشیما و ناکازاکی در روزهای ششم و نهم ماه اوت ۱۹۴۵ است.
    در ظرف مدتی بسیار کوتاه صد و چهل هزار نفر درهیروشیما و سه روز بعد هفتاد هزار نفر در ناکازاکی سوختند وخاکستر شدند. همه دار و ندار این شهر جزغاله شد و در روزها و شبهای بعد از انفجار هزاران نفر نیمه‌سوخته، مجروح پوست انداخته و از شکل افتاده. تیره‌روزانی که دیگر نه آب وخاک و غذای سالمی داشتند و نه مأوا و پناهی.
    با این حال دستگاه فاشیستی ژاپن که با حمله به پرل هاربر شروع کننده جنگ با آمریکا و متحد هیتلر بود، حاضرنمی‌شد دست بردارد و تسلیم شود. جنگ جهانی تا آن موقع بیش از ۵۶ میلیون قربانی به جای گذاشته بود. پس از انفجارهای مهیب اتمی و سوختن و نابودی صدها هزار نفر مردم نگونبخت ژاپن در اولین هفته‌ها و ادامه فاجعه مرگ و میر جمعی مجروح شده گان، سرانجام جنگ در ۱۸ سپتامبر ۱۹۴۵ تمام شد.از روزهای وقوع فاجعه اتمی در ژاپن تاکنون نزدیک به ۶۶سال می‌گذرد ولی هنوز هر سال هزاران نفر از تتمه نسلهای اتمی شده و فرزندان و نوه‌های بیگناه ولی مریض آنها بر اثر عواقب تشعشعات اتمی جان می‌دهند.

    شهرسوخته هیروشیما بعد از انفجار بمب اتمی اول

    اکنون فاجعه اتمی دیگری ضربه ای سهمگین به ژاپن زده، جهان را به درد و نگرانی دچارکرده است. این بار جنگ و حمله با بمب اتمی موجب مرگ جمعی مردمان و ویرانی ناگهانی منطقه نبوده. قهرطبیعت و آسیب پذیری بنیادی و فاجعه بار نیروگاههای هسته ای و خطرحادّ انفجارآنها جلوی چشم مردمان واقع و اثبات شده است. سیاست اتمی ژاپن، به قیمت ویرانگری گسترده حیات منطقه فوکوشیما، آلودن مرگبار محیط زیست، قربانی شدن ناگهانی دههاهزارانسان بی گناه و عوافب خوف انگیزبی شماربعدی، در ابعاد و زمانی نامعلوم ولی بسیارطولانی، مهیب و مصیب بار….
    فاجعه مخوف فوکوشیما، اثبات دردناک و سهمگین هشدارهایی است که دانشمندان، فعالان و جنبش جهانی مخالف نیروگاههای اتمی دهها سال است پیگیرآن بوده و هستند. ولی هیهات ازسودجویان و لابی بین المللی اتمی، هیهات از دولتها و سیاستهای خردگریز، هیهات ازسیلاب دروغ و دغل مواضع رسمی وسیاست فریب توده های مردم، با زرورق پیچیدن بر خوف وخطرهای واقعی …
    همزمان ما درایران گرفتار سیاستهای اتمی و موضعگیریهای شیّادانه ، به اصطلاح ناسیونالیستی و « عرق اسلامی» فاشیسم مذهبی حاکم بر کشورمان هستیم. سیاستی که باعث تشدید بحران «پرونده اتمی ایران» شده و علاوه برمخاطره های شناخته شده فی نفسه، خطرهای مهیب سیاسی نیز به بارآورده است.
    وقوع فاجعه فوکوشیما، باردیگر اهمیت درجه اول این مسأله را برای هر ایرانی میهن دوست و مسئول بیش از پیش برجسته‌می‌کند و هشداری است برای ملت ایران. درنظربیاوریم که یک فاجعه اتمی – چه دراثر خطاهای انسانی- فنی باشد ( مانند فاجعه چرونوبیل)، چه دراثر قهر طبیعت (وقوع زلزله، سونامی – انفجارنیروگاهها درفوکوشیما)و چه- زبانم لال- پیآمد حمله خارجی به تأسیسات اتمی ایران و … – همچو مصیبت عمومی می تواند دفعتاً درایران نیز پیش آید و ملک و ملت ما را غافلگیرانه به یک ورطه مرگبارفروکشد.
    ازاین رو من گزارش وقایع گذشته و انتشار آگاهی نسبت به مخاطره‌های ناشی از سیاستهای ولایت ‌فقیه در این زمینه را به‌عنوان یک عُلقه میهنی و نوعی وطن دوستی عمیق مبارزان راه آزادی ایران می‌دانم.
    برای بقای ایران و ایرانی، حصول دموکراسی و حقوق‌بشر، به‌علاوه مناسبات صلح آمیز مبتنی بر احترام متقابل با همسایگان و جهانیان، بهترین و تجربه شده‌ترین مشی استراتژیک و معتبرترین تضمین امنیت ملی ایران است.
    ایران به لحاظ انرژی بردریایی از نفت و گاز نشسته، وانگهی درب تأسیس و گسترش انواع و اقسام نیروگاه ها از انرژیهای پاک و پایدار به روی ملت ما گشوده است. ایران،مطلقاً نیازی به انرژی و سلاح هسته‌یی ندارد. آیا صرف احتمال وقوع فجایعی که دفعتاً می‌توانند ملک و ملت ما را – دستکم دربعضی منطقه های کشور – خاکسترنشین کنند، طرح و بازبینی درسهای تاریخ و برانگیختن مخالفت ملی با پروژه اتمی رژیم را ضروری نمی‌کند؟
    وقتی تصاویر تکاندهنده انفجارهای اتمی در هیروشیما و مصیبتهای رویداده و هنوز باقیمانده ازآن تخریب اتمی، بعد فاجعه چرنوبیل و اکنون فوکوشیما، جلوی چشمم می گذرند، از عواقب احتمالی پروژه اتمی ولایت فقیه برای ملت ایران و امنیت ملی میهنمان تکان می‌خورم. به سهم خودم احساس مسئولیت می‌کنم، مایلم با انتشار دانستیها و آگاهیها توجه هموطنان و به ویژه کوشندگان پیکارآزادی را به این مهم جلب کنم. باید آگاهیها در این زمینه را بیش از پیش و پیوسته برای عموم پخش کرد.
    از ایام جوانی و دانشجویی، باکسب اطلاع از تجربه‌ها و علم وآگاهی سازمان «پزشکان بین‌الملل برای پیشگیری ازجنگ‌اتمی-Ippnw» اساساً با کاربرد این انرژی مخوف، و به‌ویژه سلاح هسته‌یی، سخت مخالف شده ام. خوشبختانه در مسئولیت کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت ایران،می‌توانم خط مشی مخالفت با اتمی شدن ایران و به ویژه مخالفت قطعی با ساختن بمب اتمی را صریحاً ،به مثابه سیاست رسمی، اعلام کنم: بله، ما خواهان ایرانی غیراتمی هستیم.

    بمب هیتلر – بمب خامنه ای

    موضوع «بمب هیتلر» در ارتباط با تلاشهای دستگاه خامنه‌ای از جهات‌گوناگون جالب توجه است. شماری شباهتها میان این دو پروژه هست که درزیر اشاره می کنم:
    پنهانکاری و وجود ریلهای گوناگون‌ کاری در پروژه هسته‌یی، به علل گوناگون ویژگی اصلی طرح و برنامه عملی نظام هیتلری در این زمینه بود. متفقین تا آخر جنگ وحتی به دلایل خاص- تا دهها‌سال پس از جنگ هم ازهمه ماجرا مطلع نشدند، برای هیتلر، مهمترین انگیزه و لزوم اختفاء در رسیدن به بمب اتمی و امکان کاربرد نظامی یا دستکم تهدید استفاده از آن در مرحله‌یی از جنگ جهانی مطرح بود که دیگر چشم‌انداز شکست آشکار شده بود. نازیها، در یکی دوسال آخر جنگ، به هرکار و تلاشی دست ‌زدندکه شاید بتوانند از شکست محتوم جلوگیری و بقای نظام را به صورتی تأمین کنند.
    خمینی و کل سران اصلی نظام ولایت ‌فقیه نیز در دوران جنگ با عراق (۱۳۶۴) پروژه اتمی را – که از دوره شاه به صورت عادی شروع شده بود- علاوه بر ریل علنی، به شیوه کاملاً مخفی دوباره به‌راه انداختند. پس ازمرگ خمینی، ابتدا محور رفسنجانی – خامنه ای و سپس خاتمی/ احمدی نژاد- خامنه ای، بعلاوه سران سپاه پاسداران که کارگزاران اجرایی پروژه اتمی بوده اند،با صرف مخارج سرسام‌آورو ساختن شبکه ای بین‌المللی و پنهانی این پروژه را تاکنون گسترش داده‌اند. بعد از پایان تحمیلی جنگ، این پروژه، از دیدگاه امنیتی ولایت ‌فقیه، به‌مثابه وسیله تهدید وباجگیری استراتژیک منطقه‌یی / جهانی، جهت حفظ و بقای رژیم اهمیت فزاینده پیدا کرده است. اینها، بنا به‌خصلت همه دیکتاتوریها، از تجربه‌های فروپاشی شرق ووقوع تغییرات دموکراتیک توسط جنبشهای مردمی در ممالک صاحب سلاح اتمی هیچ‌نیاموخته‌اند.
    عمده کار پروژه اتمی رژیم توسط تشکیلات وسیع و پنهانی در مراکز و واحدهای علمی، دانشگاهی و نظامی کشور صورت می‌گیرد و علاوه بر اینها، تارعنکوب گسترده‌یی در خاج کشوربرای خرید و انتقال مواد و ابزارو کارشناسان لازم به داخل کشور تنیده‌اند. به شهادت اسناد و مدارکی که شورای ملی مقاومت در کنفرانسهای متعدد به اطلاع افکار عمومی وسازمانهای ذیربط جهانی رسانده است، خامنه‌ای و دیگر دست اندرکاران پروژه اتمی، تاروپود اصلی پروژه‌ها را حتی از «مجلس» و وزرای خودشان هم مخفی نگه داشته‌اند. هیچ‌کس نمی‌داند بودجه این پروژه ۲۰ ساله ولایت‌فقیه چقدر است و از کجا تأمین می‌شود. معلوم نیست نظام کاری و تخصصی این طرحهای مرگبار دقیقاً به چه ترتیب است. مثلاًً، این پروژه از چه استاندارد پیشگیری خطر برای محیط زیست و مراکز جمعیتی اطراف خود برخوردار است…..
    ناگزیری رژیم در رابطه با کنترلهای بین‌المللی نه تنها از پنهانکاری نکاسته، بلکه بر پیچیدگی افزوده است. به‌رغم افشاشدن مخفی‌کاریها، رژیم کماکان کل این پروژه را روی دو ریل رسمی وغیررسمی (مخفی و چند شاخه ای) پیش می‌برد. آشکار است که هدف اصلی خامنه‌ای دستیابی به بمب است. این را دیگرهمه طرفهای بین المللی نیزمی دانند و علناً هم به آن اشاره می کنند. بمب اتمی به مثابه ضامن بقای جباریت حاکم بر ایران، تصورموهومی است که در این مورد نیز به خوش خیالی اواخر عمر سیاسی هیتلر بسیار شباهت دارد.
    همسانی دیگر این دو پروژه اتمی فاشیستی در این است که پروژه ژریم نیز، مثل زمان هیتلر، کلاً زیر دست نظامیان ایدئولوژیک و تندرو (پاسداران) اداره و اجرا می شود.
    شباهت جالب توجه دیگر این دو پروژه در وجه مخالف آنهاست یعنی در وجود بصیرت و همت شرافتمندانه طرفداران آزادی و مبارزان ضدفاشیستی ، که فارغ از زهر تبلیغات ناسیونالیسم کوری که هیتلر رواج می‌داد، وحالا هم، سر این پرونده اتمی، رژیم آخوندی تبلیغ می‌کند، آزادیخواهان و انساندوستان استوار با جدیت علیه این برنامه های فاجعه‌خیز به پا خاسته‌اند: اگر در آن زمان تلاش و فداکاری مکرر پارتیزانهای نروژی بود که برخی از مهمترین طرحهای نظام فاشیستی هیتلر – از همه مهمتر طرح تولید انبوه آب سنگین در نروژ اشغال‌شده و انتقال آن به مراکز اتمی آلمان- را نقش بر آب کرد و یا موضع دانشمندان باوجدان و بعضاً مبارز آلمانی(مثلاً اینشتین)بودکه خطر را به نیروهای ضدفاشیستی شناساندند، ویا شماری ازدانشمندان آلمانی، به لطایف‌الحیل از پیشبرد سریع کار طفره رفتند، در زمان ما نیز پیش از آن که کار ازکار بگذرد این شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران بود که اصل وجود ریلهای مخفی در پروژه اتمی ولایت‌ فقیه را برای اولین بار برملا کرد و چشم جهانیان را به روی واقعیات مخوفی گشود که پشت پرده تزویر ولایت فقیه پیش می رفت. از این جنبه‌ها شباهت این دو مورد واقعاً شگفت‌آوروبازبینی وقایع ۶۶ سال پیش واقعاً برای همه ایرانیان ، به‌خصوص برای گروههایی ازهموطنان که به این مهم بی توجه بوده اند، آموزنده و عبرت انگیز است.
    بمب هیتلر!
    آیا اصلاً بمب هیتلر ساخته شد و دستگاه انرژی اتمی نازیها موفق گردید علم به اسرار شکافتن اتم و تولید انرژی هسته‌یی را – که دانشمندان فیزیک هسته‌یی آلمان پیش از دیگران بدان دست یافته بودند- به عمل تبدیل وحتی به تولید بمب‌اتمی نائل آید؟
    جمله روی نواربا علامت نازیها: کیش مات به جنگ طلبان جهان! بمب هیتلر روی صفحه شطرنج بین المللی
    پژوهشهای بین‌المللی و مراجع رسمی و علمی «متفقین» تا همین یک دهه پیش، دستکم رسماً، براین نظر بودند که سازمان فیزیک هسته‌یی آلمان نازی در مسابقه ساختن بمب اتمی طی سالهای جنگ جهانی دوم خیلی از آمریکاییها عقب افتاد و به دلایلی چند نتوانست حتی نیروگاه اتمی بسازد، چه رسد که بمب اتمی تولید کند. اما حالا دیگر، بعد از انتشار آثار تحقیقاتی تازه و کتاب «بمب هیتلر»(۱) فرضیه مذکور مورد شک و تردید جدّی اهل فن واقع شده است. بنا به شرح وتفصیل و مدارک آمده در این کتاب، «بمب هیتلر»- در حد یک سلاح هسته یی تاکتیکی – که قدرت تخریب آن از بمبهای منفجره در هیروشیما – ناکازاکی کمتربوده، به واقع ساخته شد، این بمب زودتر از اولین بمب اتمی آمریکا در فاصله زمان کوتاهی پیش از پایان جنگ در آلمان چند بار با موفقیت مورد آزمایش قرار می‌گیرد، سرنوشت جنگ ولی رقم خورده بود و فاشیسم هیتلری خوشبختانه فرصت نیافت با آماده کردن موشکهای لازم از دستیابی متأخر به این سلاح در جهت تغییر مسیر شکست خود بهره برد.
    پس از فروپاشی شوروی و بلوک شرق اروپا، درب بسیاری آرشیوها به روی بازبینی اسناد و مدارک مهم تاریخی باز شد. در پی این تحولات، امکان پژوهشهای تازه در باره سابقه و روند تولید اورانیوم و پروژه‌های هسته‌یی در دوره حکومت نازیها فراهم آمد به‌خصوص پیگیری سرنوشت«بمب هیتلر» – که پیشتر نیز موضوع پرسشها وشایعه‌های زیاد بود-، از نو میسر گردید.
    راینر کارلش، یکی از محققین آلمانی این مسائل، موفق شد در مراکز مختلف آلمان شرقی سابق موضوع «تولید اورانیوم در سالهای ۱۹۳۹(شروع جنگ جهانی دوم) الی ۱۹۴۹ (سال بلوک بندی قطعی شرق و غرب وتثبیت جدایی دو آلمان) را دنبال کند ودر سال ۱۹۹۸ کتاب جامعی در این باره انتشار دهد.
    این کتا ب توجه اهل فن و نیز علاقمندان پیگیری جنبه‌های گوناگون این موضوع را جلب کرد. از جمله کسانی که هنوز مسأله بود و نبود «بمب هیتلر» را پیگیری می‌کردند، ژورنالیست تلویزیون، هایکو پترمن بود که به نویسنده کتاب مراجعه کرد و مجموعه حیرت‌انگیزی از گزارش و مصاحبه با شاهدان عینی را به اطلاع وی ‌رساند. اینها همگی در آغاز ماه مارس سال ۱۹۴۵ یعنی حدود دوماه پیش از پایان جنگ در آلمان، شاهد انفجار یک بمب اتمی کوچک در محلی از ایالت تورینگن (شمال شرقی آلمان کنونی) بوده‌اند. برخی از این گزارشها حاوی نقل قولهایی از گفتگو با برخی دانشمندان دخیل در پروژه مربوطه‌اند، بعضی دیگر تماشای انفجار از فاصله چندصد متری ویا ماجرای سوختن و نابودی بلافاصله صدهانفر از زندانیان جنگی و غیره را شرح می‌دهند که برای انجام کارهای جاری و احتمالاً بررسی آثار انفجار اتمی به محل آورده شده بودند. یکی از شاهدان، آخرین ناله‌های یک زندانی غیرآلمانی مشرف به مرگ را نقل می‌کند:
    «آتش، خیلیها فوراً مردند، رفتند، دود شدند، ناگهان نیست، زخمها بزرگ، خیلیها کور»(۲).
    شخص هیتلر طی دیداری که در ماه اوت ۱۹۴۴ با انتونسکو، رئیس‌جمهور رومانی داشت از مهابت قدرت تخریب نوعی بمب جدید سخن گفته بود که «در شعاع سه تاچهار کیلومتری از نقطه انفجار هر موجود انسانی را نابود خواهد کرد»(۳).
    آلبرت اشپر، وزیر تسلیحات هیتلر و نزدیکترین عضو کابینه به وی، در ژانویه ۱۹۴۵ ضمن گفتگویی در ضرورت پایداری و ادامه جنگ (جنگی که تا آن موقع بیش از ۵۰ میلیون کشته به جای گذاشته، سرزمینهای اروپا، بخش عظیم و پر جمعیت شوروی وبه‌خصوص خود کشور آلمان را ویران کرده بود و از یک سال پیشتر اکثر ژنرالهای صاحب صلاحیت نظامی آلمانی هم آن‌را باخته می‌دانستند و برای پایاندادن به ویرانیها و قربانیهای عظیم آلمان به خاتمه آن توصیه می‌کردند)، دلیل می‌آورد که نه:
    «ما باید یک سال دیگر تاب بیاوریم، بعد می‌توانیم برنده جنگ شویم… ماده منفجره تازه‌یی وجود دارد…[با اشاره به قوطی کبریت روی میز] یک مقدار ماده منفجره اتمی به اندازه این قوطی می‌تواند کل شهر نیویورک را از بین ببرد»(۴).
    حتی اوایل ماه مارس ۱۹۴۵، زمانی که دیگر نیروهای آمریکایی در غرب از رودخانه راین گذشته و ارتش سرخ شوروی در شرق به ۶۰کیلومتری برلین رسیده بودند، دیوانه‌های جنگ‌طلب هیتلری به امید «سلاح معجزه آسا» ول‌کن نبودند، هاینریش هیملر، رئیس اس.اس، طی گفتگویی با پزشک خودش چنین گفته بود:
    «ما هنوز آخرین سلاح معجزه‌آسایمان را وارد صحنه نکرده‌ایم… این سلاح تعیین‌کننده ما، قوه تخریبی دارد که هیچ‌کس تصور آن را هم نمی‌تواند بکند، یک یا دو شلیک کافیست و شهرهایی چون نیویورک یا لندن از صفحه روزگار حذف خواهند شد»(۵).
    گفته‌هایی از این قبیل، از زبان سران نازی، در ماههای پایانی حکومتشان به دفعات ابراز و ثبت شده بود. گویی در اصرار به ادامه جنگ خانمانسوز، پشتشان به چیزی گرم بوده است. ولی پس از پایان جنگ، این گفته‌ها دیگر مد نظر شرق و غرب نبودند (هر طرف شماری از دانشمندان فیزیک اتمی آلمان را به غنیمت گرفته و برده بود) و به‌ویژه ایالات متحده در پیگیری مجدد اسرار اتمی آلمان و بالا گرفتن بحث در افکار عمومی (پس از فاجعه انسانی هیروشیما –ناکازاکی) منفعتی نداشت، آنها یک بار در سال ۱۹۴۳ دنبال این مسأله رفته بودند و تاریخ بعدی هم براساس نتایج آن تجسس نوشته شد! ازنظر غرب پروژه اتمی آلمان نازی خیلی ازسطح پیشرفت آمریکا عقب مانده بود.(۶)
    اشتباه محاسبه آمریکا
    در اثر فعالیتهای اینشتین و سایر دانشمندان، به تدریج توجه دولت آمریکا جلب شد. درز اخبار مربوط به موفقیتهای «انجمن اورانیوم» به‌علاوه پیروزیهای سریع آلمان هیتلری در تصرف کشورهای همسایه – به‌خصوص اشغال بلژیک و فرانسه و خطر دستیابی هیتلر به معادن عظیم اورانیوم کنگو – دولت آمریکا سریعاً نگران و وارد عمل شد.در ماه ژوئیه ۱۹۴۳ برنامه عظیم تحقیقات اتمی معروف به «پروژه مانهاتان» با صدها دانشمند و بودجه بیش ازدو میلیارد دلار شروع به کار می‌کند. فرماندهی نظامی این برنامه به عهده ژنرال لسلی گلاوز است. وی جهت دریافت سطح پیشرفت نازیها گروهی را به اروپا اعزام می کند. یکی ازاین دانشمندان اعزامی سامویل گدسمیت است.وی ، صرفاً برپایه آن‌چه در استراسبورگ فرانسه کشف می کند( اوراق و مدارک انجمن اورانیوم) ، قاطعانه چنین گزارش می کند:
    « جای هیجگونه تردیدی نیست، مدارک موجود ثابت می کنند که آلمانها نه یک بمب اتمی دارند و نه می توانند به یک صورت قابل اجرا و عملی طرح ساختن آن را بریزند…»(۷)
    این ارزیابی و اشتباه محاسبه، سندیت و رسمیت پیدا می‌کند و یک سال بعد، اواخر ۱۹۴۴ نیز همین موضع توسط کمیسیون مشترک سازمانهای امنیت ایالات متحده و انگلستان تکرار می‌شود و به همین صورت به تاریخ‌نگاری رایج در غرب راه می‌باید.
    درواقع امراما، نازیها فراسوی «انجمن اورانیوم»، به صورت پنهانی چند ریل تحقیقاتی، و به‌خصوص عملیاتی، به منظورساختن نیروگاه و تلاش برای تولید بمب به وجود آورده بودند. دربخش نظامی، درحوزه نیروهای زمینی، دریایی و هوایی واحدهائی جدا ازهم به طور موازی به تحقیق و آزمایش در زمینه‌های هسته‌یی مشغول‌ بودند. به فرمان هیتلر حتی در بخش اداره پست سراسری کشور، یک واحد نسبتاً بزرگ، فعال و کارآمد هسته ای به وجود آمده بود. نه تنها در برلین دو مرکز علمی و آزمایشی در این زمینه کار می‌ کرد، بلکه پنهانی در مراکز دانشگاهی و واحدهای پوششی در هامبورگ، گوتینگن، لایپزیک، کلن، روگن، اشتادتیلم،و حتی در شهرهای تصرف شده و تحت اشغال چون وین و استراسبورگ واحدهای علمی و عملی بدون رابطه افقی با هم مشغول به کارشده بودند…
    ولی راینرکارلش کتاب« بمب هیتلر»را، نه بر اساس صرفاً گزارشهای اطلاعاتی غرب، بلکه با بررسی و پیگیری روند درونی پروژه هسته ای پنهانی رژیم هیتلر و شواهد و مدارک گروههای متنوع کاری آن می نویسد. البته گزارشهای سرویسهای خارجی دیگر نیز مورد توجه قرار می‌گیرند، مثلاً به متن نامه‌یی اشاره می‌شود که ایگور کورخاتف، رئیس پروژه اتمی شوروی به تاریخ ۳۰مارس ۱۹۴۵ به استالین می‌نویسد. در این نامه از وقوع یک آزمایش اتمی در آلمان خبر داده می‌شود(۸).
    آن چه خواننده را به تعجب وامی‌دارد این واقعیت است که عمده توجه تاریخ‌نگاران رسمی و حتی گزارشهای سرویسهای غربی صرفاً به فعالیتهای معروفترین بخش پروژه، یعنی نتایج و کار «انجمن اورانیوم» و نوشته‌های فیزیکدانهای شهیر مثل هایزنبرگ معطوف است. ولی از روند فعالیتهای مخفی هسته ای وسازماندهیهای پیچیده آلمان نازی دراین زمینه، از واحدهای پرشمارو موازی پژوهشی و عملیاتی که در طول سالهای جنگ بی سروصداکار می‌کرده‌اند وسرانجام نیز«بمب هیتلر» را می سازند و آزمایش می کنند، درمجموعه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا گزارشی موجود نبود!
    مسأله این است که ریل اصلی و چندشاخه فعالیتهای اتمی در دوره هیتلر به‌کلی پنهانی و جدا ازهم ازبالا سازماندهی شده بود و «پیشوا» در کار سازماندهی و اختفای پروژه اتمی خود تا به آخر پیش رفت. دراثبات این پروسه، اسناد و شرح و تفصیل و دلایل فراوان در کتاب «بمب هیتلر» به چشم می‌خورد. یکی از مهمترین اینها، متن نوشته‌یی است به قلم پرفسور اریش شومن، رئیس بخش پروهش اداره تسلیحات ارتش آلمان نازی و یک شخصیت محوری پروژه اتمی هیتلر. این نوشته که وجود آن به‌واسطه اشاره درنامه‌های دیگران مسلم ولی سالیان دراز گمشده و از دست رفته به شمار می‌آمد، سرانجام در سال‌۲۰۰۴ پیدا می‌شود و مورد استفاده نویسندهکتاب قرار می‌گیرد. پرفسور شومن در این متن مورخ ۱۹۴۹ ، در توافق باهمکاران سابق خود، به شرح و تفصیل بسیاری از پروژه‌های علمی دوران نازیها می‌پردازد و… معلوم می‌شود که به لحاظ تئوریک و دستورالعمل ساختمان بمب – برخلاف ارزیابی گدسمیت و دیگران- دستگاه کاری نازیها سه چهار سال پیش از اولین بمب هیدروژنی آمریکاییها و شورویها توان طرح وساختمان این بمب را داشته‌اند. موانع‌ کار مربوط به صحنه عملی و تهیه مواد لازم بوده است.
    این نوشته حسّاس، ظاهراً در همان تاریخ نگارش برای چاپ و انتشار آماده می‌شده که همکاران قدیمی شومن با پخش آن مخالفت می‌کنند و نویسنده به خواست آنها قرارداد انتشار را لغو می‌کند و متن از چشم افکار‌عمومی و محققان دور می‌ماند تا بعد از مرگ وی در آثار به جا‌مانده‌اش کشف می‌شود. اشاره صریح به لزوم پنهانکاری شدید در مورد دستاوردهای حساس علمی و عملی پروژه هسته‌یی، ازجمله نکات بسیار بااهمیت این متن است. مینویسد:
    «اگر میبینیم که تاکنون هیچ مطلبی درباره آزمایشهای [اتمی] که نزدیکیهای خاتمه جنگ در آلمان برنامه‌ریزی و تدارک دیده شده بود، گزارش نشده است، علت این است که تنها شمار اندکی از دانشمندان از ماوقع مطلع بودند و پرونده‌های مربوطه نیز در آوریل‌۱۹۴۵ باید نابود می‌شدند»(۹).
    نتیجه
    ریل پنهانی پژوهش و تولید بمب اتمی، نه تنها یکی از دو‌ امکان، بلکه ریل اصلی و چندشاخه فعالیتهای هسته‌یی رژیم هیتلری بود. همین رویه را رژیم خامنه ای نیز دردستورکار داشته و تاکنون پیش برده است. منتهی، بنا به‌سابقه ۲۲ساله اخیر، با سازماندهی و شبکه بندی پیچیده تر و سرمایه گذاری وسیعتر.
    دولتهای غربی مرتکب اشتباه محاسبه وخیمی می‌شوند هرآینه تصور‌کنند با ادامه سیاست مماشات و احیاناً نوعی بند وبست بعلاوه بذل و بخشش سوخت هسته‌یی به رژیم، می‌توانند مسیر کارهای مخفی تحت فرمان خامنه ای را کنترل و کور کنند.
    عبرت تاریخ و تجربه کره شمالی جلو چشمشان است، اگرسیاستهای فعلی تحریم را با تحریم نفت و بنزین، با تحریم سیاسی و خلاصه «سیاست تغییر» جایگزین نکنند، «بمب خامنه‌ای» نیز دیریا زود روی دستشان می‌ماند. البته، شانسی که منطقه و جهان در این بین یافته، درادامه و تشدید پیکار آزادی مردم ایرانست.
    امیدوارم، تحت تأثیراین پیکارملی، شمارفزاینده ای از دانشمندان فیزیک هسته ای و دیگراستادان دخیل در پروژه تولید «بمب خامنه ای»، به هرترتیب که می دانند و می توانند، از ادامه همکاری دست شویند.
    و امیدوارم خیزشهای مردمی هرچه زودتربه نتیجه مطلوب نسلهای به پاخاسته منجرشوند. بی تردید، با حذف رژیم ولایت فقیه ازصحنه، سایه شوم فجایع گوناگون اتمی نیز از سرملک و ملت ایران دورخواهد شد.
    ۱۴ مارس ۲۰۱۱ کریم قصیم
    با تشکر از شما و با اهمیت بالای این مقاله اگر در توان شماست لطف کرده و انرا درج بفرمائید

  • ایرانی عاشق ایران

    کریم قصیم – بمب هیتلر – بمب خامنه ای
    سه‌شنبه، ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ / ۱۵ مارس ۲۰۱۱
    (فاجعه اتمی ژاپن، هشدار به ملت ایران است)
    http://www.hambastegimeli.com
    جبهه همبستگی ملی, نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن, برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند, در بر میگیرد.
    هشدار به هموطنان، و اخطار به دانشمندان ایرانی دخیل درپروژه اتمی رژیم، که هنوزفرصت کنارکشیدن دارند:
    ایعاد فاجعه اتمی فوکوشیما درژاپن ازبزرگترین فاجعه اتمی بعد ازجنگ جهانی دوم(چرنوبیل ) کمترنیست. می دانیم که عواقب و عوارض فوق ابعاده سنگین آن انفجار مهیب سال ۱۹۸۶ هنوز درکشورهای اوکراین و روسیه سفید و…ادامه دارند و پس از گذشت ۲۵ سال کماکان قربانی می گیرند.
    اصولاً – این یک واقعیت آزموده واثبات شده است که – وقتی سانحه اتمی به انفجارنیروگاهها و ذوب شدن هسته های درونی این واحدها می کشد، سانحه به اشد درجه ، یعنی به ورطه کنترل ناپذیری فرومی غلطد و دیگر حدّ و اندازه ای بر عواقب خوف انگیز سانحه و تشعشات اتمی مربوطه مترتب نیست. موضعگیریهای محدود ومبهم اولیّه دولتها و بیانیه های مهدوف به ”آرامش بخشی افکارعمومی” را نباید باورکرد. حوادث مخوفی که برسرموجوادت زنده منطقه انفجار، اعم ازانسان، حیوان و گیاه، می آید ازحد خارج است و زبان از بیانشان قاصر. علاوه براین، کل محیط زیست منطقه، یعنی آب و خاک و هوا و هرچه سبزاست به سرعت آلوده تشعشات هسته ای می شوند و دورمرگبار و مصیبت باری برای قرنها، بعضاً هزاره ها ادامه می یابد. از آن جا که هرکدام ازبخشهای محیط زیست(آب، خاک، هوا و گیاه)خود جایگاه زیست میلیاردها موجودات ریزودرشتی هست که بقای آنها در چرخش زیستی و جابه جایی موجودات مناطق دیگر – و البته دربازارجهانی شده کنونی – رویهم به حیات کل بشر متصل است، ازاین بابت هم عواقب یک فاجعه هسته ای( چون چرنوبیل و اکنون درفکوشیما) ابعاد جهانی می یابد و تودهای مردم و گستره محیط زیستی بسیاربسیار وسیعتر از منطقه انفجار در معرض خسرانهای اتمی قرارمی گیرند. پس به جاست که فاجعه ژاپن را باردیگر فرصت هشدار، اخطارو اعلام خطربگیریم و نسبت به فاجعه خیزی پروژه های هسته ای که رژیم ولایت فقیه می تازاند بیدارباش دهیم و چراغهای قرمزرا روشن کنیم .
    به مثابه مسئول کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت، و به عنوان یک هموطن مطلع از فجایع اتمی و آگاه بر بن بست قطعی نیروگاههای هسته ای در زمینه امنیت و نیز درمورد عدم امکان حذف بی خطر زباله های اتمی، همه هممیهنان را به تأمل و مخالفت فعّال با برنامه های هسته ای رژیم ضد ایرانی حاکم فرامی خوانم. نوشته زیر در قیاس دوپروژه اتمی (هیتلر و خامنه ای) رویکردی است جهت درک بهتر شیوه های کاری نظامهای فاشیستی درموضوع انرژی وسلاح هسته ای.

    تخریب اتمی هیروشیما

    ذهن بشر تحت تأثیر ُبرد تصویرهاست. یکی از تکاندهنده‌ترین تصویرهای قرن بیستم که هرگز دست از سرما برنخواهد داشت و به‌عنوان نماد خوف و خطر برای همیشه در خاطره‌ها حک شده می‌ماند عکسها و فیلمهای قارچ اتمی و ویرانی پس از انفجار بمبهای اتمی در هیروشیما و ناکازاکی در روزهای ششم و نهم ماه اوت ۱۹۴۵ است.
    در ظرف مدتی بسیار کوتاه صد و چهل هزار نفر درهیروشیما و سه روز بعد هفتاد هزار نفر در ناکازاکی سوختند وخاکستر شدند. همه دار و ندار این شهر جزغاله شد و در روزها و شبهای بعد از انفجار هزاران نفر نیمه‌سوخته، مجروح پوست انداخته و از شکل افتاده. تیره‌روزانی که دیگر نه آب وخاک و غذای سالمی داشتند و نه مأوا و پناهی.
    با این حال دستگاه فاشیستی ژاپن که با حمله به پرل هاربر شروع کننده جنگ با آمریکا و متحد هیتلر بود، حاضرنمی‌شد دست بردارد و تسلیم شود. جنگ جهانی تا آن موقع بیش از ۵۶ میلیون قربانی به جای گذاشته بود. پس از انفجارهای مهیب اتمی و سوختن و نابودی صدها هزار نفر مردم نگونبخت ژاپن در اولین هفته‌ها و ادامه فاجعه مرگ و میر جمعی مجروح شده گان، سرانجام جنگ در ۱۸ سپتامبر ۱۹۴۵ تمام شد.از روزهای وقوع فاجعه اتمی در ژاپن تاکنون نزدیک به ۶۶سال می‌گذرد ولی هنوز هر سال هزاران نفر از تتمه نسلهای اتمی شده و فرزندان و نوه‌های بیگناه ولی مریض آنها بر اثر عواقب تشعشعات اتمی جان می‌دهند.

    شهرسوخته هیروشیما بعد از انفجار بمب اتمی اول

    اکنون فاجعه اتمی دیگری ضربه ای سهمگین به ژاپن زده، جهان را به درد و نگرانی دچارکرده است. این بار جنگ و حمله با بمب اتمی موجب مرگ جمعی مردمان و ویرانی ناگهانی منطقه نبوده. قهرطبیعت و آسیب پذیری بنیادی و فاجعه بار نیروگاههای هسته ای و خطرحادّ انفجارآنها جلوی چشم مردمان واقع و اثبات شده است. سیاست اتمی ژاپن، به قیمت ویرانگری گسترده حیات منطقه فوکوشیما، آلودن مرگبار محیط زیست، قربانی شدن ناگهانی دههاهزارانسان بی گناه و عوافب خوف انگیزبی شماربعدی، در ابعاد و زمانی نامعلوم ولی بسیارطولانی، مهیب و مصیب بار….
    فاجعه مخوف فوکوشیما، اثبات دردناک و سهمگین هشدارهایی است که دانشمندان، فعالان و جنبش جهانی مخالف نیروگاههای اتمی دهها سال است پیگیرآن بوده و هستند. ولی هیهات ازسودجویان و لابی بین المللی اتمی، هیهات از دولتها و سیاستهای خردگریز، هیهات ازسیلاب دروغ و دغل مواضع رسمی وسیاست فریب توده های مردم، با زرورق پیچیدن بر خوف وخطرهای واقعی …
    همزمان ما درایران گرفتار سیاستهای اتمی و موضعگیریهای شیّادانه ، به اصطلاح ناسیونالیستی و « عرق اسلامی» فاشیسم مذهبی حاکم بر کشورمان هستیم. سیاستی که باعث تشدید بحران «پرونده اتمی ایران» شده و علاوه برمخاطره های شناخته شده فی نفسه، خطرهای مهیب سیاسی نیز به بارآورده است.
    وقوع فاجعه فوکوشیما، باردیگر اهمیت درجه اول این مسأله را برای هر ایرانی میهن دوست و مسئول بیش از پیش برجسته‌می‌کند و هشداری است برای ملت ایران. درنظربیاوریم که یک فاجعه اتمی – چه دراثر خطاهای انسانی- فنی باشد ( مانند فاجعه چرونوبیل)، چه دراثر قهر طبیعت (وقوع زلزله، سونامی – انفجارنیروگاهها درفوکوشیما)و چه- زبانم لال- پیآمد حمله خارجی به تأسیسات اتمی ایران و … – همچو مصیبت عمومی می تواند دفعتاً درایران نیز پیش آید و ملک و ملت ما را غافلگیرانه به یک ورطه مرگبارفروکشد.
    ازاین رو من گزارش وقایع گذشته و انتشار آگاهی نسبت به مخاطره‌های ناشی از سیاستهای ولایت ‌فقیه در این زمینه را به‌عنوان یک عُلقه میهنی و نوعی وطن دوستی عمیق مبارزان راه آزادی ایران می‌دانم.
    برای بقای ایران و ایرانی، حصول دموکراسی و حقوق‌بشر، به‌علاوه مناسبات صلح آمیز مبتنی بر احترام متقابل با همسایگان و جهانیان، بهترین و تجربه شده‌ترین مشی استراتژیک و معتبرترین تضمین امنیت ملی ایران است.
    ایران به لحاظ انرژی بردریایی از نفت و گاز نشسته، وانگهی درب تأسیس و گسترش انواع و اقسام نیروگاه ها از انرژیهای پاک و پایدار به روی ملت ما گشوده است. ایران،مطلقاً نیازی به انرژی و سلاح هسته‌یی ندارد. آیا صرف احتمال وقوع فجایعی که دفعتاً می‌توانند ملک و ملت ما را – دستکم دربعضی منطقه های کشور – خاکسترنشین کنند، طرح و بازبینی درسهای تاریخ و برانگیختن مخالفت ملی با پروژه اتمی رژیم را ضروری نمی‌کند؟
    وقتی تصاویر تکاندهنده انفجارهای اتمی در هیروشیما و مصیبتهای رویداده و هنوز باقیمانده ازآن تخریب اتمی، بعد فاجعه چرنوبیل و اکنون فوکوشیما، جلوی چشمم می گذرند، از عواقب احتمالی پروژه اتمی ولایت فقیه برای ملت ایران و امنیت ملی میهنمان تکان می‌خورم. به سهم خودم احساس مسئولیت می‌کنم، مایلم با انتشار دانستیها و آگاهیها توجه هموطنان و به ویژه کوشندگان پیکارآزادی را به این مهم جلب کنم. باید آگاهیها در این زمینه را بیش از پیش و پیوسته برای عموم پخش کرد.
    از ایام جوانی و دانشجویی، باکسب اطلاع از تجربه‌ها و علم وآگاهی سازمان «پزشکان بین‌الملل برای پیشگیری ازجنگ‌اتمی-Ippnw» اساساً با کاربرد این انرژی مخوف، و به‌ویژه سلاح هسته‌یی، سخت مخالف شده ام. خوشبختانه در مسئولیت کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت ایران،می‌توانم خط مشی مخالفت با اتمی شدن ایران و به ویژه مخالفت قطعی با ساختن بمب اتمی را صریحاً ،به مثابه سیاست رسمی، اعلام کنم: بله، ما خواهان ایرانی غیراتمی هستیم.

    بمب هیتلر – بمب خامنه ای

    موضوع «بمب هیتلر» در ارتباط با تلاشهای دستگاه خامنه‌ای از جهات‌گوناگون جالب توجه است. شماری شباهتها میان این دو پروژه هست که درزیر اشاره می کنم:
    پنهانکاری و وجود ریلهای گوناگون‌ کاری در پروژه هسته‌یی، به علل گوناگون ویژگی اصلی طرح و برنامه عملی نظام هیتلری در این زمینه بود. متفقین تا آخر جنگ وحتی به دلایل خاص- تا دهها‌سال پس از جنگ هم ازهمه ماجرا مطلع نشدند، برای هیتلر، مهمترین انگیزه و لزوم اختفاء در رسیدن به بمب اتمی و امکان کاربرد نظامی یا دستکم تهدید استفاده از آن در مرحله‌یی از جنگ جهانی مطرح بود که دیگر چشم‌انداز شکست آشکار شده بود. نازیها، در یکی دوسال آخر جنگ، به هرکار و تلاشی دست ‌زدندکه شاید بتوانند از شکست محتوم جلوگیری و بقای نظام را به صورتی تأمین کنند.
    خمینی و کل سران اصلی نظام ولایت ‌فقیه نیز در دوران جنگ با عراق (۱۳۶۴) پروژه اتمی را – که از دوره شاه به صورت عادی شروع شده بود- علاوه بر ریل علنی، به شیوه کاملاً مخفی دوباره به‌راه انداختند. پس ازمرگ خمینی، ابتدا محور رفسنجانی – خامنه ای و سپس خاتمی/ احمدی نژاد- خامنه ای، بعلاوه سران سپاه پاسداران که کارگزاران اجرایی پروژه اتمی بوده اند،با صرف مخارج سرسام‌آورو ساختن شبکه ای بین‌المللی و پنهانی این پروژه را تاکنون گسترش داده‌اند. بعد از پایان تحمیلی جنگ، این پروژه، از دیدگاه امنیتی ولایت ‌فقیه، به‌مثابه وسیله تهدید وباجگیری استراتژیک منطقه‌یی / جهانی، جهت حفظ و بقای رژیم اهمیت فزاینده پیدا کرده است. اینها، بنا به‌خصلت همه دیکتاتوریها، از تجربه‌های فروپاشی شرق ووقوع تغییرات دموکراتیک توسط جنبشهای مردمی در ممالک صاحب سلاح اتمی هیچ‌نیاموخته‌اند.
    عمده کار پروژه اتمی رژیم توسط تشکیلات وسیع و پنهانی در مراکز و واحدهای علمی، دانشگاهی و نظامی کشور صورت می‌گیرد و علاوه بر اینها، تارعنکوب گسترده‌یی در خاج کشوربرای خرید و انتقال مواد و ابزارو کارشناسان لازم به داخل کشور تنیده‌اند. به شهادت اسناد و مدارکی که شورای ملی مقاومت در کنفرانسهای متعدد به اطلاع افکار عمومی وسازمانهای ذیربط جهانی رسانده است، خامنه‌ای و دیگر دست اندرکاران پروژه اتمی، تاروپود اصلی پروژه‌ها را حتی از «مجلس» و وزرای خودشان هم مخفی نگه داشته‌اند. هیچ‌کس نمی‌داند بودجه این پروژه ۲۰ ساله ولایت‌فقیه چقدر است و از کجا تأمین می‌شود. معلوم نیست نظام کاری و تخصصی این طرحهای مرگبار دقیقاً به چه ترتیب است. مثلاًً، این پروژه از چه استاندارد پیشگیری خطر برای محیط زیست و مراکز جمعیتی اطراف خود برخوردار است…..
    ناگزیری رژیم در رابطه با کنترلهای بین‌المللی نه تنها از پنهانکاری نکاسته، بلکه بر پیچیدگی افزوده است. به‌رغم افشاشدن مخفی‌کاریها، رژیم کماکان کل این پروژه را روی دو ریل رسمی وغیررسمی (مخفی و چند شاخه ای) پیش می‌برد. آشکار است که هدف اصلی خامنه‌ای دستیابی به بمب است. این را دیگرهمه طرفهای بین المللی نیزمی دانند و علناً هم به آن اشاره می کنند. بمب اتمی به مثابه ضامن بقای جباریت حاکم بر ایران، تصورموهومی است که در این مورد نیز به خوش خیالی اواخر عمر سیاسی هیتلر بسیار شباهت دارد.
    همسانی دیگر این دو پروژه اتمی فاشیستی در این است که پروژه ژریم نیز، مثل زمان هیتلر، کلاً زیر دست نظامیان ایدئولوژیک و تندرو (پاسداران) اداره و اجرا می شود.
    شباهت جالب توجه دیگر این دو پروژه در وجه مخالف آنهاست یعنی در وجود بصیرت و همت شرافتمندانه طرفداران آزادی و مبارزان ضدفاشیستی ، که فارغ از زهر تبلیغات ناسیونالیسم کوری که هیتلر رواج می‌داد، وحالا هم، سر این پرونده اتمی، رژیم آخوندی تبلیغ می‌کند، آزادیخواهان و انساندوستان استوار با جدیت علیه این برنامه های فاجعه‌خیز به پا خاسته‌اند: اگر در آن زمان تلاش و فداکاری مکرر پارتیزانهای نروژی بود که برخی از مهمترین طرحهای نظام فاشیستی هیتلر – از همه مهمتر طرح تولید انبوه آب سنگین در نروژ اشغال‌شده و انتقال آن به مراکز اتمی آلمان- را نقش بر آب کرد و یا موضع دانشمندان باوجدان و بعضاً مبارز آلمانی(مثلاً اینشتین)بودکه خطر را به نیروهای ضدفاشیستی شناساندند، ویا شماری ازدانشمندان آلمانی، به لطایف‌الحیل از پیشبرد سریع کار طفره رفتند، در زمان ما نیز پیش از آن که کار ازکار بگذرد این شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران بود که اصل وجود ریلهای مخفی در پروژه اتمی ولایت‌ فقیه را برای اولین بار برملا کرد و چشم جهانیان را به روی واقعیات مخوفی گشود که پشت پرده تزویر ولایت فقیه پیش می رفت. از این جنبه‌ها شباهت این دو مورد واقعاً شگفت‌آوروبازبینی وقایع ۶۶ سال پیش واقعاً برای همه ایرانیان ، به‌خصوص برای گروههایی ازهموطنان که به این مهم بی توجه بوده اند، آموزنده و عبرت انگیز است.
    بمب هیتلر!
    آیا اصلاً بمب هیتلر ساخته شد و دستگاه انرژی اتمی نازیها موفق گردید علم به اسرار شکافتن اتم و تولید انرژی هسته‌یی را – که دانشمندان فیزیک هسته‌یی آلمان پیش از دیگران بدان دست یافته بودند- به عمل تبدیل وحتی به تولید بمب‌اتمی نائل آید؟
    جمله روی نواربا علامت نازیها: کیش مات به جنگ طلبان جهان! بمب هیتلر روی صفحه شطرنج بین المللی
    پژوهشهای بین‌المللی و مراجع رسمی و علمی «متفقین» تا همین یک دهه پیش، دستکم رسماً، براین نظر بودند که سازمان فیزیک هسته‌یی آلمان نازی در مسابقه ساختن بمب اتمی طی سالهای جنگ جهانی دوم خیلی از آمریکاییها عقب افتاد و به دلایلی چند نتوانست حتی نیروگاه اتمی بسازد، چه رسد که بمب اتمی تولید کند. اما حالا دیگر، بعد از انتشار آثار تحقیقاتی تازه و کتاب «بمب هیتلر»(۱) فرضیه مذکور مورد شک و تردید جدّی اهل فن واقع شده است. بنا به شرح وتفصیل و مدارک آمده در این کتاب، «بمب هیتلر»- در حد یک سلاح هسته یی تاکتیکی – که قدرت تخریب آن از بمبهای منفجره در هیروشیما – ناکازاکی کمتربوده، به واقع ساخته شد، این بمب زودتر از اولین بمب اتمی آمریکا در فاصله زمان کوتاهی پیش از پایان جنگ در آلمان چند بار با موفقیت مورد آزمایش قرار می‌گیرد، سرنوشت جنگ ولی رقم خورده بود و فاشیسم هیتلری خوشبختانه فرصت نیافت با آماده کردن موشکهای لازم از دستیابی متأخر به این سلاح در جهت تغییر مسیر شکست خود بهره برد.
    پس از فروپاشی شوروی و بلوک شرق اروپا، درب بسیاری آرشیوها به روی بازبینی اسناد و مدارک مهم تاریخی باز شد. در پی این تحولات، امکان پژوهشهای تازه در باره سابقه و روند تولید اورانیوم و پروژه‌های هسته‌یی در دوره حکومت نازیها فراهم آمد به‌خصوص پیگیری سرنوشت«بمب هیتلر» – که پیشتر نیز موضوع پرسشها وشایعه‌های زیاد بود-، از نو میسر گردید.
    راینر کارلش، یکی از محققین آلمانی این مسائل، موفق شد در مراکز مختلف آلمان شرقی سابق موضوع «تولید اورانیوم در سالهای ۱۹۳۹(شروع جنگ جهانی دوم) الی ۱۹۴۹ (سال بلوک بندی قطعی شرق و غرب وتثبیت جدایی دو آلمان) را دنبال کند ودر سال ۱۹۹۸ کتاب جامعی در این باره انتشار دهد.
    این کتا ب توجه اهل فن و نیز علاقمندان پیگیری جنبه‌های گوناگون این موضوع را جلب کرد. از جمله کسانی که هنوز مسأله بود و نبود «بمب هیتلر» را پیگیری می‌کردند، ژورنالیست تلویزیون، هایکو پترمن بود که به نویسنده کتاب مراجعه کرد و مجموعه حیرت‌انگیزی از گزارش و مصاحبه با شاهدان عینی را به اطلاع وی ‌رساند. اینها همگی در آغاز ماه مارس سال ۱۹۴۵ یعنی حدود دوماه پیش از پایان جنگ در آلمان، شاهد انفجار یک بمب اتمی کوچک در محلی از ایالت تورینگن (شمال شرقی آلمان کنونی) بوده‌اند. برخی از این گزارشها حاوی نقل قولهایی از گفتگو با برخی دانشمندان دخیل در پروژه مربوطه‌اند، بعضی دیگر تماشای انفجار از فاصله چندصد متری ویا ماجرای سوختن و نابودی بلافاصله صدهانفر از زندانیان جنگی و غیره را شرح می‌دهند که برای انجام کارهای جاری و احتمالاً بررسی آثار انفجار اتمی به محل آورده شده بودند. یکی از شاهدان، آخرین ناله‌های یک زندانی غیرآلمانی مشرف به مرگ را نقل می‌کند:
    «آتش، خیلیها فوراً مردند، رفتند، دود شدند، ناگهان نیست، زخمها بزرگ، خیلیها کور»(۲).
    شخص هیتلر طی دیداری که در ماه اوت ۱۹۴۴ با انتونسکو، رئیس‌جمهور رومانی داشت از مهابت قدرت تخریب نوعی بمب جدید سخن گفته بود که «در شعاع سه تاچهار کیلومتری از نقطه انفجار هر موجود انسانی را نابود خواهد کرد»(۳).
    آلبرت اشپر، وزیر تسلیحات هیتلر و نزدیکترین عضو کابینه به وی، در ژانویه ۱۹۴۵ ضمن گفتگویی در ضرورت پایداری و ادامه جنگ (جنگی که تا آن موقع بیش از ۵۰ میلیون کشته به جای گذاشته، سرزمینهای اروپا، بخش عظیم و پر جمعیت شوروی وبه‌خصوص خود کشور آلمان را ویران کرده بود و از یک سال پیشتر اکثر ژنرالهای صاحب صلاحیت نظامی آلمانی هم آن‌را باخته می‌دانستند و برای پایاندادن به ویرانیها و قربانیهای عظیم آلمان به خاتمه آن توصیه می‌کردند)، دلیل می‌آورد که نه:
    «ما باید یک سال دیگر تاب بیاوریم، بعد می‌توانیم برنده جنگ شویم… ماده منفجره تازه‌یی وجود دارد…[با اشاره به قوطی کبریت روی میز] یک مقدار ماده منفجره اتمی به اندازه این قوطی می‌تواند کل شهر نیویورک را از بین ببرد»(۴).
    حتی اوایل ماه مارس ۱۹۴۵، زمانی که دیگر نیروهای آمریکایی در غرب از رودخانه راین گذشته و ارتش سرخ شوروی در شرق به ۶۰کیلومتری برلین رسیده بودند، دیوانه‌های جنگ‌طلب هیتلری به امید «سلاح معجزه آسا» ول‌کن نبودند، هاینریش هیملر، رئیس اس.اس، طی گفتگویی با پزشک خودش چنین گفته بود:
    «ما هنوز آخرین سلاح معجزه‌آسایمان را وارد صحنه نکرده‌ایم… این سلاح تعیین‌کننده ما، قوه تخریبی دارد که هیچ‌کس تصور آن را هم نمی‌تواند بکند، یک یا دو شلیک کافیست و شهرهایی چون نیویورک یا لندن از صفحه روزگار حذف خواهند شد»(۵).
    گفته‌هایی از این قبیل، از زبان سران نازی، در ماههای پایانی حکومتشان به دفعات ابراز و ثبت شده بود. گویی در اصرار به ادامه جنگ خانمانسوز، پشتشان به چیزی گرم بوده است. ولی پس از پایان جنگ، این گفته‌ها دیگر مد نظر شرق و غرب نبودند (هر طرف شماری از دانشمندان فیزیک اتمی آلمان را به غنیمت گرفته و برده بود) و به‌ویژه ایالات متحده در پیگیری مجدد اسرار اتمی آلمان و بالا گرفتن بحث در افکار عمومی (پس از فاجعه انسانی هیروشیما –ناکازاکی) منفعتی نداشت، آنها یک بار در سال ۱۹۴۳ دنبال این مسأله رفته بودند و تاریخ بعدی هم براساس نتایج آن تجسس نوشته شد! ازنظر غرب پروژه اتمی آلمان نازی خیلی ازسطح پیشرفت آمریکا عقب مانده بود.(۶)
    اشتباه محاسبه آمریکا
    در اثر فعالیتهای اینشتین و سایر دانشمندان، به تدریج توجه دولت آمریکا جلب شد. درز اخبار مربوط به موفقیتهای «انجمن اورانیوم» به‌علاوه پیروزیهای سریع آلمان هیتلری در تصرف کشورهای همسایه – به‌خصوص اشغال بلژیک و فرانسه و خطر دستیابی هیتلر به معادن عظیم اورانیوم کنگو – دولت آمریکا سریعاً نگران و وارد عمل شد.در ماه ژوئیه ۱۹۴۳ برنامه عظیم تحقیقات اتمی معروف به «پروژه مانهاتان» با صدها دانشمند و بودجه بیش ازدو میلیارد دلار شروع به کار می‌کند. فرماندهی نظامی این برنامه به عهده ژنرال لسلی گلاوز است. وی جهت دریافت سطح پیشرفت نازیها گروهی را به اروپا اعزام می کند. یکی ازاین دانشمندان اعزامی سامویل گدسمیت است.وی ، صرفاً برپایه آن‌چه در استراسبورگ فرانسه کشف می کند( اوراق و مدارک انجمن اورانیوم) ، قاطعانه چنین گزارش می کند:
    « جای هیجگونه تردیدی نیست، مدارک موجود ثابت می کنند که آلمانها نه یک بمب اتمی دارند و نه می توانند به یک صورت قابل اجرا و عملی طرح ساختن آن را بریزند…»(۷)
    این ارزیابی و اشتباه محاسبه، سندیت و رسمیت پیدا می‌کند و یک سال بعد، اواخر ۱۹۴۴ نیز همین موضع توسط کمیسیون مشترک سازمانهای امنیت ایالات متحده و انگلستان تکرار می‌شود و به همین صورت به تاریخ‌نگاری رایج در غرب راه می‌باید.
    درواقع امراما، نازیها فراسوی «انجمن اورانیوم»، به صورت پنهانی چند ریل تحقیقاتی، و به‌خصوص عملیاتی، به منظورساختن نیروگاه و تلاش برای تولید بمب به وجود آورده بودند. دربخش نظامی، درحوزه نیروهای زمینی، دریایی و هوایی واحدهائی جدا ازهم به طور موازی به تحقیق و آزمایش در زمینه‌های هسته‌یی مشغول‌ بودند. به فرمان هیتلر حتی در بخش اداره پست سراسری کشور، یک واحد نسبتاً بزرگ، فعال و کارآمد هسته ای به وجود آمده بود. نه تنها در برلین دو مرکز علمی و آزمایشی در این زمینه کار می‌ کرد، بلکه پنهانی در مراکز دانشگاهی و واحدهای پوششی در هامبورگ، گوتینگن، لایپزیک، کلن، روگن، اشتادتیلم،و حتی در شهرهای تصرف شده و تحت اشغال چون وین و استراسبورگ واحدهای علمی و عملی بدون رابطه افقی با هم مشغول به کارشده بودند…
    ولی راینرکارلش کتاب« بمب هیتلر»را، نه بر اساس صرفاً گزارشهای اطلاعاتی غرب، بلکه با بررسی و پیگیری روند درونی پروژه هسته ای پنهانی رژیم هیتلر و شواهد و مدارک گروههای متنوع کاری آن می نویسد. البته گزارشهای سرویسهای خارجی دیگر نیز مورد توجه قرار می‌گیرند، مثلاً به متن نامه‌یی اشاره می‌شود که ایگور کورخاتف، رئیس پروژه اتمی شوروی به تاریخ ۳۰مارس ۱۹۴۵ به استالین می‌نویسد. در این نامه از وقوع یک آزمایش اتمی در آلمان خبر داده می‌شود(۸).
    آن چه خواننده را به تعجب وامی‌دارد این واقعیت است که عمده توجه تاریخ‌نگاران رسمی و حتی گزارشهای سرویسهای غربی صرفاً به فعالیتهای معروفترین بخش پروژه، یعنی نتایج و کار «انجمن اورانیوم» و نوشته‌های فیزیکدانهای شهیر مثل هایزنبرگ معطوف است. ولی از روند فعالیتهای مخفی هسته ای وسازماندهیهای پیچیده آلمان نازی دراین زمینه، از واحدهای پرشمارو موازی پژوهشی و عملیاتی که در طول سالهای جنگ بی سروصداکار می‌کرده‌اند وسرانجام نیز«بمب هیتلر» را می سازند و آزمایش می کنند، درمجموعه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا گزارشی موجود نبود!
    مسأله این است که ریل اصلی و چندشاخه فعالیتهای اتمی در دوره هیتلر به‌کلی پنهانی و جدا ازهم ازبالا سازماندهی شده بود و «پیشوا» در کار سازماندهی و اختفای پروژه اتمی خود تا به آخر پیش رفت. دراثبات این پروسه، اسناد و شرح و تفصیل و دلایل فراوان در کتاب «بمب هیتلر» به چشم می‌خورد. یکی از مهمترین اینها، متن نوشته‌یی است به قلم پرفسور اریش شومن، رئیس بخش پروهش اداره تسلیحات ارتش آلمان نازی و یک شخصیت محوری پروژه اتمی هیتلر. این نوشته که وجود آن به‌واسطه اشاره درنامه‌های دیگران مسلم ولی سالیان دراز گمشده و از دست رفته به شمار می‌آمد، سرانجام در سال‌۲۰۰۴ پیدا می‌شود و مورد استفاده نویسندهکتاب قرار می‌گیرد. پرفسور شومن در این متن مورخ ۱۹۴۹ ، در توافق باهمکاران سابق خود، به شرح و تفصیل بسیاری از پروژه‌های علمی دوران نازیها می‌پردازد و… معلوم می‌شود که به لحاظ تئوریک و دستورالعمل ساختمان بمب – برخلاف ارزیابی گدسمیت و دیگران- دستگاه کاری نازیها سه چهار سال پیش از اولین بمب هیدروژنی آمریکاییها و شورویها توان طرح وساختمان این بمب را داشته‌اند. موانع‌ کار مربوط به صحنه عملی و تهیه مواد لازم بوده است.
    این نوشته حسّاس، ظاهراً در همان تاریخ نگارش برای چاپ و انتشار آماده می‌شده که همکاران قدیمی شومن با پخش آن مخالفت می‌کنند و نویسنده به خواست آنها قرارداد انتشار را لغو می‌کند و متن از چشم افکار‌عمومی و محققان دور می‌ماند تا بعد از مرگ وی در آثار به جا‌مانده‌اش کشف می‌شود. اشاره صریح به لزوم پنهانکاری شدید در مورد دستاوردهای حساس علمی و عملی پروژه هسته‌یی، ازجمله نکات بسیار بااهمیت این متن است. مینویسد:
    «اگر میبینیم که تاکنون هیچ مطلبی درباره آزمایشهای [اتمی] که نزدیکیهای خاتمه جنگ در آلمان برنامه‌ریزی و تدارک دیده شده بود، گزارش نشده است، علت این است که تنها شمار اندکی از دانشمندان از ماوقع مطلع بودند و پرونده‌های مربوطه نیز در آوریل‌۱۹۴۵ باید نابود می‌شدند»(۹).
    نتیجه
    ریل پنهانی پژوهش و تولید بمب اتمی، نه تنها یکی از دو‌ امکان، بلکه ریل اصلی و چندشاخه فعالیتهای هسته‌یی رژیم هیتلری بود. همین رویه را رژیم خامنه ای نیز دردستورکار داشته و تاکنون پیش برده است. منتهی، بنا به‌سابقه ۲۲ساله اخیر، با سازماندهی و شبکه بندی پیچیده تر و سرمایه گذاری وسیعتر.
    دولتهای غربی مرتکب اشتباه محاسبه وخیمی می‌شوند هرآینه تصور‌کنند با ادامه سیاست مماشات و احیاناً نوعی بند وبست بعلاوه بذل و بخشش سوخت هسته‌یی به رژیم، می‌توانند مسیر کارهای مخفی تحت فرمان خامنه ای را کنترل و کور کنند.
    عبرت تاریخ و تجربه کره شمالی جلو چشمشان است، اگرسیاستهای فعلی تحریم را با تحریم نفت و بنزین، با تحریم سیاسی و خلاصه «سیاست تغییر» جایگزین نکنند، «بمب خامنه‌ای» نیز دیریا زود روی دستشان می‌ماند. البته، شانسی که منطقه و جهان در این بین یافته، درادامه و تشدید پیکار آزادی مردم ایرانست.
    امیدوارم، تحت تأثیراین پیکارملی، شمارفزاینده ای از دانشمندان فیزیک هسته ای و دیگراستادان دخیل در پروژه تولید «بمب خامنه ای»، به هرترتیب که می دانند و می توانند، از ادامه همکاری دست شویند.
    و امیدوارم خیزشهای مردمی هرچه زودتربه نتیجه مطلوب نسلهای به پاخاسته منجرشوند. بی تردید، با حذف رژیم ولایت فقیه ازصحنه، سایه شوم فجایع گوناگون اتمی نیز از سرملک و ملت ایران دورخواهد شد.
    ۱۴ مارس ۲۰۱۱ کریم قصیم
    با تشکر از شما و با اهمیت بالای این مقاله اگر در توان شماست لطف کرده و انرا درج بفرمائید

  • ایرانی عاشق ایران

    کریم قصیم – بمب هیتلر – بمب خامنه ای
    سه‌شنبه، ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ / ۱۵ مارس ۲۰۱۱
    (فاجعه اتمی ژاپن، هشدار به ملت ایران است)
    http://www.hambastegimeli.com
    جبهه همبستگی ملی, نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن, برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند, در بر میگیرد.
    هشدار به هموطنان، و اخطار به دانشمندان ایرانی دخیل درپروژه اتمی رژیم، که هنوزفرصت کنارکشیدن دارند:
    ایعاد فاجعه اتمی فوکوشیما درژاپن ازبزرگترین فاجعه اتمی بعد ازجنگ جهانی دوم(چرنوبیل ) کمترنیست. می دانیم که عواقب و عوارض فوق ابعاده سنگین آن انفجار مهیب سال ۱۹۸۶ هنوز درکشورهای اوکراین و روسیه سفید و…ادامه دارند و پس از گذشت ۲۵ سال کماکان قربانی می گیرند.
    اصولاً – این یک واقعیت آزموده واثبات شده است که – وقتی سانحه اتمی به انفجارنیروگاهها و ذوب شدن هسته های درونی این واحدها می کشد، سانحه به اشد درجه ، یعنی به ورطه کنترل ناپذیری فرومی غلطد و دیگر حدّ و اندازه ای بر عواقب خوف انگیز سانحه و تشعشات اتمی مربوطه مترتب نیست. موضعگیریهای محدود ومبهم اولیّه دولتها و بیانیه های مهدوف به ”آرامش بخشی افکارعمومی” را نباید باورکرد. حوادث مخوفی که برسرموجوادت زنده منطقه انفجار، اعم ازانسان، حیوان و گیاه، می آید ازحد خارج است و زبان از بیانشان قاصر. علاوه براین، کل محیط زیست منطقه، یعنی آب و خاک و هوا و هرچه سبزاست به سرعت آلوده تشعشات هسته ای می شوند و دورمرگبار و مصیبت باری برای قرنها، بعضاً هزاره ها ادامه می یابد. از آن جا که هرکدام ازبخشهای محیط زیست(آب، خاک، هوا و گیاه)خود جایگاه زیست میلیاردها موجودات ریزودرشتی هست که بقای آنها در چرخش زیستی و جابه جایی موجودات مناطق دیگر – و البته دربازارجهانی شده کنونی – رویهم به حیات کل بشر متصل است، ازاین بابت هم عواقب یک فاجعه هسته ای( چون چرنوبیل و اکنون درفکوشیما) ابعاد جهانی می یابد و تودهای مردم و گستره محیط زیستی بسیاربسیار وسیعتر از منطقه انفجار در معرض خسرانهای اتمی قرارمی گیرند. پس به جاست که فاجعه ژاپن را باردیگر فرصت هشدار، اخطارو اعلام خطربگیریم و نسبت به فاجعه خیزی پروژه های هسته ای که رژیم ولایت فقیه می تازاند بیدارباش دهیم و چراغهای قرمزرا روشن کنیم .
    به مثابه مسئول کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت، و به عنوان یک هموطن مطلع از فجایع اتمی و آگاه بر بن بست قطعی نیروگاههای هسته ای در زمینه امنیت و نیز درمورد عدم امکان حذف بی خطر زباله های اتمی، همه هممیهنان را به تأمل و مخالفت فعّال با برنامه های هسته ای رژیم ضد ایرانی حاکم فرامی خوانم. نوشته زیر در قیاس دوپروژه اتمی (هیتلر و خامنه ای) رویکردی است جهت درک بهتر شیوه های کاری نظامهای فاشیستی درموضوع انرژی وسلاح هسته ای.

    تخریب اتمی هیروشیما

    ذهن بشر تحت تأثیر ُبرد تصویرهاست. یکی از تکاندهنده‌ترین تصویرهای قرن بیستم که هرگز دست از سرما برنخواهد داشت و به‌عنوان نماد خوف و خطر برای همیشه در خاطره‌ها حک شده می‌ماند عکسها و فیلمهای قارچ اتمی و ویرانی پس از انفجار بمبهای اتمی در هیروشیما و ناکازاکی در روزهای ششم و نهم ماه اوت ۱۹۴۵ است.
    در ظرف مدتی بسیار کوتاه صد و چهل هزار نفر درهیروشیما و سه روز بعد هفتاد هزار نفر در ناکازاکی سوختند وخاکستر شدند. همه دار و ندار این شهر جزغاله شد و در روزها و شبهای بعد از انفجار هزاران نفر نیمه‌سوخته، مجروح پوست انداخته و از شکل افتاده. تیره‌روزانی که دیگر نه آب وخاک و غذای سالمی داشتند و نه مأوا و پناهی.
    با این حال دستگاه فاشیستی ژاپن که با حمله به پرل هاربر شروع کننده جنگ با آمریکا و متحد هیتلر بود، حاضرنمی‌شد دست بردارد و تسلیم شود. جنگ جهانی تا آن موقع بیش از ۵۶ میلیون قربانی به جای گذاشته بود. پس از انفجارهای مهیب اتمی و سوختن و نابودی صدها هزار نفر مردم نگونبخت ژاپن در اولین هفته‌ها و ادامه فاجعه مرگ و میر جمعی مجروح شده گان، سرانجام جنگ در ۱۸ سپتامبر ۱۹۴۵ تمام شد.از روزهای وقوع فاجعه اتمی در ژاپن تاکنون نزدیک به ۶۶سال می‌گذرد ولی هنوز هر سال هزاران نفر از تتمه نسلهای اتمی شده و فرزندان و نوه‌های بیگناه ولی مریض آنها بر اثر عواقب تشعشعات اتمی جان می‌دهند.

    شهرسوخته هیروشیما بعد از انفجار بمب اتمی اول

    اکنون فاجعه اتمی دیگری ضربه ای سهمگین به ژاپن زده، جهان را به درد و نگرانی دچارکرده است. این بار جنگ و حمله با بمب اتمی موجب مرگ جمعی مردمان و ویرانی ناگهانی منطقه نبوده. قهرطبیعت و آسیب پذیری بنیادی و فاجعه بار نیروگاههای هسته ای و خطرحادّ انفجارآنها جلوی چشم مردمان واقع و اثبات شده است. سیاست اتمی ژاپن، به قیمت ویرانگری گسترده حیات منطقه فوکوشیما، آلودن مرگبار محیط زیست، قربانی شدن ناگهانی دههاهزارانسان بی گناه و عوافب خوف انگیزبی شماربعدی، در ابعاد و زمانی نامعلوم ولی بسیارطولانی، مهیب و مصیب بار….
    فاجعه مخوف فوکوشیما، اثبات دردناک و سهمگین هشدارهایی است که دانشمندان، فعالان و جنبش جهانی مخالف نیروگاههای اتمی دهها سال است پیگیرآن بوده و هستند. ولی هیهات ازسودجویان و لابی بین المللی اتمی، هیهات از دولتها و سیاستهای خردگریز، هیهات ازسیلاب دروغ و دغل مواضع رسمی وسیاست فریب توده های مردم، با زرورق پیچیدن بر خوف وخطرهای واقعی …
    همزمان ما درایران گرفتار سیاستهای اتمی و موضعگیریهای شیّادانه ، به اصطلاح ناسیونالیستی و « عرق اسلامی» فاشیسم مذهبی حاکم بر کشورمان هستیم. سیاستی که باعث تشدید بحران «پرونده اتمی ایران» شده و علاوه برمخاطره های شناخته شده فی نفسه، خطرهای مهیب سیاسی نیز به بارآورده است.
    وقوع فاجعه فوکوشیما، باردیگر اهمیت درجه اول این مسأله را برای هر ایرانی میهن دوست و مسئول بیش از پیش برجسته‌می‌کند و هشداری است برای ملت ایران. درنظربیاوریم که یک فاجعه اتمی – چه دراثر خطاهای انسانی- فنی باشد ( مانند فاجعه چرونوبیل)، چه دراثر قهر طبیعت (وقوع زلزله، سونامی – انفجارنیروگاهها درفوکوشیما)و چه- زبانم لال- پیآمد حمله خارجی به تأسیسات اتمی ایران و … – همچو مصیبت عمومی می تواند دفعتاً درایران نیز پیش آید و ملک و ملت ما را غافلگیرانه به یک ورطه مرگبارفروکشد.
    ازاین رو من گزارش وقایع گذشته و انتشار آگاهی نسبت به مخاطره‌های ناشی از سیاستهای ولایت ‌فقیه در این زمینه را به‌عنوان یک عُلقه میهنی و نوعی وطن دوستی عمیق مبارزان راه آزادی ایران می‌دانم.
    برای بقای ایران و ایرانی، حصول دموکراسی و حقوق‌بشر، به‌علاوه مناسبات صلح آمیز مبتنی بر احترام متقابل با همسایگان و جهانیان، بهترین و تجربه شده‌ترین مشی استراتژیک و معتبرترین تضمین امنیت ملی ایران است.
    ایران به لحاظ انرژی بردریایی از نفت و گاز نشسته، وانگهی درب تأسیس و گسترش انواع و اقسام نیروگاه ها از انرژیهای پاک و پایدار به روی ملت ما گشوده است. ایران،مطلقاً نیازی به انرژی و سلاح هسته‌یی ندارد. آیا صرف احتمال وقوع فجایعی که دفعتاً می‌توانند ملک و ملت ما را – دستکم دربعضی منطقه های کشور – خاکسترنشین کنند، طرح و بازبینی درسهای تاریخ و برانگیختن مخالفت ملی با پروژه اتمی رژیم را ضروری نمی‌کند؟
    وقتی تصاویر تکاندهنده انفجارهای اتمی در هیروشیما و مصیبتهای رویداده و هنوز باقیمانده ازآن تخریب اتمی، بعد فاجعه چرنوبیل و اکنون فوکوشیما، جلوی چشمم می گذرند، از عواقب احتمالی پروژه اتمی ولایت فقیه برای ملت ایران و امنیت ملی میهنمان تکان می‌خورم. به سهم خودم احساس مسئولیت می‌کنم، مایلم با انتشار دانستیها و آگاهیها توجه هموطنان و به ویژه کوشندگان پیکارآزادی را به این مهم جلب کنم. باید آگاهیها در این زمینه را بیش از پیش و پیوسته برای عموم پخش کرد.
    از ایام جوانی و دانشجویی، باکسب اطلاع از تجربه‌ها و علم وآگاهی سازمان «پزشکان بین‌الملل برای پیشگیری ازجنگ‌اتمی-Ippnw» اساساً با کاربرد این انرژی مخوف، و به‌ویژه سلاح هسته‌یی، سخت مخالف شده ام. خوشبختانه در مسئولیت کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت ایران،می‌توانم خط مشی مخالفت با اتمی شدن ایران و به ویژه مخالفت قطعی با ساختن بمب اتمی را صریحاً ،به مثابه سیاست رسمی، اعلام کنم: بله، ما خواهان ایرانی غیراتمی هستیم.

    بمب هیتلر – بمب خامنه ای

    موضوع «بمب هیتلر» در ارتباط با تلاشهای دستگاه خامنه‌ای از جهات‌گوناگون جالب توجه است. شماری شباهتها میان این دو پروژه هست که درزیر اشاره می کنم:
    پنهانکاری و وجود ریلهای گوناگون‌ کاری در پروژه هسته‌یی، به علل گوناگون ویژگی اصلی طرح و برنامه عملی نظام هیتلری در این زمینه بود. متفقین تا آخر جنگ وحتی به دلایل خاص- تا دهها‌سال پس از جنگ هم ازهمه ماجرا مطلع نشدند، برای هیتلر، مهمترین انگیزه و لزوم اختفاء در رسیدن به بمب اتمی و امکان کاربرد نظامی یا دستکم تهدید استفاده از آن در مرحله‌یی از جنگ جهانی مطرح بود که دیگر چشم‌انداز شکست آشکار شده بود. نازیها، در یکی دوسال آخر جنگ، به هرکار و تلاشی دست ‌زدندکه شاید بتوانند از شکست محتوم جلوگیری و بقای نظام را به صورتی تأمین کنند.
    خمینی و کل سران اصلی نظام ولایت ‌فقیه نیز در دوران جنگ با عراق (۱۳۶۴) پروژه اتمی را – که از دوره شاه به صورت عادی شروع شده بود- علاوه بر ریل علنی، به شیوه کاملاً مخفی دوباره به‌راه انداختند. پس ازمرگ خمینی، ابتدا محور رفسنجانی – خامنه ای و سپس خاتمی/ احمدی نژاد- خامنه ای، بعلاوه سران سپاه پاسداران که کارگزاران اجرایی پروژه اتمی بوده اند،با صرف مخارج سرسام‌آورو ساختن شبکه ای بین‌المللی و پنهانی این پروژه را تاکنون گسترش داده‌اند. بعد از پایان تحمیلی جنگ، این پروژه، از دیدگاه امنیتی ولایت ‌فقیه، به‌مثابه وسیله تهدید وباجگیری استراتژیک منطقه‌یی / جهانی، جهت حفظ و بقای رژیم اهمیت فزاینده پیدا کرده است. اینها، بنا به‌خصلت همه دیکتاتوریها، از تجربه‌های فروپاشی شرق ووقوع تغییرات دموکراتیک توسط جنبشهای مردمی در ممالک صاحب سلاح اتمی هیچ‌نیاموخته‌اند.
    عمده کار پروژه اتمی رژیم توسط تشکیلات وسیع و پنهانی در مراکز و واحدهای علمی، دانشگاهی و نظامی کشور صورت می‌گیرد و علاوه بر اینها، تارعنکوب گسترده‌یی در خاج کشوربرای خرید و انتقال مواد و ابزارو کارشناسان لازم به داخل کشور تنیده‌اند. به شهادت اسناد و مدارکی که شورای ملی مقاومت در کنفرانسهای متعدد به اطلاع افکار عمومی وسازمانهای ذیربط جهانی رسانده است، خامنه‌ای و دیگر دست اندرکاران پروژه اتمی، تاروپود اصلی پروژه‌ها را حتی از «مجلس» و وزرای خودشان هم مخفی نگه داشته‌اند. هیچ‌کس نمی‌داند بودجه این پروژه ۲۰ ساله ولایت‌فقیه چقدر است و از کجا تأمین می‌شود. معلوم نیست نظام کاری و تخصصی این طرحهای مرگبار دقیقاً به چه ترتیب است. مثلاًً، این پروژه از چه استاندارد پیشگیری خطر برای محیط زیست و مراکز جمعیتی اطراف خود برخوردار است…..
    ناگزیری رژیم در رابطه با کنترلهای بین‌المللی نه تنها از پنهانکاری نکاسته، بلکه بر پیچیدگی افزوده است. به‌رغم افشاشدن مخفی‌کاریها، رژیم کماکان کل این پروژه را روی دو ریل رسمی وغیررسمی (مخفی و چند شاخه ای) پیش می‌برد. آشکار است که هدف اصلی خامنه‌ای دستیابی به بمب است. این را دیگرهمه طرفهای بین المللی نیزمی دانند و علناً هم به آن اشاره می کنند. بمب اتمی به مثابه ضامن بقای جباریت حاکم بر ایران، تصورموهومی است که در این مورد نیز به خوش خیالی اواخر عمر سیاسی هیتلر بسیار شباهت دارد.
    همسانی دیگر این دو پروژه اتمی فاشیستی در این است که پروژه ژریم نیز، مثل زمان هیتلر، کلاً زیر دست نظامیان ایدئولوژیک و تندرو (پاسداران) اداره و اجرا می شود.
    شباهت جالب توجه دیگر این دو پروژه در وجه مخالف آنهاست یعنی در وجود بصیرت و همت شرافتمندانه طرفداران آزادی و مبارزان ضدفاشیستی ، که فارغ از زهر تبلیغات ناسیونالیسم کوری که هیتلر رواج می‌داد، وحالا هم، سر این پرونده اتمی، رژیم آخوندی تبلیغ می‌کند، آزادیخواهان و انساندوستان استوار با جدیت علیه این برنامه های فاجعه‌خیز به پا خاسته‌اند: اگر در آن زمان تلاش و فداکاری مکرر پارتیزانهای نروژی بود که برخی از مهمترین طرحهای نظام فاشیستی هیتلر – از همه مهمتر طرح تولید انبوه آب سنگین در نروژ اشغال‌شده و انتقال آن به مراکز اتمی آلمان- را نقش بر آب کرد و یا موضع دانشمندان باوجدان و بعضاً مبارز آلمانی(مثلاً اینشتین)بودکه خطر را به نیروهای ضدفاشیستی شناساندند، ویا شماری ازدانشمندان آلمانی، به لطایف‌الحیل از پیشبرد سریع کار طفره رفتند، در زمان ما نیز پیش از آن که کار ازکار بگذرد این شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران بود که اصل وجود ریلهای مخفی در پروژه اتمی ولایت‌ فقیه را برای اولین بار برملا کرد و چشم جهانیان را به روی واقعیات مخوفی گشود که پشت پرده تزویر ولایت فقیه پیش می رفت. از این جنبه‌ها شباهت این دو مورد واقعاً شگفت‌آوروبازبینی وقایع ۶۶ سال پیش واقعاً برای همه ایرانیان ، به‌خصوص برای گروههایی ازهموطنان که به این مهم بی توجه بوده اند، آموزنده و عبرت انگیز است.
    بمب هیتلر!
    آیا اصلاً بمب هیتلر ساخته شد و دستگاه انرژی اتمی نازیها موفق گردید علم به اسرار شکافتن اتم و تولید انرژی هسته‌یی را – که دانشمندان فیزیک هسته‌یی آلمان پیش از دیگران بدان دست یافته بودند- به عمل تبدیل وحتی به تولید بمب‌اتمی نائل آید؟
    جمله روی نواربا علامت نازیها: کیش مات به جنگ طلبان جهان! بمب هیتلر روی صفحه شطرنج بین المللی
    پژوهشهای بین‌المللی و مراجع رسمی و علمی «متفقین» تا همین یک دهه پیش، دستکم رسماً، براین نظر بودند که سازمان فیزیک هسته‌یی آلمان نازی در مسابقه ساختن بمب اتمی طی سالهای جنگ جهانی دوم خیلی از آمریکاییها عقب افتاد و به دلایلی چند نتوانست حتی نیروگاه اتمی بسازد، چه رسد که بمب اتمی تولید کند. اما حالا دیگر، بعد از انتشار آثار تحقیقاتی تازه و کتاب «بمب هیتلر»(۱) فرضیه مذکور مورد شک و تردید جدّی اهل فن واقع شده است. بنا به شرح وتفصیل و مدارک آمده در این کتاب، «بمب هیتلر»- در حد یک سلاح هسته یی تاکتیکی – که قدرت تخریب آن از بمبهای منفجره در هیروشیما – ناکازاکی کمتربوده، به واقع ساخته شد، این بمب زودتر از اولین بمب اتمی آمریکا در فاصله زمان کوتاهی پیش از پایان جنگ در آلمان چند بار با موفقیت مورد آزمایش قرار می‌گیرد، سرنوشت جنگ ولی رقم خورده بود و فاشیسم هیتلری خوشبختانه فرصت نیافت با آماده کردن موشکهای لازم از دستیابی متأخر به این سلاح در جهت تغییر مسیر شکست خود بهره برد.
    پس از فروپاشی شوروی و بلوک شرق اروپا، درب بسیاری آرشیوها به روی بازبینی اسناد و مدارک مهم تاریخی باز شد. در پی این تحولات، امکان پژوهشهای تازه در باره سابقه و روند تولید اورانیوم و پروژه‌های هسته‌یی در دوره حکومت نازیها فراهم آمد به‌خصوص پیگیری سرنوشت«بمب هیتلر» – که پیشتر نیز موضوع پرسشها وشایعه‌های زیاد بود-، از نو میسر گردید.
    راینر کارلش، یکی از محققین آلمانی این مسائل، موفق شد در مراکز مختلف آلمان شرقی سابق موضوع «تولید اورانیوم در سالهای ۱۹۳۹(شروع جنگ جهانی دوم) الی ۱۹۴۹ (سال بلوک بندی قطعی شرق و غرب وتثبیت جدایی دو آلمان) را دنبال کند ودر سال ۱۹۹۸ کتاب جامعی در این باره انتشار دهد.
    این کتا ب توجه اهل فن و نیز علاقمندان پیگیری جنبه‌های گوناگون این موضوع را جلب کرد. از جمله کسانی که هنوز مسأله بود و نبود «بمب هیتلر» را پیگیری می‌کردند، ژورنالیست تلویزیون، هایکو پترمن بود که به نویسنده کتاب مراجعه کرد و مجموعه حیرت‌انگیزی از گزارش و مصاحبه با شاهدان عینی را به اطلاع وی ‌رساند. اینها همگی در آغاز ماه مارس سال ۱۹۴۵ یعنی حدود دوماه پیش از پایان جنگ در آلمان، شاهد انفجار یک بمب اتمی کوچک در محلی از ایالت تورینگن (شمال شرقی آلمان کنونی) بوده‌اند. برخی از این گزارشها حاوی نقل قولهایی از گفتگو با برخی دانشمندان دخیل در پروژه مربوطه‌اند، بعضی دیگر تماشای انفجار از فاصله چندصد متری ویا ماجرای سوختن و نابودی بلافاصله صدهانفر از زندانیان جنگی و غیره را شرح می‌دهند که برای انجام کارهای جاری و احتمالاً بررسی آثار انفجار اتمی به محل آورده شده بودند. یکی از شاهدان، آخرین ناله‌های یک زندانی غیرآلمانی مشرف به مرگ را نقل می‌کند:
    «آتش، خیلیها فوراً مردند، رفتند، دود شدند، ناگهان نیست، زخمها بزرگ، خیلیها کور»(۲).
    شخص هیتلر طی دیداری که در ماه اوت ۱۹۴۴ با انتونسکو، رئیس‌جمهور رومانی داشت از مهابت قدرت تخریب نوعی بمب جدید سخن گفته بود که «در شعاع سه تاچهار کیلومتری از نقطه انفجار هر موجود انسانی را نابود خواهد کرد»(۳).
    آلبرت اشپر، وزیر تسلیحات هیتلر و نزدیکترین عضو کابینه به وی، در ژانویه ۱۹۴۵ ضمن گفتگویی در ضرورت پایداری و ادامه جنگ (جنگی که تا آن موقع بیش از ۵۰ میلیون کشته به جای گذاشته، سرزمینهای اروپا، بخش عظیم و پر جمعیت شوروی وبه‌خصوص خود کشور آلمان را ویران کرده بود و از یک سال پیشتر اکثر ژنرالهای صاحب صلاحیت نظامی آلمانی هم آن‌را باخته می‌دانستند و برای پایاندادن به ویرانیها و قربانیهای عظیم آلمان به خاتمه آن توصیه می‌کردند)، دلیل می‌آورد که نه:
    «ما باید یک سال دیگر تاب بیاوریم، بعد می‌توانیم برنده جنگ شویم… ماده منفجره تازه‌یی وجود دارد…[با اشاره به قوطی کبریت روی میز] یک مقدار ماده منفجره اتمی به اندازه این قوطی می‌تواند کل شهر نیویورک را از بین ببرد»(۴).
    حتی اوایل ماه مارس ۱۹۴۵، زمانی که دیگر نیروهای آمریکایی در غرب از رودخانه راین گذشته و ارتش سرخ شوروی در شرق به ۶۰کیلومتری برلین رسیده بودند، دیوانه‌های جنگ‌طلب هیتلری به امید «سلاح معجزه آسا» ول‌کن نبودند، هاینریش هیملر، رئیس اس.اس، طی گفتگویی با پزشک خودش چنین گفته بود:
    «ما هنوز آخرین سلاح معجزه‌آسایمان را وارد صحنه نکرده‌ایم… این سلاح تعیین‌کننده ما، قوه تخریبی دارد که هیچ‌کس تصور آن را هم نمی‌تواند بکند، یک یا دو شلیک کافیست و شهرهایی چون نیویورک یا لندن از صفحه روزگار حذف خواهند شد»(۵).
    گفته‌هایی از این قبیل، از زبان سران نازی، در ماههای پایانی حکومتشان به دفعات ابراز و ثبت شده بود. گویی در اصرار به ادامه جنگ خانمانسوز، پشتشان به چیزی گرم بوده است. ولی پس از پایان جنگ، این گفته‌ها دیگر مد نظر شرق و غرب نبودند (هر طرف شماری از دانشمندان فیزیک اتمی آلمان را به غنیمت گرفته و برده بود) و به‌ویژه ایالات متحده در پیگیری مجدد اسرار اتمی آلمان و بالا گرفتن بحث در افکار عمومی (پس از فاجعه انسانی هیروشیما –ناکازاکی) منفعتی نداشت، آنها یک بار در سال ۱۹۴۳ دنبال این مسأله رفته بودند و تاریخ بعدی هم براساس نتایج آن تجسس نوشته شد! ازنظر غرب پروژه اتمی آلمان نازی خیلی ازسطح پیشرفت آمریکا عقب مانده بود.(۶)
    اشتباه محاسبه آمریکا
    در اثر فعالیتهای اینشتین و سایر دانشمندان، به تدریج توجه دولت آمریکا جلب شد. درز اخبار مربوط به موفقیتهای «انجمن اورانیوم» به‌علاوه پیروزیهای سریع آلمان هیتلری در تصرف کشورهای همسایه – به‌خصوص اشغال بلژیک و فرانسه و خطر دستیابی هیتلر به معادن عظیم اورانیوم کنگو – دولت آمریکا سریعاً نگران و وارد عمل شد.در ماه ژوئیه ۱۹۴۳ برنامه عظیم تحقیقات اتمی معروف به «پروژه مانهاتان» با صدها دانشمند و بودجه بیش ازدو میلیارد دلار شروع به کار می‌کند. فرماندهی نظامی این برنامه به عهده ژنرال لسلی گلاوز است. وی جهت دریافت سطح پیشرفت نازیها گروهی را به اروپا اعزام می کند. یکی ازاین دانشمندان اعزامی سامویل گدسمیت است.وی ، صرفاً برپایه آن‌چه در استراسبورگ فرانسه کشف می کند( اوراق و مدارک انجمن اورانیوم) ، قاطعانه چنین گزارش می کند:
    « جای هیجگونه تردیدی نیست، مدارک موجود ثابت می کنند که آلمانها نه یک بمب اتمی دارند و نه می توانند به یک صورت قابل اجرا و عملی طرح ساختن آن را بریزند…»(۷)
    این ارزیابی و اشتباه محاسبه، سندیت و رسمیت پیدا می‌کند و یک سال بعد، اواخر ۱۹۴۴ نیز همین موضع توسط کمیسیون مشترک سازمانهای امنیت ایالات متحده و انگلستان تکرار می‌شود و به همین صورت به تاریخ‌نگاری رایج در غرب راه می‌باید.
    درواقع امراما، نازیها فراسوی «انجمن اورانیوم»، به صورت پنهانی چند ریل تحقیقاتی، و به‌خصوص عملیاتی، به منظورساختن نیروگاه و تلاش برای تولید بمب به وجود آورده بودند. دربخش نظامی، درحوزه نیروهای زمینی، دریایی و هوایی واحدهائی جدا ازهم به طور موازی به تحقیق و آزمایش در زمینه‌های هسته‌یی مشغول‌ بودند. به فرمان هیتلر حتی در بخش اداره پست سراسری کشور، یک واحد نسبتاً بزرگ، فعال و کارآمد هسته ای به وجود آمده بود. نه تنها در برلین دو مرکز علمی و آزمایشی در این زمینه کار می‌ کرد، بلکه پنهانی در مراکز دانشگاهی و واحدهای پوششی در هامبورگ، گوتینگن، لایپزیک، کلن، روگن، اشتادتیلم،و حتی در شهرهای تصرف شده و تحت اشغال چون وین و استراسبورگ واحدهای علمی و عملی بدون رابطه افقی با هم مشغول به کارشده بودند…
    ولی راینرکارلش کتاب« بمب هیتلر»را، نه بر اساس صرفاً گزارشهای اطلاعاتی غرب، بلکه با بررسی و پیگیری روند درونی پروژه هسته ای پنهانی رژیم هیتلر و شواهد و مدارک گروههای متنوع کاری آن می نویسد. البته گزارشهای سرویسهای خارجی دیگر نیز مورد توجه قرار می‌گیرند، مثلاً به متن نامه‌یی اشاره می‌شود که ایگور کورخاتف، رئیس پروژه اتمی شوروی به تاریخ ۳۰مارس ۱۹۴۵ به استالین می‌نویسد. در این نامه از وقوع یک آزمایش اتمی در آلمان خبر داده می‌شود(۸).
    آن چه خواننده را به تعجب وامی‌دارد این واقعیت است که عمده توجه تاریخ‌نگاران رسمی و حتی گزارشهای سرویسهای غربی صرفاً به فعالیتهای معروفترین بخش پروژه، یعنی نتایج و کار «انجمن اورانیوم» و نوشته‌های فیزیکدانهای شهیر مثل هایزنبرگ معطوف است. ولی از روند فعالیتهای مخفی هسته ای وسازماندهیهای پیچیده آلمان نازی دراین زمینه، از واحدهای پرشمارو موازی پژوهشی و عملیاتی که در طول سالهای جنگ بی سروصداکار می‌کرده‌اند وسرانجام نیز«بمب هیتلر» را می سازند و آزمایش می کنند، درمجموعه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا گزارشی موجود نبود!
    مسأله این است که ریل اصلی و چندشاخه فعالیتهای اتمی در دوره هیتلر به‌کلی پنهانی و جدا ازهم ازبالا سازماندهی شده بود و «پیشوا» در کار سازماندهی و اختفای پروژه اتمی خود تا به آخر پیش رفت. دراثبات این پروسه، اسناد و شرح و تفصیل و دلایل فراوان در کتاب «بمب هیتلر» به چشم می‌خورد. یکی از مهمترین اینها، متن نوشته‌یی است به قلم پرفسور اریش شومن، رئیس بخش پروهش اداره تسلیحات ارتش آلمان نازی و یک شخصیت محوری پروژه اتمی هیتلر. این نوشته که وجود آن به‌واسطه اشاره درنامه‌های دیگران مسلم ولی سالیان دراز گمشده و از دست رفته به شمار می‌آمد، سرانجام در سال‌۲۰۰۴ پیدا می‌شود و مورد استفاده نویسندهکتاب قرار می‌گیرد. پرفسور شومن در این متن مورخ ۱۹۴۹ ، در توافق باهمکاران سابق خود، به شرح و تفصیل بسیاری از پروژه‌های علمی دوران نازیها می‌پردازد و… معلوم می‌شود که به لحاظ تئوریک و دستورالعمل ساختمان بمب – برخلاف ارزیابی گدسمیت و دیگران- دستگاه کاری نازیها سه چهار سال پیش از اولین بمب هیدروژنی آمریکاییها و شورویها توان طرح وساختمان این بمب را داشته‌اند. موانع‌ کار مربوط به صحنه عملی و تهیه مواد لازم بوده است.
    این نوشته حسّاس، ظاهراً در همان تاریخ نگارش برای چاپ و انتشار آماده می‌شده که همکاران قدیمی شومن با پخش آن مخالفت می‌کنند و نویسنده به خواست آنها قرارداد انتشار را لغو می‌کند و متن از چشم افکار‌عمومی و محققان دور می‌ماند تا بعد از مرگ وی در آثار به جا‌مانده‌اش کشف می‌شود. اشاره صریح به لزوم پنهانکاری شدید در مورد دستاوردهای حساس علمی و عملی پروژه هسته‌یی، ازجمله نکات بسیار بااهمیت این متن است. مینویسد:
    «اگر میبینیم که تاکنون هیچ مطلبی درباره آزمایشهای [اتمی] که نزدیکیهای خاتمه جنگ در آلمان برنامه‌ریزی و تدارک دیده شده بود، گزارش نشده است، علت این است که تنها شمار اندکی از دانشمندان از ماوقع مطلع بودند و پرونده‌های مربوطه نیز در آوریل‌۱۹۴۵ باید نابود می‌شدند»(۹).
    نتیجه
    ریل پنهانی پژوهش و تولید بمب اتمی، نه تنها یکی از دو‌ امکان، بلکه ریل اصلی و چندشاخه فعالیتهای هسته‌یی رژیم هیتلری بود. همین رویه را رژیم خامنه ای نیز دردستورکار داشته و تاکنون پیش برده است. منتهی، بنا به‌سابقه ۲۲ساله اخیر، با سازماندهی و شبکه بندی پیچیده تر و سرمایه گذاری وسیعتر.
    دولتهای غربی مرتکب اشتباه محاسبه وخیمی می‌شوند هرآینه تصور‌کنند با ادامه سیاست مماشات و احیاناً نوعی بند وبست بعلاوه بذل و بخشش سوخت هسته‌یی به رژیم، می‌توانند مسیر کارهای مخفی تحت فرمان خامنه ای را کنترل و کور کنند.
    عبرت تاریخ و تجربه کره شمالی جلو چشمشان است، اگرسیاستهای فعلی تحریم را با تحریم نفت و بنزین، با تحریم سیاسی و خلاصه «سیاست تغییر» جایگزین نکنند، «بمب خامنه‌ای» نیز دیریا زود روی دستشان می‌ماند. البته، شانسی که منطقه و جهان در این بین یافته، درادامه و تشدید پیکار آزادی مردم ایرانست.
    امیدوارم، تحت تأثیراین پیکارملی، شمارفزاینده ای از دانشمندان فیزیک هسته ای و دیگراستادان دخیل در پروژه تولید «بمب خامنه ای»، به هرترتیب که می دانند و می توانند، از ادامه همکاری دست شویند.
    و امیدوارم خیزشهای مردمی هرچه زودتربه نتیجه مطلوب نسلهای به پاخاسته منجرشوند. بی تردید، با حذف رژیم ولایت فقیه ازصحنه، سایه شوم فجایع گوناگون اتمی نیز از سرملک و ملت ایران دورخواهد شد.
    ۱۴ مارس ۲۰۱۱ کریم قصیم
    با تشکر از شما و با اهمیت بالای این مقاله اگر در توان شماست لطف کرده و انرا درج بفرمائید

  • ایرانی عاشق ایران

    کریم قصیم – بمب هیتلر – بمب خامنه ای
    سه‌شنبه، ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ / ۱۵ مارس ۲۰۱۱
    (فاجعه اتمی ژاپن، هشدار به ملت ایران است)
    http://www.hambastegimeli.com
    جبهه همبستگی ملی, نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن, برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند, در بر میگیرد.
    هشدار به هموطنان، و اخطار به دانشمندان ایرانی دخیل درپروژه اتمی رژیم، که هنوزفرصت کنارکشیدن دارند:
    ایعاد فاجعه اتمی فوکوشیما درژاپن ازبزرگترین فاجعه اتمی بعد ازجنگ جهانی دوم(چرنوبیل ) کمترنیست. می دانیم که عواقب و عوارض فوق ابعاده سنگین آن انفجار مهیب سال ۱۹۸۶ هنوز درکشورهای اوکراین و روسیه سفید و…ادامه دارند و پس از گذشت ۲۵ سال کماکان قربانی می گیرند.
    اصولاً – این یک واقعیت آزموده واثبات شده است که – وقتی سانحه اتمی به انفجارنیروگاهها و ذوب شدن هسته های درونی این واحدها می کشد، سانحه به اشد درجه ، یعنی به ورطه کنترل ناپذیری فرومی غلطد و دیگر حدّ و اندازه ای بر عواقب خوف انگیز سانحه و تشعشات اتمی مربوطه مترتب نیست. موضعگیریهای محدود ومبهم اولیّه دولتها و بیانیه های مهدوف به ”آرامش بخشی افکارعمومی” را نباید باورکرد. حوادث مخوفی که برسرموجوادت زنده منطقه انفجار، اعم ازانسان، حیوان و گیاه، می آید ازحد خارج است و زبان از بیانشان قاصر. علاوه براین، کل محیط زیست منطقه، یعنی آب و خاک و هوا و هرچه سبزاست به سرعت آلوده تشعشات هسته ای می شوند و دورمرگبار و مصیبت باری برای قرنها، بعضاً هزاره ها ادامه می یابد. از آن جا که هرکدام ازبخشهای محیط زیست(آب، خاک، هوا و گیاه)خود جایگاه زیست میلیاردها موجودات ریزودرشتی هست که بقای آنها در چرخش زیستی و جابه جایی موجودات مناطق دیگر – و البته دربازارجهانی شده کنونی – رویهم به حیات کل بشر متصل است، ازاین بابت هم عواقب یک فاجعه هسته ای( چون چرنوبیل و اکنون درفکوشیما) ابعاد جهانی می یابد و تودهای مردم و گستره محیط زیستی بسیاربسیار وسیعتر از منطقه انفجار در معرض خسرانهای اتمی قرارمی گیرند. پس به جاست که فاجعه ژاپن را باردیگر فرصت هشدار، اخطارو اعلام خطربگیریم و نسبت به فاجعه خیزی پروژه های هسته ای که رژیم ولایت فقیه می تازاند بیدارباش دهیم و چراغهای قرمزرا روشن کنیم .
    به مثابه مسئول کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت، و به عنوان یک هموطن مطلع از فجایع اتمی و آگاه بر بن بست قطعی نیروگاههای هسته ای در زمینه امنیت و نیز درمورد عدم امکان حذف بی خطر زباله های اتمی، همه هممیهنان را به تأمل و مخالفت فعّال با برنامه های هسته ای رژیم ضد ایرانی حاکم فرامی خوانم. نوشته زیر در قیاس دوپروژه اتمی (هیتلر و خامنه ای) رویکردی است جهت درک بهتر شیوه های کاری نظامهای فاشیستی درموضوع انرژی وسلاح هسته ای.

    تخریب اتمی هیروشیما

    ذهن بشر تحت تأثیر ُبرد تصویرهاست. یکی از تکاندهنده‌ترین تصویرهای قرن بیستم که هرگز دست از سرما برنخواهد داشت و به‌عنوان نماد خوف و خطر برای همیشه در خاطره‌ها حک شده می‌ماند عکسها و فیلمهای قارچ اتمی و ویرانی پس از انفجار بمبهای اتمی در هیروشیما و ناکازاکی در روزهای ششم و نهم ماه اوت ۱۹۴۵ است.
    در ظرف مدتی بسیار کوتاه صد و چهل هزار نفر درهیروشیما و سه روز بعد هفتاد هزار نفر در ناکازاکی سوختند وخاکستر شدند. همه دار و ندار این شهر جزغاله شد و در روزها و شبهای بعد از انفجار هزاران نفر نیمه‌سوخته، مجروح پوست انداخته و از شکل افتاده. تیره‌روزانی که دیگر نه آب وخاک و غذای سالمی داشتند و نه مأوا و پناهی.
    با این حال دستگاه فاشیستی ژاپن که با حمله به پرل هاربر شروع کننده جنگ با آمریکا و متحد هیتلر بود، حاضرنمی‌شد دست بردارد و تسلیم شود. جنگ جهانی تا آن موقع بیش از ۵۶ میلیون قربانی به جای گذاشته بود. پس از انفجارهای مهیب اتمی و سوختن و نابودی صدها هزار نفر مردم نگونبخت ژاپن در اولین هفته‌ها و ادامه فاجعه مرگ و میر جمعی مجروح شده گان، سرانجام جنگ در ۱۸ سپتامبر ۱۹۴۵ تمام شد.از روزهای وقوع فاجعه اتمی در ژاپن تاکنون نزدیک به ۶۶سال می‌گذرد ولی هنوز هر سال هزاران نفر از تتمه نسلهای اتمی شده و فرزندان و نوه‌های بیگناه ولی مریض آنها بر اثر عواقب تشعشعات اتمی جان می‌دهند.

    شهرسوخته هیروشیما بعد از انفجار بمب اتمی اول

    اکنون فاجعه اتمی دیگری ضربه ای سهمگین به ژاپن زده، جهان را به درد و نگرانی دچارکرده است. این بار جنگ و حمله با بمب اتمی موجب مرگ جمعی مردمان و ویرانی ناگهانی منطقه نبوده. قهرطبیعت و آسیب پذیری بنیادی و فاجعه بار نیروگاههای هسته ای و خطرحادّ انفجارآنها جلوی چشم مردمان واقع و اثبات شده است. سیاست اتمی ژاپن، به قیمت ویرانگری گسترده حیات منطقه فوکوشیما، آلودن مرگبار محیط زیست، قربانی شدن ناگهانی دههاهزارانسان بی گناه و عوافب خوف انگیزبی شماربعدی، در ابعاد و زمانی نامعلوم ولی بسیارطولانی، مهیب و مصیب بار….
    فاجعه مخوف فوکوشیما، اثبات دردناک و سهمگین هشدارهایی است که دانشمندان، فعالان و جنبش جهانی مخالف نیروگاههای اتمی دهها سال است پیگیرآن بوده و هستند. ولی هیهات ازسودجویان و لابی بین المللی اتمی، هیهات از دولتها و سیاستهای خردگریز، هیهات ازسیلاب دروغ و دغل مواضع رسمی وسیاست فریب توده های مردم، با زرورق پیچیدن بر خوف وخطرهای واقعی …
    همزمان ما درایران گرفتار سیاستهای اتمی و موضعگیریهای شیّادانه ، به اصطلاح ناسیونالیستی و « عرق اسلامی» فاشیسم مذهبی حاکم بر کشورمان هستیم. سیاستی که باعث تشدید بحران «پرونده اتمی ایران» شده و علاوه برمخاطره های شناخته شده فی نفسه، خطرهای مهیب سیاسی نیز به بارآورده است.
    وقوع فاجعه فوکوشیما، باردیگر اهمیت درجه اول این مسأله را برای هر ایرانی میهن دوست و مسئول بیش از پیش برجسته‌می‌کند و هشداری است برای ملت ایران. درنظربیاوریم که یک فاجعه اتمی – چه دراثر خطاهای انسانی- فنی باشد ( مانند فاجعه چرونوبیل)، چه دراثر قهر طبیعت (وقوع زلزله، سونامی – انفجارنیروگاهها درفوکوشیما)و چه- زبانم لال- پیآمد حمله خارجی به تأسیسات اتمی ایران و … – همچو مصیبت عمومی می تواند دفعتاً درایران نیز پیش آید و ملک و ملت ما را غافلگیرانه به یک ورطه مرگبارفروکشد.
    ازاین رو من گزارش وقایع گذشته و انتشار آگاهی نسبت به مخاطره‌های ناشی از سیاستهای ولایت ‌فقیه در این زمینه را به‌عنوان یک عُلقه میهنی و نوعی وطن دوستی عمیق مبارزان راه آزادی ایران می‌دانم.
    برای بقای ایران و ایرانی، حصول دموکراسی و حقوق‌بشر، به‌علاوه مناسبات صلح آمیز مبتنی بر احترام متقابل با همسایگان و جهانیان، بهترین و تجربه شده‌ترین مشی استراتژیک و معتبرترین تضمین امنیت ملی ایران است.
    ایران به لحاظ انرژی بردریایی از نفت و گاز نشسته، وانگهی درب تأسیس و گسترش انواع و اقسام نیروگاه ها از انرژیهای پاک و پایدار به روی ملت ما گشوده است. ایران،مطلقاً نیازی به انرژی و سلاح هسته‌یی ندارد. آیا صرف احتمال وقوع فجایعی که دفعتاً می‌توانند ملک و ملت ما را – دستکم دربعضی منطقه های کشور – خاکسترنشین کنند، طرح و بازبینی درسهای تاریخ و برانگیختن مخالفت ملی با پروژه اتمی رژیم را ضروری نمی‌کند؟
    وقتی تصاویر تکاندهنده انفجارهای اتمی در هیروشیما و مصیبتهای رویداده و هنوز باقیمانده ازآن تخریب اتمی، بعد فاجعه چرنوبیل و اکنون فوکوشیما، جلوی چشمم می گذرند، از عواقب احتمالی پروژه اتمی ولایت فقیه برای ملت ایران و امنیت ملی میهنمان تکان می‌خورم. به سهم خودم احساس مسئولیت می‌کنم، مایلم با انتشار دانستیها و آگاهیها توجه هموطنان و به ویژه کوشندگان پیکارآزادی را به این مهم جلب کنم. باید آگاهیها در این زمینه را بیش از پیش و پیوسته برای عموم پخش کرد.
    از ایام جوانی و دانشجویی، باکسب اطلاع از تجربه‌ها و علم وآگاهی سازمان «پزشکان بین‌الملل برای پیشگیری ازجنگ‌اتمی-Ippnw» اساساً با کاربرد این انرژی مخوف، و به‌ویژه سلاح هسته‌یی، سخت مخالف شده ام. خوشبختانه در مسئولیت کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت ایران،می‌توانم خط مشی مخالفت با اتمی شدن ایران و به ویژه مخالفت قطعی با ساختن بمب اتمی را صریحاً ،به مثابه سیاست رسمی، اعلام کنم: بله، ما خواهان ایرانی غیراتمی هستیم.

    بمب هیتلر – بمب خامنه ای

    موضوع «بمب هیتلر» در ارتباط با تلاشهای دستگاه خامنه‌ای از جهات‌گوناگون جالب توجه است. شماری شباهتها میان این دو پروژه هست که درزیر اشاره می کنم:
    پنهانکاری و وجود ریلهای گوناگون‌ کاری در پروژه هسته‌یی، به علل گوناگون ویژگی اصلی طرح و برنامه عملی نظام هیتلری در این زمینه بود. متفقین تا آخر جنگ وحتی به دلایل خاص- تا دهها‌سال پس از جنگ هم ازهمه ماجرا مطلع نشدند، برای هیتلر، مهمترین انگیزه و لزوم اختفاء در رسیدن به بمب اتمی و امکان کاربرد نظامی یا دستکم تهدید استفاده از آن در مرحله‌یی از جنگ جهانی مطرح بود که دیگر چشم‌انداز شکست آشکار شده بود. نازیها، در یکی دوسال آخر جنگ، به هرکار و تلاشی دست ‌زدندکه شاید بتوانند از شکست محتوم جلوگیری و بقای نظام را به صورتی تأمین کنند.
    خمینی و کل سران اصلی نظام ولایت ‌فقیه نیز در دوران جنگ با عراق (۱۳۶۴) پروژه اتمی را – که از دوره شاه به صورت عادی شروع شده بود- علاوه بر ریل علنی، به شیوه کاملاً مخفی دوباره به‌راه انداختند. پس ازمرگ خمینی، ابتدا محور رفسنجانی – خامنه ای و سپس خاتمی/ احمدی نژاد- خامنه ای، بعلاوه سران سپاه پاسداران که کارگزاران اجرایی پروژه اتمی بوده اند،با صرف مخارج سرسام‌آورو ساختن شبکه ای بین‌المللی و پنهانی این پروژه را تاکنون گسترش داده‌اند. بعد از پایان تحمیلی جنگ، این پروژه، از دیدگاه امنیتی ولایت ‌فقیه، به‌مثابه وسیله تهدید وباجگیری استراتژیک منطقه‌یی / جهانی، جهت حفظ و بقای رژیم اهمیت فزاینده پیدا کرده است. اینها، بنا به‌خصلت همه دیکتاتوریها، از تجربه‌های فروپاشی شرق ووقوع تغییرات دموکراتیک توسط جنبشهای مردمی در ممالک صاحب سلاح اتمی هیچ‌نیاموخته‌اند.
    عمده کار پروژه اتمی رژیم توسط تشکیلات وسیع و پنهانی در مراکز و واحدهای علمی، دانشگاهی و نظامی کشور صورت می‌گیرد و علاوه بر اینها، تارعنکوب گسترده‌یی در خاج کشوربرای خرید و انتقال مواد و ابزارو کارشناسان لازم به داخل کشور تنیده‌اند. به شهادت اسناد و مدارکی که شورای ملی مقاومت در کنفرانسهای متعدد به اطلاع افکار عمومی وسازمانهای ذیربط جهانی رسانده است، خامنه‌ای و دیگر دست اندرکاران پروژه اتمی، تاروپود اصلی پروژه‌ها را حتی از «مجلس» و وزرای خودشان هم مخفی نگه داشته‌اند. هیچ‌کس نمی‌داند بودجه این پروژه ۲۰ ساله ولایت‌فقیه چقدر است و از کجا تأمین می‌شود. معلوم نیست نظام کاری و تخصصی این طرحهای مرگبار دقیقاً به چه ترتیب است. مثلاًً، این پروژه از چه استاندارد پیشگیری خطر برای محیط زیست و مراکز جمعیتی اطراف خود برخوردار است…..
    ناگزیری رژیم در رابطه با کنترلهای بین‌المللی نه تنها از پنهانکاری نکاسته، بلکه بر پیچیدگی افزوده است. به‌رغم افشاشدن مخفی‌کاریها، رژیم کماکان کل این پروژه را روی دو ریل رسمی وغیررسمی (مخفی و چند شاخه ای) پیش می‌برد. آشکار است که هدف اصلی خامنه‌ای دستیابی به بمب است. این را دیگرهمه طرفهای بین المللی نیزمی دانند و علناً هم به آن اشاره می کنند. بمب اتمی به مثابه ضامن بقای جباریت حاکم بر ایران، تصورموهومی است که در این مورد نیز به خوش خیالی اواخر عمر سیاسی هیتلر بسیار شباهت دارد.
    همسانی دیگر این دو پروژه اتمی فاشیستی در این است که پروژه ژریم نیز، مثل زمان هیتلر، کلاً زیر دست نظامیان ایدئولوژیک و تندرو (پاسداران) اداره و اجرا می شود.
    شباهت جالب توجه دیگر این دو پروژه در وجه مخالف آنهاست یعنی در وجود بصیرت و همت شرافتمندانه طرفداران آزادی و مبارزان ضدفاشیستی ، که فارغ از زهر تبلیغات ناسیونالیسم کوری که هیتلر رواج می‌داد، وحالا هم، سر این پرونده اتمی، رژیم آخوندی تبلیغ می‌کند، آزادیخواهان و انساندوستان استوار با جدیت علیه این برنامه های فاجعه‌خیز به پا خاسته‌اند: اگر در آن زمان تلاش و فداکاری مکرر پارتیزانهای نروژی بود که برخی از مهمترین طرحهای نظام فاشیستی هیتلر – از همه مهمتر طرح تولید انبوه آب سنگین در نروژ اشغال‌شده و انتقال آن به مراکز اتمی آلمان- را نقش بر آب کرد و یا موضع دانشمندان باوجدان و بعضاً مبارز آلمانی(مثلاً اینشتین)بودکه خطر را به نیروهای ضدفاشیستی شناساندند، ویا شماری ازدانشمندان آلمانی، به لطایف‌الحیل از پیشبرد سریع کار طفره رفتند، در زمان ما نیز پیش از آن که کار ازکار بگذرد این شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران بود که اصل وجود ریلهای مخفی در پروژه اتمی ولایت‌ فقیه را برای اولین بار برملا کرد و چشم جهانیان را به روی واقعیات مخوفی گشود که پشت پرده تزویر ولایت فقیه پیش می رفت. از این جنبه‌ها شباهت این دو مورد واقعاً شگفت‌آوروبازبینی وقایع ۶۶ سال پیش واقعاً برای همه ایرانیان ، به‌خصوص برای گروههایی ازهموطنان که به این مهم بی توجه بوده اند، آموزنده و عبرت انگیز است.
    بمب هیتلر!
    آیا اصلاً بمب هیتلر ساخته شد و دستگاه انرژی اتمی نازیها موفق گردید علم به اسرار شکافتن اتم و تولید انرژی هسته‌یی را – که دانشمندان فیزیک هسته‌یی آلمان پیش از دیگران بدان دست یافته بودند- به عمل تبدیل وحتی به تولید بمب‌اتمی نائل آید؟
    جمله روی نواربا علامت نازیها: کیش مات به جنگ طلبان جهان! بمب هیتلر روی صفحه شطرنج بین المللی
    پژوهشهای بین‌المللی و مراجع رسمی و علمی «متفقین» تا همین یک دهه پیش، دستکم رسماً، براین نظر بودند که سازمان فیزیک هسته‌یی آلمان نازی در مسابقه ساختن بمب اتمی طی سالهای جنگ جهانی دوم خیلی از آمریکاییها عقب افتاد و به دلایلی چند نتوانست حتی نیروگاه اتمی بسازد، چه رسد که بمب اتمی تولید کند. اما حالا دیگر، بعد از انتشار آثار تحقیقاتی تازه و کتاب «بمب هیتلر»(۱) فرضیه مذکور مورد شک و تردید جدّی اهل فن واقع شده است. بنا به شرح وتفصیل و مدارک آمده در این کتاب، «بمب هیتلر»- در حد یک سلاح هسته یی تاکتیکی – که قدرت تخریب آن از بمبهای منفجره در هیروشیما – ناکازاکی کمتربوده، به واقع ساخته شد، این بمب زودتر از اولین بمب اتمی آمریکا در فاصله زمان کوتاهی پیش از پایان جنگ در آلمان چند بار با موفقیت مورد آزمایش قرار می‌گیرد، سرنوشت جنگ ولی رقم خورده بود و فاشیسم هیتلری خوشبختانه فرصت نیافت با آماده کردن موشکهای لازم از دستیابی متأخر به این سلاح در جهت تغییر مسیر شکست خود بهره برد.
    پس از فروپاشی شوروی و بلوک شرق اروپا، درب بسیاری آرشیوها به روی بازبینی اسناد و مدارک مهم تاریخی باز شد. در پی این تحولات، امکان پژوهشهای تازه در باره سابقه و روند تولید اورانیوم و پروژه‌های هسته‌یی در دوره حکومت نازیها فراهم آمد به‌خصوص پیگیری سرنوشت«بمب هیتلر» – که پیشتر نیز موضوع پرسشها وشایعه‌های زیاد بود-، از نو میسر گردید.
    راینر کارلش، یکی از محققین آلمانی این مسائل، موفق شد در مراکز مختلف آلمان شرقی سابق موضوع «تولید اورانیوم در سالهای ۱۹۳۹(شروع جنگ جهانی دوم) الی ۱۹۴۹ (سال بلوک بندی قطعی شرق و غرب وتثبیت جدایی دو آلمان) را دنبال کند ودر سال ۱۹۹۸ کتاب جامعی در این باره انتشار دهد.
    این کتا ب توجه اهل فن و نیز علاقمندان پیگیری جنبه‌های گوناگون این موضوع را جلب کرد. از جمله کسانی که هنوز مسأله بود و نبود «بمب هیتلر» را پیگیری می‌کردند، ژورنالیست تلویزیون، هایکو پترمن بود که به نویسنده کتاب مراجعه کرد و مجموعه حیرت‌انگیزی از گزارش و مصاحبه با شاهدان عینی را به اطلاع وی ‌رساند. اینها همگی در آغاز ماه مارس سال ۱۹۴۵ یعنی حدود دوماه پیش از پایان جنگ در آلمان، شاهد انفجار یک بمب اتمی کوچک در محلی از ایالت تورینگن (شمال شرقی آلمان کنونی) بوده‌اند. برخی از این گزارشها حاوی نقل قولهایی از گفتگو با برخی دانشمندان دخیل در پروژه مربوطه‌اند، بعضی دیگر تماشای انفجار از فاصله چندصد متری ویا ماجرای سوختن و نابودی بلافاصله صدهانفر از زندانیان جنگی و غیره را شرح می‌دهند که برای انجام کارهای جاری و احتمالاً بررسی آثار انفجار اتمی به محل آورده شده بودند. یکی از شاهدان، آخرین ناله‌های یک زندانی غیرآلمانی مشرف به مرگ را نقل می‌کند:
    «آتش، خیلیها فوراً مردند، رفتند، دود شدند، ناگهان نیست، زخمها بزرگ، خیلیها کور»(۲).
    شخص هیتلر طی دیداری که در ماه اوت ۱۹۴۴ با انتونسکو، رئیس‌جمهور رومانی داشت از مهابت قدرت تخریب نوعی بمب جدید سخن گفته بود که «در شعاع سه تاچهار کیلومتری از نقطه انفجار هر موجود انسانی را نابود خواهد کرد»(۳).
    آلبرت اشپر، وزیر تسلیحات هیتلر و نزدیکترین عضو کابینه به وی، در ژانویه ۱۹۴۵ ضمن گفتگویی در ضرورت پایداری و ادامه جنگ (جنگی که تا آن موقع بیش از ۵۰ میلیون کشته به جای گذاشته، سرزمینهای اروپا، بخش عظیم و پر جمعیت شوروی وبه‌خصوص خود کشور آلمان را ویران کرده بود و از یک سال پیشتر اکثر ژنرالهای صاحب صلاحیت نظامی آلمانی هم آن‌را باخته می‌دانستند و برای پایاندادن به ویرانیها و قربانیهای عظیم آلمان به خاتمه آن توصیه می‌کردند)، دلیل می‌آورد که نه:
    «ما باید یک سال دیگر تاب بیاوریم، بعد می‌توانیم برنده جنگ شویم… ماده منفجره تازه‌یی وجود دارد…[با اشاره به قوطی کبریت روی میز] یک مقدار ماده منفجره اتمی به اندازه این قوطی می‌تواند کل شهر نیویورک را از بین ببرد»(۴).
    حتی اوایل ماه مارس ۱۹۴۵، زمانی که دیگر نیروهای آمریکایی در غرب از رودخانه راین گذشته و ارتش سرخ شوروی در شرق به ۶۰کیلومتری برلین رسیده بودند، دیوانه‌های جنگ‌طلب هیتلری به امید «سلاح معجزه آسا» ول‌کن نبودند، هاینریش هیملر، رئیس اس.اس، طی گفتگویی با پزشک خودش چنین گفته بود:
    «ما هنوز آخرین سلاح معجزه‌آسایمان را وارد صحنه نکرده‌ایم… این سلاح تعیین‌کننده ما، قوه تخریبی دارد که هیچ‌کس تصور آن را هم نمی‌تواند بکند، یک یا دو شلیک کافیست و شهرهایی چون نیویورک یا لندن از صفحه روزگار حذف خواهند شد»(۵).
    گفته‌هایی از این قبیل، از زبان سران نازی، در ماههای پایانی حکومتشان به دفعات ابراز و ثبت شده بود. گویی در اصرار به ادامه جنگ خانمانسوز، پشتشان به چیزی گرم بوده است. ولی پس از پایان جنگ، این گفته‌ها دیگر مد نظر شرق و غرب نبودند (هر طرف شماری از دانشمندان فیزیک اتمی آلمان را به غنیمت گرفته و برده بود) و به‌ویژه ایالات متحده در پیگیری مجدد اسرار اتمی آلمان و بالا گرفتن بحث در افکار عمومی (پس از فاجعه انسانی هیروشیما –ناکازاکی) منفعتی نداشت، آنها یک بار در سال ۱۹۴۳ دنبال این مسأله رفته بودند و تاریخ بعدی هم براساس نتایج آن تجسس نوشته شد! ازنظر غرب پروژه اتمی آلمان نازی خیلی ازسطح پیشرفت آمریکا عقب مانده بود.(۶)
    اشتباه محاسبه آمریکا
    در اثر فعالیتهای اینشتین و سایر دانشمندان، به تدریج توجه دولت آمریکا جلب شد. درز اخبار مربوط به موفقیتهای «انجمن اورانیوم» به‌علاوه پیروزیهای سریع آلمان هیتلری در تصرف کشورهای همسایه – به‌خصوص اشغال بلژیک و فرانسه و خطر دستیابی هیتلر به معادن عظیم اورانیوم کنگو – دولت آمریکا سریعاً نگران و وارد عمل شد.در ماه ژوئیه ۱۹۴۳ برنامه عظیم تحقیقات اتمی معروف به «پروژه مانهاتان» با صدها دانشمند و بودجه بیش ازدو میلیارد دلار شروع به کار می‌کند. فرماندهی نظامی این برنامه به عهده ژنرال لسلی گلاوز است. وی جهت دریافت سطح پیشرفت نازیها گروهی را به اروپا اعزام می کند. یکی ازاین دانشمندان اعزامی سامویل گدسمیت است.وی ، صرفاً برپایه آن‌چه در استراسبورگ فرانسه کشف می کند( اوراق و مدارک انجمن اورانیوم) ، قاطعانه چنین گزارش می کند:
    « جای هیجگونه تردیدی نیست، مدارک موجود ثابت می کنند که آلمانها نه یک بمب اتمی دارند و نه می توانند به یک صورت قابل اجرا و عملی طرح ساختن آن را بریزند…»(۷)
    این ارزیابی و اشتباه محاسبه، سندیت و رسمیت پیدا می‌کند و یک سال بعد، اواخر ۱۹۴۴ نیز همین موضع توسط کمیسیون مشترک سازمانهای امنیت ایالات متحده و انگلستان تکرار می‌شود و به همین صورت به تاریخ‌نگاری رایج در غرب راه می‌باید.
    درواقع امراما، نازیها فراسوی «انجمن اورانیوم»، به صورت پنهانی چند ریل تحقیقاتی، و به‌خصوص عملیاتی، به منظورساختن نیروگاه و تلاش برای تولید بمب به وجود آورده بودند. دربخش نظامی، درحوزه نیروهای زمینی، دریایی و هوایی واحدهائی جدا ازهم به طور موازی به تحقیق و آزمایش در زمینه‌های هسته‌یی مشغول‌ بودند. به فرمان هیتلر حتی در بخش اداره پست سراسری کشور، یک واحد نسبتاً بزرگ، فعال و کارآمد هسته ای به وجود آمده بود. نه تنها در برلین دو مرکز علمی و آزمایشی در این زمینه کار می‌ کرد، بلکه پنهانی در مراکز دانشگاهی و واحدهای پوششی در هامبورگ، گوتینگن، لایپزیک، کلن، روگن، اشتادتیلم،و حتی در شهرهای تصرف شده و تحت اشغال چون وین و استراسبورگ واحدهای علمی و عملی بدون رابطه افقی با هم مشغول به کارشده بودند…
    ولی راینرکارلش کتاب« بمب هیتلر»را، نه بر اساس صرفاً گزارشهای اطلاعاتی غرب، بلکه با بررسی و پیگیری روند درونی پروژه هسته ای پنهانی رژیم هیتلر و شواهد و مدارک گروههای متنوع کاری آن می نویسد. البته گزارشهای سرویسهای خارجی دیگر نیز مورد توجه قرار می‌گیرند، مثلاً به متن نامه‌یی اشاره می‌شود که ایگور کورخاتف، رئیس پروژه اتمی شوروی به تاریخ ۳۰مارس ۱۹۴۵ به استالین می‌نویسد. در این نامه از وقوع یک آزمایش اتمی در آلمان خبر داده می‌شود(۸).
    آن چه خواننده را به تعجب وامی‌دارد این واقعیت است که عمده توجه تاریخ‌نگاران رسمی و حتی گزارشهای سرویسهای غربی صرفاً به فعالیتهای معروفترین بخش پروژه، یعنی نتایج و کار «انجمن اورانیوم» و نوشته‌های فیزیکدانهای شهیر مثل هایزنبرگ معطوف است. ولی از روند فعالیتهای مخفی هسته ای وسازماندهیهای پیچیده آلمان نازی دراین زمینه، از واحدهای پرشمارو موازی پژوهشی و عملیاتی که در طول سالهای جنگ بی سروصداکار می‌کرده‌اند وسرانجام نیز«بمب هیتلر» را می سازند و آزمایش می کنند، درمجموعه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا گزارشی موجود نبود!
    مسأله این است که ریل اصلی و چندشاخه فعالیتهای اتمی در دوره هیتلر به‌کلی پنهانی و جدا ازهم ازبالا سازماندهی شده بود و «پیشوا» در کار سازماندهی و اختفای پروژه اتمی خود تا به آخر پیش رفت. دراثبات این پروسه، اسناد و شرح و تفصیل و دلایل فراوان در کتاب «بمب هیتلر» به چشم می‌خورد. یکی از مهمترین اینها، متن نوشته‌یی است به قلم پرفسور اریش شومن، رئیس بخش پروهش اداره تسلیحات ارتش آلمان نازی و یک شخصیت محوری پروژه اتمی هیتلر. این نوشته که وجود آن به‌واسطه اشاره درنامه‌های دیگران مسلم ولی سالیان دراز گمشده و از دست رفته به شمار می‌آمد، سرانجام در سال‌۲۰۰۴ پیدا می‌شود و مورد استفاده نویسندهکتاب قرار می‌گیرد. پرفسور شومن در این متن مورخ ۱۹۴۹ ، در توافق باهمکاران سابق خود، به شرح و تفصیل بسیاری از پروژه‌های علمی دوران نازیها می‌پردازد و… معلوم می‌شود که به لحاظ تئوریک و دستورالعمل ساختمان بمب – برخلاف ارزیابی گدسمیت و دیگران- دستگاه کاری نازیها سه چهار سال پیش از اولین بمب هیدروژنی آمریکاییها و شورویها توان طرح وساختمان این بمب را داشته‌اند. موانع‌ کار مربوط به صحنه عملی و تهیه مواد لازم بوده است.
    این نوشته حسّاس، ظاهراً در همان تاریخ نگارش برای چاپ و انتشار آماده می‌شده که همکاران قدیمی شومن با پخش آن مخالفت می‌کنند و نویسنده به خواست آنها قرارداد انتشار را لغو می‌کند و متن از چشم افکار‌عمومی و محققان دور می‌ماند تا بعد از مرگ وی در آثار به جا‌مانده‌اش کشف می‌شود. اشاره صریح به لزوم پنهانکاری شدید در مورد دستاوردهای حساس علمی و عملی پروژه هسته‌یی، ازجمله نکات بسیار بااهمیت این متن است. مینویسد:
    «اگر میبینیم که تاکنون هیچ مطلبی درباره آزمایشهای [اتمی] که نزدیکیهای خاتمه جنگ در آلمان برنامه‌ریزی و تدارک دیده شده بود، گزارش نشده است، علت این است که تنها شمار اندکی از دانشمندان از ماوقع مطلع بودند و پرونده‌های مربوطه نیز در آوریل‌۱۹۴۵ باید نابود می‌شدند»(۹).
    نتیجه
    ریل پنهانی پژوهش و تولید بمب اتمی، نه تنها یکی از دو‌ امکان، بلکه ریل اصلی و چندشاخه فعالیتهای هسته‌یی رژیم هیتلری بود. همین رویه را رژیم خامنه ای نیز دردستورکار داشته و تاکنون پیش برده است. منتهی، بنا به‌سابقه ۲۲ساله اخیر، با سازماندهی و شبکه بندی پیچیده تر و سرمایه گذاری وسیعتر.
    دولتهای غربی مرتکب اشتباه محاسبه وخیمی می‌شوند هرآینه تصور‌کنند با ادامه سیاست مماشات و احیاناً نوعی بند وبست بعلاوه بذل و بخشش سوخت هسته‌یی به رژیم، می‌توانند مسیر کارهای مخفی تحت فرمان خامنه ای را کنترل و کور کنند.
    عبرت تاریخ و تجربه کره شمالی جلو چشمشان است، اگرسیاستهای فعلی تحریم را با تحریم نفت و بنزین، با تحریم سیاسی و خلاصه «سیاست تغییر» جایگزین نکنند، «بمب خامنه‌ای» نیز دیریا زود روی دستشان می‌ماند. البته، شانسی که منطقه و جهان در این بین یافته، درادامه و تشدید پیکار آزادی مردم ایرانست.
    امیدوارم، تحت تأثیراین پیکارملی، شمارفزاینده ای از دانشمندان فیزیک هسته ای و دیگراستادان دخیل در پروژه تولید «بمب خامنه ای»، به هرترتیب که می دانند و می توانند، از ادامه همکاری دست شویند.
    و امیدوارم خیزشهای مردمی هرچه زودتربه نتیجه مطلوب نسلهای به پاخاسته منجرشوند. بی تردید، با حذف رژیم ولایت فقیه ازصحنه، سایه شوم فجایع گوناگون اتمی نیز از سرملک و ملت ایران دورخواهد شد.
    ۱۴ مارس ۲۰۱۱ کریم قصیم
    با تشکر از شما و با اهمیت بالای این مقاله اگر در توان شماست لطف کرده و انرا درج بفرمائید

  • ایرانی عاشق ایران

    کریم قصیم – بمب هیتلر – بمب خامنه ای
    سه‌شنبه، ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ / ۱۵ مارس ۲۰۱۱
    (فاجعه اتمی ژاپن، هشدار به ملت ایران است)
    http://www.hambastegimeli.com
    جبهه همبستگی ملی, نیروهای جمهوری خواهی را که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن, برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند, در بر میگیرد.
    هشدار به هموطنان، و اخطار به دانشمندان ایرانی دخیل درپروژه اتمی رژیم، که هنوزفرصت کنارکشیدن دارند:
    ایعاد فاجعه اتمی فوکوشیما درژاپن ازبزرگترین فاجعه اتمی بعد ازجنگ جهانی دوم(چرنوبیل ) کمترنیست. می دانیم که عواقب و عوارض فوق ابعاده سنگین آن انفجار مهیب سال ۱۹۸۶ هنوز درکشورهای اوکراین و روسیه سفید و…ادامه دارند و پس از گذشت ۲۵ سال کماکان قربانی می گیرند.
    اصولاً – این یک واقعیت آزموده واثبات شده است که – وقتی سانحه اتمی به انفجارنیروگاهها و ذوب شدن هسته های درونی این واحدها می کشد، سانحه به اشد درجه ، یعنی به ورطه کنترل ناپذیری فرومی غلطد و دیگر حدّ و اندازه ای بر عواقب خوف انگیز سانحه و تشعشات اتمی مربوطه مترتب نیست. موضعگیریهای محدود ومبهم اولیّه دولتها و بیانیه های مهدوف به ”آرامش بخشی افکارعمومی” را نباید باورکرد. حوادث مخوفی که برسرموجوادت زنده منطقه انفجار، اعم ازانسان، حیوان و گیاه، می آید ازحد خارج است و زبان از بیانشان قاصر. علاوه براین، کل محیط زیست منطقه، یعنی آب و خاک و هوا و هرچه سبزاست به سرعت آلوده تشعشات هسته ای می شوند و دورمرگبار و مصیبت باری برای قرنها، بعضاً هزاره ها ادامه می یابد. از آن جا که هرکدام ازبخشهای محیط زیست(آب، خاک، هوا و گیاه)خود جایگاه زیست میلیاردها موجودات ریزودرشتی هست که بقای آنها در چرخش زیستی و جابه جایی موجودات مناطق دیگر – و البته دربازارجهانی شده کنونی – رویهم به حیات کل بشر متصل است، ازاین بابت هم عواقب یک فاجعه هسته ای( چون چرنوبیل و اکنون درفکوشیما) ابعاد جهانی می یابد و تودهای مردم و گستره محیط زیستی بسیاربسیار وسیعتر از منطقه انفجار در معرض خسرانهای اتمی قرارمی گیرند. پس به جاست که فاجعه ژاپن را باردیگر فرصت هشدار، اخطارو اعلام خطربگیریم و نسبت به فاجعه خیزی پروژه های هسته ای که رژیم ولایت فقیه می تازاند بیدارباش دهیم و چراغهای قرمزرا روشن کنیم .
    به مثابه مسئول کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت، و به عنوان یک هموطن مطلع از فجایع اتمی و آگاه بر بن بست قطعی نیروگاههای هسته ای در زمینه امنیت و نیز درمورد عدم امکان حذف بی خطر زباله های اتمی، همه هممیهنان را به تأمل و مخالفت فعّال با برنامه های هسته ای رژیم ضد ایرانی حاکم فرامی خوانم. نوشته زیر در قیاس دوپروژه اتمی (هیتلر و خامنه ای) رویکردی است جهت درک بهتر شیوه های کاری نظامهای فاشیستی درموضوع انرژی وسلاح هسته ای.

    تخریب اتمی هیروشیما

    ذهن بشر تحت تأثیر ُبرد تصویرهاست. یکی از تکاندهنده‌ترین تصویرهای قرن بیستم که هرگز دست از سرما برنخواهد داشت و به‌عنوان نماد خوف و خطر برای همیشه در خاطره‌ها حک شده می‌ماند عکسها و فیلمهای قارچ اتمی و ویرانی پس از انفجار بمبهای اتمی در هیروشیما و ناکازاکی در روزهای ششم و نهم ماه اوت ۱۹۴۵ است.
    در ظرف مدتی بسیار کوتاه صد و چهل هزار نفر درهیروشیما و سه روز بعد هفتاد هزار نفر در ناکازاکی سوختند وخاکستر شدند. همه دار و ندار این شهر جزغاله شد و در روزها و شبهای بعد از انفجار هزاران نفر نیمه‌سوخته، مجروح پوست انداخته و از شکل افتاده. تیره‌روزانی که دیگر نه آب وخاک و غذای سالمی داشتند و نه مأوا و پناهی.
    با این حال دستگاه فاشیستی ژاپن که با حمله به پرل هاربر شروع کننده جنگ با آمریکا و متحد هیتلر بود، حاضرنمی‌شد دست بردارد و تسلیم شود. جنگ جهانی تا آن موقع بیش از ۵۶ میلیون قربانی به جای گذاشته بود. پس از انفجارهای مهیب اتمی و سوختن و نابودی صدها هزار نفر مردم نگونبخت ژاپن در اولین هفته‌ها و ادامه فاجعه مرگ و میر جمعی مجروح شده گان، سرانجام جنگ در ۱۸ سپتامبر ۱۹۴۵ تمام شد.از روزهای وقوع فاجعه اتمی در ژاپن تاکنون نزدیک به ۶۶سال می‌گذرد ولی هنوز هر سال هزاران نفر از تتمه نسلهای اتمی شده و فرزندان و نوه‌های بیگناه ولی مریض آنها بر اثر عواقب تشعشعات اتمی جان می‌دهند.

    شهرسوخته هیروشیما بعد از انفجار بمب اتمی اول

    اکنون فاجعه اتمی دیگری ضربه ای سهمگین به ژاپن زده، جهان را به درد و نگرانی دچارکرده است. این بار جنگ و حمله با بمب اتمی موجب مرگ جمعی مردمان و ویرانی ناگهانی منطقه نبوده. قهرطبیعت و آسیب پذیری بنیادی و فاجعه بار نیروگاههای هسته ای و خطرحادّ انفجارآنها جلوی چشم مردمان واقع و اثبات شده است. سیاست اتمی ژاپن، به قیمت ویرانگری گسترده حیات منطقه فوکوشیما، آلودن مرگبار محیط زیست، قربانی شدن ناگهانی دههاهزارانسان بی گناه و عوافب خوف انگیزبی شماربعدی، در ابعاد و زمانی نامعلوم ولی بسیارطولانی، مهیب و مصیب بار….
    فاجعه مخوف فوکوشیما، اثبات دردناک و سهمگین هشدارهایی است که دانشمندان، فعالان و جنبش جهانی مخالف نیروگاههای اتمی دهها سال است پیگیرآن بوده و هستند. ولی هیهات ازسودجویان و لابی بین المللی اتمی، هیهات از دولتها و سیاستهای خردگریز، هیهات ازسیلاب دروغ و دغل مواضع رسمی وسیاست فریب توده های مردم، با زرورق پیچیدن بر خوف وخطرهای واقعی …
    همزمان ما درایران گرفتار سیاستهای اتمی و موضعگیریهای شیّادانه ، به اصطلاح ناسیونالیستی و « عرق اسلامی» فاشیسم مذهبی حاکم بر کشورمان هستیم. سیاستی که باعث تشدید بحران «پرونده اتمی ایران» شده و علاوه برمخاطره های شناخته شده فی نفسه، خطرهای مهیب سیاسی نیز به بارآورده است.
    وقوع فاجعه فوکوشیما، باردیگر اهمیت درجه اول این مسأله را برای هر ایرانی میهن دوست و مسئول بیش از پیش برجسته‌می‌کند و هشداری است برای ملت ایران. درنظربیاوریم که یک فاجعه اتمی – چه دراثر خطاهای انسانی- فنی باشد ( مانند فاجعه چرونوبیل)، چه دراثر قهر طبیعت (وقوع زلزله، سونامی – انفجارنیروگاهها درفوکوشیما)و چه- زبانم لال- پیآمد حمله خارجی به تأسیسات اتمی ایران و … – همچو مصیبت عمومی می تواند دفعتاً درایران نیز پیش آید و ملک و ملت ما را غافلگیرانه به یک ورطه مرگبارفروکشد.
    ازاین رو من گزارش وقایع گذشته و انتشار آگاهی نسبت به مخاطره‌های ناشی از سیاستهای ولایت ‌فقیه در این زمینه را به‌عنوان یک عُلقه میهنی و نوعی وطن دوستی عمیق مبارزان راه آزادی ایران می‌دانم.
    برای بقای ایران و ایرانی، حصول دموکراسی و حقوق‌بشر، به‌علاوه مناسبات صلح آمیز مبتنی بر احترام متقابل با همسایگان و جهانیان، بهترین و تجربه شده‌ترین مشی استراتژیک و معتبرترین تضمین امنیت ملی ایران است.
    ایران به لحاظ انرژی بردریایی از نفت و گاز نشسته، وانگهی درب تأسیس و گسترش انواع و اقسام نیروگاه ها از انرژیهای پاک و پایدار به روی ملت ما گشوده است. ایران،مطلقاً نیازی به انرژی و سلاح هسته‌یی ندارد. آیا صرف احتمال وقوع فجایعی که دفعتاً می‌توانند ملک و ملت ما را – دستکم دربعضی منطقه های کشور – خاکسترنشین کنند، طرح و بازبینی درسهای تاریخ و برانگیختن مخالفت ملی با پروژه اتمی رژیم را ضروری نمی‌کند؟
    وقتی تصاویر تکاندهنده انفجارهای اتمی در هیروشیما و مصیبتهای رویداده و هنوز باقیمانده ازآن تخریب اتمی، بعد فاجعه چرنوبیل و اکنون فوکوشیما، جلوی چشمم می گذرند، از عواقب احتمالی پروژه اتمی ولایت فقیه برای ملت ایران و امنیت ملی میهنمان تکان می‌خورم. به سهم خودم احساس مسئولیت می‌کنم، مایلم با انتشار دانستیها و آگاهیها توجه هموطنان و به ویژه کوشندگان پیکارآزادی را به این مهم جلب کنم. باید آگاهیها در این زمینه را بیش از پیش و پیوسته برای عموم پخش کرد.
    از ایام جوانی و دانشجویی، باکسب اطلاع از تجربه‌ها و علم وآگاهی سازمان «پزشکان بین‌الملل برای پیشگیری ازجنگ‌اتمی-Ippnw» اساساً با کاربرد این انرژی مخوف، و به‌ویژه سلاح هسته‌یی، سخت مخالف شده ام. خوشبختانه در مسئولیت کمیسیون محیط زیست شورای ملی مقاومت ایران،می‌توانم خط مشی مخالفت با اتمی شدن ایران و به ویژه مخالفت قطعی با ساختن بمب اتمی را صریحاً ،به مثابه سیاست رسمی، اعلام کنم: بله، ما خواهان ایرانی غیراتمی هستیم.

    بمب هیتلر – بمب خامنه ای

    موضوع «بمب هیتلر» در ارتباط با تلاشهای دستگاه خامنه‌ای از جهات‌گوناگون جالب توجه است. شماری شباهتها میان این دو پروژه هست که درزیر اشاره می کنم:
    پنهانکاری و وجود ریلهای گوناگون‌ کاری در پروژه هسته‌یی، به علل گوناگون ویژگی اصلی طرح و برنامه عملی نظام هیتلری در این زمینه بود. متفقین تا آخر جنگ وحتی به دلایل خاص- تا دهها‌سال پس از جنگ هم ازهمه ماجرا مطلع نشدند، برای هیتلر، مهمترین انگیزه و لزوم اختفاء در رسیدن به بمب اتمی و امکان کاربرد نظامی یا دستکم تهدید استفاده از آن در مرحله‌یی از جنگ جهانی مطرح بود که دیگر چشم‌انداز شکست آشکار شده بود. نازیها، در یکی دوسال آخر جنگ، به هرکار و تلاشی دست ‌زدندکه شاید بتوانند از شکست محتوم جلوگیری و بقای نظام را به صورتی تأمین کنند.
    خمینی و کل سران اصلی نظام ولایت ‌فقیه نیز در دوران جنگ با عراق (۱۳۶۴) پروژه اتمی را – که از دوره شاه به صورت عادی شروع شده بود- علاوه بر ریل علنی، به شیوه کاملاً مخفی دوباره به‌راه انداختند. پس ازمرگ خمینی، ابتدا محور رفسنجانی – خامنه ای و سپس خاتمی/ احمدی نژاد- خامنه ای، بعلاوه سران سپاه پاسداران که کارگزاران اجرایی پروژه اتمی بوده اند،با صرف مخارج سرسام‌آورو ساختن شبکه ای بین‌المللی و پنهانی این پروژه را تاکنون گسترش داده‌اند. بعد از پایان تحمیلی جنگ، این پروژه، از دیدگاه امنیتی ولایت ‌فقیه، به‌مثابه وسیله تهدید وباجگیری استراتژیک منطقه‌یی / جهانی، جهت حفظ و بقای رژیم اهمیت فزاینده پیدا کرده است. اینها، بنا به‌خصلت همه دیکتاتوریها، از تجربه‌های فروپاشی شرق ووقوع تغییرات دموکراتیک توسط جنبشهای مردمی در ممالک صاحب سلاح اتمی هیچ‌نیاموخته‌اند.
    عمده کار پروژه اتمی رژیم توسط تشکیلات وسیع و پنهانی در مراکز و واحدهای علمی، دانشگاهی و نظامی کشور صورت می‌گیرد و علاوه بر اینها، تارعنکوب گسترده‌یی در خاج کشوربرای خرید و انتقال مواد و ابزارو کارشناسان لازم به داخل کشور تنیده‌اند. به شهادت اسناد و مدارکی که شورای ملی مقاومت در کنفرانسهای متعدد به اطلاع افکار عمومی وسازمانهای ذیربط جهانی رسانده است، خامنه‌ای و دیگر دست اندرکاران پروژه اتمی، تاروپود اصلی پروژه‌ها را حتی از «مجلس» و وزرای خودشان هم مخفی نگه داشته‌اند. هیچ‌کس نمی‌داند بودجه این پروژه ۲۰ ساله ولایت‌فقیه چقدر است و از کجا تأمین می‌شود. معلوم نیست نظام کاری و تخصصی این طرحهای مرگبار دقیقاً به چه ترتیب است. مثلاًً، این پروژه از چه استاندارد پیشگیری خطر برای محیط زیست و مراکز جمعیتی اطراف خود برخوردار است…..
    ناگزیری رژیم در رابطه با کنترلهای بین‌المللی نه تنها از پنهانکاری نکاسته، بلکه بر پیچیدگی افزوده است. به‌رغم افشاشدن مخفی‌کاریها، رژیم کماکان کل این پروژه را روی دو ریل رسمی وغیررسمی (مخفی و چند شاخه ای) پیش می‌برد. آشکار است که هدف اصلی خامنه‌ای دستیابی به بمب است. این را دیگرهمه طرفهای بین المللی نیزمی دانند و علناً هم به آن اشاره می کنند. بمب اتمی به مثابه ضامن بقای جباریت حاکم بر ایران، تصورموهومی است که در این مورد نیز به خوش خیالی اواخر عمر سیاسی هیتلر بسیار شباهت دارد.
    همسانی دیگر این دو پروژه اتمی فاشیستی در این است که پروژه ژریم نیز، مثل زمان هیتلر، کلاً زیر دست نظامیان ایدئولوژیک و تندرو (پاسداران) اداره و اجرا می شود.
    شباهت جالب توجه دیگر این دو پروژه در وجه مخالف آنهاست یعنی در وجود بصیرت و همت شرافتمندانه طرفداران آزادی و مبارزان ضدفاشیستی ، که فارغ از زهر تبلیغات ناسیونالیسم کوری که هیتلر رواج می‌داد، وحالا هم، سر این پرونده اتمی، رژیم آخوندی تبلیغ می‌کند، آزادیخواهان و انساندوستان استوار با جدیت علیه این برنامه های فاجعه‌خیز به پا خاسته‌اند: اگر در آن زمان تلاش و فداکاری مکرر پارتیزانهای نروژی بود که برخی از مهمترین طرحهای نظام فاشیستی هیتلر – از همه مهمتر طرح تولید انبوه آب سنگین در نروژ اشغال‌شده و انتقال آن به مراکز اتمی آلمان- را نقش بر آب کرد و یا موضع دانشمندان باوجدان و بعضاً مبارز آلمانی(مثلاً اینشتین)بودکه خطر را به نیروهای ضدفاشیستی شناساندند، ویا شماری ازدانشمندان آلمانی، به لطایف‌الحیل از پیشبرد سریع کار طفره رفتند، در زمان ما نیز پیش از آن که کار ازکار بگذرد این شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران بود که اصل وجود ریلهای مخفی در پروژه اتمی ولایت‌ فقیه را برای اولین بار برملا کرد و چشم جهانیان را به روی واقعیات مخوفی گشود که پشت پرده تزویر ولایت فقیه پیش می رفت. از این جنبه‌ها شباهت این دو مورد واقعاً شگفت‌آوروبازبینی وقایع ۶۶ سال پیش واقعاً برای همه ایرانیان ، به‌خصوص برای گروههایی ازهموطنان که به این مهم بی توجه بوده اند، آموزنده و عبرت انگیز است.
    بمب هیتلر!
    آیا اصلاً بمب هیتلر ساخته شد و دستگاه انرژی اتمی نازیها موفق گردید علم به اسرار شکافتن اتم و تولید انرژی هسته‌یی را – که دانشمندان فیزیک هسته‌یی آلمان پیش از دیگران بدان دست یافته بودند- به عمل تبدیل وحتی به تولید بمب‌اتمی نائل آید؟
    جمله روی نواربا علامت نازیها: کیش مات به جنگ طلبان جهان! بمب هیتلر روی صفحه شطرنج بین المللی
    پژوهشهای بین‌المللی و مراجع رسمی و علمی «متفقین» تا همین یک دهه پیش، دستکم رسماً، براین نظر بودند که سازمان فیزیک هسته‌یی آلمان نازی در مسابقه ساختن بمب اتمی طی سالهای جنگ جهانی دوم خیلی از آمریکاییها عقب افتاد و به دلایلی چند نتوانست حتی نیروگاه اتمی بسازد، چه رسد که بمب اتمی تولید کند. اما حالا دیگر، بعد از انتشار آثار تحقیقاتی تازه و کتاب «بمب هیتلر»(۱) فرضیه مذکور مورد شک و تردید جدّی اهل فن واقع شده است. بنا به شرح وتفصیل و مدارک آمده در این کتاب، «بمب هیتلر»- در حد یک سلاح هسته یی تاکتیکی – که قدرت تخریب آن از بمبهای منفجره در هیروشیما – ناکازاکی کمتربوده، به واقع ساخته شد، این بمب زودتر از اولین بمب اتمی آمریکا در فاصله زمان کوتاهی پیش از پایان جنگ در آلمان چند بار با موفقیت مورد آزمایش قرار می‌گیرد، سرنوشت جنگ ولی رقم خورده بود و فاشیسم هیتلری خوشبختانه فرصت نیافت با آماده کردن موشکهای لازم از دستیابی متأخر به این سلاح در جهت تغییر مسیر شکست خود بهره برد.
    پس از فروپاشی شوروی و بلوک شرق اروپا، درب بسیاری آرشیوها به روی بازبینی اسناد و مدارک مهم تاریخی باز شد. در پی این تحولات، امکان پژوهشهای تازه در باره سابقه و روند تولید اورانیوم و پروژه‌های هسته‌یی در دوره حکومت نازیها فراهم آمد به‌خصوص پیگیری سرنوشت«بمب هیتلر» – که پیشتر نیز موضوع پرسشها وشایعه‌های زیاد بود-، از نو میسر گردید.
    راینر کارلش، یکی از محققین آلمانی این مسائل، موفق شد در مراکز مختلف آلمان شرقی سابق موضوع «تولید اورانیوم در سالهای ۱۹۳۹(شروع جنگ جهانی دوم) الی ۱۹۴۹ (سال بلوک بندی قطعی شرق و غرب وتثبیت جدایی دو آلمان) را دنبال کند ودر سال ۱۹۹۸ کتاب جامعی در این باره انتشار دهد.
    این کتا ب توجه اهل فن و نیز علاقمندان پیگیری جنبه‌های گوناگون این موضوع را جلب کرد. از جمله کسانی که هنوز مسأله بود و نبود «بمب هیتلر» را پیگیری می‌کردند، ژورنالیست تلویزیون، هایکو پترمن بود که به نویسنده کتاب مراجعه کرد و مجموعه حیرت‌انگیزی از گزارش و مصاحبه با شاهدان عینی را به اطلاع وی ‌رساند. اینها همگی در آغاز ماه مارس سال ۱۹۴۵ یعنی حدود دوماه پیش از پایان جنگ در آلمان، شاهد انفجار یک بمب اتمی کوچک در محلی از ایالت تورینگن (شمال شرقی آلمان کنونی) بوده‌اند. برخی از این گزارشها حاوی نقل قولهایی از گفتگو با برخی دانشمندان دخیل در پروژه مربوطه‌اند، بعضی دیگر تماشای انفجار از فاصله چندصد متری ویا ماجرای سوختن و نابودی بلافاصله صدهانفر از زندانیان جنگی و غیره را شرح می‌دهند که برای انجام کارهای جاری و احتمالاً بررسی آثار انفجار اتمی به محل آورده شده بودند. یکی از شاهدان، آخرین ناله‌های یک زندانی غیرآلمانی مشرف به مرگ را نقل می‌کند:
    «آتش، خیلیها فوراً مردند، رفتند، دود شدند، ناگهان نیست، زخمها بزرگ، خیلیها کور»(۲).
    شخص هیتلر طی دیداری که در ماه اوت ۱۹۴۴ با انتونسکو، رئیس‌جمهور رومانی داشت از مهابت قدرت تخریب نوعی بمب جدید سخن گفته بود که «در شعاع سه تاچهار کیلومتری از نقطه انفجار هر موجود انسانی را نابود خواهد کرد»(۳).
    آلبرت اشپر، وزیر تسلیحات هیتلر و نزدیکترین عضو کابینه به وی، در ژانویه ۱۹۴۵ ضمن گفتگویی در ضرورت پایداری و ادامه جنگ (جنگی که تا آن موقع بیش از ۵۰ میلیون کشته به جای گذاشته، سرزمینهای اروپا، بخش عظیم و پر جمعیت شوروی وبه‌خصوص خود کشور آلمان را ویران کرده بود و از یک سال پیشتر اکثر ژنرالهای صاحب صلاحیت نظامی آلمانی هم آن‌را باخته می‌دانستند و برای پایاندادن به ویرانیها و قربانیهای عظیم آلمان به خاتمه آن توصیه می‌کردند)، دلیل می‌آورد که نه:
    «ما باید یک سال دیگر تاب بیاوریم، بعد می‌توانیم برنده جنگ شویم… ماده منفجره تازه‌یی وجود دارد…[با اشاره به قوطی کبریت روی میز] یک مقدار ماده منفجره اتمی به اندازه این قوطی می‌تواند کل شهر نیویورک را از بین ببرد»(۴).
    حتی اوایل ماه مارس ۱۹۴۵، زمانی که دیگر نیروهای آمریکایی در غرب از رودخانه راین گذشته و ارتش سرخ شوروی در شرق به ۶۰کیلومتری برلین رسیده بودند، دیوانه‌های جنگ‌طلب هیتلری به امید «سلاح معجزه آسا» ول‌کن نبودند، هاینریش هیملر، رئیس اس.اس، طی گفتگویی با پزشک خودش چنین گفته بود:
    «ما هنوز آخرین سلاح معجزه‌آسایمان را وارد صحنه نکرده‌ایم… این سلاح تعیین‌کننده ما، قوه تخریبی دارد که هیچ‌کس تصور آن را هم نمی‌تواند بکند، یک یا دو شلیک کافیست و شهرهایی چون نیویورک یا لندن از صفحه روزگار حذف خواهند شد»(۵).
    گفته‌هایی از این قبیل، از زبان سران نازی، در ماههای پایانی حکومتشان به دفعات ابراز و ثبت شده بود. گویی در اصرار به ادامه جنگ خانمانسوز، پشتشان به چیزی گرم بوده است. ولی پس از پایان جنگ، این گفته‌ها دیگر مد نظر شرق و غرب نبودند (هر طرف شماری از دانشمندان فیزیک اتمی آلمان را به غنیمت گرفته و برده بود) و به‌ویژه ایالات متحده در پیگیری مجدد اسرار اتمی آلمان و بالا گرفتن بحث در افکار عمومی (پس از فاجعه انسانی هیروشیما –ناکازاکی) منفعتی نداشت، آنها یک بار در سال ۱۹۴۳ دنبال این مسأله رفته بودند و تاریخ بعدی هم براساس نتایج آن تجسس نوشته شد! ازنظر غرب پروژه اتمی آلمان نازی خیلی ازسطح پیشرفت آمریکا عقب مانده بود.(۶)
    اشتباه محاسبه آمریکا
    در اثر فعالیتهای اینشتین و سایر دانشمندان، به تدریج توجه دولت آمریکا جلب شد. درز اخبار مربوط به موفقیتهای «انجمن اورانیوم» به‌علاوه پیروزیهای سریع آلمان هیتلری در تصرف کشورهای همسایه – به‌خصوص اشغال بلژیک و فرانسه و خطر دستیابی هیتلر به معادن عظیم اورانیوم کنگو – دولت آمریکا سریعاً نگران و وارد عمل شد.در ماه ژوئیه ۱۹۴۳ برنامه عظیم تحقیقات اتمی معروف به «پروژه مانهاتان» با صدها دانشمند و بودجه بیش ازدو میلیارد دلار شروع به کار می‌کند. فرماندهی نظامی این برنامه به عهده ژنرال لسلی گلاوز است. وی جهت دریافت سطح پیشرفت نازیها گروهی را به اروپا اعزام می کند. یکی ازاین دانشمندان اعزامی سامویل گدسمیت است.وی ، صرفاً برپایه آن‌چه در استراسبورگ فرانسه کشف می کند( اوراق و مدارک انجمن اورانیوم) ، قاطعانه چنین گزارش می کند:
    « جای هیجگونه تردیدی نیست، مدارک موجود ثابت می کنند که آلمانها نه یک بمب اتمی دارند و نه می توانند به یک صورت قابل اجرا و عملی طرح ساختن آن را بریزند…»(۷)
    این ارزیابی و اشتباه محاسبه، سندیت و رسمیت پیدا می‌کند و یک سال بعد، اواخر ۱۹۴۴ نیز همین موضع توسط کمیسیون مشترک سازمانهای امنیت ایالات متحده و انگلستان تکرار می‌شود و به همین صورت به تاریخ‌نگاری رایج در غرب راه می‌باید.
    درواقع امراما، نازیها فراسوی «انجمن اورانیوم»، به صورت پنهانی چند ریل تحقیقاتی، و به‌خصوص عملیاتی، به منظورساختن نیروگاه و تلاش برای تولید بمب به وجود آورده بودند. دربخش نظامی، درحوزه نیروهای زمینی، دریایی و هوایی واحدهائی جدا ازهم به طور موازی به تحقیق و آزمایش در زمینه‌های هسته‌یی مشغول‌ بودند. به فرمان هیتلر حتی در بخش اداره پست سراسری کشور، یک واحد نسبتاً بزرگ، فعال و کارآمد هسته ای به وجود آمده بود. نه تنها در برلین دو مرکز علمی و آزمایشی در این زمینه کار می‌ کرد، بلکه پنهانی در مراکز دانشگاهی و واحدهای پوششی در هامبورگ، گوتینگن، لایپزیک، کلن، روگن، اشتادتیلم،و حتی در شهرهای تصرف شده و تحت اشغال چون وین و استراسبورگ واحدهای علمی و عملی بدون رابطه افقی با هم مشغول به کارشده بودند…
    ولی راینرکارلش کتاب« بمب هیتلر»را، نه بر اساس صرفاً گزارشهای اطلاعاتی غرب، بلکه با بررسی و پیگیری روند درونی پروژه هسته ای پنهانی رژیم هیتلر و شواهد و مدارک گروههای متنوع کاری آن می نویسد. البته گزارشهای سرویسهای خارجی دیگر نیز مورد توجه قرار می‌گیرند، مثلاً به متن نامه‌یی اشاره می‌شود که ایگور کورخاتف، رئیس پروژه اتمی شوروی به تاریخ ۳۰مارس ۱۹۴۵ به استالین می‌نویسد. در این نامه از وقوع یک آزمایش اتمی در آلمان خبر داده می‌شود(۸).
    آن چه خواننده را به تعجب وامی‌دارد این واقعیت است که عمده توجه تاریخ‌نگاران رسمی و حتی گزارشهای سرویسهای غربی صرفاً به فعالیتهای معروفترین بخش پروژه، یعنی نتایج و کار «انجمن اورانیوم» و نوشته‌های فیزیکدانهای شهیر مثل هایزنبرگ معطوف است. ولی از روند فعالیتهای مخفی هسته ای وسازماندهیهای پیچیده آلمان نازی دراین زمینه، از واحدهای پرشمارو موازی پژوهشی و عملیاتی که در طول سالهای جنگ بی سروصداکار می‌کرده‌اند وسرانجام نیز«بمب هیتلر» را می سازند و آزمایش می کنند، درمجموعه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا گزارشی موجود نبود!
    مسأله این است که ریل اصلی و چندشاخه فعالیتهای اتمی در دوره هیتلر به‌کلی پنهانی و جدا ازهم ازبالا سازماندهی شده بود و «پیشوا» در کار سازماندهی و اختفای پروژه اتمی خود تا به آخر پیش رفت. دراثبات این پروسه، اسناد و شرح و تفصیل و دلایل فراوان در کتاب «بمب هیتلر» به چشم می‌خورد. یکی از مهمترین اینها، متن نوشته‌یی است به قلم پرفسور اریش شومن، رئیس بخش پروهش اداره تسلیحات ارتش آلمان نازی و یک شخصیت محوری پروژه اتمی هیتلر. این نوشته که وجود آن به‌واسطه اشاره درنامه‌های دیگران مسلم ولی سالیان دراز گمشده و از دست رفته به شمار می‌آمد، سرانجام در سال‌۲۰۰۴ پیدا می‌شود و مورد استفاده نویسندهکتاب قرار می‌گیرد. پرفسور شومن در این متن مورخ ۱۹۴۹ ، در توافق باهمکاران سابق خود، به شرح و تفصیل بسیاری از پروژه‌های علمی دوران نازیها می‌پردازد و… معلوم می‌شود که به لحاظ تئوریک و دستورالعمل ساختمان بمب – برخلاف ارزیابی گدسمیت و دیگران- دستگاه کاری نازیها سه چهار سال پیش از اولین بمب هیدروژنی آمریکاییها و شورویها توان طرح وساختمان این بمب را داشته‌اند. موانع‌ کار مربوط به صحنه عملی و تهیه مواد لازم بوده است.
    این نوشته حسّاس، ظاهراً در همان تاریخ نگارش برای چاپ و انتشار آماده می‌شده که همکاران قدیمی شومن با پخش آن مخالفت می‌کنند و نویسنده به خواست آنها قرارداد انتشار را لغو می‌کند و متن از چشم افکار‌عمومی و محققان دور می‌ماند تا بعد از مرگ وی در آثار به جا‌مانده‌اش کشف می‌شود. اشاره صریح به لزوم پنهانکاری شدید در مورد دستاوردهای حساس علمی و عملی پروژه هسته‌یی، ازجمله نکات بسیار بااهمیت این متن است. مینویسد:
    «اگر میبینیم که تاکنون هیچ مطلبی درباره آزمایشهای [اتمی] که نزدیکیهای خاتمه جنگ در آلمان برنامه‌ریزی و تدارک دیده شده بود، گزارش نشده است، علت این است که تنها شمار اندکی از دانشمندان از ماوقع مطلع بودند و پرونده‌های مربوطه نیز در آوریل‌۱۹۴۵ باید نابود می‌شدند»(۹).
    نتیجه
    ریل پنهانی پژوهش و تولید بمب اتمی، نه تنها یکی از دو‌ امکان، بلکه ریل اصلی و چندشاخه فعالیتهای هسته‌یی رژیم هیتلری بود. همین رویه را رژیم خامنه ای نیز دردستورکار داشته و تاکنون پیش برده است. منتهی، بنا به‌سابقه ۲۲ساله اخیر، با سازماندهی و شبکه بندی پیچیده تر و سرمایه گذاری وسیعتر.
    دولتهای غربی مرتکب اشتباه محاسبه وخیمی می‌شوند هرآینه تصور‌کنند با ادامه سیاست مماشات و احیاناً نوعی بند وبست بعلاوه بذل و بخشش سوخت هسته‌یی به رژیم، می‌توانند مسیر کارهای مخفی تحت فرمان خامنه ای را کنترل و کور کنند.
    عبرت تاریخ و تجربه کره شمالی جلو چشمشان است، اگرسیاستهای فعلی تحریم را با تحریم نفت و بنزین، با تحریم سیاسی و خلاصه «سیاست تغییر» جایگزین نکنند، «بمب خامنه‌ای» نیز دیریا زود روی دستشان می‌ماند. البته، شانسی که منطقه و جهان در این بین یافته، درادامه و تشدید پیکار آزادی مردم ایرانست.
    امیدوارم، تحت تأثیراین پیکارملی، شمارفزاینده ای از دانشمندان فیزیک هسته ای و دیگراستادان دخیل در پروژه تولید «بمب خامنه ای»، به هرترتیب که می دانند و می توانند، از ادامه همکاری دست شویند.
    و امیدوارم خیزشهای مردمی هرچه زودتربه نتیجه مطلوب نسلهای به پاخاسته منجرشوند. بی تردید، با حذف رژیم ولایت فقیه ازصحنه، سایه شوم فجایع گوناگون اتمی نیز از سرملک و ملت ایران دورخواهد شد.
    ۱۴ مارس ۲۰۱۱ کریم قصیم
    با تشکر از شما و با اهمیت بالای این مقاله اگر در توان شماست لطف کرده و انرا درج بفرمائید

  • ایرانی عاشق ایران

    منابع و تو ضیحات
    ۱- در آستانه برنامه‌ها و مراسم شصتمین سالگرد تسلیم آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپا (اوایل ماه می ۲۰۰۵) کتاب قطوری به قلم راینرکارلش توسط مؤسسه معتبر «انتشارات آلمان» به‌بازار آمد به‌نام «بمب هیتلر»! عنوان دوم این کتاب از «تاریخچه آزمایشهای هسته‌یی پنهانی آلمان» در دوره حکومت هیتلر پرده برمی‌دارد. نویسنده که پیشتر (۱۹۹۸) با انتشار یک اثر پژوهشی به نام «مسابقه تولید اورانیوم در سالهای ۱۹۴۹-۱۹۳۹) باردیگر توجه محافل علمی را به این مسأله جلب کرده بود، این دفعه، با همکاری یک ژورنالیست تلویزیون (هایکو پترمن)، که ازسالها قبل نشانه‌ها و شواهد مربوط به ساختن بمب را پیگیری می‌کرد، حاصل چند سال تلاش و تحقیق گسترده را به‌آگاهی افکار‌عمومی می‌رساند. چند سال قبل، برخی مورخین انگلیسی و آمریکایی در همین راستا مطالبی منتشر کرده بودند. ولی هیچکس- با پیگیری درازمدت، بررسی وسیع منابع بایگانیهای شوروی سابق و مراکز دیگر به‌علاوه رجوع به آزمایشهای میدانی در محلهای مورد ادعا- چنین نتایج حساس و جالب توجه عرضه نکرده بود.
    ۲ – به نقل ازپروتکل جوابیه شهروندی به نام هاینس واکسموت، نگهداری شده در آرشیو شهر آرنشتاد، در سال ۱۹۶۲ یک گروه کاری حزب سوسیالیست متحده، حزب حاکم جمهوری دموکراتیک آلمان، در‌باره مسأله انفجار اتمی در ماه مارس ۱۹۴۵ و عواقب آن از کسانی که آن زمان شاهد ماوقع بوده‌اند سؤالاتی می‌کند.
    ۳- گفتگوی هیتلر- آنتونسکو در روز ۵ اوت ۱۹۴۴، به نقل از کتاب «دولتمردان و دیپلماتها نزد هیتلر» مجلد دوم ص۴۸۴،
    ۴- به نقل ازکتاب آلمانی ماتیاس اشمیت«آلبرت اشپر» مونیخ ۱۹۸۲، ص ۹،
    ۵- ص ۱۳ کتاب «بمب هیتلر»، به نقل ازکتاب فلیکس کرستن:« Samtel med Himmle» استکهلم ۱۹۴۷ ص ۲۷۹،
    ۶- ازنظر غرب سابقه پرونده اتمی آلمان، به‌طور خلاصه از این قراربود:
    پس از روی کار آمدن هیتلر در سال‌۱۹۳۳، فعالیتهای فیزیک جدید بیش از پیش ازجانب دولت سازماندهی وحمایت مالی می‌شود. با وجودی که شماری از دانشمندان نخبه، از‌جمله اینشتین، کشور راترک می‌کنند، فیزیک هسته‌یی آلمان به کشفهای خیلی مهم دست می‌یابد، در دسامبر ۱۹۳۸ اتوهان و فریتس اشتراسمن موفق به شکافتن هسته اتم اورانیوم می‌شوند، این کشف به علاوه دسترسی حکومت هیتلر به معادن اورانیوم شرایط مقدماتی برای ساختن نیروگاه و حتی بمب اتمی را فراهم می‌کند، این وضعیت ازچشم دانشمندان یهودی تبار مهاجرت کرده به آمریکا دور نمی‌ماند، خیلیها خطر را متوجه می‌شوند، ولی آمریکاییها حتی پس از شروع جنگ جهانی دوم نیز گوششان به حرفهای دانشمندان یهودی بدهکار نیست. اِنریکو فِرمی در ۱۷ مارس ۱۹۳۹ به نیروی دریایی آمریکا نامه می‌نویسد وصریحاً خطر تولید بمب‌ را هشدار می‌دهد. باز هم کسی جدی نمی‌گیرد. شماری از این دانشمندان به آلبرت اینشتین مراجعه می‌کنند. او که به‌عنوان برنده جایزه نوبل و شخصیت انسان ‌دوست و ضدجنگ شهرت و اعتبار جهانی دارد، در دوم اوت ۱۹۳۹ نامه‌یی به پرزیدنت روزولت، رئیس جمهور آمریکا، می‌نویسد و عواقب احتمالی جلوافتادن نظام نازی در تولید بمب اتمی و خطر نابودی شهرها را توضیح می‌دهد. روزولت به این شکل واکنش نشان می‌دهد که یک کمیسیون مشورتی در این مورد درست می ‌کند و بس، کار دیگری صورت نمی‌گیرد. اینشتین و دانشمندان دیگر که از سرعت گرفتن کوششهای هسته‌یی آلمان باخبرو از کم توجهی دولت آمریکا و انگلیس بسیار نگران هستند، روشنگری و فعالیتهای افشاگرانه را شدت میبخشند.
    روز اول سپتامبر ۱۹۳۹ هیتلر به لهستان حمله می‌کند و جنگ جهانی دوم شروع می‌شود. تا این هنگام، یک گروه بزرگ از دانشمندان آلمانی، ازجمله اتوهان و همکارانش، تحت عنوان «انجمن اورانیوم» زیر نظر وزارت آموزش و پژوهش، و گروه دیگری زیر نظر اداره تسلیحات ارتش به تحقیقات مربوط به اورانیوم و انرژی اتمی مشغول هستند. «انجمن اوران»، که فیزیکدان تراز اول آلمانی ورنر هایزنبرگ هم درجلسات بعدی‌اش شرکت می‌کند، فراسوی آلمان شهرت بین‌المللی می‌یابد.ولی با شروع جنگ رفته رفته آن واحدهای علمی که زیر نظر بخش نظامی کار می‌کنند بودجه و امکانات علمی-پرسنلی وسیعتری به دست می‌آورند. باشروع جنگ کلیه فعالیتهای مربوطه به صورت پنهانی ادامه می‌یابند. حتی در ژانویه ۱۹۴۰ فرمانی در این مورد ازجانب شخص هیتلر صادر و همه دانشمندان و دستاندرکاران آلمانی موظف به پنهانکاری و حفظ اسرار می‌شوند.
    ایالت متحده، درسال ۱۹۴۳ گروهی ازدانشمندان را برای کسب اطلاع ازسطح پیشرفت آلمان نازی، به اروپا می فرستد. افراد این گروه در فرانسه به مدارکی دست می یابند حاکی ازضعف علمی « انجمن اورانیوم» و همین ارزیابی را به ژنرال لسلی گلاوز، رئیس پروژه اتمی آمریکا، گزارش می دهند. در حالی که رژیم نازی درهمان زمان ریلهای متعدد دیگری را برای پژوهش و آزمایشات هسته ای تغبیه کرده بود.
    ۷-ص ۱۴کتاب آلمانی «بمب هیتلر» به‌نقل از کتاب «تاریخچه پنهانی بمب اتمی آلمان» نوشته توماس پاورس، هامبورگ ۱۹۹۳، ص ۵۰۶،
    ۸-ص ۲۱ کتاب کارلش، به‌نقل از کتاب روسی منتشره توسط انستیتو کورخاتف در مسکو (۲۰۰۲)، درباره برنامه اتمی شوروی ۱۹۴۵-۱۹۳۸ ،
    ۹-توضیح شماره ۴۶، ص ۳۴۶ کتاب «بمب هیتلر»،

  • ایرانی عاشق ایران

    منابع و تو ضیحات
    ۱- در آستانه برنامه‌ها و مراسم شصتمین سالگرد تسلیم آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپا (اوایل ماه می ۲۰۰۵) کتاب قطوری به قلم راینرکارلش توسط مؤسسه معتبر «انتشارات آلمان» به‌بازار آمد به‌نام «بمب هیتلر»! عنوان دوم این کتاب از «تاریخچه آزمایشهای هسته‌یی پنهانی آلمان» در دوره حکومت هیتلر پرده برمی‌دارد. نویسنده که پیشتر (۱۹۹۸) با انتشار یک اثر پژوهشی به نام «مسابقه تولید اورانیوم در سالهای ۱۹۴۹-۱۹۳۹) باردیگر توجه محافل علمی را به این مسأله جلب کرده بود، این دفعه، با همکاری یک ژورنالیست تلویزیون (هایکو پترمن)، که ازسالها قبل نشانه‌ها و شواهد مربوط به ساختن بمب را پیگیری می‌کرد، حاصل چند سال تلاش و تحقیق گسترده را به‌آگاهی افکار‌عمومی می‌رساند. چند سال قبل، برخی مورخین انگلیسی و آمریکایی در همین راستا مطالبی منتشر کرده بودند. ولی هیچکس- با پیگیری درازمدت، بررسی وسیع منابع بایگانیهای شوروی سابق و مراکز دیگر به‌علاوه رجوع به آزمایشهای میدانی در محلهای مورد ادعا- چنین نتایج حساس و جالب توجه عرضه نکرده بود.
    ۲ – به نقل ازپروتکل جوابیه شهروندی به نام هاینس واکسموت، نگهداری شده در آرشیو شهر آرنشتاد، در سال ۱۹۶۲ یک گروه کاری حزب سوسیالیست متحده، حزب حاکم جمهوری دموکراتیک آلمان، در‌باره مسأله انفجار اتمی در ماه مارس ۱۹۴۵ و عواقب آن از کسانی که آن زمان شاهد ماوقع بوده‌اند سؤالاتی می‌کند.
    ۳- گفتگوی هیتلر- آنتونسکو در روز ۵ اوت ۱۹۴۴، به نقل از کتاب «دولتمردان و دیپلماتها نزد هیتلر» مجلد دوم ص۴۸۴،
    ۴- به نقل ازکتاب آلمانی ماتیاس اشمیت«آلبرت اشپر» مونیخ ۱۹۸۲، ص ۹،
    ۵- ص ۱۳ کتاب «بمب هیتلر»، به نقل ازکتاب فلیکس کرستن:« Samtel med Himmle» استکهلم ۱۹۴۷ ص ۲۷۹،
    ۶- ازنظر غرب سابقه پرونده اتمی آلمان، به‌طور خلاصه از این قراربود:
    پس از روی کار آمدن هیتلر در سال‌۱۹۳۳، فعالیتهای فیزیک جدید بیش از پیش ازجانب دولت سازماندهی وحمایت مالی می‌شود. با وجودی که شماری از دانشمندان نخبه، از‌جمله اینشتین، کشور راترک می‌کنند، فیزیک هسته‌یی آلمان به کشفهای خیلی مهم دست می‌یابد، در دسامبر ۱۹۳۸ اتوهان و فریتس اشتراسمن موفق به شکافتن هسته اتم اورانیوم می‌شوند، این کشف به علاوه دسترسی حکومت هیتلر به معادن اورانیوم شرایط مقدماتی برای ساختن نیروگاه و حتی بمب اتمی را فراهم می‌کند، این وضعیت ازچشم دانشمندان یهودی تبار مهاجرت کرده به آمریکا دور نمی‌ماند، خیلیها خطر را متوجه می‌شوند، ولی آمریکاییها حتی پس از شروع جنگ جهانی دوم نیز گوششان به حرفهای دانشمندان یهودی بدهکار نیست. اِنریکو فِرمی در ۱۷ مارس ۱۹۳۹ به نیروی دریایی آمریکا نامه می‌نویسد وصریحاً خطر تولید بمب‌ را هشدار می‌دهد. باز هم کسی جدی نمی‌گیرد. شماری از این دانشمندان به آلبرت اینشتین مراجعه می‌کنند. او که به‌عنوان برنده جایزه نوبل و شخصیت انسان ‌دوست و ضدجنگ شهرت و اعتبار جهانی دارد، در دوم اوت ۱۹۳۹ نامه‌یی به پرزیدنت روزولت، رئیس جمهور آمریکا، می‌نویسد و عواقب احتمالی جلوافتادن نظام نازی در تولید بمب اتمی و خطر نابودی شهرها را توضیح می‌دهد. روزولت به این شکل واکنش نشان می‌دهد که یک کمیسیون مشورتی در این مورد درست می ‌کند و بس، کار دیگری صورت نمی‌گیرد. اینشتین و دانشمندان دیگر که از سرعت گرفتن کوششهای هسته‌یی آلمان باخبرو از کم توجهی دولت آمریکا و انگلیس بسیار نگران هستند، روشنگری و فعالیتهای افشاگرانه را شدت میبخشند.
    روز اول سپتامبر ۱۹۳۹ هیتلر به لهستان حمله می‌کند و جنگ جهانی دوم شروع می‌شود. تا این هنگام، یک گروه بزرگ از دانشمندان آلمانی، ازجمله اتوهان و همکارانش، تحت عنوان «انجمن اورانیوم» زیر نظر وزارت آموزش و پژوهش، و گروه دیگری زیر نظر اداره تسلیحات ارتش به تحقیقات مربوط به اورانیوم و انرژی اتمی مشغول هستند. «انجمن اوران»، که فیزیکدان تراز اول آلمانی ورنر هایزنبرگ هم درجلسات بعدی‌اش شرکت می‌کند، فراسوی آلمان شهرت بین‌المللی می‌یابد.ولی با شروع جنگ رفته رفته آن واحدهای علمی که زیر نظر بخش نظامی کار می‌کنند بودجه و امکانات علمی-پرسنلی وسیعتری به دست می‌آورند. باشروع جنگ کلیه فعالیتهای مربوطه به صورت پنهانی ادامه می‌یابند. حتی در ژانویه ۱۹۴۰ فرمانی در این مورد ازجانب شخص هیتلر صادر و همه دانشمندان و دستاندرکاران آلمانی موظف به پنهانکاری و حفظ اسرار می‌شوند.
    ایالت متحده، درسال ۱۹۴۳ گروهی ازدانشمندان را برای کسب اطلاع ازسطح پیشرفت آلمان نازی، به اروپا می فرستد. افراد این گروه در فرانسه به مدارکی دست می یابند حاکی ازضعف علمی « انجمن اورانیوم» و همین ارزیابی را به ژنرال لسلی گلاوز، رئیس پروژه اتمی آمریکا، گزارش می دهند. در حالی که رژیم نازی درهمان زمان ریلهای متعدد دیگری را برای پژوهش و آزمایشات هسته ای تغبیه کرده بود.
    ۷-ص ۱۴کتاب آلمانی «بمب هیتلر» به‌نقل از کتاب «تاریخچه پنهانی بمب اتمی آلمان» نوشته توماس پاورس، هامبورگ ۱۹۹۳، ص ۵۰۶،
    ۸-ص ۲۱ کتاب کارلش، به‌نقل از کتاب روسی منتشره توسط انستیتو کورخاتف در مسکو (۲۰۰۲)، درباره برنامه اتمی شوروی ۱۹۴۵-۱۹۳۸ ،
    ۹-توضیح شماره ۴۶، ص ۳۴۶ کتاب «بمب هیتلر»،

    • دوست ارجمند و گرامی. با سپاس از پاسخ شما.
      نوشته شما طولانی و نیاز به وقت و آرامش زیاد دارد تا با دقت و امعان نظر بدان نگاه کند و پاسخ دهد. اکنون من در شرایطی نیستم که وقت آزاد داشته باشم. ولی بی تردید، آن را می خوانم و به شما دیدگاه خود را خواهم گرفت.
      شاد، و سربلند باشید.، سهراب ارژنگ

    • دوست ارجمند و گرامی. با سپاس از پاسخ شما.
      نوشته شما طولانی و نیاز به وقت و آرامش زیاد دارد تا با دقت و امعان نظر بدان نگاه کند و پاسخ دهد. اکنون من در شرایطی نیستم که وقت آزاد داشته باشم. ولی بی تردید، آن را می خوانم و به شما دیدگاه خود را خواهم گرفت.
      شاد، و سربلند باشید.، سهراب ارژنگ

  • ایرانی عاشق ایران

    منابع و تو ضیحات
    ۱- در آستانه برنامه‌ها و مراسم شصتمین سالگرد تسلیم آلمان نازی و پایان جنگ جهانی دوم در اروپا (اوایل ماه می ۲۰۰۵) کتاب قطوری به قلم راینرکارلش توسط مؤسسه معتبر «انتشارات آلمان» به‌بازار آمد به‌نام «بمب هیتلر»! عنوان دوم این کتاب از «تاریخچه آزمایشهای هسته‌یی پنهانی آلمان» در دوره حکومت هیتلر پرده برمی‌دارد. نویسنده که پیشتر (۱۹۹۸) با انتشار یک اثر پژوهشی به نام «مسابقه تولید اورانیوم در سالهای ۱۹۴۹-۱۹۳۹) باردیگر توجه محافل علمی را به این مسأله جلب کرده بود، این دفعه، با همکاری یک ژورنالیست تلویزیون (هایکو پترمن)، که ازسالها قبل نشانه‌ها و شواهد مربوط به ساختن بمب را پیگیری می‌کرد، حاصل چند سال تلاش و تحقیق گسترده را به‌آگاهی افکار‌عمومی می‌رساند. چند سال قبل، برخی مورخین انگلیسی و آمریکایی در همین راستا مطالبی منتشر کرده بودند. ولی هیچکس- با پیگیری درازمدت، بررسی وسیع منابع بایگانیهای شوروی سابق و مراکز دیگر به‌علاوه رجوع به آزمایشهای میدانی در محلهای مورد ادعا- چنین نتایج حساس و جالب توجه عرضه نکرده بود.
    ۲ – به نقل ازپروتکل جوابیه شهروندی به نام هاینس واکسموت، نگهداری شده در آرشیو شهر آرنشتاد، در سال ۱۹۶۲ یک گروه کاری حزب سوسیالیست متحده، حزب حاکم جمهوری دموکراتیک آلمان، در‌باره مسأله انفجار اتمی در ماه مارس ۱۹۴۵ و عواقب آن از کسانی که آن زمان شاهد ماوقع بوده‌اند سؤالاتی می‌کند.
    ۳- گفتگوی هیتلر- آنتونسکو در روز ۵ اوت ۱۹۴۴، به نقل از کتاب «دولتمردان و دیپلماتها نزد هیتلر» مجلد دوم ص۴۸۴،
    ۴- به نقل ازکتاب آلمانی ماتیاس اشمیت«آلبرت اشپر» مونیخ ۱۹۸۲، ص ۹،
    ۵- ص ۱۳ کتاب «بمب هیتلر»، به نقل ازکتاب فلیکس کرستن:« Samtel med Himmle» استکهلم ۱۹۴۷ ص ۲۷۹،
    ۶- ازنظر غرب سابقه پرونده اتمی آلمان، به‌طور خلاصه از این قراربود:
    پس از روی کار آمدن هیتلر در سال‌۱۹۳۳، فعالیتهای فیزیک جدید بیش از پیش ازجانب دولت سازماندهی وحمایت مالی می‌شود. با وجودی که شماری از دانشمندان نخبه، از‌جمله اینشتین، کشور راترک می‌کنند، فیزیک هسته‌یی آلمان به کشفهای خیلی مهم دست می‌یابد، در دسامبر ۱۹۳۸ اتوهان و فریتس اشتراسمن موفق به شکافتن هسته اتم اورانیوم می‌شوند، این کشف به علاوه دسترسی حکومت هیتلر به معادن اورانیوم شرایط مقدماتی برای ساختن نیروگاه و حتی بمب اتمی را فراهم می‌کند، این وضعیت ازچشم دانشمندان یهودی تبار مهاجرت کرده به آمریکا دور نمی‌ماند، خیلیها خطر را متوجه می‌شوند، ولی آمریکاییها حتی پس از شروع جنگ جهانی دوم نیز گوششان به حرفهای دانشمندان یهودی بدهکار نیست. اِنریکو فِرمی در ۱۷ مارس ۱۹۳۹ به نیروی دریایی آمریکا نامه می‌نویسد وصریحاً خطر تولید بمب‌ را هشدار می‌دهد. باز هم کسی جدی نمی‌گیرد. شماری از این دانشمندان به آلبرت اینشتین مراجعه می‌کنند. او که به‌عنوان برنده جایزه نوبل و شخصیت انسان ‌دوست و ضدجنگ شهرت و اعتبار جهانی دارد، در دوم اوت ۱۹۳۹ نامه‌یی به پرزیدنت روزولت، رئیس جمهور آمریکا، می‌نویسد و عواقب احتمالی جلوافتادن نظام نازی در تولید بمب اتمی و خطر نابودی شهرها را توضیح می‌دهد. روزولت به این شکل واکنش نشان می‌دهد که یک کمیسیون مشورتی در این مورد درست می ‌کند و بس، کار دیگری صورت نمی‌گیرد. اینشتین و دانشمندان دیگر که از سرعت گرفتن کوششهای هسته‌یی آلمان باخبرو از کم توجهی دولت آمریکا و انگلیس بسیار نگران هستند، روشنگری و فعالیتهای افشاگرانه را شدت میبخشند.
    روز اول سپتامبر ۱۹۳۹ هیتلر به لهستان حمله می‌کند و جنگ جهانی دوم شروع می‌شود. تا این هنگام، یک گروه بزرگ از دانشمندان آلمانی، ازجمله اتوهان و همکارانش، تحت عنوان «انجمن اورانیوم» زیر نظر وزارت آموزش و پژوهش، و گروه دیگری زیر نظر اداره تسلیحات ارتش به تحقیقات مربوط به اورانیوم و انرژی اتمی مشغول هستند. «انجمن اوران»، که فیزیکدان تراز اول آلمانی ورنر هایزنبرگ هم درجلسات بعدی‌اش شرکت می‌کند، فراسوی آلمان شهرت بین‌المللی می‌یابد.ولی با شروع جنگ رفته رفته آن واحدهای علمی که زیر نظر بخش نظامی کار می‌کنند بودجه و امکانات علمی-پرسنلی وسیعتری به دست می‌آورند. باشروع جنگ کلیه فعالیتهای مربوطه به صورت پنهانی ادامه می‌یابند. حتی در ژانویه ۱۹۴۰ فرمانی در این مورد ازجانب شخص هیتلر صادر و همه دانشمندان و دستاندرکاران آلمانی موظف به پنهانکاری و حفظ اسرار می‌شوند.
    ایالت متحده، درسال ۱۹۴۳ گروهی ازدانشمندان را برای کسب اطلاع ازسطح پیشرفت آلمان نازی، به اروپا می فرستد. افراد این گروه در فرانسه به مدارکی دست می یابند حاکی ازضعف علمی « انجمن اورانیوم» و همین ارزیابی را به ژنرال لسلی گلاوز، رئیس پروژه اتمی آمریکا، گزارش می دهند. در حالی که رژیم نازی درهمان زمان ریلهای متعدد دیگری را برای پژوهش و آزمایشات هسته ای تغبیه کرده بود.
    ۷-ص ۱۴کتاب آلمانی «بمب هیتلر» به‌نقل از کتاب «تاریخچه پنهانی بمب اتمی آلمان» نوشته توماس پاورس، هامبورگ ۱۹۹۳، ص ۵۰۶،
    ۸-ص ۲۱ کتاب کارلش، به‌نقل از کتاب روسی منتشره توسط انستیتو کورخاتف در مسکو (۲۰۰۲)، درباره برنامه اتمی شوروی ۱۹۴۵-۱۹۳۸ ،
    ۹-توضیح شماره ۴۶، ص ۳۴۶ کتاب «بمب هیتلر»،

  • ایرانی عاشق ایران

    در این یاداشت مقاله ای را از یک هموطن در خصوص مجاهدین ثبت میکنم تا اگر اقای سهراب صلاح دونستند و فرصتی داشتند تا مقاله را بخونند میتوانند در صورت موافقت برای ان دسته از ایرانیانی که سوال و انتقاد از مجاهدین دارند در
    سایت درج کنند البته درج یک مقاله دلیل بر تایید و یا مخالفت نیست شاد باشید
    http://www.aftabkaran.com/pdf/Jomhorikhoahi-enghlabi-iranrahami.pdf

  • ایرانی عاشق ایران

    در این یاداشت مقاله ای را از یک هموطن در خصوص مجاهدین ثبت میکنم تا اگر اقای سهراب صلاح دونستند و فرصتی داشتند تا مقاله را بخونند میتوانند در صورت موافقت برای ان دسته از ایرانیانی که سوال و انتقاد از مجاهدین دارند در
    سایت درج کنند البته درج یک مقاله دلیل بر تایید و یا مخالفت نیست شاد باشید
    http://www.aftabkaran.com/pdf/Jomhorikhoahi-enghlabi-iranrahami.pdf

  • ایرانی عاشق ایران

    در این یاداشت مقاله ای را از یک هموطن در خصوص مجاهدین ثبت میکنم تا اگر اقای سهراب صلاح دونستند و فرصتی داشتند تا مقاله را بخونند میتوانند در صورت موافقت برای ان دسته از ایرانیانی که سوال و انتقاد از مجاهدین دارند در
    سایت درج کنند البته درج یک مقاله دلیل بر تایید و یا مخالفت نیست شاد باشید
    http://www.aftabkaran.com/pdf/Jomhorikhoahi-enghlabi-iranrahami.pdf

  • ایرانی عاشق ایران

    در این یاداشت مقاله ای را از یک هموطن در خصوص مجاهدین ثبت میکنم تا اگر اقای سهراب صلاح دونستند و فرصتی داشتند تا مقاله را بخونند میتوانند در صورت موافقت برای ان دسته از ایرانیانی که سوال و انتقاد از مجاهدین دارند در
    سایت درج کنند البته درج یک مقاله دلیل بر تایید و یا مخالفت نیست شاد باشید
    http://www.aftabkaran.com/pdf/Jomhorikhoahi-enghlabi-iranrahami.pdf