با ابر مرد فرهنگ دوست و مردمی زنده یاد محمد بهمن بیگی بیشتر آشنا شوید ۲

پیش گفتار:

شماری از مردان بزرگ میهن دوست و مردمی بوده اند که در گوشه کنار ایران می زیستند و یا زندگی می کنند که ما از آنان بی خبریم و یا آن که از کنارشان گذشته و توجه و اعتنایی به فداکاری و از خود گذشتگی و مردمی آنان نمی کنیم. چه انسان های وارسته و بزرگی که برای رفاه ما یا فرزندانمان جان باختند و یا در سیاهچال های ولایت فقیه در حال شکنجه اند.
و چه بسا افراد فراوانی وجود دارند که لقمه را از دهان خود گرفته و بینوا و نیازمندی را دلشاد و امیدوار می سازند. یا در راه رفاه و آسایش آنان و تحصیل و کاریابی فرزندانشان بدون هرگونه تظاهر و خودنمایی تلاش فراوان دارند و ما از آنان غافلیم و قدر و منزلت و ارزش والای آنان را یا درک نمی کنیم و یادر برابرشان بی تفاوتیم. هوش و حافظه من اجازه نمی دهد که این فرشتگان بی مدعا و انسانی را به شما معرفی کنم. تنها چند نام به خاطرم رسید که در این جا یادآور می شوم: صمد بهرنگی، فرزاد کمانگر، نسرین ستوده، و قهرمان امروز ما، مرد بزرگ و میهنی و خدمتگذار عشایر محروم و ستمدیده ایران زنده یاد محمد بهمن بیگی می باشد.

زنده یاد محمد بهمن بیگی ستاره درخشان فرهنگ و  یار مددکار مردم محروم و نیازمند

زنده یاد محمد بهمن بیگی ستاره درخشان فرهنگ و  یار مددکار مردم محروم و نیازمند

رمز توفیق، کتابی که به دستم رسید
یکی از دوستان من به تازگی از ایران چند کتاب برای من فرستاده است که در میان آنها کتابی است بنام: “ رمز توفیق یا نگاهی به رمز و راز موفقیت و محبوبیت محمد بهمن بیگی” نوشته مراد حاصل نادری دره شوری. با آن که نگارنده در گذشته با نام و خدمات این راد مرد بزرگ ایرانی اندکی آشنا بودم، ولیکن خواندن این کتاب که با قلمی شیوا و دلنشین نوشته شده مرا به شدت تکان داد و مجذوب خود نمود. از این روی، نگارنده دریغ از آن دیدم که از آن مرد بزرگ ایرانی نام نبرده باشم و خوانندگان عزیز و گرامی امان را در جریان نگذارم.

دخترانی که در بیابان و کوهسارها هیچگونه امید و آینده ای نداشتند از برکت کوشش و فداکاری محمد بهمن بیگی به دانش و کمال دست یافتند و توانستند در رشته های گوناگون به تحصیل پرداخته خدمتگزار مردم باشند.

دخترانی که در بیابان و کوهسارها هیچگونه امید و آینده ای نداشتند از برکت کوشش و فداکاری محمد بهمن بیگی به دانش و کمال دست یافتند و توانستند در رشته های گوناگون به تحصیل پرداخته خدمتگزار مردم باشند.

دیباچه کتاب از نویسنده آن

مراد حاصل نادری دره شوری نویسنده  توانا و چیره دستی که گنجینه ای از خدمات، فداکاری، شگفتی های شخصیت بزرگ و تاریخ ماندنی محمد بهمن بیگی را با قلمی دلچسب و شیوا به نگارش در آورده در بخش سرآغاز آن در باره محمد بهمن بیگی آن انسان وارسته و بزرگ چنین می گوید:
“ چهره گیرا، کلام غرا، سیمای دوست داشتنی، قیافه جذاب، لباس مرتب، و شخصیت بارز بهمن بیگی در روح ق جانم حک شده و همه چون تصاویر سینمایی جلوی چشمانم رژه می روند.”

تصویر بهمن بیگی در کنار مصدق بزرگ گویای آنست که بهمن بیگی نیز در راه مردم و خدمت به نیازمندان جامعه و فردی میهن دوست بود.

تصویر بهمن بیگی در کنار مصدق بزرگ گویای آنست که بهمن بیگی نیز در راه مردم و خدمت به نیازمندان جامعه و فردی میهن دوست بود.

“ احساس دین می کنم در برابر کسی که به من زندگی داد. زنده بودم، اما به من زندگانی بخشید، به خودم، به فرزندانم و نسل های آینده ام. بدهکار ممنونم در برابر کسی که نجات داد زندگی فامیلم، تیره ام، طایفه ام، ایلم و همنوعانم را از جهل و بیسوادی، از تاریکی و بی پناهی.”
“به آسانی مدیونم که چوب شبانی را از دست من و امثال من گرفت و به جای آن انگشتانم را با قلم آشنا کرد تا بخوانم و بنویسم. شاد باشم، فریاد بکشم، فریادی که پژواکسش در کمر کش کوه ها شنیده شود. از پشت حصار کوه ها و دشت ها، دیوار تل و تپه ها سر برافرازم. مظاهر شهر را ببینم و تمدن را نظاره گر باشم. او توصیه کرد که فریب ظواهر و عشوه گر شهر و مدنیت را نخورم. نخوردم.”
“مدیونم به شخصیتی که به من راه و رسمی آموخت که بتوانم شهامت و شجاعت، غیرت و استقامت، سپاس و صداقت و محبت و شفقت ایلی را با سواد و دانش، رفاه و آسایش، امکانات و آرامش شهری در آمیزم.”

بهمن بیگی این مرد بزرگ و متفکر برای آموزش عشایر که در بابان ها و در چادرها می زیستند و از هرگونه امکانات شهری مانند مدرسه، کتاب، و آموزش محروم بودند با ابتکاری شگرف انگیز کتابخانه های سیاری آن چنان که می بینید درست کرد تا همه عشایر به کتاب و اطلاعات علمی، فنی، کشاورزی، ادبی و دیگر رشته ها دسترسی داشته باشند.

بهمن بیگی این مرد بزرگ و متفکر برای آموزش عشایر که در بیابان ها و در چادرها می زیستند و از هرگونه امکانات شهری مانند مدرسه، کتاب، و آموزش محروم بودند با ابتکاری شگرف انگیز کتابخانه های سیاری آن چنان که می بینید درست کرد تا همه عشایر به کتاب و اطلاعات علمی، فنی، کشاورزی، ادبی و دیگر رشته ها دسترسی داشته باشند.

مراد حاصل نادری دره شوری نویسنده توانای این کتاب در جای دیگر می گوید: “ محمد بهمن بیگی در ردیف سرآمدان نیک اندیش و عاشق جای دارد که جامعه عشایر ایران را در برهه ای از تاریخ پر تلاطم خویش از جه و بی سوادی، فقر و بی قراری، به سوی نور دانش و مکنت و آرامش سوق داد.”

به راستی حقیقتی انکار ناپذیر در این گفته است. همه چوپانان، دوره گردان، و افراد بیکاره و بیسواد در میان عشایر مدیون ابتکار و همت والای این مرد بزرگند.

به راستی حقیقتی انکار ناپذیر در این گفته است. همه چوپانان، دوره گردان، و افراد بیکاره و بیسواد در میان عشایر مدیون ابتکار و همت والای این مرد بزرگند.

زنده یاد محمد بهمن بیگی که بود؟

محمد بهمن بیگی خود می گوید:” من فردی از ایل قشقایی هستم. ۹۰ سال پیش از این فر یک چسدر سیاه در فاصله بین شهرک های فیروز آباد و خنج در قشلاق طایفه مان به دنیا آمدم. پدرم در ۷ یا ۸ سالگی برایم یک معلم که اهل شهرضا بود به خانه ما آورد و یکی دوسال پیش او درس خواندم. در همان زمان یعنی در حدود ۹ تا ۱۱ سالگی من، ایل ما با دولت گرفتار جنگ شد… پدر من هم در این جنگ سهمی داشت… دولت سرکردگان ایل از جمله پدر من را دستگیر و به تهران تبعید کرد.”… در مدت ۱۱ سال تبعید پدرم در سال ۱۳۲۱ لیسانس حقوقم را گرفتم.”

شماری از کارهای ارزنده محمد بهمن بیگی

علی شجاعی در کتاب خود می نویسد: “ در سال ۱۳۳۰ نخستین مدرسه سیار عشایری را بنا نهاد… سال ۱۳۳۶ دانشسرای عشایری را تأسیس نمود و در ۲۲ دوره یک ساله معلم تربیت نمود. معلمینی کارآمد، سازگار با شرایط زندگی ایلی و سرشار از انگیزه عشق و علاقه به آموزش”
در سال ۱۳۴۶ دبیرستان شبانه روزی عشایری  شیراز را برای فراهم آوردن شرایط ادامه تحصیل در دوره ی راهنمایی و دبیرستان برای فرزندان عشایر برپا نمود.

تأسیس مدارس راهنمایی عشایری در سال ۱۳۵۲، دانشسرای راهنمایی تحصیلی سال ۱۳۵۶، مرکز آموزش فنی و حرفه ای دختران (قالی بافی) سال ۱۳۴۹، مرکز آموزش حرفه ای  پسران  سال ۱۳۵۱، مؤسسه تربیت مامای عشایر سال ۱۳۵۲، مرکز آموزش روستا پزشک و دامپزشک سال ۱۳۵۴ و مجتمع آموزشی صنعتی آب باریک شیراز به مساحت ۲۰۰ هکتار در کیلومتر ۲۲ جاده شیراز- اصفهان، از دیگر خدمات ارزنده  بهمن بیگی است.”

تأسیس مدارس راهنمایی عشایری در سال ۱۳۵۲، دانشسرای راهنمایی تحصیلی سال ۱۳۵۶، مرکز آموزش فنی و حرفه ای دختران (قالی بافی) سال ۱۳۴۹، مرکز آموزش حرفه ای  پسران  سال ۱۳۵۱، مؤسسه تربیت مامای عشایر سال ۱۳۵۲، مرکز آموزش روستا پزشک و دامپزشک سال ۱۳۵۴ و مجتمع آموزشی صنعتی آب باریک شیراز به مساحت ۲۰۰ هکتار در کیلومتر ۲۲ جاده شیراز- اصفهان، از دیگر خدمات ارزنده  بهمن بیگی است.”

تأسیس مدارس راهنمایی عشایری در سال ۱۳۵۲، دانشسرای راهنمایی تحصیلی سال ۱۳۵۶، مرکز آموزش فنی و حرفه ای دختران (قالی بافی) سال ۱۳۴۹، مرکز آموزش حرفه ای پسران سال ۱۳۵۱، مؤسسه تربیت مامای عشایر سال ۱۳۵۲، مرکز آموزش روستا پزشک و دامپزشک سال ۱۳۵۴ و مجتمع آموزشی صنعتی آب باریک شیراز به مساحت ۲۰۰ هکتار در کیلومتر ۲۲ جاده شیراز- اصفهان، از دیگر خدمات ارزنده بهمن بیگی است.”

پیامد خدمات ارزنده بهمن بیگی

“ حاصل این اقدامات، تربیت ۱۰،۰۰۰ معلم، ۳۶۰ دختر آموزش دیده حرفه ی قالی بافی، ۵۰۰ پسر آشنا به مشاغل حرفه ای و فنی، ۱۱۷ مامای عشایری، ۹۰ روستاپزشک و ۳۰ دامپزشک بود.”
“ هزاران کودک ایلی از دبیرستان عشایری راهی بهترین رشته های دانشگاههای معتبر شدند و هم اکنون به عنوان پزشکانی حاذق، مهندسینی توانمند، مدیرانی لایق، قضاتی شرافتمند، اساتیدی مجرب… در اقصی نقاط کشور و خارج از کشور مشغول خدمتگزاری هستند.

باسربلندی می توان گفت؛ با تلاش های بهمن بیگی حدود یک میلیون نفر به نعمت سواد و دانش دست یافتند. اما عشق زبانه کش بهمن بیگی با جذبه شخصی و انسان دوستی او در آمیخت و انسان های عاشقی چون خودش را برای عشایر و جامعه ایران به ارمغان آورد که جنبه معنوی آن را هیچ محکی قدرت سنجش ندارد و هیچ مقیاسی را توان اندازه گیری آن نیست.”
جهانگیر شهبازی معاون آموزشی بهمن بیگی می گوید: “بهمن بیگی خودش عاشق، پرتلاش، فداکار و انسان دوست بود که از همراهانش، عشق و محبت، از خود گذشتگی و همت انتظار داشت.

نگارنده مقاله

من هرگز کتابی به این زیبایی، پرمحتوا و سرشار ازعشق و محبت انسان بزرگی چون محمد بهمن بیگی ندیده و نخوانده ام. کتابی از شوق و علاقه انسانی حکایت می کند که کمتر نظیر او را در تاریخ خود دیده ایم. انسان بزرگی که با دست خالی ولیکن قلبی مالامال از عشق و انسان دوستی توانست سرنوشت هزاران کودک را تغییر داده و آنان را به اوج دانش و ترقی زمان خود برساند. برای ما امکان ندارد که همه متن این کتاب خواندنی را در مقاله خود بگنجانیم. چنانچه مراد حاصل نادری دره شوری نویسنده توانای این کتاب اجازه دهد آن را به صورت هفتگی چاپ و در اختیار بیش از ۴۰۰،۰۰۰ خوانندگان خود قرار دهیم.
برای آگاهی خوانندگان گرامی کتاب پرارزش و پر محتوای “رمز توفیق”، نوشته مراد حاصل نادری دره شوری، از انتشارات همارا، شیراز، فلکه گاز، کوچه ۱۱، درب اول، تلفن۷۶۹۳ ۲۲۸ -۰۷۱۱می باشد. www.hamaralib.ir

ایجاد مدرسه هرجا و همه جا خواه در بیابان، کوهسار، و یا در زیر چادرها. هدف آموزش زنان، دختران، جوانان، و مردان عشایر است کاری که شاه با تبلیغات فراوان و روش فانتزی دیکته شده از کندی نتوانست به جز ظاهر سازی از پیش ببرد.

ایجاد مدرسه هرجا و همه جا خواه در بیابان، کوهسار، و یا در زیر چادرها. هدف آموزش زنان، دختران، جوانان، و مردان عشایر است کاری که شاه با تبلیغات فراوان و روش فانتزی دیکته شده از کندی نتوانست به جز ظاهر سازی از پیش ببرد.

از آنچه گفته شد:

کتاب “رمز توفیق” نوشته مراد حاصل نادری دره شوری که به تازگی از ایران به دستم رسید سرشار از عشق و محبت فرا انسانی فردی است بنام زنده یاد محمد بهمن بیگی که عمر و جوانی خود را با قلبی آکنده از عشق و دوستی به فرزندان ایل نشین و محروم از همه چیز و دور از همه جا صرف نمود و با ایجاد مدارس و آموزشگاههای روستایی توانست انقلابی در فرهنگ و آموزش نه تنها ایران، بلکه جوامع عقب مانده و دور از مدنیت جهان به وجود آورد. بی تردید خدمات این مرد بزرگ به فرهنگ و آموزش ایران در طول تاریخ کم نظیر بوده و در خور ستایش و ارج گذاشتن است.

پزشکان و تحصیل کردگان و با سوادان عشایر قشقایی- لر- بختیاری- بلوچ- و...که می فهمیم او زنده است. می فهمیم اگر بهمن بیگی نبود ما چوپانی بیش نبودیم.

پزشکان و تحصیل کردگان و با سوادان عشایر قشقایی- لر- بختیاری- بلوچ- و…که می فهمیم او زنده است. می فهمیم اگر بهمن بیگی نبود ما چوپانی بیش نبودیم.

تلاش مذبوحانه شاه در اشاعه فرهنگ نقاط عقب مانده

شاه با آن که با امکانات نا محدود و قدرت بی همتای سیاسی و یکه تازی اش مجموعه فانتزی انقلاب شاه و مردم را با صرف هزینه های زیاد و آنهم با بوغ و کرنا به وجود آورد نتایج اندک و ناچیز و یا نتایج زیان آور و تخریبی به مردم تحمیل کرد که ما در گذشته کمی بدانها اشاره کردیم. برای نمونه، سپاه دانش شاه مظهر بی فکری، نادانی و بی توجهی آن فرد بود که تنها توانست بر کمیت و ارقام بیافزاید و کیفیت را ناچیز و نابود سازد.

جوانان فکلی آفتاب مهتاب ندیده شهری از میان ناز و نعمت خانواده  روانه دهاتی شدند که فقر، بی چیزی، بی فرهنگی، آن سر به آسمان می کشید.
در آن شرایط ناگوار و محروم از همه چیز، به جای آن که جوان شهری بتواند خدمتی، آنهم با کتابهای نوشته شده برای نوآموز شهر نشین، انجام دهد، دهاتی ناچار بود به دنبال تخم مرغ، نان، و مواد غذایی دیگر بگردد تا جوان شهری از گرسنگی از میان نرود. و یا لباس او را با چوبک و وسائل ابتدایی دیگر و یا در بهترین شرایط با صابون فراورده همان ده بشوید تا جوان شهری در چرک و شپش از میان نرود. در این باره صمد بهرنگی در یادداشت های خود به نتجه خسارت بار و شوم چنین آموزش هایی اشاره می کند.

یک جوان فکل کراواتی با ژست و آداب شهری گری  که با قاشق چنگال سر میز غذا می خورد می خواهد به کودکان محروم ده که با توت  و نان خشک و لبو شکم خود را سیر می کردند درس زندگی و دانش بیاموزد. زهی مسخره و خیال باطل.

یک جوان فکل کراواتی با ژست و آداب شهری گری  که با قاشق چنگال سر میز غذا می خورد می خواهد به کودکان محروم ده که با توت  و نان خشک و لبو شکم خود را سیر می کردند درس زندگی و دانش بیاموزد. زهی مسخره و خیال باطل.

نابودی فرهنگ و آموزش با آغاز انقلاب

شوربختانه، با آغاز انقلاب اسلامی همه فعالیت های فرهنگی و آموزشی درست به یکباره تعطیل و یا مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفت. از جمله آموزشگاهها و مدارس عشایری نتیجه یک عمر تلاش و کوشش انسانی بزرگ و فرهیخته ای چون محمد بهمن بیگی که در تاریخ کشورمان نمونه بوده است بر باد رفت و به جای آنها فرهنگ آبکی، غیر مردمی و غیر ایرانی ولایت فقیه که تاریخ و هستی ما را به باد داده است جایگزین آن شد.

کار ننگین و شرم آور دیگر رژیم بدسگال و غیر انسانی  ولایت فقیه  آن بود که مدتها زنده یاد بهمن بیگی بزرگ و فداکار را تحت پرسش و بازجویی قرار داده و او را تا نزدیک چوبه دار بردند. خوشبختانه چند انسان بزرگ و میهن دوست از جمله دو آخوند توانستند آن رادمرد تاریخ کشورمان را را نخست از مرگ و سپس از بند دژخیمان رژیم رهایی بخشند.

نکته پایانی:

خدمات بهمن بیگی

و اما خدمات کم نظیر و بی مانند و انقلابی محمد بهمن بیگی که در تاریخ ایران نمونه است، آموزش فرزندان عشایر برای آموزش عشایر، پزشک عشایری برای درمان عشایر و خلاصه این که افراد آموزش دهنده  و خدمتگزار، اعم از معلم، ماما، تکنیسین، مهندس، دکتر از همان فرزندان عشایری بودند که خود تجربه یافتند و آنگاه به هم نوعان خود و در جوامع گسترده تری مانند شهرهای بزرگ ایران پیاده کردند.

شورای عالی انقلاب فرهنگی متشکل از یک مشت آخوند و آخوند زاده بیسواد و متحجر که به دستور خمینی تشکیل شد تیشه به ریشه دانش و دانشگاه و آموزش عالی در سطح کشور زد و به جای آن یک مشت دانشگاههای آبکی، بی محتوا، بی استاد به سرپرستی یک مشت عقب مانده جامعه تشکیل داد. این جنایت بزرگ فرهنگی را با خدمات ارزنده و کم نظیر جهانی  محمد بهمن بیگی مقایسه کنید و آنگاه ارزش آن مرد بزرگ و کم نظیر تاریخمان را بدانید.

شورای عالی انقلاب فرهنگی متشکل از یک مشت آخوند و آخوند زاده بیسواد و متحجر که به دستور خمینی تشکیل شد تیشه به ریشه دانش و دانشگاه و آموزش عالی در سطح کشور زد و به جای آن یک مشت دانشگاههای آبکی، بی محتوا، بی استاد به سرپرستی یک مشت عقب مانده جامعه تشکیل داد. این جنایت بزرگ فرهنگی را با خدمات ارزنده و کم نظیر جهانی  محمد بهمن بیگی مقایسه کنید و آنگاه ارزش آن مرد بزرگ و کم نظیر تاریخمان را بدانید.

  • Sa Yos

    تحقیر مردم قشقایی و معرفی کردن مزدور ساواک محمد بهن بیگی بعنوان ناجی قشقائیان و نجات آنها از زندگی چوپانی بیشتر شبیه جوکهای لمپنی است تا مقاله نویسی! آقای بهمن بیگی عامل پیاده کردن سیاستهای محمدرضا میرپنج در میان اقوام قشقایی بود که دشمنی میرپنجی ها با قشفائیان به ارث گرفته از سیاستهای رضاخان میرپنج بود که او هم به نوبه خود از اربابان انگلیسی فرمان ضدیت و محو قشقائی ها را گرفته بود. ایل شکوهمند قشقایی ایل کار و زحمت و رزم با استعمارگران و مزدوراش بود و هست. دشتها و بلندیهای خونزنیان فارس جلگه های کازرون و برزجان و بوشهر هنوز طنین رزمهای دلاورانه قشقائیان با اردوی مسلح به ابزارهای مدرن انگلیس با نوچه های هندیشان را در خود دارد که چگونه این فداکاریها توانست ننگ مستعمره شدن را از ایرانمان به دور داشته و دشمنان را تا آبهای خلیج فارس تعقیب و روانه کنند. آقای مقاله نویس! چوپان بودن عیب نیست٬ کار و زحمت و شرکت در تولید و یا گرفتن هر گوشه از اقتصاد به هر شکلی کمک به بقا و تکامل هر کشوری است حال چه کارگر باشی چه کشاورز و یا چوپان! و اما مقطعی که تو از آن صحبت می کنی در آن زمان کل ایران هنوز در سیستمی فئودالی بسر میبرد که ما در به اصطلاح شهرها هم بزرگ صتعتی نداشتیم و سیستم عشیره ای قومی حتی داخل شهرهای بزرگ هم رایج بود و اقتصاد کلی وابسته به کشاورزی دامداری و تجارت با آنها بود! گفته ها در این باره زیاد است اما به این بسنده کنم در دهه ها و سده های گذشه زمانی که در بقیه نفاط ایران قید بندهای مذهبی گریبانگیر مردم بود٬ زن ومرد قشقایی مشترکأ در رزم و در کار و در شادی همیشه به طور یکسان شرکت سهیم و برابر بوده اند. فروتن باش و قبل از نوشتن کمی تحقیق و مطالعه کن!

  • Sa Yos

    آقای محترم

    این عکس تاریخی مربوط به سال ۱۳۳۲ و حمایت قشقائیها از دکتر محمد مصدق است که در این عکس از چپ به راست: خسرو قشقائی دکتر محمد مصدق و ناصر قشقائی! در زمان این عکاسی بقول خودتان محمد بهمن بیگی با خانواده مشغول چوپانی بوده. تحریف تاریخ آنهم با عکس وقیحانه واز نوع آخوندی است!!