ای ضحاک، ای خون آشام قرن، ای سفاک بی رحم، تا کی؟ وتا کی؟ فرزندان وجگرگوشگان مرا به قربانی می گیری؟ آیا زمان آن نرسیده که به خود آئی، مارهای هوس آلود وپراشتهای خود را مهارکرده وبه جوانان من ترحم کنی؟
سال ها پیش نخست جوانان مرا به زندان افکندی وآن گاه بیکباره دراندک زمانی آنان را طعمه مارهای خود کردی. امروز هم چون روزها وسال های پیش، دیگرفرزند نازنین من، امید من، امید رضای من، ونوردیدگان مرا به خاک و خون کشاندی. ای بی حیای همیشه جنایتکار، شرم برتوباد.
تو فراموش کرده ای که فرزندان دیگرمن چون رستم ها، کاوه ها، کوروش ها، نادرها، یپرم ها، ستاروباقرخان ها، درراهند تا تو را بزودی به سزای جنایت ها یت برسا نند، ولاشه گندیده وکثیف تورا به مارهایت بخورانند.