بیش از نیمی ازجمعیت کشورمان را همیشه بانوان تشکیل داده اند. بانوانی که درحقیقت رکن مهم سازنگی، واساس و پایه خانواده را تشکیل می دهند. بانوانی که دوران بارداری را به تنهائی وبا بردباری تحمل می کنند، به تغذیه ، پرورش وآموزش نوباوگان خود پرداخته و درسختی ها، دشواری، وبدبختی ها نیزغمگسارهمسرخود، وبا او شریکند.
آیا بانوان، با آن همه جانفشانی وایثارگری تاکنون سهم برابربا مردان درزندگی، درجامعه وسرنوشت سیاسی کشورخود داشته اند.؟ بدون تردید پاسخ منفی است. حقیقت اینست که بانوان کشورمان همیشه ازحقوق فردی، اجتماعی وسیاسی خود بازمانده اند.
پیش ازیورش تازیان، بانوان ایران با فرهنگ والای ایرانی که براساس پندارنیک، کردارنیک، وگفتارنیک بنا شده بود، بیش ازهرجامعه دیگرهم زمان خود، ازآزادی های فردی و اجتماعی برخورداربودند. بایورش تازیان، زنان کشورمان یکباره حقوق وارزش معنوی خود را ازدست دادند، وبازیچه ودستاویزمرد وجامعه خود شدند. زیرا قانون زن ستیزی اسلام بسیار ارتجاعی و دور از هر مدنیت و انسانیت است. زن در اسلام در حقیقت پشیزی ارزش ندارد. او تنها برای شادکامی مرد، و پخت و پز و رختشویی آفریده شده است.
خوشبختانه فرهنگ پیشرفته ایرانی توانست به تدریج ازخشونت، بی دادگری و تبعیض اسلام بکاهد، و ازآن اسلام بیابانی درنده خوئی، با به درهم آمیختن وممزوج کردن آن با فرهنگ ایرانی، اسلامی با کمی شفقت و مهربانی به وجود آورد. وگرنه اسلام تقریباً واقعی و رفتار زن ستیز آن را در رژیم طالبان در افغانستان، و یا در پاکستان و عربستان و سودان می توانیم به آسانی مشاهده کنیم. خوشبختی دیگراین که متجاوزان پس ازیورش تازیان مانند چنگیز، تیمور، ویا ترکان شمال وشمال شرقی چندان پای بند دین ومرام خاصی نبوده اند که بخواهند تحمیل کنند. نتیجه این که فشاراسلام واسلام گرایان دراین دوران بر مغزوروح مردم کاسته شد، ومردم تقریبا نفس راحتی کشیدند.
با به روی کارآمدن خانواده صفوی ودرحقیقت یورش دوم تازیا ن برکشورمان وتحمیل اجباری مذهب شیعه، باردیگرمردم کشورمان به ویژه زنان زیرتعصبات مذهبی سرکوب شدند وازدایره فعالیت ها ووجود دراجتماع به کناررفتند. دردوران آخوند زده وخرافات گستر شاهان قاجار، بانوان ما بازهم بیشترمورد آزارواذیت قرارگرفتند وحقوق آنان به طرزناجوانمردانه ای پایمال ونادیده گرفته شد.
رضا شاه پهلوی تلاش کرد که با محدود کردن دایره اختیارات آخوند و بستن دست آنها، زنان را از درون پستو و اطاق خواب بیرون آورد، و آزادی ازدست رفته آنان را به خودشان بازگرداند. اما رضا شاه آن جرات و شهامت آتاتورک رئیس جمهورترکیه را نداشت تا به کلی آخوند را به مسجد بفرستد و اورا ازدخالت درسیاست دوربدارد، و ارتش کشوررا پشتیبان قانون اساسی و درواقع سد نفوذ ناپذیری دربرابرآخوند وطمع ورزی ودخالت های اوقراردهد.
محمد رضاشاه با آنکه فردی میهن دوست و خواستارسربلندی کشور، سرافرازی و آزادی بانوان کشوربود، به یک باره به محدودیت های پدرخود دربرابرستیزه جوئی و خردزدائی آخوند پشت پا زد و باردیگرآخوند دستاربند و بی دستار را افسارگریخته دراجتماع رها کرد. خود نیزدرخرافات پروری وهذیان گوئی با آخوند همراه و هم گام شد، و دربسیاری ازاین یاوه گوئی ها ازآخوند هم پیشی گرفت.
پیشرفت و بلند شدن آخوند ازیک سوی، وبه زیرظلم وستم فرورفتن بانوان گرامی ما ازسوی دیگر. به جرات می توان گفت که با آمدن جمهوری اسلامی، یورش سوم تازیان بر کشورو به ویژه برپیکر بانوان محروم ومصیبت کشیده امان باردیگرآغازشده است.
از آن چه به کوتاه گفته شد که کاملا ازتاریخ سرچشمه گرفته شده است، با آمدن اسلام ،اسلام گرایان، ودکانداران دین به کشورمان، وتسلط آن ها برجان ، مال، وناموس مردم، ما نه تنها فرهنگ، شرف، آبرو، عزت، زبان، آداب وآئین ، ثروت، هستی ونیستی کشورمان را آزدست دادیم، با دست خود، بزرگترین بردگی ، بی حرمتی، ستم، ناروائی، وتجاوزرا برپیکررنجدیده زنان کشورمان وارد ساختیم. نگاه کنید، دردرازی سه دهه گذشته چه بسیاربانوان کشورمان بی گناه و معصوم به بالای داررفتند، شلاق خوردند، مورد تجاوزجنسی وبی حرمتی قرار گرفتند، ویا سنگسارشدند.
می توان لیست جنایت های رژیم علیه بانوان و فرزندان آب وخاکمان را ازسازمان های عفوبین المللی در خواست نمود. آن گاه خود قضاوت خواهیم کرد درکشوری که زنان کوچکترین حق حیات ندارند، زن حق قضاوت ندارد، داوری او نصف مرداست، و به اندازه نصف مرد ارث می برد، آیا این بی خردی، ویا بی انصافی نیست که بعضی زنان کشورمان،با شرکت در مجامع آخوندی مانند مسجد، راهپیمایی، و رأی دادن، پایه های رژیم را محکم تر، و ازسقوطش جلوگیری می کنند؟!.
امتداد و پایداری رژیم غیرمردمی آخوندی برابراست با ظلم وجوروستم بیشتربه زنان، کودکان، جوانان، وپیران کشورمان. بنابراین، هم وطن آیا با این جنایات وظلم و ستم که رژیم آخوندی برهم نوعان بویژه بانوان کشورمان وارد ساخته و همچنان ادامه می دهد، آیا بازهم می در مجلس و محفل آخوند شرکت کنی؟. زهی بی انصافی، زهی بی توجهی.
ازآن چه به کوتاه گفته شد، ما را براین باور و عقیده است که ازاین به بعد یک زن ایرانی با شرف و میهن دوست حاضر نخواهد بود تا در اجتماعی که آخوند با دستار و یا بی دستاردر آن است شرکت یابد، چه رسد به این که برای رأی دادن در جلو صندوق قلابی آخوند حاضر شود.