آقایِ کاظمینی بروجردی: یک روحانی سکولار و قابل احترام ۰

– آیت الله کاظمینی بروجردی کیست؟

سید حسین کاظمینی بروجردی متولد ۱۰ مرداد ۱۳۳۷ در بروجرد، روحانی ایرانی، زندانی سیاسی و از مخالفان تئوری ولایت فقیه است. وی مخالف دخالت دین در سیاست و طرفدار جدایی دین از دولت و بازگشت به اصل دین سنتی است که در مهرماه سال ۱۳۸۵ بازداشت و به ۱۱ سال زندان محکوم شد.

وی در سال ۱۳۸۵ به حکم دادگاه ویژه روحانیت دستگیر شد. هوادارن وی دستگیری را چنین شرح داده‌اند: “با شروع دستگیری هواداران سید حسین کاظمینی بروجردی، توسط نیروی انتظامی و انتقال آنان به بازداشتگاه، شایعه حمله قریب الوقوع نیروهای امنیتی به خانه وی در خیابان آزادی تهران بالا گرفت، به طوری که بسیاری از هواداران و همفکران وی با تجمع و حفاظت از خانه وی به طور خودجوش مانع از ادامه حملات نیروی انتظامی به خانه وی شدند.

آقای کاظمینی بروجردی، یک روحانی سکولار است که به دلیل مخالفتش با دیکتاتوری مذهبی و ولایت فقیه و حکومت دینی، محکوم به 11 سال زندان شده است.  _ سیروس پارسا

آقای کاظمینی بروجردی، یک روحانی سکولار است که به دلیل مخالفتش با دیکتاتوری مذهبی و ولایت فقیه و حکومت دینی، محکوم به ۱۱ سال زندان شده است.
_ سیروس پارسا

هواداران بروجردی که برای جلوگیری از حمله عوامل نیروی انتظامی به وی، به صورت شبانه روزی از منزل او حفاظت می‌نمودند، در پی بستن خیابانهای اطراف، نیروهای انتظامی و اطلاعاتی با هزاران تن از محافظان خانه وی درگیر شده و نهایتا در روز شنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۵ با بالا گرفتن درگیریها تعداد بسیار زیادی از محافظان وی دستگیر شدند.

وی در پیامی به هوادارانش در خیابان محل اقامتش گفت: “در لحظاتی به سر می‌برم که شمارش معکوس وزارت اطلاعات و بیدادگاه ویژه روحانیت برای قتل و انهدام من و تمامی کسانی که مخالفت خود را با دین سیاسی اعلام کرده‌اند آغاز شده.”

نهایتا در نیمه شب یک شنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۵ نیروهای اطلاعاتی و تیم کماندوهای نیروهای ویژه به خانه بروجردی حمله‌ای چند جانبه را آغاز کردند و محافظان خانه بروجردی را به همراه خود وی دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل کردند. بر پایه گزارشات خبرنگاران مستقل در تهران ماشین‌های آتش نشانی تا ساعت هفت صبح مشغول شستن خون‌های ریخته شده در خیابانها بودند. [۱] [۲] [۳] [۴] [۵]

– سکولاریسم چیست؟

سکولاریسم یک اصل است که دو خواسته و هدف پایه را در بَر می گیرد؛ نخستین برنامه جدایی روشنِ دین و نهاد هایِ مذهبی از حکومت است و دیگری برابری تمامی مردم با هر باورِ دینی، در پیشگاهِ قانون است؛ این بدان معناست که در یک جامعه سکولار، یک فردِ مسلمان با یک فردِ مسیحی، یهودی و یا خدا ناباور در نزدِ قانون برابر بوده و از حقوق یکسانی برخوردار است و هیچ فرقی میان ایشان نیست.

– جدایی دین از دولت:

جدایی دین از دولت اساس و بنیانِ سکولاریسم است؛ این قانون تضمین می کند که گروه های مذهبی و نهاد های دینی در کارِ دولت کمترین دخالتی نمی کنند و همچنین اجازه فضولی حکومت در کارهای نهاد های مذهبی را نمی دهد؛ می توان گفت که سکولاریسم اصلی است که مرزهای مشخص و ملموسی را بین مذهب و حکومت کشیده و اجازه نمی دهد تا این دو نهاد، در امور یک دیگر سَرک کشیده و دست درازی کنند.

جدایی دین از دولت و کوتاه کردن دستِ نهاد های مذهبی از امورِ مملکت داری در حقیقت حافظِ حرمت و ارزش دین و باورهای قلبی مردمان است؛ چنانچه که به وضعیت ادیان و جایگاه شان در ایران زمین نگاهی بیاندازیم درخواهیم یافت که وجود یک حکومت مذهبی و توتالیتر موجب ایجاد موج عظیمی از نفرت و دشمنی از سویِ جوانانی که به وسیله احکام قرون وسطایی دینی آزار دیده اند، در برابر باورهای دینی مردمان گشته است.

– سکولاریسم محافظِ باورمندان و همچنین دِگر اندیشان:

یکی از اهداف سکولاریسم تضمین و پاسداشتِ آزادی ادیان و حق داشتن آموزش های دینی برای تمامی شهروندان است؛ در یک جامعه سکولار که آزادی دین وجود دارد دیگر با قوانینِ ضد انسانی دینی همچون اسلام که برای کسانی که اسلام را ترک می گویند، حُکم مرگ صادر می کند، رو به رو نخواهیم شد؛ چرا که هر فردی آزاد است تا پیرو هر باوری باشد که می خواهد و محدودیتی برای وی وجود ندارد.

در یک جامعه سکولار هر شهروندی حق دارد تا آزادانه افکار و باورهایش را به دیگران معرفی کند و از آزادی کامل بیان و اندیشه برخوردار است؛ این قانون برای باورمندان به ادیان و شهروندان خدا ناباور و یا شکاک، به صورت برابر و مساوی عمل کرده و کمترین تفاوتی میان یک فرد خدا ناباور با یک مسیحی، یهودی و یا مسلمان وجود ندارد و همه از حق آزادی بیان و پندار بهره می برند.

– سکولاریسم یعنی دموکراسی و عدالت اجتماعی:

در یک جامعه سکولار تمامی شهروندان در برابر قانون و دولت مساوی اند و باورها و عقاید مذهبی شان کمترین تأثیری در حق و حقوق ایشان ندارد و عدالت اجتماعی شامل حال همگان می گردد. در ایرانِ اسلامی مسلمانان شیعه شهروندان درجه یک، مسلمانان سنی شهروندان درجه دو و مسیحیان، زردشتیان، یهودیان، بهاییان، دراویش و… در درجه های بسیار پایینتری قرار دارند و دِگر اندیشان نیز از هیچ حقی برخوردار نیستند.

سکولاریسم بهترین راهی است که ما به کمک آن می توانیم جامعه ای بسازیم که در آن تمامی شهروندان فارق از باورهای مذهبی شان، با یکدیگر در سایه امنیت و عدالت اجتماعی و آرامش و صلح و دوستی زندگی کنند.

سکولاریسم بهترین راهی است که ما به کمک آن می توانیم جامعه ای بسازیم که در آن تمامی شهروندان فارق از باورهای مذهبی شان، با یکدیگر در سایه امنیت و عدالت اجتماعی و آرامش و صلح و دوستی زندگی کنند.

این عدالتِ دینی و مذهبی است که گروهی خاص را نسبت به سایر شهروندان جامعه برتر و شایسته تر می خواند و عدالت به صورت گزینشی برقرار می شود. در ایرانِ اسلامی باورمندان به ادیانی به غیر از اسلام، حتی حق تحصیل نیز ندارند و با هزاران مشکل و درماندگی می توانند دوره دبیرستان را به اتمام برسانند.

در یک جامعه سکولار تمامی شهروندان برابرند و عدالت به صورت یکسان برای همگان اجرا می شود. سکولاریسم حقوق بشر را به هر دین و مسلکی ترجیح می دهد و در برابر قوانین خشک و ضد انسانی و قرون وسطایی ادیان، از زنان و کودکان و دگر باشان محافظت می کند.

– حقوق مساوی برای استفاده از خدمات اجتماعی:

ما همگی از بیمارستان ها، مدرسه ها، ایستگاه های پلیس و دیگر مراکز خدماتی و دولتی استفاده می کنیم؛ این نکته که این مراکز باید سکولار باشند بسیار حیاتی است چرا که هیچ کس نباید به خاطر باور دینی اش، نسبت به شخصی دیگر از حقوقی بالاتر و یا پایین تر برخوردار باشد و همه باید به طور مساوی، از این خدمات و فارق از باورهای دینی شان بهره ببرند.

تمامی مدارس دولتی باید سکولار بوده و از آموزش های دینی به کودکان و دانش آموزان بپرهیزند؛ فارق از اینکه دین پدران و مادران دانش آموزان چیست، تمامی کودکان و نوجوانان با هم در یک مکان تحصیل کرده و مدارس دولتی که بودجه شان توسط حکومت تأمین می شود اجازه آموزش ایمان مذهبی و یا تبلیغ مذهبی خاص را ندارند.

– سکولاریسم به معنایِ بی خدایی نیست:

بارها به مسئله خدا ناباوری و یا ندانم گرایی پرداخته ایم؛ خدا ناباوری پنداری است که وجود خدایی قادرِ مطلق را رَد می کند و خرد، منطق و علم را جایگزین ایمان مذهبی نموده است. جامعه خدا ناباور همواره حامی و پشتیبان سکولاریسم است ولی سکولاریسم در پیِ پشتیبانی از یک گروه خاص دینی و یا غیر دینی نبوده و نیست و استقلال خود را حفظ کرده و می کند و در سددِ خدا ناباور نمودن هیچ یک از شهروندان جامعه نیست.

– سکولاریسم؛ محافظِ آزادی بیان:

در یک جامعه سکولار مردم دیندار حق دارند که باورهای دینی شان را در اجتماع بیان نمایند ولی شهروندانی که مخالف آن باور دینی هستند نیز از حق نقدِ آن مسلک، پرسشگری و ابراز مخالفت خود با آن باور برخوردارند. باور های مذهبی، پندار ها و سازمان ها نباید از مزیت برخورداری از امنیت به دلیل حق آزادی بیان، لذت ببرند.

بدون شک یکی از بهترین نمونه های جامعه سکولار، هندوستان است. در هندوستان میلیون ها نفر انسان با داشتن باورهای مذهبی متفاوت، در نهایت آرامش و دوستی و صلح در کنار یکدیگر زندگی می کنند و به حقوق انسانی هم احترام گذاشته و از حق آزادی بیان نیز لذت می برند. _ سیروس پارسا

بدون شک یکی از بهترین نمونه های جامعه سکولار، هندوستان است. در هندوستان میلیون ها نفر انسان با داشتن باورهای مذهبی متفاوت، در نهایت آرامش و دوستی و صلح در کنار یکدیگر زندگی می کنند و به حقوق انسانی هم احترام گذاشته و از حق آزادی بیان نیز لذت می برند. _ سیروس پارسا

در یک جامعه دموکرات، تمامی باور ها و پندار ها می توانند بسیار آزادانه به چالش کشیده شوند و شهروندان حقوق اجتماعی دارند ولی ایده ها و باورها از حقوقی برخوردار نیستند. در یک جمله سکولاریسم بهترین راهی است که ما به کمک آن می توانیم جامعه ای بسازیم که در آن تمامی شهروندان فارق از باورهای مذهبی شان، با یکدیگر در سایه امنیت و عدالت اجتماعی و آرامش و صلح و دوستی زندگی کنند.

– آقای بروجردی یک روحانی سکولار است:

آقای بروجردی بارها اعلام کرده که مخالفِ دینِ دولتی و موافق سکولاریسم به معنایِ جدایی دین از سیاست و دولت و بازگشت دین به ماهیت سنتی خویش است، این پندار زیبا به راستی که نشان از روشنیِ فکر آقای بروجردی دارد. ایشان همانند گلی است که در یک بیابانِ خشک و بی آب و علف روییده و وظیفه یک کنشگر سیاسی – مدنی آگاه، حمایت از افکار اوست که می تواند تغییری بزرگ در جامعه سنتی و مذهبی ایران ایجاد کند.

عده ای استدلال می کنند که ایشان یک روحانی است و آخوندِ خوب، آخوندِ مُرده است! باید بدیشان گفت که تفاوتی میانِ شیوه اندیشیدن شان با طرز فکرِ بسیجیان و عاشقان ولایت نیست! رادیکالیسم در هر زمینه ای، از سوی هر شخص یا گروهی محکوم به شکست و نابودی است.

کسانی که ادعا می کنند آخوندِ خوب، آخوند مرده است، گویا تا کنون نام قدیس آگوستین ها را نشنیده اند و یا دانشی درباره روحانیونِ شیعه ایران که برای رسیدن به مشروطه دوشادوشِ ستارخان ها و باقرخان ها جنگیدند و از جان گذشتگی کردند، ندارند!

صرفن به دلیل اینکه یک نفر روحانی است و پندار مذهبی دارد، نمی توان درباره وی قضاوتی چنین بی رحمانه داشت و حُکم مرگش را صادر کرد! انسان ها با توجه به رفتارشان قضاوت می شوند و نه بابت لباسی که بر تن می کنند و یا خدایی که می پرستند! بَرای نمونه هم می توان به آیت الله منتظری اشاره داشت که در اوج قدرت، به حکومت پشت کرد، از گذشته خود پشیمان شد و به سویِ مردم بازگشت!

شوم بختانه یک موجِ روشنفکر نمایی که به دین ستیزی گره خورده در میان ایرانیان رُشد کرده که به اندازه پندارِ مطلق گرایی مذهبی اشتباه است، اینان به بیراهه رفته و از بی دینی نیز، دین ساخته اند! دیدِ نادرستی که ایشان از “آتئیسم” دارند، به افراطیونی مطلق گرا تبدیل شان کرده، چیزی که آتئیسم دقیقن نقطه مقابل آن است!

خداناباوری عالمانه با مطلق انگاری ستیز دارد، طرفدار منطق و خرد است و نه یک سری اصول از پیش تعیین شده خشک و غیر قابل تغییر! دوستانِ زیادی خداناباوری را با دین ستیزی، عرب ستیزی و انسان ستیزی اشتباه گرفته اند و بهتر است شیوه فکری شان را تغییر دهند چرا که در حال ترورِ مکتب ناباوری اَند! آتئیسم همواره پشتیبانِ سکولاریسم بوده ولی دوستانِ تازه از راه رسیدهِ ناباور، گویا چندان علاقه ای به سکولار بودن ندارند و سر ستیز و دشمنی با مذهب و انسانِ مذهبی دارند!

– بُن مایه ها:

۱- ویکی پدیا / آیت الله بروجردی

۲- گزارش هرانا از آقای بروجردی

۳- نامه آقای بروجردی به خامنه ای

۴- گزارش انجمن حقوق بشر ایران

۵- گزارش سایت العربیه از وضعیت آقای بروجردی