سوگواری برای حُسین؛ سَمبل سُقوط فَرهنگی ایرانیان است! ۲۴

– یاری خواستن از مردگان:

یکی از جدی ترین مسائل خرافاتی موجود در جامعه، اعتقاد شدید مردم به حضور و نظارت مُردگان در زندگانی های شان و همچنین درخواست و انتظار کمک، دستگیری و راهگشایی از سوی کسانی است که صد ها سال از مرگ شان می گذرد و حتی استخوان های شان نیز پودر و نابود شده اند!

پیشتر در طی مقاله ای توضیح دادیم که رابطه قبر و قبرستان با ایرانیان، چون رابطه ماهی با آب است و همانگونه که ماهی بدون آب خفه شده و می میرد، ایرانی خرافاتی و فرهنگ باخته و بی خرد نیز، اگر سالی چندین بار قبر گدای سامرا و یا حسن و حسین و علی را نبیند، نابود گشته و پایه های زندمانی خفت بارش ویران می گردد.

به راستی کدام عقل سالمی از کسانی که صد ها سال پیش مُرده اند انتظار کمک و راهگشایی در زندگی را دارد؟ آیا به جز انسان های تنبل، بی استعداد، نا امید، خرافاتی و بی سواد، افراد دیگری برای حل شدن مشکلات زندگی شان مجلس روضه خوانی راه انداخته و از حسن و حسین و فاطمه ای که قرن هاست مُرده اند، درخواست کمک می کنند؟

چون عقل در بدن نباشد، جان در عذاب است!

چون عقل در بدن نباشد، جان در عذاب است!

انسان تا زنده است و نفس می کشد باید تلاش کرده و بر پای خود ایستاده و در چهارچوب زندگی های زمینی و کردارهای انسان فانی و با قطع کردن دست ما بعد الطبیعه از زندگانی اش، سعی کند تا بر مشکلات و سختی های زندگی اش فائق آمده و راهی برای یافتن آسایش، آرامش و رفاه و امنیت در زندگی بیابد.

– توسل به اموات نشانه نادانی یک ملت است:

توسل به اموات و باور داشتن به حضور مُردگان و قدرت های غیر طبیعی و خارق العاده ایشان برای رها نمودن مردمان از چنگال فقر، بدبختی و درماندگی، حکایت از نهایت بیچارگی، بینوایی، کم فهمی و کم سوادی یک جامعه نا امید و بی آینده دارد. به راستی یک فردی که قرن ها پیش کشته شده، چگونه می تواند مشکلات افراد زنده را صد ها سال پس از مرگش، حل کند؟

البته از جامعه ای که زندگانش مُردگانی متحرکند و کمترین حرکت و خیزشی برای پیشرفت از آنان سر نمی زند و در لا به لای برگه های تاریخ گیر کرده و همواره در حال پَسرفت و عقب گردند، بیش از این نیز انتظار نمی رود. هر مملکتی که اداره اش به دست یک مُشت آخوند بی سواد و فرومایه و خرافات گستر افتاده باشد، به سرای مُردگان تبدیل خواهد شد.

روضه خوان های حاکم بر ایران زمین، با گسترش خرافات و خوراندن دروغ و مهملات دینی به مردمان و شستشوی مغزی کودکان، نوجوانان و جوانان؛ ملت را از زندگی های زمینی و انسانی روی گردان کرده و تمام حواس شان را متوجه ما بعد الطبیعه و دنیای پس از مرگ می کنند و مردم را به سکوت، صبر، قناعت و پیروی از ولایت فقیه، برای صاحب کاخ و حوری و شراب شدن در بهشت الله، فرا می خوانند.

مردم خردباخته نیز به دلیل نداشتن کمترین امیدی به آینده، دست از تلاش و کوشش برای تغییر وضعیت موجود برداشته و خودشان را تسلیم سرنوشت و تقدیری که آخوند برای شان ترسیم نموده، کرده اند و کمترین اقدامی برای رهایی از این شرایط اسفبار و رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی، ازشان سر نمی زند.

آیا اگر این جوانان سر سوزنی با واقعیات درباره حسین، قاتل ایرانیان، آشنایی داشتند، باز هم بر سر و سینه خود می کوفتند؟

آیا اگر این جوانان سر سوزنی با واقعیات درباره حسین، قاتل ایرانیان، آشنایی داشتند، باز هم بر سر و سینه خود می کوفتند؟

می توان گفت ملت ایران که اسیر جادوی آخوند و خرافات مذهبی گشته و در عالم هپروت به سر می برند و به جای دست گذاشتن بر زانوان شان و قد علم کردن، دست بر ضریح و بارگاه امامزاده کشیده و از مُردگان طلب کمک می نمایند، خود مُردگانی متحرک و بی آینده اند و زندگی در چنان جامعه ای، با خوابیدن در یک قبر هیچ تفاونی ندارد.

تا زمانی که ایرانیان نه به خود و توانایی ها و استعداد های شان، بلکه به قدرت استخوان های پوسیده اموات چند صد ساله باور دارند و از مُردگان تازی، انتظار راهگشایی داشته و پیش از انجام هر کاری، سر کتاب باز کرده و ساعت دیده و فال می گیرند، ایران همچون امروز، بسان قبرستانی بزرگ و بی انتها باقی خواهد ماند.

– حسین ابن علی، قاتل ایرانیان بود:

ملتی که فرهنگ و تاریخ خود را از یاد ببرد و از قاتلان و دزدان سرزمینش، قهرمان و اسطوره بسازد و در سال روز کشته شدن یکی از کسانی که دستش تا به زیر گردن، به خون اجدادشان آلوده است، بر سر و صورت بزند و گل بر سر خود بمالد و عزاداری کند، به راستی که شایسته ی حکومت دیکتاتوری و خونخواری صد ها بار بد تر از رژیم کنونی است.

بارها گفته ایم، باز هم اعلام می کنیم تا زمانی که ایرانی، هویت از دست رفته اش را پس نگیرد و به اصل خویش باز نگردد، آخوند بر ما سوار خواهد بود؛ چرا که حربه و روش آخوند استفاده از خرافات و تقدسات دروغین اسلام است و چه کسی می تواند در مهمل بافی به جنگ آخوند برود؟ آن ها سالیان درازی درس فقه می خوانند تا تقدس زایی کنند. آن ها پول می گیرند تا مزخرف ببافند و وظیفه ی ملی ما روشنگری و بر ملا کردن دروغ های این جماعت مفت خور و تن پرور است.

هر ساله به مدّت ده روز بیشتر ایرانیان، برای کسی که سرزمین مادری  اشان را غارت کرده و گردن پدرانشان را زده و نوامیس شان را به زور شمشیر با خود برده و به کنیزی و روسپیگری وادار نموده است، عزاداری می کنند و سینه و زنجیر و قمه می زنند که فرمانده ی لشگر خونخوار اسلام که بسیاری از مردمان بی گناه ایرانی را از دم تیغ گذرانده است، در آن روزها توسط فامیل خود، یزید، بر سر تصاحب قدرت، به قتل رسیده است.

– رابطه فامیلی یزید و حسین ابن علی:

یَزیدِ فَرزندِ مُعاویه و از طایفه “بنی اُمَیه” بود؛ پدر بزرگش ابوسُفیان و جَدِ پدری اَش “عبدالمطلب” نام داشتتند. از طَرفی حُسین فَرزندِ علی (امام اول شیعیان) و از طایفه “بَنی هاشم” بود و پدربزرگانش محمد (پیامبر اسلام) و ابوطالب و همچنین جَدِ پدری اَش “عبدالمطلب” نام داشتند.

از رابطه بالا می توان نتیجه گرفت که حُسین و یَزید پسرِ پسر عَمویِ هَم بودند، علی و معاویه پسر عَمو بودند، معاویه و محمد نیز پسر عَمو بودند، ابوسفیان و ابوطالب بَرادر بودند و ابوسفیان عَمویِ علی و محمد بوده است. این تاریخچه خانوادگی به روشنی نشان می دَهد که جنگِ میانِ بنی هاشم و بنی امیه، از ابتدا بَر سرِ قدرت بوده است و هیچ سُخنی از حسِ آزادی خواهی طَرفین وجود نداشته است.

– شرایطِ صُلحِ امام حَسن با معاویه و سَهم حسین از این قَرارداد:

– آنچه در بیت المالِ کوفه هَست به امام حَسن تعلق گیرد و همچنین خَراجِ شهر دارابگرد (از شهرهای ایران) متعلق به امام حسن شود. (تاریخ طبری ، جلد ۷ ، صفخه ۲۷۱۵)

– هر سال مبلغ دو میلیون درهم نیز به امام حسین پرداخت شود. (اخبارالطوال ، صفحه ۲۴۱)

– مقرری امام حسن و امام حسین در زمان عُمر سالیانه ۵ هزار درهم بود که در زمان خلافتِ مُعاویه به سالی یک میلیون درهم (معادل ۴ هزار کیلو نقره) رسید. (تاریخ تمدن اسلام ، جلد ۴ ، صفحه ۸۸)

– رابطه امامان حَسن و حُسین با مُعاویه پَس از صُلح:

– دَر سَفر هایِ مُعاویه به مکه و مدینه امام حسن و امام حسین از نُخستین کسانی بودند که به پیشوازِ مُعاویه می شتافتند و معاویه را در آغوش می گرفتند. (اخبار الطوال،صفحه ۲۴۳) (روضه الصفا ، جلد ۳ ، صفحه ۸۰ . ۸۳ )

– رابطه امام حُسین با معاویه به شکلی بود که در سالِ ۴۹ هجرت به فَرمانِ مُعاویه دَر جَنگِ قسطنطنیه شرکت کرد. (زندگانی امام حُسین، صفحه ۱۲۲)

– امام حُسین در نامه ای که به معاویه نوشت تأکید کَرد که مَن خواهان مقابله و جنگ با تو نیستم و یه یارانش فَرمود: “تا زَمانی که مُعاویه زنده است، باید خانه نشینی را پیشه خود سازید. (اخبار الطوال، صفخه ۲۴۴) (روضه الصفا، جلد ۳ ، صفحه ۱۵)

تنها یک فرهنگ عقب مانده، متوحش و خرافاتی می تواند برای یک کسی که ۱۴۰۰ سال پیش به هلاکت رسیده، اینچنین خودآزاری کند!

تنها یک فرهنگ عقب مانده، متوحش و خرافاتی می تواند برای یک کسی که ۱۴۰۰ سال پیش به هلاکت رسیده، اینچنین خودآزاری کند!

– قُدرت طلبی خاندانِ بَنی هاشم:

پَس از اینکه عَلی ابن ابوطالب، به دَلیل عَدمِ داشتنِ لیاقت، کفایت و شایستگی کافی کنار گذاشته شد و مُعاویه رویِ کار آمد و حکومت دودمان بنی امیه پایه ریزی شُد، همواره چَشم بَنی هاشم به دُنبالِ باز پَس گیری قُدرت و نابود کردن حکومت بنی امیه بود.

اما حَسنِ اِبن عَلی مزه پول باد آورده و ثروت زیاد را به رویِ تَخت نشستن و حُکم راندن ترجیح می داد و بنابراین با دریافت رشوه های کلان و حقوق های ماهیانه از بیت المال و از دَستِ معاویه، دَهانش را بَست و مشغول عیش و نوش و زندگانی اش شد؛ البته حسین ابن علی نیز به هنگامِ خلافیت معاویه، سربازِ مطیعِ خلیفه و جیره خوار حکومت بنی امیه بود.

از آنچه گفته شَد نتیجه میگیریم که تنها جنگ و دعوای میان بَنی هاشم و بنی امیه، جنگ بَر سر قدرت بوده و این لذت به قدرت رسیدن و حکمرانی کردن بود که حُسین را روانه کربلا ساخت و تمامی روایات و قصه های مربوط به آزادی خواهی حُسین، خیالی، دروغین و زاییده پندارهای پوسیده روحانیون شیعه است.

– سقوط فرهنگی ایرانیان:

به راستی ما چه ملّت فرهنگ باخته و جهل زده ای هستیم؟! در کجای دنیا کسی برای قاتلین اجداد و ویران کنندگان سرزمینش عزاداری می کند که ما همچین عمل بیهوده و شرم آوری را انجام می دهیم؟ آیا مردمان هند، روز درگذشت نادر شاه افشار را روز عزای ملّی اعلام می کنند که ما روز کشته شدن حسین ابن علی را روز گریه و زاری و ماتم کرده ایم؟ آیا یهودیان جهان روز خودکشی هیتلر را به سوگواری می نشینند که ما باید برای حسین، یا علی عزاداری کنیم؟!

حُسین برای رسیدن به قُدرت حاضر شُد تا تمامی عزیزانش را به کامِ مرگ کشانده و یکایک شان را از دَمِ تیغ بگذراند؛ حُسین به خاطر خود و تکیه زدن بر تختِ خلافت، زمینه کُشتار خود و یارانش را فَراهم آورد و به گورستان تاریخ پیوست؛ حال چه چیز و کدام نقطه از حرکت حسین انقلابی و برای رسیدن به آزادی بوده که امروزه به سرورِ آزادی خواهانِ جهان، می خوانندَش؟

حُسین با اینکه سپاهیانِ بیشمارِ یزید را دید و می دانست که کمترین شانسی در برابر آنان ندارد و تمامی یاران و اعضایِ خانواده اش هلاک خواهند شد، باز هم به یاغی گری پایان نداد و با یک دندگی و دیوانگی مَحض، بَر علیه سپاهِ یزید، شمشیر از نیام کشیده و به مبارزه پَرداخت! آیا حسین پدَر، همسَر، برادَر، عمو، دوست و یا پیشوایِ نمونه ای بوده است؟

کدام پیشوایِ با شعور و با منطق و دارای قدرتِ تفکر بدور از تعصب حاضر است تمامی پیروانش را به خاطر به قدرت رسیدنِ شخصِ خود، روانه گورستان کُند؟ آیا حسین از نظر عقلی سالم بود؟ بدون شک خیر! یک انسانِ عاقل که از سلامتِ فکری برخوردار است، هرگز با هفتاد نَفر به جنگِ هزاران نَفر نمی رود!

حسین در یک کلام، دیوانه ای بود که عشقِ رسیدن به قُدرت، چشمانش را کور و خردش را از وی گرفته بود! حسین سَببِ به خاک و خون کشیده شدن یاران و خانواده اش گشت تا بلکه بتواند به قُدرت رسیده و خلافت را به دستِ خاندانِ بنی هاشم باز گردانَد!

حُسین ابن علی به اندازه فَهمِ یک گاو از دانشِ فیزیک کوانتوم، با آزادگی و آزادی خواهی بیگانه است؛ حسین نه سرور آزادگان جهان است و نه حتی شخصیتی لایق احترام! او آدمکی است اسیرِ عشقِ به قُدرت رسیدن که در این راه تمامی یاران و اعضای خانواده اش را قُربانی نمود.

بیایید این حقیقت تاریخی را به کودکان مان آموزش دهیم و این بُتی که از حُسین ساخته شده است را به عمیق ترین شکل ممکن شکانده و ویران سازیم! باشد که روزی تمامی ایرانیان به ماهیت راستین حُسین پِی بُرده و به این سوگواری های هر ساله شَرم آور، پایان دهند.

این زامبی های شیعه و نوکران امام حسین چه از جان ما می خواهند؟ آیا نوک سوزنی شعور و دانش نزد این جماعت پیدا می شود؟

این زامبی های شیعه و نوکران امام حسین چه از جان ما می خواهند؟ آیا سر سوزنی شعور و دانش نزد این جماعت پیدا می شود؟

– جنایات حسین در حق ایرانیان:

حال توجه شما خوانندگان گرامی را، به یک رخداد تاریخی و جنایت فراموش نشدنی علیه ایرانیان، که متاسفانه نام اسطوره ی شیعیان ایران در میانشان می درخشد، جلب می کنم. در تاریخ طبری، جنایتی که علیه مردم گرگان صورت گرفته است، بدین صورت به نگارش در آمده است:

سعید ابن عاص لشگری راهی گرگان نمود. مردم آنجا از راه صلح آمدند، سپس صد هزار درهم خراج و گاه دویست هزار درهم خراج به اعراب میدادند. لیکن قرارداد از طرف ایرانیان برهم خورد و آنان از دادن خراج به مدینه سرباز زدند و از اسلام گریزان شدند. یکی از شهرهای کرانه جنوب شرقی دریای خزر شهر “تمیشه” بود که به سختی با سپاه اسلام نبرد کرد.

“سعید ابن عاص” شهر را محاصره کرد و آنگاه که آذوقه شهر به اتمام رسید مردم از گرسنگی زنهار ( امان ) خواستند، به آن شرط که سپاه “سعید ابن عاص” مردمان شهر را نکشد، لیکن بعد از عقد قرار داد سعید تمام مردمان شهر را به جز یک نفر را در دره ای گرد آورد و تمام افراد شهر را از لب تیغ گذراند.

در این کشتار عبدالله پسر عمر – عبدالله پسر عباس – عبدالله پسر زیبر – حسن ابن علی ( امام حسن ) – حسین ابن علی ( امام حسین ) در راس لشگر اسلام قرار داشتند. (تاریخ طبری جلد پنجم صفحه ی ۲۱۱۶).

تا کنون هیچ منبع و ماخذ و سند معتبری از طرف دوستان مسلمان و شیعه دال بر رد این جنایت و حضور نداشتن حسین ابن علی و حسن ابن علی در آن کشتار، ارائه نشده است ولی تحلیل های بسیاری از سر تعصب و برای ماله کشی بر این جنایت تاریخی نوشته شده که حتّی ارزش تامّل کردن نیز ندارند.

نگارنده، برای دوستانی که ادّعا دارند طبری با خاندان علی مشکل شخصی داشته است و سعی کرده که چهره ی آنان را به دروغ مخدوش کند، چند منبع دیگر که صحت و درستی این اتفاق ناگوار را تایید می کنند را نیز، در پایین یادآور می شود.

” فتوح البلدان نوشته احمد ابن یحیی بلاذری صفحه ۳۰۳:

عثمان در سال ۲۹ هجری سعید بن عاص را والی کوفه کرد و عبدالله بن عامر کریز را والی بصره. مرزبان طوس به این دو نفر نوشت و آنها را به خراسان دعوت کرد که هر کدام فاتح شدند مالک آنجا شناخته شوند. هر دو نفر حرکت کردند. عبدالله از او پیشی گرفت و سعید بسوی طبرستان رفت که آنجا را فتح کند و در سپاه او حسن و حسین، هر دو بودند.”

فتوح البلدان نوشته ابن فقیه، صفحه ۱۵۲: مردم گیلان و طبرستان و دیلمستان سال ها در برابر هجوم سپاهیان اسلام پایداری و مقاومت کردند و در حقیقت٬ اعراب مسلمان هیچگاه نتوانستند گیلان و طبرستان و دیلمستان را تصرف نمایند. در زمان عثمان اعراب برای فتح طبرستان تلاش بسیار کردند و سعید بن عاص بدستور عثمان بسوی تبرستان روانه شد. در این یورش، امام حسن و امام حسین ( فرزندان حضرت علی) نیز با سعید بن عاص همراه بودند.”

حتمن آن داستان کذایی را که سر امام حسین تا چند روز پس از بریده شدن قرآن می خوانده است را شنیده اید! این هم هدیه ما به شیعیان جهان: نمایی از اسکلت سر ارباب حسین که تا چندین ماه پس از بریده شدن بوی قرمه سبزی می داده است!

حتمن آن داستان کذایی را که سر امام حسین تا چند روز پس از بریده شدن قرآن می خوانده است را شنیده اید! این هم هدیه ما به شیعیان جهان: نمایی از اسکلت سر ارباب حسین که تا چندین ماه پس از بریده شدن بوی قرمه سبزی می داده است!

زین العابدین رهنما در کتاب زندگانی امام حسین جلد دوم – فصل سوم آورده است:

در سال سی ام هجری یعنی هفت سال پس از خلافتش (عثمان) آن فرمانده ماجراجوی عرب (سعید بن عاص) را با نیروی تازه نفس از کوفه بسوی طبرستان فرستاد. دو فرزند علی، امام حسن و امام حسین هم به سمت مجاهدان اسلامی که این جهاد برای خاندان مسلمان وظیفه و شعاری به شمار میامد زیر دست این فرمانده اموی حرکت کردند.

این نیروی تازه نفس بحدود طبرستان رسید و نخستین دژ مستحکم و قلعه ناگشودنی آن برخورد کرد و سعید بن عاص دانست که تصرف این دژ ناممکن است. سعید هیأتی را به قلعه فرستاد و تقاضای صلح و تادیه جزیه نمود. پس از گفتگوی بسیار اسپهبد قلعه برای جلوگیری از خونریزی پیشنهاد صلح او را پذیرفت بشرط اینکه نیروی تازیان به مردم قلعه و دفاع کنندگان این دژ آسیبی نرسانند. این شرط پذیرفته شد و اسپهبد نامبرده دستور گشودن دروازه های کوه پیکر قلعه را داد.

هنگام باز شدن دروازه بزرگ قلعه که چندین گز طول و عرضش بود و با کبکبه و وقاری آهسته آهسته روی پایه های قطور آهنی میچرخید و باز میشد عربها به تماشای آن ایستاده و حیرت زده بودند. سعید بن عاص فرمانده عرب با تمام نیروی خود درون قلعه آمد و مطابق نقشه ای که قبلا طرح ریزی کرده بودند دستور داد بی درنگ نقاط بلند و سخت  قلعه را اشغال کنند و نیروی ایران را  خلع سلاح نمایند. فردای آن روز یکایک مدافعان قلعه را گرفت٬ بعضی را در زنجیر نگاه داشت و بیشتر آنها را کشت،کشتاری بیرحمانه در قلعه انجام داد.

– سخن پایانی:

دوستان این ها حقایقی تلخ و غیر قابل انکار است، حال به وجدان خود رجوع کنید و بیاندیشید که چگونه شما به ستایش چنین جنایتکاری که آنچنان وحشیانه مردمان گرگان و شمال ایران را، به خاک و خون کشیده است، می پردازید؟ پس چه بلایی بر سر حس میهن پرستی و عرق ملی تان آمده است؟

بی تردید عنوان این مقاله خونِ بسیاری از شیعیانِ خردباخته مرتضی علی را به جوش آورده و ایشان را به قَدری پریشان ساخته که یا شخصَن خواهان کُشتنِ نگارنده اند و یا آرزوی به هلاکت رسیدنش را کرده و از صمیم قلب خواستارِ هر چه زودتر “از صحنه روزگار مَحو شدن” نویسنده این نگاشته، به دست الله مدینه و پیروانش می باشند.

امام نقی (ارواحنا فداه) فرمودند که اگر در ماه محرم پیتزا نذری بدهید، جدشان امام حسین، شفاعت تان را خواهند کرد! پس بجنبید تا از قافله عقب نمانید!

امام نقی (ارواحنا فداه) فرمودند که اگر در ماه محرم پیتزا نذری بدهید، جدشان امام حسین، شفاعت تان را خواهند کرد! پس بجنبید تا از قافله عقب نمانید!

نگارنده با آگاهی کامل از پیامدِ نگاشتن چنین مقاله تابو شِکن و خُرافات ستیزی که بدونِ شَک به قیمتِ جانَش تمام خواهد شد، این نگاشته مُستَنَد و تحقیقی را به عِشقِ کودکان ایران زمین و نسل های آینده آن مرز و بوم نوشته و آن را پیشکش به پیشگاهِ ملتِ شریف و آزادی خواه ایران می کُند تا به قول زنده یاد کَسروی: “بخوانند و داوَری کنند…”

اُمید است که اینگونه مقالات روشنگرانه که در راستایِ خردگرایی و خرافات ستیزی نگاشته می شوند، چراغِ راهی شَوند برای آیندگانِ آن سَرزمینِ نازنین تا روزی از راه رسَد که مامِ میهن دیگر شاهد اسیر شُدنِ فَرزندانش در دامِ دین و روحانیون نباشد.

  • Parsian

    ?

    ?

    ?

    “سوگواری برای حُسین؛ سَمبل سُقوط فَرهنگی ایرانیان است!”

    ?

    ?

    ?

    “…ایرانیان…”

    ????????????

    نیز

    “…حُسین…”

    میدانست که ایرانی نیست

    ,

    نیز

    “…حُسین…”

    میدانست که ابراهیمی است

    نیز

    “…حُسین…”

    بمانند هر دگر ابراهیمی’ای میدانست که ابراهیمی است-و جاکشتر-و پااندازتر از, پوفیوزتر-و قرمساق تر از, دلال تر-و فاحشه تر از, مکارتر-و قاتل تر از جدش حضرت ابراهیم…

    !

    !

    !

    بنی ابراهیم جاکشتر-و پااندازتر از جدش حضرت ابراهیم, بنی ابراهیم پوفیوزتر-و قرمساق تر از جدش حضرت ابراهیم, بنی ابراهیم دلال تر-و فاحشه تر از جدش حضرت ابراهیم , بنی ابراهیم مکارتر-و قاتل تر از جدش حضرت ابراهیم

    ,

    در

    ایران-اشغالی

    ????????????

    • اندیشه 2015

      اصل جریان عزاداری محرم از شیخ عباس قمی (نویسنده کتاب مفاتیح الجنان) آمد از آن پیر خرفتی که فکر می کرد با دعا و جادو جنبل می توان بیماریها را شفا داد. او بود که اعلام کرد برای عزاداری حسین و زیارت عاشورا نیاز نیست به کربلا بروید در همان محل زندگیتان در مسجد و خیابان هم می توان عراداری کرد. و آن چنین بود که امروزه این چنین شد و اصل این قضیه هم این بود که آن زمان مشاورین روانشناس استعمارگران متوجه شدند که این مراسم مزایای برای آنان و دول وقت دارد از جمله احساس خواری و غم و ماتم (می دانید که قهرمانان و پهلوانان و سرکشان در موقع عزای عزیزان سر خورده و ضعیف میشوند) تخلیه احساس مظلومیت با فریادها و زنجیرها و…، حس یکپارچگی ملی با یکرنگ شدن آنها و هماهنگی با جریان مذهبیون و مزایای بیشمار دیگر که در مردم جلو طغیانها و آشوبهای آنها را می گرفت و جریان دراز مدت استعمار از طریق دین را پایدارتر می کرد… آنچه در گذشته های دور بود یک عزاداری ساده و دور هم بودن برای حسین و یارانش بود و آنچه امروز است مراسم میلیونی و بسیار پر هزینه در خدمت سوء استفاده کنندگان.

    • خمینی

      مرگ برقاتلان مردم اسیدپاشان بی ناموش

  • داریوش

    یک نفر نیست از این احمق‌ها بپرسد مگر نمیگویید امام حسین شهید شد دیگر این حرکات برای چیست؟ این امام حسین طبق اعتقادات خودتان ۱۴۰۰ سال است که در بهشت دارد با حوریان بهشتی‌ عشق می‌کند.

  • داریوش

    این هم یکی‌ دیگر از فرق‌های ایران با کشور‌های پیشرفته. در آمریکا مثلا اشخاصی‌ بودند و هستند مثل چارلی چاپلین، باب هوپ، جانی کارسن، و جیی لنو که با حرف‌ها و حرکات خود باعث نشاط و شادی میشده اند ولی‌ در ایران جانورانی هستند به نام آخوند که با حرف‌های آن‌ها آدم “باید” گریه و زاری کند.

  • mahsa

    تا کنون اندیشیده اید که چرا امامان پدر و پسر بوده اند؟
    چون به گونه ای خواستار پادشاهی موروثی بودند.
    واین یعنی همان خودکامگی و پادشاهی.
    باور بفرمایید اگر حسینی که این همه از آن می گویند
    به قدرت دست می یافت مانند محمد و علی
    همه ی دگراندیشان و ناباوران به اسلام را سر می برید و یا به بردگی می گرفتشان
    همه ی این دستور کشتارگری ها در قرآن هست و نمی توان آن ها را انکار کرد.
    تاریخ مصرف دین دیرزمانی می شود که گذشته است و دین از چند هزار سال پیش تا
    کنون نتوانسته است هیچ دردی را دوا کند.

  • بینام

    نگارنده به عشق کودکان ایران این مقاله را ننوشته بلکه به عشق پولهای غربیها و حمایت آنها نوشته و شاید سادیسم دارد و میخواهد خودش را مطرح کند . به تو تبریک میگویم از الان مورد حمایت صد در صد آمریکا ؛ انگلیس و اسرائیلی ……………..

  • ابراهیم رعیت

    آخه سفسته بازی هم حدی داره؟ چون همه پدر و پسر بودند پس پادشاهی موروثی!
    خدا در قران میگه که خواست خدا این بوده که این خاندان پاک و مطهر باشند. معلومه که بچه یزید و … لیاقت ندارند که امام و رهبر جامعه باشند، چون امامت پست که نیست که من و شما تعیین کنیم، حتی امام علی (ع) با اصرار مردم بود که حکومت رو پذیرفت، من نمیدونم شما دنبال چی هستید، بر فرض که آخوندا حرف مفت میزنند چرا اماما رو زیر سوال میبرید؟

    • garshasp

      شما نمی توانید بگویید که مثلا چون ۹۹٪ مردم به اسلام رای داده ا ند همه باید پایبند

      دین اسلام باشند ، این جا هست که پای لیبرال دموکراسی به میان می آید.
      گیریم که خدایی هم باشد و نماینده ای هم بفرستد ، تا از سوی مردم برگزیده نشود
      هرگز شایستگی گرداندن یک ملت را نخواهد داشت و اگر هم از سوی مردم برگزیده
      شد هرگز نباید بتواند آزادی های فردی را از کسی بگیرد.
      یک نمونه ی دیگر برایتان می آورم ،اگر انسان روزی بتواند روباتی بسازد که دارای
      درک باشد حداقل در اندازه ی گونه های جانوری که پیرامون ما هستند آیا انسان

      چون خدای آن روبات است می تواند هرکاری که دلش خواست با آن روبات انجام
      دهد؟
      پاسخ نه می باشد.
      معیار درستی یک چیز نه قرآن و نه هیچ کتاب آسمانی دیگری نیست
      بلکه خرد و دانش است که باید به یاری ما بیاید.
      ما آدمیان در گذر زمان و به تجربه و خرد توانسته ایم قانون زیبای حقوق بشر
      را بنویسیم که از دید من باید یک پایه و اصل برای قانون ریشه ای هر کشوری باشد.

  • مرتضی

    شوونیزم فارس یکی از بدترین مرضهایی است که میتوان دچارش شد.توحین به مقدسات یک ملت نشان حماقت نگارنده میباشد.البته قبل از ایشان احمق های pan fars وpan iranismهای زیادی برای این ایران مورد بحث تاریخ سازی و قلم فرسایی کرده اند.کسروی مردم خودش(ملت آذربایجان )را به محمد رضا شاه فروخت تا چه رسد به اسلام.

    • garshasp

      چه کسی در این جا سخن از نژادگرایی زده است ، ما نه مسلمانیم و نه مسیحی
      و نه باورمند به هیچ دین دیگری که بگویید ایران گرا و یا زرتشت گرا هستیم.
      ما بیخدا(خداناباور) هستیم ،شما دردتان چیز دیگری است و دارید آسمان ،ریسمان
      می بافید.
      شما آیا قرآن را خوانده اید؟ کسی اگر قرآن را بخواند البته به زبانی که آن را بفهمد
      باور بفرمایید از دین رویگردان خواهد بود.
      در قرآن فرمان به سربریدن و کشتار دگراندیشان ،برده داری ،تجاوز جنسی به
      شکست خوردگان (همان کارهایی که داعش امروز دارد می کند)،و تاراجگری
      داده شده است و نمی شود آن ها را انکار کرد.
      پیامبران و کسانی که خود را نمایندگان آسمانی می دانسته اند همه شان در پی
      پاکسازی دگراندیشان و نا هم اندیشان بوده اند ولی در بیشتر موارد قدرت در
      دستشان نبوده است تا خواسته هایشان را پیاده بکنند.
      به گونه ای از مقدسات می گویید که گویا باید همه به آن گردن بنهند،ادیان به جز
      جنگ و خون ریزی و نفرت پراکنی و دسته بندی مردم چه دست آورد دیگری داشته اند؟
      مقدس یعنی هرچیزی که دارای کمی ،کاستی و ناتوانی است و برای پوشاندن این
      همه عیب واژه ی مقدس بدان افزوده شده است. تا کسی نتواند درباره ی آن شک کند
      پرسش کند و اگر این گونه شد ،شک گرایان و پرسشگران و ناباوران شکنجه و کشتار
      شوند.

    • siavash

      اینجور موقع هست که دمم خروس این پهن ترکای لباس شخصی‌ حامی‌ حکومت می‌زنه
      بیرون ،۹۹% چهار چنگولی چسبیدن به خرافات و جهالت ۱۴۰۰ساله بعد با کامت
      وقاحت و رذالت مدعی میشن که ما با جمهوری اسهالی مخالفیم و خواهان استقلال
      هستیم!
      اصلا فکر کنیم جمهوری اسهالی که همهٔ ثروت و قدرت و ابزار سرکوب رو
      در اختیار داره و به صغیر و کبیر و دوست و آشنا رحم نمیکنه و تاب تحمل
      شنیدن کوچکترین مخالفت و اعتراضی رو نداره از شما حساب میبره و بدلیل
      محبوبیت بالای شما در جامعه و پشتوانه و حمایت عظیم مردمی به شما اجازه
      فعالیت آزادانه و تاسیس ساختمان و دفتر و انتشار روزنامه رو داده! و این
      دروغ‌‌ها و لجن پراکنی‌های تهوع آور شما هیچ ربطی به پروژه کثیف وزارت
      اشغال حکومت در ایجاد تفرقه و جدایی و اختلاف افکنی بین مردم نداره و فرض
      محل شما تونستید اون گ.. رو که دوست دارید بخورید به نظرت با این افکار و
      باورهای مریض و کثیف و عقب افتاده چه غلطی میخواین بکنین که الان نمیشه
      کرد؟!اصلا قاره آمریکا مال شما با کدوم عقل شعور و دانش و علمی‌ میخواین
      سرزمین رویاها رو بسازید؟!با علم لدنی و توحیدی و جهل و حماقتی که
      گریبانتون رو گرفته؟!اون هم شما پهن ترکها که هم به ویروس اسلام دچار هستید
      هم میکرب خود چس پنداری 🙂

  • به کوری چشم دشمنانحب الحسین

    جیره خور اگه یه روز میاد تاریخ مصرفت تموم میشه اون وقت نمیدونم چکار میخوای بکنی

  • یاشار

    آیا یهودیان جهان روز خودکشی هیتلر را به سوگواری می نشینند که ما باید برای حسین، یا علی عزاداری کنیم؟!
    کلی خندیدم واسه این جملت عزیزم یهودیا باید روز خودکشی هیتلرو جشن بگیرن نه ماتم برو یه کم تاریخ بخون
    بازم میگم تاریخ بخون امام حسن و امام حسین هیچ وقت در جنگ های فتوحات اسلامی شرکت نکردن
    اگه هزار سال هم بگذره ما برای عزیزمون امام حسین عزاداری می کنیم تا کور شود هر انکه نتواند دید
    در ضمن تو قرآن خدا می گه می خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند ولی نور خدا خاموش شدنی نیست گرچه کافران را ناخوش آید

    • mahsa

      ولی اگر قدرت به دستشان می رسید سرهرکسی را که اسلام نمی آوردند را از بیخ
      می زدند.همان گونه که پدرش علی و پدربزرگش محمد آن گونه کردند.

    • nima

      اگه هزار سال هم بگذره بازم تو این جهل و خرافات می مونی

  • Me

    این اراجیف و شایعات چیه از خودتون در آوردید به شیعه نسبت میدید… لعنت به همه ی دشمنان شیعه که اینجوری کمر به نابودی شیعه بستن…

  • عادل

    همه عشقمون اینه که خدایی داریم و کنارش امام حسین و عشق بهش وجودمونو گرفته
    داشتن اینا خیلیه
    به نظر من تو بهترین شرایط زندگی باشی ولی اگر اینارو نداشته باشی به نظر من هیچی نداری
    فقط حسین
    فقط حسین

  • یاسمن جون

    ۱-در جهل و غرض ورزی نویسنده بی سواد و مزدور این متن بی پایه و اساس همین بس که سرتا سر این نوشته پر از توهین و تمسخر به یک ملت است . اگر این متن را یکبار از بالا به پایین برانداز کنید متوجه میشوید که از هرده کلمه نه تای آن فحش و ناسزاست و نویسنده از هیچ توهینی نسبت به یک ملت دریغ نکرده است . همین کافیست برای بی پایه و اساس بودن این مهملات !وگرنه کسی که حرف درستی برای گفتن دارد نیازی به این همه دادو بیداد و توهین و جوسازی ندارد!
    این مقاله آنقدر بدون پشتوانه عقلی است که حتی ارزش تا آخر خوانده شدن هم ندارد! ولی
    تا همین جایی که خواندم باید بگویم تمامی این تفاسیر و برداشتهایی که در این نوشته از دین و مذهب و زندگی بزرگانی چون سیدالشهدا (درود خدا بر ایشان باد) شده است زاییده ذهن آلوده ی اربابان شماست که برای کم رنگ کردن ارزشهای ایرانیان از هیچ کوششی فرو گذار نکرده. و انصافا که مترسگانی چون شما خوب برایشان پاسبانی می دهید!

    ۲-مسلمان واقعی هرگز دست روی دست نگذاشته که ماورالطبیعه امور زندگیش را بچرخاند. هم چنان که در اسلام بسیار بسیار بسیار به کار و تلاش سفارش شده و کار کردن و زحمت کشیدن برای داشتن زندگی بهتر هم ارزش با جهاد در راه خداست! الگوهای اسلامی ما همچون مولا علی (درود خدا بر ایشان باد) نیز گواهی براین حرف هستند.مولا علی(ع) بیشترین
    چاهها را در کوفه حفر کرده و بزرگترین نخلستانها را داشتند.مسلمان نماهایی هم که دست از کار کشیده و در مسجد خیمه می زدند و مثلا ترک دنیا کرده بودند هم به شدت مورد لعن و اعتراض ایشان قرار میگرفتند. دین وسیله ایست برای داشتن اول دنیای زیباتر و دوم آخرت بهتر ! دینی که پیش از مرگ به کار نیاید پس از آن نیز به کار نخواهد آمد!(دکتر شریعتی). دین به ما میگوید از کدام مسیر برویم که دنیا برای (همه) زیباتر باشد . چگونه از راه (درست) به رفاه ، ثروت، آرامش و لذتهای مادی و معنوی برسیم. و اشکال کار در همین (همه) است.یک عده چشم ندارند (همه) را در آسایش و رفاه ببینند! چون این همگانی شدن به قیمت خالی شدن سر کیسه هاشان تمام می شود! و طبیعتا میشوند مخالف دین و آیینی که این عدالت را میخواهد و چون اصولا این عده از قدرت (مالی،اجتماعی و…) بر خوردارند اتفاقا زورشان هم زیاد است خیلی زیاد! به خصوص کهخود فروخته و خودباخته هم کم نیست برای ابراز مخالفتشان به هر طریق ممکن! اشکال دیگر هم (درست) است. درست بودن سخت است و به مذاق خیلیها خوش نمی آید. البته مخالفان دین مشکلات بیشمار دیگری هم دارند که در این مجال نمیگنجد. کج فهمی های شما از دین نشانه کج بودن دین نیست و اگر یک عده از روی تنبلی و راحت طلبی کار نمیکنند و زندگی خود را کاملا حواله میدهند به غیب ! مشکل از جای دیگریست و اتفاقا این گونه افراد هیچ سنخیتی با اسلام و مسلمانی ندارند. در هر جامعه ای تنبل هست حتی در همان جوامعی که برایشان آب از لب و لوچه تان آویزان میشود!

    ۳-این آدمهایی که به قول شما صد ها سال پیش مرده اند انسانهایی عادی و معمولی نیستند. کمترین مرتبه ای که دارند شهادت است.”و گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته
    شده اند مردگانند! بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند”(قرآنکریم). این بزرگان در راه آزادگی و انسانیت و تعالی بشر کشته شدند. از جان خود گذشتند تا ظلم ،فساد ، دروغ و تزویر و بی عدالتی رسوا شود . تا به همه ی تاریخ ! به ما ! رسم درست زندگی کردن و آزاده بودن را بیاموزند. کشته شدند و با مرگ خود راه درست ، انتخاب درست و هدف درست را برای ما به یادگار گذاشتند . اگر سید الشهدا (ع) با ۷۲ نفر فقط ۷۲ نفر خودش را به آماج نیزه ها و شمشیرها سپرد و چنین مرگی را انتخاب کرد نه برای سودای قدرت بود! که اگر ذره ای قدرت طلب بودند!! و سودای سلطنت داشتند!!! پیش از همه جان شیرینشان را حفظ میکردند! که قدرتی که در آن صاحب قدرت سر نداشته باشد دیگر معنی ندارد!!!! و جدای از این اگر قدرت، هدف امام بزرگوارمان بود همان لحظه های ابتدای قیام ، وعده های شیرین و جذاب حاکمان باطل را میپذیرفتند و باقبول بیعت و بدون اینکه جان شیرینشان را به خطر بیاندازند به مراد میرسیدند!!! ولی مراد دل امام بزرگوار کجا و توهمات خندهدار شما کجا؟؟؟!!!

    ۴- تمام انسانها با هر عقیده و آیین و مسلک و روشی گاهی خسته میشوند، کم می آورند و کنترل امور از دستشان خارج میشود. هر انسانی حتما در زندگی لحظاتی را تجربه کرده که در مهلکه گیر افتاده و توانایی بهبود اوضاع را ندارد . هر آدمی در چنین شرایطی دلش یک نیروی قوی میخواهد. چیزی که قدرتش فراتر از او باشد و دستانش را بگیرد و از مهلکه بکشدش بیرون!
    هیچ کس نیست که گاهی دلش معجزه نخواهد . در شرایط بسیار بحرانی که دیگر کاری از دست کسی ساخته نیست آدمها به صورت ناخود آگاه منتظر معجزه اند! و این نشان میدهد که توسل به چیزی فراتر از انسان زمینی ضعیف و ناتوان، یک نیاز طبیعی و در واقع یک غریزه است.
    حال هرکس با توجه به آموخته ها و تربیت و فرهنگ و عقایدش راهی را برای برآوردن این نیاز در پیش میگیرد . یکی از یک موسیقی انرژی و نیرو میگیرد، دیگری از یک سنگ که از نظر خودش مقدس است. یکی از کائنات انرژی میگیرد و به انرژی درمانی و فرا درمانی اعتقاد دارد و دیگری از یک تکه چوب یا یک درخت و یا هرچیزی که در گذشته ی نیاکانش مقدس بوده و افسانه های زیادی درباره ی مقدس و خاص بودنش شنیده!
    مسلمانان وشیعیان هم به بزرگانی توسل میکنند که پاک ترین و والاترین انسانهای همه عصرها
    هستند و برای خدا زندگی کردند و در راه خدا شهید شدند . چه چیزی آرامش بخش تر و
    انرژی بخشتر از یاری گرفتن از شهیدانی که (زنده اند) و نزد پروردگارشان روزی میخورند؟؟ شهیدانی که به منبع قدرت ، خدای بزرگ، از همه نزدیکتر و پیش او از همهعزیزترند!

    و اما درباره توسل که گویا معنی آن را نمیدانید! باید بگویم که توسل دست روی دست گذاشتن و به آسمان خیره شدن نیست. قطعا هیچ مسلمان راستین که جای خود دارد هیچ فرد عاقلی انتظار ندارد بدون تلاش و کوشش و بدون تفکر برای حل مشکلات و صرفا از غیب! اوضاعش بهتر شود و مشکلاتش حل شود ! توسل یعنی در شروع هر کار و تلاشی و برای رسیدن به هر هدف سخت و دور از دسترسی و یا برای حل مشکلات سخت و گرفتاریها از الگوهای بزرگی که مقرب درگاه حق هستند میخواهیم واسطه ما شوند و برای آرامش ، اعتماد به نفس ، برطرف شدن موانع و مشکلات سر راه و در کل موفقیت ما دعا کنند . در واقع از بزرگان و معصومان که پیش خدا عزیز اند و دعایشان سریع الاجابه است میخواهیم برای مان دعا کنند تا خدا به خاطر خوبی و وساطت ایشان به ما کمک کند و در اصل از خدا کمک میخواهیم و این کمک خواستن از منبع قدرت به خصوص به واسطه خوبان و صالحان به انسان قوت قلب ، اعتماد به نفس و آرامش میدهد و از لحاظ روحی انسان را قدرتمند میکند ولی همه میدانند که این آرامش و تقویت روحیه فقط زمانی به نتیجه میرسد که خود فرد هم از هیچ تلاشی برای رسیدن به خواسته اش فرو
    گذار نکرده باشد. همانطورکه خداوند در قرآن کریم می فرماید”و ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهیم مگر آن قومی که خود بخواهد.” از این آیه شریف چیزهای زیادی میشود فهمید اگر کمی فکر کنید!

    ۵- و اما در مورد جنگهایی که بی خردانه و به خیال خود نقطه ضعف دین مبین اسلام میدانید … این بحث بحثی طولانیست ولی در عین حال نتیجه گیری از آن با توجه به شواهد تاریخی بسیاری که وجود دارد ساده است.البته برای کسانی که خودشان را به خواب نزده اند! ظهور دین اسلام در ایران کاملا تدریجی است نه ناگهانی و در اثر یک جنگ خونین ! برای این مورد دلایل زیادی وجود دارد. هم دلایل تاریخی و هم دلایل منطقی . اولین باری که مردم ایران پیام زیبای دین اسلام را دریافت میکنند و کاملا آزادانه و از روی اختیار مجذوب تعالیم انسانی و اخلاقی این کاملترین دین می شوند مربوط میشود به ارسال نامه پیامبر اکرم (ص) به پادشاه ایران خسروپرویز (دوره ساسانیان).همین ارسال نامه به پادشاهان کشورهای همسایه برای دعوت به دین اسلام نشانه ای از روح رحمت و عطوفت اسلام است چرا که به انسانیترین شیوه ممکن پیام اسلام را منتقل میکند.
    خسروپرویز با دعوت انسانی پیامبر بسیار گستاخانه برخورد کرد و نامه ایشان را پاره
    کرد و از روی غرور و تکبر و جاه طلبی و به خاطر ترس از تزلزل پایه های حکومتش به واسطه گرایش مردم به آیینی جدید (که طبیعتا با خیلی از فرهنگهای غلط و خودخواهی ها و زیاده
    خواهی های قدرت های داخلی آن زمان ایران مخالفت میکرد) حتی حاضر به دریافت پیام پیامبر بزرگ اسلام نشد و کورکورانه این دعوت را رد کرد و از بازان بن ساسان حاکم یمن (یکی از شهرهای ایران در عهد ساسانی) خواست تا نویسنده نامه را به نزد او اعزام کند. بازان دو نفر
    ایرانی به نامهای خسرو و بابویه را به مدینه فرستاد تا پیام خسرو پرویز را به پیامبر (ص) برسانند . پیامبر هم خبر کشته شدن خسرو پرویز در آینده نزدیک را به فرستادگان می دهد . کمی بعد خسروپرویز توسط شیرویه کشته میشود و هنگامی که بازان راستی وعده پیامبر را میبیند با اختیار کامل اسلام می آورد و این اولین ارتباط رسمی ایرانیان با پیامبر اسلام بود که زمینه ساز آگاهی تدریجی مردم یمن و به تبع آن سایر شهرهای دور و نزدیک با تعالیم اسلام و هدف بزرگ اسلام می شود. البته بدون کوچکترین درگیری و اختلافی !
    از طرفی در هنگامه یبعثت پیامبر اکرم (ص) ایرانیان گرفتار رژیم فاسد و خودکامه شاهان ساسانی بودند که با استبداد و خودکامگی خود اختناق شدیدی بر ایران حاکم نموده بودند.
    آئین زرتشت که آئین رسمی ایرانیان پیش از اسلام بود هم آمیخته با خرافات و تحریف گشته و از جانب چنین رژیم منحوسی حمایت می شد. نظام نامعقولی که بر مردم حکومت می کرد مانع رشد شخصیت افراد بود تا آنکه اسلام، این آئین نجاتبخش به داد انسانهای مظلوم رسید و فطرت های تشنه را از آب گوارای چشمه ی توحید سیراب کرد. ظلم و ستم زمامداران آن چنان نارضایتی ها را تشدید نموده بود که ارتش ایران با وجود تجهیزات نظامی و بسیج ۰۰۰/۱۲۰ نیرو که به فیل های جنگی مجهز بودند، موفق نشدند در برابر سی هزار رزمنده مسلمان که حتی تجهیزات کافی هم در اختیار نداشتند مقاومت کنند و سرانجام سپاه به ظاهر قوی ایران در دو
    جنگ قادسیه (سال ۱۵ هجری) و نهاوند (سال ۲۱ هجری) شکست خورد و از آن پس اسلام در
    ایران نفوذ کرد و گسترش یافت. در روزگاری که مسلمانان با دولت ساسانی می جنگیدند،
    کشور ایران با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگی هایی که داشت، از نظر نظامی بسیار
    نیرومند بود. در آن زمان دو قدرت بزرگ بر جهان حکومت می کرد؛ ایران و روم. سایر کشورها
    یا تحت الحمایه آنها بودند یا باجگزار آنها. ایرانیان آن روز چه از نظر سرباز و اسلحه و وسایل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت، و چه از نظر آذوقه و تجهیزات و امکانات دیگر، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند. اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی آن روز در سطحی
    که ایرانیان و رومیان آشنا بودند، آشنا نبودند. به همین جهت احدی در آن زمان نمیتوانست، آن شکست عظیم ایرانیان را به دست اعراب مسلمان پیش بینی کند. در پیروزی مسلمانان، هر چند شور ایمان، اعتقاد به خداوند متعال و قیامت و صدق رسالت نبی اکرم (ص) و انگیزه رسیدن به اهداف مقدس دخیل بوده است، ولی تنها قدرت روحی و ایمان آنان کافی نبود که چنین فتوحاتی نصیب آنها شود. جمعیت آن روز ایران را در حدود ۱۴ میلیون نفر تخمین زده اند که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند، و حال آن که تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمی رسیدند چگونه حکومت ساسانی، به دست همین عده برای همیشه محو و نابود شد؟
    حقیقت این است که مهمترین عامل شکست حکومت را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آئین و رسوم اجحاف آمیز آن زمان دانست.این نارضایتی ناشی از جریانهای چند سال اخیر بعد از خسرو پرویز نبود، زیرا اگر توده های مردم نسبت به اساس یک رژیم یا آئین خوشبین باشند،در
    هنگام تهاجم دشمن مشترک با تمام قدرت به میدان خواهند آمد و تمام نارضایتی های
    جزئی و موقت را فراموش خواهند کرد. بلکه هجوم دشمن سبب اتحاد بیشتر و از بین رفتن
    اختلافات داخلی می شود. اما این به شرطی است که یک روح زنده که از مذهب یا حکومت
    آنان سر چشمه می گیرد در آن مردم، وجود داشته باشد. اجتماع آن روز ایرانیان یک
    اجتماع طبقاتی عجیب بود. حتی آتشکده های طبقات مختلف با هم فرق داشت، و طبقات بسته بود. هیچ کس حق نداشت از طبقه ای وارد طبقه دیگر بشود. یک بچه کفشدوز و یا کارگر
    نمی توانست با سواد بشود. تعلیم و تعلم در انحصار اعیان زادگان و موبد زادگان بود.
    دین زرتشت به قدری در دست موبد ها فاسد شده بود، که ملت باهوش ایران هیچ گاه نمی
    توانست از صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد، حتی بعضی از محققین گفته اند اگر
    اسلام هم در آن وقت به ایران نیامده بود، مسیحیت تدریجا ایران را مسخر می کرد. بی
    علاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیتشان سبب می شد که سربازان آنها میل و رغبتی به جنگیدن با مسلمانان نداشته باشند و حتی در بسیاری از موارد به
    آنها کمک کنند. مثلا چهار هزار سرباز دیلمی، پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود
    اسلام آورند و این عده در تسخیر«جلولا»، به سپاه اسلام کمک کردند. بنابراین از اهداف اصلی حمله ی مسلمانان به ایران و سایر نقاط جهان، ۱- برداشتن مرزهای بین اسلام و سایر نقاط دوردست بود که پس از حمله ی مسلمین این مقصود نیز حاصل شد و بسیاری از شاهان کشورهای مجاور و دور به اسلام گرویدند و برای دفاع از اسلام و ترویج آن با دیگران جنگیدند. ۲- برداشتن موانع پذیرش اسلام (حاکمان ظالم و ستمگر) بوده است، که نمی گذاشتند حقیقت اسلام در میان مردم شناخته گردد. یعنی همان کاری که پیامبر اکرم (ص) می خواستند با فرستادن نامه و پیک محقق نمایند و با عرضه اسلام به شاه ایران (خسرو پرویز) زمینه پذیرش را
    آماده نمایند ولی حاکم ظالم و خودسر که می توانست با لحظه ای درنگ و اندیشه سعادت
    خود و جامعه را بخرد با نابخردی، خود را بد عاقبت کرد و رسیدن همای سعادت را برای
    مردم ایران به تأخیر انداخت و ۳- پیشدستی در دفاع بود، چون با اوج گیری دامنه ی اسلام در تمام جزیرة العرب، قدرت های بزرگ جهانی آن روز که دو امپراطور بزرگ ایران و روم بودند، برای
    مقابله با آن تدابیری اندیشیده و خواهان نابودی اسلام در آغاز راهش بودند. لذا مسلمانان با مشورت های بزرگان اسلام، خصوصا امیرمؤمنان (علیه السلام) و با تدابیری که پیامبر اکرم (ص) قبلا دیده بود، آمادگی لازم را برای دفاع از اسلام و گسترش آن به وجود آوردند، مرزهای طبیعی و معنوی را گشودند و پیام اسلام را در تمام نقاط طنین انداز کردند. حمایت های امیرمؤمنان در این فتوحات، نقش بسیار مهمی در رونق اسلام داشت.

    بنابراین اسلام به صورت تدریجی و آرام در میان ایرانیان نفوذ کرده است. تاریخ نیز نشان می دهد که هر چه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شده، اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است. ایرانیان آئین اسلام را از جان و دل پذیرفته و با عشق زیادی به دفاع، ترویج و نشر آن پرداختند. اسلام نیز نقش اساسی و زیربنایی در رشد و توسعه فرهنگ و تمدن ایرانی ایفا نمود. این آیین و دین انتخاب آزادانه و از روی عشق و اشتیاق نیاکان ما بوده است . اجداد ما از روی غریزه حق جویی و برای رهایی از ظلم و فساد و تبعیضی که گربانگیرشان بود به اسلام ایمان آوردند و بعد از اینکه شکوه اسلام ناب محمدی را درک کردند این ایمان در روحشان حک شد و مانند خون در رگهایشان جاری و نسل به نسل به ارث رسید تا به امروز. بی شک آیینی که با زور و خون و شمشیر بر مردمانی تحمیل شود اینچنین ماندگار نمیشود و نهایتا چند سال بعد وقتی که آبها از آسیاب افتاد به راحتی فراموش میشود نه اینکه روز به روز بر شمار علاقه مندان و پیروانش افزوده شود! اسلام چیزی جدا از فرهنگ و تمدن ایران و ایرانی نیست. فرهنگ و تمدن زیبای ایرانیپس از پیوند خوردن به اسلام کاملتر، زیباتر و ماندگارتر شد. ضعفها و اشکالاتش برطرف شد و خوبیها و ارزشهایش متعالی تر ! و اساسا هم دین برای همین آمده ! برای تکامل … پس نیازی نیست شما جیره خواران غرب و له له زنان فرهنگ غربی نگران فرهنگ و تمدن ایرانی باشید ! شما به همان لیس زدن کاسه های اربابانتان مشغول باشید و به یک مشت تن و بدن برهنه دلخوش ! شمایی که نمیتوانید به انتخاب اجداد و نیاکان بزرگ روح ایرانی احترام بگذارید… و یا شاید هم این انتخاب ، آبشخورهایتان را کوچک کرده و راه گلویتان را
    بسته و دارد خفه تان میکند ! پس مطمئن باشید هرچه بیشتر دست و پا بزنید زودتر خفه
    خواهید شد.
    و اما بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) اهداف دیگری هم برای لشکرکشی مسلمانان به نقاط مختلف از جمله ایران شکل گرفت که از مهمترین آنها مشغول کردن مردم به فتوحات خارجی بود و نتیجه ی آن کاهش یافتن آشوب های داخلی، (مانند قضیه ی «رده» و مدعیان نبوت)
    و دل گرمی مردم به فتوحات و غنایم جنگی بود. گفته شده است که خلیفه ی اول برای
    انتقال دادن بحران های داخلی و اختلافاتی که بر سر خلافت و جانشینی پیامبر (ص) با
    شورش های قبیله ای شروع شده بود، به بیرون از مرزهای عربستان، و سرگرم کردن مردم
    با جنگ به منظور محکم کردن حکومت خویش اقدام به حمله کرد. در واقع خلیفه ی اول در
    این اقدام، از شیوه ی پیامبر (ص)، علیه آن حضرت سود جست، چون آن حضرت در آخرین
    روزهای عمر خود سپاه اسامه را تجهیز و عده ای را تصریحا نامزد حضور در این سپاه
    کرد، تا پس از رحلت ایشان در خلافت و جانشینی او اختلاف افکنی ننموده و بر اساس
    انتخاب واقعه ی غدیر کارها پیش رود، ولی عده ای از این دستور سرپیچی کردند که از
    جمله ی آنها خلیفه ی اول بود. خلیفه ی اول و هم فکرانش با هم دستی خلافت را ربودند
    و بر مسند قدرت نشستند و برای رهایی از بحران به وجود آمده و فرافکنی بحران های
    داخلی ، مردم را به فتوحات سرگرم کردند ، چنان که به علی (ع) پیشنهاد کردند فرماندهی فاتحان را عهده دار شود و شخصا در جنگ حضور یابد که آن حضرت نپذیرفت. در حالی اگر حرکت ترسیمی از سوی رسول خدا(ص)، پس از فوت ایشان ادامه می یافت و زمام امامت و خلافت به دست وصی ایشان امیرمؤمنان(ع) می افتاد، بی شک دعوت اسلامی پیامبر(ص) به میدان وسیع تری گسترش می یافت و همسایگان دولت اسلامی و سایر ملل خود به پذیرش این دین الهی پیشقدم می شدند و فتوحات خونین و لشکرکشی های دوران خلفا، به گونه ای دیگر رقم می خورد.

    لازمه هر فتح و پیروزی، توسعه فرهنگ اسلامی است، یعنی به موازات فتح شهرها می باید مردم آن سامان به حقایق، اصول و اهداف اسلام آشنا شوند و هسته و پوسته اسلام را بشناسند، متاسفانه در غالب لشکرکشی های صورت گرفته در عهد ابوبکر، عمر و عثمان این نکته مهم مدنظر حاکمان وقت نبود، آنان اهتمامی در ارشاد مردم، تعلیم، فرهنگ سازی و تربیت ایشان نداشتند! چه در منطقه شام و چه در ایران. آنان فقط در برابر اقبال مردم، شهادتین را بر زبان ایشان جاری می ساختند و به برخی از حرکات و شعائر آنان را تمرین می دادند بدون آن که عقیده باطلی را از ذهن ایشان بزدایند و فکر صحیحی را بر ایشان ترسیم نمایند. نتیجه این فتوحات نیز آن بود که:
    بسیاری از کشورها و مناطقی که دوره خلفا فتح می شدند، به سمت کفر و نافرمانی بر می گشتند و سپس دوباره به دست مسلمانان فتح می شدند! این امر نتیجه ی اکتفا به ظاهر اسلام بود در صورتی که پیامبر اسلام (ص) از مردم اسلام و ایمان را به طور توأم خواستار بود: و قالت الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا و لما یدخل الایمان ، عرب های بادیه نشین گفتند: ایمان آوردیم بگو: شما ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آورده ایم اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است.
    این نقیصه بزرگ، ریشه درضعف اعتقادی حاکمان وقت داشت . طبیعی است حاکم و یاران وی که اسلام در نهاد ایشان رسوخ نکرده و آنان در بسیاری از وهمیات و انحرافات گذشته خود باقی اند نمیتوانستند سکان دار هدایت مردمی باشند که در اثر این لشکر کشی ها با آئین هدایت بخشی چون اسلام مواجه می شوند.
    بدین ترتیب فتوحات خلفای سه گانه ،پیامدهای ناهنجار بسیاری را در صف پیکار جویان مسلمان بر جای گذاشت ازجمله:
    الف. پیدایش طبقه جاهل مسلک مقدس مأب که خوارج جزیی از آن ها بود.
    ب. انحطاط اخلاق امت اسلام، در پی سرازیر شدن مال و ثروت فراوان به درون سرزمین اسلامی.
    ج. کاشت بذر تنش و اختلاف در جامعه اسلامی بر اثر مستی نعمت ثروت های بی حد و حصر.
    تمام این ضربه ها را افرادکوته فکر ، منفعت طلب و خائنی چون شما در آن زمان به اسلام وارد کردند و آثار آن همچنان دل مسلمانان واقعی را به درد می آورد . همانهایی که به قول شما لیاقتشان از مولا علی (ع) بیشتر بود!…. لعنت خدا بر آنها و شما .

    اما خوشبختانه حضور برخی از چهره های نامی و پیرو امیرمؤمنان(ع) در میان مدت و دراز مدت توانست بن مایه هایی از اصول و مبانی اسلام ناب و واقعی را در برخی از مناطق فراهم آورد. از این رو حضور و تلاش شخصیت هایی چون سلمان فارسی، حذیفه بن یمان، هاشم مرقال و عمار یاسر ستودنی است.

    در مجموع، اسلام یک دینجهانی بوده و هست و نمی توانست هدایت خود را در مهد اسلام و شهر مکه و یا نهایتا جزیره العرب محصور کند، اما لشکر کشی های انجام شده در عهد خلفای نخست کاستی ها ی بسیاری را در پی داشت. آثار این ضعف هم در کشورهای فتح شده و هم در مرکز و گستره دولت اسلامی آشکار بود البته در هر یک به نوعی این کاستی ها مورد مطالعه و دقت قرار می گیرد. اما در دراز مدت، به دلیل آشنایی ملل و کشورهایی که اسلام به آنجا
    راه یافته بود با حقیقت زیبا و روح والای دین اسلام، تمدنی شکل میگیرد که آثار و ثمرات آن، قرن ها جهان را برخوردار کرده است ، تمدن اسلامی که بی شک ایران یکی از عوامل اصلی گسترش و قوت آن بوده و هست. همچنین این تمدن زیبا و اصیل هم بسیار به پیشرفت و پایندگی و اعتلای ایران عزیز کمک کرد و بستری شد برای رشد و شکوفایی بسیاری از ایرانیان با استعداد و توانا . این تمدن زیبا مفاخر بزرگی را به تاریخ ایران تقدیم کرد و افتخارات زیادی به برکت آن برای مردم ایران رقم خورد که حالا شده خار چشم شما و کورباد چشمی که نتواند عزت ایران و ایرانی را ببیند. البته در باب ایران قبل و بعد از اسلام باید مقاله ای جدا نوشت و
    بحثی مفصل دارد ولی همین قدر بدانید که پسرفت ایران بعد از اسلام! ادعای احمقانه و
    نامعتبری بیش نیست. یک تحقیق ساده به خوبی نشان می دهد که اسلام واقعی و دینداران
    مخلص بارها ایران و ایرانی را از سخت ترین منجلاب ها بیرون کشیده و همیشه نجات بخش
    بوده اند و همین، شما را اینجنین خشمگین کرده! که جز توهین و تمسخر و یک مشت اراجیف
    بی سند و مدرک یا سانسور شده و یا زاییده ذهن مشوشتان حرف دیگری برای گفتن ندارید
    و همه ی مشکلات و کاستیها را کودکانه به اسلام ربط میدهید و تمام هم و غمتان شده
    عشق مردم ایران به این دین زیبا و بزرگانش! چقدر احمقید که اینچنین وقت خود را تلف
    میکنید ! مکر و حیله ی شما پوچ تر از این حرفهاست وقتی که خدا بهترین مکر کنندگان
    است.

    و اما بحث آخر در مورد عربی بودن دین اسلام! روشنفکر نماهای دروغگویی چون شما چقدر راحت خودتان را نقض میکنید . شمایی که دم از آزادی و برابری و احترام به هم نوع و هزار واژه دهن پر کن دیگر میزنید ، چطور اینچنین نژادپرستانه اسلام را به عربی بودن متهم میکنید!؟ بر
    فرض محال که عربی هم باشد ! شما بشردوستان دلسوز و روشنفکران عزیز که نباید به
    نژاد عرب توهین کنید و خود را برتر ببینید !!!

    این ادعا هم که اسلام ، عربی است یک حیله ی ساده لوحانه است برای تحریک کردن ایرانیان و کلا غیر عربان از لحاظ حس وطن پرستی و تعصب به ملیت و ایجاد احساس حقارت در برابر پذیرش دین و آیین ملتی دیگر مثلا عرب! در حالی که اسلام، نشانه ملیت خاصی ندارد، بلکه دینی جهانی است و اصولا هر چیزی که رنگ ملیت خاصی نداشته باشد، در میان اقوام مختلف قابلیت پذیرش دارد. همانطوری که قوانین و حقایق علمی مانند جدول فیثاغورث و نسبیت انیشتین به همه جهان تعلق دارد. تعلیمات اسلامی، از طرفی معقول و خردپسند است، و از طرف دیگر فطری است و دارای یک نیروی کشش و جاذبه خاصی است، که می تواند ملل مختلف را تحت نفوذ خود قرار دهد. در خود قرآن نیز جنبه جهانی اسلام کاملا تصریح شده، چنان که می فرماید: «إن هو إلا ذکر للعالمین، این قرآن چیزی جز تذکر برای جهانیان نیست» (سوره تکویر، آیه ۲۷). همچنین مفاد آیاتی از قرآن این است که اسلام، نیازی به شما (عرب) ندارد فرضا شما اسلام را نپذیرید، اقوام دیگری در جهان هستند، که آنها از دل و جان اسلام را خواهند پذیرفت (سوره انعام، آیه ۸۹- سوره نساء، آیه ۱۳۳- سوره محمد، آیه ۳۸) مطلب دیگر این که خروج یک عقیده، یک فکر، یک دین، از مرزهای محدود و نفوذ در مرزها و مردم دور دست اختصاصی به اسلام ندارد، مثلا حضرت مسیح علیه السلام در فلسطین به دنیا آمد و اکنون در مغرب زمین، بیش از مشرق، مسیحی وجود دارد. بودا، در هند متولد شد اما میلیونها نفر در چین به آئین وی گرویدند. حتی مسلکی مثل کمونیسم در آلمان و انگلستان پیدا شد ولی در چین و شوروی رواج یافت.

    اصلا تمام این سندهای معتبر تاریخی به کنار … دین و آیینی که چندین قرن است در دلهای یک ملت که نه! خیلی از مردم دنیا نفوذ کرده و روز به روز بر پیروان و علاقه مندانش افزوده میشود نمیتواند زاییده یک جنگ خونین باشد! نمیتواند زاییده اجبار و ترس و وحشت باشد … فقط
    میتواند زاییده عشق باشد و معرفت . معرفتی که سالها پیش در جان نیاکان ما نشست و
    شد سرمایه ی خوشبختی ما.

    مردان و زنان بزرگی که هزاران سال پیش از این دنیا رفته اند ولی هنوز که هنوز است اسمشان لرزه به تن خیلیها می اندازد و راه و هدفشان آرمان انسانهای آزاده است نمیتوانند عادی باشند!
    نمیتوانند اسیر دنیا و مال و قدرت باشند که اگر چنین بود یک هفته بعد از شهادتشان نه تو بگو یکسال نه اصلا صد سال بعد! بالاخره از یادها می رفتند و هیچکس حتی اسمشان را هم به یاد نمی آورد! نه اینکه در سالروز شهادتشان این چنین شورشی در خلق آدم بیفتد و اینچنین شوری در تمام دنیا !و نه تنها مردم ایران ( که گوششان از حرف آخوند پر است و اصلا نمیفهمند و خرافاتی اند و…!) که خیلی از مردم دیگر در سراسر دنیا و نه تنها شیعیان که پیروان ادیان دیگر هم عاشقانه و بدون هیچ چشم داشتی برایشان عزاداری کنند و اشک بریزند ! نه این همه عزت و جاودانگی فقط میتواند زاییده ی حق باشد و بس !

    ممنون از شما که با نوشتن این اراجیف و با حمله به دین عزیزم حقانیت آنرا ثابت میکنید و ممنون که مرا برآن داشتید که تحقیق کنم و یک قدم به حقیقت نزدیکتر شوم.

    شما هم به خودت زحمت نده و نگران کودکان سرزمین من نباش ! این کودکان از نسل همین مردم اند. مردمی که آنها را بی فرهنگ، عقب افتاده ، خرافاتی ، بی لیاقت ،تنبل ، بیشعور و نفهم خواندید! مردمی که هرچه سرشان بیاید حقشان است ! شما یی که حتی در این خاک زندگی نمیکنی و نوکر از ما بهترانی را به این مردم بدبخت چه کار !؟ شما هرازچندگاهی واق واق کن و جیره ات را بگیر و خوشبخت باش!

    • Arash Kianpoor

      در پاسخ به این یاسمن جون باید گفت برو یک کمی تاریخ را بخوان و به عقل خودت رجوع کن. این امامان شیعه اگر شفا دهنده بودند که خوشان را از مرگ نجات می دادند. آیا هرگز از خودت پرسیدی که این لشگر اسلام که به ایران حمله کردند چطوری و به چه قیمتی به ایران مسلط شدند؟ آیا این وحشی ها مردان و پسران ایرانی را نکشتند و زنان را به اسارت و بردگی نگرفتند. اگر عقلت را بکار میگرفتی آبراهام لینکلن را که بردگی را منسوخ کرد بسیار بسیار آزادیخواه تر از محمد و علی و حسن و حسین میدانستی که بردگی گرفتن مردها و کنیز گرفتن دختران و زنان و آزاد دانستن همخوابگی با آنها را مجاز می شمردند. اینها برخواسته از همان فرهنگ توحش اعراب هستند . ننگ بر ایرانیانی که متجاوزین خود را تکریم و برای آنها بارگاه و مقبره می سازند و بر سالمرگ ننگین آنها عزادار میشوند. تو چرا برای قهرمانان خودت همچون کورش ، داریوش بابک خرمدین و ووووو این تکریم ها را نمی کنی.

  • یاسمن جون

    ۱-در جهل و غرض ورزی نویسنده بی سواد
    و مزدور این متن بی پایه و اساس همین بس که سرتا سر این نوشته پر از توهین و تمسخر
    به یک ملت است . اگر این متن را یکبار از بالا به پایین برانداز کنید متوجه میشوید
    که از هرده کلمه نه تای آن فحش و ناسزاست و نویسنده از هیچ توهینی نسبت به یک ملت
    دریغ نکرده است . همین کافیست برای بی پایه و اساس بودن این مهملات !وگرنه کسی که
    حرف درستی برای گفتن دارد نیازی به این همه دادو بیداد و توهین و جوسازی ندارد!
    این مقاله آنقدر بدون پشتوانه عقلی است که حتی ارزش تا آخر خوانده شدن هم ندارد! ولی
    تا همین جایی که خواندم باید بگویم تمامی این تفاسیر و برداشتهایی که در این نوشته
    از دین و مذهب و زندگی بزرگانی چون سیدالشهدا (درود خدا بر ایشان باد) شده است
    زاییده ذهن آلوده ی اربابان شماست که برای کم رنگ کردن ارزشهای ایرانیان از هیچ
    کوششی فرو گذار نکرده. و انصافا که مترسگانی چون شما خوب برایشان پاسبانی می دهید!

    ۲-مسلمان
    واقعی هرگز دست روی دست نگذاشته که ماورالطبیعه امور زندگیش را بچرخاند. هم چنان
    که در اسلام بسیار بسیار بسیار به کار و تلاش سفارش شده و کار کردن و زحمت کشیدن
    برای داشتن زندگی بهتر هم ارزش با جهاد در راه خداست! الگوهای اسلامی ما همچون
    مولا علی (درود خدا بر ایشان باد) نیز گواهی براین حرف هستند.مولا علی(ع) بیشترین
    چاهها را در کوفه حفر کرده و بزرگترین نخلستانها را داشتند.مسلمان نماهایی هم که
    دست از کار کشیده و در مسجد خیمه می زدند و مثلا ترک دنیا کرده بودند هم به شدت
    مورد لعن و اعتراض ایشان قرار میگرفتند. دین وسیله ایست برای داشتن اول دنیای
    زیباتر و دوم آخرت بهتر ! دینی که پیش از مرگ به کار نیاید پس از آن نیز به کار
    نخواهد آمد!(دکتر شریعتی). دین به ما میگوید از کدام مسیر برویم که دنیا برای (همه)
    زیباتر باشد . چگونه از راه (درست) به رفاه ، ثروت، آرامش و لذتهای مادی و معنوی
    برسیم. و اشکال کار در همین (همه)است.یک عده چشم ندارند (همه) را در آسایش و رفاه
    ببینند! چون این همگانی شدن به قیمت خالی شدن سر کیسه هاشان تمام می شود! و طبیعتا
    میشوند مخالف دین و آیینی که این عدالت را میخواهد و چون اصولا این عده از قدرت
    (مالی،اجتماعی و…) بر خوردارند اتفاقا زورشان هم زیاد است خیلی زیاد! به خصوص که
    خود فروخته و خودباخته هم کم نیست برای ابراز مخالفتشان به هر طریق ممکن! اشکال
    دیگر هم (درست) است. درست بودن سخت است و به مذاق خیلیها خوش نمی آید .البته
    مخالفان دین مشکلات بیشمار دیگری هم دارند که در این مجال نمیگنجد. کج فهمی های
    شما از دین نشانه کج بودن دین نیست و اگر یک عده از روی تنبلی و راحت طلبی کار
    نمیکنند و زندگی خود را کاملا حواله میدهند به غیب ! مشکل از جای دیگریست و اتفاقا
    این گونه افراد هیچ سنخیتی با اسلام و مسلمانی ندارند. در هر جامعه ای تنبل هست
    حتی در همان جوامعی که برایشان آب از لب و لوچه تان آویزان میشود!

    ۳-این
    آدمهایی که به قول شما صد ها سال پیش مرده اند انسانهایی عادی و معمولی نیستند .
    کمترین مرتبه ای که دارند شهادت است.”و گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته
    شده اند مردگانند! بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند”(قرآن
    کریم). این بزرگان در راه آزادگی و انسانیت و تعالی بشر کشته شدند. از جان خود
    گذشتند تا ظلم ،فساد ، دروغ و تزویر و بی عدالتی رسوا شود . تا به همه ی تاریخ !
    به ما ! رسم درست زندگی کردن و آزاده بودن را بیاموزند. کشته شدند و با مرگ خود
    راه درست ، انتخاب درست و هدف درست را برای ما به یادگار گذاشتند . اگر سید الشهدا
    (ع) با ۷۲ نفر فقط ۷۲ نفر خودش را به آماج نیزه ها و شمشیرها سپرد و چنین مرگی را
    انتخاب کرد نه برای سودای قدرت بود! که اگر ذره ای قدرت طلب بودند!! و سودای سلطنت
    داشتند!!! پیش از همه جان شیرینشان را حفظ میکردند! که قدرتی که در آن صاحب قدرت
    سر نداشته باشد دیگر معنی ندارد!!!! و جدای از این اگر قدرت هدف امام بزرگوارمان بود همان لحظه های ابتدای قیام ، وعده های شیرین
    و جذاب حاکمان باطل را میپذیرفتند و باقبول بیعت و بدون اینکه جان شیرینشان را به
    خطر بیاندازند به مراد میرسیدند!!! ولی مراد دل امام بزرگوار کجا و توهمات خنده
    دار شما کجا؟؟؟!!!

    ۴- تمام انسانها با هر عقیده و آیین و مسلک و روشی گاهی خسته
    میشوند، کم می آورند و کنترل امور از دستشان خارج میشود. هر انسانی حتما در
    زندگی لحظاتی را تجربه کرده که در مهلکه گیر افتاده و توانایی بهبود اوضاع را
    ندارد . هر آدمی در چنین شرایطی دلش یک نیروی قوی میخواهد. چیزی که قدرتش فراتر از
    او باشد و دستانش را بگیرد و از مهلکه بکشدش بیرون!

    هیچ کس نیست که گاهی دلش معجزه نخواهد . در شرایط بسیار
    بحرانی که دیگر کاری از دست کسی ساخته نیست آدمها به صورت ناخود آگاه منتظر معجزه
    اند! و این نشان میدهد که توسل به چیزی فراتر از انسان زمینی ضعیف و ناتوان یک
    نیاز طبیعی و در واقع یک غریزه است.

    حال هرکس با توجه به آموخته ها و تربیت و فرهنگ و عقایدش
    راهی را برای برآوردن این نیاز در پیش میگیرد . یکی از یک موسیقی انرژی و نیرو
    میگیرد، دیگری از یک سنگ که از نظر خودش مقدس است. یکی از کائنات انرژی میگیرد و
    به انرژی درمانی و فرا درمانی اعتقاد دارد و دیگری از یک تکه چوب یا یک درخت و یا
    هرچیزی که در گذشته ی نیاکانش مقدس بوده و افسانه های زیادی درباره ی مقدس و خاص
    بودنش شنیده!

    مسلمانان و
    شیعیان هم به بزرگانی توسل میکنند که پاک ترین و والاترین انسانهای همه عصرها
    هستند و برای خدا زندگی کردند و در راه خدا شهید شدند . چه چیزی آرامش بخش تر و
    انرژی بخشتر از یاری گرفتن از شهیدانی که (زنده اند) و نزد پروردگارشان روزی
    میخورند؟؟ شهیدانی که به منبع قدرت ، خدای بزرگ، از همه نزدیکتر و پیش او از همه
    عزیزترند!

    و اما درباره توسل که گویا معنی آن را نمیدانید! باید بگویم
    که توسل دست روی دست گذاشتن و به آسمان خیره شدن نیست. قطعا هیچ مسلمان راستین که
    جای خود دارد هیچ فرد عاقلی انتظار ندارد بدون تلاش و کوشش و بدون تفکر برای حل
    مشکلات و صرفا از غیب! اوضاعش بهتر شود و مشکلاتش حل شود ! توسل یعنی در شروع هر کار
    و تلاشی و برای رسیدن به هر هدف سخت و دور از دسترسی و یا برای حل مشکلات سخت و
    گرفتاریها از الگوهای بزرگی که مقرب درگاه حق هستند میخواهیم واسطه ما شوند و برای
    آرامش ، اعتماد به نفس ، برطرف شدن موانع و مشکلات سر راه و در کل موفقیت ما دعا
    کنند . در واقع از بزرگان و معصومان که پیش خدا عزیز اند و دعایشان سریع الاجابه
    است میخواهیم برای مان دعا کنند تا خدا به خاطر خوبی و وساطت ایشان به ما
    کمک کند و در اصل از خدا کمک میخواهیم و این کمک خواستن از منبع قدرت به خصوص به
    واسطه خوبان و صالحان به انسان قوت قلب ، اعتماد به نفس و آرامش میدهد و از لحاظ
    روحی انسان را قدرتمند میکند ولی همه میدانند که این آرامش و تقویت روحیه فقط
    زمانی به نتیجه میرسد که خود فرد هم از هیچ تلاشی برای رسیدن به خواسته اش فرو
    گذار نکرده باشد. همانطورکه خداوند در قرآن کریم می فرماید”و ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهیم مگر آن قومی که خود بخواهد.”از
    این آیه شریف چیزهای زیادی میشود فهمید اگر کمی فکر کنید!

    ۵- و اما در مورد جنگهایی که بی خردانه و به خیال خود نقطه ضعف
    دین مبین اسلام میدانید … این بحث بحثی طولانیست ولی در عین حال نتیجه گیری از آن با توجه به شواهد تاریخی بسیاری که وجود دارد ساده است
    .البته برای کسانی که خودشان را به خواب نزده اند! ظهور دین اسلام در ایران کاملا
    تدریجی است نه ناگهانی و در اثر یک جنگ خونین ! برای این مورد دلایل زیادی وجود دارد. هم دلایل تاریخی و هم دلایل منطقی . اولین باری
    که مردم ایران پیام زیبای دین اسلام را دریافت میکنند و کاملا آزادانه و از روی
    اختیار مجذوب تعالیم انسانی و اخلاقی این کاملترین دین می شوند مربوط میشود به
    ارسال نامه پیامبر اکرم (ص) به پادشاه ایران خسروپرویز (دوره ساسانیان).همین ارسال
    نامه به پادشاهان کشورهای همسایه برای دعوت به دین اسلام نشانه ای از روح رحمت و
    عطوفت اسلام است چرا که به انسانیترین شیوه ممکن پیام اسلام را منتقل میکند.
    خسروپرویز با دعوت انسانی پیامبر بسیار گستاخانه برخورد کرد و نامه ایشان را پاره
    کرد و از روی غرور و تکبر و جاه طلبی

    و به خاطر ترس از تزلزل پایه های حکومتش به واسطه گرایش
    مردم به آیینی جدید (که طبیعتا با خیلی از فرهنگهای غلط و خودخواهی ها و زیاده
    خواهی های قدرت های داخلی آن زمان ایران مخالفت میکرد) حتی حاضر به دریافت پیام پیامبر بزرگ اسلام نشد و
    کورکورانه این دعوت را رد کرد و از بازان بن ساسان حاکم یمن (یکی از شهرهای ایران
    در عهد ساسانی) خواست تا نویسنده نامه را به نزد او اعزام کند. بازان دو نفر
    ایرانی به نامهای خسرو و بابویه را به مدینه فرستاد تا پیام خسرو پرویز را به
    پیامبر (ص) برسانند . پیامبر هم خبر کشته شدن خسرو پرویز در آینده نزدیک را به فرستادگان می دهد . کمی
    بعد خسروپرویز توسط شیرویه کشته میشود و هنگامی که بازان راستی وعده پیامبر را می
    بیند با اختیار کامل اسلام می آورد و این
    اولین ارتباط رسمی ایرانیان با پیامبر اسلام بود که زمینه ساز آگاهی تدریجی مردم
    یمن و به تبع آن سایر شهرهای دور و نزدیک با تعالیم اسلام و هدف بزرگ اسلام می شود
    . البته بدون کوچکترین درگیری و اختلافی !

    از طرفی در هنگامه ی
    بعثت پیامبر اکرم (ص) ایرانیان گرفتار رژیم فاسد و خودکامه شاهان ساسانی بودند که
    با استبداد و خودکامگی خود اختناق شدیدی بر ایران حاکم نموده بودند.

    آئین زرتشت که آئین رسمی
    ایرانیان پیش از اسلام بود هم آمیخته با خرافات و تحریف گشته و از جانب چنین رژیم
    منحوسی حمایت می شد. نظام نامعقولی که بر مردم حکومت می کرد مانع رشد شخصیت افراد
    بود تا آنکه اسلام، این آئین نجاتبخش به داد انسانهای مظلوم رسید و فطرت های تشنه
    را از آب گوارای چشمه ی توحید سیراب کرد. ظلم و ستم زمامداران آن چنان نارضایتی ها
    را تشدید نموده بود که ارتش ایران با وجود تجهیزات نظامی و بسیج ۰۰۰/۱۲۰ نیرو که
    به فیل های جنگی مجهز بودند، موفق نشدند در برابر سی هزار رزمنده مسلمان که حتی تجهیزات
    کافی هم در اختیار نداشتند مقاومت کنند و سرانجام سپاه به ظاهر قوی ایران در دو
    جنگ قادسیه (سال ۱۵ هجری) و نهاوند (سال ۲۱ هجری) شکست خورد و از آن پس اسلام در
    ایران نفوذ کرد و گسترش یافت. در روزگاری که مسلمانان با دولت ساسانی می جنگیدند،
    کشور ایران با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگی هایی که داشت، از نظر نظامی بسیار
    نیرومند بود. در آن زمان دو قدرت بزرگ بر جهان حکومت می کرد؛ ایران و روم. سایر کشورها
    یا تحت الحمایه آنها بودند یا باجگزار آنها. ایرانیان آن روز چه از نظر سرباز و
    اسلحه و وسایل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت، و چه از نظر آذوقه و تجهیزات و
    امکانات دیگر، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند. اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی آن روز در سطحی
    که ایرانیان و رومیان آشنا بودند، آشنا نبودند. به همین جهت احدی در آن زمان نمی
    توانست، آن شکست عظیم ایرانیان را به دست اعراب مسلمان پیش بینی کند. در پیروزی
    مسلمانان، هر چند شور ایمان، اعتقاد به خداوند متعال و قیامت و صدق رسالت نبی اکرم
    (ص) و انگیزه رسیدن به اهداف مقدس دخیل بوده است، ولی تنها قدرت روحی و ایمان آنان
    کافی نبود که چنین فتوحاتی نصیب آنها شود. جمعیت آن روز ایران را در حدود ۱۴
    میلیون نفر تخمین زده اند که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند، و حال آن که تمام
    سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمی رسیدند چگونه حکومت ساسانی،
    به دست همین عده برای همیشه محو و نابود شد؟

    حقیقت این است که
    مهمترین عامل شکست حکومت را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آئین و رسوم
    اجحاف آمیز آن زمان دانست.این نارضایتی ناشی از جریانهای چند سال اخیر بعد از خسرو
    پرویز نبود، زیرا اگر توده های مردم نسبت به اساس یک رژیم یا آئین خوشبین باشند،در
    هنگام تهاجم دشمن مشترک با تمام قدرت به میدان خواهند آمد و تمام نارضایتی های
    جزئی و موقت را فراموش خواهند کرد. بلکه هجوم دشمن سبب اتحاد بیشتر و از بین رفتن
    اختلافات داخلی می شود. اما این به شرطی است که یک روح زنده که از مذهب یا حکومت
    آنان سر چشمه می گیرد در آن مردم، وجود داشته باشد. اجتماع آن روز ایرانیان یک
    اجتماع طبقاتی عجیب بود. حتی آتشکده های طبقات مختلف با هم فرق داشت، و طبقات بسته
    بود. هیچ کس حق نداشت از طبقه ای وارد طبقه دیگر بشود. یک بچه کفشدوز و یا کارگر
    نمی توانست با سواد بشود. تعلیم و تعلم در انحصار اعیان زادگان و موبد زادگان بود.
    دین زرتشت به قدری در دست موبد ها فاسد شده بود، که ملت باهوش ایران هیچ گاه نمی
    توانست از صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد، حتی بعضی از محققین گفته اند اگر
    اسلام هم در آن وقت به ایران نیامده بود، مسیحیت تدریجا ایران را مسخر می کرد. بی
    علاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیتشان سبب می شد که سربازان
    آنها میل و رغبتی به جنگیدن با مسلمانان نداشته باشند و حتی در بسیاری از موارد به
    آنها کمک کنند. مثلا چهار هزار سرباز دیلمی، پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود
    اسلام آورند و این عده در تسخیر«جلولا»، به سپاه اسلام کمک کردند. بنابراین از اهداف اصلی حمله ی مسلمانان به ایران و سایر نقاط جهان، ۱- برداشتن
    مرزهای بین اسلام و سایر نقاط دوردست بود که پس از حمله ی مسلمین این مقصود نیز
    حاصل شد و بسیاری از شاهان کشورهای مجاور و دور به اسلام
    گرویدند و برای دفاع از اسلام و ترویج آن با دیگران جنگیدند. ۲- برداشتن موانع
    پذیرش اسلام (حاکمان ظالم و ستمگر) بوده است، که نمی گذاشتند حقیقت اسلام در میان
    مردم شناخته گردد. یعنی همان کاری که پیامبر اکرم (ص) می خواستند با فرستادن نامه
    و پیک محقق نمایند و با عرضه اسلام به شاه ایران (خسرو پرویز) زمینه پذیرش را
    آماده نمایند ولی حاکم ظالم و خودسر که می توانست با لحظه ای درنگ و اندیشه سعادت
    خود و جامعه را بخرد با نابخردی، خود را بد عاقبت کرد و رسیدن همای سعادت را برای
    مردم ایران به تأخیر انداخت و ۳- پیشدستی در دفاع بود، چون با اوج گیری دامنه ی اسلام در تمام جزیرة
    العرب، قدرت های بزرگ جهانی آن روز که دو امپراطور بزرگ ایران و روم بودند، برای
    مقابله با آن تدابیری اندیشیده و خواهان نابودی اسلام در آغاز راهش بودند. لذا
    مسلمانان با مشورت های بزرگان اسلام، خصوصا امیرمؤمنان (علیه السلام) و با تدابیری
    که پیامبر اکرم (ص) قبلا دیده بود، آمادگی لازم را برای دفاع از اسلام و گسترش آن
    به وجود آوردند، مرزهای طبیعی و معنوی را گشودند و پیام اسلام را در تمام نقاط
    طنین انداز کردند. حمایت های امیرمؤمنان در این فتوحات، نقش بسیار مهمی در رونق
    اسلام داشت.

    بنابراین اسلام به صورت
    تدریجی و آرام در میان ایرانیان نفوذ کرده است. تاریخ نیز نشان می دهد که هر چه استقلال سیاسی
    ایرانیان بیشتر شده، اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است. ایرانیان آئین اسلام را از جان و دل
    پذیرفته و با عشق زیادی به دفاع، ترویج و نشر آن پرداختند. اسلام نیز نقش اساسی و
    زیربنایی در رشد و توسعه فرهنگ و تمدن ایرانی ایفا نمود. این آیین و دین انتخاب آزادانه
    و از روی عشق و اشتیاق نیاکان ما بوده است . اجداد ما از روی غریزه حق جویی و برای
    رهایی از ظلم و فساد و تبعیضی که گربانگیرشان بود به اسلام ایمان آوردند و بعد از
    اینکه شکوه اسلام ناب محمدی را درک کردند این ایمان در روحشان حک شد و مانند خون
    در رگهایشان جاری و نسل به نسل به ارث رسید تا به امروز. بی شک آیینی که با زور
    و خون و شمشیر بر مردمانی تحمیل شود
    اینچنین ماندگار نمیشود و نهایتا چند سال بعد وقتی که آبها از آسیاب افتاد به
    راحتی فراموش میشود نه اینکه روز به روز بر شمار علاقه مندان و پیروانش افزوده شود
    ! اسلام چیزی جدا از فرهنگ و تمدن ایران و ایرانی نیست. فرهنگ و تمدن زیبای ایرانی
    پس از پیوند خوردن به اسلام کاملتر،
    زیباتر و ماندگارتر شد. ضعفها و اشکالاتش برطرف شد و خوبیها و ارزشهایش
    متعالی تر ! و اساسا هم دین برای همین آمده ! برای تکامل … پس نیازی نیست شما
    جیره خواران غرب و له له زنان فرهنگ غربی نگران فرهنگ و تمدن ایرانی باشید ! شما
    به همان لیس زدن کاسه های اربابانتان مشغول باشید و به یک مشت تن و بدن برهنه
    دلخوش ! شمایی که نمیتوانید به انتخاب اجداد و نیاکان بزرگ روح ایرانی احترام
    بگذارید… و یا شاید هم این انتخاب ، آبشخورهایتان را کوچک کرده و راه گلویتان را
    بسته و دارد خفه تان میکند ! پس مطمئن باشید هرچه بیشتر دست و پا بزنید زودتر خفه
    خواهید شد.

    و اما بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) اهداف دیگری
    هم برای لشکرکشی مسلمانان به نقاط مختلف از جمله ایران شکل گرفت که از مهمترین
    آنها مشغول کردن
    مردم به فتوحات خارجی بود و نتیجه ی آن کاهش یافتن آشوب های داخلی، (مانند قضیه ی «رده» و مدعیان نبوت)
    و دل گرمی مردم به فتوحات و غنایم جنگی بود. گفته شده است که خلیفه ی اول برای
    انتقال دادن بحران های داخلی و اختلافاتی که بر سر خلافت و جانشینی پیامبر (ص) با
    شورش های قبیله ای شروع شده بود، به بیرون از مرزهای عربستان، و سرگرم کردن مردم
    با جنگ به منظور محکم کردن حکومت خویش اقدام به حمله کرد. در واقع خلیفه ی اول در
    این اقدام، از شیوه ی پیامبر (ص)، علیه آن حضرت سود جست، چون آن حضرت در آخرین
    روزهای عمر خود سپاه اسامه را تجهیز و عده ای را تصریحا نامزد حضور در این سپاه
    کرد، تا پس از رحلت ایشان در خلافت و جانشینی او اختلاف افکنی ننموده و بر اساس
    انتخاب واقعه ی غدیر کارها پیش رود، ولی عده ای از این دستور سرپیچی کردند که از
    جمله ی آنها خلیفه ی اول بود. خلیفه ی اول و هم فکرانش با هم دستی خلافت را ربودند
    و بر مسند قدرت نشستند و برای رهایی از بحران به وجود آمده و فرافکنی بحران های
    داخلی ، مردم را به فتوحات سرگرم کردند ، چنان که به علی (ع) پیشنهاد کردند
    فرماندهی فاتحان را عهده دار شود و شخصا در جنگ حضور یابد که آن حضرت نپذیرفت. در حالی اگر حرکت ترسیمی از سوی رسول خدا(ص)، پس از فوت ایشان ادامه
    می یافت و زمام امامت و خلافت به دست وصی ایشان امیرمؤمنان(ع) می افتاد، بی شک
    دعوت اسلامی پیامبر(ص) به میدان وسیع تری گسترش می یافت و همسایگان دولت اسلامی و
    سایر ملل خود به پذیرش این دین الهی پیشقدم می شدند و فتوحات خونین و لشکرکشی های
    دوران خلفا، به گونه ای دیگر رقم می خورد.

    لازمه هر فتح و پیروزی،
    توسعه فرهنگ اسلامی است، یعنی به موازات فتح شهرها می باید مردم آن سامان به
    حقایق، اصول و اهداف اسلام آشنا شوند و هسته و پوسته اسلام را بشناسند، متاسفانه در غالب لشکرکشی های صورت گرفته در عهد
    ابوبکر، عمر و عثمان این نکته مهم مدنظر حاکمان وقت نبود، آنان اهتمامی در ارشاد
    مردم، تعلیم، فرهنگ سازی و تربیت ایشان نداشتند! چه در منطقه شام و چه در ایران.
    آنان فقط در برابر اقبال مردم، شهادتین را بر زبان ایشان جاری می ساختند و به برخی
    از حرکات و شعائر آنان را تمرین می دادند بدون آن که عقیده باطلی را از ذهن ایشان
    بزدایند و فکر صحیحی را بر ایشان ترسیم نمایند. نتیجه این فتوحات نیز آن بود که:

    بسیاری از کشورها و
    مناطقی که دوره خلفا فتح می شدند، به سمت کفر و نافرمانی بر می گشتند و سپس دوباره
    به دست مسلمانان فتح می شدند! این امر نتیجه ی اکتفا به ظاهر اسلام بود در صورتی که
    پیامبر اسلام (ص) از مردم اسلام و ایمان را به طور توأم خواستار بود: و قالت
    الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا و لما یدخل الایمان ، عرب های بادیه نشین گفتند: ایمان آوردیم بگو:
    شما ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آورده ایم اما هنوز ایمان وارد قلب شما
    نشده است.

    این نقیصه بزرگ، ریشه در
    ضعف اعتقادی حاکمان وقت داشت . طبیعی است حاکم و یاران وی که اسلام در نهاد ایشان
    رسوخ نکرده و آنان در بسیاری از وهمیات و انحرافات گذشته خود باقی اند نمی
    توانستند سکان دار هدایت مردمی باشند که در اثر این لشکر کشی ها با آئین هدایت بخشی
    چون اسلام مواجه می شوند.

    بدین ترتیب فتوحات خلفای
    سه گانه ،پیامدهای ناهنجار بسیاری را در صف پیکار جویان مسلمان بر جای گذاشت از
    جمله:

    الف. پیدایش طبقه جاهل
    مسلک مقدس مأب که خوارج جزیی از آن ها بود.

    ب. انحطاط اخلاق امت
    اسلام، در پی سرازیر شدن مال و ثروت فراوان به درون سرزمین اسلامی.

    ج. کاشت بذر تنش و
    اختلاف در جامعه اسلامی بر اثر مستی نعمت ثروت های بی حد و حصر.

    تمام این ضربه ها را افراد
    کوته فکر ، منفعت طلب و خائنی چون شما در آن زمان به اسلام وارد کردند و آثار آن
    همچنان دل مسلمانان واقعی را به درد می آورد . همانهایی که به قول شما لیاقتشان از
    مولا علی (ع) بیشتر بود!…. لعنت خدا بر آنها و شما .

    اما خوشبختانه حضور برخی
    از چهره های نامی و پیرو امیرمؤمنان(ع) در میان مدت و دراز مدت توانست بن مایه
    هایی از اصول و مبانی اسلام ناب و واقعی را در برخی از مناطق فراهم آورد. از این رو
    حضور و تلاش شخصیت هایی چون سلمان فارسی، حذیفه بن یمان، هاشم مرقال و عمار یاسر
    ستودنی است.

    در مجموع، اسلام یک دین
    جهانی بوده و هست و نمی توانست هدایت خود را در مهد اسلام و شهر مکه و یا نهایتا
    جزیره العرب محصور کند، اما لشکر کشی های انجام شده در عهد خلفای نخست کاستی ها ی
    بسیاری را در پی داشت. آثار این ضعف هم در کشورهای فتح شده و هم در مرکز و گستره
    دولت اسلامی آشکار بود البته در هر یک به نوعی این کاستی ها مورد مطالعه و دقت
    قرار می گیرد. اما در دراز مدت، به دلیل آشنایی ملل و کشورهایی که اسلام به آنجا
    راه یافته بود با حقیقت زیبا و روح والای دین اسلام، تمدنی شکل میگیرد که آثار و
    ثمرات آن، قرن ها جهان را برخوردار کرده است ، تمدن اسلامی که بی شک ایران یکی از
    عوامل اصلی گسترش و قوت آن بوده و هست. همچنین
    این تمدن زیبا و اصیل هم بسیار به پیشرفت و پایندگی و اعتلای ایران عزیز کمک کرد و
    بستری شد برای رشد و شکوفایی بسیاری از ایرانیان با استعداد و توانا . این تمدن
    زیبا مفاخر بزرگی را به تاریخ ایران تقدیم کرد و افتخارات زیادی به برکت آن برای
    مردم ایران رقم خورد که حالا شده خار چشم شما و کورباد چشمی که نتواند عزت ایران و
    ایرانی را ببیند. البته در باب ایران قبل و بعد از اسلام باید مقاله ای جدا نوشت و
    بحثی مفصل دارد ولی همین قدر بدانید که پسرفت ایران بعد از اسلام! ادعای احمقانه و
    نامعتبری بیش نیست. یک تحقیق ساده به خوبی نشان می دهد که اسلام واقعی و دینداران
    مخلص بارها ایران و ایرانی را از سخت ترین منجلاب ها بیرون کشیده و همیشه نجات بخش
    بوده اند و همین، شما را اینجنین خشمگین کرده! که جز توهین و تمسخر و یک مشت اراجیف
    بی سند و مدرک یا سانسور شده و یا زاییده ذهن مشوشتان حرف دیگری برای گفتن ندارید
    و همه ی مشکلات و کاستیها را کودکانه به اسلام ربط میدهید و تمام هم و غمتان شده
    عشق مردم ایران به این دین زیبا و بزرگانش! چقدر احمقید که اینچنین وقت خود را تلف
    میکنید ! مکر و حیله ی شما پوچ تر از این حرفهاست وقتی که خدا بهترین مکر کنندگان
    است.

    و اما بحث آخر در مورد
    عربی بودن دین اسلام! روشنفکر نماهای دروغگویی چون شما چقدر راحت خودتان را نقض
    میکنید . شمایی که دم از آزادی و برابری و احترام به هم نوع و هزار واژه دهن پر کن
    دیگر میزنید ، چطور اینچنین نژادپرستانه اسلام را به عربی بودن متهم میکنید!؟ بر
    فرض محال که عربی هم باشد ! شما بشردوستان دلسوز و روشنفکران عزیز که نباید به
    نژاد عرب توهین کنید و خود را برتر ببینید !!!

    این ادعا هم که اسلام ،
    عربی است یک حیله ی ساده لوحانه است برای تحریک کردن ایرانیان و کلا غیر عربان از
    لحاظ حس وطن پرستی و تعصب به ملیت و ایجاد احساس حقارت در برابر پذیرش دین و آیین
    ملتی دیگر مثلا عرب! در حالی که اسلام، نشانه ملیت خاصی ندارد، بلکه دینی جهانی است و اصولا هر چیزی که رنگ
    ملیت خاصی نداشته باشد، در میان اقوام مختلف قابلیت پذیرش دارد همانطوری که قوانین
    و حقایق علمی مانند جدول فیثاغورث و نسبیت انیشتین به همه جهان تعلق دارد. تعلیمات
    اسلامی، از طرفی معقول و خردپسند است، و از طرف دیگر فطری است و دارای یک نیروی کشش و جاذبه خاصی است، که
    می تواند ملل مختلف را تحت نفوذ خود قرار دهد. در خود قرآن نیز جنبه جهانی اسلام
    کاملا تصریح شده، چنان که می فرماید: «إن هو إلا ذکر للعالمین، این قرآن چیزی جز
    تذکر برای جهانیان نیست» (سوره تکویر، آیه ۲۷). مطلب دیگر این که مفاد آیاتی از
    قرآن این است که اسلام، نیازی به شما (عرب) ندارد فرضا شما اسلام را نپذیرید،
    اقوام دیگری در جهان هستند، که آنها از دل و جان اسلام را خواهند پذیرفت (سوره
    انعام، آیه ۸۹- سوره نساء، آیه ۱۳۳- سوره محمد، آیه ۳۸) مطلب دیگر این که خروج یک عقیده، یک فکر، یک
    دین، از مرزهای محدود و نفوذ در مرزها و مردم دور دست اختصاصی به اسلام ندارد،
    مثلا حضرت مسیح علیه السلام در فلسطین به دنیا آمد و اکنون در مغرب زمین، بیش از
    مشرق، مسیحی وجود دارد. بودا، در هند متولد شد اما میلیونها نفر در چین به آئین وی
    گرویدند. حتی مسلکی مثل کمونیسم در آلمان و انگلستان پیدا شد ولی در چین و شوروی
    رواج یافت.

    اصلا تمام این سندهای
    معتبر تاریخی به کنار … دین و آیینی که چندین قرن است در دلهای یک ملت که نه!
    خیلی از مردم دنیا نفوذ کرده و روز به روز بر پیروان و علاقه مندانش افزوده میشود نمیتواند
    زاییده یک جنگ خونین باشد! نمیتواند زاییده اجبار و ترس و وحشت باشد …فقط
    میتواند زاییده عشق باشد و معرفت . معرفتی که سالها پیش در جان نیاکان ما نشست و
    شد سرمایه ی خوشبختی ما.

    مردان و زنان بزرگی که
    هزاران سال پیش از این دنیا رفته اند ولی هنوز که هنوز است اسمشان لرزه به تن
    خیلیها می اندازد و راه و هدفشان آرمان انسانهای آزاده است نمیتوانند عادی باشند!
    نمیتوانند اسیر دنیا و مال و قدرت باشند که اگر چنین بود یک هفته بعد از شهادتشان
    نه تو بگو یکسال نه اصلا صد سال بعد! بالاخره از یادها می رفتند و هیچکس حتی اسمشان را هم به
    یاد نمی آورد! نه اینکه در سالروز شهادتشان این چنین شورشی در خلق آدم بیفتد و
    اینچنین شوری در تمام دنیا !و نه تنها مردم ایران ( که گوششان از حرف آخوند پر است
    و اصلا نمیفهمند و خرافاتی اند و…!)که خیلی از مردم دیگر در سراسر دنیا و نه
    تنها شیعیان که پیروان ادیان دیگر هم عاشقانه و بدون هیچ چشم داشتی عزاداری کنند و
    اشک بریزند! نه این همه عزت و جاودانگی فقط میتواند زاییده ی حق باشد و بس !

    ممنون ازشما که با نوشتن
    این اراجیف و با حمله به دین عزیزم حقانیت آنرا ثابت میکنید و ممنون که مرا برآن
    داشتید که تحقیق کنم و یک قدم به حقیقت نزدیکتر شوم.

    شما هم به خودت زحمت نده
    و نگران کودکان سرزمین من نباش ! این کودکان از نسل همین مردم اند. مردمی که آنها
    را بی فرهنگ، عقب افتاده

    خرافاتی ، بی لیاقت ،
    تنبل ، بیشعور و نفهم خواندید! مردمی که هرچه سرشان بیاید حقشان است ! شما یی که
    حتی در این خاک زندگی نمیکنی و نوکر از ما بهترانی را به این مردم بدبخت چه کار !؟
    تو هرازچندگاهی واق واق کن و جیره ات را بگیر و خوشبخت باش!

  • محقق

    تاریخ طبری – جلد پنجم – صفحه ۲۱۱۶
    … حسن و حسین و عبدالله بن عباس ….
    از کدوم منبع نام و یا لقب عباس رو برای علی بن ابی طالب آوردی که حسین بن عباس رو حسین بن علی نامیدی
    … بهتره آدم برای نگارش یک مقاله از هر راهی و دروغی و تحریفی برای به کرسی نشوندن نظرش استفاده نکنه
    من با برسی منابع یاد شده در متن این آگاهی رو به همه خوانندگانی که این مقاله رو خونددند میدم که …
    این مقاله از نظر علمی و تاریخی پشیزی اعتبار ندارد و به معنی واقعی کلمه تخیلات ذهن نویسنده است ….

  • نیما

    -از نویسنده عزیز به خاطر مقاله نهایت تشکر را داررم ولی باید طرز بیییییییییان و انتقاد خود دا مودبانه انجام دهیییم.ملت ایران تا این روز هر چی میکشه یا از اسلام و مذهب گرایی است چون سران رژیم فقط به این طریق میتونند ملت رو خام کنند.اصلا عربها کجا و ما کجا؟ عربها الان همچین وضعی دارند(فقط جنگ و کشتار) وای به حال ۱۴۰۰ سال پش.انینا یمی میخواستن بهمون آخرت یبدن ولی هم دنیا هم اخرتمون رو ازمون گرفتن پس بهتره یبه جای اطاعت از دل از عقلو منطقیمون کمک بگییییریم.

  • پارسا

    درشگفتم ازمردمانی که دشمنانشان رامیپرستند.برای آشنایی باچهره واقعی این امامان کثافت شیعه کتاب شیعه گری وامام زمان دکترمسعودانصاری روحتمابخونید.