پایان همکاری میان آخوند بی دستار مجتبی واحدی، و کروبی شاگرد و مرید خمینی ۹

اگر ما تا کنون با گذشت بیش از سه دهه هنوز نتوانسته ایم آخوند با دستار و بی دستار را درست بشناسیم و کارکرد ضد ملی و غیر مردمی آنان را بدانیم، بی تردید ما دچار نارسایی مغزی بوده، و ملت بدبخت و بیچاره ای بیش نیستیم و بر ما باید گریست. شاید هم چنانچه از دیدگاه اندیشیدن و خرد دچار کمبودهایی نباشیم، به دنبال منافعی می گردیم که در کنار این گونه وطن فروشان امکان پذیر است. در هر حال، در چنین شرایطی ما سزاوار هیچگونه آزادی و دموکراسی نخواهیم بود.

گفتار امروز ما در مورد مجتبی واحدی نویسنده ای است که آخوند کروبی را استاد خود می داند و در درازای سی سال گذشته همانند شاگردی تلاشگر و کوشا، بی چون و چرا به دستورات و خواسته های وی گوش فرا داده و بدان ها عمل نموده است. حکایت از این جا آغاز می شود که مجتبی واحدی در تاریخ ۲۹ تیر ۱۳۹۱برابر با ۱۹ ژوئن ۲۰۱۲ نامه ای به کروبی به اصطلاح استاد خود می نویسد و از او خداحافظی می کند. در این جا یادواره پارسی گویای این عمل است که می گوید؛ « مرده آن چنان آش و لاش شده بود که مرده شور هم به حال او زار زار می گریست ».

فرتور نشان دهنده چهره مجتبی واحدی است؛ فردی که به مانند دکتر سروش و آخوند کدیور وارد میدان شده تا برای دفاع از اسلام ناب محمدی گام برداشته و بر روی جنایات و قوانین ضد انسانی این آیین ماله بکشد! باید به ایشان گفت که ما از اعتقاد پیدا کردن ایشان به سکولاریسم خوشحالیم ولی برای شخصیت خودشان هم که شده بهتر است اینقدر سنگ اسلام را به سینه نزنند!

فرتور نشان دهنده چهره مجتبی واحدی است؛ فردی که به مانند دکتر سروش و آخوند کدیور وارد میدان شده تا برای دفاع از اسلام ناب محمدی گام برداشته و بر روی جنایات و قوانین ضد انسانی این آیین ماله بکشد! باید به ایشان گفت که ما از اعتقاد پیدا کردن ایشان به سکولاریسم خوشحالیم ولی برای شخصیت خودشان هم که شده بهتر است اینقدر سنگ اسلام را به سینه نزنند!

برای شناخت بیشتر مجتبی واحدی، نیاز بر آن است که اندکی از گذشته مهدی کروبی اندکی در این جا یاد آور شویم:
مهدی کروبی که در یک خانواده روحانی پای به جهان گشوده است، بنا به روال بیشتر آخوندها راه پدر را دنبال می کند و در نزد آخوندهایی چون منتظری، مطهری، و صانعی به جای رفتن به مدارس معمولی که جایگاه واقعی دانش و علم است، به فرا گیری درس طلبگی می پردازد. البته این نکته را باید افزود که بر اثر آموزش خرافات در مدرسه های دینی، هیچکدام از آخوندها علاقه و دلبستگی ملی نداشته اند، و آماده  بودند و هستند تا برای خاطره و نام تازیانی چون حسن و حسین و فاطمه و مانند آن، و حتی امام زمان افسانه ای نیز به سادگی و آسانی تاریخ، تمدن، زبان، آداب، رسوم ایران و ایرانی، و حتی خاک میهنمان را بر باد دهند، و بر روی همه آنان خط بطلان بکشند.

تنها صفت خوب و پسندیده ای که در شمار کمی از آخوند ها مانند منتظری، صانعی، کروبی، و شاید شماری دیگر آز آنان دیده شده و می شود، مردمی بودن آنان، وکمی انصاف و مروت و عدالت خواهی آنان باشد. وگرنه با احترام گذاشتن به آرمان و هدف های یک ملت، و ارج نهادن به تاریخ گذشته و جانبازی های دلاوران و قهرمانان آن کشور نه تنها بیگانه اند بلکه سر کینه توزی و دشمنی دارند.

زندگی گذشته کروبی نشان می دهد که او مدتها در زندان بوده، و زیر شکنجه و بدرفتاری زندان بانان نیز قرار گرفته است. پرسش این جاست که به زندان رفتن برای چی؟. برای مبارزه و دفاع از آزادی؟، برای دلسوزی و پشتیبانی از پابرهنه ها و محرومان جامعه؟، برای جانبداری و حمایت از تاریخ شکست خورده، آیین فراموش شده؟، کوتاهی در پیشرفت اقتصادی و اجتماعی؟، پس برای چی؟!. حقیقت آنست که همه  آخوندها مانند خمینی، منتظری، مطهری، کروبی، رفسنجانی، و شماری دیگر که با رژیم گذشته در افتادند و به زندان رفتند، هیچکدام از موردهای بالا نبوده، بلکه داعیه و تلاش آنان صیانت وحفاظت اسلام بود. اسلامی که ما به خوبی می شناسیم، سالیانی است که آن را زیر و رو کرده ایم و می دانیم یک حزب سیاسی کشتارگر، استثمار گر، تفرقه انگیز، زن ستیز، برده داری و برده پروری، و سلطه گر بیش نیست.

علی شریعتی، مردک فانتزی با دکترای قلابی قالیچه ای از فرانسه، تئوریسین حکومت اسلامی و ولایت فقیه که با استفاده از جملات زیبا و نا مفهوم و همچنین تقلید عقاید و اندیشه ها و گفتارهای فیلسوف های غربی و تبدیل آن ها به نظریات اسلامی، لباس زیبایی را تن عروس زشت منظر اسلام کرد و انقلاب اسلامی را پایه ریزی نمود، و جوانان ایران زمین را فریب داد. حال حرکت آقای واحدی در مسیر تطهیر اسلام نیز دست کمی از خیانت شریعتی در راستای به بیراهه کشاندن جوانان ایرانی ندارد.

علی شریعتی، مردک فانتزی با دکترای قلابی قالیچه ای از فرانسه، تئوریسین حکومت اسلامی و ولایت فقیه که با استفاده از جملات زیبا و نا مفهوم و همچنین تقلید عقاید و اندیشه ها و گفتارهای فیلسوف های غربی و تبدیل آن ها به نظریات اسلامی، لباس زیبایی را تن عروس زشت منظر اسلام کرد و انقلاب اسلامی را پایه ریزی نمود، و جوانان ایران زمین را فریب داد. حال حرکت آقای واحدی در مسیر تطهیر اسلام نیز دست کمی از خیانت شریعتی در راستای به بیراهه کشاندن جوانان ایرانی ندارد.

بنابراین، آخوندهایی که به زندان افتادند با شاه سر جنگ داشتند که چرا:
الف- شاه برخلاف قوانین اسلامی به زنان حق رأی داده، و آنان  که نیمی از مرد به شمار می آیند و به درد قضاوت و دادگری نمی خورند، چگونه می توانستند به نمایندگی مردم به مجلس روند؟.
ب- چرا دولت زمین های پولداران و گردن کلفت ها را میان کشاورزان پخش و تقسیم نموده است؟. آخر ما می دانیم که آخوند همیشه جیره خوار زمین داران، ثروتمندان، بازاری ها، و لات و بزن بهادرهای روزگار خود بوده است. و همیشه شماری چاقو کش و مردم آزار در خدمت و در پناه آخوندها بودند. نمونه آنان را می توان نواب صفوی، مظفر ذالقدر، خلیل طهماسبی، و عبدالحسین واحدی را نام برد که زیر عبای آیت الله کاشانی پرورش یافتند، و شماری از هم میهنان و دولت مردان را به خاک و خون کشاندند. در این راستا، آیت الله کاشانی را باید مانند خمینی، شریعتی، و خامنه ای ابر جنایت کار این سرزمین نامید.

پ- چرا رضاشاه دست آخوندها را از منفتخوری و تسلط بر وزارت دادگستری، فرهنگ و آموزش، دارایی، و بالا کشیدن موقوفاتی مانند در آمدهای کلان خراسان ، قم، شیراز، و تبریز باز داشته است؟.

از این روی، کسانی که مانند آخوندهای با دستاری، چون خمینی، مطهری، خامنه ای، رفسنجانی، و صدها مانند آن ها، و یا آخوندهای بی دستاری چون شریعتی، سروش، گنجی، عددالعلی بازرگان، و شمار زیادی دیگر، مدرسه طلبگی و معادل آنها مانند مدرسه حقانی، و علوی را طی کرده اند کمترین دلبستگی و عرق ملی ندارند، و برای تاریخ و عظمت این سرزمین، ارزشی قائل نیستند. اگر هم به کسی خدمت می کنند و یا چیزی می بخشند، برای رضای خدا است که در روز قیامت به خانه و کاخی باشکوه تر، و حوریانی همیشه باکره و زیبا چهره دسترسی پیدا کنند.

حال، این مهدی کروبی که مانند دیگر آخوندها، کمترین دانش سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی و یا به پایزیستی و سربلندی کشور و مردم ایران نداشته، می توان گفت که تنها هنرش جاده صاف کردن  آمدن خمینی و ترویج و گسترش افکار پلید و ضد انسانی او بوده است. این روضه خوان، نزدیک به سی سال پست های سیاسی و اقتصادی و سرنوشت ساز این مملکت از نمایندگی مجلس، معاونت، عضو مجلس خبرگان، و ریاست مجلس گرفته، تا سرپرستی بنیاد شهید و نماینده تام الاختیار زادگاه خود لرستان را اشغال کرده است. پست هایی که برای هیچکدام  از آن ها هرگز  دانش، آگاهی، و لیاقت آن را نداشته، و در این سی سال پست ها و سمت های گوناگون را غصب کرده، و به بیت المال دستبرد زده است.

اگر روزی کشور ما از شر کید و مکر و یا ناآگاهی و نادانی آخوند آسوده شود، و روز حساب پیش آید، روشن می گردد که امثال کروبی و دیگران که نزدیک به سه دهه بر جان و مال، ناموس مردم ایران حکمرانی داشته اند، چه دسته گل هایی به آب داده اند!.

این فرتور عبدالکریم حاج دباغ، معروف به سروش، یک دبش دو آتشه مذهبی و فارغ التحصیل مدرسه آخوندی علوی تهران در سال ۱۳۶۳ است. زمانی که با تبر به جان استادان خردمند دانشگاه افتاد و تیشه به ریشه فرهنگ ایران زد. حال باید دید چرا آقای واحدی همچون سروش و کدیور مشغول تطهیر و ماله کشی بر روی جنایات اسلام است!

این فرتور عبدالکریم حاج دباغ، معروف به سروش، یک دبش دو آتشه مذهبی و فارغ التحصیل مدرسه آخوندی علوی تهران در سال ۱۳۶۳ است. زمانی که با تبر به جان استادان خردمند دانشگاه افتاد و تیشه به ریشه فرهنگ ایران زد. حال باید دید چرا آقای واحدی همچون سروش و کدیور مشغول تطهیر و ماله کشی بر روی جنایات اسلام است!

کروبی و دیگر آخوندها، و همه یال و کوپال آنان، مانند سروش، گنجی، اشکوری، عبدالعلی بازرگان، و مجتبی واحدی، همگی اسلام را پاک و منزه دانسته، حکومت کنونی را غاصب و ستمگر می دانند، و به دنبال اسلام ناب محمدی دوران حکومت علی می گردند. اسلام رؤیایی و تخیلی که فرد دیگری سوای خود آنان شایستگی در دست داشتن و اجرای آن را نخواهد داشت.

مجتبی واحدی در نامه ۲۹ تیر ۱۳۹۱ برای کهروبی می نویسد: « شما اگر چه نظام مستبد حاکم بر ایران را نه اسلامی می دانید و نه نشانه ای از جمهوریت در آن سراغ دارید اما در عین حال ، بر این باورید که جمهوری اسلامی با قرائت آیت اله خمینی ، نسخه شفابخش برای ایران عزیز ماست» . تنها نکته ای که می توان در این جا یادآورشد نخست آن که کروبی به دنبال جمهوری اسلامی است. هنگامی که قوانین خشک و بیرحمانه ۱۴۰۰ سال پیش بی چون و چرا اجراء می شود و تغییر ناپذیر است، دیگر جمهوریت چه معنا دارد؟!. دیگر این که کروبی مانند دیگر آخوندهای جاده صاف کن خمینی و به مقام رسیده، نمونه کامل جمهوری اسلامی را آن چیزی می داند، که خمینی بیان داشته است. باید از این شیخ پرسید آیا کشتار و دیکتاتوری هزاران انسان شرافتمند ایرانی در دوران خمینی و شاغل بودن شما، از اسلام راستین بود که هنوز هم به دنبال آن می گردید؟.

حال، از آنچه گفته شد، گرچه دگرگونی و تغییر روش سیاسی مجتبی واحدی از آخوندی که تا کنون پیرو و دنباله رو خط خمینی بوده، در خور ستایش و جای قدردانی است، ولی از دو دیدگاه در مورد کارکرد و برنامه های این نویسنده می توان به انتقاد و خرده گیری پرداخت:
۱- نویسنده و روزنامه نگاری که سه دهه دنباله رو و گوش به فرمان یک آخوند بوده، و هنوز هم او را ستایش می کند و استاد خود می داند، نمی تواند برداشت درست سیاسی در راه آزادی و دموکراسی مردم ایران داشته باشد.

۲- این نویسنده، یک مبلغ مذهبی است تا یک روزنامه نگار و گزارش گر بی طرف و آزادی خواه. در این جا به چند بخش کوچکی از نامه او اشاره می کنیم:
الف- «‌من  اسلام  را عزیز می دارم و پایبندی به این دین حنیف را بزرگترین افتخار خود بر می شمارم اما بر این باورم که ظلم سی سال گذشته برخی روحانیون و به ویژه تعدادی از مراجع تقلید به این دین ، از همه ظلم هایی که در چهارده قرن گذشته به اسلام شد آزار دهنده تر بوده است».
حال، ما چگونه انتظار داریم که یک انسان خردباخته مذهبی که مدام تبلیغ اسلام می کند، راهگشای مردم ما باشد؟. آیا این فرد از جنایات تازیان در تسلط بر تیسفون، تجاوز به صدها هزار زن، و به اسیری بردن دختران و پسران به مدینه و فروختن آنان در بازاره به عنوان کنیز و برده چه می داند که ظلم ۱۴ سده گذشته را ناچیز می داند؟!.

این آقا هم مانند دیگر آخوندهای بی دستار بر این باور است که اسلام به خوبی پیاده نشده، و باید افراد کنونی جایشان را به آخوندهای دیگر دهند تا اسلام ناب محمدی در ایران حکمفرما شود. مجتبی واحدی در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۱ مقاله ای به عنوان؛ « کروبی چه حکومتی می‌خواهد؟ چه حکومتی می‌خواهد؟»، نوشته که باز هم ذکر سجایای اسلامی کروبی است.

فرتور مهدی کروبی را در حال سخنرانی نشان می دهد. ما شجاعت مهدی کروبی برای ایستادن در برابر سید علی خامنه ای و نه گفتن به دولت وقت را می ستاییم ولی این باعث نمی شود که ما چشم خود را بر گذشته و افکار این آخوند ببندیم. ایشان شیفته خمینی جنایتکار است و بازگشت به دوران طلایی امام را راهکاری برای بهتر شدن اوضاع مردم ایران می داند!

فرتور مهدی کروبی را در حال سخنرانی نشان می دهد. ما شجاعت مهدی کروبی برای ایستادن در برابر سید علی خامنه ای و نه گفتن به دولت وقت را می ستاییم ولی این باعث نمی شود که ما چشم خود را بر گذشته و افکار این آخوند ببندیم. ایشان شیفته خمینی جنایتکار است و بازگشت به دوران طلایی امام را راهکاری برای بهتر شدن اوضاع مردم ایران می داند!

این بخش دیگری از گفتار اوست:
ب- «…به این نتیجه رسیده ام که علت العلل آنچه امروز بر ایران عزیز و اسلام مظلوم می رود «به خدمت گرفته شدن دین »توسط کسانی است که به یقین ، نه به خدا اعتقادی دارند و نه به روز جزا. آنها حکومت دینی را فقط برای آن می خواهند که تقدس اسلام در میان اکثریت ایرانیان را به خدمت بگیرند و در گروهی از «ایرانیان دین دوست »، این تلقی غلط را ایجاد نمایند که تحمل مشکلات ، موجب رضای خداوند خواهد بود و اجر اخروی را برای آنان به ارمغان خواهد آورد »
با این برداشت اندیشه و فکر، آیا می توان بهتر از مجتبی واحدی آخوند و ملایی برای تبلیغ دین اسلام و خردزدایی مردم پیدا کرد؟.

در این جا هدف نگارنده اسلام زدایی نیست. اسلام دینی است، مانند دیگر ادیان. هرکسی می تواند و حق دارد به هر دین و مسلکی که می خواهد باور داشته باشد. ولی هیچکس اجازه تبلیغ میان مردم ندارد. در این جا از مجتبی واحدی باید پرسید؛ شما آیا روزنامه نگار و نویسنده اید، و یا مبلغ دینی و شاگرد بردست آخوند؟. ما به مجتبی واحدی می گوییم که چاره درد مردم ما آزادی و دموکراسی بدون دخالت هردین و مذهبی است، و در هیچ جامعه ای آزادی بدون سکولاریسم و جدایی دین از سیاست پدید نخواهد امد.

  • Lagrace

    bebinid   chetor   essslam  KASSSSIF  E   mohamadi   irani ro   passt  va  kassif  kardand

  • Arjang

    جناب سهراب ارژنگ،بیانات شما در مورد مذهب و مذهبیون کاملا درست و
    بجاست،دین و مذهب بزرگترین دشمن انسان و جامعه انسانیست.باید در نظر داشت
    که هر فردی قابل تحول و دگرگونی می‌‌باشد و اکنون که این دگرگونی در افکار
    آقای واحدی پدید آمده باید بفال نیک‌ گرفت و از آن استقبال کرد و منتظر
    تحولات فکری بیشتری شد تا روزی که ایشان پی‌ ببرند که اسلام چه بلای بزرگی
    برای بشریت می‌‌باشد.
     

  • sam

    هر انسان خردمندی باید این پرسش را برای خودش پیش بکشد، که چه رویدادی
    در این یک ساله گذشته در ایران رخ داده است، که در ۳۰ ساله گذشته رخ نداده
    که این آقای واحدی بر آن داشته که امروز یک رژیم زمینی‌ را به رژیم الهی و
    اسلامی برتر بداند.
    این بچه مسلمانهای آفتابه بدست هم در بیرون از
    ایران بخوبی می‌‌دانند که به اسلام، آخوند و شیعیگری در بیش از سه دهه برای
    نخستین بار ضربه کمر شکنی وارد شده و برای همین تلاش می‌‌کنند با ماسک
    سکولاریسم چهره ای  لیبرال و پلورلیست از خود نشان دهند، ولی‌ در پایان یک
    هدف دنبال می‌‌کنند و آن فریب مردم و نشان دادن چهره دروغین دیگری از اسلام
    در نزد مردم است.
    چهره دروغگو و مردم فریب اینها از پس ماسک آزادی خواهی‌ که به چهره زدند از کیلومتر‌ها فاصله نمایان است.
    کدام
    انسان ایرانی‌ خردمند می‌‌تواند بگوید، من مسلمان شیعه هستم، به تاریخ
    ۱۴۰۰ ساله کشتار، تجاوز و بردگی ایرانیان به دست اسلام و تازیان افتخار
    می‌‌کنم و هم زمان یک ایرانی‌ ایران دوست هستم.
    آرزو می‌‌کنم مردم
    ایران دیگر فریب این دروغ گویان اسلامی را که تقیه کردن (دروغ گفتن) جز
    اصول دینشان است را نخورند. ایرانی‌ آزاد و شکوفا در آینده هیچ نیازی به
    آخوند‌های عمامه به سر و بی‌ عمامه مانند واحدی، عبدل کریم دباغ (سروش) و
    … ندارد.
     

    • Musiclove538

       akhe ahmagh to chetor mitouni yek iran doost bashi vaghti az tarikh 1400 sale eslam va koshtare iranian tavasot arabe malakh khor bakhabi va migi ke eftekhar mikonam va shie hasti vaghean khariat ta che hadi rast migan dorogh goo kam hafezas khodet javabe khodet ro dadi same ahmagh !!!! ridam be eslamet va be khosoos shie

  • بامداد توس

    من با وجودی که تیزبینی و ذکاوت و صداقت آقای مجتبی واحدی را می‌ستایم از اینکه ایشان با این درجه از درایت و تیزهوشی که دارند چگونه این نکته ساده را نمی‌توانند دریابند که دین و دمکراسی نمی‌توانند باهم سازگاری داشته باشند در حیرتم. تضاد دمکراسی و دین  یک امر مسلم عقلانی و منطقی است و نیاز به بحث کلامی ندارد. زیرا دین چنانکه ادعا می‌شود مجموعه‌ای از قوانین و دستوراتی است که از جانب خدا معین شده و دمکراسی قوانین و راهکارهایی است که انسان‌ها وضع می‌کنند. و ما مجاز نیستیم قانونی وضع کنیم که با دستورات و قوانین دین ناسازگار باشد. به عنوان مثال ما مجاز به تغییر قانون ارث نمی‌باشیم و حق نداریم قانونی وضع کنیم که فرزندان دختر دو برابر فرزندان پسر ارث ببرندٰ، هر چند چنین قاتونی منطقی‌تر از قانون اسلام باشد. از این که بگذریم من آقای واحدی را به یک بار خواندن قرآن و تدبر در فهم آن دعوت می کنم تا حداقل بدانند از چگونه دینی دفاع می‌کنند. من به عنوان نمونه چند موردی که هم اکنون به ذهنم رسید به اجمال برایشان نقل می‌کنم البته چون مراچعه به قرآن و کتابی نداشته‌ام از دادن آدرس معذورم ولی اطمینان دارم پیداکردن مآخد و منابع آن کار مشکی برای ایشان نخواهد بود:
    خدا دریکی از آیه های قران می‌گوید: اگر می‌خواستیم همگان را هدایت می‌کردیم ولی چنان اراده کرده‌ام که دوزخم را از جن و انس پر کنم.
    آیه های ابندای سوره‌ی تحریم را همراه با شأن نزول آن بخوانند تا روابط پیام آور اسلام را با زنان ببیند چگونه بوده است این آیات از همبستر شدن محمد با کنیزی به نام ماریه در خانه‌ی یکی از زنانش سخن می‌گوید. که محمد مجبور می‌شود برای فاش نشدن این واقعه نزد همسرش پیمان می بندد که دیگر چنین کاری را تکرار نخواهد کرد. و البته پس از چند روز پیمانش را می‌شکند زیرا از جانب خداوند آین آیه نازل می‌شود که: ای پیامبر برای چه آنچه را که خداوند بر تو حلال کرده به خاطر خرسندی همسرانت برخود حرام کردی… و البته این به دور نیست زیرا شعار محمد این بود «النکاح سنتی…..» و این شعار را آخوندها قبل از خطبه‌ی عقد میخوانند.
    نکاح روش و سنت من است. (نکاح به معنای؛ زناشویی، بغل خوابی، گاییدن، زن گرفتن و جماع کردن می‌باشد.
    موارد بیشمار است و اگر در خانه کس است یک حرف بس است. بامداد توسس

  • Pejman_b

    جون هر کی دوست دارین آهای مردم از این آقایون واحدی بگذریم، و سعی نکنیم
    طهارتشان بدهیم آقای بازرگان در فرانسه درس خوند مگر همین اسلام را
    نمیخواست ؟ آقایون بنی صدر و دیگران هم همینطور، کسی که اسلام در خونش باشه
    همین است و همین ، اسلام ایدولوژی نیست مثل کمونیست یا سوسیالیست که بشود
    باهاشون بحث کرد ،اسلام بحث ندارد یا هستی یا نیستی،  مگر آقایون بازرگان و
    دیگران چه گلی به سرمون زدن که اینا بزنن ؟ این آقا هم یکی از همین هاست
    که ۱ روز گندش در میاد برای جاسوسی در اپوزیسیون اینوری شد ولی پس از آن
    دوباره اونوری شد    

    • پویا

      آقا شما فکر کردین اگر کمونیستا سر کار بودن، میشد باهاشون بحث کرد؟
      نگاهی به چین و شوروی سابق و کتابی بنام “در آراگای کسی پیر نمیشود” یا کتاب جاسوسی در حزب بینداز، شاید دستگیرت شود، هر ایدئولوژی سر کار بیاید همین است، چه مذهبی چه غیر

  • saied

     سروران و عزیزان من مسلمان هستم ٫ ولی لعنت برآخود٫لعنت بر خمینی،لعنت بر اصل ولایت فقیه لعنت بر سیدعلی لعنت بر جمهوری فاشیستی وتروریستی اسلامی ایران به امید ایران آزاد ودنیای  آزاد از دست ستم گله آخوندهای شیاد و کلاهبردار ،مفت خور، خودکامه و بی غیرت ، بی وجدان ،بی عار،بی دانش، بی وطن، بی پدر و مادرکه ایران را اشغال کرده اند…مرک برتمامی آخوندها و سیدعلی وبشار اسد و مزدورانش و خود فروشان بی وطن…

  • Dadash9152

    سلام آقای ارژنگ اینارو خودت میگی یا از افکار آی کیو های دیگه هم استفاده میکنی. برو یخورده ادب یاد بگیر . ادبیات تو هیچی کمتر از احمدینژاد ما نیست همچنان افکارت. اگه مردی …