آیا انتخاب شورای رهبری در آمریکا نادیده گرفتن فعالان سیاسی درون کشور نیست؟ ۱۵

به تازگی آگاهی یافتیم که آقای دکتر اسماعیل نوری علا، و همسر گرامی اشان خانم شکوه میرزادگی در تلاشند تا با ایجاد یک رهبری موقت ملی در آمریکا، همبستگی به وجود آورند و در برابر رژیم خودنمایی کنند.

هدف آقای نوری علاء در برگزیدن شورای رهبری چیست؟.
ما آقای نوری علاء را یک ایرانی درست و دلبسته به فرهنگ و سیاست ایران می دانیم. ولی بر این باوریم که هدف باید نخست سرنگونی رژیم باشد، و بهتر بود ایشان تلاش خود را در گردآوری گروههای مختلف می کردند که بارژیم به مبارزه پردازند، تا برگزیدن شورای رهبری.

در این ویدیو آقای نوری علا با آقای میبدی در تلویزیون پارس گفتگو دارد. ایشان هدف از گزینش شورای رهبری را بیان می کند، در این میان شاهدوستانی که کالیفرنیا را اشغال کرده اند، به ایشان هجوم آوردند که چرا با شاهزاده چنین برخوردی شده است؟. حال، نمی دانیم آقای نوری علا از کجا از جانب مردم ایران مأموریت یافتند که به دنبال دولت موقت بگردند؟.

چنانچه در شرایط کنونی اگر قرار باشد یک شورای رهبری برگزیده شود، باید میان زندانیان سیاسی، و جوانانی باشد که در ایران روبروی رژیم ایستاده اند، و همه روزه تاوان شهامت و میهن دوستی خود را پس می دهند.
آیا میان انسان های سیاسی زجر کشیده مانند امیر انتظام، ارژنگ داودی، محمد نوری زاده ،حشمت الله تبرزدی، منصوراصانلو، نسرین ستوده، بهاره هدایت، و صدها انسان های از جان گذشته دیگر که اجتماع ایران را به خوبی می شناسند، و همه دشواری ها را با پوست و گوشت خود لمس کرده اند، ویا میان تظاهر کنندگان که از خود سابقه ای نشان داده اند، نمی توان چهره هایی را برگزید تا به جهانیان شناسانده شده، ومصونیت سیاسی نیز پیداکنند؟.

به گفته دیگر، کسانی می توانند رهبر باشند، و در شورای رهبری انتخاب شوند که دارای ویژگی های زیر باشند:

۱ – تجربه خوبی از مشکلات و مسائل ایرانیان در گوشه و کنار کشور داشته باشند. در این جا شنیدن مطرح نیست، لمس کردن، و در گیر بودن مهم است.
۲ – گذشته  سیاسی بد و ضد مردمی نداشته باشند .
۳ – بیشتر فعالیت سیاسی آنان به ویژه در سال های اخیر درون ایران باشد.
۴ – به یک حکومت سکولار و دموکراسی معتقد باشند، و بدان عمل کنند.
بدیهی است انتخاب رنگ سبز آقای نوری علاء، ایشان را از سکولاریسم بیرون می برد. زیرا رنگ سبز، خواسته و ناخواسته دارای بار مذهبی است، و زیبنده یک رژیم سکولار نمی باشد.

آقای محمد نوری زاده، و خانم نسرین ستوده دو نفر از صدها انسان فرهیخته و میهن دوست کشورمانند که همه تلخی ها و سختی ها را با پوست و گوشت خود لمس کرده اند، و با رژیم جنایتکار در چالشند. چرا نباید رهبران و شورای موقت از میان این ها باشد؟. چرا همیشه به دنبال رهبران صادراتی هشتید، و تلاش گران برون مرزی را به شمار نمی آورید؟.

آقای محمد نوری زاده، و خانم نسرین ستوده دو نفر از صدها انسان فرهیخته و میهن دوست کشورمانند که همه تلخی ها و سختی ها را با پوست و گوشت خود لمس کرده اند، و با رژیم جنایتکار در چالشند. چرا نباید رهبران و شورای موقت از میان این ها باشد؟. چرا همیشه به دنبال رهبران صادراتی هستید، و تلاش گران برون مرزی را به شمار نمی آورید؟.

چرا از آزادی آفریقای جنوبی  درس نمی گیریم؟.
نلسون مندلا نزدیک به سی سال در بند رژیم نژادپرست  آفریقای جنوبی بود. مردم آفریقا او را به رهبری خود برگزیدند، و به دنبال رهبر و یا شورای رهبری وارداتی نبودند که از کشورهای غربی بیاورند. سرانجام، نلسن مندلا از زندان رهایی یافت ، و در سن ۷۶ سالگی کشور خود را به دموکراسی رساند.
دولت آمریکا را هم دیدیم که یک رهبر وارداتی برا ی افغانستان آوردند که چندان کم و کسری از القاعده ندارد.

چه کسانی در خارج از کشور در انتظار اشغال پست رهبری اند؟.
گرچه شمار زیادی از ایرانیان در اندیشه رهبری آینده  ایراننند، ولی در میان آنان که برای خود حساب رهبر بودن باز کرده اند، و گروهی سیاهی لشکر نیز به دورشان جمعند عبارتند از:
شاهزاده پهلوی، و آقای مسعود رجوی.

الف – رهبری شاهزاده پهلوی
شاهزاده در سال ۱۳۳۹ در تهران پای به جهان گشود، و پیش از سرنگونی رژیم شاهنشاهی در سال ۱۳۵۷، در سن ۱۷ سالگی ایران را ترک نموده است.
پیداست که  زندگی کودکی و نوجوانی شاهزاده در میان درباریان، و در آن فضای بسته  همراه با تملق و چاپلوسی همراهان، نمی توانسته تجربه و برداشتی از بافت اجتماعی و شرایط زندگی مردم ایران، سوای جسته و گریخته شنیدن گزارش هایی برای ایشان داشته باشد.
پدر ایشان هم به جای آگاهی دادن فرزند خود به مسائل درون ایران، ایشان را به نزد کیسینجر به کاخ سپید فرستاد تا پایه های سلطنت خود و فرزندش را محکم و استوارتر سازد.

شادروان شاه هم اطلاعات اندک، ناقص، و نادرستی از زندگی و مشکلات مردم داشت که موضوع گفتار امروز ما نیست. حال، چنانچه گروه شاهدوستان بخواهند با بی منطقی به ناسزاگویی پردازند، ما در یک یا چند مقاله بدان خواهیم پرداخت که چگونه فشارهای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، زورگویی، تبعیض، تجاوز، و جنایت های پراکنده دور از چشم و آگاهی پدر ایشان موجب انقلاب سال ۱۳۵۷ شد.

شاهزاده پهلوی که مرد محترم، و تا اندازه ای آگاه به مسائل سیاسی جهان است، بی تردید آگاهی و درک درستی از درون ایران ندارد. برداشت سیاسی شاهزاده هم عموماً همان برداشت های کسانی است که ایشان را احاطه کرده اند. آن ها همه چیز را در توسل و پناه بردن به کاخ سپید واشنگتن، دربار انگلیس، و دولت های دیگر می دانند.

هنگامی که گفته می شود پرزیدنت کارتر انقلاب ۵۷ را به وجود آورد، ویا تا دولت های غربی نخواهند و اجازه ندهند، همه تلاش های مردم ایران بیهوده است، توهین به خرد و شعور مردم ایران است که انقلاب کردند. و یا انقلاب کشورهای خاورمیانه عملکرد و خواسته دولت های غرب است، مسخره ترین برداشت سیاسی و نادیده گرفتن تلاش و خواسته های مردم تونس، مصر، بحرین، یمن، و لیبی است.

شاهزاده پهلوی، و آقای مسعود رجوی که خود را هریک رهبر و نماینده مردم ایران می دانند، بدون آن که در مبارزات و تلاش های پیگیر ملت دربند ایران دست داشته باشند. آن چه که از جانب این دو مخالف نصیب مردم شده است، حرف بوده است و حرف. البته تلاش پیگیر آقای رجوی برای به خلافت رسیدن خمینی را نباید نادیده گرفت.

شاهزاده پهلوی، و آقای مسعود رجوی که خود را هریک رهبر و نماینده مردم ایران می دانند، بدون آن که در مبارزات و تلاش های پیگیر ملت دربند ایران دست داشته باشند. آن چه که از جانب این دو مخالف نصیب مردم شده است، حرف بوده است و حرف. البته تلاش پیگیر آقای رجوی برای به خلافت رسیدن خمینی را نباید نادیده گرفت.

ب – آقای مسعود رجوی
آقای رجوی که خود پرورنده و به وجود آورنده ولایت وقیح و سیستم کشتارگر ایران است، به دنبال یک رژیم مذهبی دیکتاتوری شبیه رژیم کنونی است.
گرچه جوانان مجاهد، انسان های پاکباخته و درستی می باشند، ولی مشروعیت و حقانیت این گروه با وجود چنین رهبران، و روش سیاسی بی تردید مورد تأیید ایرانیان درون کشور نخواهد بود.
ما با بسیاری از مردم به ویژه جوانان در درون کشور به گفتگو نشستیم و دیدگاههای آنان را در این جا برشمردیم.

کوتاهی از آن چه گفته شد
از آن چه گفته شد می توان این طور نتیجه گیری کرد:

الف – نخست باید همه تلاشهای درون و برون مرزی صرف سرنگونی رژیم شود.
ب – اگر بنا باشد که رهبر و یا شورای رهبری برگزیده شود، بهتر است از زندانیان و فعالان سیاسی درون ایران بهره برداری شود،

در شرایطی که آقای نوری علاء در سانفرانسیسکو به رأی گیری پرداخته اند، سپاه شاهپرست که هیچ چیز و هیچکس را سوای زور و چماق، و دیکتاتوری، آن هم زیر پرچم آمریکا و اسرائیل قبول ندارند، گردهم آمده در آن ناحیه، با سر وصدا و دشنام دادن، حقی برای دهان باز کردن دیگران نخواهند گذاشت، و انتخاب شورای موقت رهبری ایشان که اکنون مناسبتی ندارد، با انتصاب شخص شاهزاده به پایان خواهد رسید.

ما بر این باوریم که شاهزاده پهلوی و دیگر مدعیان سیاست می توانند در فردای آزاد ایران، حزب و گروه خود را به مردم بشناسانند تا مردم بدان ها رأی دهند. در آن صورت هرکدام بیشترین رأی را بیاورند، به پارلمان راه پیدا کنند.

  • ګر مردم خاورمیانه طماع حسود تمامیت خواه و متعصب نبودند آیا بهتر نیود؟ در مثلا آمریکا آقای جورج بوش سفید پوست از حزب جمهوری خواه موقع ریاست جمهوریش تمام میشود و بعد از دو دوره ریاست جمهوری مثل بچه آدم جایش را به حزب مخالف یعنی دمکراتها میدهد و حتی رییس جمهور جدید را با خوشرویی در کاخ سفید می پذیرد و با او ګب دوستانه میزند شاید آقای بوش هم از کارها وبرنامه های آقای باراک اوبامان که یک اسم آفریقایی را بدک میکشد و فرزند یک سیاهپوست آفریقای و یک مادر سفید پوست آمریکایی است هم اصلا خوشش نیآمد یادم هست که کسی از وی قبل از رییس جمهور شدنش پرسید که شنیده ایم که اسم دیګر شما حسین است همان سیدالشهد که در کربلا شهید شد و هم پدر وی و هم پدر بعدی او یا ناپدری اش هردو مسلمان بودند و باحتمال وی هم تحت تاثیر هر دوی آنان تا اندازه ای قرار داشته است خصوصا اینکه او در کشورهای مسلمان و در بین مسلمانان زندګی میکرده است ولی یادم هست که او ګفت نه اسم دیګر او استیو است ولی در هنګان برګزاری جشن او بنام حسین نامیده شد اګر وی مسلمان نباشد ګرایش و یا حبی بایست به مسلمانان و اسلام داشته باشد ولی دیدیم که نه برای روی کار آمدن او جنګ ګرفتاری پیش آمد و نه مشګلی دیګر .

    جورج مثل بچه بقول معروف آدم صندلی ریاست را به یکی که ظاهرا نقطه مقابل او بود تحویل داد وبدون سرصدا رفت ولی در کشورهای ما آقای قذافی چهل سال مثلا رهبر یا ریاست رهبری و یا دیکتاتور و یا هر چیز دیګری بوده است حالا به کسی نظیر خودش تسلیم نمیشود و مثل کنه به تخت ریاست و یا رهبر چسبیده است و حاضر است که نیمی از مردمش را بکشد ولی دست از رهبری برندارد. او با توپ تانک به جنګ مردمی میرود که اورا نمی خواهند و آقازاده هایش هم برای رهبری دندان تیز کرده اند وحاضر نیستند که دست از حکومت مطلقه دیکتاتوری خود بردارند وبهر بهای حاضرند که مردم را بکشند ولی رهبر باشند؟ در یمن هم نظیر همین است آقایی که سی سال حکومت کرده است باز حاضر نیست کنار برود و ریاست را به جوانان ترها واګذار کند خوب مرد حسابی سی سال حکومت برایت کافی نبوده است در صورتیکه رییسان جمهوری سایر کشورها بعد از چهارسال یا هشت سال مثل بچه آدم کنار میروند وبا توپ تانک هم برای چسبیدن به صندلی ریاست با مردم خود نمی جنګند؟ می بینید که این تمامیت خواهی چه مشګلی شده است هرکه به تخت می نشیند و مثلا رییس جمهور میشود دیګر ول کن معامله نیست و تا آخر عمر میخواهد رییس باشد و بعد از خودش هم آقازاده هایش یک بیک رییس بشود ګور بابای مردم مارا نمی خواهند غلط میکنند پوستشان را میکنم آنان را میکشم که مرا نخواهند من رییس هستم رهبر هستم انقلاب کردم با امپریالیستها جنګیده ام من به ګردن این ملت حق دارم بایست آنان برده و بنده من باشند زنانشان طمعه شهوت من و فک فامیل و قبیله ام هستند و مردانشان غلامهای حلقه بګوش های من باید باشند.

    آقایان اسم ریاست جمهوری را با اسم قاتل حرفه ای و دیکتاتور خون آشام ضحاک صفت عوضی ګرفته اند خوب برای همین تمامیت خواهی هاست که کشورهای ما اینقدر عقب افتاده شده اند و ابر قدرتها هم که مرتب کیش کیش میکنند تا بتوانند همه مارا معلوتر بدبخت تر محتاج تر بسازند وهم بتوانند آت آشغالهایشان را بما بفروشند و آن سهم کمی را هم که از فروش مواد اولیه و نفت بما داده اند پس بګیرند حسادت هم یک بلای بدی که ما با آن درګیر هستیم اګر کسی هم خوب کاربکند از روی حسادت برایش درد سر درست میکنیم تمامیت خواهی وحسادت هر دو بلای جان مردم ما هستند در مقیاس کوچکتر هم آقایی که مثلا رییس یک اداره شده است میخواهد دیګران را که آنجا سابقه کار دارند و کارها را خوب بلد هستند کله پا کند تابتواند دوستان خودش را سر کار بیاورد و بدین ترتیب با تمامیت خواهی و حسادت به آنانی که بهتر از او میفهمیدند و تجربه کاری داشتند شرکت را از بین میبرد وشرکتی که سود آور بوده است را تبدیل به شرکتی میکند که زیان میدهد مشګل دیګر ما همان تعصب است که بنام تعصبهای دینی خرافی و یا زبانی و قومی دیګران را که خوب کار میکنند پس میزنیم تا خودمان با تعصبهای خرکی خودمان پا برجاباشیم خوب هرکسی که در خاورمیانه به دنیا آمده در خانواده هایی مختلف به دنیا آمده است و باورهای ارثی دارد که از محیط پدر مادر معلم و دیګران کسب کرده است حالا مردم ما برای خاطر آن باورها با یکدیګر ضدیت میکنند و توانهای خود را فرسایش میدهند و از بین میبرند مثلا آقای اوباما حتی ممکن است مسلمان هم قبلا باشد ولی رییس جمهور شد ولی یک مثلا خاورمیانه که مسلمان هم هست فقط دوستان مثلا بهایی یا صوفی دارد بخاطر اینکه حاضر نیست که به باورهای دوستان یا فامیل خود توهین کند از کار برکنار میشود اګر مردمان ما بتوانند از شر این رزایل راحت شوند ما هم شاید مثل اروپا و یا آمریکا از لحاظ علمی بشوم زیرا این مفهموم دیګرقدیمی شده است که اروپایی ها میګفتند که آنان نژاد بهتر و باهوش ترند .

    اکنون میبینیم که مثلا هندیها ی فقیر و یا چین با آنهمه مشګلات دارند بسوی تمدن صنعتی پیش می تازند اګر به نقشه نګاه کنید اکثر کشورهای خاورمیانه هم وسیع تر و هم کم جمعیت تر و هم از لحاظ مواد اولیه غنی تر از هند و چین هستند حالا چطور آنان به پیش هستند و ما به عقب ګردهای تاریخی قبول ندارید که نتیجه اش فساد تمامیت خواهی دزدی غارتګری رشوه خواری و تعصبهای خرکی است؟ تعصبهایی که شخص را کور میکند و حتی ممکن است که به خودش هم ضربه بزند ؟ هرکسی که رییس جدید جمهور میشود بایست با کشت کشتار مقام خود را از قبلی ها پس بګیرد و هر دولتی هم که عوض میشود با جنایت جنګ و کشت کشتار است خوب چرا در غرب نیست؟ چرا ما نبایست یاد بګیریم که به حق دیګران احترام بګذاریم یکی که حتی قرآن نخوانده است خود ش را مسلمان میداند و یک نفر دیګر که قرآن را حفظ کرده تنها به دلیل دګر اندیشی کافر حساب میشود؟ چرا ؟ آنکسی که در بحث و دلیل و منطق کسری میآورد ششلول می کشد و شمشیر از غلاف بیرون میآورد و آنکسی که دستش به دم ګاوی ګیر کرده است دیګران را سربه نیست میکند و یا حق حقوقشان را بالا میکشد دستهای ګدایی آقایان و یا خانمهایی که پستی و مقامی دارند مثلا مهندس ناظر شهرداری و کارمند آن اداره هستند مثل ګدای سامره دراز است و کارمند صدیق و زحمت کشی را تنها بخاطر اینکه دوستان بهایی دارد اخراج میکنند و به او میګویند اګر در روزنامه ها برعلیه بهایی ها فحاشی کنی سرکار میتوانی برګردی خوب با این تفاضیل آیا با اینهمه خود خواهی و مشګلات آن میتوانیم امیدوار باشیم که به قافله تمدن صنعتی و علمی دنیا میرسیم؟ و جوانان ما میتوانند در میدانهای علمی و ورزشی وهنری بالندګیهایی کنند و ګل سرسبد باشند؟ یا اینکه ما به سرکول هم میزنیم و سرهم کلاه میګذاریم حق هم را بلع میفرماییم و تعصب های خود را پاس نګه میداریم و البته یک قسمت هم تقصیر سیاست خارجی غارتګر است که دلشان میخواهد که ما اینطور باشیم یک خانم آلمانی میګفت راست و دروغش ګردن وی وقتی هیتلر یهودیان را به کوره های آدم سوزی میبرد یهودیان برای اینکه چند ساعت بیشتر زنده باشند چون مثل اینکه ګازهای سمی سنګین تر از هوا بودند دیګران را به زور زمین میزدند و روی آڼان میرفتند که تا بتوانند هوای غیر سمی تنفس کنند و بیشتر بچه ها قربانی افراد قوی تر میشدند و زیر دست پای آنان جان میدادند .

    حالا نقل ماست کلاه برداری و دزدی در سطح دزدان عظیم شان مثل آقایان شیوخ غارتګر عرب خوب دیګران هم از روی ناچاری و یا شاید بر طبق برنامه ریخته شده سرهم کلاه میګذارند و دزدی های کوچک میکنند و بدین وسیله اعتماد و دوستی ها براحتی برای خاطر پول و موقعیتها از بین میروند و همه بهم بد بین میشوند و دوستی و اعتماد ها می میرند و بهرکه خوبی کنند تاوانش را باید با اذیت شدن پس بدهند خوب بدین ترتیب ما و آقایان رهبران ما بازیچه ابرقدرتها و وجدانهای خراب خودمان هستیم یانه ؟

    • با سپاس از شما گرامی، حقیقت گفته اید، ولی حقیقت تلخ است و گوش شنوا می خواهد که در جامعه کمتر وجود دارد. باسپاسی دیگر

      • lale

        جناب فضول محله کاندیدای محبوب شما نوری زاده عاشق دوران طلایی و شخص اقای خمینی است.
        شما چطور؟!

        • ایشان هرگز کاندیدای محبوب ما نبوده، و مقاله ای در انتقاد از عملکرد گذشته اشآن نوشته ایم با سپاس از توجه شما- سهراب ارژنگ

      • lale

        نوری زاده در مقاله ای نوشته شده ماه پیش میگویدخمینی نبود که فرمان سرکوب نهضت ازادی را داد بلکه پسرش احمد این فرمان را داد!صحبت از گذشته این فرد نیست صحبت از حال است.
        شما ازادید که اعتقاد داشته باشید که اقای خمینی ازادی خواه بود.
        همانند همسر اعدامی شده حسین فاطمی که هر سال در مراسم ۲۲ بهمن از انقلاب اسلامیدفاع می کند و شرکت هم می کند.او هم ازاد  است همانند سنجابی  معاون مصدق که حکومت اسلامی میخواست(فیلم هایش موجود است)

        • lale

          با گناهکار بودن شادروان فاطمه شکی ندارم اما با مجازات اعدام مخالفم

          • lale

            با گناهکار بودن شادروان  حسین فاطمی شکی ندارم اما با مجازات اعدام مخالفم                                تصحیح

  • ګر مردم خاورمیانه طماع حسود تمامیت خواه و متعصب نبودند آیا بهتر نیود؟ در مثلا آمریکا آقای جورج بوش سفید پوست از حزب جمهوری خواه موقع ریاست جمهوریش تمام میشود و بعد از دو دوره ریاست جمهوری مثل بچه آدم جایش را به حزب مخالف یعنی دمکراتها میدهد و حتی رییس جمهور جدید را با خوشرویی در کاخ سفید می پذیرد و با او ګب دوستانه میزند شاید آقای بوش هم از کارها وبرنامه های آقای باراک اوبامان که یک اسم آفریقایی را بدک میکشد و فرزند یک سیاهپوست آفریقای و یک مادر سفید پوست آمریکایی است هم اصلا خوشش نیآمد یادم هست که کسی از وی قبل از رییس جمهور شدنش پرسید که شنیده ایم که اسم دیګر شما حسین است همان سیدالشهد که در کربلا شهید شد و هم پدر وی و هم پدر بعدی او یا ناپدری اش هردو مسلمان بودند و باحتمال وی هم تحت تاثیر هر دوی آنان تا اندازه ای قرار داشته است خصوصا اینکه او در کشورهای مسلمان و در بین مسلمانان زندګی میکرده است ولی یادم هست که او ګفت نه اسم دیګر او استیو است ولی در هنګان برګزاری جشن او بنام حسین نامیده شد اګر وی مسلمان نباشد ګرایش و یا حبی بایست به مسلمانان و اسلام داشته باشد ولی دیدیم که نه برای روی کار آمدن او جنګ ګرفتاری پیش آمد و نه مشګلی دیګر .

    جورج مثل بچه بقول معروف آدم صندلی ریاست را به یکی که ظاهرا نقطه مقابل او بود تحویل داد وبدون سرصدا رفت ولی در کشورهای ما آقای قذافی چهل سال مثلا رهبر یا ریاست رهبری و یا دیکتاتور و یا هر چیز دیګری بوده است حالا به کسی نظیر خودش تسلیم نمیشود و مثل کنه به تخت ریاست و یا رهبر چسبیده است و حاضر است که نیمی از مردمش را بکشد ولی دست از رهبری برندارد. او با توپ تانک به جنګ مردمی میرود که اورا نمی خواهند و آقازاده هایش هم برای رهبری دندان تیز کرده اند وحاضر نیستند که دست از حکومت مطلقه دیکتاتوری خود بردارند وبهر بهای حاضرند که مردم را بکشند ولی رهبر باشند؟ در یمن هم نظیر همین است آقایی که سی سال حکومت کرده است باز حاضر نیست کنار برود و ریاست را به جوانان ترها واګذار کند خوب مرد حسابی سی سال حکومت برایت کافی نبوده است در صورتیکه رییسان جمهوری سایر کشورها بعد از چهارسال یا هشت سال مثل بچه آدم کنار میروند وبا توپ تانک هم برای چسبیدن به صندلی ریاست با مردم خود نمی جنګند؟ می بینید که این تمامیت خواهی چه مشګلی شده است هرکه به تخت می نشیند و مثلا رییس جمهور میشود دیګر ول کن معامله نیست و تا آخر عمر میخواهد رییس باشد و بعد از خودش هم آقازاده هایش یک بیک رییس بشود ګور بابای مردم مارا نمی خواهند غلط میکنند پوستشان را میکنم آنان را میکشم که مرا نخواهند من رییس هستم رهبر هستم انقلاب کردم با امپریالیستها جنګیده ام من به ګردن این ملت حق دارم بایست آنان برده و بنده من باشند زنانشان طمعه شهوت من و فک فامیل و قبیله ام هستند و مردانشان غلامهای حلقه بګوش های من باید باشند.

    آقایان اسم ریاست جمهوری را با اسم قاتل حرفه ای و دیکتاتور خون آشام ضحاک صفت عوضی ګرفته اند خوب برای همین تمامیت خواهی هاست که کشورهای ما اینقدر عقب افتاده شده اند و ابر قدرتها هم که مرتب کیش کیش میکنند تا بتوانند همه مارا معلوتر بدبخت تر محتاج تر بسازند وهم بتوانند آت آشغالهایشان را بما بفروشند و آن سهم کمی را هم که از فروش مواد اولیه و نفت بما داده اند پس بګیرند حسادت هم یک بلای بدی که ما با آن درګیر هستیم اګر کسی هم خوب کاربکند از روی حسادت برایش درد سر درست میکنیم تمامیت خواهی وحسادت هر دو بلای جان مردم ما هستند در مقیاس کوچکتر هم آقایی که مثلا رییس یک اداره شده است میخواهد دیګران را که آنجا سابقه کار دارند و کارها را خوب بلد هستند کله پا کند تابتواند دوستان خودش را سر کار بیاورد و بدین ترتیب با تمامیت خواهی و حسادت به آنانی که بهتر از او میفهمیدند و تجربه کاری داشتند شرکت را از بین میبرد وشرکتی که سود آور بوده است را تبدیل به شرکتی میکند که زیان میدهد مشګل دیګر ما همان تعصب است که بنام تعصبهای دینی خرافی و یا زبانی و قومی دیګران را که خوب کار میکنند پس میزنیم تا خودمان با تعصبهای خرکی خودمان پا برجاباشیم خوب هرکسی که در خاورمیانه به دنیا آمده در خانواده هایی مختلف به دنیا آمده است و باورهای ارثی دارد که از محیط پدر مادر معلم و دیګران کسب کرده است حالا مردم ما برای خاطر آن باورها با یکدیګر ضدیت میکنند و توانهای خود را فرسایش میدهند و از بین میبرند مثلا آقای اوباما حتی ممکن است مسلمان هم قبلا باشد ولی رییس جمهور شد ولی یک مثلا خاورمیانه که مسلمان هم هست فقط دوستان مثلا بهایی یا صوفی دارد بخاطر اینکه حاضر نیست که به باورهای دوستان یا فامیل خود توهین کند از کار برکنار میشود اګر مردمان ما بتوانند از شر این رزایل راحت شوند ما هم شاید مثل اروپا و یا آمریکا از لحاظ علمی بشوم زیرا این مفهموم دیګرقدیمی شده است که اروپایی ها میګفتند که آنان نژاد بهتر و باهوش ترند .

    اکنون میبینیم که مثلا هندیها ی فقیر و یا چین با آنهمه مشګلات دارند بسوی تمدن صنعتی پیش می تازند اګر به نقشه نګاه کنید اکثر کشورهای خاورمیانه هم وسیع تر و هم کم جمعیت تر و هم از لحاظ مواد اولیه غنی تر از هند و چین هستند حالا چطور آنان به پیش هستند و ما به عقب ګردهای تاریخی قبول ندارید که نتیجه اش فساد تمامیت خواهی دزدی غارتګری رشوه خواری و تعصبهای خرکی است؟ تعصبهایی که شخص را کور میکند و حتی ممکن است که به خودش هم ضربه بزند ؟ هرکسی که رییس جدید جمهور میشود بایست با کشت کشتار مقام خود را از قبلی ها پس بګیرد و هر دولتی هم که عوض میشود با جنایت جنګ و کشت کشتار است خوب چرا در غرب نیست؟ چرا ما نبایست یاد بګیریم که به حق دیګران احترام بګذاریم یکی که حتی قرآن نخوانده است خود ش را مسلمان میداند و یک نفر دیګر که قرآن را حفظ کرده تنها به دلیل دګر اندیشی کافر حساب میشود؟ چرا ؟ آنکسی که در بحث و دلیل و منطق کسری میآورد ششلول می کشد و شمشیر از غلاف بیرون میآورد و آنکسی که دستش به دم ګاوی ګیر کرده است دیګران را سربه نیست میکند و یا حق حقوقشان را بالا میکشد دستهای ګدایی آقایان و یا خانمهایی که پستی و مقامی دارند مثلا مهندس ناظر شهرداری و کارمند آن اداره هستند مثل ګدای سامره دراز است و کارمند صدیق و زحمت کشی را تنها بخاطر اینکه دوستان بهایی دارد اخراج میکنند و به او میګویند اګر در روزنامه ها برعلیه بهایی ها فحاشی کنی سرکار میتوانی برګردی خوب با این تفاضیل آیا با اینهمه خود خواهی و مشګلات آن میتوانیم امیدوار باشیم که به قافله تمدن صنعتی و علمی دنیا میرسیم؟ و جوانان ما میتوانند در میدانهای علمی و ورزشی وهنری بالندګیهایی کنند و ګل سرسبد باشند؟ یا اینکه ما به سرکول هم میزنیم و سرهم کلاه میګذاریم حق هم را بلع میفرماییم و تعصب های خود را پاس نګه میداریم و البته یک قسمت هم تقصیر سیاست خارجی غارتګر است که دلشان میخواهد که ما اینطور باشیم یک خانم آلمانی میګفت راست و دروغش ګردن وی وقتی هیتلر یهودیان را به کوره های آدم سوزی میبرد یهودیان برای اینکه چند ساعت بیشتر زنده باشند چون مثل اینکه ګازهای سمی سنګین تر از هوا بودند دیګران را به زور زمین میزدند و روی آڼان میرفتند که تا بتوانند هوای غیر سمی تنفس کنند و بیشتر بچه ها قربانی افراد قوی تر میشدند و زیر دست پای آنان جان میدادند .

    حالا نقل ماست کلاه برداری و دزدی در سطح دزدان عظیم شان مثل آقایان شیوخ غارتګر عرب خوب دیګران هم از روی ناچاری و یا شاید بر طبق برنامه ریخته شده سرهم کلاه میګذارند و دزدی های کوچک میکنند و بدین وسیله اعتماد و دوستی ها براحتی برای خاطر پول و موقعیتها از بین میروند و همه بهم بد بین میشوند و دوستی و اعتماد ها می میرند و بهرکه خوبی کنند تاوانش را باید با اذیت شدن پس بدهند خوب بدین ترتیب ما و آقایان رهبران ما بازیچه ابرقدرتها و وجدانهای خراب خودمان هستیم یانه ؟

    • با سپاس از شما گرامی، حقیقت گفته اید، ولی حقیقت تلخ است و گوش شنوا می خواهد که در جامعه کمتر وجود دارد. باسپاسی دیگر

  • ګر مردم خاورمیانه طماع حسود تمامیت خواه و متعصب نبودند آیا بهتر نیود؟ در مثلا آمریکا آقای جورج بوش سفید پوست از حزب جمهوری خواه موقع ریاست جمهوریش تمام میشود و بعد از دو دوره ریاست جمهوری مثل بچه آدم جایش را به حزب مخالف یعنی دمکراتها میدهد و حتی رییس جمهور جدید را با خوشرویی در کاخ سفید می پذیرد و با او ګب دوستانه میزند شاید آقای بوش هم از کارها وبرنامه های آقای باراک اوبامان که یک اسم آفریقایی را بدک میکشد و فرزند یک سیاهپوست آفریقای و یک مادر سفید پوست آمریکایی است هم اصلا خوشش نیآمد یادم هست که کسی از وی قبل از رییس جمهور شدنش پرسید که شنیده ایم که اسم دیګر شما حسین است همان سیدالشهد که در کربلا شهید شد و هم پدر وی و هم پدر بعدی او یا ناپدری اش هردو مسلمان بودند و باحتمال وی هم تحت تاثیر هر دوی آنان تا اندازه ای قرار داشته است خصوصا اینکه او در کشورهای مسلمان و در بین مسلمانان زندګی میکرده است ولی یادم هست که او ګفت نه اسم دیګر او استیو است ولی در هنګان برګزاری جشن او بنام حسین نامیده شد اګر وی مسلمان نباشد ګرایش و یا حبی بایست به مسلمانان و اسلام داشته باشد ولی دیدیم که نه برای روی کار آمدن او جنګ ګرفتاری پیش آمد و نه مشګلی دیګر .

    جورج مثل بچه بقول معروف آدم صندلی ریاست را به یکی که ظاهرا نقطه مقابل او بود تحویل داد وبدون سرصدا رفت ولی در کشورهای ما آقای قذافی چهل سال مثلا رهبر یا ریاست رهبری و یا دیکتاتور و یا هر چیز دیګری بوده است حالا به کسی نظیر خودش تسلیم نمیشود و مثل کنه به تخت ریاست و یا رهبر چسبیده است و حاضر است که نیمی از مردمش را بکشد ولی دست از رهبری برندارد. او با توپ تانک به جنګ مردمی میرود که اورا نمی خواهند و آقازاده هایش هم برای رهبری دندان تیز کرده اند وحاضر نیستند که دست از حکومت مطلقه دیکتاتوری خود بردارند وبهر بهای حاضرند که مردم را بکشند ولی رهبر باشند؟ در یمن هم نظیر همین است آقایی که سی سال حکومت کرده است باز حاضر نیست کنار برود و ریاست را به جوانان ترها واګذار کند خوب مرد حسابی سی سال حکومت برایت کافی نبوده است در صورتیکه رییسان جمهوری سایر کشورها بعد از چهارسال یا هشت سال مثل بچه آدم کنار میروند وبا توپ تانک هم برای چسبیدن به صندلی ریاست با مردم خود نمی جنګند؟ می بینید که این تمامیت خواهی چه مشګلی شده است هرکه به تخت می نشیند و مثلا رییس جمهور میشود دیګر ول کن معامله نیست و تا آخر عمر میخواهد رییس باشد و بعد از خودش هم آقازاده هایش یک بیک رییس بشود ګور بابای مردم مارا نمی خواهند غلط میکنند پوستشان را میکنم آنان را میکشم که مرا نخواهند من رییس هستم رهبر هستم انقلاب کردم با امپریالیستها جنګیده ام من به ګردن این ملت حق دارم بایست آنان برده و بنده من باشند زنانشان طمعه شهوت من و فک فامیل و قبیله ام هستند و مردانشان غلامهای حلقه بګوش های من باید باشند.

    آقایان اسم ریاست جمهوری را با اسم قاتل حرفه ای و دیکتاتور خون آشام ضحاک صفت عوضی ګرفته اند خوب برای همین تمامیت خواهی هاست که کشورهای ما اینقدر عقب افتاده شده اند و ابر قدرتها هم که مرتب کیش کیش میکنند تا بتوانند همه مارا معلوتر بدبخت تر محتاج تر بسازند وهم بتوانند آت آشغالهایشان را بما بفروشند و آن سهم کمی را هم که از فروش مواد اولیه و نفت بما داده اند پس بګیرند حسادت هم یک بلای بدی که ما با آن درګیر هستیم اګر کسی هم خوب کاربکند از روی حسادت برایش درد سر درست میکنیم تمامیت خواهی وحسادت هر دو بلای جان مردم ما هستند در مقیاس کوچکتر هم آقایی که مثلا رییس یک اداره شده است میخواهد دیګران را که آنجا سابقه کار دارند و کارها را خوب بلد هستند کله پا کند تابتواند دوستان خودش را سر کار بیاورد و بدین ترتیب با تمامیت خواهی و حسادت به آنانی که بهتر از او میفهمیدند و تجربه کاری داشتند شرکت را از بین میبرد وشرکتی که سود آور بوده است را تبدیل به شرکتی میکند که زیان میدهد مشګل دیګر ما همان تعصب است که بنام تعصبهای دینی خرافی و یا زبانی و قومی دیګران را که خوب کار میکنند پس میزنیم تا خودمان با تعصبهای خرکی خودمان پا برجاباشیم خوب هرکسی که در خاورمیانه به دنیا آمده در خانواده هایی مختلف به دنیا آمده است و باورهای ارثی دارد که از محیط پدر مادر معلم و دیګران کسب کرده است حالا مردم ما برای خاطر آن باورها با یکدیګر ضدیت میکنند و توانهای خود را فرسایش میدهند و از بین میبرند مثلا آقای اوباما حتی ممکن است مسلمان هم قبلا باشد ولی رییس جمهور شد ولی یک مثلا خاورمیانه که مسلمان هم هست فقط دوستان مثلا بهایی یا صوفی دارد بخاطر اینکه حاضر نیست که به باورهای دوستان یا فامیل خود توهین کند از کار برکنار میشود اګر مردمان ما بتوانند از شر این رزایل راحت شوند ما هم شاید مثل اروپا و یا آمریکا از لحاظ علمی بشوم زیرا این مفهموم دیګرقدیمی شده است که اروپایی ها میګفتند که آنان نژاد بهتر و باهوش ترند .

    اکنون میبینیم که مثلا هندیها ی فقیر و یا چین با آنهمه مشګلات دارند بسوی تمدن صنعتی پیش می تازند اګر به نقشه نګاه کنید اکثر کشورهای خاورمیانه هم وسیع تر و هم کم جمعیت تر و هم از لحاظ مواد اولیه غنی تر از هند و چین هستند حالا چطور آنان به پیش هستند و ما به عقب ګردهای تاریخی قبول ندارید که نتیجه اش فساد تمامیت خواهی دزدی غارتګری رشوه خواری و تعصبهای خرکی است؟ تعصبهایی که شخص را کور میکند و حتی ممکن است که به خودش هم ضربه بزند ؟ هرکسی که رییس جدید جمهور میشود بایست با کشت کشتار مقام خود را از قبلی ها پس بګیرد و هر دولتی هم که عوض میشود با جنایت جنګ و کشت کشتار است خوب چرا در غرب نیست؟ چرا ما نبایست یاد بګیریم که به حق دیګران احترام بګذاریم یکی که حتی قرآن نخوانده است خود ش را مسلمان میداند و یک نفر دیګر که قرآن را حفظ کرده تنها به دلیل دګر اندیشی کافر حساب میشود؟ چرا ؟ آنکسی که در بحث و دلیل و منطق کسری میآورد ششلول می کشد و شمشیر از غلاف بیرون میآورد و آنکسی که دستش به دم ګاوی ګیر کرده است دیګران را سربه نیست میکند و یا حق حقوقشان را بالا میکشد دستهای ګدایی آقایان و یا خانمهایی که پستی و مقامی دارند مثلا مهندس ناظر شهرداری و کارمند آن اداره هستند مثل ګدای سامره دراز است و کارمند صدیق و زحمت کشی را تنها بخاطر اینکه دوستان بهایی دارد اخراج میکنند و به او میګویند اګر در روزنامه ها برعلیه بهایی ها فحاشی کنی سرکار میتوانی برګردی خوب با این تفاضیل آیا با اینهمه خود خواهی و مشګلات آن میتوانیم امیدوار باشیم که به قافله تمدن صنعتی و علمی دنیا میرسیم؟ و جوانان ما میتوانند در میدانهای علمی و ورزشی وهنری بالندګیهایی کنند و ګل سرسبد باشند؟ یا اینکه ما به سرکول هم میزنیم و سرهم کلاه میګذاریم حق هم را بلع میفرماییم و تعصب های خود را پاس نګه میداریم و البته یک قسمت هم تقصیر سیاست خارجی غارتګر است که دلشان میخواهد که ما اینطور باشیم یک خانم آلمانی میګفت راست و دروغش ګردن وی وقتی هیتلر یهودیان را به کوره های آدم سوزی میبرد یهودیان برای اینکه چند ساعت بیشتر زنده باشند چون مثل اینکه ګازهای سمی سنګین تر از هوا بودند دیګران را به زور زمین میزدند و روی آڼان میرفتند که تا بتوانند هوای غیر سمی تنفس کنند و بیشتر بچه ها قربانی افراد قوی تر میشدند و زیر دست پای آنان جان میدادند .

    حالا نقل ماست کلاه برداری و دزدی در سطح دزدان عظیم شان مثل آقایان شیوخ غارتګر عرب خوب دیګران هم از روی ناچاری و یا شاید بر طبق برنامه ریخته شده سرهم کلاه میګذارند و دزدی های کوچک میکنند و بدین وسیله اعتماد و دوستی ها براحتی برای خاطر پول و موقعیتها از بین میروند و همه بهم بد بین میشوند و دوستی و اعتماد ها می میرند و بهرکه خوبی کنند تاوانش را باید با اذیت شدن پس بدهند خوب بدین ترتیب ما و آقایان رهبران ما بازیچه ابرقدرتها و وجدانهای خراب خودمان هستیم یانه ؟

    • با سپاس از شما گرامی، حقیقت گفته اید، ولی حقیقت تلخ است و گوش شنوا می خواهد که در جامعه کمتر وجود دارد. باسپاسی دیگر

  • Irani200

    ملاک این نیست که هر کس بیشتر زجر کشیده رهبر شود
    نوریزاده شما هنوز معتقد به جمهوری اسلامیست.
    ملاک این است که هوادار بیشتری دارد.
    اگر مردم را گله فرض نکنید و خود را ولی

  • کورش رزمجویان

    بادرود -میگوینددوآدم احمق که باهم لج بودند چنین میگفتنداولی میگفت ایکاش من یک گله بزرگ گوسفندداشتم  وشیر وگوشت آنها رامیفروختم تا پولدار شوم  ودومی میگفت ایکاش من صاحب چند قلاده گرگ بودم تا گوسفندان ترامیدرید حال درکشوری که ملت فعلی ایران هیچ  روش مبارزاتی وجایگاهی نداردودردست ستمگران مرتجع اسیر است صحبت شما ازاینکه آیا باید شاهزاده رضا پهلوی رهبر شود یاآقای مسعودرجوی یاخانم نسرین ستوده ویا…ابلهانه نیست.

  • Kalashiraz

    شاهزاده هیچگاه ادعای رهبری یا درخواست پست ومقام نکرده اند وهمه چیز را به اراده مردم واگذار کرده اند برعکس جناب رجوی که هنوز نیامده ودستش راکه الوده به خون جوانان ایران است نشسته ادعای ریاست جمهوری را دارند
     

  • Sahameddinghiassi

    متاسفانه در اثر شرایطی که پیش آمده است  ما کعبه آمالمان آمریک و اروپ شده است. ازاینکه جوانان تیز هوش ما در غرب ترقی میکنند و براحتی وارد دانشگاههای بخصوص آمریک میشوند و حتی بعضی بمقامات بالا هم میرسند حرفی نیست در این مورد که تیزهوشان در همه جای عالم صدر نشین خواهند شد مشگلی نیست. حتی ثروتمندان کشورهای ما هم با داشتن سرمایه فراوان فرزندانشان اغلب ترقی علمی ومادی میکنند. مشگل ما با طبقه متوسط است که برای درس خواندن یا کار و یا در اثر سعایت و بدجنسی هایی مجبور به ترک میهن شده اند. اینان که درکشورهای ما مدیران خوب  افسران تحصیل کرده  معلمان جدی و موثر حتی استادان دانشگاه هم بوده اند در غرب به بیگاری گرفته میشوند و چه بسا به عنوان کارگران فیزیکی مورد بهره وری قرار میگیرند. سرهنگ کشورهای ما یا دگروال ما کارگر ساده ساختمانی میشود.  ژنرال ما کباب میپزد و دکتر فیزیک ما دم موکت چرخ میکند و یا مهندس ما عروسک می فروشد.
    کسانی که با سرمایه های کشور ما تحصیل کرده اند و حالا عملا بهدر میروند. روزی مردی شصت ساله را دیدم که میگفت از کشورهای ما فوق لیسانس حسابداری گرفته است و سی پنج سال است که در آمریک زندگی میکند. و شغلی واقعی نداشته است. میگفت که میخواهد خودکشی کند. زیرا بسیار چاق شده است و نمی تواند تکان بخورد؟  گفتم تو که در کشور زندگی خوبی داشتی و شغلی خوب چرا اینجا آمده ای و وقت خودت را تلف کرده ای؟ توکه مشگل سیاسی هم نداشتی  تنها به صرف در آمریکا بودن و شاید پز دادن اینکه در آمریکا زندگی میکند اینجا ماندنی شده است.
    امریکا برای یک عده ای هم متیواند جهنم واقعی باشد  کشوری بی در دروازه که تنها پول حرف اول را میزند.  کانگسترهای آمریکایی که معروف هستند دزدی و فساد به نوعی دیگر در اینجا رواج دارد. برای ما که از سیستمی دیگر به اینجاوارد میشویم زندگی میتواند حتی خیلی خطرناک هم باشد. بسیاری از خانواده های خاورمیانه ای در اینجا از هم پاشیده اند. برای اینکه زنان آزادی زیادی دارند و تربیت اینکه از این آزادی زیاد سو استفاده نکنند را ندارند. مثلا در ایران مرد تمامی مخارج خانه را میدهد و زن وابسته به اوست. در اینجا مردان  زیادی نمی توانند کل مخارج خانواده را بدهند و زن هم عادت ندارد که کمک مخارج مرد باشد. خوب تلاق میخواهد به امید اینکه مرد مثلا ثروتمند امریکایی اورا بگیرد. زیرا مردان آمریکایی از زنان تعریف میکنند بدون اینکه این تعریف ها جدی و مثلا برای ازدواج باشد. گفتن اینکه شما چقدر زیبا هستید تنها یک خوش آمد است ولی زنان ما فکر میکنند که طرف عاشق دلخسته آنان شده است.
    در ایران بانکهای وام براحتی نمیدهند زیرا تورم برای مشتری سود آور است در اینجا درست برعکس است بانکها تقریبا به زور وام میدهند چون تورمی نیست و آنان بهره هایی واقعی دریافت میکنند. شاید یک برنامه ای هم باشد که سر مردمان خاور میانه را بایست به پنبه برید. وام میدهند  اجاره کار و باز کردن کارخانه ای را میدهند بعد که همه سرمایه خرج شد  اجازه را باطل میکنند تا طرف از بین برود.
    بانکها و شرکتهای بیمه در آمریکا درست مثل دزدان سرگردنه هستند.  خانه ای را که با وام مثلا ۱۰۰۰۰۰دلار خریده ای حالا شده ۵۰۰۰۰ دلار ولی بانک صدهزار دلار میخواهد و چون قیمت که پایین برود درآمد هم کم میشود لاجرم نمی توانی قسط بالا را بدهی. خانه را میگیرند و تمامی بیست در صد پیش قسط از بین میرود. اگر در ایران تورم سرمایه را نابود میکند اینجا ضد تورم یا رکود سرمایه های کوچک را از بین میبرد.  چک داری ولی چک وصول نمیشود  دزدان در اینجا زیادهستند شاید دزدی های از طریق چک و یا قرارداد در اینجا صد برابرایران باشد. بعد هم شرکتهای بیمه هستند که مبالغی زیادی میگیرند ولی هنگام خسارت هیچ نمی دهند بایست سراغ مثلا وکیل بروی  او هم پول جلوی میگیرد و هیچ کاری نمیکند. بهمه مقامات هم که نامه نگاری کنی بی ثمر است سیستم اینجا بسیار بی تفاوت است و بیهوده.  کسی مسیولیت هیچ کاری را به عهده نمیگیرد. خانه دوست من شش باز دزد زده شد. هیچ کاری نکردند و بیمه هم هیچ پولی نداد. ولی اینها مهم نیست  غارت میشوی و اعتبارت بد میشود و هیچ جا استخدام نمی شوی  بایست خیلی مواظب باشی که در آمریکا بهیچ کس نمی شود اعتماد کرد. معمولا پلیس هم از آدمهای خوب دفاعی نمیکند زیرا از آدمهای ناکس میترسد ولی آدمهای خوب و سالم را براحتی آزار میدهد و جریمه میکند. پلیس آمریک بسیار بی تفاوت است و برای خدمت کاری نمیکند. تنها برای دادن برگهای جریمه زود عمل میکند.