حبیب و فرهاد…
روزگاری نه چندان دور نسلی در ایران بعنوان دانش آموخته و باسواد داشتیم که با شعارهای زیبا و دلفریب از ظلم و ستم شاه می نالیدند و « خمینی » را طلب می کردند. شاه را دیو می خواندند و خمینی را فرشته!
این نسل با زمزمه کردن آهنگهای خوانندگانی چون فرهاد و فریدون فروغی و داریوش و حبیب و چندتای دیگر گوش فلک را کر کرده بودند یکی از نشانه های روشنفکری در آن زمان داشتن کاست و یا کتابهای شریعتی بهمراه کاستهای این خوانندگان بود. گروه زیادی از انقلابیون بلافاصله پس از انقلاب و ایجاد دیکتاتوری و جوخه اعدام ، فهمیدند که عجب کلاهی سرشان رفته است؛ اما برخی هم بودند و هستند که با داشتن تعصبات دینی و خرافی همچنان از اسلام و جمهوری اسلامی دفاع می نموده و می نمایند! نمونه آن افرادی چون حبیب و فرهاد است. البته فرهاد در اواخر عمرش سکوت اختیار کرده بود ؛ اما حبیب همچنان خود را انقلابی می دانست. تا اینکه از داشتن پروانه خوانندگی نا امید شد و به لس آنجلس سفر کرد. در آنجا آلبومهایی تازه اجرا کرد و با امید به اصلاحات دوباره به ایران بازگشت. اما او را بازداشت نمودند و ممنوع الخروج شد. این انقلابی دو آتشه تا آخرین روز عمرش هم متوجه نشد که اسلام و جمهوری اسلامی دروغی بیش نبودند و در جهل مرکب در گذشت.
نگارنده از نظر خوانندگی حبیب و فرهاد را دو تکرارنشدنی جاودان می داند ولی همزمان عدم پذیرش اشتباهات گذشته و مردن با همان تعصبات دوران شریعتی و مطهری نادان را یک نقطه تاریک برای فرهاد و حبیب و امثال آنها می داند. افرادی که از نظر اسلام کارشان گناه است و سازشان را باید شکست ، چگونه از این دین وحشت آفرین دفاع می کنند؟ افرادی که بیشترین ظلم و تهمتها را همچون اقلیتهای دینی تحمل نموده اند و اجازه خوانندگی یا اجرای کنسرت هم نداشته اند ، افرادی که بارها بازداشت و تحقیر شده اند چگونه به این رژیم حیوانی و غیر انسانی امید بسته اند و منتظر اصلاحات هستند؟ کدام اصلاح؟ این سر را اگر اصلاح کنند که باید از گردن بریده شود!
افرادی مانند استاد شجریان بخوبی ماهیت فاسد و اصلاح ناپذیر جمهوری اسلامی را متوجه شدند و خط خود را از این رژیم جدا کردند، اعتقادات یک خواننده مانند حبیب یا فرهاد و یا داریوش می تواند نسلی را تغییر دهد و نمی توان بدون قضاوت از افکار این اسطوره ها آسان گذشت.
نسلی که انقلاب کرد که بود؟
سالهای دهه چهل و پنجاه ، سالهای شکوفایی و رشد ایران بود. ایران که هیچ توان اقتصادی و سیاسی در جهان نداشت با رشد اقتصادی ۱۴ درصد برترین کشور از نظر پیشرفت اقتصادی شد. کسی منکر اشتباهات فاحش سیاسی و اجتماعی شاه نیست ولی او هر چه که پیش می رفت بیش از پیش توان سیاسی و اقتصادی خود را به رخ جهانیان می کشید. شاهی که در سال ۱۳۲۰ با تحقیر حتی اجازه حضور در کنفرانس تهران را نداشت در دهه پنجاه به قدرت اول خاورمیانه بدل گشت و نوک انتقاد و اعتراضش را بسوی انگلیس ، امریکا و یهودیان گرفت. شاه از سازمان دهندگان و رهبران اوپک شد و ایران را از یک کشور بیچاره و نوکر بعنوان یک کشور موفق و برتر معرفی نمود.
همزمان با تلاش شاه برای ایجاد ایرانی پیشرفته و آرمانی ، گروههای مخالف بخصوص چپی ها بسیار فعال بودند. همانطور گه در گذشته هم گفتیم مذهب بعنوان راه حل مبارزه با نفوذ گروههای کمونیست از سوی سران غرب انتخاب شده بود و روزبروز بر قدرت گروههای مذهبی و حمایت انگلیس و امریکا از آنها افزوده می شد.
نسلی که انقلاب کرد امروز گمانه سنی ۵۵ تا ۷۰ سال را دارد؛ نسلی که از آزادیهای اجتماعی و شخصی برخوردار بود ولی آزادی سیاسی نداشت. نسلی که براحتی از چاله حزب توده و کمونیسم به چاه اسلام و خمینی افتاد. نسلی که هنوز هم حاضر نیست فریبی که خورده است را بپذیرد و فقط بلد است به شاه و اطرافیانش فحاشی کند و تهمت بزند. این نسل همان نسلی است که امروز در ایران و خارج از ایران با دمیدن در شیپور اصلاح طلبی ، می گوید که اسلام این نیست که می بینیم و جمهوری اسلامی هم این نیست!
اسلام و جمهوری اسلامی آرمانی چیست؟
از این سروران و بانوان انقلابی دیروز و اصلاح طلب امروز پرسشی دارم….
اسلام آرمانی چیست؟ آیا اجرای مو بموی احکام قرآن خوب است و یا بد؟ قطع دست و پا مگر در قرآنتان نیست؟ اعدام همجنسگرا آن هم با آتش و سنگسار مگر حکم پیامبر و علی نیست؟ اگر اسلام گفته است که همجنسگکرایان را باید با شکنجه کشت ، پس توی مسلمان چرا آن را قبول نداری و می گویی “اسلام چیز دیگری است!”؟
جمهوری اسلامی آرمانی شما چیست؟ مگر نه اینکه امام خمینی را مرجع تقلید خود دانستید و هر گزافی که می گفت را انجام می دادید؟
ای نسل انقلاب کرده !
ای نسل انقلاب کرده! ای امثال « حبیب و فرهاد»! مگر حکم پیامبر را در حرام بودن موسیقی نمی دانستید؟ مگر برای محمد و شهدای لبنان آواز نخواندید؟ پیش از انقلاب در بهترین دوران ایران معاصر و از معدود دفعاتی که سرنوشت مردم بدست یک ایرانی بود، مگر همین شما آواز « جغد شب ؛ مرده می برند» و « شب تار و سیاه » را زمزمه نمی کردید؟ پس چه شد که پس از انقلاب حفه خون گرفتید و گذاشتید که هر بلایی خمینی و امثال او خواستند بر ایران بیاورند؟ این همه خیانت به میهن را پس از انقلاب کذایی چگونه فراموش کردید؟ چه شد آن آهنگهای انقلابیتان؟ تفاوت شما با زنده یاد فرخزاد چیست که آزاده از دنیا رفت و خونش هنوز در گور می جوشد؟
ما را چه شده است که شاه را دزد و جنایتکار می خواندیم و پس از دسته گل ۵۷ خفه خون گرفتیم و گذاشته ایم هرچه می خواهند بر سر میهن و هم میهنانمان بیاورند؟