سرگذشت صدیقه دولت آبادی، سالار بانوی علم و آزادگی! ۱

صدیقه دولت‌آبادی کیست؟

چنانچه در مقاله های گذشته اشاره شد وضع حقوق اجتماعی بانوان در دوران قاجار بسیار اسفناک بوده است. در این میان، صدیقه دولت‌آبادی را باید به عنوان یکی از مشهورترین زنان فعال مدنی در زمینه حقوق زنان دانست. این بانوی بزرگوار در سخت ترین شرایط اجتماعی، عمر گرانمایه خود را در راه گسترش علم و دانش، حقوق بشر و آزادی خواهی وقف کرد، و همه تلاش خود را در راه بهرمند کردن زنان و دختران محروم از علم و دانش به کار گرفت!.

در وصف اراده قوی ، تلاش، پشتکار و بی باکی این بانوی گرامی همین بس که گفته شده در یکی از دفعاتی که برای فعالیت‌های آزادی خواهانه اش در مورد حقوق زنان دستگیر شده بود، رئیس نظمیه به وی گفت: «خانم شما صد سال زود به دنیا آمده‌اید.» و بانو دولت‌آبادی پاسخ داد: آقا من صد سال دیر متولد شده‌ام، اگر زودتر به دنیا آمده بودم نمی‌گذاشتم زنان چنین خوار و خفیف و در زنجیر شما اسیر باشند.

این سمبل آزادی خواهی زنان کشورمان در دوران قاجار است.

این سمبل آزادی خواهی زنان کشورمان در دوران قاجار است.

زندگی‌نامه صدیقه دولت‌آبادی

صدیقه دولت‌آبادی هفتمین فرزند حاج میرزا هادی (۱۲۴۷-۱۳۲۶ق ) و خاتمه بیگم (و ۱۳۲۳ق ) در سال ۱۳۰۰ق/۱۸۸۲ میلادی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا هادی دولت آبادی از روحانیان متجدد آن زمان محسوب می‌شد. او تحصیلات خود را در فارسی و عربی در تهران را نزد شیخ محمد رفیع طاری فراگرفت. و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون ادامه داد. ازدواج او با دکتر اعتضاد الحکما در حدود بیست سالگی با شکست مواجه شد. به نوشته خانم الیز ساناساریان در کتاب جنبش حقوق زنان ص. ۵۸، صدیقه در سن ۱۴ سالگی مدرسه دخترانه ای تاسیس کرد. اما به دلیل فشار خانواده نتوانست خود مدیر این مدرسه باشد، او یکی از دوستانش را برای مدیریت آن برگزید.البته بعد از سه ماه به دست مخالفان به زندان افکنده شد و مدرسه نیز بسته شد.

فعالیت های اجتماعی بی وقفه

بانو دولت آبادی در سال ۱۲۹۶ شمسی، یکی از نخستین دبستان‌های دخترانه به نام «مکتب خانه شرعیات» را تاسیس کرد. یک سال بعد نیز انجمنی به نام «شرکت خواتین اصفهان» را تأسیس نمود. او در سال ۱۳۳۷ق/۱۹۱۹ میلادی از وزارت معارف امتیاز انتشار نشریه زبان زنان را گرفت. نشریه «زبان زنان» ابتدا در اصفهان منتشر می شد. به نوشته خانم الیز ساناساریان در کتاب «جنبش حقوق زنان در ایران» (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). نشریه زبان زنان از بانفوذترین نشریات حقوق زنان بود و نخستین نشریه زنانه بود که مجوز انتشارش به نام خود منتشر کننده آن (صدیقه دولت‌آبادی) صادر شد. زبان زنان برای آشنا کردن زنان با حقوقی چون آموزش، استقلال اقتصادی و حقوق خانوادگی خود می‌پرداخت. این نشریه هر هفته روزهای شنبه با تیراژ ۲۵۰۰ نسخه فروخته می‌شد و مردان بیشتر از زنان خواننده ثابت آن بودند!.

فرتوری از صدیقه دولت آبادی پیشتاز آزادی و برابری حقوق بانوان ایران

فرتوری از صدیقه دولت آبادی پیشتاز آزادی و برابری حقوق بانوان ایران

مبارزات سیاسی و آزادی خواهانه

بانو دولت‌آبادی در نشریه «زبان زنان» به صراحت حجاب را نقد می‌کرد. به همین دلیل نیز مورد تهدید جانی قرار گرفت و حتی دفتر نشریه با تلاش زیاد از حمله اراذل و اوباش مصون ماند. این نشریه دو سال پس از انتشار، به دلیل سرمقاله‌های صریح صدیقه دولت‌آبادی علیه انگلستان در ایران، و مخالفت نشریه با قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الدوله برای ۱۳ ماه از ز جانب حکومت اصفهان توقیف شد. صدیقه دولت آبادی پس از تعطیل نشریه در سال ۱۳۰۰ ش به تهران رفت . او در تهران نشر زبان زنان را از سرگرفت. بانو دولت آبادی در سال ۱۳۰۰ انجمن آزمایش بانوان در تهران دائر کرد و بر علیه استفاده از کالاهای خارجی فعالیت نمود. در فروردین سال ۱۳۰۱ به آلمان رفت و در کنگره بین‌المللی زنان در برلین شرکت نمود. او اولین زن ایرانی بود که در یک کنگره بین‌المللی به نمایندگی از زنان ایران حاضر شد و سخنرانی کرد!. در سال ۱۳۰۵ش در دهمین کنگره بین‌المللی برای حق رای زنان، به نمایندگی از زنان ایران شرکت کرد.

صدیقه دولت آبادی در فروردین ۱۳۰۲ش برای معالجه بیماری کلیه از راه کرمانشاه، بغداد، بیروت و حلب به سویس و سپس به آلمان رفت. پس از چندماه در مرداد ۱۳۰۲ عازم پاریس شد. وی در پاریس در کنار ادامه معالجه، تحصیلات خود را دنبال کرد. موفق به کسب لیسانس از دانشگاه سوربن شد. او در اواخر سال ۱۳۰۶ به ایران بازگشت. در مهرماه ۱۳۰۷ نظارت تعلیمات نسوان در وزارت معارف و اوقاف و صنایع ظریفه به وی سپرده شد. در سال ۱۳۰۸ به مدیریت کل تفتیش مدارس نسوان منصوب شد، در سال ۱۳۱۸، پس از هاجر تربیت، ریاست «کانون بانوان» را به عهده گرفت و از آذرماه ۱۳۲۱ دوره سوم نشر زبان زنان را آغاز کرد.

درگذشت و مکان خاکسپاری

صدیقه دولت آبادی در ۶ مرداد ۱۳۴۰ از بیماری سرطان درگذشت. او در قبرستان کوچکی در قلهک به خاک سپرده شد. به نوشته علی خدایی، پس از انقلاب اسلامی و در زمانی که احمدی نژاد تازه شهردار تهران شده بود به بهانه ی وسعت دادن به محوطهء «امام زاده اسماعیل» و تبدیل آن به تفرجگاه (پارک). سینه چند قبر را که یکی از آنان مزار بانو دولت آبادی بود شکافتند و استخوان های باقی مانده در آنها را به همراه سنگ قبرهائی که روی این استخوان ها بودند به دره جاجرود ریختند!. سنگ سیاه روی مزار صدیقه دولت آبادی هنوز در گوشه ای از محوطه پارک زرگنده باقی مانده است!. چنین است فهم و درک سردمداران غاصب بی خرد و بی دانشی چون احمدی نژاد از ارزش و بزرگداشت نیاکان ارزشمند و برجسته ی تاریخ ایران!.

این ها زنان دربار ناصرالدین شاه هستند. آیا زن در تاریخ اسلامی ایران ارزشی داشته است؟.

این ها زنان دربار ناصرالدین شاه هستند. آیا زن در تاریخ اسلامی ایران ارزشی داشته است؟.

از بانو دولت آبادی چه می آموزیم

آنچه روشن است کشف حجاب از طرف رضا شاه پهلوی هرگز اولین اقدام برای رهایی زنان از بند حجاب و سنت های خرافی مذهبی نبوده است. اصل این تلاش های آزادی خواهانه زنان آزاده ایران حتی سال ها پیش از دوره پهلوی بوده اند. این زنان آزاده و روشنفکر تنها راه رهایی از چنگال بردگی مذاهب و خرافات سنتی بانوان را تحصیل علم و دانش دانسته و زندگی پر افتخار خود را وقف آن کردند. تلاش برای آگاهی و آموزش مردم بویژه بانوان باید از اصلی ترین تلاش های روزمره هر انسان آزادیخواه و علاقمند به پیشرفت کشورش باشد.

تنها با دانش آموختن به زنان یک سرزمین می توان، انتظار نسلی منطقی، جویای دانش داشت. دولتمردان آینده هر نسل از دامن مادران امروز تربیت می شوند. پس چه ارزشمند است که هریک از ما نیز اگرچه در هر کجای این کرده خاکی که باشیم هرگز میهن و مردم خویش را فراموش نکنیم، و به هر وسیله و از هر طریق در ارتقای فرهنگ و آموزش کوشا باشیم. که گرچه دیوانگان زنجیری مزارش بشکافتند و جز سنگ قبری شکسته، در گوشه ای دور افتاده باقی نگذاشتند. اما زندگینامه پرافتخار این بانوی بزرگوار، همواره در تاریخ ایران راهنمای تلاش برای گسترش علم و آزادگی حتی در بدترین شرایط تاریخی خواهد بود. باشد که از رهروان طریق زندگی او باشیم!.

  • taboo shekan

    میشه بگی این اطلاعات نسبتا دقیقی که گفتی از کجا اوردی؟ از فلان آیت الله خیانت کار به ایران و ایرانی؟ هموطن تاریخ و تمدن و ریشه و هویت تو از پارسیان هست یکم دقت کن که داری چه زمانی رو مورد بررسی قرار میدی در زمان هخامنشیان ایران یکی از پر افتخار ترین و بزرگترین تمدن و امپراتوری رو داشته در حالی که بسیاری از سرزمین های اطراف اون هنوز به صورت قبیله ای و عشایری زندگی میکردن در اون زمان زنان و مردان دارای حقوق برابری در ایران داشتند و کوروش و داریوش هر کدوم تفکری دمکرات و سکولار داشتن و حتی برای فتح سرزمینی که میرفتن با مردم اون شهر یا منطقه به خوبی رفتار میکردن و هر کجا که رفتن باعث آبادانی و پیشرفت آن منطقه شدن و چیزی به اسم برده داری وجود نداشت در اون زمان کسانی که به ساختن کاخ بزرگ یعنی تخت جمشید می پرداختن برده نبودن و دارای حقوق و آزادی در کارشان بودن سربازان مورد نفرت مردم نبودن در اون زمان علم و فرهنگ درحال پیشرفت بود و ایران در اون زمان دارای بهترین معماری و علوم رو بود تا زمانی که اسکندر به ایران حمله کرد و به دلیل ضعیف شدن ایران طی جنگ های پی در پی یونان ایران رو شکست داد و شهر رو به آتش کشید بعدش که زمان اشکانیان بود و بعدش هم اسلام ناب محمدی یقه ی کشور ما رو گرفت و بر گرده ی فرهنگ و تمدن ما سوار شد و رفته رفته با ایجاد دشمنی در بین ایران و تاریخ گرانمایه اش و گنجاندن اسلام کثیف در آن به تخریب این آب و خاک پرداخت و بر عکس هخامنشیان هر کجا که رفت با غارت و چپاول و نابودی سرزمین ها پرداخت تا الان که ولایت فقیه و حقه بازی بر جان و مال مردم چیره شده و داره ایران رو به تجزیه و نابودی میکشونه نذارید کشور بزرگمان به دست دکان داران اسلامی به نابودی کشیده بشه بهترین راه خلاصی اگاهی هست آگاهی از تاریخ و تمدن و شناختن هویت و ریشه ی خود
    امیدوارم از دادن اون کامنت پشیمون شده باشی چون خیانت بزرگی به هویت ایرانی بود.