سکوت ما از رضایتمان نیست، بلکه از ترس، بزدلی، بی تفاوتی، و تک روی امان است ۸

جامعه پیشرفته و درخشان چه جامعه ای است؟

در یک جامعه پیشرفته و شکوفا، در هر مسئله سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی که منفعت عموم را به دنبال داشته باشد، بیشترین مردم از هرگروه، هرسن، و در هر شرایط باهم اتحاد، همآهنگی و همدلی دارند. چنانچه نیازی به اعتراض و برخاستن باشد، همگان شرکت می کنند. رژیم ها و حکمرانان چنین جوامعی، به دلیل نارضایتی عمومی و روبرو شدن با جمعیت زیاد، به خود جرأت و اجازه نمی دهند کسی را دستگیر کنند، به محاکمه کشند، و یا اعدام نمایند. تظاهرات در شهرهای اروپا، و ایستادن در برابر قوانین و خواسته های دور از منطق و ضد مردمی، بیشتر بدون آن که چندان زد و خورد، و یا دستگیری و شکنجه ای در کار باشد، به نفع مردم تمام می شود.

این یک تظاهرات کارگری علیه دولت در بروکسل پایتخت بلژیک در سال ۲۰۱۰ است. به خوبی می بینیم که همه گروهها از هرطبقه در این جنبش همگانی شرکت کرده اند. آیا ما لیاقت و جلوزه آن را نداریم که از آنان یاد بگیریم؟!.

این یک تظاهرات کارگری علیه دولت در بروکسل پایتخت بلژیک در سال ۲۰۱۰ است. به خوبی می بینیم که همه گروهها از هرطبقه در این جنبش همگانی شرکت کرده اند. آیا ما لیاقت و جلوزه آن را نداریم که از آنان یاد بگیریم؟!.

ادامه تظاهرات در مصر و تونس

پس از انقلاب های مردمی در این دو کشور، رژیم های اسلامی ای روی کار آمد که بیش و کم حکایت همان ولایت فقیه وبال گردن ما را داشت. ولی مردم ساکت نشدند. نه تنها در میدان التحریر قاهره تظاهرات خود ادامه دادند و می دهند، بلکه این اعتراضات در شهرهای دیگر مصر نیز ادامه داشته است. این همآهنگی و همراهی مردم مصر رژیم واپسگرا و کشتارگر اخوان المسلمین را به حاشیه کشانده است. در تونس نیز مردم توانستند با همپایی یکدیگر، عرصه را بر رژیم خودکامه اسلامی تنگ کنند.

حکومت اسلامی که به وسیله گروه کشتارگر اخوان المسلمین در مصر پای گرفت، زنان برای دفاع از حقوق خود در سرتاسر مصر بپا خاستند و هچنان بارژیم در جنگ و چالشند. مردان زیادی نیز از آنان حمایت می کنند. این همآهنگی و اتحاد برخلاف کشور ما  ایران است که اگر در یک شهر مردم اعتراض دارند، دیگر مردم راحت در خانه هایشان  با چشمان و گوشهای بسته، بی تفاوت میمانند. به راستی، ننگ بر این گسیختگی و بی تفاوتی ما.

حکومت اسلامی که به وسیله گروه کشتارگر اخوان المسلمین در مصر پای گرفت، زنان برای دفاع از حقوق خود در سرتاسر مصر بپا خاستند و هچنان بارژیم در جنگ و چالشند. مردان زیادی نیز از آنان حمایت می کنند. این همآهنگی و اتحاد برخلاف کشور ما ایران است که اگر در یک شهر مردم اعتراض دارند، دیگر مردم راحت در خانه هایشان با چشمان و گوشهای بسته، بی تفاوت میمانند. به راستی، ننگ بر این گسیختگی و بی تفاوتی ما.

تظاهرات در دانشگاهها

در سال ۱۳۴۱، دانشجویان دانشکده ای در تهران در پاسخ به خشونت گارد دانشگاه و برخورد وحشیانه آنان با دو دانشجو، به اعتراض برخاستند و از رئیس دانشکده در خواست رسیدگی و گوشمالی آنها دادند. دانشگاه سوای وعده نسیه دادن، چندان به خواسته منطقی دانشجویان توجهی نکرد. در نتیجه دانشجویان در سالن دانشکده به اعتصاب نشستند درهای ورودی را بستند و شب و روز را در آن جا ماندند.

در یکی از روزها، پلیس تهران از دیوار گذشته وارد دانشکده شد و با باتوم و شلاق به جان دانشجویان افتاد. چند نفری را هم دستگیر و به کلانتری بردند.این حادثه موجب گردید که کمتر از یکماه دانشجوایان تمام دانشگاهها در سرتاسر کشور از رفتن به کلاسها خودداری نمودند. تا آن جاکه همه کلاسها برای مدت ۷-۹ ماه تعطیل شد. سرانجام رؤسای دانشگاهها با دانشجویان کنار آمدند و رضایت همه را جلب نمودند.

تظاهرات در دوران انقلاب

در انقلاب سال ۵۷ نیز از آنجا که مردم با هم همگام و همراه بودند، پلیس سرکش و دیکتاتور به خود اجازه نداد تا با وحشیگری، مردم را دستگیر، شکنجه، و یا اعدام کند. مردم در آن سال با هم متحد بودند و به حال و گرفتاری های هم رسیدگی می کردند. اتحاد و همبستگی میان مردم در سرتاسر ایران، موجب گردید که رژیم به جای تهاجم و یورش به مردم، عقب نشینی کند. کاری که سرانجام به پیروزی انقلاب کشیده شد. اشغال و انحراف انقلاب به دلیل خیانت چند گروه و افرادی فرصت طلب در ارپا، و ایران، و نادانی و ناآگاهی مردم صورت گرفت.

تظاهرات مردم در سال ۱۳۵۷ که کاملن جنبه ملی و مردمی داشت، با شرکت همه گروهها، و درسرتاسر ایران ادامه داشت. این همفکری و همآهنگی، گویا به زودی بباد رفت و فراموش شد. تا جایی که دیگر چنین اتحاد و همبستگی در ایران دیده نمی شود.

تظاهرات مردم در سال ۱۳۵۷ که کاملن جنبه ملی و مردمی داشت، با شرکت همه گروهها، و درسرتاسر ایران ادامه داشت. این همفکری و همآهنگی، گویا به زودی بباد رفت و فراموش شد. تا جایی که دیگر چنین اتحاد و همبستگی در ایران دیده نمی شود.

تک روی ما و بردگی ما

یک نگاه کوتاه به تاریخ گذشته کشورمان نشان می دهد که ما همیشه تکرو و به اعتناء به مشکلات هم میهنان دیگر خود بوده ایم. برای نمونه می توان چند نمونه از آن را یادآور شد:
۱- زمان یورش تازیان، یزدگرد سوم، درمانده و ناتوان، سپهبدان و فرماندهان خود را برای رسیدن کمک به چهارگوشه ایران فرستاد. نه تنها مردم دیگر سامان توجهی نکردند، بلکه خود فرستادگان نیز هرکدام به راه خود رفتند.
۲- زمانی که آقامحمد خان قاجار برای مدت ۶ ماه حصاری به دور مرکز اقامت لطفعلیخان، جوان دلاور زند در کرمان کشیده و مردم زندانی و اسیر قلعه یا از گرسنگی مردند، و یا به خوردن گوشت سگ و حیوانات دیگر پرداختند، مردم جاهای دیگر ایران بی اعتناء ماندند.

۳- زمانی که عباس میرزا با سپاه اندک خود خسته و وامانده در برابر لشکر روس ایستادگی می کرد، مردم بسیاری از استان های ایران سوای پایتخت و آذربایجان، از خود حرکتی نشان ندادند و در نتیجه نزدیک به ۷۰۰ هزار کیلومترمربع از بهترین خاک ایران شامل ۱۷ شهر طی دو عهد نامه ترکمانچای و گلستان از ایران جداشد.

و اما، بی تفاوتی و تکروی ما در دوران رژیم آخوندی

آنچه برما گذشت و بر ما می گذرد و آنچه ما مصیبت می کشیم و به ناتوانی، درماندگی، بردگی، و خواری افتاده ایم، پیامد و نتیجه بی تفاوتی و تکروی ما است . سکوت و بی اعتنایی نسبت به مسائل دیگران، برای خودمان نیز دردسر، و مسأله آفرین شده است. برای نمونه بازهم به چند مورد اشاره می شود:

۱- زنان غیرتمند و شجاع، در سال ۱۳۵۷ برای مخالفت با حجاب اسلامی به پا خاستند و در تهران تظاهراتی به راه انداختند. نه تنها مردان کمترین همکاری و پشتیبانی نکردند، بلکه زنان استان های دیگر ایران هم از خود جنبشی نشان ندادند. این تکروی موجب شد که رژیم، با حق کشی و دیکتاتوری بانوان ایرانی را که ۵۰٪ جمعیت کشورمان را تشکیل می دهند، به زیر لحاف و چادرسیاه رنگ نفرت انگیز فرو برد.

در سال ۱۳۵۷، زنان تهرانی برای اعتراض به پوشش گونی مانند سیه چرده بنام حجاب  اسلامی به خیابان ها آمدند و اعتراض کردند ولی زنان دیگر نقاط ایران، و همچنین مردان ایرانی کمترین حمایت و پشتیبانی از خود نشان ندادند. در نتیجه تلاش بیکران بانوان در تهران به جایی نرسید و آخوند بیشرافت توانست لچک سیاه رنگ و نفرت انگیز خود را به زور بر سر نیمی از جمعیت کشورمان کند. آیا این تکروی، خودخواهی، و بی اعتنایی ما نشانه چیست؟، بی خردی ما، رضایت ما؟، ترس ما؟ و یا خودخواهی و تکروی ما؟!.

در سال ۱۳۵۷، زنان تهرانی برای اعتراض به پوشش گونی مانند سیه چرده بنام حجاب اسلامی به خیابان ها آمدند و اعتراض کردند ولی زنان دیگر نقاط ایران، و همچنین مردان ایرانی کمترین حمایت و پشتیبانی از خود نشان ندادند. در نتیجه تلاش بیکران بانوان در تهران به جایی نرسید و آخوند بیشرافت توانست لچک سیاه رنگ و نفرت انگیز خود را به زور بر سر نیمی از جمعیت کشورمان کند. آیا این تکروی، خودخواهی، و بی اعتنایی ما نشانه چیست؟، بی خردی ما، رضایت ما؟، ترس ما؟ و یا خودخواهی و تکروی ما؟!.

۲- روز و شب جوانان کشورمان را به قربانگاه فرستادند و حتی در میدان های شهر به دار کشیدند. نه تنها ما هیچگونه حرکت و جنبش اعتراضی از خود نشان ندادیم، بلکه به نظاره ایستادیم و جنایت های رژیم را با زبان بی زبانی و با سکوت خود تأیید نمودیم. آیا این سکوت علامت رضایت است، و یا ترس و بزدلی، و یا تکروی و بلند پروازی ما؟!.

۳- مأموران و مزدوران رژیم در گوشه و کنار کشور، در خیابان ها هر آن مزاحم مردم به ویژه بانوان می شوند. به آنها بی شرمانه پرخاش و توهین می کنند، و با بی حرمتی و وحشیگری آنان را دستگیر و بدرون اتومبیل های خود می برند. آیا کمترین واکنش و عکس العملی از گذر کنندگان و مردم تماشاگر تا کنون دیده شده؟، آیا ما به این روش برخورد و دستگیری هم میهنانمان که از قانون جنگل حکایت می کند، کمترین اعتراضی کرده ایم؟!. آیا مانع این برخوردهای ددمنشانه و توقیف آنها شده ایم؟!.

تنها گذاشتن و همکاری نکردن با قیام کنندگان

شکست اصلی ما در این سه دهه که رژیم پوشالی و بی ارزش اسلامی را به قدرت رسانده و بر گرده و پشت ما سوار کرده است، تنها به دلیل همکاری نکردن، و تنها گذاشتن یکدیگر است. ما نتوانستیم و یا نخواستیم در هنگام سختی ها و اعتراض های دیگران، سهمی داشته باشیم. به گفته دیگر، ما آنها را تنها گذاشتیم و بی تفاوتی و بی اعتنایی خود را نسبت به درماندگی آنان نشان دادیم. برای نمونه بازهم چند نمونه دیگر را می توان نام برد:

۱ هنگامی که دانشجویان دانشگاه شیراز زیر فشار و تجاوز نیروهای امنیتی بودند و اعتراضات دانشجویی آنان به وسیله مزدوران رژیم در هم شکسته شد، دانشگاههای دیگر از خود حرکت و حمایتی نشان ندادند.
۲- هنگام خیزش مردم آذربایجان برای اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه و یا قیام مردم کردستان، مردم دیگر نقاط ایران در خاموشی و سکوت ماندند و اجازه دادند رژیم، جوانان غیرتمند قیام کننده را دستگیر، شکنجه، و اعدام کند.

دانشجویان دانشگاه شیراز در سال ۱۳۷۸ برای دفاع از آزادی و دموکراسی به تظاهرات و اعتصاب پرداختند. پلیس کشتارگر بدانان یورش آورد و عده ای را دستگیر کرد. دانشجویان شیراز، زجر کشیدند، سختی دیدند، ولی مردم دیگر، به ویژه دانشجویان بیشتر دانشگاهها را خواب غفلت فرا برد و کمترین واکنشی نسبت به بیدادگری رژیم، و دربند گرفتن دانشجویان شیراز از خود نشان ندادند. آیا ما چه ملتی هستیم؟. فراموشکار؟، و یا خودخواه؟!.

دانشجویان دانشگاه شیراز در سال ۱۳۷۸ برای دفاع از آزادی و دموکراسی به تظاهرات و اعتصاب پرداختند. پلیس کشتارگر بدانان یورش آورد و عده ای را دستگیر کرد. دانشجویان شیراز، زجر کشیدند، سختی دیدند، ولی مردم دیگر، به ویژه دانشجویان بیشتر دانشگاهها را خواب غفلت فرا برد و کمترین واکنشی نسبت به بیدادگری رژیم، و دربند گرفتن دانشجویان شیراز از خود نشان ندادند. آیا ما چه ملتی هستیم؟. فراموشکار؟، و یا خودخواه؟!.

نکته پایانی

تا زمانی که ما بی خیال و بی اعتناء از سرنوشت یکدیگر از کنار مسائل و مشکلات هم بگذریم، سختی و دردهای دیگران را ببینیم و بشنویم و واکنشی از خود نشان ندهیم، کار ما به جایی نخواهد رسید و بردگی ما به آخوندهای فرومایه و بی فرهنگ همچنان ادامه خواهد یافت. شرافت، انسانیت، و وظیفه مردمی و میهنی به ما حکم می کند که اگر اعتراض، قیام، اعتصاب، و خیزشی در یک نقطه کشور دیده شود، ما نیز در هرکجای ایران و در هر شرایطی زندگی می کنیم، باید بپاخیزیم و از آن نهضت و ایستادگی دفاع کنیم. در این مورد بهتر است خیزش مردم هند برای اعتراض به تجاوز  چند نفر به یک دختر دانشجو، و کشتن او را باید نمونه و سرمشق خود قرار دهیم.

  • بهزاد آریا

    بهتر است پس از این مردان حجاب داشته باشند و مانند زنان عرب روبند داشته باشند تا شناسایی نشوند زیرا شهامت و شجاعت زنان بیش از مردان بوده ، شاید زندگی زیر سلطه و ستم عربها ی جاهل که فهیم ترین آنها همیشه در انتظار ظهور شخص مجهول و موجودی خیالی که ۱۴۰۰ سال است در داستانهای مسلمین قرار گرفته و امروزه حتی هیچ ناقص العقلی چرندیات وجود فردی را که ۱۴۰۰ سال قبل زندگی میکرده و غیب شده و دوباره ظهور میکند را قبول نمیکند ، حتی اگر او مهدی باشد ، ه((((((( هرچند همه میدانند که حسن عسکری امام یازدهم هیچ فرزندی نداشت تا بتوان او را به مسلمین غالب کرد ))))))) . حال اگر اندکی شهامت و غیرت در وجودتان مانده بپا خیزید و در برابر ظلم این وحشی های خود فروخته و مزدوران جیره خوار اعراب جاهلیت بپا خیزید و در اولین گام خود در مقابل خرافات دینی با بی تفاوتی همه چیز را کور کورانه قبول نکنید و ابتدا به عقل خود رجوع کنید واگر شک و تردیدی دارید با مراجعه به اینترنت واقعیت هر مطلبی را پیدا میکنی ولی هیچ سئوالی را از آخوند ها نپرسید که تنها یک مشت خرافات را بشما تحویل میدهند ./..

  • ارمین

    شاید ما بی غیرت باشیم ولی شما که اونور اب عشقو حالتونو کردید دیسکوتونو رفتید مشروب خوریتونو کردید جنده خونتونو رفتید شما جون ننتون تز ندید

  • کامران ایرانی

    این حقیقتی است که ما ایرانیان باید بپذیریم که ترسو و بزدل هستیم و نمی توانیم حتی پنج نفر دور هم جمع شویم و به همدیگر اعتماد کنیم تاریخ ایران بعد از هجوم اعراب به ایران نیز دلیل بر بزدلی ایرانیهاست که کشور همیشه در معرض تاخت و تاز اجانب بوده است.نشانه های بزدلی و جبن عبارتست از :قهرمان دوستی،رواج دروغ در بین مردم،خرافه پرستی و اعتقاد به غیب و …..

  • پیروز

    تظاهرات مردم در سال ۱۳۵۷ نه جنبه ملی و نه مردمی داشت.

    از تنوع طلبی و شکم سیری وناآگاهی مردم ، با وعده های فریبکارانه گروهها بویژه آخوند خمینی و با سوء استفاده از معنویات مردم ، و آب و برق و نفت….. مجانی ، مردمفریبی درسرتاسر ایران موفقیت آمیز بود.

    چون این همفکری و همآهنگی ظاهری و فریبکارانه و بدون ریشه بود ، سریع بباد رفت و فراموش شد. تا جایی که دیگر بعلت سلب اعتماد و فقر و نیازمندی ، امروزه نمیتوان چون ۳۴ سال پیش اتحاد و همبستگی در ایران بوجود آورد.

  • iran book

    دانلود کتاب ممنوعه جدید «چرا اجنه نامرئی هستند با متن کامل لعنت حجاب»
    فقط ۲ مگابایت و لینک در مرور گر باز می شود.
    http://jmp.sh/7l4gbKf

  • پیروز

    به نقطه درستی با فشار اشاره فرمودید.
    شاید اینگونه دآوری در مورد درون مرزیان که در خفقان و بگیر و ببند و زندان و شکنجه و اعدام رژبم آخوندی زندکی میکنند و تا کنون بمحض مناسب دیدن مجیط تا پای جان پیش رفته اند و بعلت نداشتن رهبریت و استراتژی درست نتوانسته اند بهدف برسند عادلانه نباشد. ولی در مورد خارج نشینان خوش نشین که در آزادی و دموکراسی کشورهای میزبان تنفس میکنند صادق میتواند باشد. آیا شش میلیون خارج نشین که بهر عنوان توانسته اند از جهنم آخوند رها گردند و از امکانات اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کشورهای میزبان لذت میبرند و لااقل هر شش ماه یا سال برای رسیدن به سرمایهگذاریها ، دریافت حقوق عقب افتاده یا بازنشستگی و بهرهای بانگی و شرکت در میهمانیها بمیهن مراجعه میکنند ، میتوان پرسید آیا وظیفه و مسولیتی هم برای رهائی از رژیم آخوندی برای خود قائلند ، یا برای فرصت طلبیهای خود به ادامه خلافت آخوندی رصایت دارند و تنها سرزنش کردن درون مرزیان که چرا با خیزشی آخوند را بدرک نمیفرستند تا بتوانند فرش قرمز برای خارج نشینان پهن کنند ، میدانند. تنها علت ادامه آخوند بی خاصیتی و فرصت طلبی همین خارج نشینان است که در درازای ۳۶ سال نتوانسته اند با همگرائی و همبستگی و وحدت در عمل صدا و یار درون مرزیان در جوامع بین المللی باشند. و تا زمانیکه گردانندگان جهان در مقابل خود آلترناتیو مورد اطمینان مردم را نبینند ترجیحشان برای حفظ منافعشان سازش با آخوند خواهد بود.

  • bazigarane rousi

    http://news.gooya.com/2017/02/post-454.php
    محمد نوریزاد: شلیک این موشک نابهنگام به توصیه جاسوسان روسیه بود
    http://news.gooya.com/2017/02/post-450.php
    آقاى کیهان! جناب وطن امروز! آن مرگ بر امریکا گفتن هاى تان چه شد؟!؛ ف. م. سخن
    مایک پنس: ایران در جدیت رئیس‌جمهور جدید آمریکا تردید نکند
    آلمان از تحریم‌های آمریکا بر علیه ایران حمایت کرد
    ترامپ با همتای اوکراینی خود بر سر درگیریها با روسیه گفتگو کرد
    ————————————————————————————————————-

    حزب توده و فداییان خلق بازوهای سیاسی امنیتی فرهنگی روسیه در ایران به همراه گوسفندان ملی مضحکی اسلامیست های مارکسیست دور و بر موسوی در برابر دولت جدید امریکا دچار سرگیجه و بی عملی گردیده و رژیم سر تا پا بحران جمهوری اسلامی را که پروژه مشترک اینها با روسیه بوده دچار توهم بیمار گونه و اعمال پراکنده نا بخردانه کرده است . تا روزی که ترامپ تکلیفش را با پوتین یک سره نکند مارکسیست های روسی نمیدانند با این نوزاد ناقص الخلقه بعثی اسلامی روسی چه کنند . اما شکی وجود ندارد که ما ایرانیان خارج کشور اولین قربانی این مارکسیست های روسی و اسلامی خواهیم بود و بعد هم مردم قربانی داخل دوباره و چند باره در معبد اولترا ناسیونالیستی روس ها در برابر فرامسونر اعظم روس قربانی خواهند شد تا عبرت تاریخ و مردم جهان شویم .

    چرا ؟ چون حتا یکنفر آدم با جر بزه مثل ترامپ در

    میان مخالفین ج ا وجود ندارد که حقیقت را آنگونه که مردم ایران میبینند و میخواهند بیان کند . مردم ایران از روسیه و اعراب نفرت دارند . اپوزیسیون ج ا و ج ا هر دو نوکر روسیه و خایه مال یکطرفه اعراب هستند . مردم ایران عاشق امریکا و فرهنگ غربی هستند و با اسرائیل اصلا دشمنی ندارند . ج ا و اپوزیسون ان هر دو ضد امریکا و ضد اسرائیل هستند . شاید به همین دلیل است که فراماسونری ما رکسیست های روسی که تا کنون همه روشنفکران و فعالین سیاسی مملکت را جاسوس روس و هوادار روس کرده و دولت را جیره خور روسیه کرده میبیند که ممکن است در میان امواج پوپولیستی که جهان را در بر گرفته ممکن است یکنفر آدم باهوش پیدا شود که از این زمینه فرهنگی استفاده کرده و حکومت را از چنگال روسیه در آورد . به همین دلیل ف م سخن چندی پیش کلید حمله به فرهنگ غرب گرایانه و امریکا دوست مردم ایران
    را زد . و پس از او مزدوران روسیه در مردم رپورت با نقاب سلطنت طلبی به ریشه فرهنگ غرب گرایانه مردم یعنی ابی و گوگوش حمله بردند زیر نام هواداری از ترامپ !!!! مردم ایران وقتی فرد شناخته شده رژیم شاه نوری زاده افکار مارکسیست ها ی روسی را قر قره میکند ، وقتی تمامی سوسیال دموکرات ها ، بختیاریست ها ، ملی گرایان ، ملی مضحکیست ها در برابر روسی کردن مردم ایران و استالینیست ها ساکت هستند و میترسند اسمی از حزب توده و فدایی بیاورند در این ویرانه کردن مملکت شما چه انتظاری دارید ؟ چرا اپوزیسیون از رضا پهلوی حمایت نمیکند و به ترامپ نزدیک نمیشود تا از خطرات قاطی کردن مردم خارج از کشور با تروریست های اسلامی روسی رژیم او را آگاه کند . چرا به ترامپ نمی گویید این پوتین است که محرک ج ا است در شرارت . دلیل ان این است که پوتین این موشک اندازی را نه تنها محکوم

    نمی کند بلکه تشویق میکند .

  • Lenin 24% ray dasht kudeta kar

    از همین روست که آزادی خواهان می‌بایستی دیگر نیروهای اپوزیسیون را
    بشناسند و به بهانه مبارزه با استبداد ولایی بر ویژگی‌های غیردموکراتیک
    برخی از نیروهای اپوزیسیون چشم نپوشند. یکی از معیارهای جدایی و مرزبندی
    میان نیروهای آزادی خواه و غیردموکراتیک در اپوزیسیون، همین انقلاب اکتبر
    ۱۹۱۷ است. نیرویی که این کودتا و حکومت بلشویکی در پی آن را پاس می‌دارد،
    همراه و همیار ازادی خواهان نمی‌تواند بود. اگر چنین نیرویی به قدرت رسد،
    چه بسا که استبدادی به مراتب بدتر از نظام ولایی بر پا دارد.

    آزادی‌خواهان انقلاب اکتبر را پاس نمی‌دارند!

    http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/71531/

    این سخنان را من نمی گویم . امریکا و اسرائیل نمی گویند . از سازمان سیا نیامده . سرمایه داران نمی گویند .
    این اعترافات یک مارکسیست روسی سابق است که به جای بلغور کردن دروغ های مارکسیستهای روسی و حزب خائن توده و فداییان خلق و ملی مضحکی و کمونیست کارگری و راه کارگر و کرد های تروریست روسی و ملاهای دست پرورده و ملیجک روسیه ، حقایقی را در مورد لنین میگوید ، در مورد کودتای او ، در مورد پایه گذاری پلید ترین نظام فاشیستی که نه تنها مردم روسیه را ۷۰ سال در تاریکی مطلق فروبرد بلکه ده ها کشور نگون بخت دیگر را در آسیا و آفریقا و اروپا و امریکا به زیر مهمیز کثیف ترین نظام دیکتاتوری امپریالیستی ضد بشر فرو برد . میلیونها انسان شریف را کشت و هنوز چون دیوی فناناپذیر تنوره میکشد و شرق اوکرین و ایران و سوریه و … را به سوی نابودی مطلق میراند.
    فرازهایی از سخنان او را در اینجا می آورم :
    “اندیشه لنینی انقلاب اکتبر با هر سه ستون پایه آزادی مخالف بود و در عمل هم دشمنی خود را نشان داد. حکومت لنینی خیلی زود نشریه‌های غیر بلشویکی را بست. بسیاری از شهروندان پرمایه، اما غیربلشویک را از کار و رتبه درخور کنار گذارد و به شکل گسترده‌ای دارندگی شهروندان روس مصادره کرد.”

    بلشویک‌هاهم در دولت موقت شرکت داشتند. کرنسکیِ در همان حال که عضو
    رهبری شورای پتروگراد بودِ وزیر دادگستری دولت موقت هم شد. بدین ترتیب،
    دموکراسی نوینی برپایه حکومتی دوگانه به وجود آمد که هم دوما (پارلمان) و
    هم شوراهای (سوویت‌) نمایندگان سربازان و کارگران و دهقانان در آن سهم
    داشتند. در کنار شورای پتروگراد که مهم ترین بود، کمیته‌های محلی خود جوش
    دیگری نیز به وجود آمدند که هرگز در خواست‌های تند انقلابی نداشتند و بیشتر
    خواهان تشکیل مجلس موسسان (و نه شورای کارگری یا خلقی)، تعیین هشت ساعت
    کار در روز، افزایش دستمزد و کاهش ضوابط سخت انضباطی در ارتش بودند.

    “حتی خود لنین هم در ژانویه ۱۹۱۷ گفته بود که وی پیروزی انقلاب سوسیالیسیتی در روسیه را نخواهد دید.”

    در آوریل ۱۹۱۷، لنین، با قطار، در واگن ویژه‌ای که دولت آلمان برایش
    فراهم آورده بود، از تبعیدگاه خود در سوئیس به پتروگراد، پایتخت وقت روسیه،
    بازگشت و بر خلاف بیشتر نیروهای اپوزیسیون و حتی همرزمان بلشویک خود، با
    هرگونه سازشی با دولت موقت مخالفت کرد.

    بسیاری از اندیشوران کمونیست و حتی شماری از رهبران بلشویک، همچون
    کامنوف (Kamenov) و زینویف (Zinoviev) با “تزهای آوریل” لنین مخالفت کردند.

    در همین ماه ژوییه، تندروان و به ویژه بلشویک‌ها تظاهراتی به راه
    انداختند که به خشونت گراید. دولت موقت برای کنترل ناآرامی‌ها واکنش نشان
    داد و بسیاری از شورشی‌ها و در این میان تروتسکی را دستگیر کرد و به زندان
    انداخت. لنین به فنلاند گریخت.

    بلشویک‌ها با پروپاگاندی گسترده و خشن دولت موقت را مسئول ادامه جنگ و نابسامانی‌ها می‌شناسانند و مردم را علیه آن برمی انگیختند.

    بدین ترتیب، در بازه‌ای ده ماهه، در برابر چشمان مردمی درمانده و بی
    تفاوت، نیرویی از میان اپوزیسیون، به قدرت رسید که به مراتب خشن تر و
    مستبدتر از حکومت سرنگون شده تزاری بود.

    پس از به قدرت رسیدن در ماه اکتبر، بلشویک‌ها پیشنهاد ترک جنگ و صلح
    می‌کنند. نیروهای آلمانی در ماه دسامبر آتش بس را می‌پذیرند، اما پی از سه
    ماه نیروهای آلمانی در فوریه ۱۹۱۸ دوباره دست به تهاجم می‌زنند و در مارس
    ۱۹۱۸، بلشویک‌ها را وادار به امضای قرارداد صلح برست-لیتوسک
    (Brest-Litovsk)، شهری در روسیه سفید (Biétorussie) می‌کنند که بر پایه آن،
    روسیه ۸۰۰ هزار کیلومت از خاک خود را از دست می‌دهد (Werth, 2017).

    از لحظه قدرت گیری بلشویک‌ها در اکتبر ۱۹۱۷ تا مارس ۱۹۱۸، حزب‌های چپ گرا، چون منشویک‌ها و اس آر‌ها تعطیل شدند.

    در دسامبر ۱۹۱۷، کمتر از دوماه پس از قدرت یابی، بلشویک‌ها پلیس
    سیاسی چکا را ایجاد کردند و به شکل گسترده‌ای سران و کوشندگان سیاسی غیر
    بلشویک را تحت پیگرد قرار دادند. کا گ ب مخوف از دل همین چکا برآمد.

    “حکومت بلشویکی نیروهای لباس شخصی را علیه نشریه‌های غیر بلشویکی برمی انگیخت.”

    لنین که تا پیش از انقلاب هوادار حق تعیین سرنوشت ملل از سوی خویش بود
    پس از به دست گرفتن قدرت، هر خواست ملی را ضد انقلابی و شایسته سرکوب
    می‌دانست.
    از این همه، سرنگونی مجلس موسسان بی تردید روشن ترین یا دست کم بی
    شرمانه ترین ستیزی است که حکومت لنینی با قانون و آزادی نشان داد. تشکیل
    مجلس مؤسسان نکته مشترک بیشتر نیروهای سیاسی بود که با استبداد تزاری
    مبارزه کرده و خواهان واگردانیدن آن به حکومتی دموکراتیک بودند (Dullin,
    2009). این نیروها به ویژه از بهار و تابستان سال ۱۹۱۷ در پی برگزاری مجلس
    مؤسسان بودند. شوراها هم خواهان تشکیل مجلس مؤسسان بودند. چنانچه نخستین
    کنگره سرتاسری شوراهای روسیه که از ۳ تا ۲۳ ژوئن ۱۹۱۷ تشکیل شد بر پشتیبانی
    و کمک به برگزاری مجلس مؤسسان تأکید گذارد. اما بلشویک‌های به قدرت رسیده
    در پی رهنمودهای لنین نه تنها علیه برگزاری مجلس مؤسسان کارشکنی می‌کردند،
    بلکه حتی به کارزارهای انتخاباتی دیگر نیروهای سیاسی هم حمله می‌بردند
    یک چهارم نمایندگان هم از سرزمین‌هایی آمده بودند که خواستار خودمختاری
    یا استقلال بودند. ۶۰ نماینده هم پیش از آن در مجلس دوما بودند. بلشویک‌ها
    اما، با وجود آن که عملا قدرت اجرایی را در دست داشتند، تنها توانستند ۱۶۹
    از ۷۰۹ کرسی نمایندگی را در اختیار گیرند.
    اما زمانی که سر ساعت تعیین شده به محل مجلس در کاخ تورید (Tauride)
    آمدند با اعلامیه بسته شدن مجلس به امضای مویسی اوریتسکی (Moïsseï
    Ouritski) (در پی فرمان لنین) روبرو شدند. بدین ترتیب، در همان ژانویه
    ۱۹۱۸، حکومت بلشویکی مجلس موسسان را با نیروی نظامی از میان برد.