پیش گفتار
شاهزاده پهلوی گهگاه سخنانی می گوید که از اوج قلدری و دیکتاتوری پدر و پدر بزرگش سرچشمه گرفته شده، و همه برنامه ریزی ساختگی و دور از مردمی بودن وی را آشکار و رسوا می کند. برای آن که خوانندگان گرانمایه اندکی با این چند چهرگی و ضد مردمی بودن شاهزاده آشنایی پیدا کنند، توجه آنان را به چند مورد زیر جلب می کنیم:
۱- گفتگو با مجله فوکوس آلمان
در تاریخ ۶ ژون ۲۰۱۲ شاهزاده گفتگویی با مجله هفتگی فوکوس آلمان، آنچه در دل داشت بی پرده بیان نمود. در این گفتمان که کمترین راستی و درستی به چشم نمی خورد و گویای حقیقت تلخی از خواب های خیالی شاهزاده در بازگشت به دوران دیکتاتوری آریامهری بود، موجبات خشم فراوان شماری از نویسندگان و کسانی که دست بر آتش دارند مانند
محمد علی مهرآسا، محمد امینی، بهرام مشیری، و همچنین نگارنده برانگیخت. گرچه آفتاب پرستان و هواخواهان شاهزاده تلاش کردند گفتار شاهزاده را ماله کشی کنند و با آب و رنگی به بتونه کاری آن پردازند، ولی از دید روشنگران، اینگونه تفسیرها با تفسیر قرآن و ماله کشی آخوندها تفاوتی ندارد.
شاهزاده به دنبال سیل اعتراض ها، به جای آن که ازاین گفتار غیر دموکراتیک و نادرست خود از مردم پوزش بخواهد، مجله هفتگی فوکوس را متهم نمود که آنچه را پخش نمودند با گفتگوی ایشان مغایرت دارد و آنگاه وانمود کرد که علیه مجله فوکوس به دادگاه شکایت نموده. چیزی که تا کنون صحت و درستی آن بر کسی روشن نشده است.
۲- فانتزی شورای ملی
برگزاری و تشکیل شورای ملی نمایشنامه ای در فضای بسته عاری ازمهری، و دور از چشم انتقادگران، یک برنامه کمدی- فانتزی بود که تنها باشرکت عده ای از وابستگان و بازمانده های رژیم گذشته، ارتشی و ساواکی و شماری از جیره خواران و بله قربان گویان دربار آقا رضا مانند رضا پیرزاده، نازیلا گلستان، فرخ پیرنیا، انجام گرفت. در این نشست تنها چند چهره مردمی و آزادمنش مانند خانم دکتر رؤیا عراقی و آقای محمدی معاون سرپرست کیهان لندن وجود داشته اند که شماری از آنان پس از چندی خود را کنار کشیدند و یا دلسرد و ناامید به کناری نشستند.
۳- گفتگو با شهرام همایون
شاهزاده به تازگی در تاریخ چهارشنبه ۲۹ ژانویه ۲۰۱۴ نیزگفتگوی تلفنی با شهرام همایون گرداننده کانال یک داشت که جای انتقاد و خرده گیری است. نخست آن که شهرام همایون از چهره های متظاهر و پشت هم انداز و آرسن لوپنی است که به جرأت می توان گفت مورد تأیید و پسند بیشتر ایرانیان نبوده و تنها قشر کوچکی طرفدار برنامه های تبلیغاتی و توخالی او می باشند.بنابراین، از همین جا می توان گفت که چه کسانی و چه گروههایی طرفدار شاهزاده هستند.
در هرحال، شاهزاده در این گفتگو که مردم را به حضور در تظاهرات دهه زجر دعوت می نمود، باردیگر دچار هذیان گویی شد و حرف هایی زد که نشانه عمق دیکتاتوری و غیر مردمی او به شمار می رود. شاهزاده در این گفتگو اظهار داشت که ؛”من به پدرم و به پدر بزرگم رضا شاه کبیر افتخار می کنم…!”. خوانندگان خردمند و روشنفکر ما به خوبی به عمق این فاجعه پی می برند که چه کسانی می خواهند نماینده ما باشند و مملکت ما را از شر آخوند نجات دهند!.
کسانی که عنوان کبیر دریافت کردند
عنوان کبیر یک عنوان جهانی است که به قهرمانان بزرگی که از آنان کارهای شگرف انجام گرفته، داده می شود. نخست این عنوان به کوروش شاه قهرمان و مردمی ایران داده شد. از آنگاه شماری چون اسکندر مقدونی به دلیل دلاوری و شجاعت های او بدین عنوان نامیده شدند. سپس از کشورمان ایران افرادی چون داریوش اول که جهانگیر و جهاندار بود گهگاه به عنوان کبیر نامیده می شود.
همچنین، شاهپور دوم یا شاهپور ذوالاکتاف که تازیان را به سزای اعمال خودشان رسانید و آنان را سخت گوشمالی داد، دارای این عنوان شد.
و سرانجام نوبت به شاه عباس بزرگ رسید که توانست بخش های جدا شده از کشور را بازستانده، سرزمین و خاک میهن را نگهداری و حفظ کند و ترکان عثمانی را برای همیشه از مرزهای ایران بیرون راند و سپاه ایران را با توپ و تفنگ و اسلحه نو مجهز نماید.
چه کسانی می توانستند عنوان “کبیر” داشته باشند؟
ما در تاریخمان قهرمانان بزرگی داشته ایم که هرکدام خدمات ارزنده ای به این کشور انجام داده اند ولی هیچکدام عنوان “کبیر” به دست نیاوردند. نیازی نیست که راه دوری برویم. در همین چند سده گذشته، نشاه اسماعیل صفوی جوانی که توانست با رشادت کم نظیر به ایران پاره پاره و فراموش شده در تاریخ باردیگر سندیت دهد و تاریخ آن را زنده نماید ، لقب “کبیر” دریافت ننمود. نادرشاه افشار در مدت ده سال روز و شب جنگید و کمتر از اسب پیاده شد تا توانست بخش های جدا شده از کشور را به خاک میهن باز گرداند.
کریمخان زند که فردی مردم دار و وطن پرست بود نیز ایران را یک پارچه کرد و دشمنان را برانداخت. آقا محمدم خان قاجار گرچه بیرحم و سنگدل بود ولی او نیز توانست کشور را یک پارچه کرده و از دشمن پاک کند.
در مورد کشورهای دیگر نیز هیچکدام از زمامداران خارجی مانند ژرژ واشینگتون، آبراهام لینکلن، مهاتما گاندی، و نلسن مندلا که هرکدام شجاع و دلیر بوده و خدمات بزرگی به کشورشان و بشریت انجام دادند، عنوان “کبیر” به دست نیاوردند.
آیا نامیدن رضا شاه کبیر مسخره نیست؟
حال، نامیدن رضاشاه به عنوان کبیر دیگر چه صیغه ایست؟. رضا شاه فردی بود که به خواست و قدرت انگلیسی ها روی کار آمد. او هیچگاه به منافع آنان آسیبی نرسانید و هنگامی که وجودش برای آنان زیان آور بود، عذرش را خواستند، او را از کار برکنارنموده و به گوشه ای تبعید نمودند. رفتن رضا شاه از کشور همان و چراغانی و جشن گرفتن مردم در شهرهای بزرگ همان. رضا شاه در عین دیکتاتوری و خود پسندی حکومت کرد مخالفین عقیده سیاسی اش مانند فرخی یزدی، تیمورتاش، نصرتالدوله فیروز، علی اکبر داور و سردار اسعد بختیاری، و میرزاده عشقی و فرخی یزدی را با بیرحمی از پای در آورد. به هرحال، کشتن حتی یک انسان جنایت است.
این ویدیو گزارش گر گفتگوی شاهزاده با شهرام همایون است.
سوء استفاده از پست و مقام
رضا شاه نه تنها جنایاتی چند کرد که هرکدام لکه ننگی بر تاریخ گذاشته شده، او از لحاظ دزدی و غارت سرمایه و املاک مردم کم نظیر بود. حسین فردوست دوست و هم پیاله همیشگی شاه، می گوید که پس از رفتن رضا شاه، املاک زیادی به محمد رضا رسید. در آمد وی تنها از مستغلات شمال، سالی ۶۲ میلیون تومان بود. املاکی که شاه و پدرش به تدریج ازمردم گرفته و یا با بهای ناچیزی خریده بودند، بنا به گفته منصور مزین رئیس املاک بنیاد پهلوی گرگان، املاکی که به زور از مردم گرفته بود، ازگرگان تا مرز شوروی ادامه داشت. مزین درمدت ده سال به فروش زمین های گرگان پرداخت، و آن گاه به سراغ زمین های بجنورد و گنبد رفت.
حال، باید دید هنگامی که شاهزاده پدربزرگ خود را کبیر می نامد و به او افتخار می کند بر چه اساسی است؟. این افتخار شاهزاده ما را به یاد فاطمه صادقی دختر صادق خلخالی و فعال وحقوق زنان می اندازد که به پدر جنایتکارش افتخار می کند.
خدمات رضا شاه
کارهایی که رضا شاه انجام داد در حدی است که بسیاری از دیکتاتورها در کشورشآن انجام داده اند. هیتلر، پینوشه، صدام، قذافی هرکدام کارهای سازنده و اساسی در کشورشان انجام داده اند. البته ما رضا شاه را با آنان مقایسه نمی کنم و به خدمات او نیز ارج می نهیم، ولی این خدمات در مورد کارها ی خلاف و اشتباهات رضا شاه چندان نمره مثبتی به او نمی دهد تا چه رسد به دادن عنوان “کبیر” و افتخار کردن به او. بدیهی است طرفداران رژیم گذشته که از تز شعبان بی مخ پیروی می کنند و به راستی کپیه و رونوشتی از بسیجی های پاچه وپاره و دهان گشاد هستند کارهای کوچک و بدیهی رضاشاه و شاه را آنچنان بزرگ می کنند که گویا در تاریخ نظیر آن دیده نشده است.
محمد رضا شاه با خرافات و یا تظاهر به خرافات خود، به آخوندها میدان داد و کارهای زشت و خردزدایی و تحمیر کردن مردم را منطقی و درست جلوه داد. ملتی که با این خرافات چشم و گوش بسته خود را تسلیم آخوند کرد.
افتخار شاهزاده به پدرشان
محمد رضاشاه پدر شاهزاده بسیار مغرور و متکبر، دیکتاتور، خودکامه، مال اندوز و زنباره بود. از نظر جنایت و آدم کشی نیز برملا نبود. تأسیس ساواک و دستگیری، شکنجه و کشتن مخالفین و جوانان میهن پرست و علاوه بر آن خرافات مذهبی را نیز به دنبال خود می کشید که پیامد آن آخوند پروری و سپردن سرنوشت کتاب های درسی مدارس به گروهی شیاد مذهبی مانند بهشتی، باهنر و مانند آنها بود. در مورد دیکتاتوری و خودکامگی شاه ما توجه خوانندگان را به مقاله مستند شماره [۱] جلب می کنیم. شاه با دیکتاتوری آنچنان قدرت را قبضه کرده بود که کسی را یارای نفس کشیدن نبود. سه صفت غیر مردمی خود بزرگ بینی، زنبارگی، و مال اندوزی در او غوغا می کرد و کم نظیر بود. [۲، ۳]
اظهارات نجم ا لملک –
در سال ۱۳۳۶ نجم ا لملک استاندار خوزستان از روی دل سوزی در باره کارهای کشوری، شاه را پند واندرز داد. شاه در پاسخ گفت: « توپیرشدی و بهتر است استراحت کنی .» نجم الملک از آن پس بدون آن که سمتی یا پستی را بپذیرد، خانه نشین شد. در مهرماه ۱۳۵۷ زمانی که شاه خود را در خطر می بیند، دکترعلیقلی اردلان وزیر دربار را به دنبال ابوالقاسم نجم (نجم ا لملک) می فرستد که ریاست بنیاد پهلوی را بپذیرد و اصلاحات لازم و ضروری را درآن جا انجام دهد و اگر به کسی اجحافی شده، جبران نماید. نجم ا لملک در پاسخ پیام شاه می گوید:
«اعلیحضرت ۲۱ سال پیش به من فرمودند تو پیرشده ای برو منزل استراحت کن.» دکتر اردلان هرچه اصرار می ورزد نجم ا لملک موافقت نمی کند. آن گاه دکتر اردلان از وی می خواهد که دراین باره پاسخی به خواسته شاه بدهد. نجم ا لملک این گونه پیام می دهد: « ببینید رضاخان در کودتای ۱۲۹۹ که وارد تهران شد چه داشت؟ و امروزخانواده سلطنتی و بنیاد پهلوی چه دارند؟!. دارائی آن روز رضاخان را از دارائی امروز بنیاد پهلوی کم کنید ، مازاد آن مربوط به ملت ایران است». [۴] حال، باید دید هنگامی که شاهزاده پدربزرگ خود را کبیر می نامد و به او افتخار می کند بر چه اساسی است؟.
نکته پایانی:
شاهزاده می تواند مانند هرفرد دیگری پدر خود را دوست داشته باشد ولی نمی تواند و نباید دیکتاتوری، خود پسندی و خود بزرگ بینی، مال اندوزی، و زنبارگی او را نادیده گرفته و به او افتخار کند. اگر ما به کسی افتخار کنیم، طبیعتاً راه و روش او را نیز دنبال می کنیم. اگر شاهزاده از خانواده خود انتقاد کند و کارهای نادرست آنان را یادآور گردد، نهایت درستی و آزاد منشی وی خواهد بود و چیزی از او کم نخواهد شد. بلکه بر صداقت و راستی او افزوده می گردد.
در این جا آنچه از رضا شاه و یا شاه انتقاد شد دلیل بر آن نیست که نگارنده خدای ناکرده با آنان دشمنی دارد. زیرا وظیفه یک مقاله نویس آنست که با توجه به اسناد موجود کارهای خوب و بد هر سیاستمداری را ارزیابی کند. وقتی ما می گوییم رضا شاه و فرزندش هردو آدم کشتند و جنایت کردند و یا اموال و املاک مردم را به زور تصرف شدند، ممکن است در مقایسه با جنایت ها و غارتگری های رژیم اسلامی بسیار کم و ناچیز باشد، ولیکن نباید فراموش کرد که جنایت، جنایت است چه کشتن یک فرد بیگناه و یا کشتار هزاران نفر به وسیله اسلامی و یا کشتن ۶ میلیون یهودی بیگناه و زحمتکش به دستور و به وسیله هیتلر.
نکته دیگر ان که خدمات روزمره و اجتماعی مانند ساختن جاده، پل، آموزشگاه را همه دیکتاتورها انجام داده اند و چیزی نیست که گروهی مانند شاهپرگ هاو آفتاب پرستان بخواهند بدان ببالند. همه روزه کارهای بسیار عظیم و خدمات بزرگ علمی، تکنولوژی، و اجتماعی در سرتاست جهان بدون سر و صدا انجام می شود که کارهای جزیی شاه و حتی پدر ایشان چندان قابل توجه نیست. البته خدمات رضا شاه در ساختن پل ورسک و تونل گدوک و امنیت دادن به کشور قابل ستایش است. ولیکن ساختن مدرسه و راه و دانشگاه در همه جا و در هرزمان انجام گرفته است.
ضمناً کارهایی که شاه به دستور کندی به طور ناقص و غلط در ایران مانند تقسیم اراضی، سپاه دانش و مانند آن انجام داد که بنام مسخره و چندش آور انقلاب سپید به حلق مردم ایران فرو کردند. کاملن بی محتوا و دارای نتایج نادرست و غلط و خانمان برانداز بود. انقلاب سپید شاه را باید از حیث غیر مردمی بودن، با پژوهش های هسته ای رژیم اسلامی برابر دانست.
نکته پایانی آن که چنانچه شعبان بی مخ های گرد شاهزاده بخواهند دور از ادب، بی منطق و از روی بیسوادی مانند همیشه به مقاله مستند ما حمله کنند، ما مطالب نوشتنی و گفتنی در مورد رژیم گذشته بسیار زیاد داریم و باید منتظر مقاله های بعدی ما باشند.
[۱]- http://www.fozoolemahaleh.com/2012/10/16/دیکتاتوری-شاه-نشانه-دموکراسی-است
[۲] -http://www.fozoolemahaleh.com/2012/07/09/اسب-شاهزاده-روانه-ترکستان-است
[۳]-http://www.fozoolemahaleh.com/2012/07/11/اسب-شاهزاده-راهی-ترکستان-است-بخش-چهارم
[۴]- خاطرات علی امینی- گردآوری از حبیب لاجوردی- نشرگفتار تهران ۱۳۷۶- ص۲۷-۲۸