یکی بود یکی نبود، در روزگاری نه چندان دور، در دهکده الاغ تپه ازتوابع خامنه کودکی به جهان چشم گشود که نام او راعلی گذاشتند. علی درکودکی درکناروبه کمک پدربزرگوارش، دربردن گاری وحمل بارازکوچه به کوچه ای، وازخیابانی به خیابان دیگرهمکاری وکمک می کرد. گویا دریکی ازروزها، دست راست ایشان به زیرچرخ گاری می رود وازآن روز به بعد بی حس وچلاق می ماند وعلی به نام علی چلاق نامیده شد.
علی چلاق گویا دردوران کودکی ازسوی بچه های محل ظلم وستم بسیارمی دید. آن گاه درنوجوانی به دلیل فقرودشواری های زندگی، به ناچاربه حوزه علمیه قم رفت. درآن جا نیزازسوی طلبه ها وآخوند های مدرس، تحت فشاروظلم جسمی وروانی بسیارقرارگرفت . ایشان این خاطرات دردناک را تاکنون نتوانسته با کسی به جز والده آقا مجتبی آن هم با گریه وزاری درمیان گذارد.
علی چلاق کذایی یا علی بابای مورد داستان ما، پس ازپایان دوران درناک تحصیل درقم، به مشهد بازگشت و نوحه وروضه خوانی خود را ازقرارهرنوحه دوتومان، وروضه سه تومان، درآن جا آغازکرد. دیری نپایید که دری به تخته خورد وناگهان به طور اشتباهی و تصادفی علی به آلاف و علوفی رسید و تشکیلات خودگردانی بنام علی بابا وچهل دزد بنیان گذارد.
علی بابا و چهل همکارش درجریان سه دهه گذشته سرزمینی سرسبز و آباد ازدیارپاکان و راستگویان پارس به نام ایران را غارت کردند و به یغما بردند. این دزدان چهل گانه به سرپرستی علی بابا ثروت های ملی ومردمی را میان خود و بستگان خود بخش و تقسیم نمودند. میلیون ها دلارازپول مملکت را به بیرون ازکشور فرستادند، وکشور را به ورشکستگی وپس ماندگی کشاندند.
شماری ازهمکاران دزدچهل گانه علی بابا ازاین گونه است:
علی عقرب دستنجانی
عنبر جندکی
واریزهوسی
آبرام نجفیان
امامزاده کاشان
عقرب بی ولایتی
عقرب فاسق نوری
آکلت الله مکارشیره ای
قمبل رضا آفتابه زاد
دلدل نجف آلودی
علی نارنجستانی
هویج الله عسگرالاغی
غلام زاده شداد ظالم
موش تبار نان خامه ای
فاضل آب دستنجانی
محمد ریشویی