بررسی مغلطه های پُر کاربرد – بخش چهارم: مغلطه های “احترام به عقاید” و “آزادی بیان” ۳

این دو مغلطه را به طور همزمان توضیح می دهم چرا که دارای یک روش برخوردی است، اما در دو جایگاه کاملا متضاد از آن بهره می برند. مغلطه ای است که هم دوستان دیندار و هم دوستان بی دین و حتی بی خدا دچارش می شوند. این دو مغلطه مغلطه های ترکیبی هستند، به گونه ای که اگر موشکافانه به آنها نگاه کنیم از دل آنها چندین مغلطه ی پایه ای دیگر در می اید.
چند نمونه:

۱-
– محمد: من با مطالعه ی قران به موارد زیادی فرمان ظلم و آزار و اذیت برخورد کرده ام، که بنظر من این متن نمی تواند از سوی خدایی عادل آمده باشد .
– مینا: تو داری به باور من توهین می کنی، چرا که از دیده من قرآن مقدس است و از سوی خدا آمده. (مغلطه ی احترام به عقاید)

۲-
– پرستو: با مطالعه ی تک تک ادیان دریافتم که ادیان و قوانین آنها درباره ی زنان، بسیار بی رحمانه و در حقیقت زن ستیز هستند؛ برای نمونه در قران زن نصف مرد حساب شده و یا مرد اجازه دارد هر کاری با زنش بکند (زنان مزرعه شما هستند) و حتی او را کتک بزند. این دین (یا ادیان) ضد زن هستند.
– رضا: تو داری به مقدسات من توهین می کنی. (مغلطه ی احترام به عقاید)

در فرتور نمونه ای از کودک آزاری های اسلامی را مشاهده می کنید. یک دیوانه شمشیری را بر گلوی لطیف نوزادی بینوا می فشارد تا یادی از علی اصغر، فرزند امام حسین کرده باشد، باید این جانور را چه نامید؟ آیا باید به اعتقاد ایشان احترام گذاشت؟

در فرتور نمونه ای از کودک آزاری های اسلامی را مشاهده می کنید. یک دیوانه شمشیری را بر گلوی لطیف نوزادی بینوا می فشارد تا یادی از علی اصغر، فرزند امام حسین کرده باشد، باید این جانور را چه نامید؟ آیا باید به اعتقاد ایشان احترام گذاشت؟

۳-
– کوروش: در دین مسیحیت از کلام عیسی گفته شده که هرگاه که تو به او از ته قلب ایمان بیاوری بخشوده می شوی و به بهشت می روی، فرض کن فردی به انسانی تجاوز کرده و مرتکب قتل شده، اما لحظه آخر زندگی به عیسی باور پیدا کرده و به بهشت می رود.! این دین و باور بسیار وقیحانه و ضد بشری است.
-کریستوفر: کوروش چرا به خودت اجازه می دهی که به مقدسات من توهین کنی؟. (مغلطه ی احترام به عقاید)

۴-
حسن: من می گویم هیتلر خوب کاری کرد که یهودیان را کشت، نژاد آریایی نژاد برتر است.
سینا: حسن جان سخن تو نژاد پرستانه و دفاع از یک ایدولوژی نژادپرستانه است و درست نیست. شما اجازه نداری سخن نژاد پرستانه را در مجامع همگانی بگویی.
حسن: پس آزادی بیان چه می شود؟ من دارم از آزادی بیانم استفاده می کنم (مغلطه ی آزادی بیان)

۵-
داریوش: متنی نوشته ام که تازیان را باید کشت، چرا که عامل بدبختی ما هستند.
علی: داریوش جان دین و باور اسلام چه ربطی به اعراب داره، ما هم به خیلی از کشورها در دوران پادشاهی مان حمله کردیم، آیا آنها هم باید ما را بکشند؟ در ضمن سخنت نژاد پرستانه است و در مجله ی ما چاپ نمی شود.
داریوش: پس آزادی بیان چه می شود، شما سانسورچی و دیکتاتور هستید و تنها رای موافق خود را چاپ می کنید. (مغلطه ی آزادی بیان)

۶-
زهرا: مسلمانان انسانهای احمقی هستند و وجودشان در جامعه ی متمدن خطرناک است، آنها را باید از اروپا و امریکا اخراج کرد. من از شما مسئول شورای شهرمان می خواهم که مسلمانان این شهر را حداقل اخراج کنید.
سیمین: زهرا جان نمی توانیم همه را احمق بدانیم و این راهکاری که شما فرمودید برخورد یکسویه با باورمندان یک دین است و تبعیض دینی است، ما نمی توانیم تقاضای شما را انجام دهیم و بخاطر این سخن شما در شورای شهر اخطار می گیرید.
زهرا: اینها مملکت را ویران کرده اند من اخطار می گیرم و تهدید به اخراج از شورا می شوم؟ پس آزادی بیان چه می شود؟ (مغلطه ی آزادی بیان)

۷-
فاطمه: آتئیست ها انسانهای بی اخلاقی هستند و حکم آنها بنا بر قران برای کافران، اعدام است.
ساسان: این سخن تو انسانی نیست و نباید فردی را بخاطر باور او اعدام کرد. اگر اینجا یک کشور متمدن بود تو بخاطر این سخنت باید در دادگاه جواب پس می دادی.

فاطمه: در یک کشور آزاد و متمدن هم همین است، پس آزادی بیان من چه می شود؟ (مغلطه ی آزادی بیان)
ساسان: آزادی بیان چهارچوب دارد و نمی توان تفکرات و دیدگاه های ضد انسانی را در چهارچون آزادی بیان گفت.
فاطمه: های ساسان مواظب حرف زدنت باش! داری اسلام را دین ضد انسانی می نامی، به مقدسات من توهین نکن (مغلطه ی احترام به عقاید)

آدولف هیتلر با داشتن باورهای نژاد پرستانه، میلیون ها نفر انسان بیگناه را به قتل رساند، نژاد پرستی و اینکه کسی گمان کند به دلیل نژادش و یا رنگ پوستش از شخص دیگری بهتر و والاتر است، دیوانگی محض است. حال نمی توان سخنان فاشیستی و نژاد پرستانه را با سوء استفاده از قانون آزادی بیان هر جایی بیان کرد و یا به تبلیغ آن پرداخت. آزادی بیان نیز حد و مرز های مشخص شده خود را دارد.

آدولف هیتلر با داشتن باورهای نژاد پرستانه، میلیون ها نفر انسان بیگناه را به قتل رساند، نژاد پرستی و اینکه کسی گمان کند به دلیل نژادش و یا رنگ پوستش از شخص دیگری بهتر و والاتر است، دیوانگی محض است. حال نمی توان سخنان فاشیستی و نژاد پرستانه را با سوء استفاده از قانون آزادی بیان هر جایی بیان کرد و یا به تبلیغ آن پرداخت. آزادی بیان نیز حد و مرز های مشخص شده خود را دارد.

نمونه های بالا نشان از مغلطه های احترام به عقاید و آزادی بیان بود که بخاطر اینکه در یک گونه گفتمان کاربرد دارند آنها را در کنار هم بیان می کنیم. حال چرا اینگونه سخنان مغلطه است؟ همانگونه که گفته شد این مغلطه ها مغلطه هایی ترکیبی هستند و فرد مقابل بجای بررسی منطقی یک گزاره و اثبات منطقی آن و دادن راهکار منطقی به این دو جمله توسل می کند.

در اصل با آلوده کردن سرچشمه توپ را در میدان حریف می اندازد. حال برای توضیح به نمونه هفتم می پردازیم که هردو مغلطه از زبان یک فرد در آمد. در گفتمان منطقی هیچ باوری آنقدر مقدس نیست که به نقد کشیده نشود، اما باید اصول نقد سالم رعایت شود، اما این آزادی تنها درباره باورهاست نه خود انسانها و کرامت انسانی.

شما می توانید بگویید به دیده من بیخدایی یک باور مسخره است و … سپس دلایل منطقی خود را نیاورید. این یعنی گفتمان سالم چه من بی خدا بپسندم که شما باور من را مسخره خواندید یا نه، سخن شما نقد سالم است؛ اما اگر بگویی بی خدایان آدمهای مسخره ای هستند و یا …. شما دارید به کرامت انسانی افراد توهین می کنید و این کار جایز نیست.

آزادی بیان و ابراز عقیده به معنی آزادی بی مرز نیست و نباید آزادی های پایه ای دیگران را پایمال کند. سخنان ضد بشری، سخنانی که از فاشیسم یا نژادپرستی یا تبعیض قومی و دینی بر ضد انسان ها (توجه کنید نه باور آن انسانها بلکه خود انسانها) را تبلیغ می کند و سخنان توهین آمیز مستقیم به افراد در آزادی بیان جایی ندارند.

در مقابل هم تنها کرامت انسانی شما محترم است، اینکه چه باوری داری چیزی درون مغز شماست و اگر کسی بطور منطقی یا حتی به شوخی آن باور را نقد یا حتی تمسخر کرد نمی توانی به او خورده بگیری و بگویی به باور من احترام بگذار، اگر او به تو یا افراد بی احترامی کرد و تمسخر کرد می توانی اعتراض کنی اما باور خیر.

برای روشنی بیشتر به بررسی نمونه آخر شماره ۷ می پردازم که هر دو مغلطه را دارا بود: فاطمه می گوید آتئیست ها (نه باور آتئیستی) انسانهای بی اخلاقی هستند (با جمع بستن بدون شواهد دارد سرچشمه را هم گل آلود می کند) سپس به همین بسنده نمی کند و می گوید حکم قران درباره آنها که به دیده این خانم کافر هستند، اعدام است.

سید علی خامنه ای مخالفین خود را میکروب و خس و خاشاک خوانده و آنان را به جرم مخالفت و اعتراض، کافر و ملحد می نامد و دستور قتل ایشان را صادر می کند. آیا وی با تکیه بر حق آزادی بیان اجازه بیان چنین سخن های ضد انسانی و یا اجازه صدور دستور کشتار مخالفین خود را دارد؟ آیا باید به افکار او و طرفدارانش احترام گذاشت؟ پاسخ خیر است چرا که سخنان ضد انسانی، فاشیستی، نژاد پرستانه و توهین آمیز که کرامت انسانی را لکه دار می نمایند در چهارچوب آزادی بیان جایی ندارند.

سید علی خامنه ای مخالفین خود را میکروب و خس و خاشاک خوانده و آنان را به جرم مخالفت و اعتراض، کافر و ملحد می نامد و دستور قتل ایشان را صادر می کند. آیا وی با تکیه بر حق آزادی بیان اجازه بیان چنین سخن های ضد انسانی و یا اجازه صدور دستور کشتار مخالفین خود را دارد؟ آیا باید به افکار او و طرفدارانش احترام گذاشت؟ پاسخ خیر است چرا که سخنان ضد انسانی، فاشیستی، نژاد پرستانه و توهین آمیز که کرامت انسانی را لکه دار می نمایند در چهارچوب آزادی بیان جایی ندارند.

یعنی ابراز خشونت و حتی اعلام موافقت با گونه ای کشتار باورمندان یک باور (خود باور مقدس نیست، اینجا سخن از انسانها است). وقتی ساسان به این گونه سخن خشونت بار اعتراض می کند و برای نمونه می گوید در یک کشور آزاد تو باید پاسخگوی اینگونه دیدگاه بودی فاطمه به مغلطه ی آزادی بیان دست می زند.

درصورتی که اگر سخن ساسان با شواهد بود می پذیرفت یا به سراغ نقد آن قانون به روش منطقی می رفت، اما برای نجات و راه فرار می گوید من آزادی بیان دارم و حتی دموکراسی را به دیده خودش به چالش می کشد. وقتی در پاسخ ساسان توضیح می دهد که سخنان غیر انسانی جایگاهی ندارد، فاطمه با قیاس اشتباه نمونه ها دست به مغلطه احترام به عقاید می زند. در حالی که می توانست بگوید بله حق با شماست.

این دو مغلطه معمولا برای فرار از پاسخگویی و دادن حکم آخر به سود خود بکار می رود. چگونگی برابری و برخورد با این مغلطه: بکار بردن نمونه های مشهور تاریخی از عقاید تندرو و ضد بشری و حتی یافتن نمونه ای از دیدگاه که دیدگاه خود طرف مقابل را توهینی به دیدگاه خود می دانند و اگر آزادی بیان می داشتند به فرد توهین کرده و یا وی را تهدید می نمودند؛ بهترین شیوه است.

احترام به مقدسات:
برای مثال فردی شیعه است و دم از مقدسات و احترام به آن می زند، می توان برای وی شاخه ای تندرو از سنی ها یا وهابی ها را مثال بزنی که ریختن خون شیعه را گشودن دری از درهای بهشت می دانند و با این پرسش که آیا باید به دیدگاه او احترام بگذارم؟ اندیشه فرد را به چالش بکشید.

فردی وطن پرست افراطی است و می گوید اعراب را باید کشت، مانند نمونه آورده شده می توان گفت خوب آیا می پسندی که آنها که ما در طول تاریخ حمله کرده ایم مانند هندیان، گرجیان و … ما را لایق مرگ بدانند؟ فردی قوم گرای آذری است و همه ی فارس ها را فاشیست و شوینیسم می داند و به فارس ها فحش خواهر و مادر می دهد، به او می توان گفت آیا زیبا است که فارس ها هم به شما نسبت ناروا بدهند یا اینکه ارامنه که توسط ترکان نسل کشی شدند بیایند شما را با ترکان عثمانی برابر کرده بگویند همه آذری ها و ترک ها فاشیست هستند و …؟

آزادی بیان:
فردی به بهانه آزادی بیان می خواهد به باورمندان دینی توهین کند (سخن از خود دین و یا نقد باور نیست) با نمونه بردن از همان باورمندان و اگر آزادی بیان است آنها هم باید در دادن حکم اعدام و گسترش خشونتشان آزادی داشته باشند؛ نمونه می آوریم. فردی به بهانه آزادی بیان می خواهد به مردمان قومی توهین کند از روش مشابه بالا استفاده می کنیم و می بینیم کدام قوم ممکن است از قومیت این فرد بدشان می اید و با گوشزد کردن آن ناهنجاری این رفتار را به او نشان می دهیم.

  • Sarab

    Na Dostane aziz in khamenehi va daro dastesho bayad ravaneh timarestan kard

  • Peyma_milan

    این خـــامنه ایی یه دستـــو باید گرفتـــــ و خشک خشک گاییـــــد …مرتیکه کونی و مخنت

  • Sahameddinghiassi

    آقای رییس جمهوری ایالت های متحده آمریکای
    شمالی  اوباما- عدالت آمریکایی چگونه
    است   بی تفاوتی کامل و بمن چه؟

     

    باکمال تاسف بایست بنویسم که کشور شما هم چیزی
    شبیه دیکتاتوری هست منتهی اینجا دستګاه شما با پنبه سر می برند. بی تفاوتی و نبودن
    عدالت و داد در کشورشما هم چیزی نظیر سایر کشورهاست. اگر کسی بی تفاوت باشد مشگلی
    ندارد ولی اگر بخواهد به جامعه خدمت کند دمار از روزگارش در میآورند. اورنژ کانتی
    بمن اجاره تاسیس مدرسه شبانه روزی داد 
    آنهم روی کاغذهای مارک دار با مهر و امضا 
    من به این کاغذهای یا بقولی شما مدارک اطمینان کردم و همه سرمایه مادی و
    معنوی خود را برای ساخت و پیرایش این مدرسه که در آن دانشجویان هم می توانستند
    زندگی کنند و هم کار زیرا مدرسه دارای دو مزرعه هم بود و هم کمک درسی داشته باشند
    مصرف کردم  به امید اینکه خدمتی به
    دانشجویان بنایم. بسیاری از دختران وپسران که مشگل داشتند در این مدرسه شبانه روزی
    با آرامش زندگی کردند و تحصیلات خود را بپایان رساندند. بعد از سه سال مامورین
    اورنژ کانتی به سراغ من آمدند که از شما شکایت شده است که مدرسه باز کرده اید. من هم
    با کمال افتخار مدارک رسمی شما را نشان دادم. بعد از مدتی رفت آمد گفتند که
    اشتباهی شده وبایست مدرسه بسته شود. گفتم من تمامی سرمایه فکری مالی و کاری خود را
    در این مدرسه صرف کرده ام گفتند میتوانید از ما شکایت کنید و خسارت بگیرید. وکیلهای
    طماع و پول پرست و بیهوده آمریکایی تقاضای مقدار زیادی پول در ابتدا میکنند و چون
    مدرسه بسته شده است درآمد من هم منفی گشته است. بناچار ساختمان های مدرسه را به
    افراد عادی و خانواده ها اجاره دادم  آنان
    به طمع اینکه من ثروتمند هستم  شروع به
    دزدیدن وسایل مدرسه کردند.  چون من همه
    اتاقهای مدرسه را مبله کرده بودم. آنان از اجاره دادن خودداری کردند و من مجبور
    شده به بیداد گاههای شما مراجعه کنم و پول بدهم 
    صدها صفحه پر کنم تا پس از مدتی دستور تخلیه داده شود. در این مدت مستاجران
    هرچه میتوانستند خراب کردند  و مجانی زندگی
    کردند و بعد هم با دزدیدن آنچه احتیاج داشتند خانه مخروبه ای بمن تحویل دادند.

     

    من در جستجوی
    وکیلی بودم که اورنژ کانتی را سو کند یا به دادگاه ببرد. ولی وکیلها که همه برای
    تنها پول کار میکنند در درجه اول پول پیش می خواستند وبعد هم میگفتند که محکوم
    کردن حکومت محلی خیلی مشگل است. و شانس چندانی نیست  خوب آیا این دیکتاتوری نیست که حکومت محلی زندگی
    مرا تباه میکند ولی من نمی توانم شکایت کنم؟ 
    مگر در کشورهای دیکتاتوری همین طور نیست حکومت زندگی مردم را از بین میبرند
    و شکایتی هم نمیشود کرد؟ پس تا اینجا فرقی بین حکومت مثلا دمکرات و آزاد شما با
    حکومت دیکتاتوری نمی باشد. در هر حال در آنجا شاید نشود براحتی انتقاد کرد ولی
    اینجا میشود انتقاد کرد و آزادی انتقاد هست منتهی کسی گوش نمیکند و دستگاه هم
    کاملا بی تفاوت و بیهوده است.

     

    پلیس هم در دنبال
    کردن دزدان خانه من که حتی به حساب پس انداز من هم دست درازی کرده و میخواستند
    دزدی کنند بیهوده است. و بانک باز مرا جریمه کرده است که چرا پول که نداشتی خواستی
    از حسابت برداشت کنی و به دزد کاری ندارند. اینجا هم فرقی بین کشور مثلا آزاد شما
    با سایر کشورهایی که مرتبا آنها را دیکتاتوری می نامید فرقی نیست پلیس برای عدالت
    و گرفتن حق مردم کاری نمیکند.  ورقه های که
    بادگاه ها هم به نفح من داده اند کاغذ پاره هایی بیش نیست و کسی حتی پلیس هم برای
    دریافت خسارتهای دزدی شده من اقدامی نمیکند. پلیس بی تفاوت که مثل برق برای گرفتن
    جریمه در حرکت است از هزاران دلار خسارت من با بی تفاوتی رد میشود. پس پلیس هم مثل
    سایر کشورهاست کاملا بیهوده و بی تفاوت.

     

    اورنژ کانتی با
    اشتباهش میلیونها دلار بمن خسارت زده است من چطور و چگونه این خسارتها را پرداخت
    کنم؟ آنان مسول نیستند ولی من مسول هستم 
    آیا این عدالت است.

     

    آب ساختمانها مرا
    آسیب رسانیده است ولی شرکتهای بیمه که سالها حق بیمه گرفته اند نه در پرداخت برای
    تعمیر خسارتها اقدامی میکنند و نه بهای اموال دزدی شده و خرابی ها را می پردازند
    که دویست هزار دلار است. آنان هم مثل دیگران اموال مرا دزدیده اند.  در صورتیکه در کشورهای مثلا بقولی شما
    دیکتاتوری  دیگر شرکتهای بیمه آنهمه پول
    بیمه نمی گیرند اینجا هم بایست پول بیمه داد و همه کلیه خسارتها را اگر آشنا
    نداشته باشی بدهی. وکیلی هم که قرار بود مرا کمک کند پس از دوسال مدارک را پس داد
    و گفت برو وکیل دیگری بگیر. وکیلهای این کشور در جلو پول گرفتن دست درازی دارند
    ولی وقتی پول را گرفتند مشگل آنان تمام شده و بقیه مشگل من است.

     

    من میلیونها دلار
    خسارت از اشتباه   اورنژ کانتی خورده ام ولی هیچ کس در کل سیستم
    شما مسولیت قبول نمیکند.  بیش از دویست
    هزار دلار خسارت خانه را شرکتهای بیمه نمی دهند. و مردم هم بیش از هشتاد هزار دلار
    بمن چک داده اند که وصول نمیشود وکیلی هم شش هزار دلار از من پیش گرفت که با بانک
    مشگل مرا حل کند ونکرده است. درآمد من از مدرسه قطع شده و منفی است زیرا از هر طرف
    غارت گشته ام. و تمامی دستگاه شما بیهوده است   
    تنها آقای وکیل مجلس شما آقای جان مایکا و دفترش سعی در مساعدت من دارند
    زیرا می بینند که یک قربانی سیستم بمن چه شما هستم.

     

    من که مربی
    دانشگاه هستم میخواهم کار کنم و امتحانات مربوطه را هم داده و پذیرفته شده ام ولی
    بمن اجازه کار کردن نمیدهند چون کارت های اعتباری بدی دارم  برای اینکه غارت شده ام نتوانستم قسطهای خود را
    سروقت بپردازم. حالا از کار کردن من هم جلوگیری میشود؟ آیا این عدالت آمریکایی است
    که دیگران مرا غارت کنند ومن تنبیه شوم. آیا این عدالت است که دیگران اشتباه
    کنند  مرا غارت کنند و من جوابگو باشم؟ و
    تمامی دستگاه اداری شما بیهوده باشد؟ و هیچ کس سالهاست که به داد من نرسیده است؟
    آنوقت توقع دارید جوانان عصبی نشوند و دست به اسلحه نبرند و خودشان ودیگران را
    نکشند؟ من سالها در کشورهای مختلف تدریس کرده ام و زبانهای زیادی را میدانم ولی
    کشور شما احتیاج به بررسی دارد و این بمن چه ها بایست کنار گذاشته شود.

     بانکها الکی وام میدهند چون بهره میخواهند به
    زور و با هرروز تلفن بمن وام دادند ومن اگر میدانستم که در آمریکا هیچ امنیتی
    اقتصادی نیست هرگز وام نمی گرفتم. بانک کانتری وید  حتی یک ایرانی را به جان من  انداخته بود که میگفت با عصبانیت بیا این وام
    لا مصب را بگیر.

    مدرسه من میتواند برای
    بیست نفر کار تولیدی داشته باشد ولی چون قیمت خانه و ساختمان پایین آمده است تمامی
    اعتبارهای من بسته شده است و من پولی برای کشاورزی ومزرعه داری ندارم  اکنون که احتیاج دارم بانکها وام نمی دهند ولی
    آنوقت به زور تلفن و تبلیغات وام میدادند. بدین ترتیب تمامی سرمایه من غارت شده
    است و بدهی من به بانک بیشتر از ارزش دارایی های من است و بانک هم حاضر نیست که
    بقولی شما مویدفیکشن کند و قیمت روز از من طلب کند. درحالی که اجاره یک اتاق اگر
    کرایه رود و اگر کرایه بدهند ۵۰۰ دلار است بانک برای آن اتاق از من ۱۵۰۰ دلار
    میخواهد آیا این خنده دار نیست؟

     

    آیا فکر نمی کنید
    که این بی عدالتی ها و غارتهای مردم طبقه فقیر و متوسط باعث عاصی شدن و عصبی شدن
    جوانان میشود و آنان که خود را در تله می بینند به قتل دیگران وخودشان اقدام
    میکنند. آخر مگر میشود برای بیزنسی که مثلا 
    ۴۰۰۰ دلار درآمد دارد ۱۰۰۰۰ دلار به بانک و شرکتهای بیمه داد؟ و مالیات
    داد؟ من اغراق نمی کنم و مدارک را دارم منتهی کسی اهمیت نمی دهد بارها هم برای شما
    نامه به زبان انگلیسی نوشته ام و متاسفانه بی جواب مانده اند. خود در کشوری که هیچ
    کس بفکر عدل داد نیست و همه بی تفاوت ویا ظالم و یا آدمک شده اند شما توقع دارید
    قتل و جنایتی هم صورت نگیرد؟ آقای رییس جمهور من سابقه بیش از سی سال تدریس در
    کشورهای مختلف و کارهای اجتماعی دارم و این وضع کشور شما خیلی خراب است و خیلی بی
    انصافی اگر پول نداشته باشی که به وکیل بدهی در این مثلا سرزمین امکانان و آزادی
    هیچ حقی نداری. مردم ترا غارت میکنند و میگویند برو وکیل بگیر و مارا محکوم کن.
    بهرحال من حاضرم در این راه تمامی تجربه های خود را همراه با مدرکهای ارایه
    دهم  

     

    با احترام  امیر سهام الدین غیاثی