بررسی سیاست های کثیف رژیم اسلامی – بخش نخست، کشتار و حذف فیزیکی مخالفین ۱

بانوی فرهیخته و فرهنگ پرور ایران، دکتر فرخ رو پارسا، و مهندس عبدالله ریاضی پدر مهندسان و صنعت ایران، که فدای جهل و نفهمی و تازی گری رژیم شدند، و از سوی  آدم خوران رژیم تازی منش از پای در آمدند. یادشان گرامی، و روانشان شاد باد.

بانوی فرهیخته و فرهنگ پرور ایران، دکتر فرخ رو پارسا، و مهندس عبدالله ریاضی پدر مهندسان و صنعت ایران، که فدای جهل و نفهمی و تازی گری رژیم شدند، و از سوی آدم خوران رژیم تازی منش از پای در آمدند. یادشان گرامی، و روانشان شاد باد.

اگر نیک بنگریم، در خواهیم یافت سیاستی که از روز نخست، یعنی درست از شب  ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ رژیم ننگین اسلامی، در پیش گرفت و تا به امروز هم چنان دنبال میکند، در یک جمله بر پایه “سرکوب وحشیانه و حذف فیزیکی مخالفین” بوده و هست. در ابتدا اعدام  فرماندهان و دلاوران ارتشی، کردها، مسئولین رژیم سابق، مانند: نخست وزیر، وزیران، نیروی انتطامی و امنیتی ( اطلاعاتی)، و بسیاری از  کارکنان و وابستگان به دربار، هچنین  هم میهنان بهایی، و  مسلمانان مخالف حکومت اسلامی. کشتن فرهیختگان و خردمندانی چون؛ مهندس عبدالله ریاضی و دکتر فرخ رو پارسا . برای این جانوران خون آشام اسلامی به ویژه خمینی جنایت کار اهمیتی نداشت بداند و یا نداند که  مهندس عبدالله ریاضی پدر مهندسین ایران و سازنده صنعت و تکنولوژی کشورمان بود، و خانم دکتر فرخ روی پارسا، مادر ادب و فرهنگ ایران.

پس از آن  حذف و برکناری از قدرت غیر خودی هایی که خصوصا باعث به قدرت رسیدن خودشان شده بودند مانند: مهندس بازرگان، بنی صدر،عباس امیرانتظام،  پروانه اسکندری و داریوش فروهر و … بعد از همه اینها کم کم نوبت به خودی هایی شد که زیاد با افکار آنان سازگار نبودند مانند: آیت ا.. بهشتی، رجایی، باهنر و بعد ها چمران و آیت الله منتظری. آری این دوران طلایی امام است، که حتی در آن به خود شان هم در نهایت رحم نکردند. و  سر رفیقان خود را هم یکی پس از دیگری زیر آب کردند، و یا از میان برداشتند.

با آن  که نگارنده با خط فکری و اعتقادات مرحوم بازرگان هرگز موافق نبوده ام، ولی بر این باورم چقدر زشت  و زننده بود که  این دزدها و شارلاتان های وابسته به رژیم در مجلس، شعار مرگ بر بازرگان دادند و می گفتند بازرگان مهره امریکا  بود. مردی چون بازرگان با شرافت، و دلسوز، و میهن پرست.

این ویدیو قدم به قدم ا جنایات رژیم و حذف افرااد سیاسی را نشان می دهد.

مهندس بازرگان در تاریخ ۱۵  مهرماه ۱۳۶۰ در مجلس شورای اسلامی نطق نیمه‌ تمامی را ایراد کرد که  موضوع آن رد  و اعتراض به اعدام‌های بی‌رویه و کشتار‌های بی‌حساب و کتاب بود. سخنرانی بازرگان بارها با شعارهای دیوانه وار و توهین آمیز «مرگ بر بازرگان» نمایندگان مجلس که «اصلاح‌ طلب» های حکومتی اکثریت را تشکیل می‌دادند قطع شد.سرانجام وقتی بازرگان به این جمله رسید که؛ «مصیبت‌بارتر از همه و حاصل خشونت‌ها و بی‌ رحمی‌ها افزوده شدن ناراضی‌ها و انتقامخواهان و برگشت‌ کنندگان از انقلاب و دین است و حیثیت و حقانیت اسلام که در دنیا لکه‌دار می‌کند…» مورد هجوم خلخالی و چند نماینده‌‌ء «خط‌ امامی»، که بعداً اصلاح‌طلب‌ ها را تشکیل دادند، قرار گرفت و با کتک او را از پشت تریبون پایین آوردند.

داریوش فروهر با همسر خود پروانه اسکندری، از مبارزان راه آزادی و دموکراسی مردم ایران، که به دست جلادان رژیم کشته شدند. هرقطره خون آنها و دیگر کشته شدگان  راه آزادی کشورمان، هم اکنون در قلب و رگهای جوانان برومند در جریان است.

داریوش فروهر با همسر خود پروانه اسکندری، از مبارزان راه آزادی و دموکراسی مردم ایران، که به دست جلادان رژیم کشته شدند. هرقطره خون آنها و دیگر کشته شدگان راه آزادی کشورمان، هم اکنون در قلب و رگهای جوانان برومند در جریان است.

سید محمد خاتمی از فرصت استفاده کرد سه مقاله در روزنامهء کیهان بر علیه بازرگان و در دفاع از کشتارهای بیرحمانه سال ۶۰ نوشت. خاتمی خطاب به بازرگان که خیرخواهانه خواهان توقف اعدام‌ها شده بود نوشت: «آقای بازرگان! بسیاری از کسانی که امروز در همین دادگاه ‌های انقلاب که مورد اعتراض شما هستند، تنها به خاطر دفاع از اسلام و پاسداری از دست‌ آوردهای انقلاب اسلامی، شب و روز زحمت می‌کشند. انسان‌هایی سرشار از عاطفه و رحمتند، اما مسئولیت اسلامی و تعهد انسانی‌شان و نیز فرمان خدا، آنان را وا می‌دارد که قاطعانه در برابر آدمکشانی که موجود انقلاب و جمهوری اسلامی را به خطر انداخته‌اند، بایستند و فساد را از ریشه برکنند».

خاتمی این روباه همیشه خندان حاضر نشد نه متن سخنرانی بازرگان را در روزنامه ها به چاپ رساند تا  دست کم مردم بدانند او به چه چیزی پاسخ می‌دهد، و نه پاسخ مهندس بازرگان به سه مقاله‌ اش را انتشار داد.
سید محمد خاتمی، در مقاله‌های سه‌گانه‌اش مدعی است که: چرا دادگاه های انقلاب قاطعیت لازم را در برابر مخالفان به خرج نداده اند و از این که ریشهء فساد را از بیخ و بن نخشکانده اند اعتراض می‌کند. وی از مهندس امیرانتظام با عنوان «جاسوس و مزدور آمریکا» نام می‌برد.

خاتمی ترور انور سادات ریاست جمهوری مصر را اقدامی انقلابی و اسلامی و غیرتمندانه معرفی می‌کند. مهندس بازرگان را به داشتن «نگرش آمریکایی» متهم می‌کند و از بنی صدر به عنوان دیکتاتوری نام می‌برد که «آمریکا همه امیدش را به وی بسته بود». مقالهء خاتمی مملو از انواع و اقسام طعنه، توهین‌ و تحقیر نسبت به زنده‌یاد مهندس بازرگان است.”

آقای عباس امیر انتظام، یکی از قربانیان رژیم جهل و جنایت است که چون با برنامه آدم کشی و خرافات گرایی رژیم همخوانی ندارد، حدود سه سده از عمر خود را در زندان گذرانده است. در هیچ کشور دموکراسی جهان، حتی آدم کشان را این چنین خوار و بی اعتبار، و طولانی در زندان نگاه نمی دارند.

آقای عباس امیر انتظام، یکی از قربانیان رژیم جهل و جنایت است که چون با برنامه آدم کشی و خرافات گرایی رژیم همخوانی ندارد، حدود سه دهه از عمر خود را در زندان گذرانده است. در هیچ کشور دموکراسی جهان، حتی آدم کشان را این چنین خوار و بی اعتبار، و طولانی در زندان نگاه نمی دارند.

  • ناشناس

    غارت دزدی و فساد در لوای دین و حمایت متعصبان از دزدان
    سرمایه های ملی کشورها

    Share1

    [7 reads]

    by Amir Sahameddin
    Ghiassi
    29-Sep-2011

    دوست نادیده آقای منصور صدیقی منطور من از این نوشته تنها روشن شدن مطلبی
    است که شما اشاره هایی کرده اید؟

    آقای سهم الدّین امیرقیاسی،
    من اتفاقی پست شما رادیدم کنجکاوشده مطلب تان را خواندم چیزی که من بعنوان یک فرد
    بهائی ازآن استنباط کردم، مطاْلبْ، نویسنده رامنصف وبیطرف معرفی نمیکند تلاش دارید
    گاهی مستقیم گاهی غیر مستقیم نسبت به افراد جامعه بهائی برمسند قضاوت بنشینید و
    بذرافشان نفاق و بدبینی باشید وحتی مبانی دیانت حضرت بهاءالله رازیرسئوال برید، شما
    مختاراعمال وافکارخودتان هستید ولی حضرت والا بعرض تان برسانم که در تمام تاریخ
    دیانت بهائی الی الحال چه فراوان بودند وهستند تلاشگرانِ اعلم ازجنابعالی،که ازاین مسند، باور بفرمائید کار بجائی
    نرساندند وامرالهی کماکان در پیشرفت است ،شما بخود زحمت روا مدارید و اگر چنانچه در
    مسند قضاوت قصد جلوس دارید قاضی خود باشید نه دیگران،این عقیده و نظر من بود تا
    دیگردوستان چه قضاوت فرمایند جانتان خوش

    و متاسفانه
    مرا به بذرافشانی و نفاق و بدبینی متهم میکنید و یا مبانی دین بهایی را به زیر سوال
    می برم ؟ حال سرگذشت یکی از قهرمانان داستانهایی که من نوشته ام. که
    باحتمال شما آنرا نخوانده اید و من مجبورم خلاصه ای از آنرا برایتان فهرست وار
    بنویسم. اگر شما در یک خانواده بهایی مسلمان متولد شده بودید و پدرتان یک مسلمان دو
    آتشه و متعصب بود و بشما اجازه نمیداد که درباره بهاییت چیزی بدانید و یا به درس
    اخلاق بهایی ها بروید در مدرسه به عنوان بچه بابی در
    کوچه بنام سگ بابی و عباس افندی با صد ها فحش رکیک روبرو میشدید فحش هایی که حتی
    معنی و درک آنان هم بسیار مشگل بود برای کودکی هشت ساله یا مثلا
    ری دم به تابوت بلور یا عبدالبها
    دستم بگیر فلانم بگیر؟ و سخنانی که تکرار آنها
    اینجا شرم آگین است. علاوه بر نثار فحشهای رکیک به طرف شما سنگ و
    کلوخ هم پرت میکردند و خونین مالین به خانه میآمدید بعد پدرتان میگفت
    برو زود وضو بگیر و نمازت را به کمرت بزن تا قضا نشود؟ و از
    بر خواندن آنهمه کلمات عربی بجای بازی کردن ؟ بچه های مسلمان در این وقت الک دولک
    بازی میکردند و بچه های بهایی هم دست رشته ؟ ولی او یا شما بایست
    نمازی به عربی که برای کودکی هشت ساله بسیار طولانی بود بخوانید. بعد
    هم برای بازی بسمت بچه های بهایی میرفتید آنان شما را مسخره میکردند بچه سید
    بچه آخوند نمازت را به کمرت زدی؟ برو حالا برای اذان نماز
    بعدی آماده باش؟ بعد از آنهمه درد سر موفق شده بودند که مثلا مهندس بشوید ولی بعد از چند
    سال کارکردن بخاطر داشتن مادر بهایی اخراج میشوید و تنها شرط مثلا ابقای شما بد
    بیراه نوشتن در روزنامه های جمهوری اسلامی برعلیه بهاییان و بهاییگری است؟ خوب شما
    با داشتن مادر بهایی عزیزی نمی توانستید اینکار را بکنید. مشگل
    ازدواج هم که معلوم است دختران بهایی به محض اطلاع اینکه پدرتان مسلمان است شما را
    ترک میکردند و دختران مسلمان هم به دلیل بهایی بودن مادرتان از ازدواج با شما طفره
    میرفتند. البته در سطح خودتان. ناچار با دختری از طبقه پایین تر از
    لحاط فکری و تحصیلی ازدواج میکنید. دختر که بخاطر مقام و شغل مهندسی
    شما و درآمد مکفی آن با شما ازدواج کرده بود حالا زندگی را برایتان زهر میکند و
    میگوید خوب برو عمله گی کن و پول زیاد بیآورد؟ تعصب شدید بعضی از
    مسلمانان باعث میشود که به شما کاری دیگر ندهند. ناچار به کار خصوصی و داشتن یک
    شرکت روی میآورید همکار یا شریک مسلمان شما با سو استفاده از موقعیت بهایی ها برچسب
    بهایی به شما میزند و تا آنجا که میتواند سرمایه مشترک شما را غارت میکند و شما را
    به باد گستری بی تفاوت و یک لشگر قاضی و باز پرس بمن چه بمن چه حواله میکند.

    بعد هم با دست به ریز از سرمایه غارت شده
    شما همه را میخرد به کلانتریها سینی های چلوکباب می فرستد تا هوای اورا داشته
    باشند. کلانتری از بازداشت او عاجزند و چکهای برگشتی وی بشما مانند کاغذ باطله عمل
    میکند. و نیز میدانید که وی با سو استفاده از تورم به طولانی کردن
    رسیدگی ها می افزاید و با سیار کردن پرونده های بادگستری شما سالها شما را علاف
    سالن ها و راهروهای کاخ بادگستری می نماید. بعد از مثلا هفت سال به
    پرونده شما رسیدگی میشود و معلوم میشود که شما واقعا طلبکار بودند نه شریک
    شما او برای نشر اکاذیب به ۵۰ هزار تومان جریمه محکوم میشود که بایست
    به صندوق دولت بپردازد و مبالغی هم که شما طلب داشته اید بدون در نظر گرفتن ضرر
    زیان وتورم به شما پرداخت میکنند واضح است که بعد از هفت سال با تورم
    بیست درصدی سرمایه شما عملا از بین رفته است زیرا در دین اسلام ربا حرام است
    و دوست خاین مسلمان شما از موقعیت سو استفاده کرده و سرمایه شما را غارت فرموده
    است. بعد از این شکست
    این بار پسرخاله شما که او هم اخراج شده است به نزد شما میآید و با نهایت دوستی و
    مهربانی میگوید که به شما میخواهد کمک کند و بخودش هم همچنین؟ خلاصه
    او هم همان کاری را باشما میکند که دوست مسلمان کرده بود؟ آیا شما
    این واقعیت را گفتن بد بینی می شمارید؟ اگر پسرخاله بهایی شما خوب منصف و مهربان
    بود و بقیه سرمایه تان را غارت نمی فرمود آیا شما از وی بد می گفتید؟
    متاسفانه در
    باره مسلمانان هم همین طور است شیوخ عرب هواپیما های جت شخصی دارند
    که از تلا زرد ساخته شده ویا ماشین بنز سوار میشوند که از تلای سفید ساخته شده
    است و میلیاردها دلار ثروتهای ملی کشور را غارت کرده اند و مسلمان
    دیگر و بچه اش نه نان دارند و نه آب ؟ و اگر مرد بینوایی نانی بدزدد
    فورا دستش را قطع می فرمایند به نام اسلام آیا اینکار درست است و از دین به عنوان
    یک حربه سو استفاده نشده است؟ یا همین مسلمانان سر نوه پیامبر خودشان
    را بریدند آیا باز هم بایست سکوت کرد و بدبینی ایجاد نکرد؟
    خودتان هم حتما
    خوانده اید که کشیش ها به پسربچه ها و دختر بچه ها تجاوز جنسی میکردند آیا گفتن
    اینها هم ایجاد تفرقه و نفاق در دیانت حضرت مسیح میکند؟ حضرت مسیح
    در کنار خیابانها می خوابید ولی کشیشان او در قصرها زندگی میکنند؟ آیا این عدل و
    داد است؟

    جلال به خواهر و شوهر خواهر بهایی اش
    اطمینان کرد و چون در ایران امکان زندگی نداشت به اروپا رفت. شوهر خواهر گفته بود
    اگر برای ما پول بفرستی برایت خانه ای میخریم ولی حالا که او آمده بود خانه را بنام
    خودشان خریده بودند و او گفت که اگر به طرف آنان بیاید پلیس خبر میکند؟
    آیا گفتن این واقعیت نفاق و بدبینی ایجاد میکندو بایست سکوت کرد؟ هنگامیکه
    کسی مالت را خورد برای اینکه چهره خودش را خوب جلوه بنمایاند ترا لجن
    مال میکند و از بی تفاوتی سیستم و تشکیلات سو استفاده می برد؟ آیا
    دفاع از این بی عدالتی هم نفاق ایجاد میکند و مرتب بایست به به و چه چه گفت؟
    درثانی تعداد مومنان
    به یک دین که مهم نیست مهم انسان بودن و آدم بودن مردمی هست که به آن
    دین اعتقاد دارند که دراینجا شاید بد نباشد که داستان ناتان یهودی عاقل اثر لسینگ
    را بخوانید که بسیار مفید است و از خوبی دفاع میشود و نه از نام نشان؟ درثانی من از
    راه دلسوزی سوال هایی کردم که بسیاری از مردم هم میکنند و خواستم جوابی محکم داشته
    باشم؟ آیا سوال کردن به زیر سوال بردن است؟ متاسفانه دنیا دارد به سوی بی تفاوتی و
    خشونت پیش میرود و اگر ما هم به دیگران اعتماد نکنیم واضح است که مشگل های بعدی را
    نخواهیم داشت شما اگر به کسی مثلا پول قرض ندهید یا خانه تان را
    اجاره ندهید خوب مشگل دادگاه ها را و مشگل لجن پراکنی ها را هم نخواهید داشت.
    امیدوارم که منصفانه مطلب هایی که من نوشته ام بخوانید و تمامی آنان حقیقت است . به
    نطر من بهاییان اگر به دستورات خود همگی عمل کنند جامعه آنان والا تر خواهد شد ولی
    اگر عده ای عمل نکنند واضح است که فرقی با دیگر جامعه های انسانی ندارند؟
    نه بدتر و نه بهتر؟ زیرا مجموعه ای از افراد بد و خوب هستند
    وهر بهایی خوب نیست و هر بهایی بد نیست درست مثل سایر ادیان الهی
    دیگر؟

    اما سرعت پیشرفت بهاییت مگر
    اسلام یا دین مسیحیت با میلیارد نفرشان توانسته اند که مشگل ها را حل کنند؟
    اگر مردم مثلا مسیحی به دستورات انسانی حضرت مسیح گوش میکردند روشن است که
    باز بسیاری از مسایل حل میشد ولی آنان هم تنها کلام زیبا میگویند و همه آنان مرد
    کردار و رفتار نیستند؟ به عبارت دیگر دینها دارد بصورت بقول آمریکایی
    ها بیزنس در میآید که هر که پول بیشتر بدهد مقام والاتری دارد؟ آیا
    قصر هایی که به عنوان کلسیا یا مسجد میسازند پراز روحانیت و انسانیت است؟