جنایت های بیکران یک دیوانه زنجیری
متاسفانه بار دیگر شاهد قتل مردم به ویژه زنان و کودکان به فرمان یک مغز تبهکار در گوشه ای از جهان هستیم. حکومت خودکامه بشار اسد، حاکمِ فعلی سوریه از دو سال و نیم گذشته تا کنون، بیش از یکصد سی هزار نفر را به کام مرگ کشانده و میلیون ها نفر را آواره و زخمی کرده است.
در این میان گرچه با تاخیر زیاد، ولی خوشبختانه سرانجام دولت آمریکا در مقابل جنایات اسد در سوریه به وسیله گازهای شیمیایی، عکس العملی نشان داده و در پی آن، عده ای از مقامات سیاسی و حقوق بشری نیز خواستار توقف یا برخورد با این اقدامات غیر انسانی در سوریه شدند.
دلیل اهمیت نقش آمریکا
پس از نقش آمریکا در جنگ جهانی دوم و ده ها اقدامِ جنگ طلبانه و گاه، صلح جویانه، همچنین فعالیت های کلان علمی و اقتصادی، سبب گردیده تا این کشور مبدل به مهمترین قطب سیاسی، اقتصادی و حتی علمی جهان شود.
برای همگان روشن است که گسترده ترین تحقیقات علمی از جمله علوم هوایی و فضایی، علوم پزشکی، طراحی و ساخت انواع سلاح های سبک و سنگین جنگی در آمریکا صورت می گیرد که به همین خاطر توجه جهانیان را به خود جلب کرده است.
از سوی دیگر آزادی های نسبتا مناسب و روش های پیشرو در جامعه داری و مردم گرایی در ایالات متحده باعث برتری این کشور نسبت به بسیاری از جوامع دنیا شده است. حال با توصیف کوتاه بالا روشن می شود که همواره خواسته یا ناخواسته، سیاست و موضع گیریِ دولت آمریکا نقش تعیین کننده و قابل توجهی در مسائل جهان دارد.
توصیه به دولت باراک اوباما
صرف نظر از بازی های سیاسیِ پشت پرده، چنانچه قصد دولت آقای اوباما، پایان دادن به کشتار مردم سوریه باشد، بنابراین انتظار می رود؛ نخست برای یاری رساندن به مردم سوریه به جای حمله نظامی، دارو، تجهیزات پزشکی و نیروی متخصص برای درمان مصدومین به سوریه اعزام کنند.
چراکه این مردم مصیبت زده، در حال حاضر با وجودِ حمایت های بشردوستانه برخی از کشورها، نظیر ترکیه، اسرائیل و غیره، از قبیلِ تجهیزات درمانی، غذایی و پناهگاهی، آن هم در مقابل صدمات وسیعِ میلیون ها تن، به جای جنگ و ویرانی بیش از هرچیز، شدیدا به کمک های فوری نیازمندند و این در حالی است که حامیانِ حکومت بشار اسد، نه تنها هیچ کمک انسانی به مردم سوریه نمی کنند، بلکه همواره با حمایت های مالی و نظامی خود باعث افزایش بحران و طبعا مرگ و نابودی بیشتر مردم می شوند.
چرا جنگ به بحران در سوریه خاتمه نمی دهد؟
اساسا جنگ و حمله نظامی در عصر ارتباطات و شکوفایی اندیشه انسانی، تدبیر خردمندانه ای نیست. یک ضرب المثل در فلسفه بودا می گوید؛ ”آدمی وقتی قدرت ندارد، دست به شمشیر می زند” ! بنابراین پیشنهاد حمله نظامی، تنها نشانِ ضعف در سیاست آمریکاست.
در حالی که انسان می تواند مسائل را به طور ریشه ای و با قانون مداری بر طرف و کنترل کند، اما همچنان بدترین راه یعنی جنگ و خونریزی، انتخاب میشود. امروزه کشتار انسان از هر نوعی که باشد، محکوم و هرگز با توانایی ها و پیشرفت های انسانی مطابقت نداشته و صرفا پدیده ای خصمانه و مسلما ناکارآمد است.
چگونه می توان انتظار داشت با جنگ و خشونت به جنگ خاتمه داد؟! حمله نظامی آمریکا به عراق به خاطر از میان برداشتن صدام حسین (دیکتاتور این کشور)، تا کنون ده ها هزار قربانی برجای گذاشته است! شاید اگر صدام در قدرت باقی می ماند، حتی باعث مرگ نصفِ این تعداد هم نمیشد. ضمن اینکه با گذشت بیش از ۱۰ سال این کشور هرگز نتوانسته است به امنیت و ثبات برسد.
بنابراین این جنگ، جز شکست برای آمریکا و فقر، مرگ و ویرانی برای مردم عراق هیچ چیز دیگری به ارمغان نیاورد. گرچه دولت آمریکا با سلطه بر عراق به یکی از پایگاه های خود در خاورمیانه افزود و شاید دستیابی به نفتِ شمالِ عراق از جمله اهداف آمریکا در مبادله ی خون با نفت در این بازی بود، ولی برآیند تلخ آن برای جهان و به ویژه مردم عراق، غیر قابل جبران است.
حمله نظامی و گسترش دامنه ی بحران
پایان دادن به دیکتاتوری بشار اسد، علیرغم حمایت و موضع گیری های صریحِ دولت روسیه، چین، ایران و برخی از گروه های تروریستی، مسئله ای نیست که نیازِ به راه اندازی جنگ داشته باشد. مخصوصا با حساسیت های موجود مثل موضع گیری های ضد انسانیِ حاکمینِ اسلامیِ ایران که می تواند سبب بروز یک جنگِ چند جانبه ی منطقه ای و چه بسا جهانی شود.
راه های موقت برای برون رفتن از بحران
اگر دولت ایالات متحده آمریکا چنین حقی را برای خود قائل است که به عنوانِ چاره جوییِ مسئله سوریه از راه حلِ حمله نظامی و جنگ استفاده کند، پس حتما می تواند از راه حلِ بسیار ساده تری با پرداخت کمترین هزینه، برای برون رفت از بحرانِ فعلی سود جوید. علی رغمِ مخالفت دو عضوِ دائمِ شوارای امنیت، فرونشاندن حکومت سوریه که به طور مشخص قائم بر فرد است و با وجود مردم ستم دیده سوریه که سراپا مخالف دولت هستند، برای سازمان ملل و ناتو یا به طور خاص ارتش آمریکا، کاری به مراتب ساده و حتی تمام شده است.
به این ترتیب که به عنوان مثال بشار اسد را می توان در یک کنفرانس در هر گوشه ای از دنیا بازداشت و به دادگاه بین المللی کشاند و یا بهره گیری از ده ها روش دیگر… به عنوان مزاح، که البته به واقعیت نزدیکتر است، کافیست چند کماندو با یک هلیکوپتر به سوریه اعزام شوند، تا بلافاصله بشار اسد را دست بسته، تحویل مقامات قضایئ بینالمللی دهند!
پس در می یابیم که برای خاتمه به جنایات اسد نیازی به لشکرکشی نیست، ضمن آنکه عدمِ جنگ با سوریه می تواند راهِ سوء استفاده را برای حکومت آیت الله ها و متحدانش ببندد و تدابیر غیر نظامی فوری، که حاصل آن سقوط دولت سوریه و برکناری اسد شود، خود ضربه محکمی به رژیم اسلامی ایران خواهد زد. رژیمی که به صراحت می توان گفت؛ منشاء بحرانِ خاورمیانه و چه بسا جهان است.
آغاز بازی جدید
طرح دولت روسیه هم برای از بین بردن زرادخانه های سوریه و خلع سلاح های شیمیایی، تنها وقت تلف کردن است که نتیجه ای جز کشتار بیشتر مردم سوریه در بر نخواهد داشت. چراکه پیش از استفاده حکومت اسد از سلاح های شیمیایی، بالغ بر یکصد سی هزار نفر در سوریه به قتل رسیده اند، در حالی که این کشتار، با استفاده از سلاح های معمول دیگر انجام شده بود! در نتیجه اینکه مردم با چه نوع سلاحی کشته شوند، اهمیتی ندارد.
به فرض اینکه زرادخانه های بشار اسد به طور صد در صد نابود شوند، تغییری در اصل ماجرا به وجود نمی آورد. چراکه تبهکاران برای جنایت دست به هر اقدامی خواهند زد. پس موضوع، توقف و برکناری حکومت خود محور بشار اسد است که بایستی در پی آن با نظارت سازمان ملل، موجباتِ امنیت را به همراه آگاهی رسانی و آموزش سوری ها برای انتخاب یک دولت سکولار و مردمی فراهم نمود.
اختلافات قومی در سوریه
بررسی ها نشان می دهد که مسئله اختلافات قومی و مذهبی در سوریه چندان پیشینه قابل توجهی ندارد. بنابراین آنچه که امروز در گوشه و کنارِ این کشور به عنوان جنگ داخلی مطرح است، در حقیقت ترفندی بود تا از این طریق اعتراضات گسترده مردمی، مبنی بر برکناری حکومت دیکتاتوری اسد که در سال ۲۰۱۰ شکل گرفت را به بیراهه هدایت کند. به کارگیری استراتژی تفرقه از سوی حکومت ملایانِ ایران، متاسفانه نسخه کارآمدی بود که در سوریه پیاده گشته است تا حکومت بشار اسد را به عنوان سدِ دفاعی حکومت ضد انسانی ایران محافظت کند.
نتیجه نهایی و راه حل اساسی
اصولا پس از گذشتِ قرن ها، بشر نیاموخته که صلح و امنیت را جایگزینِ جنگ و خونریزی کند، به ویژه در چند دهه گذشته که شاهد قتل عام میلیون ها نفر بودیم.
گرچه بعد از پایانِ جنگ جهانی دوم سازمان ملل متحد به منظور احترام به حقوق انسانی، جلوگیری از جنگ ها و ثبات و امنیت جهانی تشکیل شد، ولی آنچه که امروز شاهد آن هستیم، نشانگر ضعف عمیق قوانین کهنه سازمان ملل بوده که بدون تردید لازم است به طور ریشه ای بازنگری و تکمیل گردند.
همچنین بایستی دمکراسی را ابتدا به خود این سازمان آموخت تا از انحصاری کردنِ آن به شدت جلوگیری شود! مسئله اعضای ثابت و حق وِتو از جمله روش های غیر دمکراتیک و دیکتاتوری این سازمان بوده که باعث اختلال و هرج و مرج در اجرای قوانین شده است. در نتیجه برای جدیت و اجرای صحیح قوانین، به طور مثال رعایت کامل حقوق بشر در تمام کشورها، جلوگیری از پرورش حاکمین دیکتاتور بر ملیت ها، خلع هرگونه سلاح های کشتار جمعی و ممانعت از بروز جنگ ها، لازم است تا تمامی دولت ها و نمایندگانی از ملت ها، بدون استثناء شرکت داده شوند.
شوربختانه این مهم ترین مسئولیت سازمان ملل متحد است که تا کنون نتوانسته در این باره گام موثری بردارد.
ازآنچه گذشت
رژیم آمریکا را باید یک رژیم جنایت پرور دانست. تا کنون، آن کشور، از رژیم های دیکتاتوری جهان مانند پینوشه در شیلی، حسنی مبارک و محمد مرسی در مصر، معمر قذافی در لیبی، نوری المالکی در عراق، و در پس پرده، رژیم اسلامی ایران حمایت و پشتیبانی کرده است. پشتیبانی از جنایتکار سوریه بشار الاسد نیز نمونه دیگر جنایت پروری آمریکا است. وقتی جان کری وزیر امور خارجه آمریکا به بشار اسد جنایتکار به دلیل همکاری اش در نشان دادن مواد انفجاری شیمیایی تبریک می گوید، اوج فاجعه و دیکتاتوری آمریکا است.
دولت آمریکا که می توانست به راحتی با همکاری دولت های کشورهای اروپایی به روش های گوناگونی بشار اسد را در تنگنای سیاسی، اقتصادی و نظامی قرار دهد و با ممنوع کردن پروازهای هوایی در آسمان سوریه، از بمباران های روزانه و همچنین بمباران شیمیایی بشار اسد جلوگیری کند، تا کنون بیش از ۱۳۰ هزار سوری بی دفاع به خاک و خون کشیده نمی شد، و ۷ میلیون کودک، زن، و مرد خانه خراب و سرگردان در کشورهای دیگر نبودند.