شب گذ شته روح مایکل جاکسون به خواب آقای نان خامه ای امام چهاردهم شیعیان درآسمان و زمین و کهکشان ها آمد وگفتگوی زیر میان آنان درگرفت:
امام نان خامه ای- هلو مایکل جان، به ما بگو از آن دنیا چه خبر.؟
مایکل- خبرها خیلی خوبه، من پشیمونم که چرازودترنیمدم.
امام نان خامه ای- عجب، چی شده، به ما هم بگو
مایکل- هی چی، همه فرشته ها وکارکنان بهشت دور مراگرفتند ومرا مجبور کردند براشون برقصم، آوازبخونم، وترانه بگم.
امام نان خامه ای- چه طور شد تو رفتی بهشت؟ تو که همه جوونا را سرکیسه می کردی، پول همه را به جیب می زدی، از همه پول های بادآورده برای مردم و بی پول ها کاری نکردی، وما در کتاب های آداب الطهاره و نهج الملاغه و قصص العنکبوت می خوانیم که معمولا جای رقاص و رقاصه ها و آوازه خون ها تو جهنمه نه بهشت.
مایکل- نه، این جور نیست. آن چه من فهمیدم، بهشت برای آن هایی است که دردنیا مردم راشاد، و غم ها را از آنان دور می کنند، حقیقت را به آنان گفته، بی خودی به کسی ترس ویا وعده سر خرمن نمی دهند، و اگر پولی می گیرند، ازپول داراست نه ازمستمند و بی چیز.
امام نان خامه ای- آیا دربهشت با آخوندها برخورد و گفتگویی داشتی.؟
مایکل- من آخوندی را در اونجا ندیدم. آن چه که من فهمیدم، بهشت جای پاکدلان و پاک رویان است، نه پلیدان ظاهرنما ومردم فریب.
مایکل- من در دنیا زندگی را برای بیشتر مردم بویژه جوانها شاد و آنان را امید وارمی ساختم، و پول های خودم را بیشتر صرف نگهداری بچه های فقیر، یاتیم، و بی چیز می کردم. واما شما، نیازمندان را نیازمندتر، پول داران را بی پول، کودکان را مستمند، بی خانمان، و کارتون خواب و آواره در خیابان ها ساختید. شما پیام آور جهل و خرافات ومظهر زشتی ها، وپلیدی ها اید. از این روی من شمار بی شماری از شماها را در دوزخ یافتم نه در بهشت.
امام نان خامه ای- من تعجب می کنم شما پول های خود را صرف تابوت طلا کردی، بجای پرداختن به عزاداری وکارهای خیریه.
مایکل- اولا، بخشی ازتابوت که از طلا ساخته شده خواست من نبوده، بلکه بازماندگان من انجام دادند، در حالی که شما گنبد طلا می سازید. آن هم نه از پول خود، بلکه ازپول مردم بیچاره ومستمند. ضمنا، عزاداری های شما بازهم به نفع خودتان، وپول آن به جیب پول دارها و نهایتا در مجالس ختم، هفته، و چهله به جیب آخوند سرازیر می شود.
مایکل- آخرین پیام من به شما این که، من در دنیا کسی رانکشتم، آزارم به مورچه ای هم نرسیده، ولی شما، هر روز و شب مردم را در خانه هایشان با وحشی گری دستگیر، شکنجه وسر به نیست، ویا چون صدها و هزاران نداها ودسته گل های دیگر، در خیابان ها بی رحمانه پرپر می کنید و به قتل می رسانید.