با موسوی سبز پیشوای جوانان اصلاح طلبی که خود را فرزند خمینی کبیر می دانند، بیشتر آشنا شوید ۹

موسوی سبز اسلامی با پیر جمارانش خمینی کبیر در این فرتور دیده می شوند.

موسوی سبز اسلامی با پیر جمارانش خمینی کبیر در این فرتور دیده می شوند.

تاریخ کشورما بیشتر از آنچه به پیروزی ها، شادی ها، پیشرفت ها، و دست آوردها بپردازد، از شکست ها، ناکامی ها، عقب نشینی ها، و از دست دادن ها گفتگو می کند. زیرا این کشور از دورانی که، پیشتاز و پیشاهنگ، سازندگی و تمدن در جهان بود و حتی دولت بزرگ و پهناور رم به گرد آن نمی رسید، رفته رفته راه پس روی و عقب نشینی را چنان پیمود تا آن که هم اکنون در ردیف یکی از عقب مانده ترین کشورهای جهان سوم جای گرفته است.

علت این فروکش و پس رفتن ها را می توان تنها در خیانت های ایرانی نماها، و سستی و کوتاهی مردم این کشور در سراسر تاریخ دانست. این بحث موضوع مقاله ای است که ما در آینده نزدیکی بدان خواهیم پرداخت. بحث مقاله امروز ما، در مورد خیانت کنونی جنبش سبز و وابستگان آن در تداوم و پایندگی رژیم ضد انسانی اسلامی است. برای روشن شدن مطلب اجازه دهید که به عنوان نمونه تنها به ارزیابی نوشته های سایت کلمه تاریخ ۲۴ بهمن را که گویای اهداف و مقاص شوم جنبش سبز و شخص آقای موسوی است پردازیم، و قضاوت آن را از شما نیکان بخواهیم:

۱- جوانان اصلاح طلب در آستانه ۲۵ بهمن؛ فریاد می زنند:“هل من ناصر ینصرنی….” آیا جوانان اصلاح طلب در عربستان زندگی می کنند که شعارشان عربی است؟! آیا ما تصمیم گرفته ایم که مانند رژیم تازی نژاد بر روی زبان زیبای پارسی خط بطلان بکشیم و به صورت یکی از وابستگان و دنباله های تازیان در آییم؟. وانگهی این فریادها در کجا شندیده شده که به گوش ما نرسیده است؟!. آخر دروغ تا کی؟، و شعار بی جا تا کجا؟…

۲- این جوانان در بخشی از این بیانیه .. «ما آینده سازانی هستیم که پیر جماران نویدمان می داد. فرزندان خمینی کبیر که خود را موظف می دانند نگذارند میراث وی به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد…»:
الف- پیر جماران نویدمان داد؟!. مگر نوید پیر جماران جز اعدام جوانان میهن پرست، از بین بردن فرهنگ، تاریخ، آیین ایرانی، و زبان پارسی، و مملکت را دو دستی تقدیم تازیان کردن و غارت و چپاول کشور، چیز دیگری بود؟!. آری اصلاح طلبان، با رهبر سبزشان یا حسین، میر حسین، سوای فرزندان خمینی کبیر! چه کسان دیگری می توانند باشند؟!.

ب- این فرزندان خمینی کبیر گفته اند که نمی گذارند میراث پیر جماران، به دست نا اهلان و نامحرمان! بیفتد. از آن جا که اکثریت ملت ایران، سوای امت خردباخته و در گیر تازی زاده ها، خمینی را ضد ایرانی و خیانت کاری می دانند که تمام هدفش نابودی و ویرانی ایران، و تبدیل یک ملت آزاده به یک امت گریان و مصیبت کشیده یاحسین، یا حسین می دانست، شخص موسوی و اصلاح طلبان، به دنبال پیاده کردن همان برنامه اند که خمینی آغازگر آن بود، و هم اکنون خامنه ای به خواسته های آن دیوانه زنجیری جامه عمل می پوشد.

نمونه این جنایات یعنی دستگیری و کشتن جوانان مملکت در هر تظاهرات ساختگی و فرمایشی جنبش سبز به فراوانی به چشم می خورد. بدبختانه صدای شکنجه و فریاد دستگیر شدگان، و یا فریادی از گورستان آنان که فدای جاه طلبی و شارلاتانی اصلاح طلبان شده اند، به گوش نمی رسد.

نمونه این جنایات یعنی دستگیری و کشتن جوانان مملکت در هر تظاهرات ساختگی و فرمایشی جنبش سبز به فراوانی به چشم می خورد. بدبختانه صدای شکنجه و فریاد دستگیر شدگان، و یا فریادی از گورستان آنان که فدای جاه طلبی و شارلاتانی اصلاح طلبان شده اند، به گوش نمی رسد.

۳-اکنون پس از گذشت ۳۳ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، می بینیم که نا اهلان و نامحرمان انقلاب را مصادره کرده و شعارهای انقلاب خصوصا آزادی و جمهوری اسلامی به فراموشی سپرده شده است.
۱لف- قرار بود که میزان، رای ملت باشد، … قرار بود که همه آزاد باشند از استاد مارکسیست تا استاد مسلمان در کنار هم تدریس کنند و سخن بگویند:
ب– شعارهای انقلاب خصوصاً آزادی و جمهوری اسلامی به فراموشی سپرده شده است:
آیا با وجود جمهوری اسلامی و قوانین ارتجاعی و ضد بشری ۱۴۰۰ سال پیش آن، امکان کمترین و ساده ترین آزادی ممکن است برای کسی وجود داشته باشد؟!. اگر بتوان چوب را با فلز جوش داد و به هم آمیخت، تلفیق و ترکیب «آزادی»، با «جمهوری اسلامی» نیز امکان پذیر است.

ج- قرار بود همه آزاد باشند، استاد مارکسیست با استاد مسلمان در کنار هم تدریس کنند و سخن بگویند:
اینها از فرمایشات پیر جماران، خمینی کبیر شما در پاریس بود. ولی آن روباه حیله گر و شیخ شیاد و شارلاتان، همین که بر خر مراد، یعنی بر گرده مردم خردباخته سوار شد، در همان ماههای نخست تازی گری خود، انسان های شریف، پاکباخته و میهن دوست، فداکار را، از با دین و کم دین و بی دین به سلاخه کشید.

آنگاه، به خواسته همان پیرجماران، خمینی کبیر، حسین حاج فرج دباغ حقه بازی که خود را مانند علامه های اسلامی فیلسوف می نامید، کمر قتل و نابودی هرچه استاد فرهیخته و دانشمند بود بست، و دانشگاههای ما را به صورت حوزه های آخوندی، و مجالس روزه خوانی در آورد. پس کجارفت، همکاری، گفتگو، در کنار هم بودن، و تدریس استاد مارکسیست با استاد اسلامی؟!.

۴-در این میان دو کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، دو یار انقلاب نخست وزیر امام و رییس دو دوره مجلس شورای اسلامی آقایان میر حسین موسوی و کروبی بر سر پیمانی که با جوانان بسته بودند ایستادند و ما را در این روزهای سخت و تلخ تنها نگذاشتند:
دو یار انقلاب، نخست وزیر امام، و رییس مجلس شورای اسلامی: آری حق با اصلاح طلبان است، موسوی نخست وزیر امام بود، نه مردم. کروبی هم رییس مجلس، انتخابی نمایندگان امام، و بازهم انتصابی امام به شمار می رفت. همه چیز به امام بر می گشت، نه مردم. کاندیدای موسوی در سال ۸۸ هم با انتصاب خامنه ای بود. بازهم به امام و آنهم خمینی کبیر بر می گردد و کمترین ارتباطی به مردم گوسفند شده ایران ندارد.

iنمای مقبره بزرگ جنایتکار تاریخ کشورمان، خمینی گور به گورشده که با طلا و نقره آذین شده، در برابر آرامگاه پوشالی و ویران شده گلی کوروش بزرگ ابرمرد تاریخ جهان دیده می شوند. خدمت تا چه اندازه، و خیانت تا کجا؟!.

iنمای مقبره بزرگ جنایتکار تاریخ کشورمان، خمینی گور به گورشده که با طلا و نقره آذین شده، در برابر آرامگاه پوشالی و ویران شده گلی کوروش بزرگ ابرمرد تاریخ جهان دیده می شوند. خدمت تا چه اندازه، و خیانت تا کجا؟!.

۵- انتخاب واژه «سبز»، برای جنبش، و یا «کلمه»، برای سایت موسوی و گروه اصلاح طلبش، بازهم به پیروی از خط امام، یعنی پیر جماران است. این دو واژه هردو دارای بار و کاربرد عربی و اسلامی بوده، و با فرهنگ ایرانی در تناقض و دوگانگی است. برگزیدن این دو واژه، خود به خود یک نوع خیانت به ملت ایران به شمار می آید.

هم میهنان ما با خواندن چند پارگراف این سایت کلمه به خوبی به روش فکری و عملکرد موسوی و طرفداران اصلاح طلبش آگاه می شوند و درمی یابند که این ایرانی نماها چه آشی برای ملت ایران و آینده این کشور پخته اند. آقای موسوی در دورانی برسر قدرت بودند که بت اعظم ایشان، همان خمینی کبیر کمر به قتل جوانان این کشور بستند. گزارش ۱۴۰ صفحه ای تهیه شده به وسیله جفری رابرتسون قاضی سرشناس انگلیسی جنایت های خمینی کبیر در دوران مسئولیت این آقای سبز را یکی پس از دیگری نشان می دهد.

خوانندگان ما به خوبی می دانند که از چند هفته گذشته جنبش سبز و وابستگانشان، باردیگر با تبلیغات گسترده و بوق و کرنا، از مردم خواستند که با گردهم آیی آرام و ساکت در پیاده روها، در روز ۲۵ بهمن آزادی رهبران جنبش سبز موسوی، کروبی، و خانم رهنورد یعنی سه تفنگدار اسلام را خواستار شوند. البته همه تلاش و کوشش جنبش سبز آزادی رهبران خودشان است وگرنه به مردم ویا زندانیان دیگر که سال هاست، زیر شکنجه و فشار رژیم در حال پوسیدنند، کاری ندارند. این اقدام بی خردانه جنبش سبز موجب گردید که باردیگر جوانان پاک و ساده دل، به خیابان ها آمده، و رژیم شمار زیادی از آنان را دستگیر کند.

به دستور خمینی، ابر جنایتکار کشورمان، جوانان پاک سرشت و میهن دوست کشورمان به دار آویخته شدند و در گوشه ای از بیابان، همه آنان را در گودالی بزرگ در این جایگاه که به نام گورستان خاوران نام گرفته، چال کردند. آخر از اسلام و دکان داران دین سوای این، چه انتظاری می توان داشت؟!.

به دستور خمینی، ابر جنایتکار کشورمان، جوانان پاک سرشت و میهن دوست کشورمان به دار آویخته شدند و در گوشه ای از بیابان، همه آنان را در گودالی بزرگ در این جایگاه که به نام گورستان خاوران نام گرفته، چال کردند. آخر از اسلام و دکان داران دین سوای این، چه انتظاری می توان داشت؟!.

در اینجا این پرسش پیش می آید که رژیم خونخواری که تا کنون کمترین رحم و شفقتی به یک ملت نکرده، و هزاران نفر را به سیخ کشانده، چرا و چگونه دست به ترکیب این سه نفر نزده، و تنها به حبس خانگی، آنهم اگر درست باشد، قناعت کرده است؟. از آن جا که دوز و کلک جنبش سبز تازگی ندارد و بر همه روشن است، باید قضیه را با دیده شک و تردید نگاه کرد. از سوی دیگر می توان گفت که به علت فامیل بودن و بستگی موسوی با خامنه ای، امکان صدمه زدن مانند زندانی کردن، و یا به محاکمه کشاندن این سه نفر رهبران جنبش سبز کمتر وجود دارد.

اگر بخواهیم با بدبینی به این گروه اصلاح طلبان که نام جنبش سبز را بر خود نهاده اند، نگاه کنیم، می توان گفت که همه این بند و بساط ها، مانندحصر خانگی، یک خیمه شب بازی است میان این سه تفنگدار اسلام، و رژیم. قضاوت آن نیز با خوانندگان ما است. اما اگر کار این سه نفر را بخواهیم با عینک خوشبینی نگاه کنیم، و بپذیریم که موسوی و کروبی رهبران آزادی بخش انقلاب مردمی اند، لازمه آن اینست که شخص موسوی از کارها و عملکرد جنایت بار خمینی شیاد فاصله بگیرد و راه مردمی دور از تازی گری رژیم اسلامی در پیش گیرد.

همچنین، لازم می آید که شخص موسوی از جنایات گسترده انجام شده به وسیله خمینی در دوران زمامداری ایشان که خود مسئول تک تک آن ها می باشد، کتباً در رسانه ها، و شفاهاً از ملت ایران پوزش بخواهد. وگرنه آش همان آش است، و کاسه، همان کاسه. یعنی باید موسوی را استمرار و دنباله رژیم کشتارگر اسلامی، و فردی تغییر ناپذیر دانست.

  • Babaktabrizy

    هموطنان ، برادران و فرزندان من ، دو ماه بعد از اینکه خمینی به ایران آمد نیات شوم خمینی کاملن برای همه آگاهان جامعه روشن شد. چرا که تا آموقع به خیلی  از قولهایی که در نوفل لوشاتو داده بود پشت پا زده بود . در نتیجه عده زیادی از مردم آگاه جامعه از خمینی فاصله گرفته و شروع به مخالفت با خمینی کردند. این عده یا توسط عوامل خمینی کشته شدند و یا مملکتشان را ترک کردند و یا گوشه نشینی انتخاب کردند ولی یک عده مانند آقای موسوی و یا کروبی و یا بنی صدر و امثال آنها عصای دست خمینی شدند و مردم را خوب قلع و قم کردند .
    حالا من و شما نباید از آقای موسوی انتظار داشته باشیم که از خمینی بد بگوید چرا که خمینی ،که یک پیر مرد هفتاد و اندی ساله بود ،به قدرت همین موسوی و کروبی و بنی صدرو اینها توانست آنهمه جنایت بکند و الا به تنهای زورس به یک بچه ١٢ ساله هم نمیرسید . این آقایان شریک جرم جنایاتی هستند که خمینی در ایران انجام داده و بایستی یک روز محاکمه شوند.
    به نظر بنده مردم نباید گول حرفهای انها را بخورند اینها میخواهند جوانان معترض را با تظاهرات آرام به خیابانها بکشند و به دست عمال خامنه ای بدهند کما اینکه اینبار هم بیش از ۴٠٠ نفر از جوانان ما را به قتلگاههای خامنه ای تحویل دادند.
    بطور خلاصه کسانی که در دوران این حکومت به عنوان وزیر و وکیل به رژیم جمهوری اسلامی کمک کردند نمیتوانند طرفدار واقعی مردم باشند .
    درود فراوان به شما عزیزان که برای آگاهی جامعه ما قلم یا قدم میزنید.

  • Razmjoo Kafar

    اگر کسی بطور اتفاقی، مذهبی لجن تر از اسلامِ نامنزه سراغ دارد،
    لطفاً معرفی کندکه کاربرانِ خردمندِ این سایتِ خوبِ مردمی و من اگاه شویم.

    با مهر، رزمجو از طایفهِ ( محترم ) کفار

    • نسل سوخته

      گشتم نبود نگرد نیست.

      • Razmjoo Kafar

        قربونِ محبتت داشم.سرافراز باشی!رزمجو

  • Razmjoo Kafar

    قربونِ محبتت داشم.
    سرافراز باشی!
    رزمجو

  • Abazarghafary

    خلق را بر دار کرد ، کس کشی بود این امام //فتنه ها  در کار کرد ، جاکشی بود این امام  //جنگ ها بر پا کرد تا جیب آخوند پر  کند  // جاکشان را بر سر کار کرد ، جاکشی بود این امام //جاکشی  بود با اصل هندی ، گفت من ایرانیم //خون ایرانی ریخت در خیابان, کس کشی بود این امام //پیرو پیغمبر جاکش کجا ؟ مسلم کجا ؟ ایران کجا ؟ //کشور ایران را لانه مار کرد . جاکشی بود این امام //خمینی و فرزند خلفش خامنهی جاکش قاتل ایران را لانه مارهای تروریست کردند با هر وسیله این جاکشان را افشا کنید و نگذارید از این روضه خونهای ۵ ریالی زمان شاه امام بسازند مثل امام علی جاکش و محمد بچه باز و امام نقی کس مشنگ.

  • Ariai

    aghar ma inghadr bigheyrat naboodim,akhoond va bache akhoond nemitavanost keshvare ariaiee ma ra eshghal konad.dorood bar shoma va sharafe shoma,Aria.

  •  

    دوستان عزیز ! من با مضمون این مقاله تا آنجا
    موافقم که پیدایش جنبش سبز را هم تلاشی از سوی سردمداران سابق این حکومت برای حفظ رژیم
    جنایتکار حاکم بر کشورمان می داند ولی با مبارزه با اسلام و پیکار مستقیم با
    باورهای ی دینی ی ملت مان که در اعتقاد عمیق بسیاری از مردم ماست کاملا مخالفم،
    چرا که همین مبارزه با اسلام و باورهای دینی از سوی ما مخالفان رژیم است که باعث
    گردیده ملت ما بیش از سه دهه ، این رژیم جهل و ظلم و جنایت را تحمل کنند و علیه اش
    بپا نخیزند، چون آنها می ترسند اگر این حکومت به ظاهر دینی را سرنگون کنند، چه
    بلایی بر سر باورهای دینی ی شان در آینده خواهد آمد !

     من
    برعکس شما دوستان گرامی معتقدم ما باید با سلاح مذهب به جنگ این حکومت برویم ، صد البته
    نه در زیر پرچم جنبش به ظاهر مذهبی ی سبز، چرا که این جنبش تنها می خواهد به یک
    سری آزادیهای مدنی دست یابد و با بر سر کار ماندن رژیم جنایتکار جمهوی اسلامی
    مخالفتی ندارد ! با این توجه که  منظور من
    از استفاده از سلاح مذهب برای حاکم کردن دگرباره حکومت مذهبی به شکل دیگر بر جامعه
    ی مانیست که برعکس برای جدایی کامل دین از حکومت و سیاست در دولت آینده است !

    ما وقتی می بینیم دولت بر باورهای مذهبی ی مردم
    عوام جامعه ما سوار است ، چرا خودمان با همین باورهای مذهبی ی مردم به جنگ این
    حکومت نرویم ؟ ما باید به مردم ایران این اطمینان را بدهیم ، حکومت سکولاری که در
    آینده بر ایران ما پس از سرنگونی ی این حکومت خون آشام حاکم خواهد شد ، هیچ جنگی
    را با باورهای مذهبی ی شان ندارد و از اعتقادهای دینی ی آنها تا آنجایی که سد راه
    پیشرفت و تکامل جامعه ی ما نگردد حتی حمایت هم می کند !

    البته این را هم من قبول دارم، باوری که مردم ما
    به اسلام دارند ، باوری است کهنه و در دراز مدت سد راه پیشرفت و تکامل جامعه ی ما
    می شود ولی دوستان خوب من، این را هم در نظر بگیریم، گرفتن باورهای ی دینی ی مردم
    هرچقدر هم این باورها کهنه باشند ضررش به مراتب بسیار بیشتر از سود آن در پیکار
    مبارزاتی ی مان در راه برقراری ی عدالت اجتماعی اقتصادی است ! این هم درست است که
    در ایران آزاد فردا ما باید رفته رفته مردم مذهبی ی مان را متمدن و به یک ملت
    امروزی تبدیل سازیم ولی این کار را نباید با برخوردهای مکانیکی با باورهای دینی ی
    شان انجام داد که با سعه ی صدر و با انجام برنامه های آموزشی ی دراز مدت می توان
    این  غبار کهنگی ی را از باورهای آنان گرفت
    !

    در پایان به عقیده من ما زمانی می توانیم
    باورهای کهنه ی دینی را از مردممان بگیریم که باوری بالنده و پویاتر از این
    باورشان به آنها بدهیم !

     

    جنگ با مذهب کاری بر خطاست

    ضد با این باورها و اهداف ماست 

    جای آنکه جنگ با اسلام ما کنیم

    درک مردم را به جان بالا کنیم

    خواهیم از آنها برای حفظ دین

    بهر ارزشهای پاک مسلمین

    بار دیگر انقلاب برپا کنند

    دین شان را دور از این ملا کنند

    جای جنگ کردن با باورهای دین

    خواهیم از مردم با ملا همنشین

    نشوند دیگر، نگردند هم صدا

    چون که ملا دین شان سازد فنا

    جنگ با مذهب به نفع اغنیاست

    یک بهانه ای به دست ملاهاست

    بفریبند مردمان ساده دل

    کشتی ی رزم ما بنشیند به گل

    من ایمان دارم با مذهب می توان

    کرد ایجاد جنبشی را پرتوان

    یک قیامی بی نظیر برپا نمود

    سرنگون این دولت ملا نمود

    بی آنکه خونی بریزد بر زمین

    زنده سازیم کشور ایران زمین

    این امید ایمان بدارد خلق ما

    ظرف یک روز می شود از بند رها

     

    پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۰

     

    امید فردایان 

  • Hamidreza Sharifi S

    در حال حاضر مواضع جنبش سبز مواضعی منطقی است- با توجه به شرایط موجود دفاع از آقای میر حسین موسوی اجتباب ناپذیر است- بعید میدانم که آقای میر حسی در کشتا سال ۶۷ نقشی داشته باشند در عین حال طرز عملکرد ایشان در این اکنون مهم است- گرچه اگر ایشان نقشی در کشتار داشته باشند باید پاسخو باشند