خبرگزاری هرانا – نایب رئیس کمیسیون بهداشت مجلس گفت: هزینههای درمان هر سال تعداد بیشتری را فقیر میکند و اکنون سالانه ۵ درصد جمعیت کشور یعنی بیش از ۳/۵ میلیون نفر بر اثر پرداخت هزینههای درمان برای همیشه به زیر خط فقر میروند و مجبورند برای تأمین این هزینهها وسایل زندگی خود را هم بفروشند.
انوشیروان محسنی بندپی افزود: در قانون برنامه توسعه چهارم دولت موظف شده بود تعداد افرادی که بر اثر هزینههای درمانی برای همیشه به زیر خط فقر میروند را از ۳ درصد زمان شروع برنامه به زیر یک درصد برساند اما اکنون نه تنها این جمعیت کاهش نیافته بلکه افزایش هم یافته و اکنون سالانه بین ۵ تا ۶ درصد جمعیت کشور بر اثر پرداخت هزینههای گزاف درمان برای همیشه به زیر خط فقر میرود و مجبورند برای تأمین این هزینهها وسایل زندگی خود را هم بفروشند.

ضریح طلایی امام حسین که از نان و روزی ملت تنگدست و پابرهنه ایران گرفته شده. چگونه این امت خردباخته، و محو در جادوگری آخوند به خود رضایت می دهد که کودکان ایران سر بی شام برزمین بخوابند، و رزق و روزی او را صرف گور دشمنان تاریخ، فرهنگ و مردم ایران کنند. ایا نباید گفت؛ نفرین بر این بی خبری، و خیانت، نفرین بر این خردباختگی، و بیگانه پرستی!
به گزارش فارس، وی ادامه داد: جمعیت افرادی که بر اثر هزینههای درمان برای همیشه به زیر خط فقر میروند به عنوان شاخص کاتاستروفی معروف است و متأسفانه این شاخص در کشور ما نسبت به کشورهای دیگر جهان بسیار بدتر است.
هم میهنان عزیز، سالانه بیش از سه و نیم میلیون نفر از هم وطنان ما، زیر فشار هزینه های درمانی، برای همیشه به زیر خط فقر می روند و مجبور به فروش همه ی دار و ندار خود می شوند. این آمار غم انگیر، فقط مربوط به کسانی است که بر اثر پرداخت هزینه های درمانی خود، تهیدست می شوند.

هرانسانی مازاد خوراک و ته مانده های زندگی خود را که دیگر قابل استفاده نیست، به دور می ریزد. جایگاههای آشغال دانی، جای درنک کردن، و نفس کشیدن نیست. زیرا بوی گندیده و تعفن آن آدمی را سخ خود بی خود می کند. حال، اگر انسانی را دیدید که در میان آن خاکروبه گندیده به دنبال چیزی می گردد، باید به نهایت عجز و درماندگی و تنگدستی آن فرد پی برد.
اگر ما بخواهیم تعداد کسانی را که بر اثر بیکاری، اخراج از کار، هزینه های زندگی، پرداخت نشدن حقوق آنان و هزاران دلیل دیگر، هر روزه به جمع جامعه ی زیر خط فقر کشور اضافه می شوند را نیز حساب کرده و با این سه و نیم میلیون نفر جمع کنیم، بدون شک تعداد افراد محاسبه شده سر به فلک خواهد کشید.
پرسش اینجاست که: این فاجعه و بلای اسلامی، تا به کی گریبان گیر مملکت ما خواهد بود؟.
سرانجام مردمان ایران زمین که با این سرعت سرسام آور این چنین به سمت دره ی ژرف تهدیستی و فقر و فلاکت ، در حرکتند، چه خواهد بود؟.
از یک طرف ما شاهد اینچنین جنایات و ظلم هایی هستیم که این رژیم نیمه اسلامی، به مردمان روا داشته است، از طرف دیگر شاهد خرج کردن سرمایه ی ملّی و پول های هنگفت، برای ساخت گنبد و بارگاه برای هر تازی نژاد بی اصل و نصبی هستیم، آیا ما نمی خواهیم جلوی این ستم ها و حق خوری ها را بگیریم؟
پنح هزار کیلو نقره ی ٪۹۵، دو هزار کیلو مس، هزار کیلو برنج و دویست کیلو طلای بیست و یک عیار به علاوه ی چهار میلیارد و دویست میلیون دلار پول نقد، تنها چهل درصد بودجه برای ساخت ضریح امام حسین در سال هشتاد و هشت بوده است.
پس از آن چه خرجهایی که برای موسی کاظم و جواد و امام رضا و هر امام و امام زاده ی دیگری شده است، حسابش از دست همه ی ما در رفته و به قولی اصلا قابل محاسبه نیست.
سرمایه های این مرز و بوم را خرج حرم و گنبد سازی برای هر قاتل و جانی و هوس بازی می کنند و آن وقت مردمان ایران زمین، در نبردی نا جوانمردانه، مغلوب فقر و بیچارگی گشته اند.
فقر، فساد می آفریند، فقر فحشا خلق می کند، فقر زاینده ی دزدی و زورگیری و آدمشکی و بی اخلاقی و بی بند و باری های رفتاری است.
فقر مسبب اصلی کودک آزاری است، اگر خبر ها را مرور کنیم، به نیما های بسیاری بر می خوریم که پدر و مادر سنگدل شان، با سیخ کباب داغشان کرده اند، منشا و سرچشمه ی همه ی این جنایات چیست؟.

بانویی درمانده و بینوا، کودکش نیز در این درماندگی و بی پناهی شریک است. حق این بینوایان را چه کسانی خورده اند؟. اگر به چند هزار آخوند زنباره و شکمباره و شبه آخوندهای رژیم جهل و جنایت و رژیم خودکامه ولایت وقیح نگاه کنید، با یک نگاه متوجه خواهید شد که رزق و روزی و پول های این بینوایان به کجا رفته است؟!.
آیا اگر آن پدر و مادر پول و کار و زندگی راحت و آسوده ای داشته باشند، باز هم عقده های عصبی نشات گرفته از اجتماع را با کتک زدن و سوزاندن آلت تناسلی نیما ی خردسال، به رخ مردمان بیخیال و لال مانی گرفته ی ایران زمین خواهند کشاند؟.
فقر، گرسنگی را پیش می آورد و انسان گرسنه، حاضر است برای لقمه ای نان، دست به هر کثافتکاری و جنایتی بزند، آیا تا به حال به این اندیشیده اید که چرا در تمام این تظاهرات و اعتراضات، یک بار نیز مردم جنوب شهر تهران و مردمان نقاط فقر نشین دیگر شهرستان ها، با دیگر مردمان همراه و همدل نشدند؟
دلیل واضح و روشن است چرا که آن ها بودند که در نقش نوجوان های سیزده چهارده ساله ی بسیجی، باتوم و اسلحه به دست، برای قدری پول و ذره ای نان، حاضر به ضرب و شتم هم وطنان خود شده بودند.
چرا خودمان را گول میزنیم؟.
دولت با ایجاد شکاف بزرگی به نام فقر، یعنی از میان برداشتن طبقه متوسط جامعه، بین فقرا و دیگر مردمان، اختلاف و کینه و دشمنی عمیق را ایجاد کرده و مردم تهیدست بر این باورند که مردم پولداری که دستشان به دهانشان می رسد، حق آنان را خورده اند و زمانی که دولت آن هارا پشتیبانی مالی می کند، آن ها علیه آزادی خواهان عمل خواهند کرد، چرا که آنان پیش از آزادی، محتاج نان و آب هستند.
آنان حتّی برای یک ساندیس و دو تا کیک، قدم به خیابان ها می گذارند و شعار هایی به طرفداری از رهبری می دهند.
سردار سعید قاسمی، در یکی از سخنرانی هایش می گفت که حزب الله باید از پا برهنه های خیابان پیروزی و پایین شهر بترسد، او بر این باور بود که اگر مردم پایین شهر بر علیه دولت و حکومت قدم به خیابان ها بگذارند، بسیجی ها باید دست زن و بچه شان را بگیرند و از مملکت فرار کنند. حتی مسئولین رژیم نیز آن را درک کرده اند ولی مردمان ایران زمین، هنوز در خواب زمستانی که سی و دو سال است به سر می برند،

این زن درمانده در گرمای سوزان، با دو کودک خردسال خود چه کار می کند؟ او به دنبال کمی پول و درآمد است که آخوندهای دزد آن ها را به جیب زده اند، یا صرف ضریح طلای گورستان حسن و حسین نمودند، ویا به اوباشان و جنایت کاران حزب الله لبنان، حمس، و نوار غزه دادند. براستی شرم و هزاران نفرین بر این رژیم تازی زاده ضد ایرانی.
جنایات و دزدی های آخوند تمامی ندارد، آن ها امام زاده های سیار درست کرده اند، آن ها راه چپاول و غارت ملت خرافات زده و متوهم را به خوبی یاد گرفته اند و مردم نیز با دامن زدن به خرافات و قصه های تخیلی اسلامی، به آخوند و آخوند زاده، میدان بیشتری برای ادامه ی فعالیت های ضد ایرانی خود می دهند.
عزیزان هم وطن، بیایید دست در دست هم دهیم و با آگاه کردن ملت از خواب غفلت، و بازگویی حقایق اسلام، تابوی اسلام را یک بار برای همیشه در ایران بشکانیم و آخوند را فلج کنیم.
اگر مردم تازی نامه ها و مساجد و امام زاده ها را آتش بکشند، آخوند دیگر سلاحی برای دزدی در اختیار ندارد، تمام قدرت و توانایی این حکومت، تقدس زایی و اسلام گرایی است. برای بار دیگر می نویسم که هموطن عزیز ایرانی ام، آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است.