جهان پهلوان ناصر حجازی، اسطوره ای که فراموش نخواهد شد ۲

ناصر حجازی، قهرمان قهرمانان، مرد مردان، ایرانی وارسته و سراپا وجود از کرامات انسانی و میهن دوستی، از میان ما رفت. یادش برای ما همیشه گرامی است.

ناصر حجازی، قهرمان قهرمانان، مرد مردان، ایرانی وارسته و سراپا وجود از کرامات انسانی و میهن دوستی، از میان ما رفت. یادش برای ما همیشه گرامی است.

با کمال اندوه و نگرانی، دریافتیم که عقاب آسمان فوتبال ایران و ستاره ی درخشان دنیای ورزش و بزرگ مرد دنیای ادب و معرفت و مرادنگی و مردم دوستی و معلّم درس اخلاق و پاک سرشتی بنام، در بیمارستان کسری تهران، گذشته است.

در رابطه با گذشت پهلوان ناصر حجازی، گمان می کنم یک بیت شعر از حضرت سعدی، بیانگر واقعیت مرگ ایشان باشد. حضرت سعدی می فرمایند: “سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز/مرده آن است که نامش به نکویی نبرند”

حقیقت درباره ی آن بزرگمرد نیز همین است، یعنی تا زمانی که سپیده بر آسمان ایران می زند، تا زمانی که ایران روی پاهای لرزان خویش، ایستاده است و ما نام ایرانی بودن را یدک می کشیم، نام ناصر حجازی، با نیکویی و محبت یاد خواهد شد.

ناصر حجازی، قهرمانی را با مردانگی گره زد و از خود پهلوانی خلق کرد، که همانند جهان پهلوان تختی، همواره یادش با نیکویی بر سر زبان ها و افکار بلندش در سرها و عشق به او، همیشه در قلب ها زنده خواهد بود. حجازی بارها کنار مردم ایستاد، و با مردم بودن و غصّه ی مردم را خوردن را به پول و مقام و جایگاه نفروخت.

حجازی در آخرین مصاحبه های خود چنین گفت: ” به من می‌گویند عصبانی نشوم مگر بی‌غیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم می‌بینم با بی‌تفاوتی از کنار آن بگذرم؟. آمده‌اند و یارانه‌ها را قالب کرده‌اند، زندگی مردم بهتر نشده که بدتر هم شده‌است. دولت می‌گوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک می‌کنیم، مگر مردم گدا هستند؟. مردم ایران روی گنج خوابیده‌اند. دولت حق ندارد به مردم کمک کند، دولت باید کار کند، خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دودستی تقدیم آنها کند.”

ایستاده از چپ: حسین کازرانی، ناصر حجازی، غفور جهانی، نصرالله عبدالهی، حسن نایب آقا، محمد صادقی. نشسته از چپ: حسن نظری، علی پروین، آندرانیک اسکندریان، ابراهیم قاسم‌پور، حسن روشن. تیم ایران در سال ۱۹۷۷ در ورزشگاه آزادی، پیش از بازی با استرالیا. ایران این دیدار را با یک گل به سود خود به پایا نبرد و به جام جهانی ۱۹۷۸ صعود کرد.

ایستاده از چپ: حسین کازرانی، ناصر حجازی، غفور جهانی، نصرالله عبدالهی، حسن نایب آقا، محمد صادقی. نشسته از چپ: حسن نظری، علی پروین، آندرانیک اسکندریان، ابراهیم قاسم‌پور، حسن روشن. تیم ایران در سال ۱۹۷۷ در ورزشگاه آزادی، پیش از بازی با استرالیا. ایران این دیدار را با یک گل به سود خود به پایا نبرد و به جام جهانی ۱۹۷۸ صعود کرد.

این سخنانی نبود که حجازی برای یکبار در دفاٰع  از حق مردم گفته باشد. ناصر حجازی، ورزش را با سیاست مخلوط نکرد، او پاک بود و دوست داشت تا هر کاری را به بهترین روش، انجام دهد، همین امر موجب گردید که او عکس خامنه ای را، همانند انسان های خود فروخته ای چون حسین رضازاده، در دست نگیرد، و بالای سر نبرد، دولت هم در پاسخ این حرکت همواره حقوق او را ضایع نمود، و قلب مهربانش را شکست.

حال، ناصر از میان ما رفته و خاطره اش برای همیشه به خوبی یاد خواهد شد. باشد که دیگر ورزشکاران نیز، او را الگوی راه خویش قرار داده تا مسلک پهلوانی و مردم دوستی، در دل ایرانیان همواره زنده بماند و فرزندان مان، از این بزرگ مردان درس آزادگی بیاموزند.

امروز، ایران برای از دست دادن فرزندی پاک سرشت، انسانی مردم دوست، قهرمانی پر افتخار و پهلوانی نامی، به غم نشسته است. حال، به سادگی می شود درک کرد که انسان با یک حرکت مردمی و دفاع از حق مظلومان در مقابل ظالم، چگونه می تواند به اوج برسد و نامش را تا ابد زنده نگاه دارد.

جهان پهلوان ناصر حجازی، در اوج بودی، در اوج ماندی، در اوج رفتی و همواره در اوج خواهی بود، چرا که تو با مردم بودی و دل نازنینت با ما مردمان بود.
ناصر حجازی عزیز، اکنون که داغ رفتنت جگرهایمان را آتش زده، حال که اندوه نبودنت، سیل اشک را بر پهنای صورت هایمان جاری ساخته است، از طرف خودم و همه ی مردم ایران برایت آرزو می کنم که در آرامش و آسودگی بخوابی، بدان که دل مردم ایران تا ابد با تو خواهد بود. صمیمانه دوستت داشتیم و مجنون وار عاشقت خواهیم ماند، تو ای پهلوان مردمی و دوست داشتنی ایران، نامت جاودان باد.

ناصر حجازی گرفتار و اسیر بیماری در بیمارستان. بیماری سرطان ریه که سرانجام پس از دوسال، او را از پای درآورد.

ناصر حجازی گرفتار و اسیر بیماری در بیمارستان. بیماری سرطان ریه که سرانجام پس از دوسال، او را از پای درآورد.

  • ایرانی عاشق ایران

    روحش شاد و خاطره اش همیشه زنده
    در تاریخ خونبار یکصد ساله جنبش ازادیخواهانه مردم ایران همواره میتوان از انسانهای پاک و بیباک و ازدیخواه و الگوی نسل انقلاب ،بسیار و بسیار یاد برد که گاه بدست دژخیمان حکومتی به قتل رسیدند و یا از غم و اندوه روزگار جان به جانان دادند
    قتل قائم مقام فراهانی  به فرمان محمد شاه قاجار و امیر کبیر به فرمان ناصرالدین شاه و قتل مستشارالدوله که بدستور شاه انقدر بر سرش کوبیدند تا جان دهد
    محمد علی شاه در دوران ولیعهدی بدستور پدرش مظفرالدین شاه سه تن از یاران سید جمال الدین اسد ابادی را به نامهای اقاخان کرمانی و روحی کرمانی و خبیرالملک را به وضعی فجیع به قتل رساند و محمد علی شاه چند تن از ازادیخواهان را از جمله میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و ملک المتکلمین و سید جمال واعظ اصفهانی را به دار اویخت
    رضا شاه نیز بعد از تحکیم کردن پایه های قدرتش میرزا ده عشقی ،اشرف الدین گیلانی [نسیم شمال] دکتر تقی ارانی ،فرخی یزدی و …………..را کشت
    محمد رضا شاه نیز که میخواست قانونمداری را رعایت کند و راه پدر را ادامه ندهد نخبگان را بزنجیر کشید و به فرمان او دکتر حسین فاطمی همرزم وفادار دکتر مصدق را با جان تب دار به جوخه اعدام سپرد مصدق را به زندان و به تبعید محکوم کرد کریم پور شیرازی را به اتش کشید و دهها نخبگان و پیشگامان مبارز را به جوخه های تیرباران سپرد

    حنیف نژاد کبیر و یارانش  ,بیژن جزنی و احمدزاده ها و بسیاری دیگر را تیرباران کرد و ………..
    خمینی دجال که وعده های دروغین  داده بود و جانماز اب میکشید و مردم را سرکار میگذاشت و دکتر یزدی ترجمه و روغن داغش را زیاد میکرد تا جهان را از امدن امام سیزدهم مطلع نماید از همان ابتدای به قدرت رسیدن نشان داد که تشنه خون است و رسالت  کار ناتمام شده  شاه را به عهده گرفته است
    زنان و دختران و مادران را به جوخه اعدام سپرد و رکورد دار اعدام زنان سیاسی در جهان شد حتی به زنان باردار نیز رحم نکرد  به دختران و زنان شوهر دار قبل از اعدام تجاوز شد و  حتی انها را زنده در قبر میخواباندند تا از بالصطلاح گناهانشان بخشوده شود[خاطرات منتظری و نامه جعقر کریمی  نماینده گوربگور خمینی بهد از دیدار از زندان]
    تف بر روزگاز که انموقع کسی از عدم خشونت صحبتی به میان نمی اورد و لی حال از انقلابیون ایراد میگرند که چرا در برابر وحشی گری اخوند ها مقاومت میکنند
    به بهانه مبارزه ضد امپریالیستی همه مخالفان را جاسوس میخواند ,در دوران رفسنجانی از زمین و هوا مردم پابرهنه اسلام اباد را به گلوله بست  اوج ترور در داخل و خارج به راه انداخت و رهبران حزب دمکرات کردستان  و دهها مجاهد و مبارز را در کشورهای مختلف ترور کرد و وقتی خاتمی امد  سر داریوش فروهر وپروانه را بریدند و نویسندگان را خفه کردند و جنازه های انها را در بیابان رها کردند شورش دانشجویان را در ۱۸تیر بخاک و خون کشیدند و در اخرین نمایش کذایی انتخابات گشتند و اسیر کردند و تجاوز کردند وووووو
    از خرداد ۶۰ به بعد فقط در تهران شبی ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر را اعدام میکردند و اسامی انها را حتی  نمیدانستند
    نخبه کشی  همچنان ادامه داشت شریفترین انسانها را بالای دار بردند سعید سلطانپور ها شکراله پاکنژاد معصومه شادمانی حبیب اله اشوری علی اضغر زهتابچی ها حسین تهرانی کیا و بیشماران ستارگانی که بیرحمانه بزمین میکشیدند تا ارتجاع بتواند پایه های حکومت ننگینش را مستحکم کند همین اصلاح طلبان امروزی که خود در مسند قدرت در ان دوران سیاه بودند روی چنگیز مغول را سفید کردند و حال سعی در رنگ کردن دوباره مردم , صحبت از عدم خشونت و ها و کذا  میکنند و حتی هر کدام از انها صاحب رساله در خصوص دموکراسی نیز هستند و جایزه بگیر نیز شده اند
    بنابر در پایان  در برابر این اهریمنان جانی و خونخوار که چند نسل از ازادیخواهان و نخبگان و رجال را در برابر جوخه اعدام قرار داده اند و یا انسانهای شریف و دلداده مردم از اوج شقاوت بی رحمی حکومتگران وحشی دق مرگ شدند بایستی گفت که هیچ سلاحی  برنده تر از سلاح یک رزمنده مجاهد و مبارز برای ریشه کن کردن بن و اساس این حکومت ولایت سفیانی نیست و نخواهد بود
    بایستی پهلوانان و اسطوره های واقعی این ملت را شناخت و در راه مسیری قدم گذاشت که ایندگان دوباره اسیر حکومتی جبار قرار نگیرند و نسلی دوباره به خاک و خون نغلطد .باید به کسانی اعتماد کرد که از ان ابتدا تا بحال بر سرنگونی تام و کمال این رژیم مستبد و هیولا همت گماشته و از این وظیفه به درستی و شایستگی نگهبانی کرده اند
    نباید گول تازه به دوران رسیده های به ظاهر دمکرات و دموکراسی خواه که تا دیروز در اخور اخوندهای جلاد مشغول قلع و قمع انقلابیون مجاهد و مبارز بوده اند را خورد
    مدعیانی که در ساحل امن کارشان به هذیان گویی کشیده شده و با انواع و اقصام تئوری های من دراوردی و نادیده گرفتن تجربه خونین یکصد ساله مبارزات مردم ایران از ستارخان  تا به امروز یعنی مجاهدین خلق ایران ,سعی در منحرف کردن این مسیر خونبار انقلاب نوین مردم ایران هستند تا شاید دوباره بتوانند بر اریکه های قدرت تکیه زنند و  با اوهام و اندیشه های مبهم گذشته های دور خلقی را دوباره به مسلخ بکشانند  و باز روز از نو و وووووو
       

  • ایرانی عاشق ایران

    روحش شاد و خاطره اش همیشه زنده
    در تاریخ خونبار یکصد ساله جنبش ازادیخواهانه مردم ایران همواره میتوان از انسانهای پاک و بیباک و ازدیخواه و الگوی نسل انقلاب ،بسیار و بسیار یاد برد که گاه بدست دژخیمان حکومتی به قتل رسیدند و یا از غم و اندوه روزگار جان به جانان دادند
    قتل قائم مقام فراهانی  به فرمان محمد شاه قاجار و امیر کبیر به فرمان ناصرالدین شاه و قتل مستشارالدوله که بدستور شاه انقدر بر سرش کوبیدند تا جان دهد
    محمد علی شاه در دوران ولیعهدی بدستور پدرش مظفرالدین شاه سه تن از یاران سید جمال الدین اسد ابادی را به نامهای اقاخان کرمانی و روحی کرمانی و خبیرالملک را به وضعی فجیع به قتل رساند و محمد علی شاه چند تن از ازادیخواهان را از جمله میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل و ملک المتکلمین و سید جمال واعظ اصفهانی را به دار اویخت
    رضا شاه نیز بعد از تحکیم کردن پایه های قدرتش میرزا ده عشقی ،اشرف الدین گیلانی [نسیم شمال] دکتر تقی ارانی ،فرخی یزدی و …………..را کشت
    محمد رضا شاه نیز که میخواست قانونمداری را رعایت کند و راه پدر را ادامه ندهد نخبگان را بزنجیر کشید و به فرمان او دکتر حسین فاطمی همرزم وفادار دکتر مصدق را با جان تب دار به جوخه اعدام سپرد مصدق را به زندان و به تبعید محکوم کرد کریم پور شیرازی را به اتش کشید و دهها نخبگان و پیشگامان مبارز را به جوخه های تیرباران سپرد

    حنیف نژاد کبیر و یارانش  ,بیژن جزنی و احمدزاده ها و بسیاری دیگر را تیرباران کرد و ………..
    خمینی دجال که وعده های دروغین  داده بود و جانماز اب میکشید و مردم را سرکار میگذاشت و دکتر یزدی ترجمه و روغن داغش را زیاد میکرد تا جهان را از امدن امام سیزدهم مطلع نماید از همان ابتدای به قدرت رسیدن نشان داد که تشنه خون است و رسالت  کار ناتمام شده  شاه را به عهده گرفته است
    زنان و دختران و مادران را به جوخه اعدام سپرد و رکورد دار اعدام زنان سیاسی در جهان شد حتی به زنان باردار نیز رحم نکرد  به دختران و زنان شوهر دار قبل از اعدام تجاوز شد و  حتی انها را زنده در قبر میخواباندند تا از بالصطلاح گناهانشان بخشوده شود[خاطرات منتظری و نامه جعقر کریمی  نماینده گوربگور خمینی بهد از دیدار از زندان]
    تف بر روزگاز که انموقع کسی از عدم خشونت صحبتی به میان نمی اورد و لی حال از انقلابیون ایراد میگرند که چرا در برابر وحشی گری اخوند ها مقاومت میکنند
    به بهانه مبارزه ضد امپریالیستی همه مخالفان را جاسوس میخواند ,در دوران رفسنجانی از زمین و هوا مردم پابرهنه اسلام اباد را به گلوله بست  اوج ترور در داخل و خارج به راه انداخت و رهبران حزب دمکرات کردستان  و دهها مجاهد و مبارز را در کشورهای مختلف ترور کرد و وقتی خاتمی امد  سر داریوش فروهر وپروانه را بریدند و نویسندگان را خفه کردند و جنازه های انها را در بیابان رها کردند شورش دانشجویان را در ۱۸تیر بخاک و خون کشیدند و در اخرین نمایش کذایی انتخابات گشتند و اسیر کردند و تجاوز کردند وووووو
    از خرداد ۶۰ به بعد فقط در تهران شبی ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر را اعدام میکردند و اسامی انها را حتی  نمیدانستند
    نخبه کشی  همچنان ادامه داشت شریفترین انسانها را بالای دار بردند سعید سلطانپور ها شکراله پاکنژاد معصومه شادمانی حبیب اله اشوری علی اضغر زهتابچی ها حسین تهرانی کیا و بیشماران ستارگانی که بیرحمانه بزمین میکشیدند تا ارتجاع بتواند پایه های حکومت ننگینش را مستحکم کند همین اصلاح طلبان امروزی که خود در مسند قدرت در ان دوران سیاه بودند روی چنگیز مغول را سفید کردند و حال سعی در رنگ کردن دوباره مردم , صحبت از عدم خشونت و ها و کذا  میکنند و حتی هر کدام از انها صاحب رساله در خصوص دموکراسی نیز هستند و جایزه بگیر نیز شده اند
    بنابر در پایان  در برابر این اهریمنان جانی و خونخوار که چند نسل از ازادیخواهان و نخبگان و رجال را در برابر جوخه اعدام قرار داده اند و یا انسانهای شریف و دلداده مردم از اوج شقاوت بی رحمی حکومتگران وحشی دق مرگ شدند بایستی گفت که هیچ سلاحی  برنده تر از سلاح یک رزمنده مجاهد و مبارز برای ریشه کن کردن بن و اساس این حکومت ولایت سفیانی نیست و نخواهد بود
    بایستی پهلوانان و اسطوره های واقعی این ملت را شناخت و در راه مسیری قدم گذاشت که ایندگان دوباره اسیر حکومتی جبار قرار نگیرند و نسلی دوباره به خاک و خون نغلطد .باید به کسانی اعتماد کرد که از ان ابتدا تا بحال بر سرنگونی تام و کمال این رژیم مستبد و هیولا همت گماشته و از این وظیفه به درستی و شایستگی نگهبانی کرده اند
    نباید گول تازه به دوران رسیده های به ظاهر دمکرات و دموکراسی خواه که تا دیروز در اخور اخوندهای جلاد مشغول قلع و قمع انقلابیون مجاهد و مبارز بوده اند را خورد
    مدعیانی که در ساحل امن کارشان به هذیان گویی کشیده شده و با انواع و اقصام تئوری های من دراوردی و نادیده گرفتن تجربه خونین یکصد ساله مبارزات مردم ایران از ستارخان  تا به امروز یعنی مجاهدین خلق ایران ,سعی در منحرف کردن این مسیر خونبار انقلاب نوین مردم ایران هستند تا شاید دوباره بتوانند بر اریکه های قدرت تکیه زنند و  با اوهام و اندیشه های مبهم گذشته های دور خلقی را دوباره به مسلخ بکشانند  و باز روز از نو و وووووو