دین چیست؟
دین گروهی از آداب و فرمانهاست که خداوند (آفریدگار و حاکم جهان) از راه پیامبرانش بر انسانها آشکار کرده است.کسانی که به خدا و دین او ایمان آورند و تسلیم او شوند بر اساس وعده ی داده شده وسیله پیامبران به سعادت و رستگاری می رسند. مجموعه فرمانهای خداوند و این آداب در کتابهای پیامبران جمع شده است و بصورت کتاب آسمانی در آمده است.
لزوم وجود دین
پرسش آن است که : آیا براستی وجود دین لزومی دارد؟ خداوند جهان چرا فقط در خاور میانه پیامبر دارد؟ چرا در طول ۷۰۰۰ سال زندگی اقوام سرخپوست آمریکا و تمدنهای آنها، خداوند جهان دینی را برای هدایت آنها نفرستاد؟(در واژه نامه سرخپوستان مفهومی بصورت خدا نداریم) . اگر کریستوف کلمب امریکا را کشف نمی کرد آیا خدای ابراهیم و موسی به این قاره راه می یافت؟ براستی این چه خدایی است که ۷۰۰۰ سال سرخپوستان را رها کرد؟ در شرق دور تا کره و ژاپن هم خبری از خدا نیست. کره ای ها حتی واژه ای که مفهوم خدا بدهد را نداشته اند، براستی خدای این سد میلیارد کهکشان چرا هدایت انسان را از همه زمین به غیر از خاور میانه دریغ کرده است؟ خون عرب و اسرائیلی از استرالیایی و سرخپوست رنگین تر است؟ چه لزومی دارد که خدای خاورمیانه با کشتی کریستف کلمب به امریکا برسد؟اصلا دین چه لزومی دارد که باشد؟ مردم دنیای غرب با “قانون” و “نظم” بسوی سعادت در حرکتند ، اما آن دینی که قرار بود از قتل و تجاوز و جنگ جلوگیری کند که نکرد….
دین چه کاربردی دارد؟
دین شامل عقایدی است که بی پرسش و بی چون و چرا باید پذیرفت.به این پذیرش قلبی (ونه عقلی) “ایمان” می گویند و به ایمان آورندگانش “مؤمن”. مؤمن کسی است که باور دارد به اینکه جهان پدید آورنده ای دارد که انسان را تنها نگذاشته است و برای هدایتش پیامبران را فرستاده است. دین بین مؤمنان و دیگر انسانها “فرق” گذاشته است. بعنوان نمونه در اسلام :
۱. می توان زنان شوهر دار غیر مسلمان که اسیر شده اند را عقد کرد!
۲. دیه غیر مسلمان با مسلمان متفاوت است.
۳. در کسب و کار اگر شخصی بی دین باشد او بین مؤمنان تحریم است.
۴.ازدواج انسانهایی با ادیان مختلف و یا مؤمن با لا مذهب سخت و یا غیر ممکن است.(البته طبیعی است که مؤمنان عزیز زنان اسیر را براحتی با زورشان مسلمان می کنند)
۵. آنها که از اسلام استعفا دادند ،ریختن خونشان آزاد است.این آخرین دفاع اسلام در برابر خرد پویاست :”خشونت بی پایان”
حال پرسش آن که دین اگر بین افراد دیندار و بی دین اینقدر فرق گذاشته است، چگونه می تواند صلح و داد را بر قرار کند؟ جرم زنان ایرانی شوهرداری که طبق آیه ۲۴ نساء به آنها تجاوز شد و بزور به عقد اعراب در آمدند چه بود؟ و این خدا دیگر چه خدایی است؟
(این مصاحبه شما را با یک دانشمند مسیحی زاده آشنا می کند. او خرافات را برای دینداریان مضر می داند چرا که از حقیقت جهان غافل می شوند)
آیا دین مفید بوده است؟
انقلاب فرانسه به روزگار سیاهی و تباهی مردم اروپا پایان داد و تنها پس از سد سال دنیای غرب راهی را رفت که خاورمیانه سده ها نرفته بود. براستی مشکل عربستان چیست که در ۱۴۰۰ سال گذشته یک دانشمند به دنیا نداده است؟ آیا مغز عربستانی چیزی از آلمانی کم دارد؟ هرگز! این بستر مناسب دانش و آگاهی آلمان بود که سدها دانشمند بزرگ را تنها در یک قرن به جهان داد. براستی کمکی که الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین به نجات انسانها کرد، کدام مسیح نجات دهنده کرد؟ مرده هایی را که “پاستور” زنده کرد با کدام معجزه موسی و عصای سحر آمیزش مقایسه کنیم؟
دین یک پریشانی فکری است!
دین ما را از حقیقت دنیا بازداشته است. بزرگان دانش چون نیوتون و اینشتین نشان دادند که جهان آن نیست که دین بما می گفت. جهان آن نیست که آسمانهایی با هفت طبقه داشته باشد و زمینش چون سفره ای باشد که گسترده شده باشد. جهان آن نیست که خدایش بر یک کرسی در طبقه بالاتر نشسته باشد. جهان در شش روز بوجود نیامده است. میلیاردها سال و هزاران مرحله جهان امروز را پدید آورده است. اگر در علم بخواهیم به آنچه دین می گوید توجه کنیم نه می توان شاتلی به فضا فرستاد و نه می توان با مهندسی ژنتیک طببیعت موجودات و انسان را تغییر داد. براستی دین جز پریشانی افکار و دور کردن خرد انسان از حقیقت دنیا و تلف کردن عمر و زندگی _بجای پیدا کردن قوانین و حقیقت حاکم بر جهان _ چیزی ندارد.
(براستی خدا کدام است؟ خالق ؟ خلقت موجودات را علم رد کرد. آدم و حوایی نبود.این داستان آدم و حوا را می توان بعنوان لطیفه برای کوذکان تعریف کرد)
دانشی در دین نیست
نه فقه اسلام و نه روحانیت مسیحیت هیچ یک علم نیست.دانش برپایه خرد و تجربه است. پایه و ریشه دین بر پایه فرضیات موهوم و بی دلیل است که پایه عقلی ندارد و امکان اثبات هم ندارد. علم بر اساس واقعیات جهان است و پایه آن قوانین حاکم بر آن است. دانش پویاست و همواره در حال تغییر و پیشروی بسوی باز کردن راهی به پی بردن حقیقتی از جهان است. اما ادیان یک پایه کهنه و بی منطق از قوانین جهان را دارند که نه تنها پایه علمی ندارد چه بسا علم را رد هم می کند و ما را از حقیقت دنیا دور می نماید.جهانی که ادیان برای انسان ترسیم می کنند، جهانی است که آسمان سقفش است و بهشت آن بالاترهاست! فرشته ها انسان را هدایت و شیاطین منحرف می کنند! خشم خدا زلزله و سیل می آفریند و رضایتش نعمت می آورد!
امروز مشخص شده است که پدیده ای چون زمین لرزه و سیل ، باد و باران همگی دلایل علمی دارند و خشم خداوند در بوجود آمدن سونامی و توفان تاثیری ندارد. اگر در ژاپن و فیلیپین همیشه زمین لرزه می شود، این دلیل بر خشم خدا نیست و بالعکس اگر جایی مردمش از بلاهای طبیعت در امانند،آن هم بخاطر رضایت خداوند از مردم آنجا نیست! این که در قرآن و دیگر کتب ابراهیمی خشم خدا بلا می آفریند و رضایتش نعمت می دهد، دلیل علمی ندارد و افسانه ای کودکانه بیش نیست.
تناقض دین با جامعه شناسی و روانشناسی
جامعه شناسی و روانشناسی بر اساس داده های تجربی همواره سعی دارند جامعه بشری را بهتر کنند و روان انسان پیچیده را بشناسند، اما ادیان گویی که همه چیز را می دانند و برای انسان نسخه ای از پیش آماده دارند. نسخه ای که بهترینش “رژیم اسلامی ” از آب در آمده است و بد ترینش شاید” طالبان ” باشد. دوری جوامع دین مدار از علم و دانش روانشناسی چیزی جز روانپریشی و مشکلات روحی داشته است؟ دین، نیمی از جامعه که زنان هستند را فلج کرده است. ورزش ، کار و همه زندگی زنان در جوامع اسلامی یک سایه از آن چیزی است که باید می بود. استعدادهای هنری و کاری زنان در این جوامع به عقده های درونی بدل شده است. بجای آن که به مردان سلامت نگاه را یاد دهند، زنان را در پوششی تحقیر آمیز نگه داشته اند ،گویی که زنان شیاطینی بیماری زا هستند که پوشش ایشان ، جهان را از سقوط سقفش حفظ کرده است!
(چرا دین نمی تواند به اخلاقیات انسان امروز پاسخ دهد؟ آیا اخلاق در دین را باید گزینش کرد؟)
سخن پایانی
دین سودی بما نداده است که هیچ، مشکلات روانی و جنگ و دعوای بسیاری را در میان انسانها آفریده است. “علم و قانون” مدتی است که راه سعادت انسان شناخته شده است و بسرعت نتیجه داده است. اما دین سده هاست که قرار است انسان را سعادتمند کند و نکرده است.این که بگوییم “دین ضرری ندارد” و ” دین می تواند مفید باشد” مانند کسی است که می گوید :”کشیدن تریاک ضرری ندارد” و یا “کشیدن تریاک می تواند مفید هم باشد”. براستی اگر این دین از زندگی حذف شود و بجایش انسانیت و همزیستی بر اساس احترام به بشر و حقوق او جانشین دین شود، دنیا یک قدم بزرگ برداشته است.دین بدلیل آن که تفسیر مشخصی و دقیقی از کلام خدایش ندارد و همچنین با دانش و خرد انسان امروز در تناقض است ،بسیار پسندیده است اگر به افسانه ها بپیوندد.