تجاوز به زَنان در هندوستان پایمال کردن حقوق زَنان و در ایران امتحانِ الهی است! ۱۳

تَجاوز به یک دُختر در هندوستان و آشوب در سراسرِ کشور:

یک دُختر هندی در اتوبوسی مورد تَجاوز چندین مَرد قرار گرفت و به دلیلِ جراحاتِ وارده جان سپرد؛ این فاجعه ضد انسانی و شوم، خَشمِ اکثریت مردم هندوستان را بَر انگیخت و سَبب شکل گیری اعتراض های گسترده ای شُد.
در طیِ این تظاهرات مَردم به مقابله با نیروهای امنیتی هندوستان پَرداخته و به عدم کفایت و بی مسئولیتی ایشان اعتراض کردند.

زنانِ دلاور و آزادی خواهِ هندوستان، چوب و سنگ به دست گرفته، به مأموران امنیتی حمله کرده و اعلام نمودند که دولت و مسئولین اقدامات کافی را برای حفاظت از جان و تأمین امنیت زنان در هندوستان، انجام نمی دهند؛ آشوب و اعتراض و موجی از خَشم سراسر هند را در بَر گرفت و نخست وزیر آن کشور، از مَردم و جامعه عذرخواهی کرد.

فرتور بانوی بینوای ایرانی الناز بابازاده را نشان می دهد که در سال 1389 توسط نیروهای بسیج ابتدا مورد تجاوز قرار گرفت و سپس کشته شد؛ کمترین اعتراضی در سراسر ایران زمین بدین جنایت ترسناک نشد و مردم زندگی عادی نکبت بار خود را ادامه دا دند! این است شرافت مردمان سرزمین مان!

فرتور بانوی بینوای ایرانی الناز بابازاده را نشان می دهد که در سال ۱۳۸۹ توسط نیروهای بسیج ابتدا مورد تجاوز قرار گرفت و سپس کشته شد؛ کمترین اعتراضی در سراسر ایران زمین بدین جنایت ترسناک نشد و مردم زندگی عادی نکبت بار خود را ادامه دا دند! این است شرافت مردمان سرزمین مان!

بدونِ شک مَردم شریفِ هندوستان با مبارزه و اعتراض سراسری شان که در پاسخ به تجاوز عده ای به یک دختر هندی صورت گرفت به جهانیان نشان دادند که به راستی چقدر برای شرافت انسانی ارزش قائلند و جانِ آدمی برای شان تا چه میزان با ارزش است؛ مَردم هندوستان ثابت نمودند که ملتی هَمدل و هَمصدا بوده و هَر تراژدی اجتماعی، غَم و سَختی تمامی آنان است و نه تنها عده ای خاص!

مَردمان هندوستان با هَر مسلک و مَرام و باوری و از هر قِشر و طبقه اجتماعی به صورتِ خودجوش در تظاهرات ها و اعتراض های رُخ داده شرکت نموده و خواستارِ محاکمه جنایتکارانی که سَبب رُخ دادن آن فاجعه برای دختر هموطن شان گشتند، شدند و به دفاع از حقوق بانوان هندی پَرداختند.

به راستی که زندگی در چنین جامعه یکرنگ و فهمیده ای که بَرای دفاع از حقوق انسانی یک شهروندش خود را اینچنین به آب و آتش می زند و پایمال شُدنِ حقوق ابتدایی یک انسان بدین صورت تمامی جامعه را خَشمگین می کند، مایه افتخار و مباهات است.

تَجاوز به زَنان دَر ایران: خواستِ خدا، حکمتِ الهی و دَستِ سرنوشت!

همه روزه زنان و کودکان در ایران زَمین مورد خشونت و آزار جنسی، جسمی، روحی و رَوانی قرار گرفته و این قشر بینوا از کمترین میزان امنیت و آسایش و احترام اجتماعی، محرومَند؛ یک بانویِ ایرانی حتی به خاطر نوع لباس پوشیدن و شکل ظاهری اَش که مسائلی به شدت شخصی اَند، مورد بازخواست و توهین و تفتیش عقاید قرار گرفته و حقوق ابتدایی انسانی اَش پایمال می شود.

دَر اعلامیه جَهانی حقوق بشر، به صراحت گفته شده است:

ماده ۳: هَر فَردی سزاوار و محق به زندگی، آزادی و امنیت فردی است.

ماده ۱۲: هیچ اَحدی نمی بایست در قَلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی، تحت مداخله [و مزاحمت] خودسرانه قرار گیرد.

فرتور مردمان شریف هند را در حالِ سوگواری و افروختن شمع به یاد دختر جوانی نشان می دهد که مورد تجاوز قرار گرفت و کشته شد.

فرتور مردمان شریف هند را در حالِ سوگواری و افروختن شمع به یاد دختر جوانی نشان می دهد که مورد تجاوز قرار گرفت و کشته شد.

چون نیک بنگریم این دو ماده حَیاتی اعلامیه جهانی حقوق بَشر، به صورت مداوم و پِی در پِی و بی هیچ وقفه و توقفی، هَمه روزه در ایران زمین در حالِ نادیده گرفته شُدن و نَقض گشتن می باشند و بیشترین قُربانیان نَقض این اصول اخلاقی زندگی در دُنیایی مُدرن را زَنان بینوایِ جامعه ایرانی تشکیل می دهند.

تا به اِمروز سابقه نَداشته که ملت ایران در راستایِ دفاع از حقوق انسانی تَنها یکی از شَهروندان ایران زمین دست به شوروش، اعتصاب و تظاهرات بزنند؛ مَردم بی تفاوتی که هَر آنچه بَر سرشان می آید را تقدیر الهی پنداشته و آن را امتحانِ خدایی موهوم شان می دانند، اصولن نسبت به اَصل آزادی خواهی و عدالت جویی بی مهر و توجهند.

جنایاتی که دَر ایران زمین و دَر حق دختران آن مرز و بوم همچون تَرانه موسوی ها و الناز بابازاده ها رُخ داد و سکوتِ دردآوری که فَضایِ استبداد زده جامعه نکبت بارمان را پُر کرده بود، خود حاکی از میزانِ بی شرافتی و بی اَخلاق بودن اکثریتِ جامعه ایرانی است.

مَردمانی که تَمامی هَم و غَم شان پیشرفت، آسایشِ زندگی شخصی و اَمنیت خودشان اَست و اگر هَمه مملکت نیز لقمه در خون فرو ببرند اما سُفره رنگین خودشان برقرار باشد، احساس رضایت و شادمانی می کنند را با آزادی و عدالت جویی و دفاع از حقوق انسانی چه کار است؟! ملتی که اَگر بخواهیم در دو واژه تعریفش کنیم باید بنویسیم: “خودخواهِ نادان”، چه فَرقی برایش می کند اگر روزانه به هزاران زَن و دختر و کودک ایرانی تجاوز شَود؟

تا زمانی که هَر ایرانی خود را جُدا و به دور از سایر هَم میهنانش ببنید و غَم و رنج هموطنانِ خود را، عذاب و سختی خود نداند و نسبت به تمامی جنایاتی که اتفاق می افتند، بی تفاوت باشد، ایران هرگز رویِ خوش آزادی را نخواهد دید و آن جامعه سنگدل و تاریک قَلب، شایستگی حکومتی بهتر از این رژیم خونخوار اسلامی را نیز ندارد.

فرتور مردمان آزادی خواهی را نشان می دهد که برای دفاع از حقوق انسانی هم میهن شان، در برابر ضربه چوب ها و بانوم ها و مشت ها و لگد ها، سینه سپر کرده اند! به راستی مردمان شریف هندوستان کجا و ملت بیخیال و بی تفاوت ایران کجا؟!

فرتور مردمان آزادی خواهی را نشان می دهد که برای دفاع از حقوق انسانی هم میهن شان، در برابر ضربه چوب ها و بانوم ها و مشت ها و لگد ها، سینه سپر کرده اند! به راستی مردمان شریف هندوستان کجا و ملت بیخیال و بی تفاوت ایران کجا؟!

دیگر اینکه مردم ایران هَر مصیبت و بلا و بَدبختی را خواست خدایی موهوم و حکمت او می دانند و بَر این باورند که انسانِ نادانِ زمینی، توانایی دَرک تقدیر الهی را ندارد؛ اگر به زنی دَر ایران تجاوز می شود، اگر کودکانِ خردسال را شکنجه جسمی و جنسی کرده و در خیابان ها مجبور به آدامس فروشی می کنندشان، اگر ستار ها و صانع ها و فرزاد های مان را می کشند و روانه سینه قبرستان می کنند، همه و همه از دیدِ مردم ناآگاه و خرافاتی ایران زمین، سرنوشتی است که خدای خیالی شان برای شان رَقم زده و نبایستی که با تقدیر الهی جنگید!

تچاور جنسی در هندوستان جُرم تلقی شده و به مَعنایِ پایمال کردن حقوق انسانی یک شهروند است اما در ایران زمین که روزانه به دَه ها و چه بَسا صد ها زنِ بینوا تجاوز جنسی می شود، این جنایت حکمت الهی شناخته شده و هَمواره نیز انگشت اتهام به سویِ بانوانِ قربانی دراز است چرا که از دید جامعه، آنها هستند که با لباسِ نامناسب خود و بی حجابی شان، سَبب رخ دادن چنین اتفاقاتی می شوند!

  • Rahnemood

    لطفا در باره مردمی که تحت سلطه شدیدترین استبداد طول تاریخ میباشند اینگونه قضاوت نکنید.این رزیم همه ابزارهای استبداد که در طول تاریخ استفاده شده را با هم دارد.تحمیق-سرکوب -تطمیع سه ابزار اصلی است که رزیم در استفاده از ان استادی را به نهایت رسانده است .مردم ایران در سلطه چنین رزیمی بسر می برند وبا مردم هندوستان که بزرگترین دموکراسی موحود میباشد قابل مقایسه نیستند.

  • hasan

    mardome  iran   age   KASSIF  naboodan, KASSIFTARIN  regime  donyaro  dorost  nemikardan

  • Sam-online

    برو بابا، دلت را با این پرتو پلاها و کوس شعر ها  خوش نکن. فرهنگ تسلیم
    پذیری تو سری خوردن و بزدلی در این ۱۴۰۰ ساله گذشته با پوست و استخوان این
    ملت خرد باختهٔ اسلام پناه عجین شده.  مانند سگ تو سرشان می‌‌زنند، جلوی
    چشمشان به فرزندانشان تجاوز می‌‌کنند، و این ملت اسلام دوست خاک بر سر به
    جای دفاع از خودشان و فرزندانشان میلیون میلیون بر سر چاه چمکران می‌‌روند و
    به امام زمان نامه می‌‌نویسد و شکایت می‌‌کنند. هر ملتی لیاقت همان رژیم
    را دارد، که بهش حکومت می‌‌کند.
     

  • Sahameddinghiassi

    متاسفانه انصاف همراه با دوستی از بین رفته است . ما
    مردم باورهای خود را واقعی و باورهای دیگر را غیر حقیقی میدانیم. هرکس میگوید من
    حق دارم  من درست فکر میکنم  دین من بهترین است و روش زندگی من بهترین. ما متاثر
    از محیط اطرافیان  پدر مادر و بالاخره معلم
    ودوست  و غیره هستیم و هرکدام از آنان به
    نوعی روی ما تاثیر میگذارند.  معمول بعضی
    از اشخاص هستند که شاید در اثر کمی مطالعه و نداشتن معلومات کلاسیک با اندک دانشی
    که دارند خود را علامه دهر و عقل کل میدانند. این خود خواهی و از خود شیفتگی را
    میخواهند به دیگران هم تحمیل کنند. متاسفانه این مغرور های کم سواد و این علامه
    های پرادعا ولی بی مطالعه همه جا خود را محق میدانند و دیگران را تخطیه میکنند.
    معمولا انسانان تحصیل کرده واقعی بسیار سر به زیر تر و محجوب تر هستند تا کسانیکه
    کوره سوادی و کوره معلوماتی دارند وخودشان نخوانده ملا میدانند. آنان برعقاید
    ابتدایی و غلط خود بسیار استوار هستند و با هیچ یا هچ منطقی عقب نشینی نمیکنند.
    کسانیکه بدون داشتن کمترین معلوماتی ادعای فاضل بودن و فضل فروشی هم دارند.

    یک کشیش آمریکایی با اصرار تمام میخواست ثابت کند که
    آنان فرهنگ دارند و دین آنان واقعی است و دین دیگران وهم  و دوروغ؟ بدون اینکه کوچکترین معلوماتی در باره
    سایر دینها و یا حتی سایر تمدنها داشته باشد. مغرور به آنچه که میدانست. یادم آمد
    که فیلسوفان شهیر میگفتند که رسد دانش من به بلندایی که بدانم هنوز نادانم. او با
    حرارت از دین خود تعریف میکرد و دین دیگر را میکوبید  به او گفتم که آیا تو مولانا رومی بلخی را
    خوانده ای   گفت   نه  
    گفتم آیا حافظ را خوانده ای  
    گفت   نه  گفتم سعدی را خوانده ای  عطار را خوانده ای  گفت نه؟ 
    گفتم قرآن را خوانده ای  گفت
    نه  گفتم در حالیکه تو هیچ یک از آثار مشرق
    را نخوانده ای چگونه بدون داشتن دانشی در این باره اینطور دور برداشته ای گفت من
    انجیل را خوانده ام و این کافی است  انجیل کلام
    خدا است و ماهیچ احتیاجی نداریم که کتابهای دیگران را بخوانیم و بفهمیم. کودکی که
    از بچگی در یک خانواده بسیار مذهبی مثلا مسیحی بزرگ شده است تمامی فکر او محدود به
    همان انجیل است و تنها به دور همان محور میچرخد. او براحتی خود و دین خود را کامل
    و دیگران را دینهای الکی و جعلی میخواند. بدون اینکه کوچکترین تحقیق و یا حتی
    مطالعه ای درباره دینهای دیگر داشته باشد. 

     

    متاسفانه این تعصب های خانمان برانداز در همه ملت ها
    و در همه دینها و پیروان آنان هست.  و برترجویی
    مشگلی است که به این سادگی ها حل نمیشود. 
    مرد مغروری که تنهاشش کلاس سواد دارد 
    استاد دانشگاه آنهم در رشته زبان را بیسواد میخواند  دلیلش هم این است که بادمجون را بادنجان گفته
    است وقتی استاد دانشگاه با آوردن کتاب لغت ثابت میکند که حق دارد تازه مرد مغرور
    ناراحت و خشمگین میشود که چرا در جلوی جمع مرا خیط کردی در صورتیکه او اول به
    استاد رشته زبان تهمت بیسوادی میزد. 

     

    بسیاری از مومنان بهایی را در ایران اعدام کردند
    زیرا توقع داشتند کسانی که ازطرف مادر و پدر بهایی هستند و با آداب و روش زندگی
    بهایی و تعلیم و تربیت آن بزرگ شده اند مسلمان دو آتشه بشوند؟ مثلا اگر فلان آیت
    الله زاده  در سوید زندگی میکرد و از بچگی
    پدر مادرش اورا به دست یک مسافر داده بودند که به استکهلم ببرند  و او در خانواده یک مسیحی متعصب زیست نموده بود
    میتوانست یک آیت الله بشود؟ این تاثیر محیط است که مارا با آن دمخور میسازد.  مثلا هنگامیکه شما به اورپا میروید از دیدن
    آنهمه زنان و دختران جوان با مینی شورتهای کوتاه که حتی خطهای باسن شان هم نمودار
    هست و یا شلوارهای آنقدر چسبانی که تمامی رگهای باسن و شکم آنها را نمودار میسازد
    و یا آنقدر پارچه نازک است که از زیر آن براحتی تمامی اندام های حساس زن را میشود
    دید. تعجب میکنید و فکر میکنید که اینان غیرعادی هستند. یا وقتی به محوطه لختی ها
    میروید که همه لخت مادر زاد هستند باز فکر میکنند که اینان عیبی دارند. هنگامیکه به
    کنار دریا میروید مایوهایی را می بینید که تقریبا مانند نخ هستند و نکات بسیار
    حساس را پوشش میدهند. حتی مثلث معروف زنانه گی هم تنها قسمت وسط آن پوشیده است. و
    دوطرف مثلث جلوی زن بیرون زده است. یا درپشت تنها خط میانی دولپ باسن را می پوشاند
    ولی این مایو از نظر اینها کاملا معمولی است. تانگا یا مایوهایی که تنها نوکهای
    پستانها و وسط آلت زنانگی را می پوشاند و تقریبا تمامی باسن و حتی نیمی از آلت
    زنانگی بیرون زده است باز برای  مردم اینجا
    طبیعی است. زیرا آنان معیار دیگر دارند.

     

    یک پسر یا دختر چشم گوش بسته شرقی با دیدن اینکه یک
    زن به یک مرد دست میدهد رگهای گردنش متورم میشود و میخواهد هردوی آنان را بکشد ویا
    از دیدن شنای مختلط حالی بحالی میشود و میخواهد همه آنان را بکشد؟ زیرا به او
    اینطور تعلیم داده شده است که دیدن هیکل زن گناه است بخصوص اگر از نظر او نیمه
    برهنه باشد لباسهای معموی غربی ها از نظر ما واقعا نیمه برهنه است. یا لختی زنانی
    که مثلا تمامی پشت آنان برهنه است و یا خط وسط لپهای باسن آنها هویدا است ویا تنها
    نوکهای سینه هایشان نمودار نیست از نظر ما برهنه یا نیمه برهنه یا لختی هستند. ولی
    از نظر قانونی اینجا تامادامی که خط وسط آلت زن و خط وسط بین دو لپ باسن و نوکهای
    سینه پوشیده شده اند مشگل قانونی در بین نیست.

     

    یا دختران اینجا با نهایت غرور میگویند که دوست پسر
    دارند درحالیکه ممکن است که نداشته باشند ولی دختر شرقی اگر هم دوست پسری داشته
    باشد تظاهر میکند که ندارد. کسانی که سالها در غرب زندگی کرده اند خود بخود این
    مسایل هم برایشان عادی میشود. آنان هم مثل دیگران زنان دوستان خود را درآغوش گرفته
    می بوسند و اینکار اینجا کاملا طبیعی است.

     

    درکشورهای دیگر تمدنی دیگر در جریان است مثلا
    میگویند که در آسیا زنان بسیار آزادتراز اروپایی ها و آمریکایی هستند مثل کره  تایوان 
    و مثلا تایلند و … زنان آنجا براحتی حتی گام برای دوستی پیش میگذارند ویا
    در آفریقا حتی رابطه جنسی بسیار طبیعی و معمولی است و هیچ گونه مشگلی ندارد و حتی
    بچه دار شدن دختر خانواده از نظر خانواده طبیعی است در صورتیکه مثلا در ایران ممکن
    است که پدر دختر خود را بکشد؟ درمهمانی های معمولی در اینجا زنان از نظر ما تقریبا
    برهنه هستند و براحتی میتوان تمامی نقاط بدن آنان را دید. یا اگر هوا گرم باشد
    لباسهایی بسیار کم و نازک پوشیده اند و یا اگر گرم باشد چاکهای لباس آنان شورتشان
    را براحتی نمایان میکند. شاید همان بهشتی که میگویند زنان در آنجا برهنه هستند
    همین غرب و یا کشورهای آسیایی غیر مسلمان باشند که زنان مثل حوریان بهشتی خود را
    نمایان میکنند واز حجاب خبری نیست.

     

    البته یک زن زیبا در حجاب هم زیبا و تحریک آمیز است
    و یک زن زشت اگر لخت مادر زاد هم بشود ممکن است کمتر کسان را تحریک کند. مرد عاشق
    زیبایی است چه در حجاب پوشیده باشد و چه کاملا عریان.

     

    مشگل محرومیتهای جنسی جوانان فقیر و یا طبقه متوسط
    ما ممکن است حتی آنان را بسوی جنایت هم سوق دهد. جوانی که مرتب جلق میزند و فکر
    میکند دستش به دامن هیچ دختری نخواهد رسید در درجه اول پدر و مادر خود را آزار
    میدهد بعد هم سعی میکند که فشار جنسی خود را در دعوا و ناسزاگویی و یا هتک حرمت
    دیگران و یا تجاوز جنسی حتی به مادر بزرگ خود خالی کند.  پسرانی هستند که به عمه خاله مسن خود تجاوز
    جنسی میکنند یا کودکان فامیل را مورد عمل جنسی قرار میدهند.  یا حتی با حیوانان طرف میشوند از مرغ گرفته تا
    بز و سگ گربه . باحتمال این عقده های جنسی در میان جوانان غرب بسیار کمتر است. و
    آنچه هم که هست نمایان و عریان. مثلا همجنس بازی در غرب آنقدر مذموم نیست که در
    شرق. و درشرق همه سعی دارند که مشگل ها را کنار بزنند و به حاشیه برانند و فکر
    علاج مشگل های جنسی وعقده ها حاصل از آن نیستند. شاید اگر  مدرسه های کشورهای ما مختلط بشود و این فرهنگ
    در جامعه ما پیاده شود که زن تنها یک آلت جنسی نیست بلکه دوست و هم صحبت خوبی هم
    میتواند باشد. درحالیکه همه میدانیم که جای خالی دختران و زنان را در جامعه بناچار
    پسربچه ها بایست پر کنند و این بچه بازی بمراتب عملی زشت تر از دختربازی است. زیرا
    زن برای اینکار خلق شده ولی مرد برای مغعول شدن و جایگزین شده زن خلق نشده است. و
    لواط و یا بچه بازی کاری بسیار مذموم تر از دختر بازی و یا حتی ازدواجهای جنسی
    است.  مسلم است که زنان تحصیکرده خود را
    بصورت یک عروسک جنسی به فروش نمی گذارند. زنان هم مثل مردان هستند بایست به آنان و
    شخصیت شان کاملا احترام گذارد.

    البته در فرهنگ ما زنان بسیار مکار هستند و براحتی
    فکرهای خود را بروز نمیدهند مگر اینکه کاملا مطمین باشند که ضرری متوجه آنان نیست.
    مثلا تا مادامی که به مرد احتیاج دارند ادای دوستی و عشاق بازی را میآورند و
    هنگامیکه به مرد احتیاج نداشته باشد اورا کنار میگذارند. این است که شاید مردان را
    دیوانه  وخشن میکنند که تا بحرکاتی زشت دست
    بزنند. مردی که عاشق زنی هست همه چیز خود را بپای او میریزد و هنگامی که زن دید او
    دیگر قدرت وثروت سابق را ندارد رهایش میکند وبا دیگری رویهم میریزد و متاسفانه
    بعضی مردان از خود بیخود شده و دست به عملهایی غیر انسانی میزنند.

     

    قانونهای بی مورد و بی تفاوت و مردم بی تفاوت چه زن
    چه مرد باعث میشود که بسیاری از جوانان بسیار حساس یا خودکشی کنند ویا مثل آمریکا
    دیگران را هم بکشند بعد خودشان را.  به امید
    روزی که عشق و محبت جای خود را بین همه مردم باز کند ومردم همدیگر را تنها برای
    خاطر خودشان دوست داشته باشند نه برای استفاده 
    سو استفاده یا مالی یا جنسی و یا …

     

    شیخ با چراغ میگشت گرد شهر    که از دیو دد ملولم و انسانم آرزوست.  

  • Sahameddinghiassi

     

    مشگل در اینجاست که این خود ما
    هستیم که دیکتاتور هستیم ویا دیکتاتور پرور. نبرد ما هم با مشگل نیست بلکه با
    باورهای دیگران است که ما باورهای خود را درست و صحیح می پنداریم و پندارهای
    دیگران را غلط و غیر قابل قبول. اسلام گفته است که طلب علم بر هر زن و مرد مسلمان
    فرض و واجب است. آیا رهبران مثلا مذهبی اینکار را میکنند یا کشورهای اسلامی پراز
    بیسواد کم سواد است؟ رهبران کشورهای اسلامی سرمایه های ملی را خرج خودخواهی های
    خود میکنند یا شهوت رانی کیف عیش و نوش و سوار شدن بر ماشین های ساخته شده از تلا.
    و مردم هم از کمبود سواد و داشتن خرد کافی در رنج و عدابند. حتی اگر به کشورهای
    مثلا پیشرفته بروند باز سرمایه های ملی کشورهایشان آنان را حمایت نمی کند بلکه
    دربست این سرمایه در اختیار قلدران و غارتگران ملی  محلی و بین المللی هست که با هم دست به یکی
    کرده و مردم را غارت میکنند. یا اسلام گفته که اگر علم در کشور چین هم تعلیم داده
    میشود بایست مسلمانان به آنجا بروند. آیا رهبران کشورهای اسلامی از دانشجویان
    حمایت مادی و معنوی میکنند؟ یا اینکه سرمایه های ملی را تاراج مینمایند و آیا
    بایست این مشگل را بحساب اسلام نوشت یا مردم دزد و غارتگری که از حربه دین اسلام
    سو استفاده میکنند.

     

    ماهم که همه مثل قهرمانان دون
    کیشوتی مشغول جدال با آسیاب هستیم. در صورتیکه مشگل در جایی دیگر است. ریشه فساد
    بایست از بین برود.  بی تفاوتی ظلم  حرص آز 
    دزدی رشوت خواری  بیسوادی  جهل 
    تعصبهای کور نداشتن حداقل زندگی 
    غارت های میلیارد دلاری از سرمایه ها مردم وملتهای ما. این است که تقسیم
    مردم به تازی  پارسی و غیره شاید درست
    نباشد زیرا در همه ملتهای بد خوب ها هستند و این است که بایست تقسیم بندی به این
    ترتیب باشد  دزدان  دغلان غارتگران  و سایرین 
    که متاسفانه سایرین برضد هم گروه بندی تقسیم بندی شده و فعلا بجان هم
    افتاده اند تا دزدان و دغلان و غارتگران بی مشگل مشغول غارتگریهای خویش
    باشند. 

     

    برای روشن شدن موضوع چند مثال
    میزنم.  کامیونی به ماشین پیکار سواری خورد
    و آنرا له لورده کرد. شوفر کامیون پایین آمد من اورا گرفتم زیرا میخواست فرار کند
    و از دادن خسارت شانه خالی نماید.  صاحب
    پیکان پیدایش شد ولی در عقب ایستاده و به کمک من نیامد گویی من بایست از مال او
    دفاع کنم و او ساکت در گوشه ایستاده باقی بماند. بعد از زد خورد مفصلی که حتی
    راننده کامیون برای من چاقو هم کشید مردم جلو آمده و بیمه نامه وی را گرفتند. و در
    ضمن مردم میگفتند که راننده پیکان چه مرد آقایی بود حتی جلو هم نیآمد؟ شب هنگام
    راننده کامیون همراه با صاحب پیکان به درب خانه من آمدند که آیا من میتوانم پولی
    به صاحب پیکان بدهم؟ آیا ملتی که این چنین بقولی زرنگ است و میخواهد حتی خسارت را
    هم از کسی بگیرد که هیچ ربطی به موضوع نداشته و خواسته است که تنها کمک کند
    میتواند به استقلال برسد؟ عملا به من و امثال من میگویند که اگر بی تفاوت بودی ویک
    بمن چه میگفتی دیگر اینهمه درسر نداشتی.

     

    مثال دو در داستان جلال خواهر جلال
    میخواست که درس بخواند و جلال تا آنجا که میتوانست به او کمک و همراهی کرد.  آخر سر فروغ خواهر جلال دوقورت نیمش هم باقی بود.
    جلال که در همه زندگی اش خواهر را کمک کرده بود حالا که نمی توانست کمک کند مورد
    بی مهری خواهر قرار گرفت. وی میگفت که اگر به آمریک برای تحصیل نیآمده بود درتهران
    شوهر بهتری میکرد و همه تقصیر جلال است که اوراکمک کرد که درس بدبختی بخواند و یک
    عمر خود را از زندگی برای خاطر تحصیل عقب انداخت. 
    اگر جلال به خواهر کمک نمیکرد 
    میگفت که آری برادر من مرا زود شوهر داد که از دست من راحت شود و من از
    همان جوانی بجای تحصیل به شستن کهنه گویی پرداختم. درست نظیر همین حرف را من از
    خواهر دیگر شنیدم که میگفت پس از مرگ پدر مرا زود شوهر دادند که از دستم خلاص
    شوند. نتیجه اگر جلال بی تفاوت بود و به خواهر کمک نمیکرد باحتمال دوستی لااقل
    ظاهری آنان باقی می ماند.

     

    ناصر که به عنوان بهایی اخراج
    شده  بود ولی عملا چون پدرش مسلمانی دو
    آتشه بود از بهاییت اطلاعاتی وسیع نداشت. او به دوستان مسلمان خود اعتماد کرد آنان
    سراورا کلاه گذاشتند  به پسرخاله بهایی خود
    متوچر و عفریته همسرش که با او خیلی مهربان بودند و مثلا غمخوارش شده بودند اعتماد
    کرد . آنان هم کلاهی بزرگتر سرش گذاشتند و بعد هم مثل خواهر جلال اورا لجن
    مال  کردند. نتیجه سه  بی تفاوت بودن ناصر و یا اعتماد نکردنش به
    متوچر اورا از غارت اموالش نجات میداد. خوب در حالیکه بهاییان در ایران اینطور
    مورد ظلم و جور آزار و اذیت هستند وبازهم اینگونه ظالمانه خیانت میکنند از این
    چنین ملتی چه میشود انتظار داشت؟

     

    من به دوستم بنام مرتضی موسوی
    خواهر آبادی اعتماد کردم درحالیکه مثل دانه های ذرت بالا پایین میپرید و گریه زاری
    میکرد که احتیاج به پولی دارد که بتواند ساختمان بهجت آبادش را تعمیر و کرایه رهن
    بدهد و بیست روزه پول میخواهد که آنجا را مرتب کند. وی غارت اموال مرا بمدت هفت
    سال طولانی کرد و پس از هزارها تهمت که بمن زد و ناراحتی های بسیاری برای من ایجاد
    کرد مثلا دادگستری شق قمر کرده به پس دادن اصل پول من رای داد و با آن تورم بی
    سابقه مسلم است که او برنده بود و با خرج کردن مقداری از پول خودم برعلیه من
    توانست موضوع را هفت سال طولانی کند. خوب اگر من به اشگها و ناله های موسوی بی
    اعتنا بودم مسلم است که علاوه بر داشتن دوستی مثل او که میگفت حاضر است بمیرد و
    مرا در ناراحتی نبیند اینهمه ضرر مادی و معنوی هم نمیکردم. آیا با این چنین ملتی
    که به وی کمک میکنی نیش میزنند میشود به استقلال رسید؟

     

    من اول فکر میکردم که موسوی خوار آبادی
    یکی است و دیگران بهتر است بعد دیدیم که دیگران هم دست کمی ازوی ندارند اگر همان
    آب را ببینند شناگران ماهری هستند.

     

    خیانت در امانت  خیانت در دوستی و اعتماد  و سو استفاده کردن از هم کاری بسیار زشت است.
    مثلا دوستانی دیده ام که بسیار ظاهرا صمیمی بودند ولی بموقع برای خاطر صنار سی
    شاهی طرف را لو داده اند که مثلا مادر وی بهایی است و او بهاییان را دوست دارد.
    کسانی هستند که حتی یکبار در ایران به عنوان بهایی اخراج و آزار دیدند ویکبار هم
    در آمریک بهاییانی که میخواستند ازآنان سو استفاده کنند این بار به عنوان مسلمان
    مورد بی مهری واقع شده اند. خوب آیا این مشگل دینی است که مرتب به ترک تعصبات و
    دوستی باهم و دوستی با تمامی اهل عالم سفارش کرده است.

     

    پس مشگل از خودماست که دیکتاتور
    هستیم منتهی دستمان به دم گاوی بند نیست اگر دستمان به دم گاوی بند شد و دیکتاتور
    نشدیم  آنوقت درست است؟ تواضع زه گردن
    فرازان  نیکوست   گدا گر تواضع کند خوی اوست.

    دیده زعیب دیگران کن فراز   چهره خود بین در او عیب ساز.  همه ملتهای ما چه تازی و چه پارسی   چه تورانی و چه ایرانی   چه پشتون و چه کرد و…. همه ما زیر مهمیر ظلم
    هستیم و غارتگران از همین اختلاف های ما سو استفاده کرده مارا بجان هم انداخته و
    خودشان خوشه چینان هستند.  بیایید ماهم با
    هم متحد شویم و دست همدیگر را گرفته به جنگ با هیولای ظلم   بی سوادی 
    طمع   حرص  تعصب 
    بی خردی  و خود بزرگ بینی برویم  که ریشه تمامی مصیبت ها آنجاست. 

     

    اینهمه جنگ جدل  حاصل کوته نظری است     چون دورون پاک کنی حرم دیر یکی کعبه بت خانه
    یکی است. 

     

    ای بی خبران کجایید کجایید محبوب در اینجاست بیایید
    بیایید؟  محبوب تو همسایه خانه بخانه  تو در بیابان خرابه ها حیران چرایی.   ای اهل عالم سراپرده یگانگی در عالم برپا شده
    است  بچشم بیگانگی بهم ننگرید     که همه باریک دارید وبرگهای یک شاخسار و
    گلبرگهای یک گلبن.  چه پارسی   په تازی  
    چه ترک  چه بخارایی   و چه تاجیک وچه کردستانی و…  چه اسماعیلی چه شیعه دوازده امامی   چه بابی 
    چه بهایی چه مسلمان چه چه مسیحی و….مشگل ما آن یک درصدیهایی هستند که بیش
    از چهل درصد ثروت عالم را قبضه کرده و با استخدام خود ما برعلیه خود ما مارا
    دانسته یا ندانسته به جنگ باهم تشویق میکنند. 
    نه بی دنیان میتوانند ثابت کنند که خدایی نیست و نه بادینان توانانی ثابت
    کردن حضرت احدیت را دارند  پس بیایید با
    اتحاد تمامی مشگل ها را حل کنیم وبجای نفرت عشق و بجای بی دانشی و تعصب  دانش و علم و بجای کینه دوستی و… را بکار
    ببریم. خواهید دید که همه مشگلها حل خواهد شد. عدالت برقرار و انسانها  آدمهایی واقعی خواهند گشت.

  • Sam-online

    شما بچه مسلمان‌های فریب کار و پشت هم انداز دروغ‌ گفتن و به زبان
    خودتان تقیه کردن را از همان پیام برتان “محمد” راهزن و “امامان” شارلاتان
    نتان به ارث بردید. وگر نه چه کسی میتواند تاریخ جنایات اسلام در ایران، و
    سوزاندن کتابخانه‌های ملی‌ و همراه آن میلیونها جلد کتابهای علمی‌ را که
    حاصل دستاورد‌های هزاران ساله انسانها بود و از آن همهٔ انسانهای جهان بود
    با وقاحت بی‌ اندازه نه دیده بگیرد، و در باره “دانش دوستی‌ اسلام” پرت و
    پلا سر هم کند. لابد برای همین هم هست که کشور‌های اسلامی پیشتاز کشور‌های
    پیشرفته جهان هستند.
    برو بچه مسلمان بی‌ خرد روتو کم کن، شماها دیگر
    چیزی تازه برای گفتن ندارید، هر چه هست، همان کسّ شعر گفتنهای ۱۴۰۰ ساله
    آخوندی تان است.
     

  • continental89

    در کشوری که  تجاوز در زندانها به زنان و مردان ازادیخواه , قتلهای ناموسی ,  پدوفیلی ,  کتک و فحاشی به زنان در خیابان از طرف بسیجیان ادمکش , رابطه جنسی با نوزادن و…………………. یک امر دینی  و پاداش ان هم  از طرف حکومت فاشیست مذهبی  قول و  وید دادن حوریان در بهشت میباشد , ایا میشود انتظار اعتراض  داشت  از مردمان چنین کشوری که ۳۳ سال است دچار ویروس اسلامگرائی شده اند .  

  • رز

    یه کشوری مثل هند، دموکراسی داره، روزنامه و تلویزیون آزاد داره و کلی جمعیت که از دولت نمی ترسن. متاسفانه ما تو ایران اصلا آزادی بیان، خبر و آگاهی کافی نداریم و حکومت از این طریق داره به حیات خودش ادامه می ده. تو هر شهر هند یک یا چند محل برای برگزاری اعتراض وجود داره، آیا ما هم یه همچین امکانی رو داریم؟ قبول دارم که مردم هند با وجود فقر گسترده، خیلی هزینه دادن تا به دمکراسی نسبی رسیدن، اما اونا رهبری مثل گاندی داشتن که پایه فکریش آرامش و گریز از خشونت و احترام به تمام انسانها بوده، نه مثل رهبران ما که فقط به فکر حذف متفاوتها بودن و هستن.

    • Hamid

      مشکل مردم ما که سالها تحت تحمیق اخوندهای بی خرد بوده اند وحالا نیز انها را در مسند قدرت از بی باورترین وجنایتکارترین افراد جنایتکارتر می بینند.باور نداشتن به هیچ چیز وهیچ کس می باشد.در این شرایط جز معدودی افراد پاکباخته که هنوز وجدان انسانی دارند ودر داخل کشور جان وزندگی خود وخانواده اشان را فدا کرده یا به خطر انداخته اند تا بر ارزشهای انسانی پایدار بمانند بقیه از سه قماشند .سرکوب شده بی تفاوت -احمق -خائن. امروز بی باوری قریب به اتفاق مردم به همه چیز انها را از ارزشهای انسانی دور ساخته وجز به منافع وگذران روزمره خود نمی اندیشند.
      در کمال تعجب می بینیم بغض وکینه ای که میبایستی نثار حکومت جبار شود به شکل قمه کشی وزور گیری ودزدی وتجاوز به همدیگر تجلی کرده است .همه اینها را می توان استفراق اجتماعی ناشی از سو هاضمه بلوای بهمن ۵۷ دانست که فعلا نمیتوان ان را قورت داد تا بعد چه شود.
      با فرض بعید اگر اکثریت مردم تحمیق شده بخود ایند ومردم بی تفاوت با غیرت وروشنفکرانی که از دموکراسی هیچ نمی فهمند بخود ایندو همدیگر را تحمل کنند.ودر تحت رهبری فردی یا جمعی که در پس همه ناباوری ها باز انها را باور کنند .شاید بتوان به اینده ایران امیدی داشت . 
      این شعر هم از خودم به همه مردم خوب وخواب ایران عزیز:
      بدنبال      هجوم    قوم    تازی      به تاراج و   جنایت دست    یازی
      چه امد بر سر این ملک کسری      به حیرت باشم از این چرخ وبازی  
      عرب زاده ستد ملکت به  یغما        به پا خیز از چه رو در خواب نازی

  • unknown unknown

    زکه نالیم که از ماست که بر ماست.
    این حکایت مردم ایرانه ما خودمون هر کدوم دیکتاتوری هستیم در گروه های مختلف جامعه چه در خانواده چه در محل کار و چه در جامعه هرکجا هستیم به فکر خودمونیم و بقیه از نظر ما هیچ هستند اگر به قدرت برسیم دیکتاتوری خود رو به نمایش میگذاریم مثلا اگر مدیر یک مدرسه میشویم سعی میکنیم با کتک زدن و ایجاد ترس در بین دانش آموزان مدرسه را آرام نگه داریم اگر مدیر شرکت هستیم با گرفتن زیر میزی و چاپلوسی کار مردم را راه میاندازیم در خانه خود دیکتاتور های هستیم که با چماق بر سر فرزندان و همسر خود میزنیم و در مسائل زندگی هرگز مشورت نمیکنیم
    هر کدام از ما یک بت در ذهن داریم که به جز آن بت هیچ عقیده ی دیگری را قبول نداریم
    یک شیعه بت الله زیرزمینی و بت الله آسمانی دارد یا یک سلطنت طلب بت شاه را ساخته و به تمجید وی میپردازد و یک مارسیس بت مارسیس رو میسازد و همه ی افرادی که به  بت اعتقاد دارند عقیده ی دیگه ای
    را قبول ندارد همه ی این ها افراد را مستبدی میسازد و از آن جا که یک کشور از مردم آن ساخته میشود پس هیچ انتظار فدا کاری برای رسیدن به آزادی و قانونمندی نباید داشت مگر تغییر فرهنگ فاسد دیکتاتوری به تفکر آزاد و خردمندی

    • Aerd212

      همیشه پایه های محکم حکومت های دیکتاتور بر جدایی و تفرقه مردم بنا می شه 
      کاری که این حکومت از اول بوجود امدنش به خوبی انجام داد … به قول یه جمله ای از شهر قصه 
      که می گه خر خرازی می کرد …روباهه ملا شده بود …

  • hamid

    آقا این چرتو پرتا چیه میگید مملکت قانون داره قانون هم تو ایران با تجاوز به عنف بشدت بر خورد میکنه وکسی که این کار کثیفو انجام میده کم ترین جزاش اعدام

    • شما باید کمی ادب کسب کنید که از آن محرومید- ما آنچه می نویسیم سندیت دارد. خواننده باید عاقل و خردمند باشد- سهراب ارژنگ