گوشه ای از عدالتِ اسلامی: بیش از یک هزار نَفَر منتظرِ اعدام در زندانِ رجایی شهر! ۶

مهدی محمودیان در گزارشی از زندان رجایی شهر به با اشاره به تعداد زندانیان محکوم به اعدام در این زندان که ۱۱۱۷ نفر است خاطرنشان می کند: مباحث حقوق بشری و اجتماعی اعدام و تاثیرات مثبت و منفی آن در جامعه و همانطور در میزان کاهش و افزایش جرم در یک جامعه را به یک وقت دیگر و متخصصان آن می سپارم. اما دردناک تر و غیر انسانی تر از خود اعدام ، سال ها چشم انتظاری و عذاب کسی است که زیر حکم اعدام قرار دارد.

این روزنامه نگار زندانی در بخشی از گزارش خود می نویسد: امروز دوم آبان ماه که این گزارش را می نویسم آمار افرادی که زیر حکم اعدام قرار دارند ۱۱۱۷ نفر است که در این میان ۷۳۴ نفر از آنان محکوم به قصاص بوده و باقی این تعداد یعنی ۳۸۳ نفر محکوم به اعدام، که ۱۴ نفر از این افراد با اتهاماتی سیاسی و امنیتی محکوم به اعدام شده اند.

فرتور مهدی محمودیان، افشاگر جنایات کهریزک را در بیمارستان و در حالی که با دستبند به تخت بسته شده نشان می دهد. وی در تازه ترین گزارش خود از اعدام بیش از هزار نفر در زندان رجایی شهر و در آینده ای نه چندان دور خبر می دهد.

فرتور مهدی محمودیان، افشاگر جنایات کهریزک را در بیمارستان و در حالی که با دستبند به تخت بسته شده نشان می دهد. وی در تازه ترین گزارش خود از اعدام بیش از هزار نفر در زندان رجایی شهر و در آینده ای نه چندان دور خبر می دهد.

نزدیک به هزار نفر آمار زندانیانی است که به حبس ابد یا احکام بالای ۲۰ سال محکومند که بسیاری از این افراد نیز به اعدام محکوم شده بودند که تا قبل از شکستن حکمشان عذاب ها و شکنجه زیر حکم بودن را تجربه کرده اند. محمودیان که در خصوص برخی مسائل پس از انتخالات از جمله وقایع بازداشتگاه کهریزک اطلاع رسانی کرد، ۲۵ شهریور ماه در منزل شخصی اش بازداشت و به اتهام اجتماع و تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.

بیش از هزار تَن از هم میهنان ما فقط در زندان رجایی شهر کرج، منتظر فرا رسیدن روز قَتل شان به دست حکومت به شدت اسلامی ایران هستند؛ هزاران تن سال هاست فضای بیرون از زندان را ندیده اند، به شیطنت های کودکانه چند بچه نخندیده و برای غصه کسی، نگریسته اند!

آن هزاران تن به طور کلی از جامعه دور گشته و تنها چیزی که خوب می فهمند و لمس می کنند، میله های سلول شان و دیوارهای بلندِ زندان است؛ زندگی برای شان رنگ باخته و همه عالَم برای آنان به رنگ ماتم و پوچی در آمده است و کمترین امید و دلخوشی برای روزها و سال های در پیش روی شان ندارند!

زندانیان منتظر اجرای حکم اعدام را “زیر تیغ” می نامند؛ کسی که زیر تیغ است و سال هاست شب را با کابوسِ هولناک گره خوردن طنابی بر دورِ گلویش سپری می کند، نه تنها خود از روزهای باقی مانده عمرش چیزی جز درد و رنج متوجه نمی شود، بلکه در بسیاری از مواقع دست به کارهای ترسناکی، برای به عقب انداختن حکم اعدام می زند تا فقط چند روزی بیشتر زنده بماند.

اگر پایِ صحبت های یک زندانی نشسته و به دردِ دل ها و تجربه های روزهای اسارتش توجه کرده باشید، بدون شک می دانید که زندانیانِ زیرِ تیغ، با دریافت پول و یا گاهن مواد مخدر، در زندان قُربانی شده و به درخواست کسانی که به ایشان پول و مواد می دهند، جُرم های مرتکب شده توسط عده ای را بَر گردن گرفته و یا در زندان افرادی را کتک زده و به قتل می رسانند!

می گویند هیچ چیزی خطرناک تر از انسانی نیست که چیزی برای از دست دادن ندارد؛ حال تصور کنید که یک زندانی زیرِ تیغ که ده سال است منتظر اجرای حکم اعدام است و شبانه روز کابوس مرگ می بیند، چقدر خطرناک است و حاضر به انجام چه کارهایی می باشد؟

بیش از هزار تَن زندانی منتظر اجرای حُکم اعدام خود در فضایی داخل این دیوارهای زشت و ترسناک هستند! هزار نفر هر روز از خواب بیدار شده و نخستین چیزی که به چشم شان می خورد دیوار های بلندی است که همچون سنگ قبر، نقطه پایانی زندگی شان خواهد بود؛ هزاران بار گفتیم، باز هم تکرار می کنیم: اعدام قَتلِ عَمد است!

بیش از هزار تَن زندانی منتظر اجرای حُکم اعدام خود در فضایی داخل این دیوارهای زشت و ترسناک هستند! هزار نفر هر روز از خواب بیدار شده و نخستین چیزی که به چشم شان می خورد دیوار های بلندی است که همچون سنگ قبر، نقطه پایانی زندگی شان خواهد بود؛ هزاران بار گفتیم، باز هم تکرار می کنیم: اعدام قَتلِ عَمد است!

به راستی که حُکم اعدام خود قانونی ضد انسانی و عین نقض حقوق بشر است و شخصی را منتظرِ مرگ نگاه داشتن، از خودِ اعدام نیز هولناک تر و دردناک تر می باشد. حکومت ننگین اسلامی که در تلاش است تا سنت شریعه محمد بن عبدالله را پیاده کرده و دستوراتِ الله مدینه را مو به مو اجرا نماید، تا کنون توانسته تعداد بیشماری از ایرانیان را در راهِ رضایت الله خونخوار، اعدام کند.

به راستی که این وظیفه یکایک ایرانیان است که در برابر این قوانین ارتجاعی و دستورات ضد انسانی دین اسلام که از فرهنگِ متوحش و عقب افتاده تازیان بیابان های حجاز سرچشمه می گیرد، ایستاده و اجازه ندهند که نمایندگان الله بر روی زمین، جان حتی یک انسان دیگر را ستانده و آدمی را روانه قبرستان کنند.

  • Haghighatgo

    مادرجنده های بی غیرت و بی عرضه عوض اینکه کار خیری انجام بدن و پاسدارچی ها و خانواده پاسدارچی ها رو مورد حمله قرار بدن و اون ها بکشن و علیل کنن و بعد افتخار کنن که دارشون بزنن راه می افتن مواد مخدر می فروشن به خانوداه های فقیر و پر جمعیت و کارگر که دار و ندارشون رو باید بدن مواد مخدر بخرن و با این کارشون طبقه زحمت کش و کاسب یارانه خور و نماز خوان و تازی لیس ها رو  آلوده می کنن …یا میرن دزدی نه در حانه احمدی نژاد و خامنه ای ” سمبل میلیون ها زاده شده از کیر تازی ها ساکن ایران ” و پاسدارچی ها بلکه میرن منزل اجاره ای شاطر نانوادزدی !!! 

  • Kurosh

    albate in akse zendane gohardasht nist

  • Azize_fn

    خداوندا برای امدنت اجله  کن خدایا شنید نش سخت است و به ما رحم کن و نجات و رحمت خود را بریز بر زمین و نجات بد ه ما را و چشم و دل ما را باز کن تا تورا ببنیم و بدانیم که تو خدایی ،و قادر بر مر گ و زندگی   هستی خدایا ریشه ظلم را برکن   امین 

  • Anasiz

    ‎کار بزرگ و ملی، ایجاد کمپین بازگشت به میهن می‌باشد. چنین پیشنهادی از سوی هرکسی می‌تواند سوالات بسیاری به اذهان متبادر کند؛ صرف‌نظر از مکانیزم این اقدام؛ و اینکه آیا امکان آن وجود دارد یا نه؟ برخی‌ نیز از ایراد اتهام و توهم به پیشنهاد دهنده مضایقه نخواهند کرد که گویا این هم توطئه‌ای از سوی حکومت می‌باشد. و شاید در این‌مورد بخصوص به‌واسطه هراس حاکمیت از فراگیر شدن ایده بازگشت به میهن و تبدیل موضوع به معضلی برای رژیم  در عرصه تبلیغات جهانی‌؛ بازار اتهام و تخریب گرم‌تر از موارد دیگر باشد؛ چرا که رژیم در سال‌های گذشته بی‌‌میل نبود که با خروج فعالین سیاسی از کشور و گرفتار شدن‌شان در وادی غربت و دربه‌دری با یک تیر دو نشان بزند اول اینکه از عواقب حضور آنان در جامعه  با کمترین هزینه راحت شود؛ و دوم اینکه بدون نیاز به داغ و درفش مخالفین خود را با عذاب آوارگی و بی‌سروسامانی مجازات نماید. به قول معروف، نور یک شمع در ظلمات و تاریکی، گرامی‌ و با ارزش است و وقتی‌ مبارز و اندیشمندی جامعه ظلمت زده خود را ترک می‌کند حتی اگر خورشید تابانی باشد به اندازه یک شمع در داخل برای استبداد خطرناک نخواهد بود. 
    از سوئی دیگر تبدیل این پیشنهاد ساده به کمپینی خبرساز در دنیای آزاد و ثبت نام عمومی در کاروان مزبور صرف‌نظر از عملی‌ شدن یا نشدن آن می‌تواند افکار عمومی دنیا را به مبارزات آزادی‌خواهانه ملت ایران معطوف کند، نگاهی‌ به موارد مشابه در عصر حاضر نشان می‌دهد که چنین اقداماتی به‌سرعت و بشدت مورد استقبال رسانه‌ها قرار گرفته است؛ به‌عنوان مثال حرکت کاروان حقوق بشری به سوی اسرائیل در سال۲۰۱۰ که به نام کاروان آزادی عملی‌ شد هزینه بسیار بزرگی به اسرائیلی‌ها تحمیل کرد. حتیحمله اسرائیل به کاروان آزادی نه تنها از تاثیر شگرف این اقدام نکاست بلکه نفوذ آنرا در افکار عمومی عمیقتر و جاودان کرد.
     
    http://www.khodnevis.org/index.php?news=20139

  • Maryam Kamali

    من نوشته های فضول محله عزیز را درگوگل پلاس به اشتراک میگذاشتم مدتی است دیگر به پلاس دسترسی ندارم واز خواندن مقاله های این گروه محبوب ومتعهد محروم شدم

  • Sahameddinghiassi

     

    ما نباید که دزدی و فساد یک جمع را بنام یک ملت
    بنویسم.  ملتهای ما جدا از طبقه هایی هستند
    که دزدی و فساد میکنند و یا بمردم ما خیانت. مردم ما بایست با هم متحد باشند و
    برای خاطر یک مشت دزد و فاسد همه ملت را دزد و فاسد بدانند و نفرت بین ملتهای مارا
    پخش کنند. در میان همه مردم همه جور آدمی یافت میشود.  دزد افغان وجود دارد افغان فاسد هم هست نوکر های
    استعمار بین المللی هم افغان هستند و هم سایر ملت ها.  افغانهای والا و انسان ومردم دوست و وطن پرست
    هم کم نیستند.  همینطور در بین سایر ملتهای
    ما. ایران نام یک فلات قاره ا ی است و نام یک گروه نیست.  در ایران بیش از یازده ملت زندگی میکنند و
    یازده زبان دارند. کردها در بیش از پنج کشور پراکنده هستند.پارسها در بیش از ده
    کشور پراکنده هستند.  بیایید در اتحاد بسر
    ببریم تا مشگل ها حل شوند.  تمامی کشورهای
    ما از قزاقستان گرفته تا عراق همه یک ملت هستند که از ملتهای گوناگون ترکیب یا
    تشکیل شده اند.  بیایید که با فراموش کردن
    دردها با هم همکاری کنیم و کشورهای خود را دوباره بسازیم.  ممکن است ملتهای ما را برضد هم تحریک میکنند.
    ورگرنه چنگیز خان چه ربطی به الان دارد مگر پسر را برای جرم پدر زندان میکنند. که
    ای اهل عالم همه برگهای یک درخت هستید و گلبرگهای یک گل. نگذاری که یک مشت شیاد و
    قالتاق و آدمهای حریص و دزد بر ماحکومت کنند و مارا برضد هم بشورانند تا خودشان از
    آب گل آلوده شده ماهی بگیرند کاری که کرده اند بما تفنگ داده اند تا همدیگر را
    بکشیم؟ بین ما نفرت پراکنده اند تا باهم متحد نباشیم.  دزدان محلی و پادوهای ملی و محلی شان را برما
    حاکم کرده اند تا نفرت بما تزریق کنند. 
    سرمایه های ملی مارا غارت میکنند و جوانان مارا به سکس اعتیاد بی کاری  بی دانشگاهی مشغول میکنند. غیرتهای کور را به
    جوانان ما تزریق کرده اند تا آنان از اصل دست برداشته به فرع بپردازند.  پیکان های خود را به تعصب  دزدی 
    فساد  غارتگری  حرص طبقه های حاکم متوجه کنید نه به مردم
    بیگناه قربانی شده ما؟

     

     

     

     

    چه تازی  چه
    پارسی   همه ما به نوعی قربانی هستیم  آیا آن شیخ عرب که سوار اتومیبل ساخته شده از
    تلا میشود و با هواپیمای ساخته شده از تلا پرواز میکند و درقصرهای سلطنتی در
    گرمابه های ساخته شده از عاج فیل غسل جنابت میکند و مه رویان همه دنیا را در
    قصرهای خود گردآوری کرده است تازی است یا آن دانشجوی تازی عرب که در آمریکا ظرف
    شویی میکند تا مخارج تحصیل خود را بدهد؟ آیا آن کسانی که میلیاردها دلار سرمایه
    ملی مارا غارت میکنند ایرانی هستند یا آن جوانی که با پاک کردن توالتهای آمریک درس
    میخواند؟ تقسیم بندی تازی پارسی  عرب
    عجم  ترک کرد و… اشتباه هست. ما یک ملت
    هستیم که از ملتهای بسیاری تشکیل شده ایم. 
    حمله به ملیت ها اشتباه است ولی حمله به دزدان و دغلان و شیادان خوب و
    عالی. مشگل ما مشگل تازی پارسی نیست مشگل یک مشت دزد است که در زیر عبای اسلام
    پنهان شده اند.  همه ملت های
    خاورمیانه  آسیای میانه و شمال آفریقا یک
    ملت هستند که از ملت های بسیاری تشکیل شده اند. گفتن و تاختن  به تازی یعنی عربها راهی کور است. آنان هم مثل
    ما غارت شده اند توسط همان کسانی که از حربه دین همچون دشنه ای برای غارت مردم سو
    استفاده فرموده اند.

     

    مشگل در اینجاست که این خود ما
    هستیم که دیکتاتور هستیم ویا دیکتاتور پرور. نبرد ما هم با مشگل نیست بلکه با
    باورهای دیگران است که ما باورهای خود را درست و صحیح می پنداریم و پندارهای
    دیگران را غلط و غیر قابل قبول. اسلام گفته است که طلب علم بر هر زن و مرد مسلمان
    فرض و واجب است. آیا رهبران مثلا مذهبی اینکار را میکنند یا کشورهای اسلامی پراز
    بیسواد کم سواد است؟ رهبران کشورهای اسلامی سرمایه های ملی را خرج خودخواهی های
    خود میکنند یا شهوت رانی کیف عیش و نوش و سوار شدن بر ماشین های ساخته شده از تلا.
    و مردم هم از کمبود سواد و داشتن خرد کافی در رنج و عدابند. حتی اگر به کشورهای
    مثلا پیشرفته بروند باز سرمایه های ملی کشورهایشان آنان را حمایت نمی کند بلکه
    دربست این سرمایه در اختیار قلدران و غارتگران ملی  محلی و بین المللی هست که با هم دست به یکی
    کرده و مردم را غارت میکنند. یا اسلام گفته که اگر علم در کشور چین هم تعلیم داده
    میشود بایست مسلمانان به آنجا بروند. آیا رهبران کشورهای اسلامی از دانشجویان
    حمایت مادی و معنوی میکنند؟ یا اینکه سرمایه های ملی را تاراج مینمایند و آیا
    بایست این مشگل را بحساب اسلام نوشت یا مردم دزد و غارتگری که از حربه دین اسلام
    سو استفاده میکنند.

     

    ماهم که همه مثل قهرمانان دون
    کیشوتی مشغول جدال با آسیاب هستیم. در صورتیکه مشگل در جایی دیگر است. ریشه فساد
    بایست از بین برود.  بی تفاوتی ظلم  حرص آز 
    دزدی رشوت خواری  بیسوادی  جهل 
    تعصبهای کور نداشتن حداقل زندگی 
    غارت های میلیارد دلاری از سرمایه ها مردم وملتهای ما. این است که تقسیم
    مردم به تازی  پارسی و غیره شاید درست
    نباشد زیرا در همه ملتهای بد خوب ها هستند و این است که بایست تقسیم بندی به این ترتیب
    باشد  دزدان  دغلان غارتگران  و سایرین 
    که متاسفانه سایرین برضد هم گروه بندی تقسیم بندی شده و فعلا بجان هم
    افتاده اند تا دزدان و دغلان و غارتگران بی مشگل مشغول غارتگریهای خویش
    باشند. 

     

    برای روشن شدن موضوع چند مثال
    میزنم.  کامیونی به ماشین پیکار سواری خورد
    و آنرا له لورده کرد. شوفر کامیون پایین آمد من اورا گرفتم زیرا میخواست فرار کند
    و از دادن خسارت شانه خالی نماید.  صاحب پیکان
    پیدایش شد ولی در عقب ایستاده و به کمک من نیامد گویی من بایست از مال او دفاع کنم
    و او ساکت در گوشه ایستاده باقی بماند. بعد از زد خورد مفصلی که حتی راننده کامیون
    برای من چاقو هم کشید مردم جلو آمده و بیمه نامه وی را گرفتند. و در ضمن مردم
    میگفتند که راننده پیکان چه مرد آقایی بود حتی جلو هم نیآمد؟ شب هنگام راننده
    کامیون همراه با صاحب پیکان به درب خانه من آمدند که آیا من میتوانم پولی به صاحب
    پیکان بدهم؟ آیا ملتی که این چنین بقولی زرنگ است و میخواهد حتی خسارت را هم از
    کسی بگیرد که هیچ ربطی به موضوع نداشته و خواسته است که تنها کمک کند میتواند به استقلال
    برسد؟ عملا به من و امثال من میگویند که اگر بی تفاوت بودی ویک بمن چه میگفتی دیگر
    اینهمه درسر نداشتی.

     

    مثال دو در داستان جلال خواهر جلال
    میخواست که درس بخواند و جلال تا آنجا که میتوانست به او کمک و همراهی کرد.  آخر سر فروغ خواهر جلال دوقورت نیمش هم باقی
    بود. جلال که در همه زندگی اش خواهر را کمک کرده بود حالا که نمی توانست کمک کند
    مورد بی مهری خواهر قرار گرفت. وی میگفت که اگر به آمریک برای تحصیل نیآمده بود
    درتهران شوهر بهتری میکرد و همه تقصیر جلال است که اوراکمک کرد که درس بدبختی
    بخواند و یک عمر خود را از زندگی برای خاطر تحصیل عقب انداخت.  اگر جلال به خواهر کمک نمیکرد  میگفت که آری برادر من مرا زود شوهر داد که از
    دست من راحت شود و من از همان جوانی بجای تحصیل به شستن کهنه گویی پرداختم. درست نظیر
    همین حرف را من از خواهر دیگر شنیدم که میگفت پس از مرگ پدر مرا زود شوهر دادند که
    از دستم خلاص شوند. نتیجه اگر جلال بی تفاوت بود و به خواهر کمک نمیکرد باحتمال
    دوستی لااقل ظاهری آنان باقی می ماند.

     

    ناصر که به عنوان بهایی اخراج
    شده  بود ولی عملا چون پدرش مسلمانی دو
    آتشه بود از بهاییت اطلاعاتی وسیع نداشت. او به دوستان مسلمان خود اعتماد کرد آنان
    سراورا کلاه گذاشتند  به پسرخاله بهایی خود
    متوچر و عفریته همسرش که با او خیلی مهربان بودند و مثلا غمخوارش شده بودند اعتماد
    کرد . آنان هم کلاهی بزرگتر سرش گذاشتند و بعد هم مثل خواهر جلال اورا لجن
    مال  کردند. نتیجه سه  بی تفاوت بودن ناصر و یا اعتماد نکردنش به
    متوچر اورا از غارت اموالش نجات میداد. خوب در حالیکه بهاییان در ایران اینطور
    مورد ظلم و جور آزار و اذیت هستند وبازهم اینگونه ظالمانه خیانت میکنند از این
    چنین ملتی چه میشود انتظار داشت؟

     

    من به دوستم بنام مرتضی موسوی
    خواهر آبادی اعتماد کردم درحالیکه مثل دانه های ذرت بالا پایین میپرید و گریه زاری
    میکرد که احتیاج به پولی دارد که بتواند ساختمان بهجت آبادش را تعمیر و کرایه رهن
    بدهد و بیست روزه پول میخواهد که آنجا را مرتب کند. وی غارت اموال مرا بمدت هفت
    سال طولانی کرد و پس از هزارها تهمت که بمن زد و ناراحتی های بسیاری برای من ایجاد
    کرد مثلا دادگستری شق قمر کرده به پس دادن اصل پول من رای داد و با آن تورم بی
    سابقه مسلم است که او برنده بود و با خرج کردن مقداری از پول خودم برعلیه من
    توانست موضوع را هفت سال طولانی کند. خوب اگر من به اشگها و ناله های موسوی بی
    اعتنا بودم مسلم است که علاوه بر داشتن دوستی مثل او که میگفت حاضر است بمیرد و
    مرا در ناراحتی نبیند اینهمه ضرر مادی و معنوی هم نمیکردم. آیا با این چنین ملتی
    که به وی کمک میکنی نیش میزنند میشود به استقلال رسید؟

     

    من اول فکر میکردم که موسوی خوار
    آبادی یکی است و دیگران بهتر است بعد دیدیم که دیگران هم دست کمی ازوی ندارند اگر
    همان آب را ببینند شناگران ماهری هستند.

     

    خیانت در امانت  خیانت در دوستی و اعتماد  و سو استفاده کردن از هم کاری بسیار زشت است.
    مثلا دوستانی دیده ام که بسیار ظاهرا صمیمی بودند ولی بموقع برای خاطر صنار سی
    شاهی طرف را لو داده اند که مثلا مادر وی بهایی است و او بهاییان را دوست دارد.
    کسانی هستند که حتی یکبار در ایران به عنوان بهایی اخراج و آزار دیدند ویکبار هم
    در آمریک بهاییانی که میخواستند ازآنان سو استفاده کنند این بار به عنوان مسلمان
    مورد بی مهری واقع شده اند. خوب آیا این مشگل دینی است که مرتب به ترک تعصبات و
    دوستی باهم و دوستی با تمامی اهل عالم سفارش کرده است.

     

    پس مشگل از خودماست که دیکتاتور
    هستیم منتهی دستمان به دم گاوی بند نیست اگر دستمان به دم گاوی بند شد و دیکتاتور
    نشدیم  آنوقت درست است؟ تواضع زه گردن
    فرازان  نیکوست   گدا گر تواضع کند خوی اوست.

    دیده زعیب دیگران کن فراز   چهره خود بین در او عیب ساز.  همه ملتهای ما چه تازی و چه پارسی   چه تورانی و چه ایرانی   چه پشتون و چه کرد و…. همه ما زیر مهمیر ظلم
    هستیم و غارتگران از همین اختلاف های ما سو استفاده کرده مارا بجان هم انداخته و خودشان
    خوشه چینان هستند.  بیایید ماهم با هم متحد
    شویم و دست همدیگر را گرفته به جنگ با هیولای ظلم   بی سوادی 
    طمع   حرص  تعصب 
    بی خردی  و خود بزرگ بینی
    برویم  که ریشه تمامی مصیبت ها
    آنجاست. 

     

    اینهمه جنگ جدل  حاصل کوته نظری است     چون دورون پاک کنی حرم دیر یکی کعبه بت خانه
    یکی است. 

     

    ای بی خبران کجایید کجایید محبوب
    در اینجاست بیایید بیایید؟  محبوب تو
    همسایه خانه بخانه  تو در بیابان خرابه ها
    حیران چرایی.   ای اهل عالم سراپرده یگانگی
    در عالم برپا شده است  بچشم بیگانگی بهم
    ننگرید     که همه باریک دارید وبرگهای یک
    شاخسار و گلبرگهای یک گلبن.  چه پارسی   په تازی  
    چه ترک  چه بخارایی   و چه تاجیک وچه کردستانی و…  چه اسماعیلی چه شیعه دوازده امامی   چه بابی 
    چه بهایی چه مسلمان چه چه مسیحی و….مشگل ما آن یک درصدیهایی هستند که بیش
    از چهل درصد ثروت عالم را قبضه کرده و با استخدام خود ما برعلیه خود ما مارا
    دانسته یا ندانسته به جنگ باهم تشویق میکنند. 
    نه بی دنیان میتوانند ثابت کنند که خدایی نیست و نه بادینان توانانی ثابت
    کردن حضرت احدیت را دارند  پس بیایید با
    اتحاد تمامی مشگل ها را حل کنیم وبجای نفرت عشق و بجای بی دانشی و تعصب  دانش و علم و بجای کینه دوستی و… را بکار
    ببریم. خواهید دید که همه مشگلها حل خواهد شد. عدالت برقرار و انسانها  آدمهایی واقعی خواهند گشت.  امیر