پلیس انگلیس بیگناهی را کشت، مردم به پا خاستند و شهرها را به آتش کشیدند ۱۱

انگلیس کشور نیمه دموکراسی است. مردم زندگی نسبتاً خوبی دارند. حد اقل زندگی برای همه فراهم است. کسی از بی درمانی، و یا بی غذایی نمی میرد، و یا بدون مسکن نمی ماند. ولی بازهم کشوری است که سرمایه دار حکومت می کند.

در چهار روز گذشته، پلیس به مردی که اسلحه داشت ولی درفکر شلیک نبود، تیر اندازی می کند، و او را از پای در می آورد. خوب، نتیجه چه شد، نتیجه این که در چندین شهر بزرگ انگلیس مانند برمینهگام، منچستر، لیدز، لندن، و شماری دیگر، جوانان در چند گوشه هر شهر، شهر را به آتش کشیدند، فروشگاههای بزرگ. جواهر فروشی ها، و فروشگاههای پرثروت که سالانه درآمدهای میلیونی دارند، و موجب فقر و بدبختی بیشترین طبقه رنج کش کشورند غارت کردند، و به آتش کشیدند.

در این تصویر، فروشگاه  بزرگ مبل که مرکز پول سازی ثروتمندان است، و روز به روز با افزایش بهای اجناس خود بر طبقه کارگر فشار بیشتری وارد می شود، به آتش کشیده اند. تا زمانی که یک کشور به دست پولداران باشد، و با درآمدهای  بسیار بالا بر طبقات پایین فشار وارد سازند، تنها چاره آنان، به آتش کشیدن است.

در این تصویر، فروشگاه بزرگ مبل که مرکز پول سازی ثروتمندان است، و روز به روز با افزایش بهای اجناس خود بر طبقه کارگر فشار بیشتری وارد می شود، به آتش کشیده اند. تا زمانی که یک کشور به دست پولداران باشد، و با درآمدهای بسیار بالا بر طبقات پایین فشار وارد سازند، تنها چاره آنان، به آتش کشیدن است.

ظاهراً این عمل جوانان زشت و ناپسند به نظر می آید ولی وقتی به روش حکومت سرمایه داری در این کشورها نگاه می کنیم، می بینیم که سرمایه داران همه چیز و همه جا را در اختیار خود در آورده اند، و در نتیجه طبقه کم درآمد و جوانان، از داشتن کار، درآمد، و زندگی راحت و به اختیار خود بی بهره اند. بنا براین، این انتقام ملت از دولت سرمایه دار، و پلیس نژاد پرست منطقی و پسندیده است.
بی تردید،  با این انتقام جوانان، دولت ناچار می شود در برنامه های خود در آینده تجدید نظر کند. نخست، شماری از پلیس ها که اسلحه دارند، اجازه نخواهند داشت  از اسلحه خود نسنجیده استفاده کنند،  دیگر این که دولت ناچار می شود در وضع مالیات ها و دخالت در فروش و قیمت اجناس به نفع طبقه کارگر و کم درآمد کار کند، تا فروشگاههای بزرگ و شرکت ها درآمدهای نجومی نداشته باشند.

مارک دوگان مرد جوانی که با داشتن ۴ فرزند به دست پلیس کشته شد. این جنایت پلیس موجب گردید که دست کم در ۵ شهر بزرگ انگلیس، در هرگوشه و کنار شهر، مردم به ویژه جوانان علیه پلیس و ثروتمندان که پلیس حامی آنان است، و از حق و حقوق افراد محروم آن چنان چاق و فربه شده اند، به پا خیزند، و آتشی بیافروزند تا  آنان را بسوزاند و خاکستر کند.

مارک دوگان مرد جوانی که با داشتن ۴ فرزند به دست پلیس کشته شد. این جنایت پلیس موجب گردید که دست کم در ۵ شهر بزرگ انگلیس، در هرگوشه و کنار شهر، مردم به ویژه جوانان علیه پلیس و ثروتمندان که پلیس حامی آنان است، و از حق و حقوق افراد محروم آن چنان چاق و فربه شده اند، به پا خیزند، و آتشی بیافروزند تا آنان را بسوزاند و خاکستر کند.

و اما، در ایران چه می گذرد؟. ایران دهها و بلکه صدها مرتبه از انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی بدتر است. مردم کم درآمد ایران کمترین امنیت اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی ندارند. مردم در ایران زنده اند، ولی زندگی نمی کنند.
پلیس جنایت کار، همراه با گروه آدم کش به رهبری  مجتبی خامنه ای، بسیجی ها، و سربازان امام زمان، بر روی مردم بی رحمانه اسلحه می کشند، صدها جوان و افراد انقلابی به پاخاسته میهن دوست را به خاک و خون می کشانند.  آنگاه ملت ترسو و بی خاصیت ایران در حالی که پیکر جوانان در خیابان ها و یا در زندان ها افتاده، و آویزان به چوبه اعدام است، راحت و آسوده، به خانه های خود باز می گردند، با کمال بی وجدانی، و بی تفاوتی این جنایت های رژیم را نادیده می گیرند، نماز می خوانند، روزه می گیرند، به گفتار آخوندهای جنایت کار گوش فرا می دهند، و همچنان به آخوند خر سواری می دهند. تنها کار انقلابی که انجام می دهند آنست که به پشت بام ها رفته صدای الله اکبر سر می دهند.

ویا ما ملت عقب افتاده ایران باید شجاعت و بی باکی را از مردم سوریه یاد بگیریم که چگونه در برابر بشار اسد جنایت کار ایستاده اند. فراموش نکنید که رژیم سوریه همواره از سوی سرمایه داران انگلیس که در آن جا سهیمند و شرکت دارند، و همچنین از سوی رژیم اسلامی ایران تقویت می شود. اگر مردم سوریه هم مانند مردم انگلیس در یک زمان در نقاط گوناگون شهر و در چند شهر حمله می کردند، پیروزی بیشتری داشتند.

در این ویدیو  که کمی دیرتر به دست ما رسید، وحشیگری پلیس انگلیس در برابر شهروندان آن کشور نشان می دهد.

افسوس، و هزاران افسوس، که ما ملت بزدل، بی خاصیت، و بدون اندیشه ایم. هرچند در این ۱۴۰۰ سال بر ما گذشت و به ما تحمیل گردید، و از ما خر سواری گرفتند، به راستی حق ما است، و ما سزاوار همانیم.

در انگلیس پلیس یک نفر را به جرم داشتن اسلحه می کشد، مردم، چند شهر و فروشگاههای میلیونری را غارت می کنند و به آتش می کشند ، اما بازاری های ما همیشه آخوند را بر سر و بر پشت ما نگه داشته اند، و سالانه میلیون ها دلار درآمد دارند، ولی این ملت بزغاله کمترین آسیبی به این وطن فروشان، و حمایت کننددگان آخوند وارد نمی کند.

آیا جا ندارد که ما هم از رشادت و وطن پرستی مردمان انگلیس درس فرا گیریم؟. بازار و مکان های پول دار ها که آخوند را بر ما سوار کرده اند، به آتش کشیم، و اموالشان راغارت کنیم؟. آیا شجاعت مردم ما از انگلیسی ها کمتر است؟. آیا نمی توان این کار ها را در نقاط مختلف شهر، هم زمان و در تاریکی شب انجام داد، تا پلیس و حمایت کنندگان پلیس نتوانند از خود عکس العملی نشان دهند؟.

در این ویدیو از دور اتوموبیل ها در حال سوختنند. جوانی تلاش می کند تا شیشه ویدیو فروشی را سوراخ کند، پلیس ها از راه می رسند، ولی نمی توانند کاری به جز متوقف ساختن جوان ها انجام دهند.

آیا باید به امثال موسوی ها که خود از وابستگان  و جیره خواران رژیمند و یا افرادی از گروه سبز که می خواهند همچنان رژیم را نگاه دارند گوش فرا دهیم، و اعتراض های ما در حد صلوات فرستادن و یا راه پیمایی کردن باشد؟.

حال، که چنین است بیایید برای یک بار هم که شده مانند کشورهای انگلیس و فرانسه، پلیس، ارکان رژیم، و پشتیبانان رژیم که همانا مغازه داران بزرگ، بازاری ها، و ساختمان های بزرگ دولتی رادر یک زمان در چند گوشه شهر به آتش کشیم تا رژیم به زانو در آمده،  و برای همیشه از شر این آخوندهای شکمباره مفتخور راحت شویم، و دیگر بدانان خر سواری ندهیم.

  • داستان شلوغی های لندن خیاط در کوزه افتاد
    متاسفانه حرص
    وطمع و غارت ریشه همه این مشګلهاست جوانانی را به خدمت میګیرند تا با
    دیګرانی که بخدمت نګرفته شده اند مبارزه و بعضی مواقع کشت کشتار کنند. مثلا یک
    مهندس میشود مهندس ناظر شهرداری با حقوقی خوب و درآمدی مکفی باضافه ریخت پاشها و
    ګرفتن رشوه های کلان حالا این آقا یا خانم که دستش به ګرفتن رشوه
    عادت کرده و درآمدی سرشار از این راه فاسد پیدا کرده است خوب
    معلوم است که برعلیه جوان تحصیکرده دیګری که شاید هم هم رشته خودش باشد وارد میدان
    مبارزه میشود و اورا که دستش به دم ګاو بند نشده است برای بقای و اندوختن ثروت
    بیشتر برای خودش له میکند؟ در ګذشته کشورهای پیشرفته و صنعتی سعی
    میکردند با غارت مردم ساده دل آلوده به خرافات مذهب های پوشالی همراه با توهم و
    باورهای استعماری و استحماری به مردم طبقه متوسط خودشان کاری نداشته
    باشند.

    ولی اکنون وضع فرق کرده است
    مردم دنیای سوم هم با وجود بسط اطلاعات کم بیش بیدار شده اند و دیګر حاضر نیستند
    برده وار زندګی کنند و شاید زمانی هم بتوانند از اختلاف هایی که بین آنان انداخته
    اند کناره ګیری کرده باهم متحد شوند که در آنوقت عزای رهبران غارتګر چه ظاهرا ملی
    یا کاپیتالیست کمونیست و رهبران شیاد مذهبی است. اختلاف عمیق بین فقیر و غنی نبودن
    کار سرمایه های واقعی و نداشتن امکان ها باعث این مشګل ها شده است حتی در کشوری مثل
    آمریکا هم که ظاهرا راحت وام میدهند مشګل ایجاد شده و یا خواهد شد زیرا بهره وامی
    که میخواهند با توجه به نبودن تورم بیشتر از سودی است که وام
    ګیرند میتواند از آن وام استفاده کند به عبارت دیګر او بایست برای سرمایه ای که
    مثلا ده درصد سود دارد دوازده در صد بهره بدهد؟ با توجه به اینکه کالا و یا کارخانه
    و یا هرچه هم که با آن سرمایه خریده است افت قیمت دارد. یعنی
    از یک طرف سرمایه اش نقصان پیدا میکند در حالیکه بایست بهره
    سرمایه ای را بدهد که مقداری از آن سوخت شده است. با مشګل شدن غارت کشورهای
    دنیای سوم اکنون کشورهای پیشرفته پیکان خود را بسوی طبقه متوسط کشورهای خویش نشانه
    رفته اند آنان با در فشار ګذاشتن این طبقه عملا به نابودی آن کمر بسته اند. جوانان تحصیل و دانشګاه
    کار رفاه خانواده و زندګی می خواهند آن دسته از باهوشان یا تیزهوشان
    و یا ثروتمندان به این مزایا درسترسی دارند>

    همانطوریکه ګفته شد ګروهی هم دستچین شده به کارهای پردرآمد ګماشته میشوند و به خدمت ګرفته میشوند تا
    وسیله ابزاری آنان برای برخورد با دیګر ناراضیان غارت شده و کنار ګذاشته شده باشند
    سیستم بین آنان مواد مخدر پخش میکند آنان را به سکس و وسایل تفریحی
    غیرسالم متوجه میسازد و بقیه که از این خطرها ګریخته اند به کتک
    خوردن وادار به سکوت میشوند؟ و متاسفانه از میان همان
    قرباینان کسانی به خدمت غارتګران بر میخیزند و کار رامشګل
    میسازند. کسانی هم که قدرت مقابله با
    این همه مشګلات را ندارند خودکشی میکنند و باصطلاح خودرا راحت میکنند. مسلم است
    آنان که به بازی ګرفته نشده اند و هیچ استفاده ای از جامعه نمی برند به مخالفت قیام
    میکنند حالا دوراه است یا کشتن و بستن آنان و یا کتک زدن و آزار آنان
    ولی برای اصل و ریشه مشګل کاری اساسی انجام نمی شود. هنر
    سردمداران این است که با هیزم آوردن به آتش اختلافهای مذهبی
    ملی نژادی و زبانی خودرا کنار کشیده و مردم را بجان هم
    بیاندازند مثلا یک بهایی بسیار متعصب حاضر است به راحتی کشته شود تا
    از دین و آیین خود دفاع کرده باشد .

    همچنین یک مسلمان و یا حتی مسیحی متعصب هم براحتی
    حاضر است که بکشد یا کشته شود زیرا در مغز او اینطور طراحی کرده اند که کشته شدن یا
    کشتن باعث رضای الهی است و در آن دنیا به بهشت میروی ؟ ولی آیا همان
    رهبران مذهبی و ملی و نژادی خودشان حاضر شربتهای شهادت را بنوشند یا فرزندان خودشان
    کشته شوند؟ همیشه کشته شدن و کشتن را تشویق میکنند ولی خودشان به
    میدان معرکه نمیروند و کشته نمی شوند مګر اینکه در تله ای بیفتند. البته سوال در این خدایی با آن
    عظمت و با آن بزرګی که در ذهن ما تصورش هم محال است چطور حاضر میشود که کودکی برای
    خاطر او به تناب دار برقصد؟ و کشته شود؟ و این چه خدمتی برای آن خدای عظیم است؟
    امیدوارم که روزی حرص و طمع دروغ و نفرت تمامیت خواهی و ظلم جایش را
    به همکاری محبت و سازش و دوستی و ګذشت و فداکاری بدهد تا زندګی برای همه شیرین
    باشد. متاسفانه همه ادیان الهی که این آموزه هارا آموزش میدهند عملا در دست ناکسان
    به بیراهه رفته و بیشتر نفرت و تمامیت خواهی و ظلم و فساد را هدیه آور شده اند.
    کشتار بین شیعه سنی کاتولیک و پرتستان و
    بهایی مسلمان یهودی و مسیحی همه نشانه بیراهه رفتن
    ادیان الهی است در صورتیکه آموزه های دینی خلاف این ظلم و جور را خواسته بودند؟

  • داستان شلوغی های لندن خیاط در کوزه افتاد
    متاسفانه حرص
    وطمع و غارت ریشه همه این مشګلهاست جوانانی را به خدمت میګیرند تا با
    دیګرانی که بخدمت نګرفته شده اند مبارزه و بعضی مواقع کشت کشتار کنند. مثلا یک
    مهندس میشود مهندس ناظر شهرداری با حقوقی خوب و درآمدی مکفی باضافه ریخت پاشها و
    ګرفتن رشوه های کلان حالا این آقا یا خانم که دستش به ګرفتن رشوه
    عادت کرده و درآمدی سرشار از این راه فاسد پیدا کرده است خوب
    معلوم است که برعلیه جوان تحصیکرده دیګری که شاید هم هم رشته خودش باشد وارد میدان
    مبارزه میشود و اورا که دستش به دم ګاو بند نشده است برای بقای و اندوختن ثروت
    بیشتر برای خودش له میکند؟ در ګذشته کشورهای پیشرفته و صنعتی سعی
    میکردند با غارت مردم ساده دل آلوده به خرافات مذهب های پوشالی همراه با توهم و
    باورهای استعماری و استحماری به مردم طبقه متوسط خودشان کاری نداشته
    باشند.

    ولی اکنون وضع فرق کرده است
    مردم دنیای سوم هم با وجود بسط اطلاعات کم بیش بیدار شده اند و دیګر حاضر نیستند
    برده وار زندګی کنند و شاید زمانی هم بتوانند از اختلاف هایی که بین آنان انداخته
    اند کناره ګیری کرده باهم متحد شوند که در آنوقت عزای رهبران غارتګر چه ظاهرا ملی
    یا کاپیتالیست کمونیست و رهبران شیاد مذهبی است. اختلاف عمیق بین فقیر و غنی نبودن
    کار سرمایه های واقعی و نداشتن امکان ها باعث این مشګل ها شده است حتی در کشوری مثل
    آمریکا هم که ظاهرا راحت وام میدهند مشګل ایجاد شده و یا خواهد شد زیرا بهره وامی
    که میخواهند با توجه به نبودن تورم بیشتر از سودی است که وام
    ګیرند میتواند از آن وام استفاده کند به عبارت دیګر او بایست برای سرمایه ای که
    مثلا ده درصد سود دارد دوازده در صد بهره بدهد؟ با توجه به اینکه کالا و یا کارخانه
    و یا هرچه هم که با آن سرمایه خریده است افت قیمت دارد. یعنی
    از یک طرف سرمایه اش نقصان پیدا میکند در حالیکه بایست بهره
    سرمایه ای را بدهد که مقداری از آن سوخت شده است. با مشګل شدن غارت کشورهای
    دنیای سوم اکنون کشورهای پیشرفته پیکان خود را بسوی طبقه متوسط کشورهای خویش نشانه
    رفته اند آنان با در فشار ګذاشتن این طبقه عملا به نابودی آن کمر بسته اند. جوانان تحصیل و دانشګاه
    کار رفاه خانواده و زندګی می خواهند آن دسته از باهوشان یا تیزهوشان
    و یا ثروتمندان به این مزایا درسترسی دارند>

    همانطوریکه ګفته شد ګروهی هم دستچین شده به کارهای پردرآمد ګماشته میشوند و به خدمت ګرفته میشوند تا
    وسیله ابزاری آنان برای برخورد با دیګر ناراضیان غارت شده و کنار ګذاشته شده باشند
    سیستم بین آنان مواد مخدر پخش میکند آنان را به سکس و وسایل تفریحی
    غیرسالم متوجه میسازد و بقیه که از این خطرها ګریخته اند به کتک
    خوردن وادار به سکوت میشوند؟ و متاسفانه از میان همان
    قرباینان کسانی به خدمت غارتګران بر میخیزند و کار رامشګل
    میسازند. کسانی هم که قدرت مقابله با
    این همه مشګلات را ندارند خودکشی میکنند و باصطلاح خودرا راحت میکنند. مسلم است
    آنان که به بازی ګرفته نشده اند و هیچ استفاده ای از جامعه نمی برند به مخالفت قیام
    میکنند حالا دوراه است یا کشتن و بستن آنان و یا کتک زدن و آزار آنان
    ولی برای اصل و ریشه مشګل کاری اساسی انجام نمی شود. هنر
    سردمداران این است که با هیزم آوردن به آتش اختلافهای مذهبی
    ملی نژادی و زبانی خودرا کنار کشیده و مردم را بجان هم
    بیاندازند مثلا یک بهایی بسیار متعصب حاضر است به راحتی کشته شود تا
    از دین و آیین خود دفاع کرده باشد .

    همچنین یک مسلمان و یا حتی مسیحی متعصب هم براحتی
    حاضر است که بکشد یا کشته شود زیرا در مغز او اینطور طراحی کرده اند که کشته شدن یا
    کشتن باعث رضای الهی است و در آن دنیا به بهشت میروی ؟ ولی آیا همان
    رهبران مذهبی و ملی و نژادی خودشان حاضر شربتهای شهادت را بنوشند یا فرزندان خودشان
    کشته شوند؟ همیشه کشته شدن و کشتن را تشویق میکنند ولی خودشان به
    میدان معرکه نمیروند و کشته نمی شوند مګر اینکه در تله ای بیفتند. البته سوال در این خدایی با آن
    عظمت و با آن بزرګی که در ذهن ما تصورش هم محال است چطور حاضر میشود که کودکی برای
    خاطر او به تناب دار برقصد؟ و کشته شود؟ و این چه خدمتی برای آن خدای عظیم است؟
    امیدوارم که روزی حرص و طمع دروغ و نفرت تمامیت خواهی و ظلم جایش را
    به همکاری محبت و سازش و دوستی و ګذشت و فداکاری بدهد تا زندګی برای همه شیرین
    باشد. متاسفانه همه ادیان الهی که این آموزه هارا آموزش میدهند عملا در دست ناکسان
    به بیراهه رفته و بیشتر نفرت و تمامیت خواهی و ظلم و فساد را هدیه آور شده اند.
    کشتار بین شیعه سنی کاتولیک و پرتستان و
    بهایی مسلمان یهودی و مسیحی همه نشانه بیراهه رفتن
    ادیان الهی است در صورتیکه آموزه های دینی خلاف این ظلم و جور را خواسته بودند؟

  • داستان شلوغی های لندن خیاط در کوزه افتاد
    متاسفانه حرص
    وطمع و غارت ریشه همه این مشګلهاست جوانانی را به خدمت میګیرند تا با
    دیګرانی که بخدمت نګرفته شده اند مبارزه و بعضی مواقع کشت کشتار کنند. مثلا یک
    مهندس میشود مهندس ناظر شهرداری با حقوقی خوب و درآمدی مکفی باضافه ریخت پاشها و
    ګرفتن رشوه های کلان حالا این آقا یا خانم که دستش به ګرفتن رشوه
    عادت کرده و درآمدی سرشار از این راه فاسد پیدا کرده است خوب
    معلوم است که برعلیه جوان تحصیکرده دیګری که شاید هم هم رشته خودش باشد وارد میدان
    مبارزه میشود و اورا که دستش به دم ګاو بند نشده است برای بقای و اندوختن ثروت
    بیشتر برای خودش له میکند؟ در ګذشته کشورهای پیشرفته و صنعتی سعی
    میکردند با غارت مردم ساده دل آلوده به خرافات مذهب های پوشالی همراه با توهم و
    باورهای استعماری و استحماری به مردم طبقه متوسط خودشان کاری نداشته
    باشند.

    ولی اکنون وضع فرق کرده است
    مردم دنیای سوم هم با وجود بسط اطلاعات کم بیش بیدار شده اند و دیګر حاضر نیستند
    برده وار زندګی کنند و شاید زمانی هم بتوانند از اختلاف هایی که بین آنان انداخته
    اند کناره ګیری کرده باهم متحد شوند که در آنوقت عزای رهبران غارتګر چه ظاهرا ملی
    یا کاپیتالیست کمونیست و رهبران شیاد مذهبی است. اختلاف عمیق بین فقیر و غنی نبودن
    کار سرمایه های واقعی و نداشتن امکان ها باعث این مشګل ها شده است حتی در کشوری مثل
    آمریکا هم که ظاهرا راحت وام میدهند مشګل ایجاد شده و یا خواهد شد زیرا بهره وامی
    که میخواهند با توجه به نبودن تورم بیشتر از سودی است که وام
    ګیرند میتواند از آن وام استفاده کند به عبارت دیګر او بایست برای سرمایه ای که
    مثلا ده درصد سود دارد دوازده در صد بهره بدهد؟ با توجه به اینکه کالا و یا کارخانه
    و یا هرچه هم که با آن سرمایه خریده است افت قیمت دارد. یعنی
    از یک طرف سرمایه اش نقصان پیدا میکند در حالیکه بایست بهره
    سرمایه ای را بدهد که مقداری از آن سوخت شده است. با مشګل شدن غارت کشورهای
    دنیای سوم اکنون کشورهای پیشرفته پیکان خود را بسوی طبقه متوسط کشورهای خویش نشانه
    رفته اند آنان با در فشار ګذاشتن این طبقه عملا به نابودی آن کمر بسته اند. جوانان تحصیل و دانشګاه
    کار رفاه خانواده و زندګی می خواهند آن دسته از باهوشان یا تیزهوشان
    و یا ثروتمندان به این مزایا درسترسی دارند>

    همانطوریکه ګفته شد ګروهی هم دستچین شده به کارهای پردرآمد ګماشته میشوند و به خدمت ګرفته میشوند تا
    وسیله ابزاری آنان برای برخورد با دیګر ناراضیان غارت شده و کنار ګذاشته شده باشند
    سیستم بین آنان مواد مخدر پخش میکند آنان را به سکس و وسایل تفریحی
    غیرسالم متوجه میسازد و بقیه که از این خطرها ګریخته اند به کتک
    خوردن وادار به سکوت میشوند؟ و متاسفانه از میان همان
    قرباینان کسانی به خدمت غارتګران بر میخیزند و کار رامشګل
    میسازند. کسانی هم که قدرت مقابله با
    این همه مشګلات را ندارند خودکشی میکنند و باصطلاح خودرا راحت میکنند. مسلم است
    آنان که به بازی ګرفته نشده اند و هیچ استفاده ای از جامعه نمی برند به مخالفت قیام
    میکنند حالا دوراه است یا کشتن و بستن آنان و یا کتک زدن و آزار آنان
    ولی برای اصل و ریشه مشګل کاری اساسی انجام نمی شود. هنر
    سردمداران این است که با هیزم آوردن به آتش اختلافهای مذهبی
    ملی نژادی و زبانی خودرا کنار کشیده و مردم را بجان هم
    بیاندازند مثلا یک بهایی بسیار متعصب حاضر است به راحتی کشته شود تا
    از دین و آیین خود دفاع کرده باشد .

    همچنین یک مسلمان و یا حتی مسیحی متعصب هم براحتی
    حاضر است که بکشد یا کشته شود زیرا در مغز او اینطور طراحی کرده اند که کشته شدن یا
    کشتن باعث رضای الهی است و در آن دنیا به بهشت میروی ؟ ولی آیا همان
    رهبران مذهبی و ملی و نژادی خودشان حاضر شربتهای شهادت را بنوشند یا فرزندان خودشان
    کشته شوند؟ همیشه کشته شدن و کشتن را تشویق میکنند ولی خودشان به
    میدان معرکه نمیروند و کشته نمی شوند مګر اینکه در تله ای بیفتند. البته سوال در این خدایی با آن
    عظمت و با آن بزرګی که در ذهن ما تصورش هم محال است چطور حاضر میشود که کودکی برای
    خاطر او به تناب دار برقصد؟ و کشته شود؟ و این چه خدمتی برای آن خدای عظیم است؟
    امیدوارم که روزی حرص و طمع دروغ و نفرت تمامیت خواهی و ظلم جایش را
    به همکاری محبت و سازش و دوستی و ګذشت و فداکاری بدهد تا زندګی برای همه شیرین
    باشد. متاسفانه همه ادیان الهی که این آموزه هارا آموزش میدهند عملا در دست ناکسان
    به بیراهه رفته و بیشتر نفرت و تمامیت خواهی و ظلم و فساد را هدیه آور شده اند.
    کشتار بین شیعه سنی کاتولیک و پرتستان و
    بهایی مسلمان یهودی و مسیحی همه نشانه بیراهه رفتن
    ادیان الهی است در صورتیکه آموزه های دینی خلاف این ظلم و جور را خواسته بودند؟

  • ما و بختیار شاهنشاه و امام
    خمینی البته آنچه اکنون
    من می نویسم مطالبی هست که در روزنامه ها خواندم و راست دروغش دست من نیست
    و سندی هم ندارم تنها خوانده ام اینکه همه
    مایا اکثر در زمان بی کسی و بی شغلی و یا بی قدرتی و بی ثروتی ممکن است انسانهایی
    نازنین و مقبول باشیم ولی همچنان که سوار خر مراد شدیم و به اهن و تولپی
    رسیدیم بیشتر ما رنگ عوض میکنیم و شخصی دیگر میشویم؟
    این موضوع در همه لایه های مردم و اجتماع وجود دارد ناصر
    بهترین برادر دنیا بود تا زمانی که پول فراوان و درآمدی سرشار داشت و چند جا کار
    میکرد و شغلهایی مهم و پولساز داشت همه فامیل به او احترام میگذاشتند
    و تا سرش درد میکرد همه دور او جمع میشدند و ناز نوازشش میکردند
    خواهر برای او ظاهرا می مرد و دوستش میگفت که حاضر است حتی بمیرد و ناصر
    سردرد نداشته باشد؟

    ناصر دست بازی داشت و بهمه فامیل خدمت میکرد گره همه را
    میگشود و از لحاظ مادی خیلی دست دل باز بود و بقول بقیه مردم نون کور نبود
    مهمان دوست بود همیشه سفره اش باز و همیشه خانه اش پراز مهمانان بود.
    دوست مسلمانش برای او میمرد که او نازنین است و فامیل بهایی اش اورا
    احترام میگذاردند با وجود اینکه تنها مادرش بهایی بود. ناصر به دوست مسلمانش کمک مادی کرد
    و او برای اینکه پول را پس ندهد به دستگاه نامه نگاری کرد که او بمن پول قرض داده و
    مهربانی کرده تا مرا بهایی کند؟ لاجرم ناصر از کار اخراج و به زندان افتاد. البته
    دوست شیاد با دادن هدیه و خوش خدمتی کسانی را داشت که حرفش را سند کنند و گفتار
    اورا قبول کنند؟ فامیل بهایی هم درست مثل دوست مسلمان اورا غارت
    کردند و چیزی از دوست مسلمان وی کم نداشتند خوب ناصر کار میخواست اگر
    به اداره ای مراجعه میکرد فوری برایش ضرب میگرفتند که او وابسته است و اگر به مثلا
    مدیر یک اداره دولتی نامه مینوشت میگفتندکه او دارد دوسره بار میگیرد
    و خوش خدمتی میکند؟

    متاسفانه ناصر پس انداز قابل ملاحظه ای
    نداشت زیرا با کمک به این آن بجای سرمایه گذاری و خرید زمین و خانه حالا که از کار
    بیکار شده بود پس اندازی که بتواند مثل سابق زندگی کند را نداشت؟ این بود که همه از
    او بریدند و تنهایش گذاشتند. انسان
    مجبور است که با دیگران بسازد بخصوص اگر سیاستمدار باشد مرگ میشود با
    تمامی کشورها دشمن بود وجنگ کرد بایست رابطه داشت و مواظب بود . اکثر
    کسانی یا شاید همه کسانی که به قدرت و حتی محبوبیت رسیده اند و توانسته اندکه به
    مردم هم خدمتی بکنند دارای دوستان زیادی بودند وبا سایر کشورها هم
    بده بستان به نفع ملت خودشان داشتند. همان سیاستمداران هم دارای
    امتیازات و بدیهایی هم هستند مگر آنان فرشته اند که هیچ اشتباه
    نکنند؟ مخالف و موافق هم دارند منتها بایست این قدر دانا باشند که با
    توجه به خواسته اکثریت و برای کمک به آنان کمر خدمت ببندند.
    رضا شاه به
    ایران خدماتی کرد و اشتباهاتی هم کرد ولی بایست متوجه بود که آیا یک شخص میتواند
    بطور مطلق در خدمت مردم باشد وهیچ وابسته گی نداشته باشد فکر نمی
    کنید که همان سیاسیون و دولتهای دست به ریز مردم را علیه کسی که تنها فکرش خدمت هم
    است تحریک خواهندکرد؟ حتی اگر شما یک معلم باشید باز مورد حسادت و دشمنی عده ای
    قرار خواهید گرفت و اگر خوب درس بدهید مشگل خواهید داشت و اگر بد درس بدهید باز هم
    مشگل خواهید داشت؟ میگویند که انگلیسیها رضاشاه را یال کوپال دادند و به قدرت
    رساندند بعد که اوبرای خاطر ایران شاید با آلمانها رویهم ریخت اورا پایین
    کشیدند؟ میگویند که جیمی خان کارتر شاه را دوست نداشت زیرا او دوست
    نیکسون بود و برای کاندیدا شدن او پول خرج کرده بود ومیخواست به نوعی از وی انتقام
    بکشد؟ میگویند اوتوسط آقای یزدی یکصد پنجاه میلیون دلار به انقلاب
    اسلامی کمک کرده بود و موافق انقلاب بود؟

    و اینکه دستگاه های تبلیغاتی غرب چه بی بی
    سی چه دویچه وله و چه ویوس آف آمریکا از شاه به انواع مختلف و خواندن نامه
    خوانندگان بد بیراه میگفتند و در عوض از انقلاب تعریف میکردند قابل
    انکارنیست؟ آقای بختیار هم نخست وزیر شد ولی به او هیچ امکانی ندادند
    حالا یا او اشتباه کرد و یا دیگران این یک مطلبی دیگراست ولی
    خوب بعد از اینکه او بخارج رفت بایست پولی میداشت که زندگی کند و خرج کند
    و مسلم است که هرکسی که به او کمک میکرد باحتمال قبول میکرد زیرا مجبور بود
    که قبول کند و یا بایست خانه نشین میشد و کاری بکار کسی نداشت همان
    کاری که آقای صدیقی کرد؟ مگر مسجد یا کلیسا که خانه خداست با پول مردم
    نمی چرخد فرض کنید اگر مثلا آمریکا بواسطه کسی پولی به مسجدی بدهد امام مسجد
    آنرا قبول نخواهد کرد؟ در روی پول که اسم شخصی حک نشده است مگر اینکه
    قرارداد باشد که مثلا ده میلیارد دلار در عوض اینکه وقتی که به قدرت رسیدی
    مثلا یک جزیره را بمن بدهی؟ آیا مثلا سازش با روسیه و آمریکا
    بهتر است یا سرشاخ شدن با آنان؟ آیا با سرشاخ شدن و جنگ کردن میتوان
    به استقلال رسید یا با تولید وتوان علمی و صنعتی؟

    آیا با گفتن مثلا مرگ برپاکستان کشور ما به
    استقلال میرسد یا باکار و کوشش و تولید و رفاه و دانش همگانی؟ آیا
    اگر کسانی مانند بن لادن برای مسلمین کار دانشگاه مسکن تهیه میکردند بیشتر خدمت
    کرده بودند یا کشت کشتار نفرت و جنگ و جدال؟ شما فکر میکنید شرکتهای بیمه و فروش
    اسلحه و ساز برگهای نظامی از اینکه بن لادن برایشان بازار یابی کرده است از او
    دلخور هستند؟ اگر جنگ نباشد آنان اسلحه های گرانقیمت خود را به کی
    بفروشند؟ اگر ابلهی مثل صدام نباشد یا قذافی کی ازآنان
    اسلحه میخرد؟ همه ما نکات ضعف و قدرت داریم در
    هنگامیکه که در مسند قدرت هستیم و دیگران به ما احتیاج دارند از کمبودها و ضعف های
    ما صرف نظر میشود ولی وقتی شکست خوردیم و زمین گیر گردیدیم همه نکته
    های ضعف ما زیر ذره بین گذارده میشود چه در مقیاس کوچک و چه در مقیاس
    بزرگ ؟

  • ما و بختیار شاهنشاه و امام
    خمینی البته آنچه اکنون
    من می نویسم مطالبی هست که در روزنامه ها خواندم و راست دروغش دست من نیست
    و سندی هم ندارم تنها خوانده ام اینکه همه
    مایا اکثر در زمان بی کسی و بی شغلی و یا بی قدرتی و بی ثروتی ممکن است انسانهایی
    نازنین و مقبول باشیم ولی همچنان که سوار خر مراد شدیم و به اهن و تولپی
    رسیدیم بیشتر ما رنگ عوض میکنیم و شخصی دیگر میشویم؟
    این موضوع در همه لایه های مردم و اجتماع وجود دارد ناصر
    بهترین برادر دنیا بود تا زمانی که پول فراوان و درآمدی سرشار داشت و چند جا کار
    میکرد و شغلهایی مهم و پولساز داشت همه فامیل به او احترام میگذاشتند
    و تا سرش درد میکرد همه دور او جمع میشدند و ناز نوازشش میکردند
    خواهر برای او ظاهرا می مرد و دوستش میگفت که حاضر است حتی بمیرد و ناصر
    سردرد نداشته باشد؟

    ناصر دست بازی داشت و بهمه فامیل خدمت میکرد گره همه را
    میگشود و از لحاظ مادی خیلی دست دل باز بود و بقول بقیه مردم نون کور نبود
    مهمان دوست بود همیشه سفره اش باز و همیشه خانه اش پراز مهمانان بود.
    دوست مسلمانش برای او میمرد که او نازنین است و فامیل بهایی اش اورا
    احترام میگذاردند با وجود اینکه تنها مادرش بهایی بود. ناصر به دوست مسلمانش کمک مادی کرد
    و او برای اینکه پول را پس ندهد به دستگاه نامه نگاری کرد که او بمن پول قرض داده و
    مهربانی کرده تا مرا بهایی کند؟ لاجرم ناصر از کار اخراج و به زندان افتاد. البته
    دوست شیاد با دادن هدیه و خوش خدمتی کسانی را داشت که حرفش را سند کنند و گفتار
    اورا قبول کنند؟ فامیل بهایی هم درست مثل دوست مسلمان اورا غارت
    کردند و چیزی از دوست مسلمان وی کم نداشتند خوب ناصر کار میخواست اگر
    به اداره ای مراجعه میکرد فوری برایش ضرب میگرفتند که او وابسته است و اگر به مثلا
    مدیر یک اداره دولتی نامه مینوشت میگفتندکه او دارد دوسره بار میگیرد
    و خوش خدمتی میکند؟

    متاسفانه ناصر پس انداز قابل ملاحظه ای
    نداشت زیرا با کمک به این آن بجای سرمایه گذاری و خرید زمین و خانه حالا که از کار
    بیکار شده بود پس اندازی که بتواند مثل سابق زندگی کند را نداشت؟ این بود که همه از
    او بریدند و تنهایش گذاشتند. انسان
    مجبور است که با دیگران بسازد بخصوص اگر سیاستمدار باشد مرگ میشود با
    تمامی کشورها دشمن بود وجنگ کرد بایست رابطه داشت و مواظب بود . اکثر
    کسانی یا شاید همه کسانی که به قدرت و حتی محبوبیت رسیده اند و توانسته اندکه به
    مردم هم خدمتی بکنند دارای دوستان زیادی بودند وبا سایر کشورها هم
    بده بستان به نفع ملت خودشان داشتند. همان سیاستمداران هم دارای
    امتیازات و بدیهایی هم هستند مگر آنان فرشته اند که هیچ اشتباه
    نکنند؟ مخالف و موافق هم دارند منتها بایست این قدر دانا باشند که با
    توجه به خواسته اکثریت و برای کمک به آنان کمر خدمت ببندند.
    رضا شاه به
    ایران خدماتی کرد و اشتباهاتی هم کرد ولی بایست متوجه بود که آیا یک شخص میتواند
    بطور مطلق در خدمت مردم باشد وهیچ وابسته گی نداشته باشد فکر نمی
    کنید که همان سیاسیون و دولتهای دست به ریز مردم را علیه کسی که تنها فکرش خدمت هم
    است تحریک خواهندکرد؟ حتی اگر شما یک معلم باشید باز مورد حسادت و دشمنی عده ای
    قرار خواهید گرفت و اگر خوب درس بدهید مشگل خواهید داشت و اگر بد درس بدهید باز هم
    مشگل خواهید داشت؟ میگویند که انگلیسیها رضاشاه را یال کوپال دادند و به قدرت
    رساندند بعد که اوبرای خاطر ایران شاید با آلمانها رویهم ریخت اورا پایین
    کشیدند؟ میگویند که جیمی خان کارتر شاه را دوست نداشت زیرا او دوست
    نیکسون بود و برای کاندیدا شدن او پول خرج کرده بود ومیخواست به نوعی از وی انتقام
    بکشد؟ میگویند اوتوسط آقای یزدی یکصد پنجاه میلیون دلار به انقلاب
    اسلامی کمک کرده بود و موافق انقلاب بود؟

    و اینکه دستگاه های تبلیغاتی غرب چه بی بی
    سی چه دویچه وله و چه ویوس آف آمریکا از شاه به انواع مختلف و خواندن نامه
    خوانندگان بد بیراه میگفتند و در عوض از انقلاب تعریف میکردند قابل
    انکارنیست؟ آقای بختیار هم نخست وزیر شد ولی به او هیچ امکانی ندادند
    حالا یا او اشتباه کرد و یا دیگران این یک مطلبی دیگراست ولی
    خوب بعد از اینکه او بخارج رفت بایست پولی میداشت که زندگی کند و خرج کند
    و مسلم است که هرکسی که به او کمک میکرد باحتمال قبول میکرد زیرا مجبور بود
    که قبول کند و یا بایست خانه نشین میشد و کاری بکار کسی نداشت همان
    کاری که آقای صدیقی کرد؟ مگر مسجد یا کلیسا که خانه خداست با پول مردم
    نمی چرخد فرض کنید اگر مثلا آمریکا بواسطه کسی پولی به مسجدی بدهد امام مسجد
    آنرا قبول نخواهد کرد؟ در روی پول که اسم شخصی حک نشده است مگر اینکه
    قرارداد باشد که مثلا ده میلیارد دلار در عوض اینکه وقتی که به قدرت رسیدی
    مثلا یک جزیره را بمن بدهی؟ آیا مثلا سازش با روسیه و آمریکا
    بهتر است یا سرشاخ شدن با آنان؟ آیا با سرشاخ شدن و جنگ کردن میتوان
    به استقلال رسید یا با تولید وتوان علمی و صنعتی؟

    آیا با گفتن مثلا مرگ برپاکستان کشور ما به
    استقلال میرسد یا باکار و کوشش و تولید و رفاه و دانش همگانی؟ آیا
    اگر کسانی مانند بن لادن برای مسلمین کار دانشگاه مسکن تهیه میکردند بیشتر خدمت
    کرده بودند یا کشت کشتار نفرت و جنگ و جدال؟ شما فکر میکنید شرکتهای بیمه و فروش
    اسلحه و ساز برگهای نظامی از اینکه بن لادن برایشان بازار یابی کرده است از او
    دلخور هستند؟ اگر جنگ نباشد آنان اسلحه های گرانقیمت خود را به کی
    بفروشند؟ اگر ابلهی مثل صدام نباشد یا قذافی کی ازآنان
    اسلحه میخرد؟ همه ما نکات ضعف و قدرت داریم در
    هنگامیکه که در مسند قدرت هستیم و دیگران به ما احتیاج دارند از کمبودها و ضعف های
    ما صرف نظر میشود ولی وقتی شکست خوردیم و زمین گیر گردیدیم همه نکته
    های ضعف ما زیر ذره بین گذارده میشود چه در مقیاس کوچک و چه در مقیاس
    بزرگ ؟

  • Kartal

    دوست من . در مقاله ات نوشتی بازار و مغازه های گران قیمت را به اتش بکشیم . نوشتی بازاریها دارن از اخوند حمایت میکنند . ایا وقتی میگید بازاریها متوجه هستید که در مورد چندین میلیون انسان با عقاید متفاوت صحبت میکنید . وقتی صحبت از به اتش کشیدن مغازه های انها میکنید ایا فکر نمیکنید که با این روش علاوه بر متحد نشدن اقشار مختلف مردم انها نسبت به هم بدبینتر خشنتر بی عاطفه تر شده و در نهایت به نفع حکومت خواهد بود . ایا فکر نمیکنید در بین  بازاریان عده بیشماری هستند مخالف حکومت ولی   

    با این کار حمایت حکومت را طلب خواهند کرد و منتها به نفع خود حکومت خواهد شد ؟. ایا اکثریت همین مردم و اندیشمندان در زمان انقلاب ۷۹ در ایران نبودند که از انقلاب حمایت کردند حتی از اخوند ها هم حمایت کردند . خوب امروز بعد از گذشت ۳۲ سال میدانیم و میدانند که اشتباه کرده اند ایا حال باید خانه های انان اتش کشید ؟؟ ایا انقلاب دوران قبل و به قدرت رسیدن اخوندها در ایران تنها با حمایت عده ای بازاری میسر شد ؟ یا حمایتهای  صدها میلیون دلاری امریکا و انگلستان ؟؟  مخارج خمینی و اکیپ همراهش را در پاریس چه کسی پرداخت میکرد ؟ یک بازاری خیر یا یک حکومت مثل امریکا ؟؟   من تعجب میکنم ما بجای اینکه به فکر اتحاد اکثریت مردم و اقشار باشیم داریم مقاله مینویسیم که اموال همدیگر رو اتیش بز نیم ؟

    • هم میهن محترم، با درود به شما، بیشتر بازاری های تهران همیشه آخوند را برسر قدرت نگاه داشته اند. زیرا می خواستند که آخوند بر منبر از آن ها تعریف و تمجید کند. من خودم شخصاً بارها پای منبر روضه خوانی به ویژه مسجد شاه و مسجد نزدیک سبزه میدان و حتی دورتر مجد قائم در خیابان سعدی، و مسجد فخرالدوله در دروازه شمیران، از زبان آخوندها می شنیدم که از فلان تاجر و فروشنده کالا تعریف می کنند.
      از این که بگذریم، بازاری های تهران بودند که مرتباً پول برای خمینی می فرستادند و موجب شدند که او سر پا مانده به تبلیغات سیاسی بپردازد، و بعد ها هم به او کمک کنند که در تهران تبلیغات زیاد نماید.
      همین بازاری ها بودند که وقتی آخوند فلسفی در مسجد شاه تهران  به مدت یک هفته علیه بهایی ها سخن رانی می کرد، و سراسر ایران امت حزب الله  ریختند و بهایی ها را قتل عام کردند، آنگاه دولت ناچار شد عده ای از حزب اللهی های قاتل رادستگیر کند و به زندان قصر ببرد. بازاریان تهران دست به کار شدند، بهترین وکیل ها را برای قاتل ها گرفتند، بهترین کالا ها را برایشان به زندان بردند، و بهترین کالاها را کامیون کرده برای خانواده قاتلین به شهرهای ایران فرستادند و …… هم اکنون هم بازار مهم ترین جایی است که این رژیم را سر پا نگه داشته است. 

  • Kartal

    دوست من . در مقاله ات نوشتی بازار و مغازه های گران قیمت را به اتش بکشیم . نوشتی بازاریها دارن از اخوند حمایت میکنند . ایا وقتی میگید بازاریها متوجه هستید که در مورد چندین میلیون انسان با عقاید متفاوت صحبت میکنید . وقتی صحبت از به اتش کشیدن مغازه های انها میکنید ایا فکر نمیکنید که با این روش علاوه بر متحد نشدن اقشار مختلف مردم انها نسبت به هم بدبینتر خشنتر بی عاطفه تر شده و در نهایت به نفع حکومت خواهد بود . ایا فکر نمیکنید در بین  بازاریان عده بیشماری هستند مخالف حکومت ولی   

    با این کار حمایت حکومت را طلب خواهند کرد و منتها به نفع خود حکومت خواهد شد ؟. ایا اکثریت همین مردم و اندیشمندان در زمان انقلاب ۷۹ در ایران نبودند که از انقلاب حمایت کردند حتی از اخوند ها هم حمایت کردند . خوب امروز بعد از گذشت ۳۲ سال میدانیم و میدانند که اشتباه کرده اند ایا حال باید خانه های انان اتش کشید ؟؟ ایا انقلاب دوران قبل و به قدرت رسیدن اخوندها در ایران تنها با حمایت عده ای بازاری میسر شد ؟ یا حمایتهای  صدها میلیون دلاری امریکا و انگلستان ؟؟  مخارج خمینی و اکیپ همراهش را در پاریس چه کسی پرداخت میکرد ؟ یک بازاری خیر یا یک حکومت مثل امریکا ؟؟   من تعجب میکنم ما بجای اینکه به فکر اتحاد اکثریت مردم و اقشار باشیم داریم مقاله مینویسیم که اموال همدیگر رو اتیش بز نیم ؟

    • هم میهن محترم، با درود به شما، بیشتر بازاری های تهران همیشه آخوند را برسر قدرت نگاه داشته اند. زیرا می خواستند که آخوند بر منبر از آن ها تعریف و تمجید کند. من خودم شخصاً بارها پای منبر روضه خوانی به ویژه مسجد شاه و مسجد نزدیک سبزه میدان و حتی دورتر مجد قائم در خیابان سعدی، و مسجد فخرالدوله در دروازه شمیران، از زبان آخوندها می شنیدم که از فلان تاجر و فروشنده کالا تعریف می کنند.
      از این که بگذریم، بازاری های تهران بودند که مرتباً پول برای خمینی می فرستادند و موجب شدند که او سر پا مانده به تبلیغات سیاسی بپردازد، و بعد ها هم به او کمک کنند که در تهران تبلیغات زیاد نماید.
      همین بازاری ها بودند که وقتی آخوند فلسفی در مسجد شاه تهران  به مدت یک هفته علیه بهایی ها سخن رانی می کرد، و سراسر ایران امت حزب الله  ریختند و بهایی ها را قتل عام کردند، آنگاه دولت ناچار شد عده ای از حزب اللهی های قاتل رادستگیر کند و به زندان قصر ببرد. بازاریان تهران دست به کار شدند، بهترین وکیل ها را برای قاتل ها گرفتند، بهترین کالا ها را برایشان به زندان بردند، و بهترین کالاها را کامیون کرده برای خانواده قاتلین به شهرهای ایران فرستادند و …… هم اکنون هم بازار مهم ترین جایی است که این رژیم را سر پا نگه داشته است. 

  • Kartal

    دوست من . در مقاله ات نوشتی بازار و مغازه های گران قیمت را به اتش بکشیم . نوشتی بازاریها دارن از اخوند حمایت میکنند . ایا وقتی میگید بازاریها متوجه هستید که در مورد چندین میلیون انسان با عقاید متفاوت صحبت میکنید . وقتی صحبت از به اتش کشیدن مغازه های انها میکنید ایا فکر نمیکنید که با این روش علاوه بر متحد نشدن اقشار مختلف مردم انها نسبت به هم بدبینتر خشنتر بی عاطفه تر شده و در نهایت به نفع حکومت خواهد بود . ایا فکر نمیکنید در بین  بازاریان عده بیشماری هستند مخالف حکومت ولی   

    با این کار حمایت حکومت را طلب خواهند کرد و منتها به نفع خود حکومت خواهد شد ؟. ایا اکثریت همین مردم و اندیشمندان در زمان انقلاب ۷۹ در ایران نبودند که از انقلاب حمایت کردند حتی از اخوند ها هم حمایت کردند . خوب امروز بعد از گذشت ۳۲ سال میدانیم و میدانند که اشتباه کرده اند ایا حال باید خانه های انان اتش کشید ؟؟ ایا انقلاب دوران قبل و به قدرت رسیدن اخوندها در ایران تنها با حمایت عده ای بازاری میسر شد ؟ یا حمایتهای  صدها میلیون دلاری امریکا و انگلستان ؟؟  مخارج خمینی و اکیپ همراهش را در پاریس چه کسی پرداخت میکرد ؟ یک بازاری خیر یا یک حکومت مثل امریکا ؟؟   من تعجب میکنم ما بجای اینکه به فکر اتحاد اکثریت مردم و اقشار باشیم داریم مقاله مینویسیم که اموال همدیگر رو اتیش بز نیم ؟

    • هم میهن محترم، با درود به شما، بیشتر بازاری های تهران همیشه آخوند را برسر قدرت نگاه داشته اند. زیرا می خواستند که آخوند بر منبر از آن ها تعریف و تمجید کند. من خودم شخصاً بارها پای منبر روضه خوانی به ویژه مسجد شاه و مسجد نزدیک سبزه میدان و حتی دورتر مجد قائم در خیابان سعدی، و مسجد فخرالدوله در دروازه شمیران، از زبان آخوندها می شنیدم که از فلان تاجر و فروشنده کالا تعریف می کنند.
      از این که بگذریم، بازاری های تهران بودند که مرتباً پول برای خمینی می فرستادند و موجب شدند که او سر پا مانده به تبلیغات سیاسی بپردازد، و بعد ها هم به او کمک کنند که در تهران تبلیغات زیاد نماید.
      همین بازاری ها بودند که وقتی آخوند فلسفی در مسجد شاه تهران  به مدت یک هفته علیه بهایی ها سخن رانی می کرد، و سراسر ایران امت حزب الله  ریختند و بهایی ها را قتل عام کردند، آنگاه دولت ناچار شد عده ای از حزب اللهی های قاتل رادستگیر کند و به زندان قصر ببرد. بازاریان تهران دست به کار شدند، بهترین وکیل ها را برای قاتل ها گرفتند، بهترین کالا ها را برایشان به زندان بردند، و بهترین کالاها را کامیون کرده برای خانواده قاتلین به شهرهای ایران فرستادند و …… هم اکنون هم بازار مهم ترین جایی است که این رژیم را سر پا نگه داشته است.