انسان ها اسیر خرافات گرایان
می توان انسانی را در بند کشید، از هرنوع جنبش او جلوگیری کرد، دهان و چشمانش را بست تا سخنی نگوید و جایی را نبیند، ولی هرگز نمی توان به فردی دستور داد تا نیاندیشد و فکر نکند، و یا این چنین بیاندیشد. ولی گویا در کشورهای خرافات زده مذهبی، به ویژه کشورهای اسلامی، اندیشیدن و فکر کردن هم آزاد نیست. به گفته دیگر،در این اجتماعات، آنچنان باید فکر کنیم که از ما می خواهند. بنابراین، در یک کشور اسلامی، فکر و اندیشه انسانی نیز سانسور می شود و در چهارچوبی جای می گیرد که بدان دستور داده شده است.
چهار چوب فکری از دوران نوزادی
در کشور مصیبت زده ما که دچار طاعون آخوندی شده است، برای نوزاد از همان چند سالگی، چهارچوب فکری ساخته شده، و به یک مشت خرافات و افکار بی اساس و بی منطق به کودک تقین می شود و در حقیقت وادار می گردد که یک خط مشی فکری ویژه ای که مورد خواست خانواده و در نهایت رهبران دینی و حکومتی است، داشته باشد. قرنها می گذرد ما آنچنان فکر کرده ایم که به ما دستور دادند، و نه این که خود بدان اندیشیده باشیم. از همان دوران کودکی و از چندین سده پیش به مغز اجداد ما تزریق نمودند که اسلام بهترین دین، امام حسین بهترین انسان، و یزید بدترین فرد بوده است. به ما آموخته شده که پیامبران و امامان بهترین انسان ها بودند و ما باید هرلحظه و هردم به یاد لب های تشنه امام حسین، مظلومیت او، و ظلم بی پایان یزید باشیم.
پیامد یک خط فکری
پیامد این شستشوی مغزی و دیکتاتوری اسلامی را نخست در ظهور و پیدایش آخوند می بینیم که از چند سده پیش تا کنون مانند قارچ در کشورمان سبز شدند و بر جامعه ما تحمیل گردیدند. تراوش مغزی آخوند همان خرافات زدگی اجتماعمان است که بسیاری از هم میهنان ما چشم و گوش بسته خود را در اختیار این طبقه افراطی و مالیخولیایی داده اند.
انقلاب اسلامی و چیره شدن آخوند بر سرنوشت کشورمان، پیامد دیگر ایجاد خط فکری در کودکان و شستشوی مغزی آنان است. با روی کار آمدن آخوند و اشاعه دیکتاتوری و این که همه باید مانند آخوند فکر کنند و به آنچه او باور دارد باور داشت، بهانه شده تا آخوند دست خود را با خون بسیاری از هم میهنان ما مانند بهایی ها، مسیحی ها، و به طور کلی همه دیگر باوران، و بالاتر از همه، از دین برگشتگان و خداناباوران، آلوده کند. به طوری که زندان های بیشمار رژیم پر از اینگونه افراد مورد تنفر آخوند بوده، و روز و شبی نیست که یک یا چند تند از این گروهها به بهانه جاسوسی، توهین به مقدسات، توهین به رهبر، و یا قاچاقچی اعدام نشوند.
پناهندگی ایرانیان در خارج
گروههای جور و ستم دیده از سیاست ضد انسانی آخوند، هرچند که توانستند به راههای گوناگون و به بهانه های متفاوت مانند برگشت از اسلام، هم جنس باز بودن، و یا مورد تعقیب سیاسی بودن، به کشورهای دیگر پناهنده شدند. شماری در طول راه مانند سفر باقایق و توفان دریا جان باختند و عده ای در بازداشتگاههای کشورهای مختلف سرگردان و وامانده در انتظار تصمیم نهایی مسئولان آن کشور می باشند.
پناهندگی جوان افغانی به انگلستان
روزنامه گاردین در تاریخ سه شنبه ۱۴ ژانویه ۲۰۱۴ گزارشی دارد از پناهندگی یک جوان افغانی ناخداباور (atheist) به انگلستان. این برای نخستین بار است که کشور انگلیس یک خداناباور را به عنوان پناهندگی سیاسی می پذیرد و به او ویزای اقامت می دهد. شاید این خبر خوشی باشد برای آنان که می خواهند در انگلستان پناهنده شوند. آنها دیگر نیازی بدان ندارند که خود را هم جنس باز و یا از اسلام برگشته نشان دهند.
نکته پایانی:
دیکتاتوری و عملکرد ضد انسانی رژیم اسلامی تنها به این نیست که انسان ها حرف نزنند، نگاه نکنند، لبخند نزنند، شاد نباشند و مانند عروسک هایی در دست و اختیار آخوند حرکاتی انجام دهند. بلکه اسلام و دکانداران دین دستور می دهند که کسی نباید فکر کند و در راهی بیاندیشد. و مردم ناچارند آنچنان فکر کنند که آخوند می خواهد. زیرا هرگونه اندیشه و فکر دیگر داشتن، کفر و معصیت به شمار می رود. بر اساس این دیکتاتوری فاشیستی، گروه زیادی از مردم کشورمان از دین بر گشتند و بی دین شدند، و یا به دین و باورهای دیگر گرویدند. یا از ترس و حشت آخوند خود را به کوه و دریا زده و به کشورهای دیگر پناهنده شدند.