پیش گفتار:
قتل و کشتارهائی که امروزه در کشورهای گوناگون به ویژه غرب اتفاق می افتد، همگی در چند مورد همآهنگی و به یکدیگر شباهت دارند. اگر این قتلها را در کنار هم بگذاریم چند وجه عامل مشترک زیر را در فرد یا افراد طغیان گر و قاتل می یابیم:
الف-آنان که از دو فرهنگی در رنج و عذاب بوده و نتوانسته اند فرهنگ حاکم را بپذیرند. این گروه به چند شاخه زیر بخش پذیرند:
۱- در مورد فرزندانی که از یکی از کشورهای آسیائی یا افریقائی به غرب آمده اند
۲- فرزندانی که در غرب به دنیا آمده اند ولیکن پدر و مادرانشان دارای افکار و فرهنگ کشور زادگاه خود هستند.
ب- فرزندان گروه مهاجر و اقلیت های گروهی و مذهبی که آنان نیز نمی توانند خود را با جامعه نوین غرب تطبیق دهند.
پ-اختلاف طبقاتی و اختلاف افکار سیاسی
ت- دسترسی به فیلم ها و کتاب های کشت و کشتار که امروزه به حد وفور در سینماها و اینترنت در دسترس نوجوانان است.
ث- دسترسی ساده و آسان به وسائل کشتار جمعی
د- توهین و تحقیر نوسالان در مدارس از سوی همشاگردان و آموزگاران
ذ- تبعیض و توهین کارفرمایان، فرماندهان به زیردستان، و همچنین بزرگترها در فامیل به افراد کوچکتر و یا مردان، به همسرانشان
ر- کشتارهای خیابانی که همه روزه در بسیاری شهرهای جهان اتفاق می افتد و خبر و حتی تصویر و فیلم هائی از آن ها بی درنگ در سطح جهان به ویژه در فیس بوک و یوتیوب در دیدگاه و دسترس جوانان قرار می گیرد.
آموزش جنایت به جوانان
اینگونه آگاهی ها و تبلیغات خواسته و یا ناخواسته که در بالا بدان ها اشاره شد، رفته رفته قبح جنایت را از میان می برد. امروزه یک جوان که در یکی از شرایط گفته شده بالا قرار می گیرد جنایت و آدم کشی را امری ساده و اجتناب ناپدیر می پذیرد و هرآن خود را آماده می بیند که به سمت آن گرایش پیدا کند. یک نوجوان نمی تواند و قادر نیست مقصر اصلی کمبودها و ناراحتی های خود را بیابد. بنابراین، او کمترین و ساده ترین راه را در پیش خود می گذارد و به نخستین گروهی که در تماس باشد یورش می برد و خشم خود را خالی می کند.
جنایت جمعه پیش در مونیخ
بنا به گزارش روزنامه های بین المللی، جمعه گذشته ۲۲ جولای ۲۰۱۶ نوجوان آلمانی-ایرانی ۱۸ ساله ای بنام علی سنبلی در مکدونالد مرکز برلین مشتریان رستوران را که عمومن خارجی بودند به رگبار گلوله می بندد که ۱۰ تن آنان جان می دهند و ۲۷ تن به شدت زخمی می شوند که حال ۱۰ تن آنان ناگوار است و چندان امیدی به بهبود آنان نیست.
علی سنبلی از طریق فیس بوک کسانی که از آنان رنجش و دل خونی داشته، به خوراک مجانی در مکدنالد مرکز شهر دعوت می کند و آنگاه آنان را در حالی که بر سر میزها نشسته بودند، به رگبار می بندد.
گزارش پلیس مونیخ:
بر اساس گفته پلیس علی سنبلی به تنهایی این اقدام را مرتکب شده و وابسته به گروه خاصی نبوده است. او برای چند سال از مشکلات روانی رنج می برده و ظاهرا انگیزه وی می تواند انتقام جویی بوده باشد.
همسایگان، علی سنبلی را جوانی باهوش، و با تربیت ولی خجالتی می دانستند. عواملی که او را از دیگر همشاگردان جدا کرده و جوششی میان آنان وجود نداشته است.
فیلم گرفته شده توسط یک تلفن همراه که در فضای مجازی منتشر شده نشان می دهد که مظنون (علی سنبلی) با لباس مشکی در پارکینگ این مرکز خرید ایستاده و فریاد می زند: “من آلمانی هستم”، و نهایتا شروع به تیراندازی می کند.
اسامی چند تن از کشته شدگان:
در میان کشته شدگان، دو دختر ۱۴ و ۱۵ ساله از کشور کسوا و دو دوست آنان از فرزندان مهاجرین ترکیه بودند. یک جوان ۱۷ ساله از فرزندان مهاجرین یونان به آلمان به نام حسین دیتزیک Hussein Daitzik که خود را سپر بلای خواهرش نمود، خود به خاک و خون کشیده شد ولیکن خواهرش از مرگ نجات یافت.
نکاتی چند از نگارنده
نگارنده در زندگی طولانی و پر دغدغه خود خاطرات تلخ بسیاری از تبعیض و نژاد پرستی و رفتار غیر انسانی افرادی دارم که به علی سنبلی جوان ۱۸ ساله حق می دهم با چنین روحیه شکننده و انتقام جویانه ای نتواند خود را کنترل کند و با ناملایمات و نابرابری ها کنار آید، و سرانجام دست به این جنایت وحشتناک زند.
نگارنده در کودکی در یکی از دبستان های طراز اول تهران ، مورد ظلم و ستم مسئولین آن قرار گرفتم و مرا با چند دانش آموز دیگر به ناحق و ناروا به دبستان دیگری منتقل نمودند.
در دوران تحصیل در دانشگاههای دو کشور اروپائی نیز بارها مورد ظلم و تبعیض و نژاد پرستی استادان خود قرار گرفتم، شانس و موقعیت و موفقیت بسیاری را به نفع دیگران از دست دادم و با روحیه شکسته و خرد شده ای وارد اجتماع شدم.
تبعیض و نژاد پرستی نسبت به کودکانم:
کودکانم نیز در مدارس اروپائی بارها، و بارها مورد ظلم و ستم و نژاد پرستی چند تنی از آموزگاران، دبیران و مسئولین مدارس قرار گرفتند و با سرنوشت آنان و زندگی و روحیه ما به شدت بازی شد..
رشته داستان این تبعیض، نژاد پرستی و ظلم و ستم به دیگران با فرهنگ متفاوت سر دراز دارد و بی تردید محتوای یک کتاب و مسأله روزها و هفته ها کار روانکاران و روانشناسان است.
انگیزه های این جنایت
تا آن جا که گزارش شده می توان انگیزه های جنایت این نوجوان را چنین توجیح نمود:
۱- این نوجوان دارای ناراحتی روانی بوده، و چندین سال برای درمان به نزد روانپزشک می رفته.
۲- گویا در مدرسه از سوی همشاگردان برای هفت سال به دلایلی مورد سرزنش قرار می گرفته و به ناچار همیشه تنها بوده و نمی توانسته با همشاگردان دیگر جوشش داشته باشد .
۳- دو ملیتی بودن و درکشور پیشرفته ای چون آلمان زندگی کردن، که مردمان آن از عقب افتادگی و انواع ظلم و ستم و کشت و کشتار رژیم جهل و جهالت ولایت فقیه آگاهی دارند و هرزمان تیر سرزنش و شماتت آنان به سوی مهاجرین و یا دو ملیت ها رها می شود، آسودگی و آرامش را از انسان می گیرند، هر آن فرد رابه ویژه نوجوانان و جوانان را به دیوانگی می راند. به همین دلایل گویا ایرانی بودن او مورد تحقیر و سرزنش همشاگردان قرار می گرفته.
۴- در اتاق خواب این نوجوان چند کتاب و مدارک دیگر از کشتار دسته جمعی دیده شده که هرکدام موجب تحریک و آموزش او به این جنایت می باشد.
۵- یکی از کسانی که داستان او برای این نوجوان آموزنده و کپی برداری شده، نژاد پرست افراطی نروژی بنام آندرس برزیویک (Anders Breivik) است که درست ۵ سال پیش در ۲۲ جولای ۲۰۱۱ در یک کمپی در نروژ ۷۷ نفر را به خاک و خون کشاند.
یکی از روزنامه های آلمانی مدعی شده که علی سنبلی پیش از آغاز تیر اندازی و جنایت خود، عکس آندرس برزیویک را بر روی پروفایل کامپیوتر خود انتخاب کرده بود.
از آنچه گذشت:
دنیای کنونی، دنیای دیوانه دیوانه دیوانه است. عوامل پراکنده بسیاری هستند که روح خشونت و به دنبال آن آدم کشی را در انسان ها به ویژه نسل جوان به وجود می آورند و آن را پرورش می دهند. پاره ای از این عوامل عبارتند از : تحقیر و سرننش همشاگردان و معلمین در مدارس، تحقیر و نژاد پرستی در اجتماع ، تبعیض در محیط کار و از سوی کارفرمایان، اختلاف طبقاتی ، دیدن و در دسترس قرار گرفتن فیلم ها و کتاب های جنگ و جدال و برخورد های خشونت بار که هرکدام موجب ایجاد نفرت و ناراحتی و انتقام جوئی فرد خواهد بود ، ارتباط از طریق فیس بوک و مانند آنها.
نکته پایانی:
داستان این مقاله مربوط می شود به یک نوجوان ۱۷ ساله آلمانی- ایرانی که از خانواده یک مهاجر است. او سالها تحت درمان روانپزشک بوده و مدت ۷ سال مورد سرزنش و مسخرگی همشاگردان قرار می گیرد به طوری که ناچار می شود به تنهائی به سر برد و با کسی همراهی و هم نشینی نداشته باشد. دو فرهنگی بودن و مورد سرزنش و شماتت همکلاسان آلمانی قرار گرفتن که او ایرانی و از یک جامعه عقب مانده است، این نوجوان را در دنیای تنهایی و تاریکی فرو می برد و او را به سمت انتقام آنهم از جوانانی که او را سالیانی تحقیر کرده و تنها گذاشته اند می راند.