بخش دوم، آزادی چیست، و جای آن کجاست؟ ۰

اجتماع زن و مرد باهم، و در کنار هم در مالزی دیده می شود.

اجتماع زن و مرد باهم، و در کنار هم در مالزی دیده می شود.

در بخش نخست، با دیکتاتوری، و رژیم های دیکتاتور و زورگو،  آشنا شدیم . در این بخش به آزادی می پردازیم، و به  گفتگوی کوتاهی در مورد آزادی، آزادمنشی و رژیم های دموکرات و آزاد، می پردازیم.

آزادی و دموکراسی در مقابل و برابر دیکتاتوری قرار می گیرد. آزادی و آزادی خواهی می تواند در وجود، در خوی، و در سرشت ما وجود داشته باشد، ولی بر اثر آموزش نا درست، و سمپاشی عوامل محیطی، جای خود را به دیکتاتوری و زورگویی می دهد.
به گفته دیگر، آزادی خواهی و آزادی طلبی مانند دیکتاتوری اکتسابی است و از تربیت و آموزش خانواده، جامعه، و محیط های آموزشی نتیجه گرفته می شود.
در یک جامعه دیکتاتوری و بسته، بیشتر مردم به طور ناخواسته دیکتاتور و زورگو بار می آیند. کمتر دیده می شود که از یک پدر و مادر دیکتاتور و زورگو، فرزندانی آزاده و دمکرات به وجود آیند.

مجتبی خامنه ای، در زیر تربیت و برداشت های ذهنی پدر جنایت کار خود، جنایت کار بار می آید، و فرماندهی آدم کشان و قداره کشان را در کشتار مردم بر عهده می گیرد. سیف الاسلام فرزند قذافی نیز فرماندهی کشتار مردم لیبی را بر عهده دارد.

در مدت ۳۲ سال حکومت فاشیستی و ضد بشری ولایت وقیح در ایران، مردم رفته رفته ارزش های اخلاقی خود را از دست داده اند. فرهنگ راستین ایرانی که با پیام های «پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک»، سرشته بود، کم رنگ تر شده، و یا از میان رفته است. و جای خود را به دروغ گویی، بدگویی، غیبت، و خیانت، و بی اعتمادی، واگذار کرده است.

در فردای آزاد ایران، مسأله اصلی خسارت مالی و ویرانی کشور نیست، بلکه از میان رفتن، و متلاشی شدن فرهنگ جامعه است. جامعه ای که دیگر روی پای خود بند نیست، و کسی، دیگران را تحمل نمی کند، و آنان را به ارزش، و به حساب نمی آورد.

مفهوم آزادی، در حقیقت تحمل و به حساب آوردن دیگران است. اگر ما بتوانیم مدت ها به گفتار مخالف خود گوش فرا دهیم، و شمشیر انتقام از نیام بر نیاوریم، ما فرد آزادی خواهیم که بامنطق و دلیل وبرهان سر و کار داریم. مثال زیبای فارسی: «برکس مپسند، آن چه تو را نیست پسند»، مظهر و گویای آزادی است.

آزادی این است که زنان و مردان جامعه با میل و خواست خود پوششی  را که می خواهند تا زمانی که زننده و کاملا غیر عادی نباشد، برای خود انتخاب کنند.

هنگامی که ملتی خرد و اندیشیدن خود را از دست می دهد، با واژه آزادی و دموکراسی آشنایی نداشته، و در بست در طلسم جادوگری و مالیخولیایی آخوند فرو می رود. آیا در  این لباس و پوشش کمترین نشانه ای از آزادی و آزاد اندیشی هست؟‍.

هنگامی که ملتی خرد و اندیشیدن خود را از دست می دهد، با واژه آزادی و دموکراسی آشنایی نداشته، و در بست در طلسم جادوگری و مالیخولیایی آخوند فرو می رود. آیا در این لباس و پوشش کمترین نشانه ای از آزادی و آزاد اندیشی هست؟‍.

در یک کشور دموکراسی، کسی ناچار نیست که تظاهر به روزه بودن کند، و یا رستوران و یا سینمایی به دلیل ماه رمضان و یا سوگواری که عموماً ربطی به تاریخ و فرهنگ ما ندارد،  تعطیل باشد.
ایران آزاد و دموکرات، همان اندازه برای یک مسلمان قابل استفاده و بهره برداری است، تا به  دیگر باوری چون، مسیحی، بهایی، و یا زردشتی.، و یا بی دین.  در چنین شرایطی، قانون برای همه، اعم از زن، ویا مرد، مسلمان، یا هرباور دینی، یکسان و برابر اجراء خواهد شد.

برای آن که به مفهوم دموکراسی پی ببریم بهتر است به پارلمان و یا دادگاه های کشورهای دموکراسی جهان سری بزنیم، و به گفت و شنود، مشاجره، و برخورد سیاسی ویا داوری آنان گوش فرا دهیم.
در پارلمان ها، دو یا سه گروه از حزب مخالف، همدیگر را به باد انتقاد می گیرند. کوتاهی ها، اشتباهات، کندروی، تند روی، رشوه خواری، وابستگی فامیلی، و دیگر جریانات و نکاتی که می تواند به زیان مردم و کشور باشد، به باد انتقاد می گیرند. یکدیگر را متهم به همه ناروایی و کمبود ها می کنند، ولی هرگز نه به هم توهین می کنند، ویا ناسزا می گویند. و سر انجام قضاوت همه آن برخوردها را به مردم واگذار می کنند.

این یک صحنه از نشست احزاب مخالف یکدیگر و بحث و چالش آنان، در پارلمان انگلیس است. توجه فرمایید که چگونه نمایندگان به جان هم می افتند،همدیگر را به باد انتقاد می گیرند، ولی به یک دیگر توهین و ناسزا نمی گویند.  خوبست آنان که ادعای فعالیت سیاسی دارند، تا این اندازه آزادمنش و دموکرات باشند، که سخن و گفته انتقاد آمیز دیگری را حذف نکنند، وبه فحاشی و ناسزاگویی نپردازند.

همین گروه از احزاب گوناگون، پس از پایان آن همه بحث و جدل ها، بسیار دوستانه دست یکدیگر را می فشارند، و بارها دیده شده، با همدیگر به رستورانی برای صرف غذا می روند، و در بیرون پارلمان و یادادگاه، از موضوعاتی دیگر مانند خانواده، مسافرت، دلبستگی های شخصی، و سوای آن چه گذشت به گفتگو می نشینند، و از یکدیگر تجربه می آموزند.

در همه سازمان های دولتی و یاشخصی، پس از پایان کار، کارمندان از هر رتبه و مقام، رؤسا، و حتی خدمتگذاران، به دورهم، نزدیک به هم، و یا برسر یک میز می نشینند، غذا می خورند، و بایکدیگر به گفتگو می پردازند.
واما، ما ایرانیان، هیچ گروه سیاسی گروه دیگر را به حساب نمی آوریم. به گفته، نوشته، و تزسیاسی رقیبان خود کاری نداریم، مگر آن که به دنبال نکاتی باشیم تا بخواهیم طرف مقابل را بی دلیل، و بی مدرک به بهانه ای خرد و لکه دار کنیم.

در جهان ادیان و باورهای گوناگون وجود دارد. وظیفه ما است که همه آن ها را بپذیریم، و بدان ها احترام گذاریم. اگر ما برای انسانیت ارزش قایلیم، باید به باورمندان آن ها نیز احترام گذاریم.

در جهان ادیان و باورهای گوناگون وجود دارد. وظیفه ما است که همه آن ها را بپذیریم، و بدان ها احترام گذاریم. اگر ما برای انسانیت ارزش قایلیم، باید به باورمندان آن ها نیز احترام گذاریم.

حکومت دموکراسی و آزادی سیاسی
دریک رژیم دموکراسی همه صداها شنیده می شود. روزنامه ها آزادانه می توانند به کنکاش و جستجوی پیشامدهای نهفته و ناپیدای در پشت صحنه سیاسی پرداخته، و آنان را به نقد و انتقاد در آورند. انتشار و پخش کتاب، بر گزاری سمینار، سخنرانی، و همه گونه گرد هم آیی که در قانون اساسی دموکراسی پیش بینی شده، آزاد است.
در یک رژیم دموکراسی، همه مردم از زن یا مرد، با هر باور دینی، و از هرقومیت و گروهی، در سیاست گذاری و برنامه ریزی کشور خود سهم خواهند داشت. در این رژیم، دین و مذهب نه تنها در سیاست نقشی نداشته، بلکه در جامعه و جایگاههای عمومی هیچگونه تظاهر و خودنمایی نخواهد داشت.

نتیجه گیری از آن چه گفته شد
نخست ما باید آزادی را به خوبی بشناسیم، و اگر برای خود می خواهیم، برای دیگران نیزخواسته باشیم. بنا به گفته ای: «برکس مپسند، آن چه تورا نیست پسند».
اگر در تظاهرات برای کسب آزادی و حکومت مردمی شرکت می کنیم ، و جان خود را به خطر می اندازیم باید به تمام معنا به دنبال  آزادی باشیم، و هیچگونه سیاست گام به گام و یا رفورمیست که خواسته وابستگان به رژیم کنونی است، نپدیریم. در این مورد، استخوان لای زخم گذاشتن درست نیست،

از آن جا که ما به دنبال یک حکومت سکولاریسم دموکرات هستیم، در شعارهای خود باید هدف تغییر کامل رژیم، و انتخابات آزاد به سرپرستی  سازمان ملل متحد باشد.
نکته آخر، این که  باید مسأله اکثریت و اقلیت از میان برود. این واژه ها، تا کنون بزرگترین توهین و حق کشی در مورد   باورهایی سوای اسلام، و اقلیت های ایرانی بوده است.
اکثریت در حقیقت نامفهوم و بی محتوا است. چنانکه در آلمان در سال ۱۹۳۳ اکثریت مردم به هیتلر ، و در سال ۵۷ اکثریت به خمینی رأی دادند.