یکی از خدمات اسلام به ایرانیان: طلاق بیشمار و گسترش روسپی گری است ۲۹

زمانی که ارزش زن در خانه ها بنا بر دستوارت دینی و اسلامی، به نازل ترین و پست ترین حد خود رسیده است، در شرایطی که قوانین ننگین اسلامی، دست مردان را برای هوسرانی و زنبارگی باز گذاشته است و مردان در اختیار کردن هر تعداد زن که می خواهند آزادند و گناه و جرمی بر آنان نیست،  بازار جدایی و طلاق، و به دنبال آن روسپی گری، در رواج کامل است.

در این برهه از زمان که دهان زنان را می دوزند و به مردان میدانی به وسعت همه ی جنایات تاریخ داده شده است ، در این شرایط قمر در عقربی که گرفتارش هستیم و خانواده ها ستون زندگی اشان را بر آب بنا نهاده اند و هیچ خانواده ای از سیل تهاجم فقر و تنگدستی و بیکاری و اعتیاد و خیانت و هوس بازی ،که از برکات رژیم منحوس اسلامی است، در امان نیست،

دختران و زنان خردباخته مسلمان در صف ثبت نام صیغه در جوار حرم امام رضا ایستاده اند. ممکن است یک زن مسلمان برای ثواب و یا رفع شهوت به صیغه شدن پناه ببرد، ولی همین که در برابر آن با نرخ و تعیین ساعت و روز پول دریافت می کند، راهی را برای کسب درآمد در می یابد که دنباله همان صیغه شدن، روسپیگری خواهد بود.

دختران و زنان خردباخته مسلمان در صف ثبت نام صیغه در جوار حرم امام رضا ایستاده اند. ممکن است یک زن مسلمان برای ثواب و یا رفع شهوت به صیغه شدن پناه ببرد، ولی همین که در برابر آن با نرخ و تعیین ساعت و روز پول دریافت می کند، راهی را برای کسب درآمد در می یابد که دنباله همان صیغه شدن، روسپیگری خواهد بود.

و در این روزگار غریب که عشق را سهمیه بندی کرده اند و لکه های ننگ بر دامان عشق چکانده اند،بازار طلاق و روسپی گری همچنان داغ است، و مسئولان و جنایتکاران حکومت اسلامی ایران، هنر نمایی جدید را آغاز کرده و اندازه های نبوغ و انسانیت اسلامی را به رخ جهانیان کشانده اند. که به شرح زیر به آگاهی شما گرامیان می رسانیم:
«رییس سازمان ثبت اسناد و املاک: دفترخانه ها، برای مشتریان صیغه پیدا می کنند»!.
طبق آماری که رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک جمهوری اسلامی در یک مصاحبه خبری بمناسبت یکصدمین سال تاسیس سازمان ثبت اعلام داشت.
آمار ازدواج در سال گذشته؛ ۸۱۹۶۸۷ ، آمار طلاق؛ ۱۲۹۹۶۶ بار به ثبت رسیده، و در حقیقت ازدواج در سه سال گذشته دو دهم درصد در ایران کاهش یافته و آمار طلاق ۱۴ درصد رشد کرده است. به عبارتی دیگر؛ میان هر ۶ زناشویی، یکی به جدایی و طلاق پایان یافته است.

این تبلیغ جنده خانه ایست که مسئول آن یک دکترا از رژیم جهل و جنایت دریافت کرده است. آخر این رژیم لعنتی به هر بیشواد ودیوانه ای تا کنون مدرک دکترا داده، تاارزش بین المللی آن را کم رنگ کند.

این تبلیغ جنده خانه ایست که مسئول آن یک دکترا از رژیم جهل و جنایت دریافت کرده است. آخر این رژیم لعنتی به هر بیشواد ودیوانه ای تا کنون مدرک دکترا داده، تاارزش بین المللی آن را کم رنگ کند.

از تویسرکانی رئیس ثبت احوال و اسناد درباره پیامک های صیغه پرسیدند که توسط دفاتر اسناد فرستاده می شود. نام برده گفت:
«این کارخلاف قانون است وبرخورد جدی صورت خواهد گرفت، البته موردی به ما گزارش نشده اما گاهی دفترخانه‌هایی چنین اقداماتی می کنند!. بدین روش که افراد می آیند اطلاعات خودشان را میدهند، و دفترخانه  ها زنان صیغه پیدا می کنند!.  گویا تاکنون با۱۹۴۶متخلف اعم ازدفتریار و سردفتر در این ارتباط برخورد شده است.”

پس از بازگشایی فاحشه خانه ی امام رضا و رسوایی های برآمده از آن برای مسلمین و مسلمات، هم اکنون این اقدام اخیر محضر داران اسلامی، دستاورد تازه ای برای دنیای اسلام و همچنین حکومت نیمه اسلامی ماست که با سرعت هر چه تمام تر دارد به سمت اسلام کامل و ناب محمدی پیش میرود که اگر آن روز برسد، پدران می توانند برای مثال از عروسان خود خواستگاری کرده و پسران خود را مجبور به طلاق کنند و بعد خودشان با همسر پسرشان همبستر شوند، درست همانند کاری که محمّد ابن عبدالله با زینب عروسش انجام داد. یعنی پس از آن که عروس خود را از فرزنش جدا کرد،به زنی گرفت.

روسپی خانه های اسلامی در ایران زمین، مهد تمدن و فرهنگ، در حال گسترش هستند و آخوند ها با از راه به در کردن زنان و نوامیس مردم، بانوان را فریب داده و آنان را به ابزاری برای درآمد زایی خویش تبدیل می کنند.
آخوندهای به اصطلاح قاضی نیز که مأمور بررسی پرونده اختلاف زن و شوهرها می باشند، خود موجبات فریب و گمراهی زنان شده، ضمن پیدا کردن ارتباط نا مشروع با آنان، راه صیغه شدن را در جلو پای آنان می گذارند.

صیغه شدن، ظاهراً یک ازدواج است، ولی از آن جا که برای رفع شهوت و خوش گذارانی موقت مرد، و در برابر پول بدن و جسم بانویی را تصاحب شدن است، یک نوع روسپی گری حکومتی و دینی به شمار می آید. زن صیغه شده که در برابر پول تن به این کار ننگین می دهد، رفته رفته می آموزد و تشویق می شود که به دنبال تن فروشی و روسپی گری دائمی برآید. بی تردید، روسپی گری زائیده فقر اجتماعی، و یا هوس رانی و انحراف جنسی گردانندگان مذهب شیعه است، که بازهم مصیبتی است که از اسلام بر بشر وارد می شود.

در این ویدیو گفتگو می شود که چگونه خمینی با افکار پوسیده اش، مردم را به بچه دار شدن تشویق کرد. در نتیجه جمعیت ایران در ظرف مدت کوتاهی دوبرابر شد. نسل جدید و نوظهور، به دنبال کار و درآمد راهی خیابان ها و شهرهای بزرگ شدند. سرانجام، دختران جوان و بی درآمد را به ازدواج های ناخواسته و نهایتاً به طلاق انجامید. طلاق و جدایی نیز در ایران برای زنان، سر آغاز بی کاری، بی درآمدی و در نتیجه سرنگون شدن به حیطه خطرناک روسپیگری است.

به عبارت ساده تر در مورد عملکرد دکان داران دین می توان گفت: زمانی که فقر در مملکت بیداد می کند، آخوند های بی شرف و کثافت نیز از زنان مردم، با وعده های مالی، سوء استفاده می کنند و با اسم اسلام و با استفاده از قوانین شیطانی اسلام و به خصوص  با به کار بردن  قانون مورد علاقه ی مردان مسلمان، که همانا صیغه می باشد، دست به انجام چنین کارهای سخیف و صد البته درآمد زایی می زنند.

باید که این پیروزی ارزشمند اسلامی را به تمامی مسلمانان و شیعیان ایران زمین تبریک گفت ولی بنده پرسشی از هم میهنان مسلمان خود دارم و آن  این است:
دوستان مسلمان و برادران ارزشی و حزب اللهی های محترم، شما که اسلام را قبول دارید و سر سپرده ی قوانین آن هستید و به ولایت فقیه و رهبری خامنه ای و نماینده ی الله بودنش اعتقاد علمی و عملی دارید، آیا حاضرید برای رونق دادن به کار و کاسبی روسپی خانه های اسلامی که توسط نمایندگان رهبرتان و دوستان و سروران خودتان راه اندازی شده است، به خواهر و مادر و زن و دختر و ناموس نداشته ی خودتان هم اجازه دهید که در این امر الهی شریک شوند و هم ثوابی به آنان برسد و هم پولی به شما؟.

  • AA

    سخنان زیبای استاد مشیری در باب ارمغان اسلام برای ایرانیان پس از گذشت ۱۰ قرن
    http://www.derafsh-kaviyani.com/gallery/iradgiriha_sharden_az_iranian.wmv 

    این را مقایسه کنید با آنچه هرودوت تاریخ نگار ضد ایرانی در خصوص رفتار ایرانیان در قرون قبل از اسلام بیان کرده.

  • AA

    سخنان زیبای استاد مشیری در باب ارمغان اسلام برای ایرانیان پس از گذشت ۱۰ قرن
    http://www.derafsh-kaviyani.com/gallery/iradgiriha_sharden_az_iranian.wmv 

    این را مقایسه کنید با آنچه هرودوت تاریخ نگار ضد ایرانی در خصوص رفتار ایرانیان در قرون قبل از اسلام بیان کرده.

  • AA

    سخنان زیبای استاد مشیری در باب ارمغان اسلام برای ایرانیان پس از گذشت ۱۰ قرن
    http://www.derafsh-kaviyani.com/gallery/iradgiriha_sharden_az_iranian.wmv 

    این را مقایسه کنید با آنچه هرودوت تاریخ نگار ضد ایرانی در خصوص رفتار ایرانیان در قرون قبل از اسلام بیان کرده.

  • Babaktabrizy

    چرا که نکنند؟ پیعمبر اسلام ۵۴ ساله عایشه ۷ ساله را در آغوش میگیرد، چرا مسلمانهای دیگر نکنند؟ این اسلام ناب محمدی است آقا ، شوخی که نیست. پیغمبر اسلام بیش از بیست زن و با صد ها کنیز هم آغوش میشود، چرا این مسلمانها نکنند؟

  • Babaktabrizy

    چرا که نکنند؟ پیعمبر اسلام ۵۴ ساله عایشه ۷ ساله را در آغوش میگیرد، چرا مسلمانهای دیگر نکنند؟ این اسلام ناب محمدی است آقا ، شوخی که نیست. پیغمبر اسلام بیش از بیست زن و با صد ها کنیز هم آغوش میشود، چرا این مسلمانها نکنند؟

  • Babaktabrizy

    چرا که نکنند؟ پیعمبر اسلام ۵۴ ساله عایشه ۷ ساله را در آغوش میگیرد، چرا مسلمانهای دیگر نکنند؟ این اسلام ناب محمدی است آقا ، شوخی که نیست. پیغمبر اسلام بیش از بیست زن و با صد ها کنیز هم آغوش میشود، چرا این مسلمانها نکنند؟

  • اسلام کجا صیغه رو حلال کرده. صیغه در قران ودر روایات صحیح حرام است.این چیزی که درایران رایج است اسلام نیست.بلکه دینی است که از تفکر ایرانیها بالا امده است.پس به اسلام گیر ندید که مشکل از خود شماست با این مذها و دین من دراوردیتون.اگه در اسلام صیغه ازاد بود در یکی از کشورهای عربی اون را مشاهده میکردید.اسلام در مدینه  به زبان عربی زاده شد پس ممکن است در قم و به زبان فارسی به کمال برسد

    • Kartal

      تو یک احمقی

    • نسل سوخته

      همون برده ها و کنیزهایی که مسلمونا میگرفتن و باهاشون رابطه جنسی داشتن تازه بجز ۴ تا زن عقدی شیعه صیغه را از این موضوع گرفته
      مساله خود اسلامه که مروج فساد و هرزگی هست
      اینهارو که نمیتونید انکار کنید هم در قرآن اومده هم در تاریخ

    • Behzad Arya

      وقتی اطلاعاتت در مورد اسلام و صیغه و … ناقص است لطفا اظهار فضل نکن وسعی نکن بادروغگویی دیگران را محکوم کنی . تمامی اعراب نیز مقید به صیغه هستند . اما موافقم که حکومت ایران برخی از قوانین اسلامی را مترقیتر کرده زیرا اسلام  عفب مانده تر و چرندتر از آن است که همه آنرا بتوان به مردم تحمیل کرد ./.

  • اسلام کجا صیغه رو حلال کرده. صیغه در قران ودر روایات صحیح حرام است.این چیزی که درایران رایج است اسلام نیست.بلکه دینی است که از تفکر ایرانیها بالا امده است.پس به اسلام گیر ندید که مشکل از خود شماست با این مذها و دین من دراوردیتون.اگه در اسلام صیغه ازاد بود در یکی از کشورهای عربی اون را مشاهده میکردید.اسلام در مدینه  به زبان عربی زاده شد پس ممکن است در قم و به زبان فارسی به کمال برسد

    • Kartal

      تو یک احمقی

  • اسلام کجا صیغه رو حلال کرده. صیغه در قران ودر روایات صحیح حرام است.این چیزی که درایران رایج است اسلام نیست.بلکه دینی است که از تفکر ایرانیها بالا امده است.پس به اسلام گیر ندید که مشکل از خود شماست با این مذها و دین من دراوردیتون.اگه در اسلام صیغه ازاد بود در یکی از کشورهای عربی اون را مشاهده میکردید.اسلام در مدینه  به زبان عربی زاده شد پس ممکن است در قم و به زبان فارسی به کمال برسد

  • مدینه فاضله یا کشوری با آزادی های انسانی برای همه و امکانات زندگی و حرمت انسانی برای همه.
    متاسفانه بعضی از دوستان کم لطفی میفرمایند و همه مطالب مرا نمیخوانند و تنها یک جمله را بر میدارند و برای من شمشیر آخته میکشند. من یک معلم هستم که در دانشگاه ها ی ایران تدریس میکردم و بعللی که کمک به دوست بود و او برای پس ندادن کمکش مرا لجن مال کرد مجبور شدم به خارج از ایران بیایم وگرنه من ترجیح داده و میدهم که به دانشجویان ایرانی درس بدهم.
    من به آزادی مثل الگوی آمریکا و یا اروپا موافق هستم ولی آیا تمام مردم ما با این نوع آزادیها موافق است؟ در آمریکا هم به ما که در نوجوانی باینجا نیامده ایم به چشم یک تروریست اسلامی نگاه میکنند. من یک مدرسه شبانه روزی دارم که در هشت هکتار زمین است دانشجویان هم میتوانند اینجا کار کنند و هم درس بخوانند و هم تحصیل کنند. باور میکنید که مالیات و بیمه من بیشتر از در آمد من است و بالاخره مرا مجبور خواهند کرد که مدرسه را ببندم. شرکت های بیمه تنها پول میگیرند و هیچگونه خساراتی را نمیپردازند ولی متاسفانه بیمه اجباری است زیرا وام بانکی آنرا طلب میکند اگر شما دور هستید بایست بدانید که ما هم مثل شما زیر شلاق استعمار هستیم. برای استعمار فرق نمیکند که انسان کجا باشد همیشه ما برده و آنان حاکم هستند.
    نظر من این است که مشگلات را بایست رهبران دنیای سوم با متانت و به نفع مردم حل کنند نه اینکه مردم را گوشت دم توپ کنند. مثلا اگر شاه با خمینی و رهبران جبهه ملی و حتی کمونیست ها میساخت و همه را در حکومت دخالت میداد و خودش یک نظارت عالیه داشت فکر نمیکنید که جلوی اینهمه کشت و کشتار ها و حمله صدام گرفته میشد.
    اکنون هم بجای اینکه جوانان ایرانی را که در لباس پلیس و بسیجی و یا سپاهی هستند در برابر سایر جوانان قرار بدهند و از هر طرف کشته شوند به زیان ایران است و این ایرانیان هستند که دغدار میشوند. من هم مثل بسیاری دیگر از ایرانیان بسیاری از اعضای خانواده خودم را از دست داده ام. وقتی آتش گرفت همه میسوزیم. و رفتن به آمریکا دلیل آسایش و رفاه نیست. شاید آن دسته از جوانان بسیار تیز هوش و دانشمند موقعیتی داشته باشند ولی اکثر ایرانیان تحصیل کرده به کارهای بدنی و حد اکثر به کسب و کار میپردازند. نظر سیاست های بین المللی از بین بردن طبقه متوسط جامعه است و این آمریکا هم استثنا نیست. طبقه متوسط در اینجا هم روز به روز به فقیر شدن نزدیک میشود. و با گرفتن مالیاتهای گزاف کمر آنان هم شکسته میشود.
    من هم پر پر شدن دانشجویان و جوانان فامیل را دیده ام. برای من چه فرق میکند که دانشجوی پرپر شده من شهید راه امام باشد و یا مجاهد خلق و یا یک سلطنت طلب. برای من چه فرقی دارد که دانشجوی من یک بسیجی باشد و یا یک سپاهی و یا یک ارمنی و یهودی و یا بهایی. من خودم را پدر روحانی آنان میدانم و برای مرگ همه آنها غمناک میشوم. دوست عزیر نظر من آشتی ملی و ساختن ایران آباد با همکاری همه است ما که نبایست ونمیتوانیم مردمی را از شرکت در آبادانی کشورشان حذف کینم.
    زمانی من در یک دبیرستان مربی بسکتبال دختران بودم ومیدیدم که چطور این دختران با آزادی ورزش میکنند با خودم میگفتم که ایکاش که دختران ما هم امکان ورزش کردن را داشتند و تا بتوانند در میادین قهرمانی نام ایران را پر آوازه کنند.
    خارج از ایران با تمامی محاسن آن برای خود آن ملت خوبست و یا حداکثر برای جوانان ایرانی که در آنجا بدنیا آمده اند ما همیشه در آنجا یک غریبه هستیم و همه امکانات را نه با زور و قلدری که با احترام و لبخند از ما میستانند. یک جوان ایرانی میگفت که سی سال است در آمریکا کار میکند و هرچه داشته پیش قسط یک خانه داده است قیمت خانه پایین آمده ولی مالیات و قسط خانه افزایش داشته است لاجرم وی خانه خود را که ثمره کار سی سال کاری خود را در آن مثلا پس اندازکرده بوده از دست میدهی . خانه ای که مثلا هفتصد هزار دلار میارزیده حالا شده است مثلا دویست و پنجاه هزار دلار و پیش قسط آن مثلا بوده صد و پنجاه هزار دلار . حالا مالیات خانه و بیمه خانه دو برابر شده است و مثلا اگر قبلا وی ماهی دو هزار دلار میداده است حالا شده است چهار هزار دلار در ماه وی که تنها مثلا دو هزار پانصد دلار دریافت میکند نمیتواند خانه را نگه دارد. بانک خانه را به دویست و پنجاه هزار دلار میفروشد مسلم است شخصی که خانه را میخرد برنده است. ولی این خانه را به دوست من بهمان قیمت نمیفروشند. باید به شخص دیگری بفروشند. آنانی که پول نقد دارند وخانه را میخرند مسلم است که استفاده های کلان میکنند. ولی اکنون مثلا به راحتی سابق وام نمیدهند و وام دادن خیلی مشگل است. و درنتیجه دوست من یکصد پنجاه هزار دلار پیش قسط اش از میان میرود آیا شما اسم این کار را غیر از غارت و دزدی میتوانید اسم دیگری بر آن بگذارید.
    این تنها دوست من نیست که اینطور غارت میشود میلیونها مردم طبقه متوسط بدین ترتیب ثروت و سرمایه خود را از کف به نفع غارتگران میدهند. دادگاه های اینجا هم حتما بایست وکیل داشته باشی وکلا هم اول پول را میگیرند و بعد دست دست میکنند. این امریکا هم پر از دزدان و شیادان حرفه ای است و چون کارشان مثلا قانونی است پلیس و دادگاه ها کاری به آنان ندارند.
    باز آواز دهل شنیدن از دور خوش است. آمریکا دو نوع انسان دارد موجودات بیتفاوت مثل کدو یا ماشین و انسانهای دزد و قالتاق و ظالم و تک توک هم آدمهای خوب. تمدن آنان هم در پول و ثروت است. متاسفانه شاید این جهان است که بسوی مادیات میرود و ارزشهای انسانی پایمال میگردد. امیدوارم که رهبران کشور های شرق با هوشیاری و استفاده از کارشنان خبره و دلسوز کشورهایمان را بسوی ترقی و سعادت رهنمون گردند و از فشار دزد و فساد بکاهند تا موجب خشم و عصیان نشود و در نتیجه یک درگیری و یک جنگ خانوادگی نظیر آنچه با کشور برادرمان عراق رخ داد دوباره رخ ندهد.
    آی برادر صورت زیبای ظاهر هیچ نیست تا توانی صورت زیبا بیار . پاینده باد ایران و ایرانی و برقرار باد دوستی وآشتی ملی همه ایرانیان. امیدوارم که از گذشته درس عبرت گرفته شده باشد و دیگر دنبال ظلم و زور نرویم.

  • مدینه فاضله یا کشوری با آزادی های انسانی برای همه و امکانات زندگی و حرمت انسانی برای همه.
    متاسفانه بعضی از دوستان کم لطفی میفرمایند و همه مطالب مرا نمیخوانند و تنها یک جمله را بر میدارند و برای من شمشیر آخته میکشند. من یک معلم هستم که در دانشگاه ها ی ایران تدریس میکردم و بعللی که کمک به دوست بود و او برای پس ندادن کمکش مرا لجن مال کرد مجبور شدم به خارج از ایران بیایم وگرنه من ترجیح داده و میدهم که به دانشجویان ایرانی درس بدهم.
    من به آزادی مثل الگوی آمریکا و یا اروپا موافق هستم ولی آیا تمام مردم ما با این نوع آزادیها موافق است؟ در آمریکا هم به ما که در نوجوانی باینجا نیامده ایم به چشم یک تروریست اسلامی نگاه میکنند. من یک مدرسه شبانه روزی دارم که در هشت هکتار زمین است دانشجویان هم میتوانند اینجا کار کنند و هم درس بخوانند و هم تحصیل کنند. باور میکنید که مالیات و بیمه من بیشتر از در آمد من است و بالاخره مرا مجبور خواهند کرد که مدرسه را ببندم. شرکت های بیمه تنها پول میگیرند و هیچگونه خساراتی را نمیپردازند ولی متاسفانه بیمه اجباری است زیرا وام بانکی آنرا طلب میکند اگر شما دور هستید بایست بدانید که ما هم مثل شما زیر شلاق استعمار هستیم. برای استعمار فرق نمیکند که انسان کجا باشد همیشه ما برده و آنان حاکم هستند.
    نظر من این است که مشگلات را بایست رهبران دنیای سوم با متانت و به نفع مردم حل کنند نه اینکه مردم را گوشت دم توپ کنند. مثلا اگر شاه با خمینی و رهبران جبهه ملی و حتی کمونیست ها میساخت و همه را در حکومت دخالت میداد و خودش یک نظارت عالیه داشت فکر نمیکنید که جلوی اینهمه کشت و کشتار ها و حمله صدام گرفته میشد.
    اکنون هم بجای اینکه جوانان ایرانی را که در لباس پلیس و بسیجی و یا سپاهی هستند در برابر سایر جوانان قرار بدهند و از هر طرف کشته شوند به زیان ایران است و این ایرانیان هستند که دغدار میشوند. من هم مثل بسیاری دیگر از ایرانیان بسیاری از اعضای خانواده خودم را از دست داده ام. وقتی آتش گرفت همه میسوزیم. و رفتن به آمریکا دلیل آسایش و رفاه نیست. شاید آن دسته از جوانان بسیار تیز هوش و دانشمند موقعیتی داشته باشند ولی اکثر ایرانیان تحصیل کرده به کارهای بدنی و حد اکثر به کسب و کار میپردازند. نظر سیاست های بین المللی از بین بردن طبقه متوسط جامعه است و این آمریکا هم استثنا نیست. طبقه متوسط در اینجا هم روز به روز به فقیر شدن نزدیک میشود. و با گرفتن مالیاتهای گزاف کمر آنان هم شکسته میشود.
    من هم پر پر شدن دانشجویان و جوانان فامیل را دیده ام. برای من چه فرق میکند که دانشجوی پرپر شده من شهید راه امام باشد و یا مجاهد خلق و یا یک سلطنت طلب. برای من چه فرقی دارد که دانشجوی من یک بسیجی باشد و یا یک سپاهی و یا یک ارمنی و یهودی و یا بهایی. من خودم را پدر روحانی آنان میدانم و برای مرگ همه آنها غمناک میشوم. دوست عزیر نظر من آشتی ملی و ساختن ایران آباد با همکاری همه است ما که نبایست ونمیتوانیم مردمی را از شرکت در آبادانی کشورشان حذف کینم.
    زمانی من در یک دبیرستان مربی بسکتبال دختران بودم ومیدیدم که چطور این دختران با آزادی ورزش میکنند با خودم میگفتم که ایکاش که دختران ما هم امکان ورزش کردن را داشتند و تا بتوانند در میادین قهرمانی نام ایران را پر آوازه کنند.
    خارج از ایران با تمامی محاسن آن برای خود آن ملت خوبست و یا حداکثر برای جوانان ایرانی که در آنجا بدنیا آمده اند ما همیشه در آنجا یک غریبه هستیم و همه امکانات را نه با زور و قلدری که با احترام و لبخند از ما میستانند. یک جوان ایرانی میگفت که سی سال است در آمریکا کار میکند و هرچه داشته پیش قسط یک خانه داده است قیمت خانه پایین آمده ولی مالیات و قسط خانه افزایش داشته است لاجرم وی خانه خود را که ثمره کار سی سال کاری خود را در آن مثلا پس اندازکرده بوده از دست میدهی . خانه ای که مثلا هفتصد هزار دلار میارزیده حالا شده است مثلا دویست و پنجاه هزار دلار و پیش قسط آن مثلا بوده صد و پنجاه هزار دلار . حالا مالیات خانه و بیمه خانه دو برابر شده است و مثلا اگر قبلا وی ماهی دو هزار دلار میداده است حالا شده است چهار هزار دلار در ماه وی که تنها مثلا دو هزار پانصد دلار دریافت میکند نمیتواند خانه را نگه دارد. بانک خانه را به دویست و پنجاه هزار دلار میفروشد مسلم است شخصی که خانه را میخرد برنده است. ولی این خانه را به دوست من بهمان قیمت نمیفروشند. باید به شخص دیگری بفروشند. آنانی که پول نقد دارند وخانه را میخرند مسلم است که استفاده های کلان میکنند. ولی اکنون مثلا به راحتی سابق وام نمیدهند و وام دادن خیلی مشگل است. و درنتیجه دوست من یکصد پنجاه هزار دلار پیش قسط اش از میان میرود آیا شما اسم این کار را غیر از غارت و دزدی میتوانید اسم دیگری بر آن بگذارید.
    این تنها دوست من نیست که اینطور غارت میشود میلیونها مردم طبقه متوسط بدین ترتیب ثروت و سرمایه خود را از کف به نفع غارتگران میدهند. دادگاه های اینجا هم حتما بایست وکیل داشته باشی وکلا هم اول پول را میگیرند و بعد دست دست میکنند. این امریکا هم پر از دزدان و شیادان حرفه ای است و چون کارشان مثلا قانونی است پلیس و دادگاه ها کاری به آنان ندارند.
    باز آواز دهل شنیدن از دور خوش است. آمریکا دو نوع انسان دارد موجودات بیتفاوت مثل کدو یا ماشین و انسانهای دزد و قالتاق و ظالم و تک توک هم آدمهای خوب. تمدن آنان هم در پول و ثروت است. متاسفانه شاید این جهان است که بسوی مادیات میرود و ارزشهای انسانی پایمال میگردد. امیدوارم که رهبران کشور های شرق با هوشیاری و استفاده از کارشنان خبره و دلسوز کشورهایمان را بسوی ترقی و سعادت رهنمون گردند و از فشار دزد و فساد بکاهند تا موجب خشم و عصیان نشود و در نتیجه یک درگیری و یک جنگ خانوادگی نظیر آنچه با کشور برادرمان عراق رخ داد دوباره رخ ندهد.
    آی برادر صورت زیبای ظاهر هیچ نیست تا توانی صورت زیبا بیار . پاینده باد ایران و ایرانی و برقرار باد دوستی وآشتی ملی همه ایرانیان. امیدوارم که از گذشته درس عبرت گرفته شده باشد و دیگر دنبال ظلم و زور نرویم.

  • مدینه فاضله یا کشوری با آزادی های انسانی برای همه و امکانات زندگی و حرمت انسانی برای همه.
    متاسفانه بعضی از دوستان کم لطفی میفرمایند و همه مطالب مرا نمیخوانند و تنها یک جمله را بر میدارند و برای من شمشیر آخته میکشند. من یک معلم هستم که در دانشگاه ها ی ایران تدریس میکردم و بعللی که کمک به دوست بود و او برای پس ندادن کمکش مرا لجن مال کرد مجبور شدم به خارج از ایران بیایم وگرنه من ترجیح داده و میدهم که به دانشجویان ایرانی درس بدهم.
    من به آزادی مثل الگوی آمریکا و یا اروپا موافق هستم ولی آیا تمام مردم ما با این نوع آزادیها موافق است؟ در آمریکا هم به ما که در نوجوانی باینجا نیامده ایم به چشم یک تروریست اسلامی نگاه میکنند. من یک مدرسه شبانه روزی دارم که در هشت هکتار زمین است دانشجویان هم میتوانند اینجا کار کنند و هم درس بخوانند و هم تحصیل کنند. باور میکنید که مالیات و بیمه من بیشتر از در آمد من است و بالاخره مرا مجبور خواهند کرد که مدرسه را ببندم. شرکت های بیمه تنها پول میگیرند و هیچگونه خساراتی را نمیپردازند ولی متاسفانه بیمه اجباری است زیرا وام بانکی آنرا طلب میکند اگر شما دور هستید بایست بدانید که ما هم مثل شما زیر شلاق استعمار هستیم. برای استعمار فرق نمیکند که انسان کجا باشد همیشه ما برده و آنان حاکم هستند.
    نظر من این است که مشگلات را بایست رهبران دنیای سوم با متانت و به نفع مردم حل کنند نه اینکه مردم را گوشت دم توپ کنند. مثلا اگر شاه با خمینی و رهبران جبهه ملی و حتی کمونیست ها میساخت و همه را در حکومت دخالت میداد و خودش یک نظارت عالیه داشت فکر نمیکنید که جلوی اینهمه کشت و کشتار ها و حمله صدام گرفته میشد.
    اکنون هم بجای اینکه جوانان ایرانی را که در لباس پلیس و بسیجی و یا سپاهی هستند در برابر سایر جوانان قرار بدهند و از هر طرف کشته شوند به زیان ایران است و این ایرانیان هستند که دغدار میشوند. من هم مثل بسیاری دیگر از ایرانیان بسیاری از اعضای خانواده خودم را از دست داده ام. وقتی آتش گرفت همه میسوزیم. و رفتن به آمریکا دلیل آسایش و رفاه نیست. شاید آن دسته از جوانان بسیار تیز هوش و دانشمند موقعیتی داشته باشند ولی اکثر ایرانیان تحصیل کرده به کارهای بدنی و حد اکثر به کسب و کار میپردازند. نظر سیاست های بین المللی از بین بردن طبقه متوسط جامعه است و این آمریکا هم استثنا نیست. طبقه متوسط در اینجا هم روز به روز به فقیر شدن نزدیک میشود. و با گرفتن مالیاتهای گزاف کمر آنان هم شکسته میشود.
    من هم پر پر شدن دانشجویان و جوانان فامیل را دیده ام. برای من چه فرق میکند که دانشجوی پرپر شده من شهید راه امام باشد و یا مجاهد خلق و یا یک سلطنت طلب. برای من چه فرقی دارد که دانشجوی من یک بسیجی باشد و یا یک سپاهی و یا یک ارمنی و یهودی و یا بهایی. من خودم را پدر روحانی آنان میدانم و برای مرگ همه آنها غمناک میشوم. دوست عزیر نظر من آشتی ملی و ساختن ایران آباد با همکاری همه است ما که نبایست ونمیتوانیم مردمی را از شرکت در آبادانی کشورشان حذف کینم.
    زمانی من در یک دبیرستان مربی بسکتبال دختران بودم ومیدیدم که چطور این دختران با آزادی ورزش میکنند با خودم میگفتم که ایکاش که دختران ما هم امکان ورزش کردن را داشتند و تا بتوانند در میادین قهرمانی نام ایران را پر آوازه کنند.
    خارج از ایران با تمامی محاسن آن برای خود آن ملت خوبست و یا حداکثر برای جوانان ایرانی که در آنجا بدنیا آمده اند ما همیشه در آنجا یک غریبه هستیم و همه امکانات را نه با زور و قلدری که با احترام و لبخند از ما میستانند. یک جوان ایرانی میگفت که سی سال است در آمریکا کار میکند و هرچه داشته پیش قسط یک خانه داده است قیمت خانه پایین آمده ولی مالیات و قسط خانه افزایش داشته است لاجرم وی خانه خود را که ثمره کار سی سال کاری خود را در آن مثلا پس اندازکرده بوده از دست میدهی . خانه ای که مثلا هفتصد هزار دلار میارزیده حالا شده است مثلا دویست و پنجاه هزار دلار و پیش قسط آن مثلا بوده صد و پنجاه هزار دلار . حالا مالیات خانه و بیمه خانه دو برابر شده است و مثلا اگر قبلا وی ماهی دو هزار دلار میداده است حالا شده است چهار هزار دلار در ماه وی که تنها مثلا دو هزار پانصد دلار دریافت میکند نمیتواند خانه را نگه دارد. بانک خانه را به دویست و پنجاه هزار دلار میفروشد مسلم است شخصی که خانه را میخرد برنده است. ولی این خانه را به دوست من بهمان قیمت نمیفروشند. باید به شخص دیگری بفروشند. آنانی که پول نقد دارند وخانه را میخرند مسلم است که استفاده های کلان میکنند. ولی اکنون مثلا به راحتی سابق وام نمیدهند و وام دادن خیلی مشگل است. و درنتیجه دوست من یکصد پنجاه هزار دلار پیش قسط اش از میان میرود آیا شما اسم این کار را غیر از غارت و دزدی میتوانید اسم دیگری بر آن بگذارید.
    این تنها دوست من نیست که اینطور غارت میشود میلیونها مردم طبقه متوسط بدین ترتیب ثروت و سرمایه خود را از کف به نفع غارتگران میدهند. دادگاه های اینجا هم حتما بایست وکیل داشته باشی وکلا هم اول پول را میگیرند و بعد دست دست میکنند. این امریکا هم پر از دزدان و شیادان حرفه ای است و چون کارشان مثلا قانونی است پلیس و دادگاه ها کاری به آنان ندارند.
    باز آواز دهل شنیدن از دور خوش است. آمریکا دو نوع انسان دارد موجودات بیتفاوت مثل کدو یا ماشین و انسانهای دزد و قالتاق و ظالم و تک توک هم آدمهای خوب. تمدن آنان هم در پول و ثروت است. متاسفانه شاید این جهان است که بسوی مادیات میرود و ارزشهای انسانی پایمال میگردد. امیدوارم که رهبران کشور های شرق با هوشیاری و استفاده از کارشنان خبره و دلسوز کشورهایمان را بسوی ترقی و سعادت رهنمون گردند و از فشار دزد و فساد بکاهند تا موجب خشم و عصیان نشود و در نتیجه یک درگیری و یک جنگ خانوادگی نظیر آنچه با کشور برادرمان عراق رخ داد دوباره رخ ندهد.
    آی برادر صورت زیبای ظاهر هیچ نیست تا توانی صورت زیبا بیار . پاینده باد ایران و ایرانی و برقرار باد دوستی وآشتی ملی همه ایرانیان. امیدوارم که از گذشته درس عبرت گرفته شده باشد و دیگر دنبال ظلم و زور نرویم.

  • دیکتاتوری و سرمایه بوجود آورنده دیکتاتوری بی تفاوت کردن و ظالم کردن مردمان است.
    برای تثبت یک دیکتاتوری مردم بایست بی تفاوت باشند و بمن چه بمن چه بگویند تا اقلیت ظالم بتوانند خود را به مردم که اکثریت هستند تحمیل کنند. البته اگر قرار باشد که دیکتاتوری پشتوانه اکثریت را در اختیار داشته باشد که در آنصورت دمار از روزگار اقلیت در خواهد آورد.
    دولتهای قدرتمند یک سری غارتگران و دیکتاتور را به سر مردم سوار میکنند بخصوص بر سر مردم دنیای سوم و تا مادامیکه این دیکتاتور ها سهم آنان را میدهند و آنان را در منافع غیر انسانی شریک میسازند حرفی نیست و موضوع داخلی است ولی اگر قرار شد که دیکتاتور سهم ارباب را ندهد و بخواهد همه را خودش بالا بکشد در آنصورت دیگر موضوع داخلی نیست. ولی تا مادامیکه دیکتاتور مردم را میچاپد و میکشد ولی منافع دست اندرکاران و سرمایه داران بین المللی و دزدان میلیارد تامین است موضوع داخلی است و ربطی به دیگران ندارد. مثال آن همان صدام خودمان است که تا مادامیکه منافع سودا گران مرگ و غارتگران بین المللی تامین بود موضوع داخلی بود ولی هنگامیکه او به منافع آنان حمله ور شد دیگر حساب داخلی در میان نبود و بکشور لشگر کشی شد. تامادامیکه صدام مردم را میکشت و میبست و به سرآنان بمب شمیایی میریخت و جوانان ایرانی و عراقی را از بین میبرد و کردها و شعیان را نابود میکرد و صدمه میزد موضع داخلی بود ولی آن هنگام که به کویت حمله کرد دیگر داخلی نبود و این بار منافع قدرتهای بزرگ میرفت که از بین برود و بخطر افتاده بود. دیدید که به وی حمله کردند واعدامش نمودند.
    دوستی داشتم که در یک دبیرستان خصوصی سطح بالا دبیر غیر رسمی بود یعنی مثلا لیسانس آزاد داشت از دانشگاه تهران و نه از دانشسرای عالی. چون آن مدرسه حقوق خوبی میداد دبیران رسمی استخدام وزارت فرهنگ یا آموزش و پرورش هم بفکر افتادند که با پارتی بازی و حفظ همه شرایط دولتی و دبیر بودن رسمی خود از طریق سیستم که میشنا سند به آن مدرسه منتقل شوند تا علاوه بر دریافت حقوق و مزایای دولتی حقوق دومی هم از آن مدرسه بگیرند. و با داشتن رابطه توانستند به آن مدرسه بیایند. و توانستند که دو حقوق کامل بگیرند.
    حالا در برابر آنان معلمانی بودند که تنها استخدام مدرسه بصورت روز مزد یا با شرایط کارگری بودند. و تنها یک حقوق دریافت میکردند. و چون پارتی در دستگاه نداشتند یک حقوق بگیر ملی تابع وزارت کار بودند. داشتن د و حقوق کامل زیر دندان دبیران تازه وارد مزه کرده بود و حالا آنان در تلاش بودند که بهر نحوی زیر آب دیگران را بزنند و آنان را از کار بیکار نمایند تا بتوانند دوستان و فک و فامیل خود را جایگزین آنان بنمایند و بهر نحوی بود معلمان استخدام شده توسط مدرسه را بده کردند و برایشان اینقدر زدند و پا پوش درست کردند که اولیای مدرسه خصوصی آنان را اخراج کرد و مدرسه یکدست به دست معلمان تازه وارد رسمی افتاد آنان نیز با آوردن پسر عمه دختر خاله و سایر اعضای خانواده خود و فامیل سببی ونسبی شوهر خواهر وشوهر عمه وغیره کل مدرسه را یکدست کردند. و یک دیکتاتوری واقعی بوجود آوردند. همه را با حمله بیرون راندند و خودیهای خود را سر پست و مقام گذاشتند.
    این است که از ماست که برماست این جریان مال سالهای حکومت شاه بود و دوستم گفت بهر دری که زدم همه بی نتیجه بود در وزارت آموزش پرورش یک مشت آدم بی تفاوت نشسته بودند که حرفهای مرا اصلا نمیفهمیدند و مقامات بالا هم گوششان به این حرفها بدهکار نبود و یک بمن چه جانانه تحویل میدادند. تمامی نامه نگاریهای من که این ظلم است و بیداد که من یک شغل خود را از دست بدهم و دیگری که یک شغل تمام وقت دارد یک شغل تمام وقت دیگر هم بگیرد موثر نبود. پس لازمه یک دیکتاتوری یک بی تفاوتی همگانی و پر ریشه است.
    در همین جهان امروز دو نفر با داشتن دو مدرک تحصیلی مساوی و هوش و توان کاری و فکری مساوی یکی در بهترین شرایط است و بهترین شغلها را دارد و دیگری بیکار و سرگردان. یکی با داشتن پارتی و دوست و با شاید شانس بهترین موقعیت ها را دارد و دیگری در آرزوی یک حد اقل زندگی. یکی میلیارد ها دلار اندوخته است و یکی آهی در بساط ندارد. مقصود من انسانهای فوق عاده باهوش و زیاد از انداره تیز هوش نیست که به ثروت و مکنت فراوان میرسند بلکه انسانهای معمولی است که یکی با داشتن وضع خوب و رفیق و فامیل به بهترین شرایط دست مییابد و دیگری سر گرسنه بر زمین میگذارد.
    حتمی شما هم انسانهایی را میشناسید که با در دست داشتن مدرک مساوی و با تجربه و توان کاری مساوی یکی بعلت داشتن پارتی در مقام و رتبه ای خوب است ودیگری در قعر چاه بی مروتی و بی انصافی. یک سری انسانهای زندانی و بدبخت و گرسنه و حتی بیکاره توانستند که به علف و اولوفی برسند و دیگران را کنار بزنند. حالا خود که تا چندی پیش دم از عدالت میزدند و میخواستند برای خلق کار کنند و ریشه ظلم و فساد و دزدی را برکنند. و شرایط مساوی و انسانی را برای همه فراهم کنند. حالا خود روی گذشته گان زور گو را هم سفید کرده اند. آنان با از بین بردن هم سنگران سابق خود برای یک سیستم بین المللی دانسته یا ندانسته کار میکنند که هدفش از بین بردن طبقه متوسط است.
    نمونه اش هیتلر است که از خانواده فقیری به قدرت و شکوه و شوکت رسید ولی همان فرد دمار از روزگار طبقه متوسط و فقیر درآورد. پس آنچه ما را از بین میبرد همانا نداشتن وحدت ویک رنگی است و این که منافع آنی خود را به به منافع دراز مدت خود و مردم ترجیح میدهیم.
    اگر همه ملت های خاورمیانه مثل ملل اروپا و یک آمریکا متحد شوند ویک دمکراسی نظیر آنچه در آنجا هست در اینجا پیاده کنند که متاثر از فرهنگ ما هم باشد و فقط تمدن صنعتی آنان را قبول کنیم و معیار های اخلاقی و مذهبی خود را حفظ کنیم مسلم است که همه ما به سعادت و نیک بختی خواهیم رسید. ولی اگر ما تنها به منافع آنی خود فکر کنیم و منافع عموم را در نظر نگیریم و تنها بخواهیم به یک گروه و به دوستان و فامیل خود امکانات بدهیم گروه رقیب هم مطمین همین کار را خواهد کرد و ما را کنار و قدرت مطلقه را برای خودشان میخواهند. و این کشمکش ها و این تغییر ها به نفع ما نیست و همه روزه کسانی بیجهت بخاک و خون میغلتند.
    در صورتیکه اگر با انصاف و دوستی ومهربانی عملی کنیم کشور عزیزمان شاهد پیشرفت و تکامل خواهد بود . زودن بی تفاوتی و ظلم و فکر کردن به منافع آنی و شخصی ما را از کاروان تمدن عقب نگاه خواهد داشت.
    داشتن یک دادگستری بیطرف با یک سری مامورین سیر و عادل. و نه بی تفاوت و پولکی. داشتن دانشگاه ها و مدارس فنی و حرفه ای و داشتن صنایع زیر بنایی و کشاورزی مدرن . احترام به رای اکثریت با وجود اشتباه بودن آن و تعلیم راه های خوب و جدید. پیوستن به کاروان کشورهای بی طرف و حمایت از سایر مردم ایران زمین که دارای همان گذشته و تاریخ هستند و کار در راهکار داشتن یک اتحادیه قوی از کشورهای خاورمیانه و عدل و داد و دوستی و مهر ورزی واقعی تنها میتواند شاهد پیروزی ما باشد. وگرنه بازیچه دستهای ابر سرمایه داران هستیم و آنان از این تفرقه ما حداکثر سو استفاده را خواهند کرد. جوانان مارا معتاد و گروه گروه میکنند و به جان هم میاندازند. تفرقه بیانداز و حکومت کن.
    ما بایست همه فرزندان ایران زمین و ایران بزرگ و خراسان و توران را فرزند خود بدانیم و برای یک وحدت تاریخی و یک استقلال واقعی کار کنیم و دزدی فساد و خودخواهی و حرص را کنار بگذاریم و برای خاطر خدا و دوستی و محبت کار کنیم. دشمنان فریب خورده را عفو کنیم و یک دنیای دوستی و پراز صفا و صمیمیت بسازیم. دوران خلافت بنی امیه و بنی عباس بسر آمده است. ما احتیاج به مردان و زنان پاک انسان دوست و مردم پرست داریم. خدا پرستی بجز خدمت خلق نیست به عبا عمامه دلق نیست. میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است مزن بر سرناتوان دست زور که روزی بیفتی بپایش چو مور.
    انسان شده چه ساده آدم شدن چه مشگل. بیایید در این دوران سازندگی به هم فکر کنیم و غمخوار هم باشیم و برای رفاه و سعادت همه قدم برداریم. از شر و فتنه پرهیز کنیم و از دزدی مال مردم و غارت اموال دیگران کنار برویم. همه را با چشم دوستی و انسانی ببینیم و فرقی بین انسانها نگذاریم که همه ما بنده وفرزند یک نفر هستیم.

  • دیکتاتوری و سرمایه بوجود آورنده دیکتاتوری بی تفاوت کردن و ظالم کردن مردمان است.
    برای تثبت یک دیکتاتوری مردم بایست بی تفاوت باشند و بمن چه بمن چه بگویند تا اقلیت ظالم بتوانند خود را به مردم که اکثریت هستند تحمیل کنند. البته اگر قرار باشد که دیکتاتوری پشتوانه اکثریت را در اختیار داشته باشد که در آنصورت دمار از روزگار اقلیت در خواهد آورد.
    دولتهای قدرتمند یک سری غارتگران و دیکتاتور را به سر مردم سوار میکنند بخصوص بر سر مردم دنیای سوم و تا مادامیکه این دیکتاتور ها سهم آنان را میدهند و آنان را در منافع غیر انسانی شریک میسازند حرفی نیست و موضوع داخلی است ولی اگر قرار شد که دیکتاتور سهم ارباب را ندهد و بخواهد همه را خودش بالا بکشد در آنصورت دیگر موضوع داخلی نیست. ولی تا مادامیکه دیکتاتور مردم را میچاپد و میکشد ولی منافع دست اندرکاران و سرمایه داران بین المللی و دزدان میلیارد تامین است موضوع داخلی است و ربطی به دیگران ندارد. مثال آن همان صدام خودمان است که تا مادامیکه منافع سودا گران مرگ و غارتگران بین المللی تامین بود موضوع داخلی بود ولی هنگامیکه او به منافع آنان حمله ور شد دیگر حساب داخلی در میان نبود و بکشور لشگر کشی شد. تامادامیکه صدام مردم را میکشت و میبست و به سرآنان بمب شمیایی میریخت و جوانان ایرانی و عراقی را از بین میبرد و کردها و شعیان را نابود میکرد و صدمه میزد موضع داخلی بود ولی آن هنگام که به کویت حمله کرد دیگر داخلی نبود و این بار منافع قدرتهای بزرگ میرفت که از بین برود و بخطر افتاده بود. دیدید که به وی حمله کردند واعدامش نمودند.
    دوستی داشتم که در یک دبیرستان خصوصی سطح بالا دبیر غیر رسمی بود یعنی مثلا لیسانس آزاد داشت از دانشگاه تهران و نه از دانشسرای عالی. چون آن مدرسه حقوق خوبی میداد دبیران رسمی استخدام وزارت فرهنگ یا آموزش و پرورش هم بفکر افتادند که با پارتی بازی و حفظ همه شرایط دولتی و دبیر بودن رسمی خود از طریق سیستم که میشنا سند به آن مدرسه منتقل شوند تا علاوه بر دریافت حقوق و مزایای دولتی حقوق دومی هم از آن مدرسه بگیرند. و با داشتن رابطه توانستند به آن مدرسه بیایند. و توانستند که دو حقوق کامل بگیرند.
    حالا در برابر آنان معلمانی بودند که تنها استخدام مدرسه بصورت روز مزد یا با شرایط کارگری بودند. و تنها یک حقوق دریافت میکردند. و چون پارتی در دستگاه نداشتند یک حقوق بگیر ملی تابع وزارت کار بودند. داشتن د و حقوق کامل زیر دندان دبیران تازه وارد مزه کرده بود و حالا آنان در تلاش بودند که بهر نحوی زیر آب دیگران را بزنند و آنان را از کار بیکار نمایند تا بتوانند دوستان و فک و فامیل خود را جایگزین آنان بنمایند و بهر نحوی بود معلمان استخدام شده توسط مدرسه را بده کردند و برایشان اینقدر زدند و پا پوش درست کردند که اولیای مدرسه خصوصی آنان را اخراج کرد و مدرسه یکدست به دست معلمان تازه وارد رسمی افتاد آنان نیز با آوردن پسر عمه دختر خاله و سایر اعضای خانواده خود و فامیل سببی ونسبی شوهر خواهر وشوهر عمه وغیره کل مدرسه را یکدست کردند. و یک دیکتاتوری واقعی بوجود آوردند. همه را با حمله بیرون راندند و خودیهای خود را سر پست و مقام گذاشتند.
    این است که از ماست که برماست این جریان مال سالهای حکومت شاه بود و دوستم گفت بهر دری که زدم همه بی نتیجه بود در وزارت آموزش پرورش یک مشت آدم بی تفاوت نشسته بودند که حرفهای مرا اصلا نمیفهمیدند و مقامات بالا هم گوششان به این حرفها بدهکار نبود و یک بمن چه جانانه تحویل میدادند. تمامی نامه نگاریهای من که این ظلم است و بیداد که من یک شغل خود را از دست بدهم و دیگری که یک شغل تمام وقت دارد یک شغل تمام وقت دیگر هم بگیرد موثر نبود. پس لازمه یک دیکتاتوری یک بی تفاوتی همگانی و پر ریشه است.
    در همین جهان امروز دو نفر با داشتن دو مدرک تحصیلی مساوی و هوش و توان کاری و فکری مساوی یکی در بهترین شرایط است و بهترین شغلها را دارد و دیگری بیکار و سرگردان. یکی با داشتن پارتی و دوست و با شاید شانس بهترین موقعیت ها را دارد و دیگری در آرزوی یک حد اقل زندگی. یکی میلیارد ها دلار اندوخته است و یکی آهی در بساط ندارد. مقصود من انسانهای فوق عاده باهوش و زیاد از انداره تیز هوش نیست که به ثروت و مکنت فراوان میرسند بلکه انسانهای معمولی است که یکی با داشتن وضع خوب و رفیق و فامیل به بهترین شرایط دست مییابد و دیگری سر گرسنه بر زمین میگذارد.
    حتمی شما هم انسانهایی را میشناسید که با در دست داشتن مدرک مساوی و با تجربه و توان کاری مساوی یکی بعلت داشتن پارتی در مقام و رتبه ای خوب است ودیگری در قعر چاه بی مروتی و بی انصافی. یک سری انسانهای زندانی و بدبخت و گرسنه و حتی بیکاره توانستند که به علف و اولوفی برسند و دیگران را کنار بزنند. حالا خود که تا چندی پیش دم از عدالت میزدند و میخواستند برای خلق کار کنند و ریشه ظلم و فساد و دزدی را برکنند. و شرایط مساوی و انسانی را برای همه فراهم کنند. حالا خود روی گذشته گان زور گو را هم سفید کرده اند. آنان با از بین بردن هم سنگران سابق خود برای یک سیستم بین المللی دانسته یا ندانسته کار میکنند که هدفش از بین بردن طبقه متوسط است.
    نمونه اش هیتلر است که از خانواده فقیری به قدرت و شکوه و شوکت رسید ولی همان فرد دمار از روزگار طبقه متوسط و فقیر درآورد. پس آنچه ما را از بین میبرد همانا نداشتن وحدت ویک رنگی است و این که منافع آنی خود را به به منافع دراز مدت خود و مردم ترجیح میدهیم.
    اگر همه ملت های خاورمیانه مثل ملل اروپا و یک آمریکا متحد شوند ویک دمکراسی نظیر آنچه در آنجا هست در اینجا پیاده کنند که متاثر از فرهنگ ما هم باشد و فقط تمدن صنعتی آنان را قبول کنیم و معیار های اخلاقی و مذهبی خود را حفظ کنیم مسلم است که همه ما به سعادت و نیک بختی خواهیم رسید. ولی اگر ما تنها به منافع آنی خود فکر کنیم و منافع عموم را در نظر نگیریم و تنها بخواهیم به یک گروه و به دوستان و فامیل خود امکانات بدهیم گروه رقیب هم مطمین همین کار را خواهد کرد و ما را کنار و قدرت مطلقه را برای خودشان میخواهند. و این کشمکش ها و این تغییر ها به نفع ما نیست و همه روزه کسانی بیجهت بخاک و خون میغلتند.
    در صورتیکه اگر با انصاف و دوستی ومهربانی عملی کنیم کشور عزیزمان شاهد پیشرفت و تکامل خواهد بود . زودن بی تفاوتی و ظلم و فکر کردن به منافع آنی و شخصی ما را از کاروان تمدن عقب نگاه خواهد داشت.
    داشتن یک دادگستری بیطرف با یک سری مامورین سیر و عادل. و نه بی تفاوت و پولکی. داشتن دانشگاه ها و مدارس فنی و حرفه ای و داشتن صنایع زیر بنایی و کشاورزی مدرن . احترام به رای اکثریت با وجود اشتباه بودن آن و تعلیم راه های خوب و جدید. پیوستن به کاروان کشورهای بی طرف و حمایت از سایر مردم ایران زمین که دارای همان گذشته و تاریخ هستند و کار در راهکار داشتن یک اتحادیه قوی از کشورهای خاورمیانه و عدل و داد و دوستی و مهر ورزی واقعی تنها میتواند شاهد پیروزی ما باشد. وگرنه بازیچه دستهای ابر سرمایه داران هستیم و آنان از این تفرقه ما حداکثر سو استفاده را خواهند کرد. جوانان مارا معتاد و گروه گروه میکنند و به جان هم میاندازند. تفرقه بیانداز و حکومت کن.
    ما بایست همه فرزندان ایران زمین و ایران بزرگ و خراسان و توران را فرزند خود بدانیم و برای یک وحدت تاریخی و یک استقلال واقعی کار کنیم و دزدی فساد و خودخواهی و حرص را کنار بگذاریم و برای خاطر خدا و دوستی و محبت کار کنیم. دشمنان فریب خورده را عفو کنیم و یک دنیای دوستی و پراز صفا و صمیمیت بسازیم. دوران خلافت بنی امیه و بنی عباس بسر آمده است. ما احتیاج به مردان و زنان پاک انسان دوست و مردم پرست داریم. خدا پرستی بجز خدمت خلق نیست به عبا عمامه دلق نیست. میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است مزن بر سرناتوان دست زور که روزی بیفتی بپایش چو مور.
    انسان شده چه ساده آدم شدن چه مشگل. بیایید در این دوران سازندگی به هم فکر کنیم و غمخوار هم باشیم و برای رفاه و سعادت همه قدم برداریم. از شر و فتنه پرهیز کنیم و از دزدی مال مردم و غارت اموال دیگران کنار برویم. همه را با چشم دوستی و انسانی ببینیم و فرقی بین انسانها نگذاریم که همه ما بنده وفرزند یک نفر هستیم.

  • دیکتاتوری و سرمایه بوجود آورنده دیکتاتوری بی تفاوت کردن و ظالم کردن مردمان است.
    برای تثبت یک دیکتاتوری مردم بایست بی تفاوت باشند و بمن چه بمن چه بگویند تا اقلیت ظالم بتوانند خود را به مردم که اکثریت هستند تحمیل کنند. البته اگر قرار باشد که دیکتاتوری پشتوانه اکثریت را در اختیار داشته باشد که در آنصورت دمار از روزگار اقلیت در خواهد آورد.
    دولتهای قدرتمند یک سری غارتگران و دیکتاتور را به سر مردم سوار میکنند بخصوص بر سر مردم دنیای سوم و تا مادامیکه این دیکتاتور ها سهم آنان را میدهند و آنان را در منافع غیر انسانی شریک میسازند حرفی نیست و موضوع داخلی است ولی اگر قرار شد که دیکتاتور سهم ارباب را ندهد و بخواهد همه را خودش بالا بکشد در آنصورت دیگر موضوع داخلی نیست. ولی تا مادامیکه دیکتاتور مردم را میچاپد و میکشد ولی منافع دست اندرکاران و سرمایه داران بین المللی و دزدان میلیارد تامین است موضوع داخلی است و ربطی به دیگران ندارد. مثال آن همان صدام خودمان است که تا مادامیکه منافع سودا گران مرگ و غارتگران بین المللی تامین بود موضوع داخلی بود ولی هنگامیکه او به منافع آنان حمله ور شد دیگر حساب داخلی در میان نبود و بکشور لشگر کشی شد. تامادامیکه صدام مردم را میکشت و میبست و به سرآنان بمب شمیایی میریخت و جوانان ایرانی و عراقی را از بین میبرد و کردها و شعیان را نابود میکرد و صدمه میزد موضع داخلی بود ولی آن هنگام که به کویت حمله کرد دیگر داخلی نبود و این بار منافع قدرتهای بزرگ میرفت که از بین برود و بخطر افتاده بود. دیدید که به وی حمله کردند واعدامش نمودند.
    دوستی داشتم که در یک دبیرستان خصوصی سطح بالا دبیر غیر رسمی بود یعنی مثلا لیسانس آزاد داشت از دانشگاه تهران و نه از دانشسرای عالی. چون آن مدرسه حقوق خوبی میداد دبیران رسمی استخدام وزارت فرهنگ یا آموزش و پرورش هم بفکر افتادند که با پارتی بازی و حفظ همه شرایط دولتی و دبیر بودن رسمی خود از طریق سیستم که میشنا سند به آن مدرسه منتقل شوند تا علاوه بر دریافت حقوق و مزایای دولتی حقوق دومی هم از آن مدرسه بگیرند. و با داشتن رابطه توانستند به آن مدرسه بیایند. و توانستند که دو حقوق کامل بگیرند.
    حالا در برابر آنان معلمانی بودند که تنها استخدام مدرسه بصورت روز مزد یا با شرایط کارگری بودند. و تنها یک حقوق دریافت میکردند. و چون پارتی در دستگاه نداشتند یک حقوق بگیر ملی تابع وزارت کار بودند. داشتن د و حقوق کامل زیر دندان دبیران تازه وارد مزه کرده بود و حالا آنان در تلاش بودند که بهر نحوی زیر آب دیگران را بزنند و آنان را از کار بیکار نمایند تا بتوانند دوستان و فک و فامیل خود را جایگزین آنان بنمایند و بهر نحوی بود معلمان استخدام شده توسط مدرسه را بده کردند و برایشان اینقدر زدند و پا پوش درست کردند که اولیای مدرسه خصوصی آنان را اخراج کرد و مدرسه یکدست به دست معلمان تازه وارد رسمی افتاد آنان نیز با آوردن پسر عمه دختر خاله و سایر اعضای خانواده خود و فامیل سببی ونسبی شوهر خواهر وشوهر عمه وغیره کل مدرسه را یکدست کردند. و یک دیکتاتوری واقعی بوجود آوردند. همه را با حمله بیرون راندند و خودیهای خود را سر پست و مقام گذاشتند.
    این است که از ماست که برماست این جریان مال سالهای حکومت شاه بود و دوستم گفت بهر دری که زدم همه بی نتیجه بود در وزارت آموزش پرورش یک مشت آدم بی تفاوت نشسته بودند که حرفهای مرا اصلا نمیفهمیدند و مقامات بالا هم گوششان به این حرفها بدهکار نبود و یک بمن چه جانانه تحویل میدادند. تمامی نامه نگاریهای من که این ظلم است و بیداد که من یک شغل خود را از دست بدهم و دیگری که یک شغل تمام وقت دارد یک شغل تمام وقت دیگر هم بگیرد موثر نبود. پس لازمه یک دیکتاتوری یک بی تفاوتی همگانی و پر ریشه است.
    در همین جهان امروز دو نفر با داشتن دو مدرک تحصیلی مساوی و هوش و توان کاری و فکری مساوی یکی در بهترین شرایط است و بهترین شغلها را دارد و دیگری بیکار و سرگردان. یکی با داشتن پارتی و دوست و با شاید شانس بهترین موقعیت ها را دارد و دیگری در آرزوی یک حد اقل زندگی. یکی میلیارد ها دلار اندوخته است و یکی آهی در بساط ندارد. مقصود من انسانهای فوق عاده باهوش و زیاد از انداره تیز هوش نیست که به ثروت و مکنت فراوان میرسند بلکه انسانهای معمولی است که یکی با داشتن وضع خوب و رفیق و فامیل به بهترین شرایط دست مییابد و دیگری سر گرسنه بر زمین میگذارد.
    حتمی شما هم انسانهایی را میشناسید که با در دست داشتن مدرک مساوی و با تجربه و توان کاری مساوی یکی بعلت داشتن پارتی در مقام و رتبه ای خوب است ودیگری در قعر چاه بی مروتی و بی انصافی. یک سری انسانهای زندانی و بدبخت و گرسنه و حتی بیکاره توانستند که به علف و اولوفی برسند و دیگران را کنار بزنند. حالا خود که تا چندی پیش دم از عدالت میزدند و میخواستند برای خلق کار کنند و ریشه ظلم و فساد و دزدی را برکنند. و شرایط مساوی و انسانی را برای همه فراهم کنند. حالا خود روی گذشته گان زور گو را هم سفید کرده اند. آنان با از بین بردن هم سنگران سابق خود برای یک سیستم بین المللی دانسته یا ندانسته کار میکنند که هدفش از بین بردن طبقه متوسط است.
    نمونه اش هیتلر است که از خانواده فقیری به قدرت و شکوه و شوکت رسید ولی همان فرد دمار از روزگار طبقه متوسط و فقیر درآورد. پس آنچه ما را از بین میبرد همانا نداشتن وحدت ویک رنگی است و این که منافع آنی خود را به به منافع دراز مدت خود و مردم ترجیح میدهیم.
    اگر همه ملت های خاورمیانه مثل ملل اروپا و یک آمریکا متحد شوند ویک دمکراسی نظیر آنچه در آنجا هست در اینجا پیاده کنند که متاثر از فرهنگ ما هم باشد و فقط تمدن صنعتی آنان را قبول کنیم و معیار های اخلاقی و مذهبی خود را حفظ کنیم مسلم است که همه ما به سعادت و نیک بختی خواهیم رسید. ولی اگر ما تنها به منافع آنی خود فکر کنیم و منافع عموم را در نظر نگیریم و تنها بخواهیم به یک گروه و به دوستان و فامیل خود امکانات بدهیم گروه رقیب هم مطمین همین کار را خواهد کرد و ما را کنار و قدرت مطلقه را برای خودشان میخواهند. و این کشمکش ها و این تغییر ها به نفع ما نیست و همه روزه کسانی بیجهت بخاک و خون میغلتند.
    در صورتیکه اگر با انصاف و دوستی ومهربانی عملی کنیم کشور عزیزمان شاهد پیشرفت و تکامل خواهد بود . زودن بی تفاوتی و ظلم و فکر کردن به منافع آنی و شخصی ما را از کاروان تمدن عقب نگاه خواهد داشت.
    داشتن یک دادگستری بیطرف با یک سری مامورین سیر و عادل. و نه بی تفاوت و پولکی. داشتن دانشگاه ها و مدارس فنی و حرفه ای و داشتن صنایع زیر بنایی و کشاورزی مدرن . احترام به رای اکثریت با وجود اشتباه بودن آن و تعلیم راه های خوب و جدید. پیوستن به کاروان کشورهای بی طرف و حمایت از سایر مردم ایران زمین که دارای همان گذشته و تاریخ هستند و کار در راهکار داشتن یک اتحادیه قوی از کشورهای خاورمیانه و عدل و داد و دوستی و مهر ورزی واقعی تنها میتواند شاهد پیروزی ما باشد. وگرنه بازیچه دستهای ابر سرمایه داران هستیم و آنان از این تفرقه ما حداکثر سو استفاده را خواهند کرد. جوانان مارا معتاد و گروه گروه میکنند و به جان هم میاندازند. تفرقه بیانداز و حکومت کن.
    ما بایست همه فرزندان ایران زمین و ایران بزرگ و خراسان و توران را فرزند خود بدانیم و برای یک وحدت تاریخی و یک استقلال واقعی کار کنیم و دزدی فساد و خودخواهی و حرص را کنار بگذاریم و برای خاطر خدا و دوستی و محبت کار کنیم. دشمنان فریب خورده را عفو کنیم و یک دنیای دوستی و پراز صفا و صمیمیت بسازیم. دوران خلافت بنی امیه و بنی عباس بسر آمده است. ما احتیاج به مردان و زنان پاک انسان دوست و مردم پرست داریم. خدا پرستی بجز خدمت خلق نیست به عبا عمامه دلق نیست. میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است مزن بر سرناتوان دست زور که روزی بیفتی بپایش چو مور.
    انسان شده چه ساده آدم شدن چه مشگل. بیایید در این دوران سازندگی به هم فکر کنیم و غمخوار هم باشیم و برای رفاه و سعادت همه قدم برداریم. از شر و فتنه پرهیز کنیم و از دزدی مال مردم و غارت اموال دیگران کنار برویم. همه را با چشم دوستی و انسانی ببینیم و فرقی بین انسانها نگذاریم که همه ما بنده وفرزند یک نفر هستیم.

  • با محو دیکتاتوری در خودمان به آرمان آزادگی و احترام به دیگران رسیده ایم.
    دیکتاتور ها خودشان را برتر از دیگران و ازما بهتران میدانند. ایشان این چنین فکر میکنند که عقل کل هستند و دیگران بایست به آنان احترام زیاد از حد بگذارند و اوامر و دستورات آنان را بدون چون و چرا اطاعت محض نمایند. آنان فکر میکنند که تافته جدا بافته هستند و خودشان و اهل بیت و خانواده هایشان بیشتر و بهتر از دیگران هستند. این غرور بیجا و این فکر بی معنی در آنان باعث میشود که خود را بت و چیزی نظیر خدا ی نا دیده بدانند و بخواهند بر عقل و شعور مردم مسلط باشند و به مال و ناموس آنان دست درازی کنند وهر کاری که مایل باشند بکنند و هیچ مسولیتی هم ندارند. آنان حریص قدرت طلب شهوت ران و پول پرست هستند و به معنویات و انسانیت و دوستی و محبت هیچ رابطه ای ندارند.
    آنان خود را برتر و بالاتر از همه میدانند و هیچ کس و هیچ فکر ی را قبول ندارند. آنان میخواهند مردم بصورت آدمک دستورات آنان را اجرا کنند و هر که اجرا نکرد توسط افرادی که آدمک شده اند به قتل برسند. آنان از جو وحشت و ترس مردم سو استفاده میکنند ویک اقلیت بر یک اکثریت حکومت میکنند. آنان از بی تفاوتی و بیرحمی بعضی افراد سو استفاده میکنند و با دزدی و غارت مال و ناموس و جان مردم پایه های حکومتی خود را سفت میکنند. آنان با پخش بخشی از غارت خود بین آدمکهای خود که شست و شوی مغزی داده شدند آنان را تبدیل به آدمخواران و آدمکشهای حرفه ای میکنند و به جان مردم میاندازند. مافیا و شبکه های بزرگ جانیان در آمریکا نمونه ای خوب از آنان است.
    آنان که اکثر ثروت های دنیا به نوعی دراختیار دارند از قتل و کشتار روی بر گردان نیستند. آنان برای فروش مواد مخدر و مواد منفجره خود به دیکتاتور های کوچک امکان خود نمایی و سر برآوردن میدهند. دیکتاتوری را در بطن جامعه توسعه میدهند بطوریکه پدر پسر را ناقض عقل میداند و پسر پدر و برادر را نادان وابله تصورمیکند. جنگ های نهان وآشکار بین دیکتاتور های کوچک ودیگران را شعله ور میکنند و با نظام تفرقه بیانداز وحکومت کن جهان را رهبری میکنند.
    آنان با هدف گیری طبقه متوسط و غارت آنان بوسیله تورم و یا شرایط دیگر نظیر بالا و پایین آوردن قیمت ها ثروتهای جزیی مردم را میربایند و با دامن زدن به دزدی و فساد و دروغ گویی و هرج و مرج طبقه متوسط را از بین میبرند. شرکت های آنان بجان مردم میافتند وتا آخرین دینار آنان را از طریق این شرکت ها میربایند و با تکیه بر قوانین دست و پا گیر و یا دادن رشوه جلوی دادخواهی مردم را میگیرند و آنان را مایوس و نا امید میکنند. تا به اعتیاد پناه ببرند.
    آنان با اختیار داشتن وسایل سمعی و بصری و ارتباط جمعی هر چه که بخواهند به خورد مردم میدهند از یک دیوانه و یا یک ابله یک بت میسازند و مردم را به طواف دور او وا میدارند. ناامنی دروغ و فساد و اختلاف اندازی از دست آورد های آنان است. آنان قوم ها را علیه یکدیگر میشورانند بین آنان نفرت وخشم تولید میکنند و با دادن اسلحه بدست آنان و فروش بیدریغ وسایل جاسوسی و دزدی و استراق سمع مردم را به کشت و کشتار وا میدارند.
    اسکندر مقدونی گفت که اگر میخواهی کشوری را در اختیار داشته باشی کار های بزرگ را به اشخاص پست واگذار کن تا بتوانی همیشه آنان را در کنترل خود داشته باشی. این که دور کردن کارشناسان از دور دیکتاتور و منزوی کردن وی به یک مشت اشخاص بیسواد و بی اطلاع و غیر متخصص از شگردهای این گروه حریص آدمخوار وجهان خوار است.
    در کشورهای باصطلاح مترقی که از وسوسه غارتگران کمی در آسایش هستند معمولا کار ها به کاردانها سپرده میشود. ولی در سایر کشورها به هر طریقی شده کارشناسان را از خدمت معاف و تار و مار میکنند و کار های را به غیر متخصصان میسپارند تا مردم را در فقر و بیسوادی نگه دارند.
    آنان با علم و دانش عمومی مخالف هستند ومیخواهند که این تنها در دسترس خودی ها ی خودشان باشد. آنان با کمک تفرقه های دینی مذهبی و نژادی و قومی و ملی زبانی و حتی جنسی همه بر علیه یکدیگر بسیج میکنند و آتش بیار این معرکه هستند.
    راه نجات آزادی افراد. عمومی کردن دانش . احترام به عقاید و افکار و مرام های دیگران . مباحثه و گفت گو بجای خشم و کشتار است. بیایید آلت دست این دزدان و غارتگران نشویم و مشگلات خود را با متانت و آرامش حل کنیم. آزادی و دوستی و آبادانی کشورهای ما یک راه معقول و همه پسند میباشد. صلح گفت گو و حل مسایل از راه دادگاه های بیطرف و بین المللی شاید یکی از راهکارهای مبارزه با دیکتاتور ها سرمست از باده قدرت و ثروت باشد. بایست با قلم و دانش به جنگ رفت و با صلح و داد خواهی غارتگران را رسوا گردانید. از بی تفاوتی ها کاست و بر یکدلی ها و همدلی ها افزود. درخت تو گر بار دانش بگیرد بزیر آوری چرخ نیلوفری را.

  • با محو دیکتاتوری در خودمان به آرمان آزادگی و احترام به دیگران رسیده ایم.
    دیکتاتور ها خودشان را برتر از دیگران و ازما بهتران میدانند. ایشان این چنین فکر میکنند که عقل کل هستند و دیگران بایست به آنان احترام زیاد از حد بگذارند و اوامر و دستورات آنان را بدون چون و چرا اطاعت محض نمایند. آنان فکر میکنند که تافته جدا بافته هستند و خودشان و اهل بیت و خانواده هایشان بیشتر و بهتر از دیگران هستند. این غرور بیجا و این فکر بی معنی در آنان باعث میشود که خود را بت و چیزی نظیر خدا ی نا دیده بدانند و بخواهند بر عقل و شعور مردم مسلط باشند و به مال و ناموس آنان دست درازی کنند وهر کاری که مایل باشند بکنند و هیچ مسولیتی هم ندارند. آنان حریص قدرت طلب شهوت ران و پول پرست هستند و به معنویات و انسانیت و دوستی و محبت هیچ رابطه ای ندارند.
    آنان خود را برتر و بالاتر از همه میدانند و هیچ کس و هیچ فکر ی را قبول ندارند. آنان میخواهند مردم بصورت آدمک دستورات آنان را اجرا کنند و هر که اجرا نکرد توسط افرادی که آدمک شده اند به قتل برسند. آنان از جو وحشت و ترس مردم سو استفاده میکنند ویک اقلیت بر یک اکثریت حکومت میکنند. آنان از بی تفاوتی و بیرحمی بعضی افراد سو استفاده میکنند و با دزدی و غارت مال و ناموس و جان مردم پایه های حکومتی خود را سفت میکنند. آنان با پخش بخشی از غارت خود بین آدمکهای خود که شست و شوی مغزی داده شدند آنان را تبدیل به آدمخواران و آدمکشهای حرفه ای میکنند و به جان مردم میاندازند. مافیا و شبکه های بزرگ جانیان در آمریکا نمونه ای خوب از آنان است.
    آنان که اکثر ثروت های دنیا به نوعی دراختیار دارند از قتل و کشتار روی بر گردان نیستند. آنان برای فروش مواد مخدر و مواد منفجره خود به دیکتاتور های کوچک امکان خود نمایی و سر برآوردن میدهند. دیکتاتوری را در بطن جامعه توسعه میدهند بطوریکه پدر پسر را ناقض عقل میداند و پسر پدر و برادر را نادان وابله تصورمیکند. جنگ های نهان وآشکار بین دیکتاتور های کوچک ودیگران را شعله ور میکنند و با نظام تفرقه بیانداز وحکومت کن جهان را رهبری میکنند.
    آنان با هدف گیری طبقه متوسط و غارت آنان بوسیله تورم و یا شرایط دیگر نظیر بالا و پایین آوردن قیمت ها ثروتهای جزیی مردم را میربایند و با دامن زدن به دزدی و فساد و دروغ گویی و هرج و مرج طبقه متوسط را از بین میبرند. شرکت های آنان بجان مردم میافتند وتا آخرین دینار آنان را از طریق این شرکت ها میربایند و با تکیه بر قوانین دست و پا گیر و یا دادن رشوه جلوی دادخواهی مردم را میگیرند و آنان را مایوس و نا امید میکنند. تا به اعتیاد پناه ببرند.
    آنان با اختیار داشتن وسایل سمعی و بصری و ارتباط جمعی هر چه که بخواهند به خورد مردم میدهند از یک دیوانه و یا یک ابله یک بت میسازند و مردم را به طواف دور او وا میدارند. ناامنی دروغ و فساد و اختلاف اندازی از دست آورد های آنان است. آنان قوم ها را علیه یکدیگر میشورانند بین آنان نفرت وخشم تولید میکنند و با دادن اسلحه بدست آنان و فروش بیدریغ وسایل جاسوسی و دزدی و استراق سمع مردم را به کشت و کشتار وا میدارند.
    اسکندر مقدونی گفت که اگر میخواهی کشوری را در اختیار داشته باشی کار های بزرگ را به اشخاص پست واگذار کن تا بتوانی همیشه آنان را در کنترل خود داشته باشی. این که دور کردن کارشناسان از دور دیکتاتور و منزوی کردن وی به یک مشت اشخاص بیسواد و بی اطلاع و غیر متخصص از شگردهای این گروه حریص آدمخوار وجهان خوار است.
    در کشورهای باصطلاح مترقی که از وسوسه غارتگران کمی در آسایش هستند معمولا کار ها به کاردانها سپرده میشود. ولی در سایر کشورها به هر طریقی شده کارشناسان را از خدمت معاف و تار و مار میکنند و کار های را به غیر متخصصان میسپارند تا مردم را در فقر و بیسوادی نگه دارند.
    آنان با علم و دانش عمومی مخالف هستند ومیخواهند که این تنها در دسترس خودی ها ی خودشان باشد. آنان با کمک تفرقه های دینی مذهبی و نژادی و قومی و ملی زبانی و حتی جنسی همه بر علیه یکدیگر بسیج میکنند و آتش بیار این معرکه هستند.
    راه نجات آزادی افراد. عمومی کردن دانش . احترام به عقاید و افکار و مرام های دیگران . مباحثه و گفت گو بجای خشم و کشتار است. بیایید آلت دست این دزدان و غارتگران نشویم و مشگلات خود را با متانت و آرامش حل کنیم. آزادی و دوستی و آبادانی کشورهای ما یک راه معقول و همه پسند میباشد. صلح گفت گو و حل مسایل از راه دادگاه های بیطرف و بین المللی شاید یکی از راهکارهای مبارزه با دیکتاتور ها سرمست از باده قدرت و ثروت باشد. بایست با قلم و دانش به جنگ رفت و با صلح و داد خواهی غارتگران را رسوا گردانید. از بی تفاوتی ها کاست و بر یکدلی ها و همدلی ها افزود. درخت تو گر بار دانش بگیرد بزیر آوری چرخ نیلوفری را.

  • با محو دیکتاتوری در خودمان به آرمان آزادگی و احترام به دیگران رسیده ایم.
    دیکتاتور ها خودشان را برتر از دیگران و ازما بهتران میدانند. ایشان این چنین فکر میکنند که عقل کل هستند و دیگران بایست به آنان احترام زیاد از حد بگذارند و اوامر و دستورات آنان را بدون چون و چرا اطاعت محض نمایند. آنان فکر میکنند که تافته جدا بافته هستند و خودشان و اهل بیت و خانواده هایشان بیشتر و بهتر از دیگران هستند. این غرور بیجا و این فکر بی معنی در آنان باعث میشود که خود را بت و چیزی نظیر خدا ی نا دیده بدانند و بخواهند بر عقل و شعور مردم مسلط باشند و به مال و ناموس آنان دست درازی کنند وهر کاری که مایل باشند بکنند و هیچ مسولیتی هم ندارند. آنان حریص قدرت طلب شهوت ران و پول پرست هستند و به معنویات و انسانیت و دوستی و محبت هیچ رابطه ای ندارند.
    آنان خود را برتر و بالاتر از همه میدانند و هیچ کس و هیچ فکر ی را قبول ندارند. آنان میخواهند مردم بصورت آدمک دستورات آنان را اجرا کنند و هر که اجرا نکرد توسط افرادی که آدمک شده اند به قتل برسند. آنان از جو وحشت و ترس مردم سو استفاده میکنند ویک اقلیت بر یک اکثریت حکومت میکنند. آنان از بی تفاوتی و بیرحمی بعضی افراد سو استفاده میکنند و با دزدی و غارت مال و ناموس و جان مردم پایه های حکومتی خود را سفت میکنند. آنان با پخش بخشی از غارت خود بین آدمکهای خود که شست و شوی مغزی داده شدند آنان را تبدیل به آدمخواران و آدمکشهای حرفه ای میکنند و به جان مردم میاندازند. مافیا و شبکه های بزرگ جانیان در آمریکا نمونه ای خوب از آنان است.
    آنان که اکثر ثروت های دنیا به نوعی دراختیار دارند از قتل و کشتار روی بر گردان نیستند. آنان برای فروش مواد مخدر و مواد منفجره خود به دیکتاتور های کوچک امکان خود نمایی و سر برآوردن میدهند. دیکتاتوری را در بطن جامعه توسعه میدهند بطوریکه پدر پسر را ناقض عقل میداند و پسر پدر و برادر را نادان وابله تصورمیکند. جنگ های نهان وآشکار بین دیکتاتور های کوچک ودیگران را شعله ور میکنند و با نظام تفرقه بیانداز وحکومت کن جهان را رهبری میکنند.
    آنان با هدف گیری طبقه متوسط و غارت آنان بوسیله تورم و یا شرایط دیگر نظیر بالا و پایین آوردن قیمت ها ثروتهای جزیی مردم را میربایند و با دامن زدن به دزدی و فساد و دروغ گویی و هرج و مرج طبقه متوسط را از بین میبرند. شرکت های آنان بجان مردم میافتند وتا آخرین دینار آنان را از طریق این شرکت ها میربایند و با تکیه بر قوانین دست و پا گیر و یا دادن رشوه جلوی دادخواهی مردم را میگیرند و آنان را مایوس و نا امید میکنند. تا به اعتیاد پناه ببرند.
    آنان با اختیار داشتن وسایل سمعی و بصری و ارتباط جمعی هر چه که بخواهند به خورد مردم میدهند از یک دیوانه و یا یک ابله یک بت میسازند و مردم را به طواف دور او وا میدارند. ناامنی دروغ و فساد و اختلاف اندازی از دست آورد های آنان است. آنان قوم ها را علیه یکدیگر میشورانند بین آنان نفرت وخشم تولید میکنند و با دادن اسلحه بدست آنان و فروش بیدریغ وسایل جاسوسی و دزدی و استراق سمع مردم را به کشت و کشتار وا میدارند.
    اسکندر مقدونی گفت که اگر میخواهی کشوری را در اختیار داشته باشی کار های بزرگ را به اشخاص پست واگذار کن تا بتوانی همیشه آنان را در کنترل خود داشته باشی. این که دور کردن کارشناسان از دور دیکتاتور و منزوی کردن وی به یک مشت اشخاص بیسواد و بی اطلاع و غیر متخصص از شگردهای این گروه حریص آدمخوار وجهان خوار است.
    در کشورهای باصطلاح مترقی که از وسوسه غارتگران کمی در آسایش هستند معمولا کار ها به کاردانها سپرده میشود. ولی در سایر کشورها به هر طریقی شده کارشناسان را از خدمت معاف و تار و مار میکنند و کار های را به غیر متخصصان میسپارند تا مردم را در فقر و بیسوادی نگه دارند.
    آنان با علم و دانش عمومی مخالف هستند ومیخواهند که این تنها در دسترس خودی ها ی خودشان باشد. آنان با کمک تفرقه های دینی مذهبی و نژادی و قومی و ملی زبانی و حتی جنسی همه بر علیه یکدیگر بسیج میکنند و آتش بیار این معرکه هستند.
    راه نجات آزادی افراد. عمومی کردن دانش . احترام به عقاید و افکار و مرام های دیگران . مباحثه و گفت گو بجای خشم و کشتار است. بیایید آلت دست این دزدان و غارتگران نشویم و مشگلات خود را با متانت و آرامش حل کنیم. آزادی و دوستی و آبادانی کشورهای ما یک راه معقول و همه پسند میباشد. صلح گفت گو و حل مسایل از راه دادگاه های بیطرف و بین المللی شاید یکی از راهکارهای مبارزه با دیکتاتور ها سرمست از باده قدرت و ثروت باشد. بایست با قلم و دانش به جنگ رفت و با صلح و داد خواهی غارتگران را رسوا گردانید. از بی تفاوتی ها کاست و بر یکدلی ها و همدلی ها افزود. درخت تو گر بار دانش بگیرد بزیر آوری چرخ نیلوفری را.

  • ali

    عزیزم این عکس حرم حضرت معصومه را نشان می ده نه حرم امام رضا

    • masoud

      اینها بلند چکار کنند، حتی شده عکس یه چاردیواری میذارنند و میگن حرم امامان معصوم ماست ،
      خبر سازی یعنی همین. که از کاه، کوه بسازی

      • Behzad Arya

        مسعود و علی باید بگم که خیلی گاو هستید که بجای توجه به اصل مطلب  میگویید این عکس حرم معصومه است نه حرم رضا . چه فرقی داره که کدام طویله ای باشه  مطلب اصلی  انحرافات جنسی رهبران دینی اسلام  و روسپی پروری آنان است ./.

  • Sjjhgt

    من به برخی حرفاتون اعتقاد دارم .اما چه خوب بود راستشو میگفتین که اینجا حرم امام رضا نیست.اخه مردم اینقدرخرنیستند.واین صف هم صف ثبت نام نیست.

  • آرمین

    لعنت الله علی قوم الظالمین. دور نیست روزی که سخت از یاوه گویی هایتان پشیمان شوید.

  • آرش

    نویسنده محترم لطفا برای رد صیغه از مستندات واقعی استفاده نمایید محمد با
    عروسش ازدواج نکرده چون همسر سابق آن یعنی زید پسر محمد نبوده و فقط دوران
    نوجوانی را در خانه محمد بوده و محمد او را بزرگ کرده و محمد پسری به نام
    زید نداشته است. با تشکر