– نَرمش قهرمانانه رَهبری:
چَندی پیش سید علی خامنه ای در حینِ گفتگو با سرانِ سپاه و کشور، اعلام کرد که رابطه با غرب به منظور پیشبرد آرمان های انقلاب مشکلی ندارد و از عبارت “نرمش قهرمانانه” برای آن استفاده کرد؛ این رخداد حاکی از آمادگی حکومت اسلامی برای مذاکره با غرب به منظور تسهیل شرایطِ فعلی خود است.
در طولِ هفته های گذشته نیز روحانیون و امامانِ جماعت مختلفی ابراز کرده اند که “مرگ بر آمریکا آیه قرآن نیست” که عوض نشود و می توان با آمریکا مشروط بر حفظ آرمان ها و اهداف انقلاب، مذاکره و گفتگو داشت و به توافق رسید.
می توان گفت که تمامی سی و چند سالِ گذشته را رژیم مشغول محکم کردن پایه هایِ سیاست داخلی خود بوده و امروز که هیچ اهرم داخلی قدرتش را تهدید نمی کند، آماده است که سیاست های خارجی خود را محک زده و روابط تازه ای با دنیا داشته باشد.
– ایران، اَبر قدرت مَنطقه:
حکومت اسلامی در طی سه دهه گذشته با صرف هزینه هنگفتی توانسته تا موقعیت های استراتژیک متعددی را در خاورمیانه برای خود ساخته و از آنان گاهن به عنوان سنگر و گاهن به عنوان خط مقدم جبهه جنگش بر علیه غرب استفاده کرده است. نتیجه این سیاست تبدیل حکومت ایران به مهم ترین قدرت سیاسی خاورمیانه شده که بدونِ حضورش، برقراری صلح و آرامش در این گوشه از جهان، امکان پذیر نیست.
سید علی خامنه ای به صورتِ پنهانی ولی واقعی تمام سال های گذشته را مشغول جنگ های نظامی بوده و با اینکه هزینه جنگ هایش مساوی با ویرانی زندگانی مردمان ایران زمین بوده و هست، اما باید اعتراف کرد که برنده این نبردهای نظامی – سیاسی نیز شخص وی بوده و غرب در برابر سیاست هایش، عاجز گشته است.
برای مثال می توان به جنگ سی و سه روزه لبنان و جنگ داخلی سوریه اشاره داشت که دخالت مستقیم خامنه ای در این آشوب ها، نخست اسرائیل و سپس متحدانِ غربی اش را ناتوان و درمانده کرد؛ خامنه ای با در شیشه کردن خونِ مردمانِ خودش و خرج سرمایه ملی ایرانیان، پایه های حکومتش را به قدری در سطح منطقه و حتی در کشورهای آمریکای جنوبی سِفت کرده که امروز غرب، هیچ راهی به جز مذاکره با وی برای رسیدن به یک توافق همگانی و در نتیجه برقراری صلح و آرامش در منطقه، پیش رویِ خود نمی بیند.
– اپوزوسیونِ بی عَمل:
در قدرت گیری و اوج گرفتنِ سیاسی سید علی خامنه ای، اپوزوسیونِ فُسیلی و از کار افتاده خارج و داخل کشور نقش چشمگیری داشنه اند؛ عده ای که همچنان درگیر جنگ های تاریخی _ شخصی و به دنبالِ کینه جویی های خاک خورده و قدیمی اَند خواسته یا ناخواسته سبب شدند که دولت های غربی هیچ آلترناتیوی به جز شخص سید علی خامنه ای، برای برقراری دیالوگ نداشته باشند و دارویِ زَخمِ خود را در عطاری وی بجویند.
دور بودنِ کنشگرانِ سیاسی از ایران و نبودشان در بستر جامعه ای که نان در خون می زند، سبب شده که ایشان درک درستی از خواسته هایِ اکثریت مردم ایران که در اندکی رفاه و آسایش اجتماعی و زندگی اقتصادی بهتر خلاصه می شود، نداشته باشند.
ایشان نه تحریم ها را حس کردند و نه از درد بیکاری و گرانی و تورم سرسام آور با خبر گشتند، آن سویِ آب ها نشسته اند و هر چند خواسته های ایران دوستانه و پاکی دارند، اما چون شناختی از جامعه ندارند، همواره به بیراهه رفته و می روند و این دورِ باطل همچنان ادامه دارد!
بزرگ ترین اقدامِ سیاسی کنشگرانِ ایرانی را می توان پندار ایجاد “شورای ملی ایران” دانست که قرار بود مثلن نقش یک آلترناتیو را بازی کرده و با دولت های غربی رایزنی کند تا بلکه آنان را به منظور فشار بر رویِ حکومت اسلامی به منظور برقراری یک رفراندوم آزاد در ایران، متقاعد کند.
البته این کشتی آمال و آرزوها راه نیافتاده به گل نشسته و ایشان نیز دچار جنگ های داخلی گشته اند و از آنجایی که “سالی که نکوست از بهارش پیداست”، سرآغازِ تلخ و غم انگیز شورای ملی ایران، حاکی از فرجامِ مضحک و شَرم آوری است که جز به هدر دادنِ تلاش و انرژی و نیروهای دلسوز انسانی، ارمغانی برای ما نخواهد داشت.
– در این پَرتگاهِ تاریخی چه باید کرد؟
امروز که کمترین اُمیدی به اپوزوسیونِ داخلی و خارجی نیست و هیچ فعالیت حساب شده و ارزشمند و چشمگیری از سویِ مخالفان حکومت اسلامی دیده نمی شود و ایشان به روالِ سه دهه گذشته که فقط حرافی بوده و مصاحبه با آقای شهرام همایون! مشغولند، تَنها و تَنها می توان به چرخش حکومت اسلامی و نرمش نشان دادنش به غرب و در نتیجه شرایط زندگانی بهتر مردم، امیدوار بود.
خامنه ای دیکتاتوری خونخوار و در عین حال زیرک و هوشیار است، از اشتباهاتِ تاکتیکی اش در گذشته به سرعت درس می گیرد و بهترین نقشه ها را برایِ ادامه طولِ عمر بخشیدن به حکومتش می کشد، او اکنون بهتر از هر کسِ دیگری می داند که هیچ گروه ایرانی حکومتش را تهدید نمی کنند و تَنها غرب را برای پیش بردن اهدافش، سر راه خود دارد.
او نیک می داند که تَنها و تَنها غرب است که می تواند رژیمش را ساقط کند، سی و چند سال تلاشِ بی ثمر اپوزوسیون، خیال وی را از بابت این جماعتِ ایده آل گرا و خیالباف راحت کرده و مطمئن است که با برقراری دیالوگ با غرب می تواند نه تنها حکومت خودش بلکه شاید حکومت فرزندش مجتبی را نیز تضمین نماید!
از طرفی رابطه با غرب از هر لحاظ به نفع مردم ایران است، شرایط معیشتی سخت و طاقت فرسای مردم مَجالِ اندیشیدن به هیچ چیز دیگری به جز “پول”، “نان” و پوشاک را بدان ها نمی دهد، رابطه با غرب یعنی برداشته شدن تَحریم ها، یَعنی ارزان تر شدنِ مواد خوراکی! یَعنی یک نفس راحت برای مردمی که هشت سال است شدیدن تحت فشارند.
خیال مردم که از بابت اقتصاد راحت شود برای اندیشیدن و فعالیت سیاسی و اجتماعی کردن فراغ بال می یابند، دوباره کتاب خوانی و روزنامه خوانی باب خواهد شد و اینها هَمه نوید از به حرکت درآمدن چرخِ فسرده روشنفکری در ایران می دهند و مَن به عنوان یک ایرانی و کنشگر سیاسی، امیدوارم که نَرمش قهرمانانه، با موفقیت هرچه تمام تر، به ثمر بنشیند چرا که در غیر اینصورت، چیزی جز بویِ گلوله و باروت و تکه تکه شدن ایران مان، به مشام نمی رسد.