سی سال پیش مردم کشورمان برای رسیدن به آزادی به پاخاستند، و در آن فضای بسته و خفقان آورسیاسی ندانسته دست به دامان جنایت کار بزرگی به نام خمینی شدند. اندکی بعد، هم میهنان ما به خود آمدند، و بیشترین آن ها سوای آخوندهای مفت خور و ایران ستیز، گروه فرصت طلب، لاشخورهای بی غیرت وطن فروش، امت نادان و ناآگاه، شماری از بازاری های آخوند پرور و وطن فروش، و فاطمه کماندوها، این حکومت را نامشروع و غیرقانونی دانستند.
مردم، با نوشتن نامه ها، و بافریادهای بلند خود به همه جهانیان اعلام کردند، وآگاهی دادند که رژیم چماق به دست ومرگبار ولایت وقیح را قبول ندارند، و از جهانیان کمک و یاری خواستند تا بتوانند دریک همه پرسی، نامشروع بودن رژیم رانشان دهند.
درچنین شرایطی که یک رژیم خودکامه ملتی رابازیچه هوس های خود می کند و تادندان مسلح روبروی مردم بی دفاع می ایستد وهر آن آمادگی دارد که جیره خواران قداره بند و خون آشام خود را مانند گرگ های درنده بیابانی میان مردم رها کند و آنان را لت وپار نماید، وظیفه به اصطلاح روشنفکران جامعه ما و دولت های دیگر جهان چیست؟؛ بروید رای دهید؟ درچهارچوب قوانین جمهوری اسلام حرکت کنید؟ آمریکا و رژیم ایران را تشویق و وادار به مذاکره بایکدیگر کنید؟ وبه طورکلی، آهسته بیا، آهسته برو، صدای پات مورچه نفهمه؟ زیرا ولی وقیح ممکنست خوابش نبرد.
این ها سفارشاتی است که به اصطلاح خردمندان، روشنفکران، و سیاست مداران مملکتمان به خورد مردم ما می دهند. نتیجه این ها چیست؟ نتیجه سی سال یا پنجاه سال دیگرزیرنعلین آخوند دست و پا زدن است.
اگر مغازه داری جنس تقلبی و باقیمت ناجور حساب مردم کند، چاره عمل چیست؟ آیا مردم کماکان اجحاف، گران فروشی، و زورگوئی کاسب بی انصاف را می پذیرند؟ البته که این طور نیست. بلکه یواش، یواش، مردم دور کاسب خدانشناس راخالی و خلوت می کنند، تا آن که ورشکست می شود، و بساط خود را برچیند.
این بخشی از سیاست مردم بی سلاح، دربرابرخون آشامان و زورگویان است.
اما روشنفکران ما با انتقاد های کوتاه، زودگذر، و بی اثر خود، هیچ گاه دست به ترکیب رژیم های خودکامه نمی زنند. بلکه مردم را به آرامش، سکوت، و گذشت، ویا دلسردی و این که چاره ای نمی توان کرد، تشویق می کنند.
به عنوان نمونه، صدای آمریکا کسانی را به برنامه های خود دعوت می نماید که شماری از آنان حرکت انقلابی و بر پاخاستن مردم را سست و آنان رادلسرد می کنند. آن چنان که آقای دکتر نوری زاده و آقای سازگارا پیش ازانتصابات (نه انتخابات)، کراراً و بااصرار از مردم می خواستند که بروند رای دهند. رای به کی؟ در کجا؟ در چه شرایطی؟.
این سفارشی بود که بارها و بارها خامنه ای در سخن رانی های خود در کردستان با التماس از مردم می کرد. خامنه ای می گفت؛ « شرکت شما مردم در رای دادن، موجب بقا و پایداری رژیم ولایت فقیه است.» به عبارت دیگر، اگر مردم ما صحنه های رای گیری را خالی می گذاشتند، رژیم مشروعیت خود را از دست می داد، و ناچار می شد یا۱۸۰ درجه عقب گرد کند و در خط مردمی قرارگیرد، و یا آن که کنار رود و جای خود را به مردم واگذارد تا آنان با دموکراسی دریک انتخابات آزاد رژیم دلخواه خود را برگزینند.
حال، نتیجه چه شد؟ مردم ساده دل و ناآگاه ازسیاست روز، جملگی در رای دادن شرکت کردند، تا میان کاندیداهای از صافی گذشته ولایت فقیه آن که کم آزارتر است برگزینند، و بنا به گفته ای میان بد و بدتر، بد را انتخاب کنند. البته این گونه توصیه و سفارش به اصطلاح روشنفکران ما هندوانه ای بود که توی زرد از آب در آمد، زیرا ولی وقیح بادهان گشاد خود همه رای ها را درسته بلعید، و آب هم بالاش.
باید به هوش سرشار این سیاستمداران خودمان آفرین بگوئیم که کمک کردند تا مردم شرکت بیشتری در رای دادن داشته باشند، به رژیم ظاهراً مشروعیت جهانی دادند، و رژیم الهی مدینه ای ولی وقیح تحت ارشاد امام چهاردهم خامنه ای کویر، وفرزند بزگوارشان، مجتبی خان چنگیز نژاد یا به گفته ای قوچ علی رهبر آدم کشان، و دارای ثروت های بیکران در اقصی نقاط جهان، همچنان پابرجا بماند.
واما دانشمند دیگر، آقای میلانی که مانند دیگرسیاستمداران بزرگ کشورمان برای خفه کردن صدای مردم، چند عنوان و لقب بزرگ مانند دکتر، متخصص، فوق تخصص، واخیراً پروفسور نیز به دنبال خود می کشند، مطالبی ابراز داشتند که یا ملتی را خدای ناخواسته نادان و کودن به شمار آوردند، ویا آن که ایشان توی باغ نیستند و ازخیزش میلیونی مردم، و آن چه در ایران می گذرد آگاهی ندارند.
ایشان گفتند که آقای اوباما طبق قرارداد الجزیره که گروگان ها را آزاد کردند، نمی تواند در امورسیاسی ایران دخالت کند. آقای میلانی این موضوع راتایید کردند، و گمان ما براین است که برای آقای اوباما کف محکمی هم زدند، شاید نامه تشکر و سپاسگزاری نیز برای ایشان نوشته باشند.
باید از این دانشمند با داشتن عنوان های زیادی مانند پروفسور، فوق تخصص و… پرسید اکنون ملت ایران بیش از بیست سال می گذرد که رژیم حاکم بر خود را تحمیلی، نا مشروع، و به گفته دیگرحرام زاده می داند.
ملتی بی دفاع که شب و روز در زیر پای جلادان رژیم خون خوار آش و لاش می شود، به پا خاسته و فریاد مظلومیت خود را به جهانیان رسانده است و از دیگر کشورها یاری و کمک می خواهد. آیا کمک و یاری کشوری مانند آمریکا دخالت در امور ایران است؟ آیارفتن آمریکابه عراق و افغانستان و شرصدام و طالبان را ازسر مردم کوتاه کردن نیزدخالت در امرسیاسی کشور دیگر بود؟.
هم اکنون کشور عراق به نیمه دموکراسی رسیده است، ودارای آزادی نسبی در انتخابات و شرکت مردم در سرنوشت کشورشان است. اما، ما به کجا رسیدیم؟ دارای امام چهاردهم هستیم که بامشورت با امام دوازدهم ته چاه مملکت را اداره می کند..واز آن جا که ایشان خیال ندارد حالا، حالاها، از چاه بیرون آید، کشور ما متعلق به علی آ قا، پسر نازنینشان آقا مجتبی، آیت الله احمد خاتمی، آیت الله مسواک یزدی و بقیه یاران ۴۰ دزد علی آقا می باشد.
آیااستقلال آمریکا با یاری و همکاری دولت فرانسه، دخالت در امر کشور دیگر بود؟. درزمان جنگ دوم جهانی در سال های ۱۹۳۹-۱۹۴۴، نزدیک به شش میلیون انسان بی گناه، در کوره های آدم سوزی هیتلرسوختند و خاکستر شدند. در آن سال ها، دولت های اروپائی ساکت ماندند، و تماشاگر این جنایات به نام هولوکوست بودند. هم اکنون هولوکوست دیگری در ایران در جریان است و خوش نشینان ایرانی در آمریکا، دانسته و یا ندانسته آب به آسیاب جمهوری اسلامی ایران می ریزند.
البته ماباهرگونه دخالت نظامی مخالفیم وآن را مصیبتی بزرگ برای کشورو مردم خود می دانیم. ولی راههای دیگری هم هست که دولت آمریکا می توانست وهنوزهم می تواند باپشتیبانی ازمردم ایران، و پشتیبانی از گروه خط سبزانقلاب مردم ایران، آقایان رفسنجانی، موسوی، و کهروبی، رسیدن به آزادی و دموکراسی را برایمان آسان ترسازد. همان گونه که آقای بوش از مردم ما وراه آزادی امان حمایت و پشتیبانی می کرد.
آقای میلانی مانندملانصرالدین عمل می کنند. زیرا وقتی از ملا پرسیدند مرکز دنیا کجاست؟ او در پاسخ گفت؛ « جائی که میخ طویله خر من به زمین کوبیده شده» وقتی مردم از او پرسیدند به چه دلیل این حرف را می زنی؟ گفت: «اگر باور نداریددور زمین را خودتان اندازه بگیرید.»
بر مبنای این منطق ملانصرالدینی، آقای میلانی فتوای دیگری نیز صادر کردند. ایشان فرمودند چون رسانه های خبری در دو سه ماه گذشته در ایران اجازه فعالیت نداشتند، بنابر این اطلاعات جامع و درستی در دست نیست که ایشان بتواند برروی آن ها تکیه کند، وآقای اوباما هم به همین دلیل از جنبش سبز پشتیبانی نمی کند.
هم چنین ایشان می گوید که نمی داند در انتخابات تقلب شده یا نه؟ چون اطلاعات لازم به دست ایشان نرسیده است. البته خود رژیم هم همین حرف را می زند که مطمئن نیست تقلبی در کار بوده است.
هم میهنان گرامی، شما به درستی می دانید که چند میلیون مردم به پا خاسته به ویژه جوانان ما، توانستند در نبودن خبرگزاری های بین اللملی صدها تصویر و فیلم از لحظه به لحظه جنایات رژیم را به سراسر دنیا مخابره کنند، که بیشتر آنان دررسانه ها به چاپ رسیدند، ودر رادیو و تلویزیون ها گفته و نشان داده شدند. تا آن جا که ما به خاطرداریم، براثر گسترش و پخش رویداد های ایران در دنیا، در ایتالیا خیابانی را به یاد و خاطره نداآقاسلطان، به نام ندا نام گذاری کردند.
ازدید این پروفسورخوش نشین در آمریکا، جنبش میلیونی مردم که شعار دادند؛ « مرگ بر دیکتاتور، رای ما راپس دهید» بی معنی و بی ارزش است.
آقای میلانی مانند شماردیگری از اندیشمندان ما که به دور حزب دمکرات گرد آمده اند، مذاکره با آمریکا را لازم می داند. البته باید پرسید مذاکره با کی و در چه موردی؟ نشست گرگ با گوسفند آیا امکان پذیر است؟ آیا منافع از دست رفته بیش از ۶۰ میلیون هم میهنان مارا در بر می گیرد؟
جمهوری اسلامی حافظ منافع حزب الله لبنان، حسن نصرالله، لات ها و چاقوکشان ایرانی، و سوریه، گروه القاعده، و دشمن فرهنگ، تاریخ، آئین و زبان ایرانی است. آیا این دولت می تواند به نمایندگی مردم ایران با دولت آمریکا یا هر دولت دیگری نشست و گفتگو داشته باشد؟
آقای میلانی روابط با روسیه را دو طرفه و به سود هردوکشور می دانند. آیا از دست دادن بخشی از دریای شمال از دست آوردهای مردم ایران است؟ آیا رابطه رژیم ایران با روسیه فقط و فقط برای حمایت و پشتیبانی و حفظ رژیم آخوندها نیست؟
دیگر این که آقای میلانی تحریم اقتصادی را به ضرر مردم می داند و بر این باور است که باید مردم شکایات خود را به شورای امنیت سازمان ملل ببرند. واقعاً چه پیشنهاد زیبائی. زیرا هرگونه تصمیمی که سازمان ملل به خواهد بگیرد، بلادرنگ با وتو دوستان گرامی رژیم الله برزمین یعنی؛ روسیه وچین باطل و به سطل خاکروبه فرستاده می شود.
تحریم اقتصادی هم برمردم و هم بر رژیم فشار وارد می آورد. زیرا رژیم خود نیز مصرف کننده است. به ویژه در مورد سوخت. وانگهی وقتی فشار بر مردم افزوده شود، آنان فشار رابه رژیم باز می گردانند.
ما از آقای بیژن فرهودی که میهن پرست و انسان بزرگی هستند سپاسگزاریم، ولی از ایشان انتظار داریم که با وجود ایرانیان فرهیخته و بسیار وطن پرست، از برگزیدن خوش نشینان بی تفاوت به سرنوشت کشورمان پرهیزنمایند.