در ذهـن یک بمب گذار انتحاری چه میگذرد؟ روانشناسی و روانکاوی یک بمب گذار – بخش سه ۲

آیا تا کنون کبوتری دیده اید که با بمب خود کشی کند؟. البته از آخوند دوپا همه چیز ساخته است. آخوندها تاکنونب زرگترین مشوق و به وجود آوردنده بمب گذاری و عملیات انتحاری در عراق، افغانستان، اسرائیل، آمریکا، آرژانتین، و مادرید بوده اند.

آیا تا کنون کبوتری دیده اید که با بمب خود کشی کند؟. البته از آخوند دوپا همه چیز ساخته است. آخوندها تاکنونب زرگترین مشوق و به وجود آوردنده بمب گذاری و عملیات انتحاری در عراق، افغانستان، اسرائیل، آمریکا، آرژانتین، و مادرید بوده اند.

بخش اول و دوم این مقاله پژوهشی و بسیار مستند را در گذشته دیدید حال، بخش پایانی آن را در این جا با نتیجه گیری و برداشت کلی خواهید دید.

فرایند ذهنی بمبگذار انتحاری بـلـوچ:
عواملی که بستر مناسب برای رشد و شکل گیری ذهنیت بمب گذار انتحاری در بلوچستان را بوجود می آورند، استثنایی و یا منحصر به فرد نیستند. اگرچه می توان، علاوه بر ماهیت و عملکرد جمهوری اسلامی در کـُلـیّت قرون وسطایی خویش در سراسر ایران؛ حداقل چهار حوزه مشخص را که باعث پیدایش بستر مناسب برای رشد ذهنیت بمبگذاری در بلوچستان می شوند، شناسایی کرد. این حوزه ها عبارتند از:

۱ ـ نگاه بسیار خشن و سیاست امنیتی ـ نظامی سرکوب و اعدام در بلوچستان که بر اساس دکترین بیمارگونه و ضد انسانی نهادینه کردن تبعیض و تحقیر بنا شده است
۲ ـ سیاست برتری قومی و مذهبی تشیع ولایت فقیه بر اهل سنت و مردم بلوچ و ترویج تضاد و توهین مذهبی
۳ ـ حذف و محروم سازی بلوچ ها از پروسه تصمیم گیری و مشارکت در عرصه های مختلف اداری، نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و مذهبی و غیره
۴ ـ نابودی کامل “فرهنگ جامعه مـدنی” در بلوچستان، و سرکوب بیرحمانه روشنفکران متمایل به مـُـدرنـیـتـه، نواندیشان سکولار و ترقی خواه ء بلوچ؛ و ایجاد زمینه برای رشد “آموزه های سلفی ـ جـهـادی” و “تکفیری” از طریق توهین، تبعیض، ایجاد تضاد و تقابل مذهبی.

علاوه بر شگرد و شیوه های مشابه بمب گذاری در کشورهای منطقه و بلوچستان، دلایل جذب عوامل انتحاری به جندالله و متعاقب آن پروسه پرورش هدفمند ذهنی و القاء نهایی نیز شبیه آنچه که در کشورها و یا مناطق دیگر نظیر کردستان ترکیه، شبه جزیره جفنا در سریلانکا اتفاق می افتد؛ یا می افتاد، متفاوت نیست.
حس استیصال، تبعیض و تحقیر جمعی و قومی باعث بروز میل وافر برای انتقامجویی می شود. بر پایه تحقیقات پژوهشگران متعددی از جمله محمد حافظ (۴۷)؛ پرفسور مراری (۴۸)، و اولیور و اسیئنبرگ (۴۹) ، برای رشد بمبگذاری انتحاری سه عامل اساسی لازم است. اول افراد با انگیزه ی انتقامجویی؛ دوم وجود یک سازمان با امکانات لازم برای عملیات انتحاری و امکان دسترسی به آن مانند جندالله؛ سوم “فرهنگ” و یا اجتماعی که بمبگذار انتحاری را بعنوان قهرمان و یا “شهید مقاومت” مورد تقدیر و ستایش قرار دهد (۳۲)

این دخترخانم از گروه حمس به نام  ریم رئیشی قرآن به دست، و بمب به بغل، اماده رفتن به بهشت است. عجیب این جاست که بهشت با آن حوری های ۴۰ متری برای آقایان وعده داده شده، حال، این خانم به دنبال چه چیزی قصد خودکشی دارد؟.

این دخترخانم از گروه حمس به نام ریم رئیشی قرآن به دست، و بمب به بغل، اماده رفتن به بهشت است. عجیب این جاست که بهشت با آن حوری های ۴۰ متری برای آقایان وعده داده شده، حال، این خانم به دنبال چه چیزی قصد خودکشی دارد؟.

در بلوچستان نهادهای مدنی و جریانات سکولار و حتی روشنفکران مذهبی نواندیش شدیدا ً سرکوب شده و یا به برهوت سکوت رانده شده اند. در نتیجه تنها سه نیروی عمده فعالیت دارند.
اول: حکومت و سیستم امنیتی ـ اطلاعاتی آن که “عملیات استشهادی” را در کشورهای همسایه و فلسطین اشغالی اسطوره سازی و تشویق می کند. نکته قابل توجه این است که جمهوری اسلامی طی سالها تلاش فراوانی در بلوچستان نموده است تا برخی از دانشجویان بلوچ (طبعاً سـُنی مذهب) را با تشویق به سازماندهی و حمایت از “اخوان المسلمین” در مقابل جریان “سنتی” علمای اهل سنت در بلوچستان قرار دهد.

دوم: نیروی هایی نظیر سپاه صحابه بلوچستان و جندالله و طرفدارانش است که به “عملیات استشهادی” اعتقاد دارند.
سوم: رهبران مذهبی اهل سنت بلوچ که حداقل بخش کوچکی از آنها نیز به تبعیت از جمهوری اسلامی یا بنا به اعتقادات مذهبی خود “عملیات استشهادی” در کشورهای همسایه و فلسطین اشغالی را تشویق می کنند، اما عملیات انتحاری جندالله را محکوم می کنند.
اگرچه مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر مذهبی اهل سنت، با ردّ فتواهای تکفیری، بارها اعلام نموده است که عملیات انتحاری و ریختن خون انسان های بیگناه، حتی غیر مسلمان، نزد خداوند گناهی بسیار بزرگ و نابخشودنی است.
با اینحال مدتی قبل از بمبگذاری تاسوعا در چابهار برخی از رهبران اهل سنت آن شهر در مراسم رسمی و علنی بزرگداشت یک جوان بلوچ که برای “جهاد” به افغانستان رفته بود و در یک عملیات استشهادی بر علیه نیروهای ناتو خود را “شهید” کرده بود، شرکت می کنند و به خانواده عامل انتحاری تبریک می گویند و او را “شهید فی سبیل الله” لقب می دهند.

نوجوان انتحاری سیف الله رئیسی (چابهاری) نیز که بعدها عامل انتحاری در روز تاسوعا در شهر چابهار شد، در آن “مراسم تقدیر” حضور داشته است. از سوی دیگر جندالله نیز متقابلاً تبلیغ می کند که چگونه است اگر یک جوان بلوچ خود را برای افغانستان “به کشتن دهد”، توسط برخی از علمای بلوچ “شهید فی سبیل الله” لقب می گیرد؟؛ اما اگر خود را برای اهل سنت در بلوچستان “به کشتن دهد”، شهید محسوب نمی شود؟ متقابلا ً این دسته از علمای بلوچ مدعی هستند که این قیاس مع الفارغ است، زیرا آنها بر خلاف ادعای جندالله، نه شیعیان را کافر می دانند و نه قوای دولتی را “متجاوزان اشغالگر”!

این ویدیو آمادگی یک استشهادگر را نشان می دهد که در حال وصیت کردن است. احتمالاً خود را برای حوریان نیز آماده کرده است.

ذهنیت بمبگذار انتحاری بلوچ در فرایند کـُـنش های نامتجانس و وا کـُـنش های ناهمگون این عوامل تاثیرگذار در بلوچستان شکل می گیرد. هر سه این نیروهای فعال مقوله “جــهــاد” و یا “عملیات استشهادی” را قبول دارند و آن را از دیدگاه فکری و یا منظر اجتهادی خود تبلیغ و توجیه می کنند. در نتیجه هیچگونه “قــُبح بنیادین و اصولی” برای کشتن انسان ها، به شرطی که کلاه شرعی داشته باشد، وجود ندارد. جدال بر سر تفسیر و استعمال جایگاهی آن می باشد و بس!. ذهنیت نوجوان بلوچ در محیطی شکل می گیرد که در آن خشونت معیار قانونی، مذهبی و حتی آرمانی و “ارزش” ِ رایج بخش کوچک اما فعال جامعه است. یعنی قبح خشونت از بین رفته است.

متاسفانه گستاخی عملکرد تحقیرآمیز و تبعیض آمیز جمهوری اسلامی در بلوچستان به حدی است که حتی برخی از بلوچهای تحصیلکرده و به اصطلاح “سکولار” که سالهاست در غرب زندگی می کنند (Baloch Diaspora)، قــُـبـحی برای عملیات انتقامجویانه انتحاری مبتنی بر “جنگ مذهبی” جندالله قائل نمی شوند و آن را اجتناب ناپذیر تلقی کرده و بعضا ً حمایت می کنند. وانگهی هرگونه تقبیح کشتار جمعی و یا انتقاد از عملیات انتحاری، با واکنش تند جانبداران جندالله و عکس العمل شدید و تهدید و افتراء از سوی طرفداران و سمپات های جندالله مواجه می شود.
با این حال میزان حمایت جندالله در داخل بلوچستان قابل ارزیابی مستند نیست؛ اگرچه بعد از بمبگذاری تاسوعا در چابهار که باعث کشته شدن حدود چهل شیعه و سنی بیگناه شد، هزاران شهروند بلوچ و سنی مذهب چابهاری در یک تظاهرات بی نظیر بر علیه جندالله و عملیات انتحاری آن به راهپیمایی پرداختند، تظاهراتی که در نوع خود در طی سه دهه اخیر بی سابقه بود . بر طبق تحقیقات موسسه معتبر پـیـو (The Pew Research Center) میزان حمایت “عملیات استشهادی” در کشورهای مختلف اسلامی که حدود ۹ سال پیش بین هفت درصد تا هفتاد و سه درصد در نوسان بود، اینک سیر نزولی دارد (۵۰ و ۵۱).

تحقیقات در کشورهای مختلف اسلامی نشان می دهد که میزان حمایت از “عملیات استشهادی” به چهار عامل مهم ارتباط دارد. اول تبعیض و سرکوب موجود در جامعه. دوم فقر اقتصادی. سوم میزان سواد و تحصیلات عالیه. چهارم حضور پر رنگ مذهب و تضاد مذهبی.
متاسفانه وجود این عوامل تاثیرگذار در بلوچستان قابل انکار نیست. در باره عامل اول و دوم مطالب فراوانی نوشته شده است. اما برای روشن شدن نقش تاثیرگذار عوامل سوم (آموزش و تحصیلات عالیه) و چهارم یعنی “مذهبی تر” شدن جامعه در بستر تنازع فرهنگی ـ مذهبی موجود در بلوچستان و متعاقبا ً تاثیر آن بر ذهن بمبگذار بلوچ ، به ناچار، با رجوع به داده های موجود حقایق ناگفته بیان شود. در بلوچستان حدود ۵۶۲۲۲۰ دانش آموز وجود دارد (۵۲) که حدود هفتاد درصد آنها یعنی ۳۹۳۵۵۴ نفر بلوچ می باشند.

در سراسر ایران نیز حدود ۳۷۹۰۸۵۶ دانشجو (۵۳)، و حدود ۱۲۳۶۸۷۹۳ دانش آموز (۵۴) بدون احتساب بزرگسالان وجود دارد. یعنی در مقابل هر ۳/۳ دانش آموز ایرانی یک نفر دانشجو در دانشگاه وجود دارد. اگرچه آمار رسمی در مورد تعداد دانشجویان بلوچ وجود ندارد، اما رقمی بین هفت هزار تا ده هزار دانشجوی بلوچ که اکثراً نیز در دانشگاه آزاد تحصیل می کنند، تخمین نسبتا درستی می باشد. نتیجتا ً نسبت تعداد دانش آموز بلوچ به دانشجوی بلوچ بین ۴۰ تا ۵۶ به ۱ می باشد که ۱۳ تا ۱۷ برابر پائین تر از میانگین کـُل کشور است.
وانگهی استان سیستان و بلوچستان به نسبت جمعیت بیشترین تعداد دانشگاه های کشور را داراست. حدود هفتاد درصد مردم استان سیستان و بلوچستان بلوچ و سـُنی مذهب هستند. متاسفانه علاوه بر کمبود امکانات تحصیلی دوران پیش دانشگاهی در بلوچستان و فقر مالی گسترده و غیره، و به دلیل محدودیت های مختلف حکومتی نظیر تبعیض در گزینش و بازدارنده های متعدد دولتی از جمله تبعیض شدید در استخدام فارغ التحصیلان دانشگاهی سنی مذهب بلوچ، از حدود هفتاد هزار دانشجو در دانشگاههای استان فقط بین ۱۰ تا ۱۴ درصد آنها بلوچ می باشند، که اکثریت آنها در دانشگاه آزاد مشغول تحصیل هستند.

از سوی دیگر بلوچستان ِ ایران بیشترین تعداد مساجد نسبت به جمعیت در جهان اسلام را دارد. دلیل آن نیز واضح است. با توجه به هجوم فرهنگی و مذهبی خشن از طرف حکومت، و تبعیض، تحقیر و سرکوب شدید نیروهای مدنی و سیاسی و نواندیش در بلوچستان، مردم سـُنی بلوچ هیچ چاره ای جز توسل به تنها سنگر تحمل شده یعنی مسجد و مذهب اهل سـُنت بعنوان یگانه پدافند میسر و مجاز در مقابل هجمه مذهبی و نظامی ـ امنیتی تشیع ولایت فقیه، و بمثابه تنها مکانیسم دفاعی موجود برای حفظ هویت خود، ندارند.

حدود ۷۲۰۰۰ مسجد (۵۵) در کل کشور وجود دارد که قریب به ۱۰۰۰۰ آنها به اهل سنت تعلق دارد. یعنی برای هر ۱۰۴۱ ایرانی یک مسجد وجود دارد. در سیستان و بلوچستان که جمعیت بلوچ و سنی مذهب آن حدود یک میلیون و هشتصد هزار نفر می باشد، برای هر ۳۰۱ تا ۳۶۰ بلوچ، یک مسجد ِ اهل سـُنت وجود دارد. بر طبق گفته مسوول شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی سیستان و بلوچستان، بلوچها از جیب خود حدود ۵۰۰۰ مسجد کوچک و بزرگ ساخته اند (۵۶).
سایت حکومتی سخن آشنا تعداد مساجد اهل سنت در سیستان و بلوچستان را ۵۹۷۶ فقره ذکر می کند (۵۷). متقابلا ً دولت نیز حدود ۷۵۵ مسجد شیعه و حسینیه از جیب بیت المال ساخته است (۵۸). این در حالیست که علیرغم ادعا های احمدی نژاد در طی سفر ایشان به زاهدان در اواخر فروردین ۱۳۹۰ ، و اظهارات آقای مرتضی رئیسی معاون عمرانی وزیر آموزش و پرورش و بوق و کرنای، و یا بقول بلوچی دُهل و سـُرنای تبلیغاتی دولت احمدی نژاد در برپایی جشن موفقیت “پروژه ملی کـپـرزدایی”، مشکل صدها مدرسه کپری در بلوچستان حل نشده است (۵۹).
نکته قابل ذکر در مورد مساجد این است که بقیه حدود چهار تا پنج هزار مسجد اهل سنت در استانهای دیگر (بجز پایتخت) قرار دارند. اگرچه آمار دقیق جمعیت اهل سـُنت ایران مشخص نیست. اما ارقامی بین ده میلیون تا هفده میلیون توسط منابع مختلف ذکر شده است (۶۰).
نتیجتا ً آمار مربوطه برای سُنی های بقیه نقاط ایران، یک مسجد برای بین ۱۶۴۰ سُنی تا ۳۰۴۰ سـُنی می باشد. لهذا تعداد مساجد اهل سنت (در خارج از بلوچستان) نسبت به جمعیت سـُنی ها در بقیه نقاط ایران، از میانگین کل کشور بسیار پائین تر است. بر طبق آمار حکومتی سیستان و بلوچستان نخستین استان کشور از نظر تعداد قرآن‌آموزان نیز است (۶۱).

سیاست جمهوری اسلامی برای مقابله با بمبگذاری انتحاری در بلوچستان
جمهوری اسلامی با مطالعه سیاست های گوناگون مقابله با ستیزه جویان انتحاری در کشورهای مختلف از جمله کارزار دولت ترکیه بر علیه کردهای پی ک ک و تعقیب آنها در خاک عراق؛ و سیاست انهدام بیرحمانه و کامل ببرهای تامل توسط دولت مرکزی سریلانکا؛ و سیاست دوگانه سرکوب نظامی و جذب رهبران شورشی چچن توسط دولت روسیه؛ و سیاست جذب و بسیج عشایر سـنُی مذهب بر علیه القاعده در عراق؛ و سیاست جداسازی فیزیکی انتحاریون فلسطینی از طریق دیوارکشی توسط اسرائیل، و غیره تلاش می کند تا با ترکیبی از سیاست های مذکور جندالله را شکست دهد. در این راستا جمهوری اسلامی ملغمه ای از استراتژی های ذکر شده را در بلوچستان دنبال می کند.

از طرفی جمهوری اسلامی ادعا می کند که آموزه های مذهبی در مدارس اهل سنت در بلوچستان، بمبگذاری انتحاری را ترغیب می کنند و به همین دلیل تلاش دارد تا کنترل و مدیریت این مدارس دینی را در اختیار خود بگیرد، اگرچه تا به امروز بمبگذاران انتحاری جندالله طلبه اینگونه مدارس دینی نبوده اند، و آمار پژوهشگران از جمله مطالعات دکتر مارک سئجمن، جامعه شناس و متخصص امور تروریسم، و روانپزشک قانونی و کارمند سابق سازمان سیا در افغانستان نشان می دهد که فقط ٪١٣ از انتحاریون در کشورهای مختلف طلبه مدارس دینی بوده اند (۶۲).

جذب و بسیج عشایر بلوچ برای مقابله با جندالله یکی دیگر از پایه های استراتژی جمهوری اسلامی می باشد. دستگیری و سرکوب و اعدام جوانان متهم به همکاری با جندالله، به همراه عفو عمومی و تامین امنیتی و یا امان دادن به صدها تن (۶۳) از اعضا و طرفداران جندالله نیز بخش مهمی از این استراتژی چند جانبه می باشد. علاوه بر تطمیع و تهدید دیپلماتیک پاکستان و سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان موسوم به آی اِس آی (ISI)، جمهوری اسلامی تلاش می کند با مسدود کردن فیزیکی مرز با پاکستان از طریق احداث دیوار بتونی، سیم خاردار، حفر کانال و خندق، احداث سدهای بتونی در مسیل رودخانه ها، ایجاد پاسگاه و برجک های مرزی، قرارگاه های مجهز مرزی سپاه و نیروهای انتظامی، مین گزاری راه های صعب العبور و مال رو، گشت های نیروهای مسلح بسیج عشایری، نسب دوربین های پیشرفته الکترونیکی و مادون قرمز و رادارهای پیچیده که ایران به بهانه مبارزه با مواد مخدر از اتحادیه اروپا وصول نموده است، با جندالله، که به ادعای جمهوری اسلامی در خاک پاکستان مستقر است، مبارزه کند

نقش پیچده و بعضا ً رقابتی سازمان های اطلاعاتی امنیتی نظیر اداره اطلاعات و اطلاعات سپاه در استان سیستان و بلوچستان در تقابل با جندالله و مدیریت عوامل ارتباطی و جاسوسی بسیار غامض تر از آن است که در این مقاله گنجانده شود. فقط به این بسنده می کنم که بعد از بمب گزاری چابهار که ظاهرا ً بعضی از عوامل محلی اطلاعات استان سر نخ هایی در دست داشتند، اما به دلایل متعددی در جلوگیری از آن کشتار ضد انسانی تعلل ورزیدند. به همین دلیل نیز مدیریت سیاست های ضد تروریستی در استان مستقیما ً به تهران واگذار شد.

زیرا، بعقیده تحلیلگران منطقه، اعتماد نسبت به اداره اطلاعات سیستان و بلوچستان که بعضی از عوامل افراطی آن در استان به سرکردگی حسینعلی شهریاری همگام با نهادهای موازی نظیر اطلاعات سپاه به نوعی آتش بیار معرکه بودند تا استان را نا امن جلوه دهند، سلب شده بود. بر خلاف روش معمول، همه دستگیر شدگان بعد از بمب گزاری چابهار مستقیما ً به تهران منتقل شده اند. علاوه بر مقوله جنجالی عزل عبداللهیان معاون حقوقی و امور مجلس وزارت اطلاعات توسط مصلحی، تا حدی و تا آنجایی که به بلوچستان مربوط می شود بازتاب این تنازع قدرت در مناقشه سیاسی بین احمدی نژاد و حیدر مصلحی وزیر اطلاعات نیز مشهود است.

بــهــر حــال اگرچه نمی توان و بناید با قاطعیت سخن گفت، ظاهرا ً اینگونه به نظر می رسد که اتخاذ مجموعه تدابیر فوق از جمله بازنگری اطلاعاتی ـ امنیتی و توقف اعدام ها در استان سیستان و بلوچستان در طی قریب به پنج ماه گذشته و بخصوص اتمام حجت جمهوری اسلامی با ارتش پاکستان ظاهرا نوعی آرامش نسبی از حیث اعدام و انتحار در منطقه را بوجود آورده، و امید می رود که دوران عملیات انتحاری در بلوچستان نیز بسر رسیده است، اگرچه جندالله اکنون تحت نام سپاه صحابه در سایت های تبلیغاتی مربوطه به تهدیدات خود در مورد اجرای “عملیات استشهادی” ادامه می دهد.

این زاهدان است، مرکز استان بلوچستان. آیا این شهر به هیچ یک  از مرکز استان های دیگر شباهتی دارد؟. خانه های خشت و گلی کوتاه و بلند در هال ریزش. مشکل از کجاست؟ از خودکامه هایی که در تهران در ساختمان های باشکوه و کاخ ها می نشینند، و توجهی به بدبختی و بیچارگی مردم ندارند. هردورژیم گذشته و هال، مقصر و در برابر این عملکرد خیانت آمیزمحکومند، و هیچگونه جای دفاعی ندارند. 

این زاهدان است، مرکز استان بلوچستان. آیا این شهر به هیچ یک از مرکز استان های دیگر شباهتی دارد؟. خانه های خشت و گلی کوتاه و بلند در هال ریزش. مشکل از کجاست؟ از خودکامه هایی که در تهران در ساختمان های باشکوه و کاخ ها می نشینند، و توجهی به بدبختی و بیچارگی مردم ندارند. هردورژیم گذشته و هال، مقصر و در برابر این عملکرد خیانت آمیزمحکومند، و هیچگونه جای دفاعی ندارند.

نتیجه گیری و کلام آخر
جمهوری اسلامی، به مصداق ضرب المثل “مرگ خوب است اما برای همسایه”، با یافته های منتشر شده توسط پژوهشگران دانشگاهی، محققین و کارشناسان در مورد علل ریشه ای “تروریسم انتحاری” کاملا ً موافق است و به این یافته ها استناد می کند، اما به شـرطـی که در مورد بقیه کشورها از جمله “عملیات استشهادی” در فلسطین اشغالی، عراق و افغانستان و غیره صدق کنند، و نه در مورد ایـران!
این برخورد دوگانه با کشفیات مستند و علمی، همراه با حاشای واقعیت و انکار “حقیقت” که با سرشت دوپهلوی جمهوری اسلامی عجین شده است، مانع اساسی حل مشکلات موجود در بلوچستان می باشد.

بعنوان مثال جمهوری اسلامی نتایج تحقیق ۳۰ ساله پروفسور رابرت پئیپ در توجیه و یا تشریح “مقاومت مشروع” در شکل “عملیات استشهادی” بر علیه سرکوب و “تحقیر جمعی” در همه جای دنیا از جمله فلسطین اشغالی، عراق، افغانستان، لبنان، بحرین و یمن و غیره را با جان و دل می خرد، و آن را درآمدی بر طرح تبیین دیدگاههای مذهبی شیعه در خصوص این پدیده تلقی می کند (۲۹). اما حاضر نیست همان دست آوردهای علمی را در رابطه به مظالم و معضلات بلوچستان حداقل مورد واکاوی قرار دهد. سوال اساسی این است که گذشته از عملکرد مرگبار، ماهیت و وابستگی ایدئولوژیکی جندالله، چه عوامل و زمینه های تاثیرگذار و یا تاثیر پذیر موجود در بستر اجتماعی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی بلوچستان باعث جذب جوانان بلوچ بسوی “مـُردن و کـُشتن” می شوند؟

چرا، بر اساس ادعای جمهوری اسلامی، استکبار جهانی و آمریکا و انگلیس و اسرائیل و به اصطلاح “وهابیون” قادر هستند جوان بلوچ را برای “مرگ” (انتحار) بسوی خود جذب کنند؛ ولی جمهوری اسلامی که صاحب به اصطلاح “اقتدار” است، و تمام ارکان های قدرت، نفوذ، تعلیم و تربیت و تبلیغ در بلوچستان را در اختیار دارد، قادر به جذب جوانان بلوچ بسوی “زندگی” و “نـــظـام” نیست؟ چـــرا؟  این سوال واضحی می باشد که بی جواب مانده است!

مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر بل الفعل اهل سـُنت ایران در خطبه های نماز جمعه مورخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ نیز به علل ریشه ای رشد خشونت گرایی و “تروریست پروری” در جهان پرداخت. وی گفت : “همه اینها زاییده استبداد و دیکتاتوریت و ظلم و اجحاف هستند؛ وقتی که به حرف مظلوم گوش نکرده و به خواسته‏ های آنان توجهی نمی‏ کنند، بلکه با توسل به زور و قدرت اقدام به لشکرکشی و اشغال سرزمینهای مردم می ‏نمایند، و اعلام می کنند که هر کس حرفی بزند یا اعتراضی بکند با او برخورد خواهد شد، مسلم است که در نتیجه چنین برخوردها و زورگویی‏هایی، چنین جریاناتی به وجود می آیند”. ایشان پیش بینی کردند که استبداد و دیکتاتوریت در خاورمیانه تمام خواهد شد، و این نکته را هم تاکید کرد که “تا زمانی که استبداد و دیکتاتوریت از جهان برچیده نشود، اگر هزاران بن لادن را هم بکشند، این جریانات خاتمه پیدا نخواهند کرد؛ خشونت و حملات انتحاری و تروریستی زمانی پایان می یابند که دیکتاتورها و متکبران از تکبر خودشان باز بیایند و حرف مظلوم را بشنوند” (۱).

متاسفانه علیرغم ادعای پیشرفت های علمی خیره کننده و شگرف دانشمندان ایرانی، از علم نانو گرفته تا هسته ای، از پروژه های اعجاب آور سپاه تا فتح فضاء، از آخرین سیستم های پیچده موشکی گرفته تا ساخت زیردریایی های پیشرفته و رادارگریز، و کسب مقام پنجم علمی جهان و غیره؛ و حتی با حضور بیش از هفتاد هزار دانشگاهی در دانشگاههای استان سیستان و بلوچستان، تا به امروز حتی یک مقاله تحقیقی ـ علمی و یا پژوهش کارشناسانه و مستند در تجزیه و تحلیل ریشه ِ معضلات و درگیری ها، از جمله “بمبگذاری انتحاری” در استان توسط دانشگاهیان صورت نگرفته است؟ این بیانگرعمق فاجعه و فقر مفرط علمی در حیطه علوم انسانی دانشگاههای جمهوری اسلامی می باشد. این در حالیست که استاندار سیستان و بلوچستان مدعی می شود که ایران جزوه ده کشور نخست دنیا در زمینه تولید علم قرار دارد (۶۴).

همانگونه که بسیاری از سایت ها و روزنامه دیروز از جمله مشرق نیوز (۶۵) و خبرگزاری مهر (۶۶) و سازمان تبلیغات اسلامی (۶۷) و سایت الــف (۶۸) مورخه ١٨اردیبهشت ١٣٩٠ آمده است بسیاری از اطلاعات مربوطه به جندالله و حقیقت دستگیری بنیانگزار آن محرمانه و سری می باشند. سیدحکمت قاضی میرسعید نویسنده کتاب “در چنگال عـقـاب” که جزئیات ادعای جمهوری اسلامی در مورد دستگیری عبدالمالک ریگی را تشریح می کند، نیز تلاش نموده به دور از هرگونه ریشه یابی و تفحص علمی در مورد علل “تروریسم انتحاری” و رشد آن در بلوچستان، فقط اقتدار نیروهای اطلاعاتی و نیروی هوایی را به رخ خواننده بکشد.

بسیاری از بلوچها معتقد هستند که عملکرد افراطی، تبعیض گرا و تحقیرآمیز جمهوری اسلامی در بلوچستان زمینه برای رشد انگیزه های انتقامجویانه افراطی و جذب آنها بسوی جندالله را فراهم آورده است. برونی جلوه دادن و به خارجی ها و به اصطلاح “وهابی ها” منتسب نمودن تمام مشکلات بلوچستان دردی را دوا نخواهد کرد. تحلیلگران مسائل بلوچستان معتقد هستند که علل اصلی و ریشه مشکلات را باید در تبعیض، تحقیر، اعدام ها و رفتار ضد ـ سـُـنی و ضد ـ بلوچ مقامات دولتی، امنیتی و اطلاعاتی استان جـُست! و بجای توسل به چوبه دار و تشدید نگاه خشن امنیتی ـ اطلاعاتی وافزایش سرکوب و اعدام ها، باید به دانشگاهیان و پژوهشگران علوم اجتماعی و روانشناسی در استان اجازه داد تا از طریق ریشه یابی کارشناسانه، مستقل و واکاوی علمی، و با استفاده از یافته های محققین علوم انسانی و روانشناسان و جامعه شناسان کشورهای مختلف، در مورد اساس و ریشه مشکلات و علل درگیری های مرگبار بلوچستان تحقیق کنند؛ کاری که متخصصین و محققین همه جوامعی که قربانی کشتارهای ضد انسانی و بمبگذاری های انتحاری هستند، انجام داده اند.

کشته شدن اسامه بن لادن و فشار آمریکا و کشورهای همسایه بر روی ارتش پاکستان و بخصوص آی اِس آی، و تغییر سیاست این سازمان بهمراه تغییرات راهبردی در سیاست های اطلاعاتی در استان و همچنین توقف اعدام های هفتگی و متداول در استان در طی قریب به ۵ ماه اخیر از یکسو، و نبود هیچگونه عملیات انتحاری از سوی دیگر، نــکـتـه ِ قابل توجهی است که دلالت بر بازتولید خشونت توسط خشونت دارد و بالعکس ! نتیجتا برخی از تحلیلگران مسائل بلوچستان محتاطانه و امیدوارانه ارزیابی می کنند که احتمالا ً دوران عملیات انتحاری در بلوچستان بسر رسیده باشد، اگرچه تهدیدات از جانب جندالله (سپاه صحابه بلوچستان) همچنان ادامه دارد. اما همانگونه که مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی در خطبه های نماز جمعه اخیر تاکید نمودند تا زمانی که دیکتاتورها و متکبران از تکبر خودشان باز نیایند و حرف مظلوم را نشنوند، خشونت و حملات انتحاری و تروریستی ممکن است پایان نیابد (۱).

توضیحات (پاورقی):
منبع و متن حداقل دو مطلب قدیمی مندرج در سایت های قدیمی جندالله بدلیل مسدود شدن نسخه قدیمی آنها، در اینترنت موجود نیستند. در نتیجه با رجوع به فایل ها و صفحات ذخیره شده (از سایت های قدیمی) توسط مرکز مطالعات بلوچستان، به مطالب مربوطه اشاره و یا استناد شده است. در خلال متن مقاله از واژه های مشابه و یا مختلفی نظیر جهادیون، انتحاریون، استشهادیون، انتحاری، استشهادی، تروریسم و غیره بطور مترادف و یا معاوضه ای بدون منظور ویژه و یا هدفمندی معنای خاصی استفاده شده است.

  • ناشناس

    khilii khob

  • OmidAlan

    khilii khob