پَناهجویان: دَرماندگانی که اَسیر بَرزخی بی پایان اَند! ۱۰

_ پَناهجو کیست؟

پناهجو کسی است که فُرمِ تَقاضایِ حمایت و محافظت از خود توسط دولت میزبان را بر اساسِ قرارداد پناهندگی که در ماده سوم اعلامیه اتحادیه اروپا درباره حقوق بشر بدان پرداخته شده، پُر کرده و از کشوری که در آن حضور دارد، درخواست دریافتِ اقامت نموده است.

یک پَناهجو در زمان حضورش در کشور میزبان و تا پیش از دریافت جایگاهِ پناهندگی، در کشورهایِ پیشرفته از حقوق بسیار ناچیز و در کشورهایی همچون عراق، ترکیه، پاکستان، هندوستان، یونان و کشورهای اروپایِ شرقی، از کمترین حقوق انسانی برخوردار نیست و عملن اسیر است و دوره بسیار بسیار طاقت فرسا و عذاب آوری را می گذراند.

فرتور خانم ماندانا دانشنیا را به همراه فرزند خردسالش و در حال اعتصاب غذا در یونان نشان می دهد، بسیاری از مادران و بانوان و کودکان ایرانی، آواره کشورهای بیگانه گشته اند.

فرتور خانم ماندانا دانشنیا را به همراه فرزند خردسالش و در حال اعتصاب غذا در یونان نشان می دهد، بسیاری از مادران و بانوان و کودکان ایرانی، آواره کشورهای بیگانه گشته اند.

پناهجو در کشور میزبان از پست ترین جایگاهِ اجتماعی برخوردار است، در سطح اجتماع با وی برخورد بسیار زشتی می شود، هیچگونه هویت و اعتباری ندارد و اجازه خرید و فروش، کار، تحصیل و حتی رفتن به یک بار یا کلاب برای ساعتی خوش بودن و فارق از غم و غصه گشتن را نیز ندارد!

پناهجو بدون هیچگونه کارت شناسایی، بدون داشتن کمترین احترام و اعتباری مجبور است تا ماه ها و سال ها صبر کرده و تمامی سختی ها را به جان بخرد تا بلکه کشور میزبان روزی، به وی اجازه اقامت و زندگی دهد؛ پناهجویِ بینوا را می توان بی هویت ترین و دردمندترین مردم ها خواند و هر پناهجویی سرگذشت دردناک و غم انگیزی دارد و نشستن پایِ صحبت های این جماعتِ گرفتار و آواره، دلِ سنگ را نیز به درد می آورد!

نگارنده شخصن با پناهجویانِ بیشماری از نزدیک در ارتباط بوده و هست و به راستی که پناهجو یعنی از اینجا رانده و از آنجا مانده! پناهجو نه راهی به پیش دارد و نه راهی به پَس، اسیر مردابِ درماندگی گشته و هر لحظه ای که می گذرد، بیش از پیش غرق در گرفتاری ها و مشکلات می شوند و آرام آرام و غم انگیز، جان داده و از بین می روند!

ببینید که چگونه با یک بانوی بی پناه ایرانی، چگونه همچون مجرمان سابقه دار برخورد می شود!

ببینید که چگونه با یک بانوی بی پناه ایرانی، چگونه همچون مجرمان سابقه دار برخورد می شود!

– از زبانِ یک پناهجو در ترکیه بشنوید:

حامد فلامرزی، بیش از هفده ماه است که حیران و سرگردان، در ترکیه به سر می برد و پیش از آن نیست به مدت سه ماه، در یونان به جرم ورود غیر قانونی، در شرایط بسیار اسفناکی، زندانی بوده است؛ فرامرز جوان و ده ها هزار فرامرز دیگر وطن که آواره غربت گشته اند و از زندگی اروپا چیزی جز غم و ماتم و عصبانیت نصیب شان نشده است، بسیار مظلوم و بی پناهند و هیچ پشتوانه و کمکی ندارند و نا امید و خسته، روزهای تلخ شان را سپری می کنند.

حامد در گفتگویش با من می گوید: “سخن من در رابطه عده ای از آدم ها است که زندگی کاملن متفاوتی دارند و در برزخی زندگی می کنند که هیچ امیدی به آینده ندارند، افرادی که به چشم نمی آیند ولی خود را فدای عقاید خود و دیگران کرده اند؛ در دوره ای زندگی می کنند که درد از پشیمانی و ترس از زمان حال دارند.چرا باید افراد به این بزرگی به چشم نیایند؟

حامد فلامرزی پناهجویی است که در ترکیه به سر می برد و درباره زندگی دردناک خود و دیگر پناهجویان در ترکیه، به سیروس پارسا گزارش داده است.

حامد فلامرزی پناهجویی است که در ترکیه به سر می برد و درباره زندگی دردناک خود و دیگر پناهجویان در ترکیه، به سیروس پارسا گزارش داده است.

جوانانی که مملکت خود را رها کرده و به غربت پناه میبرند در جایی قرار میگیرند که ارزش و امید خود را از دست میدهند و کاری جز تحمل کردن ندارند؛ موضوعی که برای من جالب بود و تا وقتی از وطنم ایران خارج نشده بودم از ان اطلاعی نداشتم فرق بین پناهجو و پناهنده است.

این جمله شاید از نظر خیلی ها معمولی به نظر برسد ولی از نظر سازمان ملل و حقوق بشر این دو کاملن متفاوت هستند؛ از همه انسان ها بدتر و بی خانمان تر پناهجویانی هستند که به دنبال سر پناهی میگردند و هیچ هم به چشم نمی آیندریال کسانی که از کشور خود رانده و در کشوری دیگر اواره مانده اند! ما ایرانی ها از این نوع افراد زیاد داریم، کسانی که حتی حقوق یک پناهنده را ندارند و به کمترین کمکی قانع هستند.

کسانی که برای نجات جان خود به کشوری دیگر پناه می آورند و در آنجا هم به عنوان یک مهاجر که به زور وارد مکانی میشود به آنها نگاه میشود، کسانی مثل من (حامد فلامرزی) که بدلیل مخالفت با حاکمانی بی فکر و بی مسئولیت جمهوری اسلامی ایران از کشور خود رانده شده ام و نه راه ماندنی هست نه راه برگشت و نه کمکی برای داشتن یک زندگی بسیار معمولی!

ار این روی افراد دچار مشکلات روحی،مادی و معنوی بسیار می شوند، کسانی که توقع داشتند دست یاری به سوی آنها دراز شود به حال خود رها می شوند و درگیر حقایقی می شوند که کاملن نا امید میشوند؛ برای مثال در شهری در ترکیه، در سی ام ژوییه پدری با چاقو به سینه دختر ۱۰ ساله اش حمله میکند و او را به قتل میرساند و در شهری دیگر در اوایل سال ۲۰۱۳ دختری ۱۸ ساله خود را از بالای پل عابر پیاده به پایین پرت میکند.

این فرتور را حامد فلامرزی از ترکیه برای سیروس پارسا فرستاده و گویا این دخترک بینوا، همان کودک بینوایی است که به دست پدرش در ترکیه به قتل رسیده! فشارهای عصبی پناهجویان بسیار زیاد و گاهن خارج از کنترل اند.

این فرتور را حامد فلامرزی از ترکیه برای سیروس پارسا فرستاده و گویا این دخترک بینوا، همان کودک بینوایی است که به دست پدرش در ترکیه به قتل رسیده! فشارهای عصبی پناهجویان بسیار زیاد و گاهن خارج از کنترل اند.

در این مسیر بسیار دشوار که برای آزادی وطن از دست خودکامگان شروع میشود و برای نجات خود و به دست آوردن آرامش تمام می شود ما پناهجویان هویتمان را از دست میدهیم. ما برای مبارزه با ظلم به پا خواستیم و نمی دانستیم در این راه تنها میمانیم؛ وضعیت نا مناسب پناهجویان ایرانی در شهرهای ترکیه به لحاظ معیشت و اجتماعی، عدم امکان کار و اشتغال رسمی و همچنین طولانی شدن بررسی پرونده های آنان در سازمان ملل و ماندگاری طولانی برای امکان انتخاب کشور سوم برای اقامت از جمله مشکلات پناهجویان ایرانی در ترکیه است.”

– حمایت از پناهجویان، وظیفه ملی ایرانیان:

بی انصافیست اگر گفته شود که ایرانیان خارج از کشور تا کنون قدمی برای پناهجویان بر نداشته اند، حتمن کارهای زیاد و سودمندی برای پناهجویان توسط ایرانیان خارج از کشور انجام گرفته است و نادیده گرفتن آنان عملی شایسته نیست ولی میزان قدم بر داشتن ها و کمک کردن به پناهجویان درمانده ایرانی، کافی نبوده و نیست و هر روز نیز به تعداد پناهجویان ایرانی اضافه می شود و در نتیجه همه روزه بر مشکلات این قشر از ایرانیان افزوده گشته و شرایط برای آنان سخت و سخت تر می گردد.

این دختر بچه 10 ساله به دلیل مشکلات عصبی پدر پناهجویش در ترکیه، به قتل رسیده است! چه باید کرد؟ چه کسی به داد این بینوایان می رسد؟

این دختر بچه ۱۰ ساله به دلیل مشکلات عصبی پدر پناهجویش در ترکیه، به قتل رسیده است! چه باید کرد؟ چه کسی به داد این بینوایان می رسد؟

کمک به پناهجویان ایرانی و تلاش برای بهتر ساختن زندگانی ایشان، برای آن دسته از ایرانیان خارج از کشور که از وضعیت مالی و اجتماعی خوبی برخوردار هستند، یک وظیفه ملی- میهنی بوده و فراموش کردن پناهجویان و اهمیت ندادن به شرایط آنان که بیشترشان را جوانانی تحصیل کرده بین بیست تا چهل و پنج سال تشکیل می دهند، عین خیانت به مام میهن است.

تنها در اینترنت گشتن و لینک های خبری را بازپخش کردن و کامنت و استاتوس نوشتن در فیسبوک، نمی تواند سنگی را از پیش پای آزادی خواهان ایرانی بردارد و هم میهنان گرانقدر خارج از کشور که از توانایی مالی و قدرت اجتماعی و سیاسی خوبی بر خوردار هستند باید متحد شده و برای اولین گام این حرکت ملی، به کمک پناهجویان بی پناه ایرانی بشتابند.
نگاشته را با بیتی از حضرت سعدی به پایان می بریم که می گوید:
تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامت نهند آدمی

پ.ن: نگارنده از حامد فلامرزی، پناهجوی گرفتاری که در ترکیه به سر می برد، بابت گزارشاتش بسیار سپاسگزار است و امید دارد که به زوری مشکل وی و تمامی دیگر پناهجویان گرفتار، حل شود.

بُنمایه ها:

– گزارش حامد فلامرزی، پناهجوی ایرانی ساکن ترکیه

– The distinction between asylum seekers and refugees

– DEFINITIONS AND FACTS / Refugee welcome trust

  • ramin irani

    درود برسیروس پارسای گرامی

    جهانی سپاس که در راه روشنگری ایرانیان تلاش زیادی دارید.من این نوشتار دردناک را خواندم وخیلی ناراحت شدم چه می توانم برای کاهش درد هموطنان بکنم. خدا دیگربا ما ایرانیان کاری ندارد ومارابه حال خودمان رها کرده ومشتی .امروزداشتم آخوندجنایتکاروحرامزاده ودزدرابرما چیره ساخته امروزداشتم از نانوائی به منزل برمی گشتم که دیدم تعدادی خردباخته وتازی پرست پیراهن سیاه پوشیده وبرای مقداری غذای نذری که برای یک مرثیه مرگ یک زن عرب که من نه اورا می شناسم ونه می خواهم بشناسم دردست گرفته وبه خانه هیشان می روندداشتم فکرمی کردم وبا خودمی گفتم تاکی بایداین مردم به این رسومات تازیان وحشی وبی تمدن ادامه دهند؟حال ما بایدبنشینیم وبرای بدبختی و فلاکت کشورمان مویه کنیم ونه برای یک زن تازی.تا زمانی که ایرانیان به اصل خود رجعت نکنند کی می توانند با تازیان ودین به زورتحمیل شده اشان مقابله کنند.آزادی که مردم ایران ان را درسال ۱۳۵۷ ازدست دادندوچه مفت انرا ازدست دادندبرای بدست اوردنش بایدبهای سنگینی بپردازندبا اوارگی ومهاجرت به کشورهای دیگربرای فرارازدست دزخیمان استبداد دینی مشکلی را حل نمی کندبایدماندوجنگیدتاپیروزشد.

  • Yek Iraniye khareje keshvar

    Agr hadafeton etela resani be baghiyeye Iranihaye khareje keshvar hast dar morede sakhtiye sharayet dar Torkiye ghabol, ama nizai nist keh koli mozakhrafat dar morede sharayet Iraniane kharej keshvaro beh drogh va ba hadafeh khas( intor keh az matalebeton ehsas mishe) benevisid.

  • بسیار بسیار دردناک و جانسوز از آن همه آوارگی و درماندگی و رنجدیدگی هم میهنان ستمدیده، و همچنین بسیار بسیار شرم آور و افسوس انگیز از آن همه دوری و جدایی و ناسازگاری و نا پیمانی و نامهربانی ایرانیان با یکدیگر ، چه ایرانیان درونی، چه ایرانیان بیرونی، یکی ترسان و لرزان و ستم پذیر و بخواب رفته درون میهن در کنار دشمن، یکی بی رگ و بی جان و وامانده و درمانده، با دهان و زبان و چشمان باز و گشاد، بیرون از میهن، بدور از دشمن !! —- : به راستی و درست به خودمان پاسخ دهیم که : برای یاری رساندن به هم میهنان پناهجو و آواره در کشورهای گوناگون( چه کورد و لر و بلوچ و بختیاری و ترکمن و آذری و افغانی و خراسانی و خوزستانی و شیرازی و گیلانی و مازندارنی، و کاشانی و سمنانی،،،) ما میلیونها تن از ایرانیان بیرونی، آیا تاکنون خواسته و توانسته و کوشنده بودیم و هستیم که با هماهنگی و همکاری یکدیگر در ساختن و سازمان دادن نهادی مردمی در گرد آوردن پول و پوشاک و خوارک ،،، به جای آنهمه سخن گفتن و افسوس خوردن و ناله کردن، با کردار خودمان، انجام کار دهیم و دست به همبستگی راستین دهیم و بیشتر کار ساز باشیم و نه سخن ساز؟؟ —— — به دیناری چو خر در گل بمانند، وگر الحمدی بخواهی صد بخوانند.-( سعدی ) دریغ و افسوس – بابک پرسا –

  • ako kakaye

    بنده هم یکی از اون اواره و بی پناههایی هستم که در دام دوزخی افتاده ام که چند سال عمرم را به اندازه یک قرن درداور و کشنده است برام هیچ راهی نیست بجز تسلیم افسردگی و ناامیدی میشویم هر روز مرگ ارزوهایم را میبینم هر روز…..

    • nadia

      shoma koja hastid? cheh etefaghi oftadeh? cheh komaki lazem darid?

  • maziar

    az chi harf mizanid daghighan faghat harfe moshkelate ma panahjoyan turkiye maliye ki hemayat mikone ki faghat harf harf taze ba khabar neveshtan rajebe bad bakhtiye ma ham kasbe dar amad mikonid

  • ali

    من هم همین شراط رو دارم ۳ سال تو مالزی بودم جواب نگرفتم الانم ۲ سال اومدم تایلند البته قاچاقی…نه راه پس نه راه پیش بارها خواستم خودکشی کنم ولی بازم میگم شاید یه روزی درست بشه نمیدونم اون روز کی میاد :((((

    • Nadia

      khod koshi rahe hal nist, ta karetoun dorost besheh varzesh konid va zaban yad begirid, hatman yek rahi baz misheh, kheyli moteasefam keh dar narahati hastid, vali bavar konid misheh rouzha ro ba yad giri por kard. bebakhshid manzooram tajvize darou nist faghat midounam keh dorane sakht migzareh.

    • مهران

      امیدوارم جواب قبولی رو گرفته باشید تو این مدت
      تایلند هم مثل مالزی هستش که اگر کسی تونسته بره کشور سوم پیام بزاره که جای امید و دلگرمی میشه برای پناهجو و پناهندگان

  • Martin Davidsen

    merccccc azizan khli naraht hastam man farsi navashtanam khob nist man hata en gol dokhtar agar kasi ra nadarh ma hazer hastiiiiimmm be farzandi ghbol konim man ta molaha sar karan hargez iran nakhham raft marg bar en nazam aslami