بقول ناصر حجازی ،همه چیزمان به هم می آید ۳۷

فرصت طلبی و بی وجدانی گروهی

دو خصلت نادرست در  میان ایرانیان ، امروز براحتی دیده می شود ؛ فرصت طلبی و بی وجدانی. این دو خصلت نادرست  از گذشته بوده است. ملتی که شوربختانه  با وعده آب و نان فریب می خورد ، ملتی که فریب مجانی شدن آب و برق و مسکن را می خورد ، فرصت طلب است.ملتی که بخاطر گرفتن سهم نفت پای صندوق به فلان کاندیدا رأی دهد ، فرصت طلب است.  در همه جای ایران می توان مردمی را دید که قصد دور زدن قانون را دارند. در مراکز قدرت گروه زیادی جمع شده اند که کاری بجز فرصت طلبی و کلاهبرداری ندارند. کافیست مرغی از درختی بیافتد، تا ایشان چون لاشخور بر تن آن مرغ چنگ افکنند.

اما چرا کار ما ایرانیان که ادعای تمدن و ادب مان گوش فلک را کور کرده است بدینجا رسیدیم؟. هنوز هم هستند گروهی از هم میهنان که بدنبال لقمه های چرب و آماده نیستند ولی از ابقلاب ۵۷ تا کنون بارها و بارها عامهّ مردم فریب کسانی که وعده های نان و آب مجانی داده اند را خورده اند. پس ما دو گروه فرصت طلب داریم، گروه اول مردم فریبانی که با فریب  دیگران قصد بدست آوردن طرفداری ایشان دارند. گروه دوم همان مردم فریب خورده هستند که بیهوده دست و پا می زنند تا شاید از این سفره ی دزدی ملا و گل آلود بودن آب ، لقمه نانی بدست آورند.

از ۲۶ دی ۱۳۵۷ وعده آب و نان جای آزادیخواهی را گرفت

پس از آنکه شاه پیام آزادی خواهی ملت ایران را شنید ، اشتباهی بزرگ کرد که به فرمان قدرتهای بزرگ ایران را ترک نمود. ملت ایران آب و نان داشتند. اقتصاد رو به ترقی بود و رشد اقتصادی دهه ۵۰ خورشیدی هرگز تکرار نشده است ولی مردم ایران دیگر مردم بدنبال آب و نان نبودند بلکه بدنبال آزادی بودند. شاه می خواست همچنان بروش قاجار ایرانیها را اداره کند. اما داستان اربابی شاه و رعیتی مردم با ایجاد طبقه ای نو پا و مدرن پایان یافته بود. شاه بسیار دیر به فکر بازگشت دموکراسی افتاد و ۲۶ دی ۱۳۵۷ با شتابزدگی شاپور بختیار که انسانی خوشنام و آزاده بود و سالها طعم زندان را چشیده بود به نخست وزیری برگزید. شاپور بختیار هرگز از طرف شاه  و اطرافیانش حمایت نشد و شاید اشتباه بختیار هم دعوت به خروج شاه بود، هر چند مطابق اسناد، شاه این تصمیم را از پیش گرفته بود.

پس از سر کار آمدن بختیار فرصتی بی نظیر برای بازگشت آرامش و دموکراسی به ایران داده شد اما وعده های خمینی بسیار فریبکارانه تر از آن بود که میهن دوستی و روراستی بختیار بتواند مردم را به آرامش فرا بخواند. بختیار می خواست همان مشروطه  و آزادیی که مردم بدنبالش یودند را بایشان بدهد ولی مردم دیگر بدنبال نفت سر سفره و آب و برق مجانی بودند ، نه آزادی!

پس از سر کار آمدن بختیار فرصتی هرچند دیر ولی بی نظیر برای بازگشت آرامش و دموکراسی به ایران داده شد اما وعده های خمینی بسیار فریبکارانه تر از آن بود که میهن دوستی و  رو راستی بختیار بتواند مردم را به آرامش فرا بخواند. بختیار می خواست همان مشروطه و آزادیی که مردم از دوران مصدق  بدنبالش یودند را بدون هزینه سنگین بایشان بدهد ولی مردم دیگر بدنبال نفت سر سفره و آب و برق مجانی بودند ، نه آزادی!

پس از سر کار آمدن بختیار فرصتی بی نظیر برای بازگشت آرامش و دموکراسی به ایران داده شد اما وعده های خمینی بسیار فریبکارانه تر از آن بود که میهن دوستی و روراستی بختیار بتواند مردم را به آرامش فرا بخواند. بختیار می خواست همان مشروطه  و آزادیی که مردم بدنبالش یودند را بایشان بدهد ولی مردم دیگر بدنبال نفت سر سفره و آب و برق مجانی بودند ، نه آزادی!

نفت ما !

اول می گفتیم که “نفت ما” را انگلیس و امریکا می برند، بعد می گفتیم که شاه می دزدد. بعدها می گفتیم رفسنجانی ؛ بعدش هم غزه و لبنان بردند!  این نفت ما گویی مال همه هست ولی نفت ما نیست! براستی هم چرا بجای کار و تلاش و ارتقای علمی و اقتصادی کشور، همانند گدایان دوران قاجار بدنبال سهمی از در آمد کشوریم. سهمی که شاید مستحقش هم نباشیم!.

این بی عرضگی و بی موالاتی ما در ۳۶ سال گذشته با مقایسه ایران و ترکیه، ایران و امارات و ایران با قطر مشخص می شود. مخصوصاً قطر که در سالهای اخیر با سرعت سرسام آوری منابع گازی و نفتی مشترک با ایران را برداشت می کند و پولش را نیز بعنوان ذخیره نگه داشته است.

از نظر ذخیره ی ارزی قطر ، کویت و دیگر همسایگان ایران بسیار بالا هستند. اگر ذخیره مردمان این کشورها را با مردم ایران که ۴۵ تا ۶۰ درسد زیر خط فقرند مقایسه نماییم متوجه می شویم که ” نفت ما” وجود ندارد و هرچه هست فقط “نفت آنها ” است!

اکنون ما مردمان قاجاریم !

آیا پس از ۱۰۰ سال روشنگری افرادی چون آخوندزاده ، حکمی زاده ، کسروی  و فداکاری و کشته شدن بسیاری از آزادی خواهان، مردم ایران به ارزش آزادی پی برده اند؟. یا اینکه در دوری باطل به آغاز عهد ناصری بازگشته اند؟. یا اینکه ایشان به لقمه نانی در استبداد هم رضایت می دهند؟. بررسی تاریخ ۳۷ سال گذشته انقلاب نشان داده است که ما مردم قاجاریم! اگرچه استر و الاغ جایش را به بنز و  تویو تا داده است، اگرچه بسیاری از ما دیگر در خانه های گلی نیستیم و به برجهای دهها طبقه منتقل شده ایم ولی افکارمان همان افکار مردم قاجار و شاید عقب تر است!.

مردمی که پس از توافق هسته ای به امید باز شدن درهای چپاول نفت و  بدست آوردن نانی مفت از فروش نفت ابراز خوشحالی کردند و در خیابانهای تهران پیروزمندانه و فاتحانه جشن گرفتند!. گویی که خاکهای از دست رفته ایران بازستانده شده است! گویی ایران به یک پیروزی بزرگ رسیده است!.

جشن و سروری قابل قیاس با جشن آزادسازی خرمشهر!. براستی ما مردم قاجاریم! با همان اخلاق و با همان فرصت طلبی. شغال الدوله کم نیست در دربار شیخ علی! شغال الدوله هایی که سیر می شوند از پر خوری ولی با  انگشت در حلق کردن و استفراغ، باز هم می خواهند بخورند! این است تمدن قاجار!. ملتی که جز به خوردن -به هر قیمتی – به چیز دیگر نمی اندیشد. خوردن به بهای از دست دادن آبرو! خوردن به بهای عقب ماندن از قافله جهان و از همه مهم تر ما بهای گزاف را بخاطر فرصت طلبی خود پرداختیم : ” بهای استبداد ”

( این دو دقیقه ویدئو را ببینید تا وضعیت امروز و دیروز ملت ایران را در در دور باطلی از خواب و بی خیالی  ببینید… بسیار زیبا و زنده باد یاد  علی حاتمی)

ما استبداد را خود خواستیم!

نه تنها ما خود استبداد را خواسته ایم بلکه همواره   گروهی بوده و هستند که به شعور خود و دیگران شک دارند و ناله سر می دهند که ملت ایران بدون استبداد هرگز راه بجایی نمی برد! فقط این  استبداد فعلی بد است و استبداد دیگری هست که خوب است!

خمینی را چون خدا می پرستید؟ این همه اعدام و کشتار و اشتباهات فاحش در جنگ را نمی بینید؟ اگر چوب خشک را بجای خمینی می پرستیدید ضررش کمتر بود ای ملت منتظر موسوی و دوران طلایی امام!

خمینی را چون خدا می پرستید؟ این همه اعدام و کشتار و اشتباهات فاحش او  در جنگ را نمی بینید؟. اگر چوب خشک را بجای خمینی می پرستیدید ضررش کمتر بود ای ملت منتظر موسوی و دوران طلایی امام!

استبداد خوب نداریم! کار و فعالیت خادمین ملت باید با نظارت قانون باشد وهیچ کس بالاتر از قانون نیست. اینکه حاکمان مستبد ، حکومت خود را به خدا متصل می نمایند و آنرا الهی می دانند، خود نشانه این است که ایشان می خواهند فرا قانونی عمل کنند.  نوع حکومت هرچه باشد، احترام به حقوق برابر همه ی افراد در برابر قانون یک اصل است. دعوای بیهوده بر سر حقانیت جمهوری و یا مشروطه تا ژمان پایداری جمهوری اسلامی بی معنیست. بجای دعوای بر سر حقانیت رژیم فرضی آینده  گروههای مختلف از سیاسی و مذهبی و قومیتی باید به این تفاهم برسند که ادامه رژیم جمهوری اسلامی راه به قهقرا و دوری باطل است.

چرا ادامه  رژیم جمهوری اسلامی  قهقرا و دوری باطل است؟

این رژیم خود را الهی می  داند؛ خود را وارث امام زمان میداند ؛  ولایت مطلقه و مستبده ی فقیه راه بجایی جز جیب مبارک آخوند ندارد. قانون از آقا پایین تر است و مردمان را شایند به پرسش از فساد و ضایع شدن حقوقشان نیست. هر کس با ولی فقیه مخالفت کند گویی که با خدا مخالف است. این رژیم حتی منافع ملی را که اصل تشکیل حکومت برای حفظ و ارتقای آنهاست را زیر پا گذاشته است و بجای آن بدنبال هوا و هوس جهان اسلام متحد است. برای ایجاد جهان اسلام  با سلیقه آخوند حاضر شده است که پول ملت ایران را در اقصی نقاط جهان هزینه کند. میلیاردها دلار در گوشه گوشه جهان هزینه کرده است به گمان اینکه می تواند به وحدت اسلامی برسد آن هم با ایجاد هلال شیعی و قدرت نمایی در برابر همسایگان عرب.

از بین بردن هویت ایرانی بخاط هویت جعلی اسلامی

همانطور که در گذشته بارها گفتیم چیزی بنام تمدن اسلامی نداریم و هرچه بوده برخورد دو تمدن رومی-یونانی با ایرانی-هندی از طرف دیگر است. تمدنی در قرآن نیست. مدنیتی هم در مدینه نبود و مسجد پیغمبر یک کپر بود. بلافاصله پس از مرگ محمد بیشتر قبایل عرب از اسلام برگشتند و این ابوبکر را وادار کرد که دوباره به کشتار بپردازد تا اسلام با شمشیر حفظ شود! امروز هم شمشیر اسلام همچنان به خون آغشته است.  اما بغیر از شمشیر کشتار اسلام ، آخوند شمشیر زبان هم دارد، زبانی که شاید برنده تر از شمشیر علی و عمر بوده است؛ چرا که  با روضه خوانی و مغز شویی عوام هویت و فرهنگ ایشان را مورد هجوم قرار داده اند و با اینکار  سخت ترین کشتار را انجام داده اند؛ کشتار هویت.

کشتار هویت ایرانی  همان چیزی است که آخوندها و آخوند نماها همواره انجام داده اند. چه با لباس آخوند چون مطهری و چه با هیأت کت و کراوات مانند بازرگان و شریعتی! اینها مستقیما به مردم می گویند که :هویت شما ملی-مذهبی است و دلیلی هم که می آورده اند این بود که دین با فرهنگ ما تنیده شده است. این در حالیست که فرهنگ ایرانی دین اسلام را کلاً از آنچه محمد می گفت جدا کرده است. فرهنگ ایرانی تشیع را آفریده که اگر رو راست باشیم یک انحراف از متن قرآن است.

میلیاردها دبلر در 36 سال گذشته به اعراب کشورهای اطراف و مسلمانان دیگر مانند بنگلادش و پاکستان داده شده است، تا مثلاً  بتوانند خکومت اسلامی را صادر کنند! اما مایه خجالت است که در کنفرانس مثلاً"وحدت اسلامی" شیعه و سنی حتی حاضر نشدند در یک صف نماز بخوانند و جدا خواندند!

میلیاردها دلار در ۳۶ سال گذشته به اعراب کشورهای اطراف و مسلمانان دیگر مانند بنگلادش و پاکستان داده شده است، تا مثلاً بتوانند خکومت اسلامی شیعی  را صادر کنند!
اما مایه خجالت است که در کنفرانس مثلاً”رحمه للعالمین در مشهد” شیعه و سنی حتی حاضر نشدند در یک صف نماز بخوانند و جدا خواندند!

بنابر این هویت مذهبی شیعی هم ریشه ایرانی دارد و به همین دلیل است که اعراب منطقه آن را بر نمی تابند و در یمن و بحرین و سوریه سعی در پایان دادن به رشد هلال شیعی دارند. آنها می دانند که شیعه با هویت ایرانی است و بخوبی متوجه خطر  تغییر همویت اسلام در منطقه شده اند.

از طرف دیگر آخوند به هر بهایی می خواهد این هویت جعلی که شتر گاو پلنگ است را به کرسی برساند. از طرفی به ولایت خدا  اعتقاد دارد و از طرفی از قبر امامان ارتزاق می نماید!  تمام تلاش آخوند به دو قسمت قابل تقسیم است :

۱)  نفی هویت ایرانی مردم ایران برای پیوند دادن آنها با اعراب و دیگر مسلمانان با تبلیغ و دروغ پردازی در داخل.

۲) نفی هویت غیر اسلامی و شرک آمیز تشیع و سعی در همرا شدن با گروههای آزادی خواه سنی و شیعه برای بدست آوردن طرفداران در خارج.

همه چیزمان به هم می آید

ایران کشور اختلاف و تناقض شده است و بقول مرحوم حجازی : همه چیزمان به هم می آید! براستی این مردم تا کی می خواهند بامید رفتن ملا بنشینند؟. آخوند تا کی بامید ایجاد حکومت  متحد اسلامی خیالی در کل منطقه خواهد نشست؟. کی آخوندخواهد فهمید که هویت اسلامی تشیع، ایرانی است و  اهل تسنن آنرا نمی پذیرند؟. کی آخوند خواهد فهمید که اعراب هرگز راضی نمی شوند منطقه بوسیله مذهب تشیع اداره شود و پافشاری بر هلال شیعی فقط به درگیری می انجامد؟.

در این بی نظمی داخلی و خارجی این مردم بیچاره و مفلوکند که متضرر شده اند. وگرنه جیب آخوند از همیشه پر تر است و تا ۷ نسلش هم سیر خواهند ماند! رشوه و دزدیهای خرده تا کلان همه جای کشور را مانند گیاه انگلی سس دچار سستی و کاستی نموده است. کژی و بی تدبیری این آخوند برای ملت است و تدبیر و امیدش برای جیب مبارک!

 

  • مرگ بر خامنه ای

    مادر هر چی آخونده گاییدم

    • ساسان

      هر چه قدر دوست داری به آخوندا و جمهوری اسلامی و مسئولینش فحش بده ( چون خیلی ها دل خوشی ازشون ندارن) اما به دین اسلام و بزرگانش توهین نکن نقد علمی داری و یا اصلا تمام ادیان رو رد کن چون آزادی زیرا خدا تو رو آزاد آفریده ولی به مقدسات مردم توهین نکن بسیاری از فلاسفه بیخدا تا اخر عمر بر اعتقادشان راسخ ماندند اما چون جسارت نکردند حتی فلاسفه الهی نیز از آنان به احترام یاد کردند اصلا خدا را نیز رد کن اما هتاکی نکن
      الان همه شاهدند محترمانه باهات حرف زدم

      • karim

        ببخشید میان صحبتتون اما دینی که وقتی توش میای ب انتخاب خودتت نیس و البته سر کیرتا میبرن و وقتی هم میخوای ازش بیرون بیای سر خودتا میبرن دیگه چه آزادی توش هست دوم اینکه کسی که فلسفه میدونه دیگه در دین محدود نمیشه اگه منظورت از فلاسفه الهی روحانیونه یا چیز دیگه اونا دیگه سفسطه هست نه فلسفه و وقتی هم که میگی مردم دل خوشی از جمهموری اسلامی ندارن داری دین رو نقد میگنی گفته باشم نگی نگفتی(راس دین رهبره رهبر هم ولی فقیه نایب امام زمانه و تمام امور زیر نظر اونه و از طرف خدا به این منصب رسیده و تمام کارشاهش هم الهی هست پس وقتی میگی آخوند و جمهوری اسلامی یعنی اون آخوندا رهبر منصوب کرده جمهوری اسلامی هم رهبرش از طرف اللهه

        • کوپرنیک

          تفکر دینی موجود قطعا تفکر منحطی است چرا که وضعیت فعلی جامعه ایران حاصل اجرای همین تفکر در سطوح گسترده اجتماعی است.
          ما میتوانیم این تفکر را نقد و رد نمائیم اما زمانیکه شروع به حمله به مبانی این تفکر و دارندگان آن که قهرا قدرتی بر انتخاب و حتی ترک آن ندارند مینمائیم مرتکب خطایی فاجعه بار شده ایم. به راستی کدامیک از ما ایرانی ها دین اسلام را انتخاب کرده ایم که حالا ناچار باشیم تحت عنوان مسلمان از دیگران فحش بخوریم آیا این انصاف که جماعتی را(هموطنانمان که قهرا مسلمان شده اند) بخاطر عقیده ای که هیچ انتخابی درباره آن نداشتند

          دائما مورد توهین قرار دهیم
          این نکته اول

          مسئله بعدی حمله به مبانی تفکر موجود به جای نقد تفکر موجود است.
          تردید نکنید حمله به مبانی و بزرگان یک دین تنها توحش و بربریت دینی را قدرتمندتر خواهد کرد.
          شک ندارم که اگر بر اساس قواعد جامعه شناسی میدانستید که رویه تان به چه ضربه ای بر پیکره سکولاریزم و رفورمیزاسیون دینی وارد خواهد کرد قطعا در روش تان تجدید نظر میکردید

          • karim

            نقد یک تفکر خصوصا در شالوده دین اگر باشد حمله به آن محسوب میشود چرا که بانی آن خود را از طرف خدا میدانست و میداند دوم اینکه قهرا قدرتی بر انتخاب یا ترک آن ندارند یعنی چه یعنی اگر من مدیر یک کارخانه باشم به زور مدیرم کرده اند یا اگر از پست خود کناره گیری کنم خدا قهرش میگیرد و مرا به غورباقه تبدیل میکند این چه نوع استدلالی است؟؟؟ شروع به حمله به دارندگان این تفکر یعنی تمام افراد حق دارند از رهبر یا جمهوری اسلامی و آخود بد بگن که بنظر شما باعث قوی تر شدن مذهب میشود اما خود شما در کامنت های بالا گفتید (هر چه قدر دوست داری به آخوندا و جمهوری اسلامی و مسئولینش فحش بده) که با سخنان قبلی شما نمیخواند به راستی اگر شما این دین را انتخاب نکردید پس چرا اینقدر طرفداری از آن میکنید میفهمم شما میگید هر ناسزا باعث افروخته شدن مذهب و مذهبیون میشود اما فحش های شما به کامنت های بچاهه خود نشانه مذهبی بودن شماست که خود نیز به آن معطرف شدید….همچنین عقیده و انتخاب فرق میکند من وقتی به چیزی ایمان و عقیده داشته باشم انتخاب میکنم ولی وقتی ندانم که چیست و از کجا امده چرا باید انتخابی کورکورانه انجام دهم؟همچنین ( عقیده ای که هیچ انتخابی درباره آن نداشتند) میتواند اثباتی برای زور گوبودن این دین و همه ادیان دیگر باشد به این امر که واقف هستید؟؟نکته دوم شما صحیحه جایی که میگید(تردید نکنید حمله به مبانی و بزرگان یک دین تنها توحش و بربریت دینی را قدرتمندتر خواهد کرد) اما اختیار هر کس دست خودش است که فحش بدهد یا نه چرا شما هم که به گفته خودتان دین بربریت آورده با آن سیل عظیم فحاشان هم کلام شده و فحش میدهید البته اگر از دین ضربه ای نخورید؟
            یا ساندیس خو نباشید….و دوما چطور است که مسحیان به خاطر اعتقادشان در ایران روز به روز اعدام میشوند یا خود مردم و به افراد زور میگویند ودر زندان می اندازند اما اگر کسی ناسزایی به این کارها گفت داد مذهبیون در می آید و سخن پایانی اصلن در جامعه شناسی ما نیاید رهبر داشته باشیم یا رییس جمهور نباید آخوند باشد و فقه بداند به طور کلی اساس جامعه شناسی رشته علوم انسانی است نه ولی فقیه و دیگر رشته ها همچنین سکولاریسم دینی یعنی چه…!!

          • کوپرنیک

            سخنانتان را از انتها پاسخ خواهم گفت
            ۱- گقته بودید (سکولاریسم دینی یعنی چه…!!)
            اگر به عبارت من دقت کنید متوجه خطای ساده ای خواهید شد من گفته بودم( سکولاریزم و رفورمیزاسیون دینی ) کجا من سخن از سکولاریزم دینی گفتم؟؟؟
            واضح است که ما در فلسفه مدرن چیزی تحت عنوان سکولاریزم دینی نداریم بلکه کنار هم آمدن دو واژه (سکولاریزم) و (رفورمیزاسیون دینی) باعث ایجاد این تصور خطا در شما گردید.
            رفورمیزه شدن دین و یا بعبارت بهتر سکولاریزه شدن دین در جوامع غربی حاصل جنبش پروتستانتیزم به رهبری مارتین لوتر بود که مقابل تفسیر متحجرانه و منحط کلیسای کاتولیک رم از آئین مسیحیت تفسیری نوین و مدرن از آئین مسیحیت عرضه کرد و نتیجه آن کوتاه شدن دست آباء کلیسا از جان و مال و ناموس مردم و سکولاریزه شدن دین مسیح در دنیای غرب گردید رفورمیزه شدن دین فرایندی بود که به سکولار شدن دین انجامید.
            ۲-برداشت خطای دیگرتان اینست که دین را با آخوندها و جمهوری اسلامی مترادف گرفته اید. بله من گفتم هرچه دلتان میخواهد به آخوندها و نظام ایران توهین کنید چون هیچکدامشان مقدس نیستند اما حوزه دین برای مردم مقدس است ولو از نظر من و شما پوچ باشد و طبیعتا توهین به امری که برای گروهی مقدس است به واکنشهای خطرناکی منجر خواهد شد.
            ۳- و سومین نکته اینکه سخن گفتن من از اینکه مردم مسلمان ایران بگونه ای جبری مسلمانند حرفی دقیق است براستی کدامیک از آنان دین خود را انتخاب کرده اند و مگر اسلام از پدرانشان بگونه ای ارثی به آنان منتقل نشده؟؟؟ و آیا خروج آنان از دین اسلام تبعات منفی خانوادگی اجتماعی و روانشناختی و حتی سیاسی برایشان ندارد؟؟؟
            پس خروج از دین به آن راحتی ها که شما میگویید نیست بنابراین آیا شایسته است که ما آنان را به جهت یک امر جبری که هیچ گونه اختیاری در پذیرش آن نداشته ان زیر دشنام بگیریم؟؟؟ و یا به مقدساتشان توهین کنیم تا منجر به تحریک آنان به اقدامات خطرناک گردد سوء استفاده زعما و دکانداران دینی از این آب گل آلود که دیگر جای خود را دارد

          • Baran Bahari

            تاریخ مصرف دین تمام شده است. سکولاریسم جفرسونی در زمانی کاربرد داشت که امکان آگاه کردن جامعه نبود. وسیله اش نبود. امروز وسیله و ابزار آگاهی وجود دارد و این خود دولتها هستند که وسایل ارتباطی را محدود می نمایند. بنابراین دلیلی ندارد دینی که بر اساس اوهام و دروغ است و پایه هایش بر اساس مشکلات روحی افرادی پیامبر خوانده در داستانهای نظیر ابراهیم و موسی است که نمی توانیم و نباید جدی بگیریم. رفورم دینی معنی ندارد وقتی دین بر حق نیست و یک وهم و اختراع است.

          • آرش آریانی تنها

            چگونه میتوانید اینقدر خوش خیال باشید آیا خیزش های بنیادگرایانه دینی در خاورمیانه را نمی بینید که سوار بر توحش مذهبی هر روز از کشته پشته می سازند گودزیلای توحش مذهبی بازگشته اما اینبار نه مانند گودزیلای هالیوود با دست خالی بلکه مجهز به انواع سیستمهای پیشرفته اطلاعاتی و نظامی دست به کشتار بی گناهان می زند.
            دین حقیقتی است جاودانه چه خوشتان بیاید یا خیر.
            زمانیکه قشر مثلا روشنفکر که شما باشید دین را رها کرده و در برابر آن صف آرایی میکنید شک نکنید که دست حیله ارتجاع از دامن بربریت دینی بیرون آمده و با سوار شدن بر جهل توده مردم خون همه را در شیشه خواهد کرد کما اینکه اکنون شاهد آن هستید.

          • سرافراز پارسی‌

            گیریم فرمایش شما درست باشد، خوب راه چاره چیست؟ دست روی دست بگذریم و بروی تناقضات دین بطور کلی‌ و مخصوصا اسلام چشم ببندیم؟ که چه بشود؟ که مبادا به قول حضرت عالی‌ ” دست حیله ارتجاع از دامن بربریت” بیرون نزند؟

            در همین سایت چندین بار مشکلات و تناقضات دین و اسلام مطرح شد ولی‌ حضرت عالی‌ با ژست فیلسوفانه از جواب گویی مستقیم تفره رفتید.

            تکلیف شما معلوم است. شما دلتان برای ایران نمی‌سوزد. شما دغدغه دین اسلام دارید. شما از دکان دین اسلام نا‌ن میخورید. این را از گفته های ضدّ و نقیض شما به خوبی‌ می‌توان فهمید. شما در جای گفته اید که برای “سفر زیارتی و سیاحتی” به عربستان، سوریه و عراق رفته بودید. همین گفته شما می‌رساند که بند ناف شما به این رژیم وصل است. شناختن اشخاصی‌ چون شما کار مشکلی‌ نیست

          • آرش آریانی تنها

            بقول مارتین هایدگر (پرسش پارسایی تفکر است) آیا بواقع خودتان عمیقا به این پرسش که راه چاره چیست اندیشیده اید؟؟؟
            تفکر دینی منحط و رواقی مسلکی که امروزه از طریق تریبونهای جمهوری اسلامی به خورد ملت داده میشود چیزی نیست که در کلیت جامعه ساری و جاری باشد و مبارزه شما با اسلام نیز در همین زمین انجام میشود. ( یعنی در زمینی بازی میکنید که آخوند برایتان طراحی کرده)
            جهان و جامعه از عصر پست مدرن نیز عبور کرده اما امثال شما و نظام ایران و نظامهای خاورمیانه هنوز در دعوای سنت و مدرنیزم پیراهن میدرید و هزاران انسان بیگناه را به کام مرگ فرستاده و لحظه ای نیز بر خطای خود اندیشه نمیکنید.
            بعنوان مثال اصلا مسئله انسان قرن بیست ویکم صحت و سقم ایده ئولوژیها نیست بلکه خارج کردن حربه ایده ئولوژی از دست صاحبان قدرت است تا راههای سوء استفاده مراجع قدرت از ادیان و مذاهب مسدود گردد.
            اما در این میان امثال این سایت با جبهه گیریهای عاری از تفکر و زیرکی نه تنها نخواهند توانست به خلع سلاح معنوی حاکمان دست یازند بلکه راه را برای سلطه عمیقتر سکاندران دین و تداوم این سلطه بر سرنوشت ملت هموارتر میکنند. زیرا آنان با تحریک احساسات دینی توده مردم در برابر دشمنی که قصد دینشان را کرده به اتوریته خویش تداوم خواهند بخشید.
            شما بهترین دوست نظام فعلی هستید. و این از کمال ساده لوحی تان است.
            من دشمن تان هستم اما دشمنی دانا که نقطه ضعفهای حریف را با سخاوت در اختیارتان قرار میدهد. اما دوستان نادانتان با حمایتهای جاهلانه به شما مجالی برای بازنگری استراتژیهایتان برای تغییر روش نمیدهند
            دشمن دانا بلندت میکند
            بر زمینت میزند نادان دوست

  • کوپرنیک

    خطابم به گردانندگان سایت فضول محله است اگر با سکوتتان مهر تائیدی بر توهین های رکیک به حوزه دین مبین اسلام بزنید با گزاردن روزانه پانصد کامنت برای هر مقاله فعالیتتان را مختل خواهم نمود تا میتوانید اسلام را نقد و رد نمایید بجای هتاکی به آراء محققانه مستشرقین بزرگ و متفکران عمیق وطنی استناد علمی کنید اما باب هتاکی را ببندید

    • پارسی پارس

      حالا محیط بحث کمی آرامه اگر توهینی به دین ومذهب شده در واقع به گردانندگانی که تمام اعمال وکارهایشان از مذهب ونشآت گرفته میدانند به وجود آمدن چنین فضایی بیزاری از مدهبی که در گذشته مورد قبول مردم بوده ولی حالانیست چون در این درسی وپنج سال یا کمی جلوتر زمینه ها و فرایندهای درش دخیل بوده مثال خیلی ساده حکومت پهلوی اگر هر خطایی به خوب بدش کارنداریم کرده مخالفانش در مقابلش هیچ وقت به خدا ودین توهین نکرده حتی دربحثهای احزاب کمونیستی نیز یعنی اگر هر عملی از جانب شاه بر خلاف مصالح کشور بوده فقط خود شاه و دربارش زیرشدید اعتراضات رفته وهیچ کس در این بین به مذهب لطمه وضربه زده است چون شاه ازنام وعنوان مذهب و لوای آن برای لاپوشی اعمالش وفرار از آن استفاده نکرده…خوب حال وضعیت کنونی کشور و حکومت بوجود آمده را بینیم مردم ایران درزمان شاه خواستار اصلاح در بیشتر امور اجرایی وسیستم کشور بودن که شاه کمتر توجه میکرد وهمین زمینه های اندک اندک و گوناگون گسترده شد تا قبل از سال۵۷نیزاعتراضات به سیستم درباره شاه قبل از خمینی نیز بوده است که حتی به بیرون رفتن موقتی شاه در اختشاشت قدیم شد پس اگر حکومت شاه نیز اصلاحات اساسی که مورد توجه مردم بودو ازهم امور کشور را بوده انجام می داد بطور یقین انقلابی رخ نمی داد چون عدم توجه در به اجرا گذاشتن خواسته های عموم مردم و اصلاح خود هر چند کم کم و در درازمدت…حکومت حاضر نیز همان اشتباه بزرگ و نادیده گرفتن خواسته های ملت را انجام داده ومیدهد وخود حکومت زمینه انزجار عمومی از رفتارشان رادرست کرده و بالاتر ومهمتر نام وعنوان مذهب و اسلام چون هر شخص و فردی مرتکب خطا و رشوه اختلاس می شود را بی جون چرا دستش به حکومت گره خورده نه یک فرد وافراد ونه یکبار وچندبار وباز مشکل بزرگتر فرار راحت از قانون بواسطه دست داشتن در رده های بالایی اگر هر روز و هفته نباشد هر ماه در رسانه ها رومیشود حال مواردی که از نظرها پنهان وبیان نمیشود نیز است که گفته های خمینی چه در قبل از انقلاب وچه بعداز آن که میزان رای ملت را مردم فراموش نکرده اند چرا جامع عمل نمی گیرد در هر انتخاباتی که میشود کسانی را که مورد قبول حکومت ومهر تاکید به این اعمال و رفتار ها و سکوت میکند را انتخاب میکنند را از قیف شورای نهگبان عبور حال اینکه اعضاء آن در تحت نفوذ مستقیم حکومت است ومثل اینکه داخل دایره ای دویدنی بی حاصل برای مردم شده یک نمونه در انتخابات افغانستان نزدیک به ششصد نفر کاندیداتوری داشت کشور ما تنها پنج شش نفریعنی رای گیری نبود جز اطرافان حکومت این اسمش انتخابات نیست اینرا هم شماو هم ماملت ایران اگر هر کس غیر روحانیون بودن اتهام و توهینی به مذهب از طرف هیچ گس نمیشد اینطور نیست همین داعش و امثال آن و اعمال خلاف انسانیشان باعث گذاشتن لقب به اسلام ترویست و ادم کش را شده اندچنان ضربه ای زده که در این چند قرن اخیر نمونه نداشته است….. حال اینکه غیر مسلمانان نیز اگر به دین توهنی کنند در مقابله با آن عاجز شده اند همینطور نیست!!!؟؟؟

      • کوپرنیک

        تردیدی نیست که سوء استفاده مراجع قدرت از دین به تضعیف جایگاه دین در جامعه انجامیده و این فرایندی است که نتیجه آن مفید است زیرا به تدریج دین سکولار شده و در جای خودش بعنوان یک نهاد اجتماعی قرار میگیرد و دین بعنوان یک حربه نیرومند از دست مراجع دینی برای حکومت بر سرنوشت میلیونها انسان خارج خواهد شد همان چیزی که در طی قرون وسطی و سپس رنسانس اتفاق افتاد.
        اگر گردانندگان این سایت بواقع به دنبال سکولاریزمی تمام عیار در جامعه ایرانی اند باید بدانند که حملات توهین آمیز و تحریک کننده به دین تنها به زیان سکولاریزم و به سود بربریت دینی و حاکمان دینی خواهد بود.
        این است خطای راهبردی این سایت
        مانند اینکه جراحی برای درآوردن یک مو از قرنیه چشم کل قرنیه را متلاشی کند

    • سرافراز پارسی‌

      الله چه می‌گوید؟ الله می‌گوید: “به نام من که رحمان و رحیم هستم. من را ستایش کنید زیرا من پدر دو جهان هستم. من مالک شب و روز هستم. از من بخوهید تا شما را به راه راست هدایت کنم، یعنی‌ راه کسانی‌ را که به آنها نعمت دادم نه کسانی‌ که بر آن‌ها غضب کردم. آخر میدانید، من اگر چه رحمان و رحیم هستم گاهی مواقع اختیار اعصابم را دست می‌دهم و از کوره در میروم و غضبناک میشوم. خلاصه مواظب باشید. از ما گفتن.”

      قصد شوخی‌ ندارم، ولی‌ آخر این چه خدایی است که تغییر حالت هم می‌دهد؟ مگر میشود که در عین مهربانی و بخشندگی غضبناک هم بشود؟ این چه خدای است که در اول اسلام در اورشلیم زندگی‌ میکرد ولی‌ بعدا که محمد مکه را تسخیر کرد به خانه کعبه در مکه اسباب کشی‌ کرد؟ این هم یک بار دیگر که خدا تصمیم خود را عوض کرد. باز هم میخواهید؟ بفرمایید این هم یک نمونه دیگر: چرا وقتی‌ آدم و هوا را از مکه بیرون کرد ۱۲۴۰۰۰ پیغمبر فرستد تا بچه‌های آدم و هوا را دوباره به بهشت برگردند؟

      نکته دیگر، کسی‌ که به دین اعتقاد ندارد برایش “توهین” نیز بی‌ معنی است. بنا بر این هر چه می‌گوید ابراز “عقیده” می‌کند، همین. این شما هستید آقای اسلام پرست که تحمل شنیدن حرف مخالف را ندارید و آن چه را که نمی‌‌پسندید “توهین” تلقی می‌کنید.

      • کوپرنیک

        به نظر شما وقتی بنیانگذاران دینی را با الفاظ رکیکی چون کوس باز بچه باز کونی و ولدزنای تازی و هزار و یک لقب زننده دیگر خطاب میکنید نامش توهین نیست؟؟؟
        قدری انصاف چیز بدی نیست
        بعد چگونه است که اگر همین عبارات و یا مشابه آنرا نثار خودتان کنند آنرا توهین تلقی میکنید؟؟؟
        وای بر شما با این انصاف و عدالتتان

  • سرافراز پارسی‌

    این را خطاب به آقای “کپرنیک” و آقای “ساسان” مینویسم اگر چه از سبک نگرش آن‌ها فکر می‌کنم هر دوی آن‌ها همان “آرش آریانی” و یا همان “نوید” باشد. به هر حال:

    ۱-من یک بی‌ خدا هستم و هیچ از دین اسلام هم خوشم نمی‌‌آید. و تا آن جا که بتوانم اسلام و آخوند را رسوا می‌کنم. دلایل خودم را در جای دیگری میگویم

    ۲- من هم از فحش دادن و استفاده از کلمات رکیک بیزارم. زیرا معتقدم که فحش نشانه ضعف است نه قدرت. انسان ضعیف و مستأصل به فحش متوسل میشود. در حالیکه انسانی‌ که به خود و اعتقاداتش ایمان داشته باشد نیازی به فحش دادن نمی‌‌بیند.

    ۳-شما نیز اگر فحش را با فحش جواب دهید ضعف خود را آشکار کرده‌اید.

    ۴-هیچ چیز در دنیا مقدس نیست جز جان انسان و حیوانات سودمند و چه بسا بی‌ آزار. از همه چیز و هم کس می‌توان “انتقاد” کرد.

    ۵-و اما “انتقدد چیست؟ آیا فقط آن چه که شما می‌پسندید بشنوید باید گفت؟

    ۶-چه کسی‌ به شما مجوز داده است که برای “انتقاد” من مرز و حد تعیین کنید؟ آیا شما مالک دین اسلام هستید؟ آیا شما وکیل مدافع “خدا” و مثلا “پیقمبرانش” هستد؟

    ۷-با وجود همه آن چه که گفتم، اگر کسی‌ باز هم تصمیم گرفت به “خدا”، “الله” و محمد و دارو دسته آاش فحش بدهد به خودش مربوط است و نه به شما. اگر خوشتان نمی‌‌اید به این سایت تشریف نیاورید. بروید و در سایت اسلامیست‌ها پرسه بزنید تا آن چه را که دوست دارید بخوانید و ببینید.

    • کوپرنیک

      قدری انصاف

      مطالب داخل پرانتز کامنتی است که بر مقاله محققانه و منصفانه آقای سیروس پارسا تحت عنوان ( سکولاریزم به معنای مذهب ستیزی نیست مورخ ۷ اسفند ۹۳ ) نگاشتم تنها کامنت از من بود و بس کاملا روشن است که بسیاری از نویسندگان این سایت با این نگرش روشنگرانه مخالفند مقایسه کنید آمار کامنت رو در مقاله قبلی با رکورد ۱۹۱ در برابر ۱

      تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

      (ضمن تقدیر از نویسنده محترم از بیانات منطقی و بدور از تعصبات جاهلی
      امیدوارم از این پس استدلالهای متین جنابعالی سرلوحه فعالیتهای این سایت
      وزین قرار گیرد و اگر قرار است نقدی از دین شود ( که باید هم بشود) توام با
      منطق و ادب باشد و نه بقول جنابعالی آکنده از نفرت و تعصب
      تمام آنچه را که طی ورودم به این سایت محترم تلاش نمودم بگویم شما در مقاله ای عالمانه بیان نمودید برایتان آرزوی موفقیت دارم(

    • پارسی پارس

      گفته های صحیح و روشنتان شاید عقیده شما باشد ولی همخوانی با خیلی از مردم راداردمن نیز معتقدم به همینم حال به خودم مربوط که چه اعتقادی به خدا دارم نه کس دیگری چون خدا یک اعتقاد دورنی و شخصی است حال آنکه انسان و قدرتش در جواب گویی در خود به جهان اطراف و عالم دور دست وخلقت و سبب ها وعوامل بوجودآورنده اش کاملا در هاله ای ازابهام واگر پاسخی از طرف دانشمندان شده بر اساس احتمالات نه یقین استوار است در این میان عده ای که نه شاید بهشان گفت مذهبی چون ریشه اصلی پیدایش مذهب نیز بر اساس بازعقایدشخصی واحتمالات بوده است خودرا بانی پاسخگویی به این سوالات که از بنیاد بر تفکرات شخصی بنا شده رادارند که دلیل وبرهان هایشان اصولی علمی ومنطقی نیست من خیلی ساده و مختصرو نه از منظرفوق تخصصی گفتم.
      مطالب بالایتان که این فرد یاد شده قبلا هم من در جواب گویی به بعضی نظرات دیگران با عنوان فحش پاسخ میداده ویااسمهای بی مسماع و همین چند رویی و صفتش که شما بیان کردید واقعا برایش جای بسیار شرم ساری و ذلیل اش هم در عقایدش و هم بر خورد و لفظ حرف زدنش و شما که با متانت و احترام پاسخش را میدهید این راه و روشان حاکی از پوچ بودن و بی باور بودن بنیاد خودشان که در مقابل هر انسان ساده وعادی عاجزندرا بیشتر آشکار میکند زیرا مطالب قبل را که مرر کنیم فحش و توهین هم به من هم به شما ودیگران را کرده یقینا باز میکند که عقاید اینان همانند فلزی بی ارزشی که آب طلایی برای زبیا جلو دادنش را کرده خانه از پای بست ویران است نه ظاهرآن….
      از مسئولین سایت باز تقاضای حذف این گونه اشخاص که صد چهره در یک لباسند را چون هم با هدفهای شما و هم نظر دهندگان زیادی که جز همیاری برای اصلاح و بازسازی کشورمان که روز به روز در ظلم وجفا وغرق در فسادهای کشور شکن میشود بهتر نخواهد بود حتما جز کارتان گردد با سپاس
      ومطالبتان بقول زنده یاد ناصر حجازی که جزبیان دردهای کشور ومردم نیست باری قدرت تغییر بدست مردم است که هر روز قدرتمان بیشتر هم صداتر بلند تر میشود
      چون آن گونه نماند که این گونه بماند.

  • کوپرنیک 1

    آنچه در زیر می آید گزیده ای از سخنرانی عبدالکریم سروش در دوم اوت ۲۰۰۷ و در فرانسه است که در چند مرحله تقدیمتان میگردد
    همانگونه که میدانید
    سکولاریزم یک وجه

    عملی و حیاتی و ناظر به زندگی دارد و یک وجه عقلی

    و ناظر به اندیشه. در وجه ناظر به زندگی می خواهد

    کام دل از زندگی بگیرد و در بعد اندیشه گی مفهومش

    آنست که میخواهد خود بفهمد و داوری کند و از منطق

    وحی پیروی نکند. آنگاه وقتی قومی اراده کرد و همت

    گماشت تا این مفاهیم را محقق کند از اینجا است که

    سکولاریزم متولد می شود یعنی قومی متولد می شوند

    که در مقام داوری و تحلیل پدیده های اجتماعی و

    طبیعی پای ماوراء الطبیعت را به میان نمی آورند از

    نیروهای غیبی استمداد نمی کنند ، دعا نمی کنند ،

    نذر نمی کنند ، توسل به بزرگان نمی جویند سحر و

    جادو را طرد می کنند ، افسانه ها و خرافات را دور

    می ریزند و در مقام زندگانی هم رهبانیّت و زهد و

    ریاضت را پشت سر می گذارند. چون یک بعد مهم عملی

    سکولاریزم آن است که آدمی زاهد نباشد همان که حافظ

    می گفت :

    من

    آدم بهشتی ام اما در این سفر حالی اسیر عشق جوانان

    مهوش ام

    اولین جرقه ها ی سکولاریزم در مغرب زمین ، جرقه

    های ضد زهدی بود . یعنی ترک دنیا را ترک گفتن ،

    زهد را کنار نهادن و دنیا را جدی گرفتن ، بهمه

    معانی آن. یعنی دست تصرف عاقلانه در سیاست و

    اقتصاد و آموزش و علم و هنر و صنعت و … بردن.

    • کوپرنیک 2

      بخش دوم

      دست کم دو قسم سکولاریزم داریم ، سکولاریزم سیاسی

      و سکولاریزم فلسفی . سکولاریزم سیاسی معنایش روشن

      است جدا شدن دین از دولت. یعنی اداره این جهان

      فارغ از دو جهان دیگر. گویی فقط همین یک جهان وجود

      دارد و حاکمان آن ما انسانها هستیم و خرد خود

      بنیاد ما در آن داوری می کند. یعنی بنا ننهادن

      مشروعیت دولت بر دیانت ، یعنی بی طرفی حکومت نسبت

      به ادیان ، یعنی قانون جامعه را از شریعت اخذ

      نکردن.

      اما

      سکولاریزم فلسفی هم داریم یعنی که خدایی نیست،

      ماوراء الطبیعتی نیست ، آخرتی نیست چیزی نزدیک به

      ناتورالیزم و ماتریالیزم. در سکولاریزم سیاسی لازم

      نیست شما نفی خدا بکنید ، بلکه در سیاست کاری به

      خدا و دین ندارید، لازم نیست نفی آخرت بکنید ،

      بلکه کاری به آخرت ندارید. اما در سکولاریزم فلسفی

      داوری می کنید و داوریتان هم منفی است و ادیان را

      فاقد حقیقت می شمارید. اینکه ماکس وبر می گفت

      مدرنیته یعنی افسون زدایی از این عالم منظورش همین

      بود.

      • کوپرنیک 3

        بخش ۳

        اما

        سوال فربهی در این جا ریشه می دوتند و آن اینکه

        چرا سکولاریزم از قرن شانزدهم به این طرف در مغرب

        زمین شکل گرفت و در جهان اسلام و در شرق بطور کلی

        پانگرفت. عامل رویش سکولاریزم در غرب چه بود؟ سخن

        اول من در این باب این است که سکولاریزم در مغرب

        زمین یک تولد طبیعی داشت. یعنی این فرزند در رحم

        تاریخ مغرب زمین دوران لازم خود را طی کرد و پس از

        اینکه به بلوغ رسید پا به این جهان گذاشت و به

        دنیا آمدنش همراه با درد و خون ریزی نبود . این

        مسئله دو علت داشت، علت اول عبارت بود از مقابله و

        معارضه علم و دین . نزاع علم ودین نزاع بسیار

        سرنوشت سازی در تاریخ اروپا بود. این نزاع هم از

        سر توطئه و غرض و مرض و خداگریزی نبود بلکه یک

        نزاع خیلی طبیعی بود : رشدی در علوم طبیعی پیدا

        شد. در زمین شناسی در بیولوژی در نجوم و….

        اطلاعات تازه ای که بدست آمد با درون مایه کتاب

        مقدس منافات داشت و این منافات رفته فته بالا گرفت

        بطوریکه قابل پنهان کردن و انکار نبود. کوپرنیک و

        کپلر و گالیله و نیوتن و بعد از آنها داروین و

        بوفون آمدند. پاره ای از اینها خودشان افراد

        دیندار و خدا پرستی بودند از قضا ، گالیله اینطور

        بود. کوپرنیک خود سابقه کشیش بودن داشت، کپلر آدمی

        بود که از دینداری عامیانه چند قدم آنطرفتر بود و

        آدمی خرافاتی بود. اما نتیجه کار اینها چیزی بود

        که هیچ انطباقی با محتوای کتاب مقدس نداشت مخصوصا

        در باب حرکت زمین و خورشید و سیاره ها . مدتی

        کلیسا با این اندشه ها مدارا کرد اما بعد آتش نزاع

        بالا گرفت. جایگاهی که کلیسا و کتاب مقدس از آن پس

        پیدا کردند هرگز به زمان پیش از این نزاع بازنگشت.

        انصاف باید داد کلیسا با تمام دشمنی که با علم

        ورزید به جاده افراط کشیده نشد. بالاخره کلیسا

        کتاب کوپرنیک را اجازه انتشار داد. کتاب ” گردش

        اجرام” کوپرنیک صریحاً صحه بر حرکت زمین و سکون

        خورشید گذاشت. در حالیکه طبق کتاب مقدس خورشید می

        گشت و زمین ساکن بود . از چهارصد نسخه این کتاب که

        در قرن شانزدهم منتشر شد دویست نسخه هنوز وجود

        دارد. اینکه گفته می شود گالیله را کشتند و اعدام

        کردند همه افسانه است. البته گالیله را حبس خانگی

        کردند. کلیسا اجازه داد کتاب کوپرنیک منتشر شود

        اما یک مقدمه بر این کتاب نوشت در آن مقدمه هم

        نکته مهم این بود که ” آنچه در این کتاب آمده است

        یک تئوری است و نه حقیقت محض ” که این یک تدبیر

        نیکو و عاقلانه ای بود .

        • کوپرنیک 4

          بخش چهارم

          اکتشافات خرد و درشتی که اینجا و آنجا صورت می

          گرفت مجموعا کتاب مقدس را از اعتبار و منزلتی که

          داشت ساقط کرد ، دین از اقتدار و منزلت وابّهت

          پیشین فرو افتاد و از آن پس دیگر آن بازیگر پیشین

          صحنه اجتماع و سیاست نبود. دین تاوقتی در عرصه

          سیاست حضور داشت که نیرومند بود. وقتی ایمان زدوده

          شد و این منزلت کاسته شد خود بخود از بازیگری این

          بازیگر نیرومند کاسته شد. کسی دین را از صحنه

          سیاست بیرون نکرد ، خودش ضعیف شد و کنار رفت به

          همین دلیل است که می گویم این یک زایمان طبیعی

          بود. عرصه سیاست عرصه بازی قدرتمندان است. دین

          وقتی قوی بود نیاز نبود کسی از او دعوتی به سیاست

          بکند وقتی هم ضعیف شد خودبخود از بازی خارج شد و

          نیازی نبود کسی او را اخراج بکند.

          علت

          دوم شکافی بود که در مسیحیت افتاد یعنی

          پروتستانسیسم از کنار کاتولینیسم تولد یافت. این

          پرتستانسیسم از اقتدار کلیسا کاست و درست روبروی

          کلیسا ایستاد و مارتین لوتر اولین کسی بود که کتاب

          مقدس را به زبان آلمانی ترجمه کرد و هرکس را

          روحانی خویشتن خواند و اتوریته روحانی کلیسا را

          منکر شد.

          • کوپرنیک 5

            بخش پنجم

            مجموع این دو حادثه کلیسای مسیحی را به ضعفی کشاند

            که از بازی قدرت خارج شد و این از بازی قدرت خارج

            شدن کلیسا یعنی جدایی دین از حکومت و دولت. کسانی

            فکر می کنند در کشورهای اروپایی آمدند و در قوانین

            اساسی خودشان نوشتند که دین باید از سیاست جدا

            باشد ، اصلا اینگونه نبود. اینکه بعدها در قوانین

            اساسی اروپائیان آمد، معلول این حادثه بود و نه

            علت آن. باری ، سکولاریزمی که متولد شد سکولاریزم

            اهل مدار بود ، ستیزه گر نبود. چون می دانست دین

            ضعیف است و به افتاده نباید لگد زد. تا همین سی

            چهل سال پیش باور بسیاری از جامعه شناسان این بود

            که نه تنها مسیحیت بلکه همه ادیان رو به ضعف می

            روند. اعتقاد داشتند که حرکت تاریخ در جهت

            سکولاریزم سیاسی است. حال شما در برابر این ضعیفان

            چه می کنید ؟ مدارا می کنید و می گویید اینها خطری

            نیستند ، ضرری ندارند، بگذار مسجد و کلیسایشان

            برقرار باشد. بگذار روضه خوانی و سینه زنی شان هم

            برقرار باشد. سکولاریزم بر این مبنا بود که نسبت

            به ادیان بی طرفی پیشه کرد و همه را به یک چشم

            دید. نزد سکولاریزم فرقی نمی کند که در جامعه

            بهایی وجود داشته باشند ، مسیحی باشند ، مسلمان

            باشندف یهودی باشند ، زرتشتی باشند. چون می

            اندیشید اینها همه زمین خورده تاریخ هستند.

          • کوپرنیک 6

            بخش ششم

            سکولاریزم به این معنا هم جدایی دین از حکومت را

            در پی داشت هم بی طرفی پیشه کردن نسبت به ادیان را

            . آقای کالین پاول وزیر خارجه سابق آمریکا با کمال

            افتخار می گفت شما الان در آمریکا در کنار کلیساها

            مساجد مسلمانان می بینید و معابد یهودیان را می

            بینید و همه همزیستی مسالمت آمیز دارند. این البته

            افتخار هم دارد و شرائط بسیار نیکویی است .

            اما

            رفته رفته سکولاریزم وارد یک دوره تازه می شود که

            من آنرا دوره سکولاریزم ستیزه گر می نامم.

            سکولاریزم میلیتانت. سکولاریزمی که مدارای خود را

            ازدست داده و به همه ادیان به یک چشم نگاه نمی

            کند. سکولاریزمی که ظرفیت و هاضمه قوی پیشین را از

            دست می دهد. گویی که تسلیم دشمنان سکولاریزم می

            شود . نمونه اش مسئله حجاب دختران در مدارس دولتی

            فرانسه است. یا تونی بلر که می گفت کسانی که

            ارزشهای ما را قبول ندارند بریتانیا را ترک بکنند.

            ترکیه از این جهت حسابش و تکلیفش روشنتر از همه جا

            است. رسما از اینکه یک مسلمان رییس جمهور بشود ابا

            دارند، کسانی به نام سکولاریزم به خیابان می ریزند

            و رسانه های غربی هم بر این آتش هیزم می ریزند.

          • کوپرنیک 7

            بخش هفتم

            اما

            ریشه های این سکولاریسم ستیزه گر: اول آنکه امروزه

            یکی از تزهایی که پشت سر سکولاریزم بود باطل شده

            است. سکولاریزم سیاسی یک معنی دارد که جدایی دین

            از دولت است و یک پیش بینی تاریخی با خود دارد و

            آن اینکه ادیان رفته رفته ضعیف می شوند فلذا

            سکولاریزم هر روز آسانتر می شود . امروزه این پیش

            بینی باطل از آب در آمده است و این مطلبی است که

            شما در این بیست سی سال اخیر از جامعه شناسان بزرگ

            می شنوید که ادیان در حال قوت گرفتن هستند. چرایی

            اش بماند اما این اتفاق در حال افتادن است. در

            جامعه شناسی همواره از استثنا بودن آمریکا سخن می

            رفت زیرا در آمریکا دیانت قوی است حال در همه جا

            این اتفاق دارد می افتد . کسانی مثل پیتر برگر

            (Peter Berger ) و خوزه کازانوا ( Jose Casanova )

            صراحتاً می دارند و اعلام می کنند که سکولاریزم

            سرنوشت تاریخ نیست. همچنان که در مارکسیسم می

            گفتند سوسیالیسم سرنوشت محتوم تاریخ است که معلوم

            شد لزوماً چنین نیست.

            حال

            وقتی ادیان جان بگیرند دیگر معلوم نیست با آن ها

            مدارا بکنند . این ایراد به لیبرالیزم و سکولاریزم

            با هم وارد است. سکولاریزم هاضمه اش برای بلعیدن

            ادیان ضعیف ، قوی بود اما دین قوی و فربه را نمی

            تواند ببلعد و از گلویش پایین نمی رود و لذا ستیزه

            گر می شود. تئوری تازه یی لازم است. به القاعده و

            امثالشان که حضرات خیلی بر آن تکیه می کنند نظر

            نکنید زیرا اولاً حرکت فراگیری نیستند و ثانیاً یک

            استثنای کوچک و غیرماندگارند. غرض از قوت گرفتن

            ادیان این نیست.

          • کوپرنیک 8

            بخش هشتم

            اینکه چرا دین دوباره جان گرفته است، جامعه شناسان

            آمریکایی درباره آن می گویند برای آنکه بحران هویت

            پدید آمده است. دیگری می گوید بحران معنویت پدید

            آمده ، هرچه باشد طبعاً عللی دارد و این علل هر چه

            باشد معلول همین است که می بینیم . آمریکا حمله

            کرد به دو کشور افغانستان و عراق. هر دو کشور در

            قانون اساسی تازه خود نوشتند ما قوانین مان را

            باید از شرع بگیریم چیزی که در مخیله آمریکایی ها

            نمی گنجید یعنی سکولاریزم صدامی تبدیل شده به آنتی

            سکولاریزم موجود در عراق. در افغانستان هم رسما ً

            آورده اند که قوانین باید مخالفت با شرع نداشته

            باشد. نوبت دومی که آقای بوش در آمریکا رأی آورد

            به این دلیل بود که برخی فکر می کردند ایشان آدم

            خیلی متدینی است و با خدا معامله کردند و به ایشان

            رأی دادند . اقلیتهای دینی اکنون احساس هویت

            بیشتری می کنند . این رفتارهایی که با مسئله حجاب

            شد حجاب را بدل به یک مسئله هویتی کرد . قبلاً این

            یک مسئله شرعی بود مثل نماز و روزه که یک مسلمان

            خود را موظف می دانست آن را اجرا نماید کاری به

            کسی نداشت و ادعایی هم نمی کرد. تظاهری هم در کار

            نبود ، عمل به وظیفه خودش می کرد. مسئله حجاب بدل

            به مسئله هویتی شده است.

          • کوپرنیک 9

            بخش نهم

            دین

            دو جنبه دارد : هویتی و حقیقتی و سکولاریزم ستیزه

            گر متأسفانه جنبه هویتی دین را غلیظ تر می کند که

            هم به ضرر دین است هم به ضرر سکولاریزم.

            در کشورهایی مثل ترکیه که دین قوی است ، سکولاریزم

            را نمی توان از بالا و با ستیز و تحکّم تحمیل کرد

            . سکولاریزم چنانکه گفتم در اروپا یک زایمان طبیعی

            داشت ، دین ضعیف شد و از بازی سیاست خارج شد. ولی

            در ترکیه دین ضعیف نیست و از ایران هم بیشتر مسجد

            دارد . من سی سال پیش که به ترکیه رفتم انبوه

            نمازگذاران را در مساجد استانبول دیدم . به ایران

            که برگشتم گفتم من مطمئن هستم در ترکیه اتفاقی

            خواهد افتاد . در ترکیه بخاطر مسلمان بودن به کسی

            پاداش نمی دهن.د بر خلاف ایران که شما دو دفعه

            تظاهر به نماز بکنید در ارتقاء دانشگاهی تان تأثیر

            دارد !در آنجا هجومی به نماز جمعه ها و نمازهای

            جماعت روزانه دیده می شود که نشان می دهد دین زنده

            است و جایی که دین زنده و قوی است حتماً پایی و

            دستی در قدرت و سیاست خواهد داشت. آنوقت در چنین

            جایی شما بیایید از سکولاریزم دم بزنید پیداست فقط

            سکولاریزمی ستیزه گر خواهد بود یعنی سکولاریزمی که

            در پی دعوا است و اهل مدارا نیست.

          • کوپرنیک 10

            بخش دهم

            در

            کشورهای اروپایی حکومتها در مواجهه با اقلیتهای

            دینی نیرومند کم کم دارند مدارای خود را ازدست می

            دهند و سکولاریزم مداراگرشان بدل به سکولاریزم

            ستیزه گر می شود. زیرا سکولاریزم قرار بود هاضمه

            ای برای هضم ادیان داشته باشد نه اینکه خودش بدل

            به دینی شود که برخی دینهای دیگر را طرد کنند .

            مگر ایرادی که به ادیان گرفته می شد چی بود ؟ این

            بود که مثلاً حکومت اسلامی با یهودی ها یا مسیحی

            ها خوب برخورد نمی کند و آنها را به یک چشم نمی

            بیند و حقوق ویژه ای که به مسلمانان می دهد به

            دیگران نمی دهد، خوب اگر رفته رفته خود سکولاریزم

            همین کار را بکند و با غیر سکولارها خوب برخورد

            نکند و پاره ای از حقوق را به آنها ندهد دوباره ما

            برگشته ایم سر جای اول .

            در

            واقع ایراد من به سکولار ها این نیست که چرا

            سکولار هستند، بلکه این است که چرا به حد کافی

            سکولار نیستند. هم چنان که ایراد من به لیبرال ها

            این نیست که چرا لیبرال هستند بلکه ایراد من این

            است که چرا به حد کافی لیبرال نیستند ( لیبرالیسم

            را پاره ای از مخالفان به اباحی گری ترجمه کرده

            اند که ترجه ای سخت، مغرضانه و جاهلانه است. آن را

            باید نظام حقوق اندیش ترجمه کرد و اینگونه فهمید.)

            آینده سکولاریزم و لیبرالیزم ، به دلیل قوّت ادیان

            با یک سلسله چالشهای جدی رو برو خواهد شد. بنده

            معتقدم نه لیبرالیزم و نه سکولاریزم به این شکلی

            که الان وجود دارند باقی نخواهند ماند. اما و هزار

            اما من از این سخنان هرگز نمی خواهم چنین نتیجه

            بگیرم که برویم به سمت عدم مدارا . مدارا یک ارزش

            و فضیلت بزرگ انسانی است و لازم هم نیست اینرا از

            بیگانگان بیاموزیم. حافظ شاعر بزرگ ما گفت :

            آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان

            مروت با دشمنان مدارا

            از

            این پس غرب باید تئوری پردازی کند که با مقتدران

            چگونه می توان مدارا کرد تا امروز تئوری پردازی

            هاشان معطوف به مدارا با ناتوانان بود اما اکنون

            چالش بزرگتری است، مسلمانان می توانند در این

            تئوری پردازی مشارکت ورزند و به این چالش پاسخ

            متمدنانه بدهند.

          • داریوش

            عبدالکریم سروش اول باید به خاطر فجایعی که که در “انقلاب فرهنگی‌” به بار آورد از ملت ایران عذر خواهی کند، بعدا در باره بلبل زبانی‌هایش یک فکری خواهیم کرد.

          • کوپرنیک2007

            این مربوط به دورانی است که وی به نظام ایران اعتماد داشت اما زمانی که اعتمادش سلب شد مقابل آن ایستاد کاری که حتی یکی از دارو دسته شما جرات اندیشه اش را نیز ندارید اگر شما از پشت سیستم با هزار و یک اما و اگر مبارزه میکنید وی در دانشگاه تهران انجمن حکمت و فلسفه و در محافل گوناگون به افشا گری پرداخت ددر آن زمان شما کجا بودید حال شماها شده اید مبارز و وی خود فروخته
            از آن گذشته شما اسم عبدالکریم سروش را بردار و مثلا بگذار ریچارد رورتی.مک اینتایر وکواین و یا هر کس دیگه چه تفاوتی میکند این مطالب را چه کسی گفته؟
            در یک بحث علمی مهم اینست که چه گفته است؟ سقیم است یا درست؟ نه اینکه چه کسی گفته است؟ و یا چه غرضی از این بیانات داشته
            اینها الفبای بحث علمی است
            من نیز دل خوشی از وی ندارم خاطرم هست سالهای ۷۴٫۷۵ بود که از وی بریدم اما این دلیل نمیشود تخصص یک دانشمند را بخاطر عقایدش نادیده گرفت

  • کوپرنیک

    از تمام دوستداران سکولاریزم و آزادی بیان خواهشمندم با حوصله تمام بخشهای این سخنرانی را بخوانند و در انتهای هر بخش اگر نظری داشتند ( مرتبط با همان بخش و نه بخشهای دیگر ) آنرا درج نمایند با سپاس

  • مهمان

    جناب مسئولین سایت فضول محله با سپاس از زحمات شما در برقراری ارتباط با هم وطنان وهم هدف شدن برای بر پایی دمکراسی واقعی در ایران درهر جا ومکانی و مجموعه ای شخصی تابع مقرارت به آن مجموعه است که از طرف مسئول آن برای کنترل امور در آن مقراراتی در آن مکان ومجموعه به اجرا درمی آید وچون همیشه در هر جایی کسانی هستند که باعث اختلال در نظم هر مکانی برای بکرسی نشاندن نظرش به هر دلیل غیر منطقی و بدور از عرف و عدم رعایت موارد اخلاقی وعمومی و عدول ازآن مقرارات و اختلال در سایت مقابل نظرات مخالف خود در بحثهای با برهان میشوند حال این شخص یا اشخاص از این قبیل که در بیشتر سایت ها معمولا بعداز چک و مرر آن و مطابق با مقرارات اعلام شده باشد پخش میشودو هستند افرادی بی شخصی و بیظرفیت بدلیل نا توانی در عدم پاسخ اقدام به بیانی زشت و غیر انسانی و بار گذاری های تکراری و اختلال در سایت و سوی استفاده از ازادی نظر و به عدم رعایت آن و همچنین مهمتر ازاین مخالف با اهداف سایت و نظر دهندگان است لذا ما نظر دهندها از مسئولین فضوله محله در خواست کوتاه شدن دست و نظرات موهومشان هم به سایت ونظر دهندها را داریم .لطفا اقداماتی در این جهت برای بهتر شدن اهداف این مجموعه گردد را انجام دهید.. با سپاس در خواست بیشتر نظردهندها و بینندگان

    • کوپرنیک

      به نظر شما وقتی بنیانگذاران دینی را با الفاظ رکیکی چون کوس باز بچه باز
      کونی و ولدزنای تازی و هزار و یک لقب زننده دیگر خطاب میکنید نامش توهین
      نیست؟؟؟
      قدری انصاف چیز بدی نیست
      بعد چگونه است که اگر همین عبارات و یا مشابه آنرا نثار خودتان کنند آنرا توهین تلقی میکنید؟؟؟
      وای بر شما با این انصاف و عدالتتان ۱

  • Sohrab

    ohhh Kopernik to baz omadi inja dari koso sher meygieh, mardak magar on jakesh bacheh baz va zanbaz nabodeh?ina ke hamesh asnadesh vojod dareh , badesh on jakeshe srosh jek adame forsat talabeh besavate mesle on jakesh shariatey ke faght yek meghdari kalamate gholomeh solomeh tahvieleh mardom meydand ke khodeshonam nemeydonad chi meygan,jone madareton vel konid kireton az kone in melat bekeshid biron bezaried berand donbale domokratischon und peyshrafteshon ta key shomah meykhayd az kone khod va on bachehbazeshon bokhorid

    • کوپرنیک 2007

      تو ثابت کن تا من شدیدتر از تو به اسلام و همه ادیان حمله کنم اسنادی رو که گفتی رو کن تا ما هم هدایت بشیم من تابع منطق. سند و مدرکم ببینم چیکار میکنی

  • کوپرنیک 2007

    تعصب دینی و اباحه گری در تفکر هر دو روی یک سکه اند.سکه فاشیزم را میگویم.
    اگر نظام ایران با چماق دین به تحمیل اتوریته دینی بر جامعه مشغول است. تفکر ضد دینی شما نیز در صورت توفیق خود به اتوریته دیگری تبدیل خواهد شد و مانند نظام فعلی از لوازم سلطه فاشیستی بر جامعه سود خواهد جست. پس چگونه میتوانم با جریان شما همراهی کنم زیرا بوضوح می بینم که این سایت با شعار سکولاریزم آزادی بیان و تکثرگرایی به جنگ سلطه سکاندران دینی رفته اما در عمل از همان اهرمهایی بهره می برد که نظام فعلی برای سرکوب مخالفانش تکفیر. توهین. افترا و تهمت. بایکوت و … فقط قادر به حذف فیزیکی مخالفانش نیست.
    من یک دیندارم اما بشدت معتقد به ایجاد نظامی دموکراتیک و سکولار مانند نظامهای حکومتی کشورهای حوزه یورو و امریکای شمالی ام.
    من به حجاب اعنقاد کاملی دارم اما در عین حال معتقدم حجاب مسئله ای شخصی است و میبایست در جامعه آزاد باشد.
    اگر زنان و مردان در انتخاب پوشش آزاد باشند بسیاری از معضلات فعلی درمان خواهد شد( این مطلب را از زاویه روانشناسی اجتماعی میگویم)
    هر انسانی در انتخاب عقیده و روش زندگی اش آزاد است.جمهوری اسلامی همواره درصدد تحمیل نوع خاصی از جهان بینی و روش زندگی بر جامعه بوده شما نیز چنین می اندیشید بنا براین هم شما و هم سلاطین فعلی دشمن آزادی و کرامت انسانید و من نیز دشمن هر نوع اتوریته ام اینست موضع تغییر ناپذیر من

  • ازاد

    نویسنده این مقاله خودش ، خودش رو عاقل محله فرض کرده در صورتی که از او عاقل تر بسیار است