حکایتِ تَلخ ما ملتِ تیره بَخت و از خود مُتشکر! ۳

بیش از سه دهه است که ما گرفتار طاعون حکومت اسلامی شده ایم؛ بیش از سه دهه است که خفقان، جهل، خرافات، بی عدالتی و جنایت در سراسر این مُلک گوهر بار، بیداد می کنند. بیش از سه دهه است که مُشتی آخوند، پاسدار و انسان های فرومایه بر جان و مال و هستی و تمام دارایی ایرانیان حکومت کرده و مردم شریف ایران را در نزد جهانیان به قدری خوار و پست و بی آبرو ساخته اند که یک ایرانی، از اظهار ایرانی بودنش احساس شرم و خجالت می کند.

سی و پنج سال است که ایرانیان روشنفکر و فرهیخته از فرط ستمی که از سوی حاکمان خونخوار مملکت بدان ها روا داشته می شود، گوشه نشین گشته و زبان به دهان گرفته و لام تا کام سخن نمی گویند و یا سخن گفته و انتقاد کرده و شکنجه و زندانی شده اند و یا اصل این نظام خودکامه را زیر سوال برده و بر طناب های دار، بوسه زده اند.

فقر و فلاکت و کثافت سرتاسر مملکت را گرفته و عده ای هنوز به جای رسیدگی به اوضاعِ اسفناکِ امروز، دم از نژاد آریایی می زنند! آخر خود بزرگ بینی و حقارت فکری نیز حدی دارد!  _ سیروس پارسا _

فقر و فلاکت و کثافت سرتاسر مملکت را گرفته و عده ای هنوز به جای رسیدگی به اوضاعِ اسفناکِ امروز، دم از نژاد آریایی می زنند! آخر خود بزرگ بینی و حقارت فکری نیز حدی دارد!
_ سیروس پارسا _

عده زیادی از اندیشمندان ایرانی نیز طلای میهن را به مس غربت و تنهایی فروخته اند و ترک دیار کرده اند تا بلکه بتوانند در آزادی کامل و به دور از سانسور و خفقان، حرف دل شان را زده و ماهیت راستین حکومت توتالیتر ایران را نشان مردم ایران و جهان دهند و راه چاره ای برای رهایی مام میهن، از چنگال حاکمانِ مرتجع و طرفداران خردباخته شان بیابند.

اما باید از خودمان بپرسیم که چگونه چنین رژیم خونخواری که در نزد ایرانیان میهن دوست، یکی از پلید ترین و ضد انسانی ترین حکومت های خودکامه می باشد، توانسته است سی و چند سال پابرجای بماند و سردمدارانش به دزدی، غارت، تجاوز و اعمال ضد میهنی و ضد مردمی شان ادامه دهند؟

چگونه چنین نظامی که کمترین پایگاه مردمی ندارد توانسته است تا هستی و نیستی هفتاد میلیون نفر انسان را در مُشتِ خود نگاه داشته و با انجام پلید ترین و خونبار ترین جنایت ها، همچنان برقرار باشد؟ مگر نه اینکه سرنوشت هر ملتی در دست خودشان است؟ اگر به راستی مردم مخالف این رژیم ضد انسانی هستند، این حکومت عوام فریب نباید حتی ثانیه ای دیگر نیز دوام بیاورد!

اما چرا این حکومت همچنان برقرار است؟ پاسخ به گمان نگارنده، نداشتن اتحاد و نبودن همدلی میان ایرانیان و همچنین وجود یک سری اخلاق های ناپسند میان مردمان ایران زمین است. خودشیفتگی و دیکتاتوری دو تا از خصوصیات اخلاقی ایرانیان هستند. هر ایرانی خود را بهتر و برتر از هم میهنان دیگرش می شمارد و بر این باور است که دیدگاه هایش درست ترین و دقیق ترین نظرات هستند و هیچ کس، بهتر از وی توانایی شناختن مشکلات و یافتن راه حل برای آن ها را ندارد.

غرور و تکبر بیجا نیز، نمونه  دیگری از خصایص اخلاقی زشت ما ایرانیان است. ما ملتی مغروریم که در حین غرق شدن در بیچارگی ها و بد بختی ها، لبخندی ساختگی بر لب می زنیم و با سینه ای ستبر و گردنی برافراشته از امپراتوری بزرگ خود در هزاران سال پیش سخن می گوییم.

وقتی که تا خرخره در گرفتاری و درماندگی فرو رفته ایم، وقتی کودکان بینوای این سرزمین برای زنده ماندن به گدایی روی آورده اند، سخن گفتن از تاریخ درخشان ایران، امری بیهوده و همچون مسکنی برای آرام کردن درد است و نه راهِ حل!  _ سیروس پارسا _

وقتی که تا خرخره در گرفتاری و درماندگی فرو رفته ایم، وقتی کودکان بینوای این سرزمین برای زنده ماندن به گدایی روی آورده اند، سخن گفتن از تاریخ درخشان ایران، امری بیهوده و همچون مسکنی برای آرام کردن درد است و نه راهِ حل!
_ سیروس پارسا _

در یک کلام، تمامی مشکلات و بد بختی های ما ایرانیان، از بی فرهنگی و بی اخلاقی سر چشمه میگیرد و درد مملکت ما، فقر فرهنگی و ویرانی سجایای اخلاقی است. ملت ما شایسته غارت شدن، تحت استعمار قرار گرفتن و تحمیق شدن است؛ به قول معروف جامعه گوسفندی شایسته حکومت گرگ های درنده است. صد و پنجاه سال از قدمت جنبش آزادی خواهی و استبداد ستیزی مردم ما می گدرد و هنوز ما اندر خم یک کوچه ایم.

ملتی که روشنفکران و آزادی خواهان شان را به خاطر یک گونی سیب زمینی می فروشند؛ ملتی که برای چند هزار تومان ننگ آدم فروشی را به جان می خرند، ملتی که در سراسر تاریخش هر آنکه برای آبادانی و رهایی شان آمد و تلاش کرد، به خاطر چند سکه طلا، فرد میهن دوست را زدند، زندانی کردند و کشتند و در ازای هر امیر کبیری که در این مرز و بوم زاده شده است، ده ها افشین نیز سر از تخم بیرون آورده اند؛ فرجامی بهتر از نابودی و نیستی و ناپدید گشتن از جهان هستی انتظارش را نمی کشد.

زنده یاد صادق هدایت در جایی نوشته است: ” اگر دانشمندی‌، روانشناسی‌ بخواهد درباره ی ‌زشت‌ترین‌ اشکال‌ بی‌حیایی‌، بلاهت‌، حقارت‌، هرزگی‌، رذالت‌ و خودگنده‌ بینی‌ مطالعه‌ ای‌ جدی بکند، باید بیاید و در این‌جا [ایران] مستقر شود تا محیرالعقول‌ترین‌ پدیده‌ها را ثبت‌ کند. همه ی این‌ جنبش‌های افیونی‌ و ابن‌ الوقتی‌ به‌شکل‌ اسفناکی‌ شکست‌ خوردند و موضوع‌ بده‌ بستان‌های تجارتی‌ قرار گرفت‌، چه‌ بهتر! لااقل‌ دیگر توهمی‌ نمانده.!”

نگارنده گمان نمی کند که کسی بتواند و یا حتی حاضر باشد عیب ها و نقص های بیشمار ما ملت از خود راضی و خود بزرگ بین را، همچون زنده یاد صادق هدایت با شایسته ترین کلمات، بیان کند و به رخ مان بکشاند. جیغ گوش خراش حماقت و بی خردی و بی تدبیری مان گوش عالمیان را کر کرده است و ما هنوز سعی داریم تا خودمان را با سیریش، به ماتحت کوروش بزرگ و امپراتوری ایران و نژاد برتر آریایی بچسبانیم!

برای این کودکان درمانده و بینوا، سخن گفتن از امپراتوری بزرگ ایران و کوروش و نژاد برتر آریایی، نان و آب نمی شود! بهتر است به جای پرداختن به حواشی، به ریشه درد رسیدگی کرد.  _ سیروس پارسا _

برای این کودکان درمانده و بینوا، سخن گفتن از امپراتوری بزرگ ایران و کوروش و نژاد برتر آریایی، نان و آب نمی شود! بهتر است به جای پرداختن به حواشی، به ریشه درد رسیدگی کرد.
_ سیروس پارسا _

کدام نژاد برتر؟ کدام فرهنگ غنی؟ کدام تاریخ افتخار آمیز؟ کدام قوم برگزیده؟ همه چیز این مرز و بوم با کثافت و خیانت و دروغ و هرزگی در آمیخته! گوشه به گوشه ی این خاک نفرین شده، پُر شده است از فاحشه هایی که نه به اندامِ خود، بلکه چوب حراج به مغز و عقل و اختیار خویش زده اند.

کدام مملکت قهرمان پرور؟ کدام یک از قهرمان های ملی ما، چه در عرصه ی سیاست، چه در دنیای ورزش، چه در عالم علم و دانش و هنر، آخر و عاقبت خوشی داشتند؟ در ازای هر فرد میهن دوستی که در این ملک چشم به جهان گشود، هزاران افشین و سلمان نیز سر از تخم بیرون آوردند.

بابک خرمدین را یک ایرانی به چنگ حکومت اعراب انداخت، امیرکبیر را ایرانیان کشتند، شاپور بختیار و فریدون فرخزاد نیز به دست و دستورِ ایرانیان سلاخی شدند! سر تختی ها و حجازی ها که چه بلاهایی نیاوردند؟ ما به چه چیزمان اینقدر می بالیم؟تاریخ ما پر است از خائنینی که برای چند سکه ی نفره و طلا، خدمتگزاران مملکت را از بین برده اند. هنوز هم داستان غم انگیز ما از این قرار است.

ما زاده شده ایم تا حسرت بخوریم و آه بکشیم و خبر های جنایات و قصاوات حاکمین خانه ی پدری مان را هر روزه بخوانیم و سر انجام سکوت کنیم! سکوتی چندش آور به عمق همه ی خیانت های ایرانیان به خودشان در طول تاریخ. به راستی چرا ما ایرانیان اینقدر از خود متشکریم؟

  • مصطفی نیک کردار

    با سلام خدمت آقای پارسا
    ضمن تحسین شهامت و راستگوئی وسپاس از نوشته تلخ اما درست شما وبیان حقیقت ٬
    ایکاش بتوانید که تیتر مطلب را ویرایش کنید و تغییر دهید تا با واقعیت های ذکر شده درمطلب منطبق و هماهنگ شود ٬
    چرا که حال زار امروز ما از بخت و اقبال نیست و نتیجه بیخردی و جهل و کرده خود ماست و خودباختگی و پرادعائی و پر توقعی سبب ادامه و استمرار وضع موجود میباشد وصفات و احساس قدردانی و قدر شناسی و تشکر٬ چه از خودمان وچه از بزرگان ٬نیز از بین رفته و نابود شده……
    شاد وتندرست و پاینده باشید
    مصطفی نیک کردار

  • دلشکسته

    سلام من اهل شهر مظلوم اراک هستم شهری که دیار بزرگترین آزادیخواهان وروشنفکران معاصر بوده است شهری که به این که دیکتاتوری اسلامی آن را از خود نمی داند افتخار می کند…اما خواهش می کنم در باره آنچه دیکتاتور سفاک با اراکیها وشهرشان کرد مطلب بنویسید

    • مجی بچه جنوب

      سللام به شما دوست عزیز کاش خودتون هم یه لینک وبلاگ آدرسی چیزی میذاشتی در این مورد