نقدی بر شکر خوردن و گل افشانی ملا خاتمی، کارچاق کن رژیم ۰

ملا خاتمی، یا دلال محبت و کارچاق کن رژیم کسی است که رژیم مرگبار تحمیلی خمینی را که می رفت تا ازدرون در هم فروپاشد و از میان برود، هستی و جاودانی بخشید.

این دلقلک عیار و حیله باز، بیش از ۲۲ میلیون از مردم ساده دل و نا آگاه کشورمان رابه بازی گرفت، آنان را به لب آب برد و تشنه بازگرداند، و بارای آنان توانست رژیم بیمار و ورشکسته ولایت وقیح را توان بخشد و برپای نگاه دارد.

آن گاه که جوانان ما به خود آمدند و در دانشگاه امیرکبیر هزاران نفرین نثار قدم های نامیمون او کردند، و خروارها انتقاد و نا سزای خود را به سر وکله او پاشیدند, روباه مکار به جای آن که از کوتاهی، و خیانت های خود از مردم پوزش بخواهد و با تلاشی به جبران آنان پردازد، با بی شرمی و گستاخی هرچه بیشتر خود را پاره ای از رژیم ضد بشر اسلامی دانست که گذر و عبور از آن برایش آسان و شدنی نبود.

خاتمی

خاتمی

حال، که بازهم رژیم در بستر مرگ جای گرفته است و امیدی به بهبود و بازگشت سلامت آن نیست، باردیگر برای بازماندن آن بهر ریسمان و روشی، آویزان می شوند، و باردیگر روباه پیر را به یارای آن گسیل داشته اند.

در این جا به نقد تنها تنی چند از گفتار روباهانه این ملای فتنه گر، می پردازیم، دادگری و قضاوت آن را به شما گرامیان واگذار می کنیم

۱- دروغ پردازی تریبون های رسمی کشور راعامل دلسردی دلسوزان نظام، و یاران امام می داند.

چنان که می بینید، این آخوندک گستاخ و بی پروا، ویرانی ونابودی کشور باکشتارشبانه روزی دیگرباوران در این سی سال را تنها نتیجه دروغ پردازی تریبون های رسمی می داند، و از مسئولین خیانت کارو تازی نژاد آن به عنوان دلسوزان نظام ویاران امام نام می برد.

۲- خاتمی می گوید:

«وقتی فضا بسته شد و دلسوزان یا نمیتوانند صحبت کنند و یا صدایشان به جایی نمیرسد، جامعه به سمت رسانه شایعه و رسانه های بیگانه گرایش پیدا میکنند و در نتیجه شاهد نوعی آشفتگی و هرج و مرج خواهیم بود.»

گویا در زمان ۸سال دروغ پردازی صدارت ایشان، آزادی گفتار، و آزادی نوشتار بوده است، که حال از آن یاد می کند.

۳-خاتمی می گوید:

»چون در اصلاحات پراکندگی وجود داشت و به قول معروف هر کسی از ظن خود شد یار من، تلاش بنده نظم و ترتیب دادن و تعیین چارچوب مشخصی برای اصلاحات بود.»

وقتی این آخوند می گوید در اصلاحات پراکندگی بود، یعنی سیستم دیکتاتوری یک دست به خواسته او وجود نداشته است. این نه به علت دگراندیشی مردم بود، بلکه فرصت طلبی و دخالت آخوندهای دیگردر صدارت ایشان را باید به شمارآورد.

۴- خاتمی بازهم شکرپاشی می کند:

:« متاسفانه رفتارها، روشها و کارهای اشتباهی که به نام نظام صورت میگیرد ممکن است این ذهنیت را برای دوستان جوان ما ایجاد کند که اصل انقلاب برای چه بود؟»ا

وی ادامه داد:« بر اثر این اشتباهات و رفتارها، برخی که سوءنیت هم ندارند، دیندارهم هستند، میگویند دین نمیتواند و نباید در عرصه حیات اجتماعی بیاید و رفتارهای اجتماعی را تعیین کند.»ا

خاتمی با بیان اینکه «باید اندیشه را نقد کرد نه اینکه به راحتی هر تهمتی را به هر فردی زد»، اظهار داشت:«برداشت ما این است که دین در عرصه حیات اجتماعی هم نظر دارد و هم دخالت.»ا

این آخوند پر رو، نظام مرگبار و انقلاب دزد را دور ازهرگناه و یاهراشتباه می داند و از این که مردمان کشورمان دخالت دین را در کارهای سیاسی کارشکنی و در راستایی سوای پیشرفت و مدنیت می دانند، به سختی نگران و دلخور است. زیرا در آن صورت کارو کاسبی یک مشت شیاد و سربار جامعه ما بنام آخوند که خود یکی از آنان است، تخته می شود و ناچار می گردند پس از ۱۴۰۰ سال مفت خوری و وبال گردن مردم بودن، دست های نرم و نازک کاغذ پیچیده اشان را به کار اندازند، و از دسترنج خود زندگی نمایند.

۵- خاتمی بازهم پرروگری می کند و می گوید:

:« بشر پس از پرداخت هزینه های گزاف و جنگ ها و ویران ها و دربه دریها، به این جمع بندی رسیده است که انسانها صاحب حق هستند و باید آزاد باشند و حکومتها هم باید از متن جامعه برخیزند.»ا

:« حکومتها موجودات فراقانونی و دارای اختیارات تام نیستند، بلکه تابع مردم هستند، توسط مردم روی کار میآیند و مردم کنارشان میگذارند.»ا

به این آخوندک پر رو باید گفت، بشر همیشه به حق از دست رفته خود آگاه بوده، نیازی به گذشت زمان، پرداخت هزینه های گزاف، جنگ ها، و دربدری ها برای درک آن نداشته است.

انسان از همان کودکی از زورگویی و دیکتاتوری دیگران بی زار و گریزان بوده، و برای به دست آوردن آزادی، همواره ناچار بوده است که هزینه هایی نیز بپردازد و با دیکتاتورها و خودکامه ها دست و پنجه نرم کند. چنان که هم اکنون نیز در تلاش آن است که ملاهای خون آشام و دیکتاتور را به دوزخ فرستد، تا از مکر و حیله گری آنان در امان باشد.

۶- بازهم خاتمی می گوید:

«در انقلاب اسلامی آنچه بسیار مهم بود این بود که دین و مردمسالاری نه تنها می توانند سازگار با هم باشند بلکه دین میتواند پشتوانه استوار مردم سالاری باشد.»ا

وی با بیان اینکه «آزادی و دین وقتی در مقابل هم قرار بگیرند هر دو زیان میبینند»، اظهار داشت:« این دو اگر با هم باشند، هم آزادی تلطیف میشود و هم دین از تصلب نجات پیدا میکند.»

این مردک حیله گر می خواهد با سریشم و چسب اسکاچ هم که شده، دین را به سیاست بچسباند و به هر روش، به حلق مردم فرو کند تا خدای نکرده دکان این شیادان تخته نشود، و هم چنان بر گرده مردم ما سوار باشند، و به مفت خوری پردازند. زیرا دین، به ویژه دین اسلام، نه تنها مردم سالار نیست، بلکه زورگو، متجاوز، و مظلوم آزار است.

۷- خاتمی از رو نمی رود و گویا باگوسفندان سخن می گوید:

«آزادی از دین سئوال میکند و دین باید جوابگو باشد و در نتیجه تفکر دینی؛ مثل هر تفکر دیگری که در فضای آزاد باشد خود را لحظه به لحظه تقویت و اصلاح می کند.»ا

او از پرسش آزادی از دین سخن می گوید. یا ایشان فرد ناآگاه و نادانی است که از دین به ویژه اسلام چیزی نمی داند ونا آگاه است، و یا خود را به تجاهل و نادانی می زند. زیرا دین اسلام، دین تسلیم و بردگی است و در آن آزادی بی معنی و ناپیداست. بعنوان نمونه، سلام، یعنی تسلیم و بی اختیار بودن، و پذیرش بردگی.

۸- بازهم خاتمی روده درازی می کند و می گوید:

« اما دین چیست؟دین حقیقتی دارد که قدسی و مطلق است، ولی تصوری که ما انسانها از دین داریم متعلق به ما است ، باید دین را بفهمیم؛اگر این فهم مقدس شد مشکل پیش می آید چرا که یک امر بستری نسبی را مطلق و مقدس

کردهاید، تلاش فکری و نظری شیعه دین دار باید نزدیکی لحظه به لحظه به آن حقیقت قدسی باشد. »ا

وی تاکید کرد:« وقتی میگوییم آزادی اندیشه، یعنی برداشتی که شما از دین دارید قابل بحث است و در نتیجه در اثر بحث های منطقی دائما فکر دینی، پویایی خودش را پیدا میکند.»ا

ایشان می گوید باید دین را بفهمیم. این کلام درست است. زیرا پدران ما کورکورانه دین اسلام راپذیرفتند بدون آن که در آن کند و کاوی کرده باشند.

وقتی ما قرآن، حدیث و روایات را درست بخوانیم و درک کنیم، آن گاه در می یابیم که یک مشت دستورات ضد انسانی، بردگی، زورگویی، تبعیض و بازمانده چندین هزارسال پیش را پذیرا شده ایم.

درهرحال این آخوند فرصت طلب دست از امام و کرامات حضرت علی خود برنمی دارد که هر کدام منشاو موجب کشتار و جنایات بیشمار بوده اند.

درپایان، و برشماری سجایا و عدالت در اسلام که دیگر همه می دانند وجود خارجی ندارد، بر بقاو پایداری نظام پافشاری می کند، چیزی که بی تردید بیش از ۸۰٪ از مردم کشورمان به ویژه جوانان، به ازمیان برداشتن رژیم در کلیت آن، و به داوری نشاندن مسئولان جنایات ۳۰ سال گذشته از جمله شخص خاتمی پافشاری می کنند.

نگارنده را براین باور است چنانچه آقای موسوی و همسر گرامی اشان، و هم چنین آقای کهروبی نیز اندکی در بازماندن این رژیم اصرار ورزند، آنان نیز به کنار خواهند رفت، و جوانان ستم کشیده و زجر دیده ما خود می دانند که چگونه حکومتی دموکراسی دور از دخالت هر دین و مذهب، و یاهر اندیشه و فکرانحصاری خاصی در کشورمان برقرار کنند، تا پاسخ گوی نیازهای هرگونه اندیشه و برداشت عمومی انسان ها باشد.