– شاهین نَجفی؛ هنرمندی که دوست داشتنی بود:

شاهین را بسیار دوست داشتم و احترام زیادی برای وجودش قائل بودم، از اینکه باج نمی داد و خود را در حد خوانندگانِ لوس آنجلسی پایین نمی آورد، اینکه از درد مردم می خواند و از ندا و سهراب و صانع و فرزاد ها سخن می گفت، اینکه از خودمان بود، جوانی درد کشیده و مورد ستم واقع شده، بسیار خوشم می آمد و با وی احساس نزدیکی می نمودم.

ترانه هایش را با اشتیاق هرچه تمام تر، ده ها و صد ها و هزاران بار گوش می دادم و هیچگاه از شنیدن صدایش خسته نمی شدم! شاهین را دوست داشتم ولی از او برای خود بُت نساختم، او را قدیس نخواندم و چشم هایم را بر روی کردارش و گوش هایم را بر گفتارش نبستم تا کورکورانه، دنباله روَش باشم!

شاهین که بر داشتن مخاطبانِ آگاه تأکید می کرد، امروز در محاصره مشتی خردباخته و متعصب قرار گرفته است و باید فکری به حال خود بکند.
سیروس پارسا

همواره یک مخاطب آگاه را به هزاران مخاطب و هوادارِ بی خرد و متعصب ترجیح داده ام، اصولن مخاطب بی دانشی که صرفن از طرفداری شعار دادن را یاد داده و به مانند طرفدارانِ بد دهانِ تیم های فوتبال رفتار می کند، به جز نابود کردن و از میان بردن “هر آنچه که طرفداری اش را می کند”، ارمغان دیگری ندارد.

نشریه فضول محله نیز بارها، دوستی و مهرش را نسبت به شاهین نجفی ثابت کرده، آن زمانی که تحت شدیدترینِ فشارها و تهدید ها بود، ما صمیمانه کنارش ایستادم و با انتشار چند مقاله پی در پی، افکار عمومی را به سودِ وی، تغییر دادم، اینقدر دوستش داشتم که حتی برایِ فوتِ مادرش نیز، مقاله ای نوشتم تا با وی همدردی کرده باشم.

امروز نیز که انتقاد می کنم، به دلیل آن است که مخاطب آگاهم و وظیفه دارم که به به شاهین گوشزد کنم که مسیر اشتباهی را به منظور کسب شهرت و احتمالن ثروت انتخاب کرده، چرا که این شیوه کنونی، کاملن با گفته ها و آرمان های شاهین مغایرت دارد و او به این صورت، دوستانِ آگاه و روشن خود را از دست داده و یک مشت آدمکانِ بی سواد و بی تربیت که شوم بختانه فهم درستی از مسائل ندارند و فقط خوب هورا می کشند را به دور خود جمع می کند.

– امان از بُت سازی و بُت پرستی:

به راستی مردمان ایران از بُت سازی خسته که نمی شوند هیچ، هربار با یک شیوه تازه نوآوری کرده و بُتی جدیدتر و مناسب حال و روزشان می سازند، چنان به یک نفر بال و پر داده و بزرگش می کنند که خود آن بینوا دچار “جو گرفتگی” و “خود بزرگ بینی” شده و  چیزهایی می گوید و کارهایی می کند که اصلن در گذشته حتی به انجام شان نیز نمی توانسته فکر کند.

این مردمِ اسطوره ساز و قهرمان کُش، یک روز یک پیرمرد زهوار در رفته و بی سواد که در بیایان هایِ نَجف (عراق) خاک می خورد را عَلم کرده، بَر سر گذاشته، حلوا حلوا کردند و کُرسی قدرت را دودستی پیشکش وی نمودند! کسی را که بَرای یک کاسه آبگوشت باید علی اصغر و علی اکبر را هزار بار در قبر می کرد و بیرون می کشید، ناگهان خود را در بالاترین جایگاه و منزلت ممکن یافت!

روزگار غریبی شده است! شاهینی که مدعی بت شکنی بود، خوب بتی شده است! چه باید کرد با این بت سازی ها؟
سیروس پارسا

مردمِ دلاور ایران به آن هم بَسنده نکردند و مشغولِ روایت سازی شدند، یک روز عکس پیرمرد جاهل را در ماه دیدند و روزی دیگر ریشش را در قرآن های شان پیدا کردند! این خاصیت جالب مردم کشور ماست، به جای اینکه در خودشان به دنبال قهرمان و رهایی بخش بگردند، چشم های شان یکسره به جهان پیرامون شان خیره شده تا سواری بَر اسب سپید از راه برسد!

این مردم یاد نگرفته اند که بپرسند، به چالش بکشند و انتقاد کنند، فقط دنباله روی کورکورانه و تقلید و شعار دادن را خوب بلدند! یک روز شعار مرگ بر آمریکا و الله اکبر و بالا رفتن از دیوار سفارت ها و گروگان گیری دیپلمات ها و یک روز شعار “ما شَریم” و “اشرار” و ترور منتقدان به صورت مَجازی و توهین بدانان بدون داشتن کمترین دانش و سَوادی!

امروز فرزندانِ خلف نسلی که خمینی را در ماه دیدند، شاهین نَجفی را در حد یک “نیمه خدا” بالا بُرده و او را از جمله مقدسات خود می شمارند! هرگونه انتقادی را با زشت ترین الفاظ و رکیک ترین دشنام ها پاسخ می دهند و جملگی نیز ادعای شعور و فهم و دانش شان می شود، چرا؟ چون به شاهین گوش می دهند!

شاهینی که بر آگاهی مخاطب خود تأکید داشت در مَنجلابِ هوادارانِ بی ادب و بی دانش غرق می شود و خود مسئول این روزهای شوم است، چرا که وقتی با افتخار مشغول ساختِ پروپاگاندایِ “ما شریم” و “اشرار” بود باید می اندیشید که اینگونه شعارهای تو خالی و بی معنا، چه کسانی را به دورش جمع خواهد کرد! او حتی زحمت برخورد با مخاطبانِ بی ادب را به خود نمی دهد و گویا از وضعیت موجود لذت میبرد!

شاهین خود را شاید شبیه عیسی می بیند، فرزند خدا! از این شرایط پیش آمده نیز راضیست و دلش برایِ هوادارانی که در نامش ترور می کنند و دشنام می دهند، غنج می زند! شاهینی که مدعی بت شکنی بود، خود تبدیل به بُتی شده است مقدس که کسی را جرأت نزدیک شدن به آن نیست! قداره کشانِ شاهین گردش جمع شده اند و هر زبان منتقدی را از حلقوم، بیرون می کشند.

– شاهینی که پوپولیست شُد:

شاهین نَجفی در یک عمل رقت انگیز، با جَعل یک تصویر که نشان دهنده گفتگویش با یک تروریست بود، مُدعی شد که توانسته یک مسلمانِ دو آتشه که وی را تهدید به قتل نموده را، از گفتارش پشیمان کرده و با وی رابطه دوستانه برقرار کند! حتی اگر بر فرض محال چنین گفتگویی نیز واقعیت داشته باشد، انتشارش تنها و تنها به منظور مردم فریبی و جذب مخاطبانِ پوشالی بیشتر است.

حال چرا باور دارم که گفتگویِ شاهین با آن شخصیتِ موهوم، دروغین است؟ خدمت تان عرض می کنم! تصویری که منتشر شده نشان دهنده صفحه اینباکس فیسبوک است، هیچ سرویس دهنده ایمیلی، بدین شکل و شمایل وجود ندارد اما شاهین در نخستین خط پاسخ می گوید: “این شاید اولین بار باشد که چنین ایمیلی را جواب می دهم….(نقل به مضمون)”

این نخستین تناقض در ادعای شاهین نجفی است، نکته دیگر فونت فارسی “بالد” است که در فیسبوک وجود ندارد، چگونه این دو بزرگوار در حال نامه نگاری در فیسبوک، آن هم با فونت “بالد” فارسی بوده اند، الشاهینُ اَعلم (شاهین می داند)! دیگر نکته این است که فیسبوک به صورت خودکار به هنگام نوشتن واژه “الله” علامتِ تشدید می گذارد، شاهین نجفی گویا معجزه ای دیگر کرده و توانسته در فیسبوک، الله را بدون تشدید بنویسد!

این فرتور گفتگوی شاهین با تروریست است! به راستی که مایه خجالت و شرمندگی است وقتی هنرمند مدعی روشنفکری، دست به دامان دروغ و جعلیات می شود! خون باید گریست!
سیروس پارسا

نکته آخر اینکه شاهین نجفی که خود را فیلسوف و دین پژوه نیز می داند، توانسته با یک پیام و استفاده از عبارتی در دعای معروف “آیت الکرسی” که هر کسی که در ایران مدرسه رفته، آن را از حفظ است، یک مسلمانِ دو آتشه که تهدید به قتلش کرده بود را منصرف و پشیمان کند!

جالب اینجاست که آن طرف هم می گوید: “شاهین من تا به حال این آیه را نشنیده بودم، آیا مَرا می بخشی؟!” (نقل به مضمون) یک ذهن باید چقدر از کار افتاده باشد که این داستان دروغین را باور کند؟ یک مسلمانِ دو آتشه ایرانی که حاضر کسی را به خاطر اعتقاداتش بکشد و صراحتن این عقیده را ابراز می کند، تا به حال آیت الکرسی به گوشش نخورده است و شاهین هم با یک پیام، او را مُرید خود می کند؟!

به راستی که مایه خجالت و شرمندگی است که روشنفکر نماها، متخصص تمامی امور شده اند و از کم دانشی مخاطبان خود سوء استفاده کرده و شعورشان را لگدمال می کنند! شاهین بهتر است هرچه زودتر، از جامعه روشنفکری ایران بابت این رفتار زشت و مردم فریبانه اش عذرخواهی کرده و اقدام به اخراج تمامی کسانی که از این حرکتش تعریف و تمجید کردند، از تاربرگ هوادارانش نماید!