ما ملت فرهنگ باخته ایم، آموزش کودک و نوجوان در جامعه – بخش سوم ۴

در بخش های نخست و دوم، به نقش پذیری فرهنگ خانواده و آموزشگاه بر روی کودک و نوجوان نگاهی داشتیم، و اکنون به اثرات آن در جامعه می پردازیم:
تربیت وآموزش کودک منحصر به خانواده و آموزشگاه نیست، بلکه جامعه نیز در این مورد سهم به سزایی دارد. کودک هر روزه فاصله خانه تا محل آموزش خود، یعنی دبستان، و یا دبیرستان را طی می کند، و خواه نا خواه بامردم در تماس است. بی تردید رفتار و گفتار هریک از افراد جامعه برمغز کوچک او نقش پذیر، و اثر گذار خواهد بود.

خانواده ای با موتور سیکلت در حال رفتنند. در این جا نه خانوده مسئولیت می شناسد تا کودک خود را باخود همراه نبرد، و اگر چنین کار نادرستی انجام داد، دست کم کلاه محافظی برای او تهیه کند، نه مقامات راهنمایی از کار خلاف و خطرناک این موتور سوار جلوگیری می کنند.

خانواده ای با موتور سیکلت در حال رفتنند. در این جا نه خانوده مسئولیت می شناسد تا کودک خود را باخود همراه نبرد، و اگر چنین کار نادرستی انجام داد، دست کم کلاه محافظی برای او تهیه کند، نه مقامات راهنمایی  از کار خلاف و خطرناک این موتور سوار جلوگیری می کنند.

اجتماع ما آلوده از دروغ، کلک، ناروایی، خشونت، دشنام دادن، بدگویی، برخوردهای تند، و احیاناً گلاویز شدن، و زد و خورد است. مغز کوچک ولی پاک و آینه مانند کودک و نوجوان، آماده به تصویر کشیدن و نمونه برداری از این فرهنگ آش و لاش، و به هم ریخته است.
هر اندازه محیط خانواده و آموزشگاه سالم باشد، و درست عمل کند، بدبختانه کودک و نوجوان در اجتماع آلوده و مالامال از دروغ و نا درستی، به سرعت، آن آموخته و اندوخته ها را از دست می دهد، و همانند جامعه در می آید، تا آن جا که گفته اند: «خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت باش».

در اجتماعات محدودتر، مانند دگر اندیشان و قومیت ها، حقیقت و راستگویی، به میزان بالاتر و گسترده ای دیده می شود. این ویژگی ها در میان هم میهنان زردشتی، بهایی، یهودی، و گروههای دیگر، هنوزهم فراوان است.
در اجتماعات کوچک مانند ده، و دهکده، هنوزهم خصوصیات اخلاقی خوب و پسندیده به میزان زیادی وجود دارد، و قابل لمس است. اما هرچه به شهرهای بزرگتر رویم، این ویژگی ها کم رنگ تر می شود، و بر میزان دروغ و نا درستی افزوده می گردد.

در عکس بالا، یک محیط ساده و باصفا از ایلات ایران را نشان می دهد، که در آن راستی و درستی قابل لمس و بر رسی است. عکس زیر شلوغی و درهم بودن اجتماع آلوده تهران را نشان می دهد.

در عکس بالا، یک محیط ساده و باصفا از ایلات ایران را نشان می دهد، که در آن راستی و درستی قابل لمس و بر رسی است. عکس زیر شلوغی و درهم بودن اجتماع آلوده تهران را نشان می دهد.

شاید دلیل تفاوت و دو فرهنگی جامعه کوچک و بزرگ در آن باشد که در اجتماعات کوچک، نیازها محدود، در نتیجه توقعات کم، خصوصیات اخلاقی، قومی، و دینی بالا، تبلیغات و شستشوی مغزی رسانه های عمومی مانند تلویزیون، رادیو، و روزنامه کمتر، و  اجتماع سالم تر است. در نتیجه کودک و نوجوان نیز کم تر آسیب پذیراست، و بیشتر به راستی و درستی می گراید تا دروغ گویی، کلک و نادرستی.

رژیم های غیر مردمی، و خودکامه در ایران، هیچگاه توجهی به مردم و جامعه کوچک در دهات و بخش های ایران نداشته اند، و تنها توجهشان به تهران و چند شهر بزرگ دیگر بوده است. از این روی نزدیک به ۷۰ هزار دهات ایران رو به ویرانی گرایید، و مردم  آواره شهرهای بزرگ شدند، و اصالت فرهنگی، راستی، و درستی خود را از دست دادند، و آلوده دروغ و کلک های شهرها شدند.
در هرحال، ما در این جا به علت های پیدایش خشونت، دروغ گویی و نادرستی در جامعه نمی پردازیم، بلکه بر آنیم که نشان دهیم جامعه نیز همانند مدرسه در تربیت نوآموزان و جوانان اثر پذیر است.

تنها در این جا یاد آور می شویم که دروغ گویی و فساد در جامعه را باید از زیاده خواهی مردم، و هم چنین سیاست غلط دولت دانست. برای نمونه هنگامی که رسانه های عمومی ۲۴ ساعت به دروغ گویی می پردازند، و یا آخوندها در بیش از ۲۰۰ هزار مسجد کارشان جز شستشوی مغزی و دروغگویی نیست، خواه و ناخواه هم محیط خانواده و هم جامعه هردو به فساد کشیده می شوند، و کسی را به دیگری اعتمادی نخواهد بود.

در دنیای سرمایه داری، که بی قانونی حکمفرماست، شتاب در گردآوری و اندوختن مال همواره روز افزون است و این اشتهای کاذب را سیر آوری نیست. در نتیجه نادرستی، بی رحمی، و تجاوز به حق دیگران، در جامعه افزونی می یابد، و حقیقت و نادرستی کمیاب تر، و دروغ، کلک، و دست هم اندازی فراگیرتر می شود.
در برابر این گروه خودکامه و پر اشتها، هستند کسانی که همه چیز خود را از دست می دهند، و به ناچار برای ادامه حیات، راه تملق، چاپلوسی، دروغ پردازی، و مزدوری را پیش خواهند گرفت.

این ویدیو ترافیک درهم و آشفته نقطه ای از تهران را نشان می دهد. آن چنان که می بینید، ترافیک هم مانند دیگر کارهای کشورمان، درهم، و بسیار نامنظم است.

 

راه چاره برای جلوگیری از بدآموزی نوجوان چیست؟
همان گونه که گفته شد، در هردو مورد کودک و نسل جوان آسیب پذیر است و با انسان های فرهنگ باخته ای برخورد می کند، که خود نیز بدانان تبدیل می شود. راه چاره در هرحال، سالم سازی جامعه و محیط زیست است. این تصمیمی نیست که از یک یا چند نفر ساخته شده باشد. بلکه سیاست دولت ها و حکمرانان هر جامعه است که می تواند آن را سالم و بافرهنگ سازد، و یا بر کجی و کاستی آن بیافزاید.

در کشوری که حکومت مردمی و دموکراسی وجود دارد، از سوی رسانه های گروهی، این نابسامانی ها، به نقد کشیده می شود، و به تدریج از میان می رود. ولی در هر محیط دیکتاتوری که مردم بر سرنوشت خود حاکم نیستند، به همان اندازه که بر اختلاف طبقات افزوده می شود، نادرستی و کاست جامعه نیز بیشتر می گردد.
کشورما یک کشور اسلام زده است، که در آن سراپا تبعیض، چند رویی، و چند رنگی به فراوانی یافت می شود. بنابراین، نمی توان انتظار داشت که با آموزشگاه بهتر، یا خانواده سالم تر، دیگر مشکلی نخواهد بود، و نو نهالان، به روشی علمی، و انسانی آموزش و پرورش خواهند دید.

  • Freeiran

    به راستی که ایران اسلام زده است و این اسلام زدگی با ورود انگلیسی ها در دربار صفویان وطن فروش و سپس امریکایی ها و روس ها بسیار بیشتر شد. آن ها خوب دانستند که نقطه ضعف این کشور و مردم اش کجاست. خرافات و اسلام.
    انگلیسی ها بهاییت را آوردند و دست گذاشتند بر روی نقطه حساس شیعه و در مقابل امریکایی ها فساد را آوردند و بر شهوت رانی مسلمین تکیه کردند و اعراب در مقابل به خوبی بر این نقطه ضعف ها چیره شدند و دست کم در ظاهر خود را حفظ کردند.
    آری تربیت کودکان از راه آموزش در خانواده به تنهایی کافی نیست چرا که جامعه بسیار فاسدتر و عقب افتاده تر از آن است که تصور می کنیم. در کنار آموزش فرزندان باید در فکر راهی باشیم برای بیرون راندن آن ها که فرهنگ پبشرفته ایرانی را پایمال کردند و فرهنگ بیابانگردی و بد دهانی و دروغ و فساد و خرافه پرستی و… را جایگزین کردند

    از مزدای پاک پیروزی شما را خواستارم که چنین با نوشتاری شیوا مردمان را آگاه می کنید اگر آگاه شوند

  • Freeiran

    به راستی که ایران اسلام زده است و این اسلام زدگی با ورود انگلیسی ها در دربار صفویان وطن فروش و سپس امریکایی ها و روس ها بسیار بیشتر شد. آن ها خوب دانستند که نقطه ضعف این کشور و مردم اش کجاست. خرافات و اسلام.
    انگلیسی ها بهاییت را آوردند و دست گذاشتند بر روی نقطه حساس شیعه و در مقابل امریکایی ها فساد را آوردند و بر شهوت رانی مسلمین تکیه کردند و اعراب در مقابل به خوبی بر این نقطه ضعف ها چیره شدند و دست کم در ظاهر خود را حفظ کردند.
    آری تربیت کودکان از راه آموزش در خانواده به تنهایی کافی نیست چرا که جامعه بسیار فاسدتر و عقب افتاده تر از آن است که تصور می کنیم. در کنار آموزش فرزندان باید در فکر راهی باشیم برای بیرون راندن آن ها که فرهنگ پبشرفته ایرانی را پایمال کردند و فرهنگ بیابانگردی و بد دهانی و دروغ و فساد و خرافه پرستی و… را جایگزین کردند

    از مزدای پاک پیروزی شما را خواستارم که چنین با نوشتاری شیوا مردمان را آگاه می کنید اگر آگاه شوند

  • Atosa-bezar

    آقا ماست مالی نکنید این دروغگوی‌ها کردار بد پندار بد و گفتار بد از تاریخ باستان به جا مونده و الا دلیل نداشت به کردار پندار گفتار نیک‌ و محافظت از دروغ توصیه بشه در آن زمانها

  • Pingback: چشم پناهنده به امید یاری شما هم میهنان است()