سیزده آبان، روز عربده کشی امت خردباخته برای ماست مالی کردن پرونده ترور سفیر عربستان ۴

وقاحت و بیشرمی، گستاخی و درندگی، دوز و کلک، بی عفتی و بی شرافتی، واژه هایی هستند که ما تنها در کتاب ها می دیدیم ولی در اجتماع در کمتر موردی بدان ها برخورد می کردیم که این واژه های زشت و نا هنجار، کارآمدی داشته باشد. ولی اکنون در این سه دهه، این واژه ها و بسیاری از واژه های نکوهیده اخلاقی دیگر را در وجود بی وجود آخوند بی وطن و ضد ایران و ایرانی همه روزه به خوبی می بینیم.

یادواره ای در زبان فارسی وجود دارد که می گوید؛ « روی فلانی مانند سنگ پای قزوین است». یعنی همانگونه که سنگ پا سیه چرده، و سوراخ سوراخ، و دارای شکلی ناموزون و پیچیده است، باید گفت که این یادواره گویای هزارچهرگی و بدقلبی آخوند بوده، که می تواند امتی را در یک آن به گریه و زاری، و لحظه ای دیگر مانند میمون به رقص و جفتک اندازی وادارد. نمونه آن ماه کذایی محرم و بی حرمتی آن به هر فرد ایرانی را می بینیم که چگونه امتی را بازیچه خود ساخته، و زندگی و آرامش و آسایش را در تمامی یک ماه از مردم گرفته است. جشن های مسخره عید قربان، عید فطر، و ۱۵ شعبان نیز همگی دور از خرد و اندیشه هر آدمی، و در حقیقت تف سربالایی است که روی صورت خودمان بر می گردد.

بسیجیان با دهان هایی گشاد و ذهن هایی بسته در حال تظاهرات و حمایت از دیکتاتور خونخوار سید علی خامنه ای. بسیجیان بیشتر از جنوب شهر و از قشر های کم در آمد و فقیر هستند و به خاطر نیازهای مالی حاضر به انجام هر کاری می باشند، آنان شرف و هویت را به مال دنیا فروخته اند.

بسیجیان با دهان هایی گشاد و ذهن هایی بسته در حال تظاهرات و حمایت از دیکتاتور خونخوار سید علی خامنه ای. بسیجیان بیشتر از جنوب شهر و از قشر های کم در آمد و فقیر هستند و به خاطر نیازهای مالی حاضر به انجام هر کاری می باشند، آنان شرف و هویت را به مال دنیا فروخته اند، و خائنین به این سرزمین به شمار می آیند

آخوند جنایت پیشه که در این ۳۲ سال هزاران پیر و جوان، و زن و مرد ایرانی را به خاک و خون کشانده، و ملتی را خاکستر نشین کرده است، تا کنون نزدیک به ۲۰۰ برنامه تروریستی در جهان پیاده نموده، و آخرین نقشه آدم کشی او کشتن سفیر عربستان در آمریکا بود که قضیه لو رفت و آخوند روسیاه، روسیاه تر شد.
اکنون که جوامع بین المللی، یک پارچه علیه این رژیم سیاهدل و ضد انسانی برخاسته اند، و پرونده  این توطئه  آدم کشی رژیم در دادگاههای آمریکا در حال بررسی است، و تحریم مواضع اقتصادی ایران از سوی کشورهای غربی در راه است، رژیم نابکار دست پیش گرفته، و با بوغ و کرنا در صدد است که امت خردباخته را باردیگر به بالا پایین پریدن و جفتک پراکنی وادار کند.

بر این اساس، امت خردباخته و نادان ایران، همراه با مزدوران، چاپلوسان، و فرصت طلبان دشمن جان و مال مردم ایران، برای یک خوش رقصی دیگر در برابر سفارت آمریکا بنا بر گزارش خبرگزاری فارس، به شرح زیر فراخوانده شدند:

هر ساله بسیجیان ضد ایرانی و بیگانه صفت در مقابل سفارت انگلستان و یا دیگر نقاط تهران و شهرستان ها گرد هم آمده و پرچم کشورهایی چون آمریکا و اسرائیل را به آتش می کشند. اینگونه کردار ها تنها مایه شرمندگی و خجالت ایرانیان در سرتاسر دنیا می باشند.

هر ساله بسیجیان ضد ایرانی و بیگانه صفت در مقابل سفارت آمریکا و یا دیگر نقاط تهران و شهرستان ها گرد هم آمده و پرچم کشورهایی چون آمریکا و اسرائیل را به آتش می کشند. اینگونه کردار ها تنها مایه شرمندگی و خجالت ایرانیان در سرتاسر دنیا می باشند.

۱۳ آبان؛ ایران یک صدا علیه آمریکا
«ستاد مرکزی سیزدهم آبان شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، با صدور فراخوانی از ملت بزرگ و استکبارستیز ایران اسلامی و عموم امت مؤمن و خداجو و تمامی مردم عزیز و شریف خواست تا با حضور گسترده ، انقلابی و آگاهی‌بخش در ویژه مراسم ضد استکباری یوم‌الله ۱۳ آبان، کاخ‌های ظلم و استکبار جهانی را به لرزه درآورده و دیگر بار در شکوه وحدت ملّی و انسجام اسلامی اقتدار و عظمت خود را به منصه‌ی ظهور برسانند و پیام حقیقی انقلاب خود یعنی؛ شعار استقلال، آزادی و استکبار ستیزی را در گوش جهانیان فریاد زنند.».

این یک روضه خوانی دیگر است. روضه خوانی که از چند سده گذشته تا کنون یک مشت هرجایی، سیه دل و جنایتکار به نام آخوند، هر آن گاه، به وسیله آن مردم رابه خواب نادانی و بی شعوری فرو می برند، و به وسیله افراد خود مانند محمد رضا خاوری شریک دزدی های خود، به غارت و چپاول کشور می پردازند.

«در این فراخوانی، امت مؤمن و خداجو، رل اصلی را بازی می کنند. همان امتی که کشور و مردم ایران را خیلی ارزان به یک مشت تازی و تازی مسلک فروخته، و آبرو و حیثیت ملی ما را به باد دادند. ولی بی تردید  تمامی مردم عزیز و شریف، آن چنان بی خرد و خود باخته نیستند که بازیچه دست آخوند شوند. باید از خودمان بپرسیم این خیمه شب بازی و شعبده بازی ها برای چیست؟. پاسخ اینست که این خیمه شب بازی ها، تنها برای لوث کردن و پوشیدن ظاهری پرونده جنایی رژیم برای کشتن سفیر عربستان است.

بدیهی است در این عربده کشی فرمایشی و به بازی گرفتن یک ملت ۷۰ میلیونی،  بسیجیان عزیز و همیشه در صحنه، و پاسداران مهربان ، و البته،  استادان فاضل و دانشمند حوضچه علمیه ، و  روحانیان همیشه در لیست ولایت وقیح ، و «برادران حزب الله لبنان ، و  فرستادگان حسن رذل الله ، حضور فعال خواهند داشت، تا عربده ها هرچه رساتر شده، و حتی بتواند گوش کر ولی وقیح را هم به لرزش در آورد.

بدیهی است نظم و ترتیب این هیاهوی اسلامی و فریادهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل از سوی ملا مجتبی فرزند گرامی ولی وقیح رهبری و اداره خواهد شد تا هرنفس کشی بی درنگ با تیرهای ولایت نقش بر زمین شود.

در فرتور نمونه دیگری از کردارهای مضحک و شرم آورانه بسیجیان تهی مغز را مشاهده می فرمایید. بسیجیان نه تنها به انسان ها و مردمان رحم نمی کنند و مزاحم زندگانی ایرانیان گشته اند بلکه این جانوران برای حیوانات نیز ایجاد رنج و بدبختی می کنند. بسیجیان به همراه آخوندها از بی مصرف ترین موجودات روی کره زمین هستند.

در فرتور نمونه دیگری از کردارهای مضحک و شرم آورانه بسیجیان تهی مغز را مشاهده می فرمایید. بسیجیان نه تنها به انسان ها و مردمان رحم نمی کنند و مزاحم زندگانی ایرانیان گشته اند بلکه این جانوران برای حیوانات نیز ایجاد رنج و بدبختی می کنند. بسیجیان به همراه آخوندها از بی مصرف ترین موجودات روی کره زمین هستند.

به دنبال این فراخوانی آمده است:
«اینک در حال و هوایی که هنوز طعم شیرین استقبال بی‌نظیر و شکوهمند مردم شریف کرمانشاه از مقام معظم رهبری «مدظله‌العالی» در روح و جان ملت سربلند و غیور ایران اسلامی مانده است، آحاد ایرانیان غیور و ولایتمدار در جای جای میهن اسلامی به صحنه می‌آیند و با فریادهای کوبنده‌ی “مرگ بر آمریکا”، همایش بزرگ بصیرت، دشمن‌شناسی و استکبارستیزی را برپا داشته و به دشمنان قسم‌خورده‌ی انقلاب اسلامی اعلام می‌دارند: «از ما عصبانی باشید و از این عصبانیت بمیرید».

تمامی این بدبختی ها و بی آبرویی های جهانی و سبب خار و ذلیل گشتن ایرانیان در سراسر دنیا این مردک دزد شیره ای است. علی آقای مافنگی نمی تواند از قدرت باد آورده دل بکند و حاضر است تا تمام ایران را فدا کند تا یک روز بیشتر حاکم و فرمانروای ایران زمین باشد.

تمامی این بدبختی ها و بی آبرویی های جهانی و سبب خار و ذلیل گشتن ایرانیان در سراسر دنیا این مردک دزد شیره ای است. علی آقای مافنگی نمی تواند از قدرت باد آورده دل بکند و حاضر است تا تمام ایران را فدا کند تا یک روز بیشتر حاکم و فرمانروای ایران زمین باشد.

و بازهم:
«ملت بیدار و هوشیار ایران اسلامی پرشورتر از سال‌های قبل با اراده های پولادین و مصمم با گام‌هایی استوار و پابرجا به بلندای حقیقت با دستانی مشت کرده و گره خورده در یکدیگر‌، با قلوبی آکنده از ایمان در صفوفی به هم پیوسته، متحد و یکپارچه در ویژه مراسم یوم‌الله سیزدهم آبان در سراسر میهن اسلامی می‌خروشد و فریاد استکبارستیزی و عدالت‌خواهی خود را به گوش جهانیان می‌رساند و در رستخیز عظیم اراده‌های پولادین، غریو فریادهای “مرگ بر آمریکا” و “مرگ بر اسرائیل” خود را همچون صاعقه‌ای خانمان‌سوز بر سر دنیای کفر و استکبار جهانی فرود می‌آورد و مجدداً بر تسخیر لانه فساد و جاسوس‌خانه‌ی سابق آمریکا در ایران، مهر تأیید مجدد می‌زند…».

شاید ملت ایران به این نتیجه رسیده باشد که گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و زندانی نگاه داشتن آنان برای ۴۴۴ روز، از شوم ترین و زشت ترین حرکتی است که در جهان متمدن و پیشرفته کنونی دیده شده است.

لکه ننگ این عمل وقیحانه بر روی تک تک ملت ایران برای همیشه می ماند و ثبت در تاریخ خواهد شد. این گونه اعمال غیر انسانی و متجاوزانه در حد قبایل آدمخوار و وحشی و دزدان دریایی است. کشور ایران که ۲۵۰۰ سال پیش پیشگام و پرچمدار آزادی و آزادگی انسان ها و تمدن بشری بوده است، هم اکنون در حد یک قبیله وحشی آدم خوار و گروگان گیر پایین آمده است.

بر سر قدرت بودن این رژیم ضد بشر و ضد ایرانی، مایه ننگ و سرافکندگی هر ایرانی آزاده بوده، و وظیفه ملی و مردمی هر ایرانی خواهد بود که باهمه توانایی و قدرت خود، در لطمه زدن و خسارت وارد کردن و ناتوان نمودن این رژیم جهل و جنایت بکوشد و لحظه ای از کوشش و تلاش فروگزار نکند.

ایرانی نماهایی که  هرساله در این تظاهرات ضد ملی شرکت می کنند، از جمله وطن فروشانی هستند که عملکردشان به مراتب از تازیان بدتر است. این پست فطرتان در خون های  به زمین ریخته و پایمال شده مردم ایران شریکند. بنابراین، وظیفه جوانان عزیز و میهن دوست ما است که از این گروههای ضد میهن و ضد مردمی با دوربین های مجهز فیلم برداری کنند تا در فردای آزاد ایران به حساب آنان رسیدگی شود.

  • آنچه که
    از پدران خود در باره اسلام شنوده ایم

     

     

    که دین
    اسلام دین پاکی  برابری  برادری است چشم مسلمان و فکر مسلمان باید پاک و
    درخشان باشد  بدنش بایست تمیز باشد و بوی
    ګلاب بدهد. اګر زیباترین عروسها در کنارش نشسته باشد باید جز به چشم خواهری به او
    نګاهی نکند.  اګر کسی مال و ناموس زن و
    دختر و پسرش را به او سپرد بایست امانت دارباشد و به امانت حتی به  چشم طمع نګاه نکند. دین بایست مطابق علم و عقل
    باشد که خداوند علم و عقل را برانسان ارزانی داشته است و دین
    نمی تواند ضد علم و عقل باشد. عفو بزرګواری دوستی محبت عشق
    به همنوع از پایه های دین اسلام است. تزویر خدعه دروغ بجز دروغ مصلحت آمیز بایست
    حرام بوده باشد.  زن مادر است و بهشت زیر
    پای مادران است پس زن دارای احترامی خاصی است. حضرت احدیت حضرت آدم را برهنه خلق
    فرمودند پس بدن وی که ساخته خداوند است مقدس است همچنین حضرت حوا برهنه بودند و
    تمامی اندام های وی مقدس است رحم او مقدس است زیرا خداوند از
    همانجا روح به بدن کودک میدمد. کار مقدس است و بیکاری و
    بیهودی مفت خوری و فساد رشوه خواری دزدی هیزی و تجاوز به مال
    و ناموس دیګران حرام است. عدل و عدالت داد و دادګستری از
    پایه های علمی دین است.  مجازات و مکافات
    بایست انسانی و بر پایه مشاوره باشد.  در اسلام
    واقعی ثروتمند دزد با مالهای نامشروع فاسد 
    است و بایست عادلانه محاکمه شود. کشتن افراد حرام است چون اګر کسی کشته شود
    ګویی که دنیایی کشته شده اند.  تهمت زدن بی
    حرمتی دشنام دادن در اسلام جایز نیست ؟ 
    کسی که نمی تواند قرآن را بخواند و بفهمد و با ترجمه آڼ را درک کند مسلمان
    نمی تواند باشد زیرا در اسلام به علم تاکید شده است.  آموزش علم و نضافت بر هر مرد و زن مسلمان واجب
    است. اتحاد در اسلام شرطی مهم میباشد.  مسلمانان
    در ګذشته دارای علم و معرفت بودند و بر اروپاییان سر بودند. تمامی علوم پایه از
    دانشمندانی بود که در سایه دین اسلام پرورش یافته بودند. ولی متاسفانه اکنون سیستم
    قهار بین المللی بین مسلمان نفاق تفرقه انداخته خود خواهی تمامیت طلبی و جهالت را
    نهادینه کرده است.  اکنون کشورهای مسلمان
    از لحاط علمی بسیار عقب افتاده اند و درست شبیه معلولانی میباشند که دست بسوی
    دیګران دراز کرده اند رهبران مسلمانان یا فاسد اند یا ابله و تعداد بسیار اندکی از
    آنان دلسوز و مدیر هستند. که آنان هم با کارشکنی ها روبرو هستند. اکنون صف آرایی
    بین با دین و بی دین دارد شدت میګیرد. و هر دو طرف برعلیه هم مجهز میشوند. تعصب های کور دارد غلبه میکند. در صورتیکه
    راه ما مشخص است  راهی علمی و عقلی؟  قدرت فکری ما محدود است وبسیاری از سوالات را
    نمی توانیم پاسخ بدهیم ولی آنچه که مسلم است ما بایست کسانی مانند مولانای بلخی و
    پورسینا ها سعدی ها و حافظ ها را ارج نهاده با خواندن آثار آنان
    درکی درست داشته باشیم.  عبادت بجز خدمت خلق نیست به سجاده عمامه دلق نیست      توکز محنت دیګران بی غمی  نشاید که نامت نهند آډمی.  ای بی خبران کجایید
    کجایید  محبوب در اینجاست بیایید
    بیایید.  حالا اګر ما در اشتباه هستیم  بایست با هم همفکری کنیم نه فحاشی جنسی کرده به
    آلات تناسلی متوسل شویم.  احترام شرط اولیه
    انسانیت است؟  

  • آمریکایی که تخصص در بیخانمان کردنها و چاقی های
    افراطی دارد؟ در آن روزګاری که کودکی بیش نبودیم و به دبستان
    میرفتیم بچه ها و معلم ها همه اش از ینګه دنیا و اروپ تعریف
    میکردند که مردمی فاضل دانشمند پلیس فهمیده لیسانس مدرسه های با
    معلمانی ورزیده و خوب مردمی با تربیت راست ګو و درستکار و امکاناتی
    وسیع برای همه. این و یا چیزی نظیر این برای ما از ینګه دنیا و اورپ
    ساخته بودند و مسلمانانی هم که بنا به جهتی به آمریک رفته بودند میګفتند که بهشت که
    ګفته اند همان آمریکا است. این بود که شاید تنها آرزوی تمامی جوانان ما رفتن به
    آمریکا و اروپا بود. کار زیاد درآمد فراوان آزادی راحتی همراه با آزادی
    با جنس مخالف برای ازدواج و دوستی؟ ولی عملا
    موضوع غیر از این است تنها در بین دانشجویان و شاګردان ما
    تعداد بسیاری خودکشی کرده اند حتی با داشتن مدرک دکتری از بهترین دانشګاه
    ها؟ چرا؟ زیرا آنان بلد هستند که چګونه مردم را ګرفتار کنند؟
    سیستمهای کشورهای ما با کشورهای آنان فرق دارد. مثلا در ایران تورمی بی امان
    هست و بانکها به کسی به این راحتی حتی با بهره های سنګین هم وام نمی دهند؟

    در سه سال پیش در آمریکا بانکها دنبال مردم
    بودند که به آنان وام بدهند. روزی چندین بار بانک تلفن میکرد که بیایید و وام
    بګیرید وام اکوتی لین آف کردیت یا ریفینانسینګ ؟ اګر
    در کشورهای ما مردم طبقه متوسط که صنار سه شاهی دارند و آنرا
    در بانک ګذاشته اند با تورم نابود میشوند در اینجا با دادن قرضهای کلان مردم را
    بقول خودشان آبستن میکنند و بایست مرتب بدوی کار کنی و قسط بهره بدهی و چون تورم
    نیست بایست بهره هایی بالا و واقعی بپردازی؟ این است که در واقع سیستم کمونیست کاپیتالیست و رهبران شیاد
    و فاسد آنان همراه با رهبران متظاهر و جا نماز آبکش مذهبی دست به دست هم داده اند
    تادمار از روزګار مردم فقیر و متوسط در آورند. سالار تعریف میکرد که
    چند روز پیش پسر عمویم به من تلفن زد و
    ګفت که تلفن مرا پیدا کرده است و میخواهد دیداری تازه نماید. من از شیندن صدای او
    خوشحال شدم ګفت بزودی همدیګر را خواهیم دید. چند روز بعد من بسبب ندادن قسط بانک مجبور شدم که خانه خود را خالی کنم وبه یک
    آپارتمان یک خوابه اسباب کشی نماید. خانم من هم از زور عصبانیت بخانه پدرش رفت
    .

    شهاب تلفن زد که میخواهد نزد من بیآید ګفتم شهاب جان متاسفانه
    بعلت اینکه نتوانستم قسط خانه را بدهم مجبور هستم که خانه را ترک کنم فوری با
    ناراحتی ګفت بیخود میګویی میخواهی بهانه بیآوری که من بخانه ات نیآیم.
    چند روز تعطیلی هست و من اینجا تنها هستم خواستم سراغت بیآیم در بیابان که
    نیستی. ګفتم نه ولی به یک آپارتمان یک خوابه میروم و دیګر خانه سه خوابه ندارم که
    تو بتوانی راحت باشی. با تمسخر ګفت چطور ناګهانی میخواهی بروی من باور نمی
    کنم.اتفاقا مردی که خانه را خریده بود آنجا بود ګوشی تلفن را به او دادم وګفت به
    شهاب بګو که خانه را خریدی. شهاب پرسید آدرس خانه کجاست مرد هم ګفت.
    بعد ګفت چند خریدی؟ مرد از من پرسید که میتوانم جواب بدهم
    ګفتم آری. مبلغی ګفت. شهاب قانع شد که من راست
    میګویم و بعد که ګوشی را ګرفتم ګفت معذرت میخواهد اشتباه کرده بود. ګفتم من اګر
    میخواستم که تو نیایی می ګفتم نیا. من کار دارم وقت ندارم و یا حوصله ات را ندارم.
    من اکنون در حال اسباب کشی هستم خوب اګر میخواهی بیا بمن هم کمک کن.
    ولی بایست در اتاق پذیرایی بخوابی. من اسباب خانه را جمع کرده
    بسته بندی نموده در کامیون یوهال ګذاشتم و با آن بخانه جدید که آپارتمانی بسیار
    کوچک بود رانندګی کردم. شب کم کم تا ساعت چهار صبح اسبابها را
    جا بجا کردم. روز بعد شهاب تلفن زد و ګفت که دیشب رسیده است
    منتهی تلفن مرا ګم کرده بود و نتوانسته به من تلفن کند. این است که
    به یک مک دونالد شبانه روزی رفته و حالا تلفن را پیدا کرده و میخواهد بخانه ما
    بیاید. بعد از چند تلفن و ګرفتن آدرس و راهنمایی حدود ساعت یک بود که بخانه تازه من
    رسید. یک ماشین مثلا آخرین سیستم ژاپنی سوار بود. وقتی که از درب
    ماشین پیاده شد یک هیولا شده بود. چاقی مفرط و داشتن ګوشتهای اضافی اورا بصورت یک
    شی وحشتناکی در آورده بود. وی از ایران فوق لیسانس حسابداری داشت و در آمریکا هم
    ګویا دکتری ګرفته بود. سی سال بود که در آمریکا مانده بود.

    و ګویا مرتب اورا کنار زده بودند. قیافه ای ترسناک داشت صورتش بی
    نهایت بزرګ شده بود. او که شاید به زحمت ۵۵ ساله بود مثل یک کوه ګوشت با چهره ای
    بسیار بزرګ بود. با وجود اینکه از دیدن این چنین هیولایی وحشت کرده بودم باز بر
    خودم مسلط شدم و نزدیکش رفتم و اورا به ګرمی در آغوش ګرفتم و از دیدنش بسیار خوشحال
    شدم. عموی من که پدر او بود بسیار بمن محبت کرده بود هم خودش و هم همسرش بسیار با
    من مهربان بودم هروقتی بخانه شان میرفتم آنقدر بمن تعارف میکردند و غذا و خوراکی
    میدادند که من دل درد میګرفتم. این پسر خوش قیافه و لاغر اندام شاید پنجاه کیلویی
    که با فوق لیسانس در سن بیست پنج سالګی به آمریکا آمده بود حالا بعد از سی
    سال ماندن در اینجا تبدیل به یک هیولای
    چهار صد کیلویی شده بود. که پاهایش مثل ستون بودند و شکمش مثل
    یک کره بزرګ جغرافیایی بیرون زده بود ګویا اینکه پنج قلو حامله بود. بمن
    ګفت سالار من نمی توانم راه بروم کف پاهایش درست در یک امتداد
    خط بودند بجای اینکه باهم موازی باشند. ګویا مجبور بود که پاهایش را ګشاد بګذارد تا
    بتواند سرپا بایستد. میګفت زنش حدود بیست چند سال پیش از او تلاق ګرفته است. ولی پسرش که حالا حدود
    بیست پنج ساله است دکتر جراح شده است. راست دروغش را نمیدانم تنها
    چیزی که تعریف میکرد برایتان می نویسم.

    یادم هست که او درتهران شغلی دولتی بسیار خوبی
    داشت زیرا عموی من مردی ثروتمند بود و بسیار خوش نام و دوستان فراوانی داشت. این
    بود که برای پسرش هم علاوه بر تحصیلات عالیه شغلی خوبی هم پیدا کرده بود. ولی
    متاسفانه فیل آقا یاد هندوستان کرده بود و بخاطر اسم رسم و آمدن به آمریکا راهی
    اینجا شده بود. من از اینکه آن جوان خوش هیکل و رعنا تبدیل به این
    فرد غول پیکر بسیار چاق شده است بسیار ناراحت ونګران شده بودم. شهاب
    تعریف میکرد که بعد از درګذشت عمو به او میلیونها دلار ارث
    رسیده است. ولی او با دست کاملا خالی به دیدن پسر عمویی میآمد
    که اکنون بسیار دست تنګ شده بود. با اینحال اورا به داخل خانه بردم و
    ګفت که کوک میخواهد ګفتم من کوک ندارم ولی آب میوه دارم ګفت
    باشد. او بسختی راه میرفت و در اسباب کشی عملا هیچ کمکی نبود. و مرتب
    هم دستور میداد که این بده آن بده من نمی توانم تکان بخورم.
    به همسرم تلفن زدم که پسرعمویم آمده است بیا از او دیدار کن.
    شهاب میګفت که دیګر کسی را ندارد و میخواهد به تایلند برود زیرا در آنجا
    مردم به او اهمیت میدهند. حالا مرتب از تایلند تعریف میکرد که چقدر
    خوبست و چقدر به آدم خوش میګذرد. من بایست مثل یک ګارسن و خدمتکار به
    او خدمت میکردم. لباسهایش بو میدادند معلوم بود که مدتهاست دوش نګرفته است. با آن
    چاقی که او درګیرش بود شاید اصلا نمی توانست خودش را خوب
    بشوید. ګفت خسته است
    برایش جا بیندازم تا بخوابد. من رفتم و از انبار یک تشک آوردم ګفتم این که نو نیست
    در نایلون بایست باشد باید نو باشد وګرنه شپش دارد. ګفتم یعنی چه این
    تشک اضافی من است. بدون اینکه بتواند حتی سر تشک را بګیرد من به تنهایی آنرا روی
    زمین کشیدم و به اتاق آوردم. چون تمامی شب را در مک دونالد نشسته بود
    خیلی خسته بود و فورا خرخرش بهوا رفت. شب
    که ازخواب بیدار شد ګفتم بایست به فروشګاه بروم و خرید
    کنم میخواهی با من بیآیی؟ ګفت آری ولی ماشین تو کوچک است؟ ګفتم خوب
    با ماشین تو میرویم ګفت ماشین من پراز اسباب هست. ګفتم
    خوب با ماشین خودت دنبال من رانندګی ګفت ګفت نه
    میخواهم در خانه بمانم ولی بعد پشیمان شد و ګفت با ماشین تو میآیم.
    هنګام سوار شدن بسیار ناراحت بود هیکل بزرګ او در صندلی جای نمی
    ګرفت. میګفت ماشین نیسان او قوز دارد و خیلی پهن است.
    تمامی راه از تنګی جا غر زد. ګفتم من که ګفتم که با ماشین خودت بیا. ګفت آخه
    دوماشین پول بنزین؟

    نمیدانم این رسم میتواند مال مهمان باشد که به
    صاحبخانه دستور بدهد چی بخر چی نخر؟ ګفت این بادمجانها بسیار ارزان
    هستند ده تایی بخر. و…
    با هزار مکافات و مشګل سوار شدن او بخانه برګشتیم حالا دستور میدهد تمامی چیزهایی
    که خریده ام بایست برای امشب بپزم. مثل بچه ها هول غذا میزد.
    ګفتم من دو نوع غذا می پزم اګر دوست نداشتی یک نوع دیګر هم خواهم
    پخت. سر میز ګفتم که بایست یک پرستار بګیری که مواظب تو باشد من که
    نمی توانم مرتب کنارت باشم و دستورات ترا انجام دهم.
    شروع به درد دل کردن کرد که آری بعد ازاینکه همسر یا
    دوست دختر اولم مرا ترک کرد من هرساله یک دوست دختر جدید میګرفتم و سال بعد اورا
    عوض میکردم تا پا ګیر نشود و من مجبور نشوم با او باشم. میګفت زندګی
    بسیار کثیفی دارد و هیچ کس حاضر نیست که به ملاقات او بیآید ګفتم تو
    که میګویی که ثروت زیادی داری خوب مقداری به یک خدمتکار بده تا خانه
    ات را نمیز کنند. جای شیک بخر ولی او مثل اینکه نمی توانست پول خرج کند؟ ګفت به نظر
    تو من چه کنم میخواهم خود کشی نمایم؟ ګفتم تو بایست اول وزن خودت را پایین بیآوری
    با ناراحتی ګفت این مشګل من است؟ ګفتم پس چرا
    پرسیدی؟

    صبح هنګامیکه من مشغول تصحیح کردن ورقه های بچه ها
    بودم ګفت من چایی میخوام. ګفتم می بینی که من دارم کار
    میکنم و همه چیز هم که مرتب نیست کمی صبر کن. با سختی از جایش بلند شد رفت سر ماشین
    یک دونالد برداشت و همراه با یک شیشه کوک در حیاط نشست و خورد. ګفت
    که محل اقامت من یا آپارتمان یک خوابه من بسیار کوچک است و او نمی تواند راحت باشد.
    ګفتم خوب میخواهی برایت یک هتل ارزان بګیرم هفته ای دویست دلار ګفت نه جایی را می
    شناسد که شبی بیست دلار است. ولی نمی رفت و مرتب غر هم میزد. میګفت
    که خیلی ثروت دارد و میخواهد به تایلند برود و آنجا بماند تا بمیرد.
    ګفت میتواند حمام کند ګفتم بلی برو بعد هم رفتم و حوله و وسایل به او نشان
    دادم و طرز باز کرده دوش را یادش دادم و خیلی ناراحت بود که
    چرابرایش توضیح میدهم و راحتش نمی ګذارم. کارهایی عجیب میکرد
    مثلا از ماشین خودش خوراکی میآورد و تنهایی میخورد.
    ګویی همه آداب و رسمها را فراموش کرده بود. هنګامیکه
    از حمام بیرون آمد دیدم خیس شده است من خواستم لباسهای نو به او بدهم تا عوض کند
    ولی میګفت بعد در ماشین اش عوض میکند. وقتی دیدم که آنطور خیس است
    ګفتم سرما میخوری ګفت چقدر ایراد میګیری؟ ګفتم میروم که حمام را تمیز
    کنم. وقتی وارد حمام شدم دیدم همه شیرهای آب را شکسته است و
    شیرها را زیر قفسه های زمینی پنهان کرده و پرده
    حمام را هم کشیده است. ګفتم شهاب شیرهای آب را شکسته ای ګفت نه. ګفتم میدانی که در
    این موقعیت تعمیر آنان بسیار ګران است ګفت من نشکستم.

    دیدم او واقعا دیګر پسر عموی من نیست یک آدم دیګر و
    یک بیګانه است که تنها چیزی که میخواهد غذای مجانی و جای زندګی مجانی و خراب کردن و
    مسولیت به عهده نګرفتن است. دروغګویی برایش مثل آب خوردن است.
    حمامهای
    آمریکا یک پارچه هستند بعضی از آنان و تعمیر آنها بسیار مشګل و ګران است و شاید
    مجبور شوید که همه حمام را عوض کنید. زیرا ممکن است آن شکل شیر دیګر در بازار
    نباشد. از تصور اینکه حمام خراب شده و حالا حالا درست نخواهد شد من
    هم بسیار ناراحت شدم و ګفتم تو اینرا شکسته ای و به ګردن هم نمیګیری؟ از خانه من
    برو تو آدم دیګری هستی؟ او رفت و مرا با یک دنیا ناراحتی تنها
    ګذاشت؟ حالا دانستم که چرا دیګران از دیدن او
    طفره میروند زیرا دیدارش لذت بخش که نیست هیچ که ناراحت کننده
    است. بد دهن توقعی و بسیار خسیس است حاضر نیست که حتی خرج خودش هم
    بکند. دوست دارد دیګران به او که میګوید میلیونها دلار ثروت مادری و پدری دارد
    برایش مخارجی کنند. شاید اګر او در ایران بود یک مدیر کل یا معاون وزیر میشد ویا رییس یا مدیر عامل یک شرکت بزرګ ولی حالا
    یک انګل شده بود که تمامی تحصیلاتش بدردش نمی خوردند.
    او اکنون تنها در حد خوردن مجانی و خوابیدن مجانی فکر
    میکرد. آدمی که میګفت آنقدر ثروتمند است حاضر شده بود که تمامی شب را
    در مک دونالد بګذراند و به هتل نرود؟ آیا آمدن به آمریکا اورا
    تبدیل به این خیک باد کرده بود؟ او در ایران هیچ مشګلی نداشت میتوانست براحتی کار
    کند. تحصیلاتی داشت که مورد استفاده ایران بود ولی خودش
    را تلف کرده بود. او نمی بایست در
    آمریکا می ماند وقتی میدید که به او کار خوب نمیدهند. باحتمال او
    سرمایه پدری و مادریش را هم نفله خواهد کرد. او که حتی حاضر نشد قبول
    کند که شیرهای را او شکسته است؟ و به دورغ میګفت که او نکرده و همانطور بوده است. بعد هم ګله داشت که چرا دیګران
    از او فرار میکنند؟ متاسفانه من نظیر شهاب ایرانیان
    زیادی را دیده ام که در اینجا هدر رفته و حرام شده اند. مثل شاهپور
    علیرضا پهلوی که پرپر شد؟
    You are
    not following this post, click to start following

    Share

    [43 reads]

    Recently by Sahameddin Ghiassi
    Comments
    Date

    کنار گذاشتن تعصبهای غیر علمی و زن ستیزی؟


    Nov 29, 2011

    آنچه که از پدران خود در باره اسلام شنوده ایم


    Nov 29, 2011

    تعصب های بیش از حد بنام اسلام یا هر دین و مسلک دیگر؟


    Nov 28, 2011more from Sahameddin Ghiassi

    نماد شیطان پرستی در خیابانهای کیش
    Sahameddin Ghiassi
    Wed Nov 30, 2011 08:56 AM PST

    نماد شیطان پرستی در خیابانهای کیش + عکس این نماد در حالی در
    کیش برای اولین بار اجرا شد که مدیر عامل منطقه آزاد کیش از زمان تصدی گری سازمان
    منطقه آزاد تمام مدیران این سازمان را به صلاحدید و انتخاب شخصی خود تغییر داده
    است. صراط: حدود هزار و
    چهارصد سال پیش تکه سنگی مکعبی و نوک تیز به امر الهی تبدیل شد به نماد شیطان و از
    آن موقع تا چند سال پیش در مناسکی تحت عنوان رمی جمرات، مسلمانان به آن سنگ پرتاپ
    کرده و اعلان برائت نسبت به شیطان می کنند.

    اما مطلب قابل توجه این است که این مدل سنگ فقط در اسلام نماد شیطان نیست بلکه
    در اعتقادات شیطان پرستان، فراماسونری و جوامع ایلومناتی نیز نماد شیطان است و از
    آنجا که در غرب جوامع مخفی که همان ایلومناتی و فراماسونری هستند، حکومت پنهان
    دارند شما این نماد را تحت عنوان ابلیسک در سرتاسر جهان غرب می بینید که بلندترین
    آن روبروی کاخ سفید قرار دارد .

    اخیرا نیز این نماد شیطان پرستی در کیش توسط شرکت عمران و خدمات شهری کیش در
    فضای سبز خیابانهای کیش طراحی و اجرا شده است. شرکت عمران و خدمات شهری کیش زیر نظر
    حجت السلام زکریایی عزیزی معاونت اجتماعی سازمان منطقه آزاد کیش می باشد . این نماد
    در حالی در کیش برای اولین بار اجرا شد که مدیر عامل منطقه آزاد کیش از زمان تصدی
    گری سازمان منطقه آزاد تمام مدیران این سازمان را به صلاحدید و انتخاب شخصی خود
    تغییر داده است.

  • Mazdak63

    اینان چندتا دهاتی هستند که فریب ۲ سیخ کباب و سوار شدن بر ماشین و دیدن شهر را خورده اند این جماعت همانند حیواناتی هستند که هیچ چیز جز شکم و زیر شکم را نمی داند خاک بر سر ملت احمق

  • Aftab

    Kiere in khare sharif to kose zane khamenehi va daro dasteh basij va sepahesh va on bite koskeshanesh