ارتباط مجتبی خامنه ای درمرگ مایکل جاکسون ۱

ارتباط مجتبی خامنه ای درمرگ مایکل جاکسون

ارتباط مجتبی خامنه ای درمرگ مایکل جاکسون

شبی که امام نان خامه ای با روح پرفتورمایکل جاکسون در گفتگو نشست، بحث های جالب و در عین حال دلنشینی میان آن دو بالا گرفت.

اتل متل خبرنگار ما توانسته بود دزدکی دردودسرای (منظورشیره کش خانه است) امام چهاردهم درپشت یک لحاف کرسی شاهد این ماجرا باشد.

گفتگو های امام نان خامه ای با مایکل جاکسون را دربخش پیشین گزارش گر ما دیدید، ولی یک نکته برای ما تادو روزپیش پرسش آفرین و نا گفته ماند و آن این که چرا و چگونه مرگ مایکل جاکسون و خیزش وبرپایی مردم ایران هم زمان شد. تا این که بازهم اتل متل خبرنگار فضول ما توانست با دادن چند جعبه ویسکی و سیگار برگ به آقا مجتبی فرزند تنومند و تپلی امام چهاردهم وامید مستضعفان کذب الله لبنان، گروه حماس و حسن نذر الله، گزارشی محرمانه از ایشان به شرح زیر دریافت کند:

اتل متل- ممکن است حضرت ولیعهد وامام پانزدهم امت های مسلمان زمین، هوا، و کهکشان ها بفرمایند که درگذشت ناگهانی مایکل جاکسون را چگونه می بینید؟

نورچشمی آقامجتبی- درحالی که به فین فین افتاده بود و هق هق می کرد گفت: “ من از مرگ مایکل جون بسیارناراحت ونگرانم. زیرا من، مامان، مصطفی، میثم و خواهرانم، بیشتر شبها تابامداد باآهنگ های مایکل می رقصیدیم و می خواندیم. حتی باباجون ولی فقیه هم شبهایی که باامام دوادهم ملاقات وگاهی الله کلنگ بازی نداشتند، دراین رقص و آواز باماهمراهی می کردند وتارهم می زدند.”

آقامجتبی اضافه می نماید ”بابا جون ولی فقیه آن چنان به آهنگ های مایکل جون علاقه دارند، که گاهی پیش از نماز صبح زیرلب زمزمه می کنند. بازهم اضافه می کند که او بیاد دارد پدربزرگوارشان چهارمرتبه به خاطرادامه دادن به خواندن ونواختن ترانه های مایکل جون، نمازشان قضا شده است.

اتل متل- ازدرگذشت مایکل جاکسون یا مایکل جون شما بسیارناراحتم و به شما این غم بزرگ راتسلیت می گویم.

نورچشمی آقامجتبی- (درحالی که بیشتر ناراحت بود) گفت: “ من ازاین بیشتر ناراحتم که من باعث مرگ مایکل جون شدم”

اتل متل-(بهت وحیرت زده) عجب، شما چه حرفی می زنید؟ چه گونه و چه طور شما موجب مرگ مایکل شدید؟

نورچشمی آقامجتبی- حقیقت این است که با شورش چند میلیون اراذل واوباش و خس و خاشاک، باباولی فقیه دچار ترس ولرزش فراوان شدند. حتی سه شب با شنیدن صدای الله اکبرومرگ بردیکتاتور، مرگ بر ولایت فقیه، آن چنان دستپاچه ونگران شدند، که زیرشلواری وتنبان بلند خود را خیس کردند. به طوری که مادرجانمان ناچار شدند باآفتابه پایین تنه ایشان را بشویند.

ما برادرخواهرها هم به دستور باباولی فقیهمان ناچار بودیم که برای مدتی زیرلحاف کرسی مخفی شویم. آن گاه باباولی فقیهم به من توصیه کردند هر طور شده باید نظر جهانیان را ازسروصدای این شورش وکشته شدن صدها ندا ونداها، و دستگیری، شکنجه و کشتاردر ایران به سوی حادثه بزرگی جلب کنیم.

پس از یک شبانروز فکرکردن و زورزدن، به این نتیجه رسیدیم که مانند هزاران ضد انقلاب در ایران؛ چون زهراکاظمی، امید رضا میر صحافی، اکبر محمدی، و بسیاری دیگر، ایشان رانیز خود کشی ویا مرگ ناگهانی دهیم.

اتل متل-ممکن است بفرمایید چگونه شما موجب مرگ ایشان شدید؟

نورچشمی آقامجتبی- ” من به الله کرم و انگوری نژاد نوچه و عزیز دردانه باباولی فقیهم دستور دادم که با فرستادن چند هویجی وچماقدارهای فرستاده شده از سوی حسن نذر الله با دارویی که آقای دکتر بی ولایتی ساخته بودند، به شهر آنجلای لوس بروند، دارو را به مایکل جانم تزریق کنند، و موجب سکته قلبی او شوند.

اتل متل- خوب، حالا شمابا این ناراحتی و عذاب وجدان چه کار می کنی؟

نورچشمی آقامجتبی-هیچی، من از کشتن، و دستور کشتن دادن ناراحت نیستم. من در کنار باباجان ولی فقیهم شاهد کشتار بی شماری بوده ام. حالا نیز شبهای جمعه به کنار چاه چند خران (منظورجمکران است) می روم و چند صندوق شمع روشن می کنم.

  • Pasha

    چه مقاله مسخره و سطح پایینی. شما مقاله های بهتر هم نوشته بودی.