امروز و روزهای دگر، هنگام آتش کشیدن به خرمن رژیم جهل و جنایت است ۲

این درخت باغمان ایران است. درختی که از دیرباز، به هرسوی ریشه دوانده، و برخاک چیرگی یافته است. این درخت، دارای میوه های گوناگون با طعم شیرین، نمودار اقوام و ملیت های گوناگونی است که در این سرزمین ریشه گرفته اند، و  همیشه جاویدان خواهند ماند.

این درخت باغمان ایران است. درختی که از دیرباز، به هرسوی ریشه دوانده، و برخاک چیرگی یافته است. این درخت، دارای میوه های گوناگون با طعم شیرین، نمودار اقوام و ملیت های گوناگونی است که در این سرزمین ریشه گرفته اند، و همیشه جاویدان خواهند ماند.

تصور نمی رود سوای مزدوران و کاسه لیسان هرجایی گرداگرد این رژیم ضد ایرانی در کشورمان، انسان باشرف و آزاد اندیشی باشد که بتواند این جانوران بی فرهنگ را برای لحظه ای دیگر تحمل کند. بر این اساس، ما به این خروش همگانی امروز سه شنبه، و سه شنبه های دیگر و پیامد نوید بخش آن بسی خرسند، امیدوار، و حتی خوش بینیم.

پشتیبانی و تلاش مداوم و خستگی ناپذیر مردم مصر، تونس، و لیبی از یکدیگر، و نشانه گیری همه تیرها به سوی دیکتاتورها، ما را در این همایش و رستاخیز ملی پابرجاتر، راسخ تر، و استوارتر می سازد. از این روی، انتظار می رود که هریک از ما، هرکجا و در هر شرایطی هستیم، وظیفه ملی و مردمی خود را ادا کنیم، و در نابودی این رژیم کشتارگر سهم و شرکت داشته باشیم.

در این جا، عنوان هرگونه مسئله ای چون، عنوان این که ما آذری، کرد، بلوچ، و دگر اندیش، از این رژیم و یا رژیم های گذشته رنج و ستم بسیار دیده ایم، دلسردیم و نباید در این قیام ملی شرکت داشته باشیم، بی اساس، بی منطق، و خیانت به کشور، و مردم است.

این خانه، خانه ما و شما، ایشان، و دیگران است. ایران، شناسنامه و خانه یکایک کسانی است که در آن پای به جهان گذاشته اند، و بدان عشق می ورزند. ما از نسل یک خانواده، و محصول، و فراورده یک درختیم. چه کسی شناسنامه خود را پاره می کند، و یا خانه خود را خراب می نماید، و یا تیشه به ریشه خود می زند؟.
سیب های پوسیده همیشه از درخت جدامی شوند، و به خاک و کود تبدیل می گردند، در حالی که سیب های سرزنده و شاداب، بر روی درخت پایدارمی مانند، و تن به وزش باد و طوفان نمی دهند.
همه ما، از کرد، بلوچ، لر، آذری، و فارس و گروههای دیگر، با هرباور دینی و اندیشه ای، سیب های سرخ و سپید، و خوشبوی این گلستان کهنیم.

درخت باغ ما را هم اکنون زاغ و لاشخورها به تصاحب در آورده اند. این وظیفه ما و شماست که این لاشخورها را از باغمان برانیم، و از ورود لاشخورهای دیگر در رستاخیز خود جلوگیری نماییم.

درخت باغ ما را هم اکنون زاغ و لاشخورها به تصاحب در آورده اند. این وظیفه ما و شماست که این لاشخورها را از باغمان برانیم، و از ورود لاشخورهای دیگر در رستاخیز خود جلوگیری نماییم.

گرچه، این خانه از بیخ و بن ویران است، ولی بر ما، و شماست که دست یاری به یکدیگر دهیم، و به دوباره سازی آن پردازیم. شعار و فریاد ما، آزادی و دموکراسی، عدالت اجتماعی، مساوات و برابری در بهره برداری و استفاده از امتیازات اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی، برای همه هم میهنان، از هرگروه، و هر عقیدتی، و جدا بودن دین و باورهای مذهبی از سیاست است.

ما در این رستاخیز ملی، ومردمی، به خوبی می دانیم که تک روی، و تنها بودن، و از هم پشتیبانی نکردن، می تواند مانند گذشته تا کنون، موجب دستگیری عده ای، خاموشی این نهضت، و چیرگی رژیم کشتارگر برما شود.
این خانه و کاشانه هم اکنون جولانگاه دزدان و غارتگران است، و بر روی درخت باغ و روی دیوار بامش، به جای کبوتر، گنجشک، و بلبل، زاغ نشسته است.

پس تکلیف من و شما چیست؟.
آیا باید به این خفت و خواری همچنان تن در داده، یا به غیرت آییم و با یاری و همکاری با هم، گرگ های آدم خوار، کفتارهای متجاوز، و شغال های مزدور و فرصت طلب را از میان برداریم، و کشور خود را از لوث فرومایگان، و آدم خواران، پاکسازی کنیم. کاری که در این ۱۴۰۰ سال نکرده ایم، و در میان منجلاب و گل و لای بردگی و بی فرهنگی خود مانده ایم.

چه شعارهایی می تواند به همبستگی ما یاری بخشد؟.
این بر عهده جوانان سلحشور و آزاده است  که شعارهایی برگزینند که  دربرگیرنده  آزادی و دموکراسی،  حکومت سکولاریسم، عدالت اجتماعی، و استفاده از فرصت و موقعیت برای همه گروهها و اقشار ملت باشد.
شعارهایی که بار مذهبی دارد مانند «الله اکبر» ، و یا «حسین، میر حسین»، یاد آوری هجوم تازیان بر این سرزمین است. بنابراین، باید از تکرار آن ها که به رژیم مشروعیت دینی می دهد، به بردگی ما افزون می بخشد، و برای دیگر باوران کشورمان، دلسردی، و عدم همکاری به وجود می آورد، خودداری کنیم و به آرمان های قومی و ملی خودمان بازگردیم.

شعاری که موجب پارگی و به هم پاشیدگی ملی می شود چیست؟.
خانم مسیح علی نژاد در مقاله ای به مناسبت اول اسفند می نویسد: «… امروز به خیابان می‌روم. خشمگین‌تر از همیشه؛ خسته‌تر از تمامِ عمر… من از میان «مرگ و بازگشت» انتخاب خودم را کرده‌ام، پس امروز به خیابان می‌روم و فریاد می‌زنم «یا مرگ؛ یا موسوی».

شنیدن، و دیدن این شعار چاپلوسانه، و یک طرفه که در آن جزبت پرستی،  دیکتاتور پروری و نادیده گرفتن خواست های ملی و آزادی ودموکراسی مردم است، گویای مطلب دیگری نیست،  جای بسی شگفتی، و تأسف هر انسان خردمند و میهن دوست است.
این خانم برای مردم نسخه پیچی می کند که بروند  و کشته شوند، و تنها آرمان وخواسته اشان آقای موسوی است.

در میان گروه سبز که شامل چند میلیون انسان های پاک سرشت و آزاده است، شماری از سودجویان و فرصت طلبان نیز رخنه کرده  که عموماً رانده و مانده همین رژیمند، و یا شماری از آنان مانند جاسبی و سروش، از دانشگاههای انگلیس سر در می آورند،  و یا مانند همین خانم، رانده آخوند، و پرورش یافته در زیر چتر روباه پیر انگلیسند.

به خانم علی نژاد و نوکیسه های دیگر باید گفت، گرچه آقای موسوی نزد ما عزیز و گرامی است، ولی ما زندانیان بیشماری چون ارژنگ داودی، منصور اسانلو، حشمت الله طبرزدی، و آیت الله کاظمینی، و آقای کروبی و همچنین  صدها تن دلاوران و جانبازانی دیگر داریم که در بند ضحاک زمان همچنان اسیرند.

به خانم علی نژاد و نوکیسه های دیگر باید گفت، گرچه آقای موسوی نزد ما عزیز و گرامی است، ولی ما زندانیان بیشماری چون ارژنگ داودی، منصور اسانلو، حشمت الله طبرزدی، و آیت الله کاظمینی، و آقای کروبی و همچنین صدها تن دلاوران و جانبازانی دیگر داریم که در بند ضحاک زمان همچنان اسیرند.

تلاش مهم ما باید در چه مورد باشد؟.
اکنون، هنگام نجات زندانی های ما از زیر چنگال خونخواران و شکنجه گران است. زندانیان دلاور و فداکاری که از خود و خانواده اشان مایه گذاشتند، و اسیر دیوان، و جلادانند. از امیر انتظام، آیت الله کاظمینی، ارژنگ داودی، طبرزدی، منصور اسانلو، خانم نسرین ستوده گرفته، تا به کروبی و میرحسین موسوی می رسد، و بازهم تا مرگ رژیم ادامه خواهد یافت.

زندانیان بی شمار، در زندان های بیشمار، و در شهر، بخش، دهکده های بیشمار.
خمینی جنایت کار هنگامی که شکست سیاسی خود را نزدیک می دید، با کشتن هزاران جوان درون زندان ها در سال ۶۷، مخالفین سیاسی خود را نابود، و یا از میدان مبارزه به در برد.

حال، نیز با شکست پی در پی این رژیم در صحنه سیاسی ایران و جهان، بیم آن می رود که رژیم زخم خورده، باردیگر این جنایات خود را تکرار کند، و به قتل عام هم میهنان بزرگوار و در بندمان بپردازد.
این وظیفه دیگر ما است که نخست فریادمان برای آزادی عزیزان زندانی باشد. دیگر این که در نابودی رژیم بکوشیم.
به امید موفقیت و پیروزی یکایک شما، دلاوران و فرهیختگان میهن.