پیش گفتار؛
تا زمانی که سرنوشت کشورمان در دست یک دیکتاتور نفهم و خودکامه بوده و ملت کمترین سهمی در تصمیم گیری و اداره آن نداشته باشند باید انتظار سرشکستگی ملت و فروپاشی آن کشور را داشت. این را تاریخ ۱۵۰۰ ساله ایران به خوبی نشان داده است. تصمیم گیری یک جانبه و دخالت نداشتن مردم در حفظ و حراست کشور در دوره پایانی چراغ عمر سلسله ساسانی به ویژه یزدگرد سوم که فردی ضعیف الحال و بی اراده بود راه نفوذ و دخالت موجی عرب وحشی بیابانگرد را به درون مرزهای ایران بازکرد.
علت اصلی فروپاشی سلسله ساسانی
در دوران سلطنت شاهان ساسانی مانند همه دوران بدبختی ملت ایران، حکمرانان محلی بی اراده، بدون قدرت و بیدفاع در برابر نقشه های پلید راهزنان و پا برهنه های بیابانگرد بودند. دربار شاهنشاهی در شهر هفت دروازه تیسفون پر از جواهرات، زیبائی ها و اندوخته و ثروت بود. درحالی که مردم دیگر نقاط ایران در فقر و فلاکت دست و پا می زدند. کارشان کشاورزی و دامداری بود و بسختی می توانستند قوت و روزی چند ماه از سال خود را فراهم آورند.
آنان نیز از دست اسپهبدان و حاکمان محلی در امان نبودند. زیرا مقدار زیادی از اندوخته و فراورده های کشاورزی و دامداری خود را به ناچار به گردن کشان و مفتخوران حکومت محلی می دادند.

رستم فرخ زاد و شاه سلطان حسین که با اشتباهات و ضعف خود موجبات بهم پاشیدگی و شکست ایران شدند.
در حقیقت پایتخت شاهان ساسانی به ویژه برای وابستگان شاه ساسانی بهشت برین و پراز نعمت، آسایش و رفاه بود در حالی که ملت ایران در گدائی و دریوزگی به سر می بردند. اینها عواملی بود که پای راهزنان بیابانگرد عرب در دوران یزدگرد بی اراده و ضعیف الحال به درون مرزهای ایران بازکرد. مردم نیز نه وسائل و آموزش مبارزه داشتند و نه روحیه و دلخوشی دفاع از میهن. شهر بزرگ و کم نظیر تیسفون سرشار از همه امکانات باورنکردنی چشم بیابانگردان عرب را خیره نمود و آنان را به سرعت و با همه توان و نیرویشان به سوی خود کشاند تا آنجا که جنایت هاو غارتگری هائی نمودند که در تاریخ کمتر دیده شده است.
پیامد فروپاشی کشور در زمان یزدگرد ساسانی
همانگونه که گفته شد باشکست یزدگرد پادشاه بی عرضه و ضعیف النفس ساسانی، کشور عظیم و پهناور ایران به دست لاشخوران بیابانگرد عرب افتاد. این قوم وحشی نه تنها مردم کشورمان را استثمار کردند، بلکه با ازمیان بردن فرهنگ و آداب ایرانی و ترویج فرهنگ و منطق وحشیانه خود نسل ایرانی را از تاریخ، زبان، و فرهنگ خود دور داشتند. ایرانیان مسخ شده ازآن زمان به بعد به جای برگزاری جشن ها و مراسم شاد ایرانی، به برگزاری اعیاد تازی پرداختند.
سوگواری هم که در فرهنگ ما تقریباً وجود نداشت سرتاسر تاریخ و سالنامه ما را فراگرفت و ما را ملتی غمزده، مصیبت دیده، و همیشه عزادار ساخت. تاریخ کهن و درخشان پیش از تازیان فراموش شد و به جای جشنها و شادی ها، مرگ حسین و علی اصغر و مانند آن جای گرفت. ملت ایران خرسندی و شادمانی خود را از دست داد، کار و کوشش و تلاش در زندگی و سربلندی کشور را فراموش کرد و به نصیب و قسمت، دعا و استخاره و نذر و نیاز و دخیل بستن پناه برد.
به جای آن که به درمان و بهبود بیمار خود پردازد، برای بهبود او به گور و قبر مردگان عرب پناه بود و چون بیمارش بدون درمان واقعی بهبود نیافته در گذشت، آن را مشیت و خواست الهی نامید و کوتاهی و بی خردی خود را نادیده گرفت.
فروپاشی کشور در دوران فتحعلیشاه قاجار:
بزرگترین بدبختی و بالاترین تخریب و پس ماندگی کشور ما براثر دخالت و نفوذ آخوندها، در زمان فتحعلی شاه قاجار بود.
خیانت-بیشمار-آخوندها-به-ایران:
فتحعلی شاه با دستور جهادی که ازجانب سید محمد مجاهد و ملا احمد نراقی صادر شده بود، گز نکرده، و حساب نشده به جنگ روس ها رفت، و طی دو عهد نامه ننگین گلستان و ترکمان، بیش از یک سوم از سرزمین سرسبز و بارور مارا از دست داد. [۱]

نقشه ایران در زمان فتحعلیشاه و نقشه بخشهای جدا شده و سرانجام نقشه ایران کوچکی که باقیمانده. همه این اتفاقات شوم تاریخی به دلیل خیانت آخوندها و دخالت آنان در امور سیاست در زمان قاجاریه بود.
با آن که فتحعلی شاه آماده به آغاز جنگ دوم با روسیه نبود، بنا به نوشته بسیاری از نگارش گران، روحانیان اورا در فشار گذاشتند. آخوندها گفتند که چنان چه فتحعلی شاه آماده به کارزاربا روسیه نباشد، آنان خود، دست به این کارخواهند زد. [۲]
بدین روش، سید محمد باقربهبهانی در پایان شوال ۱۲۴۱ برای وادار کردن فتحعلی شاه به جنگ، ازکربلا به تهران آمد [۳]. آن گاه به همه آخوندهای شهرستان ها نامه نوشت و آنان را برای وادارکردن فتحعلی شاه به جنگ، به تهران فرا خواند.
سپس گروهی از آنان چون، حاج ملا محمدجعفر استرآبادی، آقا سید نصرالله استرآبادی، حاج سید محمد تقی برغانی، سید عزیزالله طالشی وشماری دیگر، به جایگاه تابستانی فتحعلی شاه در سلطانیه رفتند. هم چنین شماردیگری از آنان چون، احمد نراقی وملا عبدالوهاب قزوینی در حالی که کفن سپید پوشیده وخود را آماده شهادت ساخته بودند، به پیش فتحعلی شاه رفتند.

فتحعلی شاه خردباخته مذهبی که در طلسم آخوندها چنان اسیر شد که مملکت ما را به باد داد. در سراسر تاریخ چند هزار ساله ایران که بررسی کنیم، شاهی تا این اندازه به مملکت ما خیانت نکرده است. از آن زمان تا کنون، کشورمان همچنان در حال فرو پاشی است.
امکان فروپاشی مجدد کشور:
باسیاست های خصمانه خامنه ای که می توان عملکرد او را مانند فتحلیشاه قاجار دانست، باردیگر فروپاشی کشور مانند گذشته هرلحظه امکان پذیر است. نگارنده لازم می داند که زنگ خطر را به صدا در آورده و ملت بی تفاوت و ناآگاه خودمان را از خواب غفلت بیرون آورد.
دشمنی های ممتد و روزانه خامنه ای ضد ایران و ایرانی به آمریکا، اسرائیل، و عربستان موجب گردیده که عربستان و اسرائیل و همچنین عربهای کناره خلیج فارش تحت حمایت و خواسته آمریکا به گرد هم آمده و جبهه متحدی را علیه ایران تشکیل دهند. بنابراین، دشمن در پشت در خانه میهن است و هرآن با آغاز جنگ منطقه ای ایران مورد تعرض و تجاوز کشورهای عربی و متحد قدرتمندشان اسرائیل قرار می گیرد.
جدا کردن کردستان عزیزمان از پیکر میهن:
یکی از برنامه های خیانت و دشمنی آمریکا، اسرائیل، و کشورهای عربی جدا کردن کردستان از پیکر میهن عزیزمان است. رژیم لعنتی ولایت فقیه هرساله با برنامه ریزی همه لاتها و آدم کشهای خود را در خیابان های تهران راه آنداخته و با کمال هرزگی و جسارت حیوانی فریاد مرگ بر اسرائیل، آمریکا و به تازگی عربستان از حلقوم کثیف خود رها می سازند و لحضه به لحظه بر دشمنی و کینه توزی آنان نسبت به ما می افزایند.
بنابراین، آنان که عرق وطن دارند ودلشان به حال ملت مظلوم و زجر کشیده ایران در طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله سلطه عرب بر ایران می سوزد، باید با تمام قدرت به پا خیزند صدا و عربده لاتها آدم کش ولایت فقیه که به کشورهای دیگر جسارت و توهین می نمایند در گلو خفه کنند تا باردیگر مانند دوران فتحعلیشاه قاجار خائن کشورمان تجزیه نشود و بخشی ازآن از پیکد میهن جدا نگردد.

شیخ فضل الله نوری هم یکی از خیانت کارانی بود که تخم رژیم اسلامی به نام مشروعیت را کاشت، و این اندیشه ضد ملی و ضد مردمی را برای نخستین بار در سر آخوندهای دیگر پیاده کرد. علی شریعتی بی سواد و خردباخته، و خمینی جنایتکار دنباله رو افکار شیطانی این شیخ خیانتکار بودند.
از آنچه گذشت:
سرتاسر تاریخ ایران از ۱۴۰۰ سال پیش تاکنون پراز خیانت شاهان بی کفایت و تجاوز تازیان بیابانگرد و آخوندهای بی شرافت است که تفاله های تازیان در این کشورند. در حقیقت فروپاشی و افول ستاره و بخت کشورمان از دوران یزدگرد سوم پادشاه بی لیاقت ساسانی آغاز شد. دورانی که تازیان بیابانگرد خونخوار به دوران مرزهای ایران نفوذ کردند. آنان در یورش وحشیانه خود به شهر پرعظمت و کم نظیر تیسفون همه جواهرات و انداخته های ثروت شاهان ایران را سوار بر شتر از ایران بیرون بردند.
این بیابانگردان دختران پارس را نیز به اسیری گرفته و به عنوان کنیز در بازارهای مکه و مدینه به فروش رساندند. در همان زمان، این وحشی های بیابانگرد به دختران و زنان شهر تیسفون تجاوز کردند.بتا آنجا که یش از صد هزار زن و دختر تیسفون در همان سال اول آبستن شدند و کودکانی حرامزاده به وجود آوردند.
نکته پایانی:
دوران پر از خیانت و ضد ایرانی شاهان بی لیاقتی مانند فتحعلیشاه که مملکت ما را به باد داد بازهم در دوران سیاه و تاریک حکومت آخوندی در حال تکرار شدن است. گرد هم آوردن لاتها و چاقوکش های ولایت در خیابان های تهران در چند نوبت از سال و فریاد و دشنام دادن به اسرائیل، عربستان، و آمریکا، آنان را بایدیگر متحد و هم پیمان ساخته و این دشمنان ساخته و پرداخته ولایت فقیه هم اکنون در بیرون دروازه کشور آمادگی یورش به میهنمان و جداکردن بخشی از آن مانند کردستانند. بنابراین، وظیفه جوانان برومند میهن است که صدای کریه و زشت آخوند را در حلقوم خفه کنند و از پاره شده و فروپاشی کشور مانند دوران سیاه فتحعلیشاه قاجار جلوگیری نمایند